حِزقیال
۱۹ «ای حِزْقیال، در وصف رئیسان اسرائیل نوحهای بخوان ۲ و بگو:
‹عجب مادری داشتی! او ماده شیری بین شیران بود!
در میان شیرانِ قوی میخوابید و بچههایش را بزرگ میکرد!
۳ یکی از بچههایی که او بزرگ کرد، شیری جوان و قوی شد.+
آن شیر شکار کردن* را یاد گرفت،
و حتی انسانها را تکهتکه کرد و بلعید.
۴ وقتی خبر او به گوش ملتها رسید، او را به دام* انداختند،
و او را به قلاب کشیدند و به سرزمین مصر بردند.+
۵ مادرش منتظر بود که او برگردد، ولی سرانجام دید که امیدی به برگشت او نیست.
پس یکی دیگر از بچههایش را گرفت و فرستاد تا شیری جوان و قوی شود.
۶ او هم با شیران دیگر پرسه زد و شیری جوان و قوی شد.
آن شیر شکار کردن* را یاد گرفت و حتی انسانها را تکهتکه کرد و بلعید.+
۷ او در میان قلعههای ملتها پرسه زد و شهرهایشان را ویران کرد.
صدای غرّش او در همه جای آن سرزمینِ ویرانشده شنیده میشد!+
۸ پس ملتهای اطراف از هر طرف به او هجوم آوردند و تورشان را بر او انداختند،
و او در دام* آنها گرفتار شد.
۹ بعد او را به قلاب کشیدند و در قفس گذاشتند و به حضور پادشاه بابِل بردند.
در آنجا او را حبس کردند تا بار دیگر غرّشش در کوههای اسرائیل شنیده نشود.
۱۰ مادر تو مثل درخت انگوری* بود که کنار آبها کاشته شد؛+
درختی که در اثر آب فراوان، همیشه پربار و پرشاخ و برگ بود.
۱۱ شاخههایش قوی و محکم شدند، طوری که برای عصای حکمرانان مناسب بودند.
آن درخت رشد کرد و از بقیهٔ درختان بلندتر شد،
و مردم میتوانستند آن را به خاطر بلندی و شاخ و برگهای زیادش از همه جا ببینند.
۱۲ اما دستان کسی که خشمگین بود، آن درخت را از ریشه کند + و به زمین انداخت،
و باد شرقی میوههایش را خشک کرد.
شاخههای قویاش هم شکسته و خشک شد + و در آتش از بین رفت.+
۱۴ آتش از میان شاخههایش به جوانهها و میوههایش رسید و آنها را هم سوزاند؛
و دیگر هیچ شاخهٔ قویای باقی نماند تا عصایی برای حکمرانی باشد.+
«‹این یک نوحه است و در آینده هم مردم آن را میخوانند!›»