کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • پیدایش ۲۹
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

فهرست محتوای کتاب پیدایش

      • ملاقات یعقوب با راحیل ‏(‏۱-‏۱۴‏)‏

      • یعقوب عاشق راحیل می‌شود ‏(‏۱۵-‏۲۰‏)‏

      • ازدواج یعقوب با لیه و راحیل ‏(‏۲۱-‏۲۹‏)‏

      • چهار پسر یعقوب از لیه:‏ رِئوبین،‏ شَمعون،‏ لاوی و یهودا ‏(‏۳۰-‏۳۵‏)‏

پیدایش ۲۹:‏۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۷:‏۴۲،‏ ۴۳؛‏ اع‍ ۷:‏۲

پیدایش ۲۹:‏۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۲۹
  • +پی‍ ۲۴:‏۲۴؛‏ ۳۱:‏۵۳

پیدایش ۲۹:‏۶

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۴۶:‏۱۹؛‏ روت ۴:‏۱۱

پیدایش ۲۹:‏۱۲

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادر.‏»‏

پیدایش ۲۹:‏۱۳

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۴:‏۲۹

پیدایش ۲۹:‏۱۴

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «استخوان.‏»‏

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۱۱/‏۲۰۰۳،‏ ص ۱۹

پیدایش ۲۹:‏۱۵

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برادر.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۲۸:‏۵
  • +پی‍ ۳۰:‏۲۷،‏ ۲۸؛‏ ۳۱:‏۷

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۱۱/‏۲۰۰۳،‏ ص ۱۹

پیدایش ۲۹:‏۱۶

آیات ارجاعی

  • +روت ۴:‏۱۱

پیدایش ۲۹:‏۱۷

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «برّاق.‏»‏

پیدایش ۲۹:‏۱۸

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۴۱

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۱۱/‏۲۰۰۳،‏ ص ۱۹-‏۲۰

پیدایش ۲۹:‏۲۰

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۰:‏۲۶؛‏ هو ۱۲:‏۱۲

پیدایش ۲۹:‏۲۴

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۱۶:‏۱،‏ ۲؛‏ ۳۰:‏۹؛‏ ۴۶:‏۱۸

پیدایش ۲۹:‏۲۵

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۷،‏ ۴۲

پیدایش ۲۹:‏۲۷

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۱:‏۴۱

پیدایش ۲۹:‏۲۹

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۵:‏۲۲
  • +پی‍ ۳۰:‏۱،‏ ۳

پیدایش ۲۹:‏۳۰

آیات ارجاعی

  • +هو ۱۲:‏۱۲

پیدایش ۲۹:‏۳۱

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «از لیه نفرت دارد.‏»‏

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «رَحِم او را باز کرد.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۴۶:‏۱۵؛‏ روت ۴:‏۱۱
  • +پی‍ ۳۰:‏۲۲

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    بزرگترین انسان‏،‏ فصل ۸۴

پیدایش ۲۹:‏۳۲

پاورقی‌ها

  • *

    یعنی:‏ «ببین،‏ یک پسر!‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۵:‏۲۲؛‏ ۳۷:‏۲۲؛‏ ۴۹:‏۳،‏ ۴؛‏ خرو ۶:‏۱۴؛‏ ۱تو ۵:‏۱
  • +پی‍ ۳۰:‏۲۰؛‏ ۱سم‍ ۱:‏۵،‏ ۶؛‏ لو ۱:‏۲۴،‏ ۲۵

پیدایش ۲۹:‏۳۳

پاورقی‌ها

  • *

    یعنی:‏ «شنیدن.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۴:‏۲۵؛‏ ۴۹:‏۵؛‏ ۱تو ۴:‏۲۴

پیدایش ۲۹:‏۳۴

پاورقی‌ها

  • *

    یعنی:‏ «به هم بسته شده.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۴:‏۲۵؛‏ ۴۹:‏۵؛‏ خرو ۶:‏۱۶؛‏ اعد ۳:‏۱۲؛‏ ۱تو ۶:‏۱

پیدایش ۲۹:‏۳۵

پاورقی‌ها

  • *

    یعنی:‏ «ستایش؛‏ آنچه سزاوار ستایش است.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +پی‍ ۳۵:‏۲۳؛‏ ۳۷:‏۲۶؛‏ ۴۴:‏۱۸؛‏ ۴۹:‏۸؛‏ ۱تو ۲:‏۳؛‏ مک‍ ۵:‏۵

دیگر

پیدا ۲۹:‏۴پی‍ ۲۷:‏۴۲،‏ ۴۳؛‏ اع‍ ۷:‏۲
پیدا ۲۹:‏۵پی‍ ۲۴:‏۲۹
پیدا ۲۹:‏۵پی‍ ۲۴:‏۲۴؛‏ ۳۱:‏۵۳
پیدا ۲۹:‏۶پی‍ ۴۶:‏۱۹؛‏ روت ۴:‏۱۱
پیدا ۲۹:‏۱۳پی‍ ۲۴:‏۲۹
پیدا ۲۹:‏۱۵پی‍ ۲۸:‏۵
پیدا ۲۹:‏۱۵پی‍ ۳۰:‏۲۷،‏ ۲۸؛‏ ۳۱:‏۷
پیدا ۲۹:‏۱۶روت ۴:‏۱۱
پیدا ۲۹:‏۱۸پی‍ ۳۱:‏۴۱
پیدا ۲۹:‏۲۰پی‍ ۳۰:‏۲۶؛‏ هو ۱۲:‏۱۲
پیدا ۲۹:‏۲۴پی‍ ۱۶:‏۱،‏ ۲؛‏ ۳۰:‏۹؛‏ ۴۶:‏۱۸
پیدا ۲۹:‏۲۵پی‍ ۳۱:‏۷،‏ ۴۲
پیدا ۲۹:‏۲۷پی‍ ۳۱:‏۴۱
پیدا ۲۹:‏۲۹پی‍ ۳۵:‏۲۲
پیدا ۲۹:‏۲۹پی‍ ۳۰:‏۱،‏ ۳
پیدا ۲۹:‏۳۰هو ۱۲:‏۱۲
پیدا ۲۹:‏۳۱پی‍ ۴۶:‏۱۵؛‏ روت ۴:‏۱۱
پیدا ۲۹:‏۳۱پی‍ ۳۰:‏۲۲
پیدا ۲۹:‏۳۲پی‍ ۳۵:‏۲۲؛‏ ۳۷:‏۲۲؛‏ ۴۹:‏۳،‏ ۴؛‏ خرو ۶:‏۱۴؛‏ ۱تو ۵:‏۱
پیدا ۲۹:‏۳۲پی‍ ۳۰:‏۲۰؛‏ ۱سم‍ ۱:‏۵،‏ ۶؛‏ لو ۱:‏۲۴،‏ ۲۵
پیدا ۲۹:‏۳۳پی‍ ۳۴:‏۲۵؛‏ ۴۹:‏۵؛‏ ۱تو ۴:‏۲۴
پیدا ۲۹:‏۳۴پی‍ ۳۴:‏۲۵؛‏ ۴۹:‏۵؛‏ خرو ۶:‏۱۶؛‏ اعد ۳:‏۱۲؛‏ ۱تو ۶:‏۱
پیدا ۲۹:‏۳۵پی‍ ۳۵:‏۲۳؛‏ ۳۷:‏۲۶؛‏ ۴۴:‏۱۸؛‏ ۴۹:‏۸؛‏ ۱تو ۲:‏۳؛‏ مک‍ ۵:‏۵
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
  • ۱
  • ۲
  • ۳
  • ۴
  • ۵
  • ۶
  • ۷
  • ۸
  • ۹
  • ۱۰
  • ۱۱
  • ۱۲
  • ۱۳
  • ۱۴
  • ۱۵
  • ۱۶
  • ۱۷
  • ۱۸
  • ۱۹
  • ۲۰
  • ۲۱
  • ۲۲
  • ۲۳
  • ۲۴
  • ۲۵
  • ۲۶
  • ۲۷
  • ۲۸
  • ۲۹
  • ۳۰
  • ۳۱
  • ۳۲
  • ۳۳
  • ۳۴
  • ۳۵
کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
پیدایش ۲۹:‏۱-‏۳۵

پیدایش

۲۹ پس از آن،‏ یعقوب به سفرش ادامه داد و به طرف سرزمین‌های مشرق‌زمین رفت.‏ ۲ او در راه،‏ چاهی در دشت دید که کنار آن سه گلهٔ گوسفند خوابیده بودند.‏ چوپانان معمولاً از آن چاه که سنگی بزرگ بر دهانهٔ آن قرار داشت،‏ به گله‌ها آب می‌دادند.‏ ۳ آن‌ها بعد از جمع کردن همهٔ گله‌ها،‏ سنگ را از دهانهٔ چاه برمی‌داشتند،‏ به گله‌ها آب می‌دادند و بعد سنگ را دوباره بر دهانهٔ چاه قرار می‌دادند.‏

۴ یعقوب به چوپانان گفت:‏ «ای برادران من،‏ اهل کجایید؟‏» آن‌ها گفتند:‏ «اهل حَران.‏»‏+ ۵ او به آن‌ها گفت:‏ «آیا لابان + نوهٔ ناحور + را می‌شناسید؟‏» آن‌ها گفتند:‏ «بله می‌شناسیم.‏» ۶ او گفت:‏ «حالش خوب است؟‏» آن‌ها گفتند:‏ ‏«بله،‏ حالش خوب است.‏ آن هم دخترش راحیل است + که با گوسفندان به اینجا می‌آید!‏» ۷ بعد یعقوب گفت:‏ «هنوز وسط روز است و وقت جمع کردن گله‌ها نیست!‏ پس به آن‌ها آب بدهید و بروید و آن‌ها را بچرانید.‏» ۸ آن‌ها گفتند:‏ «تا موقعی که همهٔ گله‌ها جمع نشوند و سنگ از روی دهانهٔ چاه برداشته نشود،‏ اجازه نداریم این کار را بکنیم.‏ وقتی همهٔ گله‌ها جمع شوند و سنگ برداشته شود،‏ می‌توانیم به گوسفندان آب بدهیم.‏»‏

۹ وقتی او هنوز با آن‌ها صحبت می‌کرد،‏ راحیل که چوپان بود با گوسفندان پدرش به آنجا رسید.‏ ۱۰ یعقوب با دیدن دختردایی‌اش راحیل و گوسفندان دایی‌اش لابان،‏ فوراً سر چاه رفت و سنگ را از دهانهٔ آن غلتاند و به گوسفندان دایی‌اش آب داد.‏ ۱۱ بعد راحیل را بوسید و با صدای بلند گریه کرد.‏ ۱۲ او برای راحیل توضیح داد که پسر رِبِکا و از خویشاوندان* پدرش است.‏ راحیل با شنیدن حرف‌های او دوید تا به پدرش خبر دهد.‏

۱۳ به محض این که لابان + این خبر را در مورد خواهرزاده‌اش یعقوب شنید،‏ با عجله رفت تا او را ببیند.‏ او یعقوب را بغل کرد و بوسید و به خانه‌اش برد.‏ یعقوب هم تمام ماجرا را برای لابان تعریف کرد.‏ ۱۴ لابان به او گفت:‏ «تو واقعاً از گوشت و خون* من هستی.‏» بنابراین یعقوب یک ماه پیش او ماند.‏

۱۵ بعد لابان به یعقوب گفت:‏ «درست است که تو خویشاوند* من هستی،‏+ ولی نباید برایم مجّانی کار کنی.‏ بگو چقدر مزد می‌خواهی؟‏»‏+ ۱۶ لابان دو دختر داشت.‏ اسم دختر بزرگش لیه و اسم دختر کوچکش راحیل بود.‏+ ۱۷ چشمان لیه جذاب* نبود،‏ در حالی که راحیل دختر خیلی زیبا و جذابی بود.‏ ۱۸ یعقوب که عاشق راحیل شده بود،‏ در جواب لابان گفت:‏ «من حاضرم برای گرفتن دختر کوچکت راحیل،‏ هفت سال برای تو کار کنم.‏»‏+ ۱۹ لابان به او گفت:‏ «پیش من بمان،‏ چون ترجیح می‌دهم که او را به تو بدهم تا به مردی دیگر.‏» ۲۰ بنابراین یعقوب برای به دست آوردن راحیل،‏ هفت سال کار کرد.‏+ البته به خاطر عشقی که به او داشت،‏ آن هفت سال در نظرش مثل چند روز بود.‏

۲۱ بعد یعقوب به لابان گفت:‏ «دورانی که باید برایت کار می‌کردم به پایان رسیده،‏ پس همسرم را به من بده تا با او همخواب شوم.‏» ۲۲ لابان همهٔ مردم آنجا را جمع کرد و ضیافتی ترتیب داد.‏ ۲۳ اما وقتی شب شد،‏ دخترش لیه را پیش یعقوب برد تا با او همخواب شود.‏ ۲۴ لابان همین طور کنیزش زِلفه را به دخترش لیه داد تا در خدمت او باشد.‏+ ۲۵ وقتی صبح شد،‏ یعقوب دید که لیه در کنارش است!‏ پس به لابان گفت:‏ «این چه کاری بود که در حق من کردی؟‏ مگر من برای گرفتن راحیل برای تو کار نکردم؟‏ چرا مرا فریب دادی؟‏»‏+ ۲۶ لابان در جواب گفت:‏ «بین ما رسم نیست که دختر کوچک را قبل از دختر بزرگ شوهر بدهیم.‏ ۲۷ اول جشن هفت روزهٔ عروسی لیه را برگزار کن و بعد آن یکی دخترم را هم به تو می‌دهم،‏ البته به شرطی که هفت سال دیگر برایم کار کنی.‏»‏+ ۲۸ یعقوب پیشنهاد او را قبول کرد و جشن هفت روزهٔ عروسی لیه را برگزار کرد و لابان راحیل را هم به یعقوب داد.‏ ۲۹ به علاوه،‏ لابان کنیزش بِلهه را به دخترش راحیل داد + تا در خدمت او باشد.‏+

۳۰ بعد یعقوب با راحیل هم همخواب شد و او را بیشتر از لیه دوست داشت.‏ او هفت سال دیگر برای لابان کار کرد.‏+ ۳۱ وقتی یَهُوَه دید که یعقوب لیه را دوست ندارد،‏* لیه را مورد لطفش قرار داد و او بچه‌دار شد.‏*‏+ اما راحیل بچه‌دار نمی‌شد.‏+ ۳۲ بنابراین لیه حامله شد و پسری به دنیا آورد و اسم او را رِئوبین* گذاشت،‏+ چون گفت:‏ «یَهُوَه سختی مرا دیده.‏+ مطمئنم که شوهرم از این به بعد مرا دوست دارد.‏» ۳۳ او دوباره حامله شد و پسری به دنیا آورد و گفت:‏ «یَهُوَه پسر دیگری به من داده است،‏ چون شکایت‌هایم را در مورد این که شوهرم مرا دوست ندارد،‏ شنیده است.‏» به همین دلیل اسم او را شَمعون* گذاشت.‏+ ۳۴ او باز حامله شد و پسری به دنیا آورد و گفت:‏ «این بار دلبستگی شوهرم به من بیشتر می‌شود،‏ چون من برای او سه پسر به دنیا آورده‌ام.‏» پس اسم او را لاوی* گذاشت.‏+ ۳۵ او یک بار دیگر حامله شد و پسری به دنیا آورد و گفت:‏ «این دفعه یَهُوَه را ستایش می‌کنم.‏» پس اسم او را یهودا* گذاشت.‏+ بعد برای مدتی بچه‌دار نشد.‏

نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
خروج
ورود
  • فارسی
  • هم‌رسانی
  • تنظیم سایت
  • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
  • شرایط استفاده
  • حفظ اطلاعات شخصی
  • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
  • JW.ORG
  • ورود
هم‌رسانی