کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • پیدایش ۳۱
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

فهرست محتوای کتاب پیدایش

      • یعقوب مخفیانه راهی کنعان می‌شود ‏(‏۱-‏۱۸‏)‏

      • لابان یعقوب را تعقیب می‌کند ‏(‏۱۹-‏۳۵‏)‏

      • عهد یعقوب با لابان ‏(‏۳۶-‏۵۵‏)‏

پیدایش ۳۱:‏۱

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۳۳

پیدایش ۳۱:‏۲

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۲۷

پیدایش ۳۱:‏۳

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۸:‏۱۵؛‏ ۳۲:‏۹؛‏ ۳۵:‏۲۷

پیدایش ۳۱:‏۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۲۷
  • +پی‍ ۴۸:‏۱۵

پیدایش ۳۱:‏۶

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۲۹،‏ ۳۰

پیدایش ۳۱:‏۸

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۳۲

پیدایش ۳۱:‏۱۰

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۳۹

پیدایش ۳۱:‏۱۲

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۹:‏۲۵؛‏ ۳۱:‏۳۹

پیدایش ۳۱:‏۱۳

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «ستونی را مسح کردی.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۲:‏۸،‏ ۹؛‏ ۳۵:‏۱۵
  • +پی‍ ۲۸:‏۱۸،‏ ۲۲
  • +پی‍ ۳۵:‏۱۴؛‏ ۳۷:‏۱

پیدایش ۳۱:‏۱۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۴۱؛‏ هو ۱۲:‏۱۲

پیدایش ۳۱:‏۱۶

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۱
  • +پی‍ ۳۱:‏۳

پیدایش ۳۱:‏۱۷

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۳:‏۱۳

پیدایش ۳۱:‏۱۸

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۴۲،‏ ۴۳
  • +پی‍ ۳۵:‏۲۷

پیدایش ۳۱:‏۱۹

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «خدایان خانگی؛‏ بت‌ها.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۵:‏۲؛‏ یوش‍ ۲۴:‏۲
  • +پی‍ ۳۱:‏۱۴

پیدایش ۳۱:‏۲۱

پاورقی‌ها

  • *

    منظور رودخانهٔ فُرات است.‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۵:‏۱۸
  • +اعد ۳۲:‏۱

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    ترجمهٔ دنیای جدید—‏مَتّی تا مکاشفه‏،‏ ص ۶۲۵

پیدایش ۳۱:‏۲۳

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۲۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۰:‏۳؛‏ ۲۵:‏۲۰؛‏ هو ۱۲:‏۱۲
  • +مز ۱۰۵:‏۱۵

پیدایش ۳۱:‏۲۵

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۲۸

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «پسران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۲۹

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۲۴

پیدایش ۳۱:‏۳۰

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۱۹؛‏ ۳۵:‏۲

پیدایش ۳۱:‏۳۲

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۳۳

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۴۶:‏۱۸،‏ ۲۵

پیدایش ۳۱:‏۳۴

پاورقی‌ها

  • *

    منظور زینی است که زنان روی آن می‌نشستند.‏

پیدایش ۳۱:‏۳۵

آیات ارجاعی

  • +لا ۱۵:‏۱۹
  • +پی‍ ۳۱:‏۱۹

پیدایش ۳۱:‏۳۷

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۳۸

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۲۷

پیدایش ۳۱:‏۳۹

آیات ارجاعی

  • +۱سم‍ ۱۷:‏۳۴

پیدایش ۳۱:‏۴۰

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۴۷:‏۹

پیدایش ۳۱:‏۴۱

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۷

پیدایش ۳۱:‏۴۲

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «از او می‌ترسد.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۸:‏۱۳؛‏ ۳۱:‏۲۹
  • +پی‍ ۳۱:‏۵۳
  • +پی‍ ۳۱:‏۲۴

پیدایش ۳۱:‏۴۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۸:‏۱۸

پیدایش ۳۱:‏۴۶

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۴۷

پاورقی‌ها

  • *

    به زبان آرامی یعنی:‏ «تودهٔ شهادت.‏»‏

  • *

    به زبان عبری یعنی:‏ «تودهٔ شهادت.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۴۸

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۲۲،‏ ۲۳

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    جزوهٔ کار و آموزش‏،‏

    ۴/‏۲۰۲۰،‏ ص ۴

پیدایش ۳۱:‏۴۹

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    جزوهٔ کار و آموزش‏،‏

    ۴/‏۲۰۲۰،‏ ص ۴

پیدایش ۳۱:‏۵۲

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۴۴،‏ ۴۵

پیدایش ۳۱:‏۵۳

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «از او می‌ترسد.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۷:‏۱،‏ ۷
  • +پی‍ ۳۱:‏۴۲

پیدایش ۳۱:‏۵۴

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادران.‏»‏

پیدایش ۳۱:‏۵۵

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «پسران.‏»‏

  • *

    یا:‏ «و به آن‌ها برکت داد.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۲۸
  • +پی‍ ۲۴:‏۵۹،‏ ۶۰
  • +پی‍ ۲۷:‏۴۳؛‏ ۲۸:‏۲

دیگر

پیدا ۳۱:‏۱پی‍ ۳۰:‏۳۳
پیدا ۳۱:‏۲پی‍ ۳۰:‏۲۷
پیدا ۳۱:‏۳پی‍ ۲۸:‏۱۵؛‏ ۳۲:‏۹؛‏ ۳۵:‏۲۷
پیدا ۳۱:‏۵پی‍ ۳۰:‏۲۷
پیدا ۳۱:‏۵پی‍ ۴۸:‏۱۵
پیدا ۳۱:‏۶پی‍ ۳۰:‏۲۹،‏ ۳۰
پیدا ۳۱:‏۸پی‍ ۳۰:‏۳۲
پیدا ۳۱:‏۱۰پی‍ ۳۰:‏۳۹
پیدا ۳۱:‏۱۲پی‍ ۲۹:‏۲۵؛‏ ۳۱:‏۳۹
پیدا ۳۱:‏۱۳پی‍ ۱۲:‏۸،‏ ۹؛‏ ۳۵:‏۱۵
پیدا ۳۱:‏۱۳پی‍ ۲۸:‏۱۸،‏ ۲۲
پیدا ۳۱:‏۱۳پی‍ ۳۵:‏۱۴؛‏ ۳۷:‏۱
پیدا ۳۱:‏۱۵پی‍ ۳۱:‏۴۱؛‏ هو ۱۲:‏۱۲
پیدا ۳۱:‏۱۶پی‍ ۳۱:‏۱
پیدا ۳۱:‏۱۶پی‍ ۳۱:‏۳
پیدا ۳۱:‏۱۷پی‍ ۳۳:‏۱۳
پیدا ۳۱:‏۱۸پی‍ ۳۰:‏۴۲،‏ ۴۳
پیدا ۳۱:‏۱۸پی‍ ۳۵:‏۲۷
پیدا ۳۱:‏۱۹پی‍ ۳۵:‏۲؛‏ یوش‍ ۲۴:‏۲
پیدا ۳۱:‏۱۹پی‍ ۳۱:‏۱۴
پیدا ۳۱:‏۲۱پی‍ ۱۵:‏۱۸
پیدا ۳۱:‏۲۱اعد ۳۲:‏۱
پیدا ۳۱:‏۲۴پی‍ ۲۰:‏۳؛‏ ۲۵:‏۲۰؛‏ هو ۱۲:‏۱۲
پیدا ۳۱:‏۲۴مز ۱۰۵:‏۱۵
پیدا ۳۱:‏۲۹پی‍ ۳۱:‏۲۴
پیدا ۳۱:‏۳۰پی‍ ۳۱:‏۱۹؛‏ ۳۵:‏۲
پیدا ۳۱:‏۳۳پی‍ ۴۶:‏۱۸،‏ ۲۵
پیدا ۳۱:‏۳۵لا ۱۵:‏۱۹
پیدا ۳۱:‏۳۵پی‍ ۳۱:‏۱۹
پیدا ۳۱:‏۳۸پی‍ ۳۰:‏۲۷
پیدا ۳۱:‏۳۹۱سم‍ ۱۷:‏۳۴
پیدا ۳۱:‏۴۰پی‍ ۴۷:‏۹
پیدا ۳۱:‏۴۱پی‍ ۳۱:‏۷
پیدا ۳۱:‏۴۲پی‍ ۲۸:‏۱۳؛‏ ۳۱:‏۲۹
پیدا ۳۱:‏۴۲پی‍ ۳۱:‏۵۳
پیدا ۳۱:‏۴۲پی‍ ۳۱:‏۲۴
پیدا ۳۱:‏۴۵پی‍ ۲۸:‏۱۸
پیدا ۳۱:‏۴۸پی‍ ۳۱:‏۲۲،‏ ۲۳
پیدا ۳۱:‏۵۲پی‍ ۳۱:‏۴۴،‏ ۴۵
پیدا ۳۱:‏۵۳پی‍ ۱۷:‏۱،‏ ۷
پیدا ۳۱:‏۵۳پی‍ ۳۱:‏۴۲
پیدا ۳۱:‏۵۵پی‍ ۳۱:‏۲۸
پیدا ۳۱:‏۵۵پی‍ ۲۴:‏۵۹،‏ ۶۰
پیدا ۳۱:‏۵۵پی‍ ۲۷:‏۴۳؛‏ ۲۸:‏۲
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
  • ۱
  • ۲
  • ۳
  • ۴
  • ۵
  • ۶
  • ۷
  • ۸
  • ۹
  • ۱۰
  • ۱۱
  • ۱۲
  • ۱۳
  • ۱۴
  • ۱۵
  • ۱۶
  • ۱۷
  • ۱۸
  • ۱۹
  • ۲۰
  • ۲۱
  • ۲۲
  • ۲۳
  • ۲۴
  • ۲۵
  • ۲۶
  • ۲۷
  • ۲۸
  • ۲۹
  • ۳۰
  • ۳۱
  • ۳۲
  • ۳۳
  • ۳۴
  • ۳۵
  • ۳۶
  • ۳۷
  • ۳۸
  • ۳۹
  • ۴۰
  • ۴۱
  • ۴۲
  • ۴۳
  • ۴۴
  • ۴۵
  • ۴۶
  • ۴۷
  • ۴۸
  • ۴۹
  • ۵۰
  • ۵۱
  • ۵۲
  • ۵۳
  • ۵۴
  • ۵۵
کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
پیدایش ۳۱:‏۱-‏۵۵

پیدایش

۳۱ روزی یعقوب شنید که پسران لابان می‌گویند:‏ «یعقوب تمام دارایی پدر ما را گرفته و از اموال پدرمان این همه ثروت برای خودش جمع کرده است.‏»‏+ ۲ یعقوب با دیدن چهرهٔ لابان متوجه شد که رفتارش با او دیگر مثل گذشته نیست.‏+ ۳ سرانجام یَهُوَه به یعقوب گفت:‏ «به سرزمین پدرانت و پیش خویشاوندانت برگرد + و من مثل گذشته با تو خواهم بود.‏» ۴ بعد یعقوب برای راحیل و لیه پیغام فرستاد که پیش او به دشت،‏ جایی که گله‌اش بود بیایند.‏ ۵ او به آن‌ها گفت:‏

‏«من متوجه شده‌ام که رفتار پدرتان با من عوض شده،‏+ اما خدای پدرم مرا ترک نکرده است.‏+ ۶ شما خوب می‌دانید که من با تمام توانم به پدرتان خدمت کرده‌ام.‏+ ۷ اما پدرتان سعی کرد مرا فریب بدهد و ده بار مزد مرا تغییر داد،‏ با این حال خدا اجازه نداد که او ضرری به من برساند.‏ ۸ هر وقت پدرتان می‌گفت،‏ ‹دام‌های ریزخال مزد تو باشد،‏› تمام گله،‏ برّه‌ها و بزغاله‌های ریزخال به دنیا می‌آوردند؛‏ ولی وقتی می‌گفت،‏ ‹دام‌های خط‌دار مزد تو باشد،‏› تمام گله،‏ برّه‌ها و بزغاله‌های خط‌دار به دنیا می‌آوردند.‏+ ۹ به این ترتیب،‏ خدا دام‌های پدرتان را از او می‌گرفت و به من می‌داد.‏ ۱۰ یک بار وقتی موقع جفت‌گیری گله بود،‏ خواب دیدم بزهای نری که جفت‌گیری می‌کنند،‏ خط‌دار،‏ ریزخال و خالدار هستند.‏+ ۱۱ بعد فرشتهٔ خدای حقیقی در خوابی که دیدم مرا صدا کرد و گفت،‏ ‹یعقوب!‏› جواب دادم،‏ ‹بله!‏› ۱۲ او گفت،‏ ‹لطفاً با دقت نگاه کن و ببین همهٔ بزهای نر که جفت‌گیری می‌کنند،‏ خط‌دار،‏ ریزخال و خالدار هستند.‏ دلیلش این است که من از همهٔ کارهایی که لابان بر ضدّ تو انجام می‌دهد آگاهم.‏+ ۱۳ من خدای حقیقی هستم که در بِیت‌ئیل به تو ظاهر شدم،‏+ یعنی جایی که تو ستونی برپا کردی و روی آن روغن ریختی* و برایم نذر کردی.‏+ حالا بلند شو و از این سرزمین برو و به زادگاهت برگرد.‏›»‏+

۱۴ راحیل و لیه به یعقوب گفتند:‏ «در خانهٔ پدرمان میراثی برای ما باقی نمانده است.‏ ۱۵ مگر او با ما مثل غریبه رفتار نمی‌کند؟‏ او ما را فروخته و پولی را که از فروش ما به دست آورده است خرج می‌کند.‏+ ۱۶ تمام ثروتی که خدا از پدر ما گرفته،‏ مال ما و بچه‌های ماست.‏+ پس هر کاری را که خدا به تو گفته انجام بده.‏»‏+

۱۷ بعد یعقوب بلند شد و فرزندان و زنانش را سوار شتران کرد.‏+ ۱۸ او همهٔ گله‌ها و دارایی‌اش را که به دست آورده بود،‏+ یعنی همهٔ دام‌هایی را که در فَدّان‌اَرام جمع کرده بود،‏ برداشت و به سرزمین کنعان،‏ پیش پدرش اسحاق رفت.‏+

۱۹ وقتی لابان برای پشم‌چینی گوسفندانش رفته بود،‏ راحیل مجسمه‌های تِرافیم*‏+ را که مال پدرش بود دزدید.‏+ ۲۰ یعقوب با لابانِ اَرامی زیرکانه عمل کرد،‏ چون بدون این که چیزی به او بگوید از آنجا فرار کرد.‏ ۲۱ او با تمام دارایی‌اش از آنجا فرار کرد و از رودخانه*‏+ رد شد و به سمت منطقهٔ کوهستانی جِلعاد رفت.‏+ ۲۲ روز سوم به لابان خبر رسید که یعقوب از آنجا فرار کرده است.‏ ۲۳ پس لابان خویشاوندانش* را جمع کرد و همراه آن‌ها یعقوب را هفت روز تعقیب کرد تا این که در منطقهٔ کوهستانی جِلعاد به او رسید.‏ ۲۴ همان شب،‏ خدا در خواب به لابانِ اَرامی ظاهر شد + و به او گفت:‏ «مراقب باش به یعقوب چه می‌گویی،‏ چه خوب باشد،‏ چه بد.‏»‏+

۲۵ یعقوب در منطقهٔ کوهستانی جِلعاد چادر زده بود.‏ لابان و خویشاوندانش* هم در همان اطراف چادر زدند.‏ بعد لابان پیش یعقوب رفت ۲۶ و به او گفت:‏ «این چه کاری بود که کردی؟‏ چرا مرا فریب دادی و دخترانم را مثل اسیرانی که با شمشیر به اسارت گرفته شده‌اند،‏ با خودت بردی؟‏ ۲۷ چرا مخفیانه از من فرار کردی و مرا فریب دادی و به من چیزی نگفتی؟‏ اگر به من خبر می‌دادی،‏ تو را با آواز و شادی و با دف و چنگ روانه می‌کردم.‏ ۲۸ تو حتی به من فرصت ندادی که نوه‌ها* و دخترانم را ببوسم.‏ این کار تو احمقانه بود!‏ ۲۹ من قدرت دارم که به تو ضرر برسانم،‏ اما دیشب خدای پدرت با من صحبت کرد و گفت،‏ ‹مراقب باش به یعقوب چه می‌گویی،‏ چه خوب باشد،‏ چه بد.‏›‏+ ۳۰ حالا از این‌ها بگذریم،‏ می‌دانم که چون شدیداً آرزو داشتی به خانهٔ پدری‌ات برگردی فرار کردی.‏ ولی چرا خدایان مرا دزدیدی؟‏»‏+

۳۱ یعقوب در جواب به لابان گفت:‏ «دلیل این که مخفیانه فرار کردم این بود که ترسیدم مبادا دخترانت را به‌زور از من بگیری.‏ ۳۲ اما در مورد خدایانت،‏ هر کسی که آن‌ها را برداشته باشد،‏ کشته شود.‏ حالا می‌توانی جلوی خویشاوندانمان* همهٔ اموالم را بگردی و هر چه مال توست،‏ برداری.‏» اما یعقوب نمی‌دانست که راحیل آن‌ها را دزدیده است.‏ ۳۳ بنابراین لابان به چادر یعقوب،‏ چادر لیه و چادر دو کنیز دخترانش داخل شد،‏+ اما مجسمه‌ها را پیدا نکرد.‏ بعد از این که از چادر لیه بیرون آمد،‏ به چادر راحیل رفت.‏ ۳۴ در این بین،‏ راحیل مجسمه‌های تِرافیم را در خورجینی که زیر زین* شتر بود پنهان کرده بود و خودش هم روی آن‌ها نشسته بود.‏ لابان همه جای چادر را گشت،‏ اما مجسمه‌ها را پیدا نکرد.‏ ۳۵ راحیل به پدرش گفت:‏ «آقا،‏ از دستم عصبانی نشو.‏ من نمی‌توانم جلویت بلند شوم،‏ چون در دوران عادت ماهانه هستم.‏»‏+ لابان همه جا را با دقت گشت،‏ اما مجسمه‌های تِرافیم را پیدا نکرد.‏+

۳۶ یعقوب خشمگین شد و شروع به شکایت از لابان کرد.‏ بعد به او گفت:‏ «من چه خطایی کرده‌ام و به خاطر چه گناهی مثل سایه مرا تعقیب می‌کنی؟‏ ۳۷ حالا که همهٔ اموالم را گشتی،‏ آیا چیزی که مال توست پیدا کردی؟‏ اگر این طور است،‏ آن را جلوی خویشاوندان* من و خویشاوندان* خودت بگذار تا آن‌ها بگویند حق با کیست!‏ ۳۸ در این ۲۰ سال که با تو بوده‌ام،‏ گوسفندان و بزهایت حتی یک بار هم بچه‌شان را سِقط نکرده‌اند + و من هیچ وقت از قوچ‌های گله‌ات نخوردم.‏ ۳۹ هیچ وقت دامی را که حیوانات وحشی آن را تکه‌تکه کرده بودند،‏+ برایت نمی‌آوردم،‏ بلکه ضررش را خودم می‌دادم.‏ اگر دامی در روز یا شب دزدیده می‌شد،‏ تو خسارتش را از من می‌گرفتی.‏ ۴۰ گرمای روز و سرمای شب مرا عذاب می‌داد و خیلی وقت‌ها خواب به چشمانم نمی‌آمد.‏+ ۴۱ من ۲۰ سال در خانه‌ات زندگی کردم؛‏ ۱۴ سال به خاطر دو دخترت و ۶ سال برای گله‌ات به تو خدمت کردم و تو ده بار مزد مرا عوض کردی.‏+ ۴۲ اگر خدای پدرم،‏+ یعنی خدای ابراهیم،‏ همان خدایی که اسحاق برایش احترام عمیقی قائل است،‏*‏+ از من حمایت نمی‌کرد،‏ تو مرا دست خالی روانه می‌کردی.‏ اما خدا سختی‌ها و زحمت دست‌هایم را دیده و به همین دلیل دیشب تو را توبیخ کرد.‏»‏+

۴۳ لابان به یعقوب گفت:‏ «این دختران،‏ دختران من و این بچه‌ها،‏ بچه‌های من و این گله هم گلهٔ من است.‏ هر چه اینجا می‌بینی مال من و مال دخترانم است.‏ غیرممکن است که من به آن‌ها و فرزندانی که به دنیا آورده‌اند ضرری برسانم.‏ ۴۴ پس بیا با هم عهدی ببندیم تا شاهدی بین ما باشد.‏» ۴۵ بنابراین یعقوب سنگی برداشت و آن را به صورت یک ستون قرار داد.‏+ ۴۶ بعد به خویشاوندانش* گفت:‏ «سنگ جمع کنید!‏» آن‌ها هم سنگ‌هایی جمع کردند و با آن‌ها توده‌ای ساختند و دور آن نشستند و با هم غذا خوردند.‏ ۴۷ لابان آن توده را یِجَرسَهَدوته* نامید،‏ اما یعقوب آن را جَلعید* نامید.‏

۴۸ بعد لابان گفت:‏ «این تودهٔ سنگ امروز بین من و تو شاهد است.‏» به همین دلیل اسم آن توده را جَلعید گذاشتند.‏+ ۴۹ همین طور آن توده را برج دیده‌بانی نامیدند،‏ چون لابان گفت:‏ «وقتی ما از همدیگر دور هستیم،‏ یَهُوَه ما را تحت نظر داشته باشد.‏ ۵۰ اگر تو با دخترانم بدرفتاری کنی و غیر از آن‌ها زنان دیگری برای خودت بگیری،‏ حتی اگر کسی آن را نبیند،‏ یادت باشد که خدا بین من و تو شاهد است.‏» ۵۱ لابان در ادامه به یعقوب گفت:‏ «این تودهٔ سنگ و این ستونی را که به نشانهٔ عهدمان برپا کرده‌ام ببین!‏ ۵۲ تودهٔ سنگ شاهد است و ستون،‏ شهادت خواهد داد + که من از این تودهٔ سنگ جلوتر نمی‌آیم تا به تو آسیبی برسانم و تو هم نباید از این تودهٔ سنگ و این ستون جلوتر بیایی تا به من آسیب برسانی.‏ ۵۳ خدای ابراهیم + و ناحور و خدای پدرشان،‏ بین ما قضاوت کند.‏» بعد از آن یعقوب به خدایی که پدرش اسحاق برای او احترام عمیقی قائل است*‏+ قسم خورد.‏

۵۴ بعد یعقوب در آن کوه قربانی‌ای تقدیم کرد و از خویشاوندانش* خواست که با هم غذا بخورند.‏ آن‌ها غذا خوردند و شب را در آن کوه گذراندند.‏ ۵۵ صبح زود لابان بلند شد،‏ نوه‌ها*‏+ و دخترانش را بوسید و برای آن‌ها از خدا برکت خواست.‏*‏+ بعد آنجا را ترک کرد و به خانه‌اش برگشت.‏+

نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
خروج
ورود
  • فارسی
  • هم‌رسانی
  • تنظیم سایت
  • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
  • شرایط استفاده
  • حفظ اطلاعات شخصی
  • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
  • JW.ORG
  • ورود
هم‌رسانی