غزل غزلهای سلیمان
و مُرّ و گیاهان معطرم* را چیدم.+
عسل و شانهٔ عسلم را خوردم،
و شیر و شرابم را نوشیدم.»+
«ای عاشقان!
بخورید و بنوشید و از عشقتان مست شوید!»+
۲ «من خواب بودم، ولی دلم آرام و قرار نداشت!+
شنیدم که دلدادهام در میزند و میگوید:
‹ای عشق من، ای عزیز دلم،*
ای کبوتر من که در تو نقصی نیست،
در را برای من باز کن!
چون سرم از شبنم و موهایم از رطوبت شب خیس شده است.›+
۳ پس گفتم: ‹من لباسم را درآوردهام.
آیا باید دوباره آن را بپوشم؟
پاهایم را شستهام.
آیا باید دوباره آنها را کثیف کنم؟›
۴ دلدادهٔ من دستش را از سوراخِ در عقب کشید،
پس دلم بهشدّت شروع به تپیدن کرد.
۵ بلند شدم تا در را به روی دلدادهام باز کنم؛
از دستهایم روغن مُرّ میچکید،
و از انگشتهایم روغن معطر مُرّ؛
و روغن روی قفل در میریخت.
۶ در را به روی عزیز دلم باز کردم،
ولی او رفته بود.
وقتی دیدم که دلدادهام رفته است، دلم شکست.
دنبالش گشتم، ولی او را پیدا نکردم.+
صدایش کردم، ولی به من جواب نداد.
۷ نگهبانان شهر موقع گشت، مرا دیدند.
آنها مرا زدند و زخمی کردند.
نگهبانان دیوارهای شهر، شال* مرا از من گرفتند.
۸ ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم
که اگر دلدادهام را پیدا کردید،
به او بگویید که از عشقش بیمارم.»
۹ «چرا فکر میکنی که دلدادهٔ تو بهتر از بقیهٔ مردان است،
ای زیباترین زن دنیا؟
چرا فکر میکنی که دلدادهٔ تو بهتر از بقیهٔ مردان است
که ما را این طور قسم میدهی؟»
۱۰ دختر شولَمّی میگوید: «دلدادهٔ من خوشقیافه و قوی* است.
او بین ده هزار نفر از همه سر است.
۱۱ سرش به زیبایی طلای خالص است.
پیچ و تاب موهایش مثل شاخههای نخل است که تکان میخورند.*
رنگ موهایش به سیاهی پرهای کلاغ است.
۱۲ چشمانش به زیبایی کبوترانی است که کنار نهرهای آب هستند؛
کبوترانی که انگار خودشان را در شیر شستهاند،
و کنار حوض آب نشستهاند.
و لبهایش مثل سوسنهایی است که روغن معطر مُرّ از آنها میچکد.+
۱۴ دستهای خوشتراش او مثل میلههای طلایی است که با سنگ زِبَرجَد تزئین شدهاند،
و اندامش مثل عاج شفافی است که به یاقوت پوشانده شده است.
۱۵ پاهایش مثل ستونهای مرمر است که روی پایههایی از طلای خالص قرار دارد.
ظاهرش مثل لبنان زیباست و مثل درختان سِدر بینظیر.+
۱۶ دهانش شیرین است و همه چیزش دوستداشتنی.+
دلدادهٔ من چنین کسی است، ای دختران اورشلیم؛
اوست که عشق من است.»