کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • پیدایش ۲۴
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

فهرست محتوای کتاب پیدایش

      • جستجوی همسر برای اسحاق ‏(‏۱-‏۵۸‏)‏

      • رِبِکا به ملاقات اسحاق می‌رود ‏(‏۵۹-‏۶۷‏)‏

پیدایش ۲۴:‏۱

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۳:‏۲

پیدایش ۲۴:‏۲

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۵:‏۲،‏ ۳

پیدایش ۲۴:‏۳

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۸:‏۱؛‏ تث‍ ۷:‏۱،‏ ۳؛‏ ۲قر ۶:‏۱۴

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۴

پیدایش ۲۴:‏۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۲:‏۲۰-‏۲۳

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۱/‏۱۹۹۹،‏ ص ۱۶-‏۱۷

پیدایش ۲۴:‏۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۱:‏۲۷،‏ ۲۸؛‏ ۱۵:‏۷

پیدایش ۲۴:‏۶

آیات ارجاعی

  • +عب‍ ۱۱:‏۱۵

پیدایش ۲۴:‏۷

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «نوادگان.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۲:‏۱؛‏ عب‍ ۱۱:‏۸
  • +می‍ ۷:‏۲۰؛‏ لو ۱:‏۷۲،‏ ۷۳؛‏ عب‍ ۶:‏۱۳،‏ ۱۴
  • +پی‍ ۱۳:‏۱۴،‏ ۱۵؛‏ ۲۶:‏۳،‏ ۴؛‏ تث‍ ۳۴:‏۴؛‏ اع‍ ۷:‏۴،‏ ۵
  • +عب‍ ۱۱:‏۱۸
  • +عب‍ ۱:‏۷،‏ ۱۴
  • +پی‍ ۱۲:‏۵

پیدایش ۲۴:‏۹

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۲،‏ ۳

پیدایش ۲۴:‏۱۰

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱۵/‏۶/‏۲۰۱۱،‏ ص ۱۶-‏۱۷

پیدایش ۲۴:‏۱۲

پاورقی‌ها

  • *

    واژه‌نامه:‏ ‏«محبت پایدار.‏»‏

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۳/‏۲۰۰۰،‏ ص ۳

پیدایش ۲۴:‏۱۳

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «چشمه.‏»‏

پیدایش ۲۴:‏۱۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۲:‏۲۳
  • +پی‍ ۱۱:‏۲۶
  • +پی‍ ۱۱:‏۲۹

پیدایش ۲۴:‏۱۶

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «به سر چاه پایین رفت.‏»‏

  • *

    یا:‏ «بالا آمد.‏»‏

پیدایش ۲۴:‏۱۷

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۲

پیدایش ۲۴:‏۱۸

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۲

پیدایش ۲۴:‏۱۹

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۲-‏۱۳

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۷/‏۲۰۱۰،‏ ص ۲۴-‏۲۵

پیدایش ۲۴:‏۲۰

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۲-‏۱۳

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۷/‏۲۰۱۰،‏ ص ۲۴-‏۲۵

پیدایش ۲۴:‏۲۱

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۲-‏۱۳

پیدایش ۲۴:‏۲۲

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «نیم شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «۱۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

پیدایش ۲۴:‏۲۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۲:‏۲۳
  • +پی‍ ۱۱:‏۲۹

پیدایش ۲۴:‏۲۷

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۲۴:‏۲۹

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۵:‏۲۰؛‏ ۲۹:‏۱۰

پیدایش ۲۴:‏۳۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۵:‏۲،‏ ۳

پیدایش ۲۴:‏۳۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۲:‏۱۵،‏ ۱۶؛‏ ۱۳:‏۲؛‏ ۲۴:‏۱

پیدایش ۲۴:‏۳۶

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۱:‏۱،‏ ۲؛‏ رو ۴:‏۱۹؛‏ عب‍ ۱۱:‏۱۱
  • +پی‍ ۲۵:‏۵

پیدایش ۲۴:‏۳۷

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۲،‏ ۳؛‏ ۲۸:‏۱

پیدایش ۲۴:‏۳۸

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۲:‏۲۰-‏۲۳
  • +پی‍ ۲۴:‏۴

پیدایش ۲۴:‏۳۹

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۵

پیدایش ۲۴:‏۴۰

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۴۸:‏۱۵
  • +عب‍ ۱:‏۷،‏ ۱۴
  • +پی‍ ۱۱:‏۲۵

پیدایش ۲۴:‏۴۱

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۹

پیدایش ۲۴:‏۴۳

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۱۶

پیدایش ۲۴:‏۴۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۱۴

پیدایش ۲۴:‏۴۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۱۵،‏ ۱۷

پیدایش ۲۴:‏۴۶

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۱۸

پیدایش ۲۴:‏۴۷

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۲۲،‏ ۲۳

پیدایش ۲۴:‏۴۸

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «به من راه درست را نشان داده بود.‏»‏

  • *

    یا:‏ «نوهٔ.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۲۷

پیدایش ۲۴:‏۴۹

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «به طرف راست برگردم یا به طرف چپ.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۸

پیدایش ۲۴:‏۵۰

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «ما نمی‌توانیم بگوییم که این کار خوب است یا نه.‏»‏

پیدایش ۲۴:‏۵۸

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۴

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱۵/‏۱۰/‏۲۰۱۲،‏ ص ۲۹

پیدایش ۲۴:‏۵۹

پاورقی‌ها

  • *

    منظور دایهٔ اوست که در این زمان ندیمهٔ او شده بود.‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۸:‏۵
  • +پی‍ ۳۵:‏۸

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۵

پیدایش ۲۴:‏۶۰

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «به رِبِکا برکت دادند.‏»‏

  • *

    یا:‏ «هزاران ده هزار.‏»‏

  • *

    یا:‏ «نوادگان.‏»‏

  • *

    یا:‏ «دروازه.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۲:‏۱۵،‏ ۱۷

پیدایش ۲۴:‏۶۱

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۵

پیدایش ۲۴:‏۶۲

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «جنوب.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۲:‏۹؛‏ ۲۰:‏۱؛‏ اعد ۱۳:‏۲۲؛‏ دا ۱:‏۹
  • +پی‍ ۱۶:‏۱۴؛‏ ۲۵:‏۱۱

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۲

پیدایش ۲۴:‏۶۳

آیات ارجاعی

  • +مز ۷۷:‏۱۲؛‏ ۱۴۳:‏۵

پیدایش ۲۴:‏۶۴

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۵

پیدایش ۲۴:‏۶۵

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۵

پیدایش ۲۴:‏۶۷

آیات ارجاعی

  • +عب‍ ۱۱:‏۹
  • +پی‍ ۲۶:‏۸
  • +پی‍ ۲۳:‏۲،‏ ۱۹

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏،‏

    شمارهٔ ۳ ۲۰۱۶ ص ۱۵

دیگر

پیدا ۲۴:‏۱پی‍ ۱۳:‏۲
پیدا ۲۴:‏۲پی‍ ۱۵:‏۲،‏ ۳
پیدا ۲۴:‏۳پی‍ ۲۸:‏۱؛‏ تث‍ ۷:‏۱،‏ ۳؛‏ ۲قر ۶:‏۱۴
پیدا ۲۴:‏۴پی‍ ۲۲:‏۲۰-‏۲۳
پیدا ۲۴:‏۵پی‍ ۱۱:‏۲۷،‏ ۲۸؛‏ ۱۵:‏۷
پیدا ۲۴:‏۶عب‍ ۱۱:‏۱۵
پیدا ۲۴:‏۷پی‍ ۱۲:‏۱؛‏ عب‍ ۱۱:‏۸
پیدا ۲۴:‏۷می‍ ۷:‏۲۰؛‏ لو ۱:‏۷۲،‏ ۷۳؛‏ عب‍ ۶:‏۱۳،‏ ۱۴
پیدا ۲۴:‏۷پی‍ ۱۳:‏۱۴،‏ ۱۵؛‏ ۲۶:‏۳،‏ ۴؛‏ تث‍ ۳۴:‏۴؛‏ اع‍ ۷:‏۴،‏ ۵
پیدا ۲۴:‏۷عب‍ ۱۱:‏۱۸
پیدا ۲۴:‏۷عب‍ ۱:‏۷،‏ ۱۴
پیدا ۲۴:‏۷پی‍ ۱۲:‏۵
پیدا ۲۴:‏۹پی‍ ۲۴:‏۲،‏ ۳
پیدا ۲۴:‏۱۵پی‍ ۲۲:‏۲۳
پیدا ۲۴:‏۱۵پی‍ ۱۱:‏۲۶
پیدا ۲۴:‏۱۵پی‍ ۱۱:‏۲۹
پیدا ۲۴:‏۲۴پی‍ ۲۲:‏۲۳
پیدا ۲۴:‏۲۴پی‍ ۱۱:‏۲۹
پیدا ۲۴:‏۲۹پی‍ ۲۵:‏۲۰؛‏ ۲۹:‏۱۰
پیدا ۲۴:‏۳۴پی‍ ۱۵:‏۲،‏ ۳
پیدا ۲۴:‏۳۵پی‍ ۱۲:‏۱۵،‏ ۱۶؛‏ ۱۳:‏۲؛‏ ۲۴:‏۱
پیدا ۲۴:‏۳۶پی‍ ۲۱:‏۱،‏ ۲؛‏ رو ۴:‏۱۹؛‏ عب‍ ۱۱:‏۱۱
پیدا ۲۴:‏۳۶پی‍ ۲۵:‏۵
پیدا ۲۴:‏۳۷پی‍ ۲۴:‏۲،‏ ۳؛‏ ۲۸:‏۱
پیدا ۲۴:‏۳۸پی‍ ۲۲:‏۲۰-‏۲۳
پیدا ۲۴:‏۳۸پی‍ ۲۴:‏۴
پیدا ۲۴:‏۳۹پی‍ ۲۴:‏۵
پیدا ۲۴:‏۴۰پی‍ ۴۸:‏۱۵
پیدا ۲۴:‏۴۰عب‍ ۱:‏۷،‏ ۱۴
پیدا ۲۴:‏۴۰پی‍ ۱۱:‏۲۵
پیدا ۲۴:‏۴۱پی‍ ۲۴:‏۹
پیدا ۲۴:‏۴۳پی‍ ۲۴:‏۱۶
پیدا ۲۴:‏۴۴پی‍ ۲۴:‏۱۴
پیدا ۲۴:‏۴۵پی‍ ۲۴:‏۱۵،‏ ۱۷
پیدا ۲۴:‏۴۶پی‍ ۲۴:‏۱۸
پیدا ۲۴:‏۴۷پی‍ ۲۴:‏۲۲،‏ ۲۳
پیدا ۲۴:‏۴۸پی‍ ۲۴:‏۲۷
پیدا ۲۴:‏۴۹پی‍ ۲۴:‏۸
پیدا ۲۴:‏۵۹پی‍ ۲۸:‏۵
پیدا ۲۴:‏۵۹پی‍ ۳۵:‏۸
پیدا ۲۴:‏۶۰پی‍ ۲۲:‏۱۵،‏ ۱۷
پیدا ۲۴:‏۶۲پی‍ ۱۲:‏۹؛‏ ۲۰:‏۱؛‏ اعد ۱۳:‏۲۲؛‏ دا ۱:‏۹
پیدا ۲۴:‏۶۲پی‍ ۱۶:‏۱۴؛‏ ۲۵:‏۱۱
پیدا ۲۴:‏۶۳مز ۷۷:‏۱۲؛‏ ۱۴۳:‏۵
پیدا ۲۴:‏۶۷عب‍ ۱۱:‏۹
پیدا ۲۴:‏۶۷پی‍ ۲۶:‏۸
پیدا ۲۴:‏۶۷پی‍ ۲۳:‏۲،‏ ۱۹
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
  • ۱
  • ۲
  • ۳
  • ۴
  • ۵
  • ۶
  • ۷
  • ۸
  • ۹
  • ۱۰
  • ۱۱
  • ۱۲
  • ۱۳
  • ۱۴
  • ۱۵
  • ۱۶
  • ۱۷
  • ۱۸
  • ۱۹
  • ۲۰
  • ۲۱
  • ۲۲
  • ۲۳
  • ۲۴
  • ۲۵
  • ۲۶
  • ۲۷
  • ۲۸
  • ۲۹
  • ۳۰
  • ۳۱
  • ۳۲
  • ۳۳
  • ۳۴
  • ۳۵
  • ۳۶
  • ۳۷
  • ۳۸
  • ۳۹
  • ۴۰
  • ۴۱
  • ۴۲
  • ۴۳
  • ۴۴
  • ۴۵
  • ۴۶
  • ۴۷
  • ۴۸
  • ۴۹
  • ۵۰
  • ۵۱
  • ۵۲
  • ۵۳
  • ۵۴
  • ۵۵
  • ۵۶
  • ۵۷
  • ۵۸
  • ۵۹
  • ۶۰
  • ۶۱
  • ۶۲
  • ۶۳
  • ۶۴
  • ۶۵
  • ۶۶
  • ۶۷
کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
پیدایش ۲۴:‏۱-‏۶۷

پیدایش

۲۴ ابراهیم خیلی پیر شده بود و یَهُوَه از هر لحاظ به او برکت داده بود.‏+ ۲ ابراهیم به قدیمی‌ترین خادمش که اختیار داشت به همهٔ دارایی‌های او رسیدگی کند،‏ گفت:‏+ «لطفاً دستت را زیر ران من بگذار ۳ و به یَهُوَه خدای آسمان و زمین قسم بخور که از دختران کنعانیان که در سرزمینشان زندگی می‌کنم،‏ همسری برای پسرم نگیری.‏+ ۴ از تو می‌خواهم که به وطنم و پیش خویشاوندانم بروی + و از آنجا همسری برای پسرم اسحاق بگیری.‏»‏

۵ خادمش از او پرسید:‏ «اگر آن دختر حاضر نباشد وطنش را ترک کند و با من به این سرزمین بیاید،‏ چه کار کنم؟‏ آیا باید پسرت را به آنجا ببرم؟‏»‏+ ۶ ابراهیم به او گفت:‏ «به هیچ وجه پسرم را به آنجا نبر!‏+ ۷ یَهُوَه خدای آسمان‌ها که مرا از خانهٔ پدری‌ام و سرزمین خویشاوندانم بیرون آورد،‏+ با من صحبت کرد و برایم قسم خورد و گفت:‏+ ‹من این سرزمین را + به نسل* تو + خواهم داد.‏› او فرشته‌اش را برای هدایت تو می‌فرستد + و تو حتماً همسری از آنجا برای پسرم می‌گیری.‏+ ۸ اما اگر آن دختر حاضر نشد با تو بیاید،‏ از قسمی که خورده‌ای آزاد هستی؛‏ ولی به هیچ وجه پسرم را به آنجا نبر.‏» ۹ پس آن خادم دستش را زیر ران ارباب خود ابراهیم گذاشت و قسم خورد که آن کار را انجام دهد.‏+

۱۰ بعد آن خادم با ده شتر از شتران اربابش و با انواع هدایای باارزش از اموال او راهی سفر به شهر ناحور شد که در بین‌النهرین قرار داشت.‏ ۱۱ وقتی به نزدیکی شهر رسید،‏ شتران را در کنار چاه آبی که بیرون شهر بود به زانو نشاند.‏ غروب آفتاب نزدیک بود،‏ یعنی وقتی که زنان از شهر بیرون می‌آمدند تا از چاه آب بکشند.‏ ۱۲ او این طور دعا کرد:‏ «ای یَهُوَه،‏ خدای اربابم ابراهیم،‏ لطفاً امروز محبت پایدارت* را به اربابم ابراهیم نشان بده و به من کمک کن تا در کارم موفق شوم.‏ ۱۳ من کنار این چاه* ایستاده‌ام و دختران شهر برای کشیدن آب بیرون می‌آیند.‏ ۱۴ وقتی به یکی از آن‌ها بگویم ‹لطفاً کوزهٔ آب خودت را پایین بیاور تا از آن آب بخورم،‏› اگر بگوید،‏ ‹بفرما آب بخور،‏ من به شترانت هم آب می‌دهم،‏› آن وقت مطمئن می‌شوم او همان کسی است که تو برای خادمت اسحاق انتخاب کرده‌ای.‏ به این شکل می‌فهمم که محبت پایدارت را به اربابم نشان داده‌ای.‏»‏

۱۵ هنوز دعای او به پایان نرسیده بود که رِبِکا دختر بِتوئیل + در حالی که کوزهٔ آب بر دوشش بود،‏ از راه رسید.‏ بِتوئیل پسر ناحور + و برادرزادهٔ ابراهیم بود و مادرش مِلکه + نام داشت.‏ ۱۶ رِبِکا دختر خیلی زیبایی بود و با مردی همخواب نشده بود.‏ او سر چاه رفت* و کوزهٔ آب را پر کرد و بعد برگشت.‏*‏ ۱۷ خادم ابراهیم فوراً به طرف او دوید و گفت:‏ «لطفاً کمی آب از کوزه‌ات به من بده که بخورم.‏» ۱۸ آن دختر به او گفت:‏ «بفرما سَرورم،‏ از این آب بخور!‏» او فوراً کوزه‌اش را از دوشش پایین آورد و نگه داشت تا او از آن آب بخورد.‏ ۱۹ رِبِکا بعد از این که به او آب داد،‏ گفت:‏ «برای شترانت هم از چاه آب می‌کشم تا سیراب شوند.‏» ۲۰ پس فوراً کوزهٔ خود را در آبخور خالی کرد و چندین بار به طرف چاه دوید و برای همهٔ شتران او آب کشید.‏ ۲۱ خادم ابراهیم در تمام مدت با ناباوری در سکوت به او چشم دوخته بود تا ببیند آیا یَهُوَه او را در سفرش موفق کرده است یا نه!‏

۲۲ وقتی شتران سیراب شدند،‏ خادم ابراهیم حلقه‌ای از طلا که به بینی می‌اندازند و وزنش حدود ۶ گرم* بود و همین طور دو دستبند طلا به وزن حدود ۱۲۰ گرم* به او داد ۲۳ و گفت:‏ «لطفاً بگو دخترِ چه کسی هستی؟‏ آیا در خانهٔ پدرت برای ما جا هست تا شب را بگذرانیم؟‏» ۲۴ او در جواب گفت:‏ «من دختر بِتوئیل + و نوهٔ مِلکه و ناحور + هستم.‏» ۲۵ همین طور گفت:‏ «ما جای کافی داریم که شب را پیش ما بگذرانید و کاه و علوفهٔ فراوان هم برای شتران داریم.‏» ۲۶ بعد خادم ابراهیم خم شد و در مقابل یَهُوَه سجده کرد ۲۷ و گفت:‏ «ای یَهُوَه،‏ خدای اربابم ابراهیم،‏ تو را ستایش می‌کنم،‏ چون محبت پایدار و وفاداری خود را از اربابم دریغ نداشته‌ای.‏ ای یَهُوَه،‏ تو مرا به خانهٔ خویشاوندان* اربابم هدایت کرده‌ای.‏»‏

۲۸ رِبِکا دوید تا مادرش و اهالی خانه را از این ماجرا باخبر کند.‏ ۲۹ رِبِکا برادری به نام لابان داشت.‏+ وقتی لابان از ماجرا باخبر شد،‏ برای دیدن خادم ابراهیم که هنوز کنار چاه بود،‏ به بیرون دوید.‏ ۳۰ لابان دستبندهای خواهرش رِبِکا و حلقهٔ بینی‌اش را دید و شنید که آن مرد به خواهرش چه گفته است.‏ پس او پیش خادم ابراهیم که هنوز با شترانش کنار چاه ایستاده بود،‏ رفت ۳۱ و فوراً گفت:‏ «چرا اینجا بیرون ایستاده‌ای؟‏ بیا به خانهٔ ما برویم.‏ تو کسی هستی که برکت یَهُوَه با اوست.‏ من خانه را برای تو آماده کرده‌ام و برای شترانت هم جا هست.‏» ۳۲ خادم ابراهیم همراه لابان به خانه رفت.‏ لابان زین شتران را باز کرد،‏ به آن‌ها کاه و علوفه داد و برای شستن پاهای خادم ابراهیم و همراهانش آب آورد.‏ ۳۳ اما وقتی غذایی پیش خادم ابراهیم گذاشتند،‏ او گفت:‏ «من تا دلیل آمدنم را نگویم،‏ چیزی نمی‌خورم.‏» پس لابان گفت:‏ «بگو!‏»‏

۳۴ او گفت:‏ «من خادم ابراهیم هستم + ۳۵ و یَهُوَه به اربابم برکت زیادی داده است.‏ خدا به او گوسفندان و گاوان،‏ شتران و الاغان،‏ نقره و طلا و غلامان و کنیزان داده و به این شکل او را خیلی ثروتمند کرده است.‏+ ۳۶ همسرش سارا هم در پیری برای او پسری به دنیا آورده + و اربابم تمام دارایی‌هایش را به پسرش خواهد داد.‏+ ۳۷ اربابم مرا قسم داد و گفت:‏ ‹تو نباید از دختران کنعانیان که در سرزمینشان زندگی می‌کنم،‏ همسری برای پسرم بگیری،‏+ ۳۸ بلکه باید به خانهٔ پدری‌ام و پیش خویشاوندانم بروی + و از آنجا همسری برای پسرم بگیری.‏›‏+ ۳۹ اما من به اربابم گفتم:‏ ‹اگر آن دختر حاضر نشد با من بیاید،‏ چه کار کنم؟‏›‏+ ۴۰ او به من گفت:‏ ‹یَهُوَه که طبق خواستش قدم برداشته‌ام،‏+ فرشتهٔ خود را پیش روی تو خواهد فرستاد + تا حتماً در این سفر موفق شوی و از خانهٔ پدری‌ام و از میان خویشاوندانم همسری برای پسرم پیدا کنی.‏+ ۴۱ پس پیش خویشاوندانم برو،‏ اما اگر آن‌ها دخترشان را با تو نفرستند،‏ از قسمی که خوردی آزاد هستی و قسم تو باطل است.‏›‏+

۴۲ ‏«امروز وقتی به سر چاه رسیدم،‏ در دعا گفتم:‏ ‹ای یَهُوَه،‏ خدای اربابم،‏ اگر خواستت این است که مرا در سفرم موفق کنی،‏ این اتفاق بیفتد:‏ ۴۳ وقتی من کنار این چاه ایستاده‌ام و به دختری + که برای کشیدن آب،‏ از شهر بیرون می‌آید می‌گویم،‏ «لطفاً اجازه بده تا از کوزه‌ات کمی آب بخورم،‏» ۴۴ اگر او بگوید «بفرما آب بخور،‏ من برای شترانت هم از چاه آب می‌کشم،‏» آن وقت مطمئن می‌شوم او همان کسی است که تو،‏ ای یَهُوَه،‏ برای اسحاق پسر اربابم انتخاب کرده‌ای.‏›‏+

۴۵ ‏«هنوز در دلم دعا می‌کردم که رِبِکا در حالی که کوزهٔ آب بر دوشش بود از راه رسید.‏ او سر چاه رفت و از آن آب کشید.‏ من به او گفتم:‏ ‹لطفاً به من آب بده تا بخورم.‏›‏+ ۴۶ او فوراً کوزه‌اش را از دوشش پایین آورد و گفت:‏ ‹بفرما از این آب بخور؛‏+ من به شترانت هم آب می‌دهم.‏› پس من از آن آب خوردم و او به شترانم هم آب داد.‏ ۴۷ بعد،‏ از او پرسیدم،‏ ‹دختر چه کسی هستی؟‏› او در جواب گفت،‏ ‹من دختر بِتوئیل و نوهٔ مِلکه و ناحور هستم.‏› پس من حلقه را به بینی‌اش آویزان کردم و دستبندها را در دست‌هایش کردم.‏+ ۴۸ بعد خم شدم و در مقابل یَهُوَه سجده کردم و یَهُوَه خدای اربابم ابراهیم را ستایش کردم،‏+ چون او مرا هدایت کرده بود* تا دخترِ* برادرِ اربابم را برای پسر اربابم به همسری بگیرم.‏ ۴۹ حالا به من بگویید که آیا می‌خواهید محبت پایدار و وفاداری‌تان را به اربابم نشان دهید؟‏ اگر نمی‌خواهید،‏ بگویید تا بدانم چه کار کنم.‏»‏*‏+

۵۰ لابان و بِتوئیل در جواب گفتند:‏ «این خواست یَهُوَه است؛‏ ما نمی‌توانیم در این مورد تصمیمی بگیریم.‏*‏ ۵۱ پس رِبِکا را با تو می‌فرستیم.‏ او را بردار و برو تا مطابق گفتهٔ یَهُوَه،‏ زن پسر اربابت شود.‏» ۵۲ خادم ابراهیم وقتی این را شنید،‏ فوراً به خاک افتاد و در مقابل یَهُوَه سجده کرد.‏ ۵۳ بعد لباس و جواهرات طلا و نقره به رِبِکا داد.‏ به برادر و مادر او هم هدایای باارزشی داد.‏ ۵۴ بعد از آن،‏ او و همراهانش شام خوردند و شب در آنجا ماندند.‏

صبح روز بعد،‏ وقتی خادم ابراهیم بلند شد،‏ به آن‌ها گفت:‏ «بگذارید پیش اربابم بروم.‏» ۵۵ برادر و مادر رِبِکا در جواب گفتند:‏ «بگذار این دختر حداقل ده روز دیگر پیش ما بماند.‏ بعد از آن می‌تواند برود.‏» ۵۶ اما او به آن‌ها گفت:‏ «یَهُوَه مرا در سفرم موفق کرده است،‏ پس لطفاً مرا معطل نکنید و اجازه دهید پیش اربابم بروم.‏» ۵۷ آن‌ها گفتند:‏ «بگذار رِبِکا را صدا کنیم تا ببینیم نظر خودش چیست.‏» ۵۸ پس رِبِکا را صدا کردند و از او پرسیدند:‏ «آیا حاضری با این مرد بروی؟‏» رِبِکا گفت:‏ «بله،‏ حاضرم.‏»‏

۵۹ پس رِبِکا + و دایه‌اش*‏+ را با خادم ابراهیم و همراهانش راهی سفر کردند ۶۰ و از خدا برای رِبِکا برکت خواستند* و به او گفتند:‏ «رِبِکا،‏ امیدواریم مادر میلیون‌ها* نفر شوی و نسل* تو شهرهای* دشمنانشان را تصاحب کنند.‏»‏+ ۶۱ بعد رِبِکا و کنیزانش سوار شترها شدند و با خادم ابراهیم رفتند.‏ پس او،‏ رِبِکا را با خود برد و راهی سفر شد.‏

۶۲ وقتی به مقصدشان نزدیک می‌شدند،‏ اسحاق که در سرزمین نِگِب*‏+ زندگی می‌کرد از سمت بِئِرلَحی‌رُئی برمی‌گشت.‏+ ۶۳ تقریباً هنگام غروب بود و اسحاق برای تعمّق،‏+ در بیابان قدم می‌زد.‏ وقتی سرش را بلند کرد،‏ دید که شترانی به طرف او می‌آیند!‏ ۶۴ رِبِکا هم وقتی سرش را بلند کرد،‏ چشمش به اسحاق افتاد.‏ او فوراً از شتر پایین آمد ۶۵ و از خادم ابراهیم پرسید:‏ «مردی که به استقبال ما می‌آید چه کسی است؟‏» آن خادم گفت:‏ «او ارباب من است.‏» پس رِبِکا صورتش را با روبند خود پوشاند.‏ ۶۶ خادم ابراهیم تمام ماجرای سفرش را برای اسحاق تعریف کرد.‏ ۶۷ بعد اسحاق رِبِکا را به خیمهٔ مادرش سارا برد + و با او ازدواج کرد.‏ اسحاق عاشق رِبِکا شد + و به این شکل از غم مرگ مادرش،‏ تسلّی پیدا کرد.‏+

نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
خروج
ورود
  • فارسی
  • هم‌رسانی
  • تنظیم سایت
  • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
  • شرایط استفاده
  • حفظ اطلاعات شخصی
  • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
  • JW.ORG
  • ورود
هم‌رسانی