کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ۲پادشاهان ۵
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

فهرست محتوای کتاب دوم پادشاهان

      • اِلیشَع جذام نَعَمان را شفا می‌دهد ‏(‏۱-‏۱۹‏)‏

      • جِیحَزی طمّاع به جذام مبتلا می‌شود ‏(‏۲۰-‏۲۷‏)‏

۲پادشاهان ۵:‏۱

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «نجات داده بود.‏»‏

  • *

    یا:‏ «به یک بیماری پوستی دچار شده بود.‏»‏

۲پادشاهان ۵:‏۳

آیات ارجاعی

  • +۱پا ۱۹:‏۱۶
  • +مت‍ ۸:‏۲؛‏ ۱۱:‏۵؛‏ لو ۴:‏۲۷

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۲/‏۲۰۰۸،‏ ص ۱۵

    ۱/‏۸/‏۲۰۰۵،‏ ص ۱۰

۲پادشاهان ۵:‏۵

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «۱۰ قِنطار.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

۲پادشاهان ۵:‏۷

آیات ارجاعی

  • +تث‍ ۳۲:‏۳۹

۲پادشاهان ۵:‏۸

آیات ارجاعی

  • +۱پا ۱۷:‏۲۴؛‏ ۱۹:‏۱۶؛‏ ۲پا ۳:‏۱۱،‏ ۱۲؛‏ ۸:‏۴

۲پادشاهان ۵:‏۱۰

آیات ارجاعی

  • +لا ۱۴:‏۷؛‏ اعد ۱۹:‏۴؛‏ یو ۹:‏۶،‏ ۷

۲پادشاهان ۵:‏۱۲

آیات ارجاعی

  • +اش‍ ۷:‏۸

۲پادشاهان ۵:‏۱۴

آیات ارجاعی

  • +۲پا ۵:‏۱۰
  • +لو ۴:‏۲۷؛‏ ۵:‏۱۳
  • +ای‍ ۳۳:‏۲۵

۲پادشاهان ۵:‏۱۵

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «برکتی.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +لو ۱۷:‏۱۵،‏ ۱۶
  • +مز ۹۶:‏۴،‏ ۵؛‏ اش‍ ۴۳:‏۱۰

۲پادشاهان ۵:‏۱۶

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «در حضورش می‌ایستم.‏»‏

آیات ارجاعی

  • +مت‍ ۱۰:‏۸

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۸/‏۲۰۰۵،‏ ص ۹

۲پادشاهان ۵:‏۱۸

پاورقی‌ها

  • *

    یا:‏ «خانهٔ.‏»‏

منابع ارجاعی

  • راهنمای تحقیق

    برج دیده‌بانی‏،‏

    ۱/‏۸/‏۲۰۰۵،‏ ص ۹

۲پادشاهان ۵:‏۲۰

آیات ارجاعی

  • +۲پا ۴:‏۱۲؛‏ ۸:‏۴
  • +۱پا ۱۷:‏۲۴
  • +۲پا ۵:‏۱؛‏ لو ۴:‏۲۷

۲پادشاهان ۵:‏۲۲

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «یک قِنطار.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

آیات ارجاعی

  • +۲پا ۵:‏۵

۲پادشاهان ۵:‏۲۳

پاورقی‌ها

  • *

    تحت‌اللفظی:‏ «دو قِنطار.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

آیات ارجاعی

  • +۲پا ۵:‏۱۶

۲پادشاهان ۵:‏۲۴

پاورقی‌ها

  • *

    مکانی در سامره،‏ احتمالاً منطقه‌ای حصاردار یا یک تپه.‏

۲پادشاهان ۵:‏۲۵

آیات ارجاعی

  • +اع‍ ۵:‏۸،‏ ۹

۲پادشاهان ۵:‏۲۶

آیات ارجاعی

  • +مت‍ ۱۰:‏۸؛‏ لو ۱۲:‏۱۵؛‏ اع‍ ۲۰:‏۳۳؛‏ ۱تی‍ ۶:‏۱۰

۲پادشاهان ۵:‏۲۷

آیات ارجاعی

  • +۲پا ۵:‏۱
  • +خرو ۴:‏۶؛‏ اعد ۱۲:‏۱۰

دیگر

۲پاد ۵:‏۳۱پا ۱۹:‏۱۶
۲پاد ۵:‏۳مت‍ ۸:‏۲؛‏ ۱۱:‏۵؛‏ لو ۴:‏۲۷
۲پاد ۵:‏۷تث‍ ۳۲:‏۳۹
۲پاد ۵:‏۸۱پا ۱۷:‏۲۴؛‏ ۱۹:‏۱۶؛‏ ۲پا ۳:‏۱۱،‏ ۱۲؛‏ ۸:‏۴
۲پاد ۵:‏۱۰لا ۱۴:‏۷؛‏ اعد ۱۹:‏۴؛‏ یو ۹:‏۶،‏ ۷
۲پاد ۵:‏۱۲اش‍ ۷:‏۸
۲پاد ۵:‏۱۴۲پا ۵:‏۱۰
۲پاد ۵:‏۱۴لو ۴:‏۲۷؛‏ ۵:‏۱۳
۲پاد ۵:‏۱۴ای‍ ۳۳:‏۲۵
۲پاد ۵:‏۱۵لو ۱۷:‏۱۵،‏ ۱۶
۲پاد ۵:‏۱۵مز ۹۶:‏۴،‏ ۵؛‏ اش‍ ۴۳:‏۱۰
۲پاد ۵:‏۱۶مت‍ ۱۰:‏۸
۲پاد ۵:‏۲۰۲پا ۴:‏۱۲؛‏ ۸:‏۴
۲پاد ۵:‏۲۰۱پا ۱۷:‏۲۴
۲پاد ۵:‏۲۰۲پا ۵:‏۱؛‏ لو ۴:‏۲۷
۲پاد ۵:‏۲۲۲پا ۵:‏۵
۲پاد ۵:‏۲۳۲پا ۵:‏۱۶
۲پاد ۵:‏۲۵اع‍ ۵:‏۸،‏ ۹
۲پاد ۵:‏۲۶مت‍ ۱۰:‏۸؛‏ لو ۱۲:‏۱۵؛‏ اع‍ ۲۰:‏۳۳؛‏ ۱تی‍ ۶:‏۱۰
۲پاد ۵:‏۲۷۲پا ۵:‏۱
۲پاد ۵:‏۲۷خرو ۴:‏۶؛‏ اعد ۱۲:‏۱۰
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
  • ۱
  • ۲
  • ۳
  • ۴
  • ۵
  • ۶
  • ۷
  • ۸
  • ۹
  • ۱۰
  • ۱۱
  • ۱۲
  • ۱۳
  • ۱۴
  • ۱۵
  • ۱۶
  • ۱۷
  • ۱۸
  • ۱۹
  • ۲۰
  • ۲۱
  • ۲۲
  • ۲۳
  • ۲۴
  • ۲۵
  • ۲۶
  • ۲۷
کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
۲پادشاهان ۵:‏۱-‏۲۷

دوم پادشاهان

۵ نَعَمان مردی سرشناس و یکی از سرداران لشکر پادشاه سوریه بود.‏ سَرورش پادشاه برای او احترام بسیار قائل بود،‏ چون یَهُوَه به دست نَعَمان سوریه را پیروز کرده بود.‏* او جنگجویی نیرومند بود،‏ ولی جذام داشت.‏*‏ ۲ سپاه سوریه در یکی از حملات خود به سرزمین اسرائیل،‏ دختر کوچکی را از آنجا به اسارت گرفت و او کنیز زن نَعَمان شد.‏ ۳ دخترک به بانوی خودش گفت:‏ «کاش سَرورم به دیدن نبی‌ای که در سامره است،‏ می‌رفت!‏ آن نبی،‏+ سَرورم را از جذامش شفا می‌داد.‏»‏+ ۴ پس نَعَمان پیش سَرورش پادشاه رفت و گفته‌های آن دخترک اسرائیلی را به گوش او رساند.‏

۵ پادشاه به نَعَمان گفت:‏ «فوراً برو!‏ من نامه‌ای برای پادشاه اسرائیل می‌فرستم.‏» پس نَعَمان رفت و با خود ۳۴۰ کیلو* نقره،‏ ۶۰۰۰ تکه طلا و ۱۰ دست لباس برد.‏ ۶ او نامه را پیش پادشاه اسرائیل برد.‏ در آن نوشته شده بود:‏ «من این نامه را همراه خادمم نَعَمان فرستاده‌ام تا جذام او را شفا دهی.‏» ۷ به محض این که پادشاه نامه را خواند،‏ لباس خود را چاک زد و گفت:‏ «پادشاه سوریه این مرد جذامی را پیش من فرستاده و به من می‌گوید که شفایش دهم!‏ مگر من خدا هستم که اختیار مرگ و زندگی دیگران را داشته باشم؟‏+ ببینید،‏ معلوم است که دنبال بهانه‌ای می‌گردد تا با من درگیر شود.‏»‏

۸ اما وقتی اِلیشَع،‏ مرد خدای حقیقی،‏ شنید که پادشاه اسرائیل لباس خود را چاک زده است،‏ فوراً این پیغام را برای پادشاه فرستاد:‏ «چرا لباست را چاک زدی؟‏ بگذار او پیش من بیاید تا بداند که در اسرائیل نبی‌ای هست.‏»‏+ ۹ پس نَعَمان با اسب‌ها و ارابه‌های جنگی‌اش آمد و جلوی ورودی خانهٔ اِلیشَع ایستاد.‏ ۱۰ اما اِلیشَع پیام‌رسانی را پیش او فرستاد تا بگوید:‏ «برو و هفت بار خود را در رود اردن بشوی؛‏+ آن وقت پوستت مثل قبل می‌شود و پاک می‌شوی.‏» ۱۱ وقتی نَعَمان این را شنید عصبانی شد و راه افتاد تا از آنجا برود و گفت:‏ «فکر کردم او بیرون می‌آید و جلوی من می‌ایستد و نام یَهُوَه خدایش را می‌خواند،‏ دستش را روی محل جذامم جلو و عقب می‌برد و آن را شفا می‌دهد.‏ ۱۲ آیا رودهای اَبانه و فَرپَر در دمشق + از همهٔ آب‌های اسرائیل بهتر نیستند؟‏ مگر نمی‌توانم خودم را در آن آب‌ها بشویم و پاک شوم؟‏» این را گفت و با عصبانیت آنجا را ترک کرد.‏

۱۳ خادمانش پیش او رفتند و گفتند:‏ «ای پدر ما،‏ اگر نبی از تو می‌خواست کار سختی بکنی،‏ آیا نمی‌کردی؟‏ حالا فقط گفته است،‏ ‹خودت را بشوی و پاک شو.‏›» ۱۴ پس او رفت و همان طور که نبی گفته بود،‏+ هفت بار در رود اردن فرو رفت.‏ بعد از آن،‏ بدنش پاک شد + و پوست تنش مثل پوست تن یک پسربچه شد.‏+

۱۵ بعد با تمام همراهانش پیش مرد خدای حقیقی برگشت،‏+ جلوی او ایستاد و گفت:‏ «الآن فهمیدم که در سرتاسر زمین،‏ در هیچ جا به غیر از اسرائیل،‏ خدایی نیست.‏+ پس لطفاً هدیه‌ای* از خدمتگزارت بپذیر.‏» ۱۶ اما اِلیشَع گفت:‏ «به حیات یَهُوَه که او را خدمت می‌کنم* قسم می‌خورم که هیچ هدیه‌ای از تو قبول نمی‌کنم.‏»‏+ او خیلی اصرار کرد،‏ اما اِلیشَع قبول نکرد.‏ ۱۷ سرانجام نَعَمان گفت:‏ «حالا که قبول نمی‌کنی،‏ لطفاً دو بارِ قاطر از خاک این سرزمین را به من بده،‏ چون خدمتگزارت از این به بعد،‏ به هیچ خدای دیگری به جز یَهُوَه قربانی سوختنی یا قربانی دیگری تقدیم نخواهد کرد.‏ ۱۸ اما کاری هست که امیدوارم یَهُوَه من را که خدمتگزارت هستم به خاطر آن ببخشد.‏ آن کار این است که وقتی سَرورم پادشاه به معبد* رِمّون می‌رود تا در مقابل خدای خود سجده کند،‏ به بازوی من تکیه می‌کند،‏ پس من هم مجبورم در معبد رِمّون سجده کنم.‏ وقتی در معبد رِمّون سجده می‌کنم،‏ امیدوارم یَهُوَه مرا به خاطر این کار ببخشد.‏» ۱۹ اِلیشَع گفت:‏ «به سلامت برو.‏» وقتی نَعَمان از پیش او رفت و کمی از آنجا دور شد،‏ ۲۰ جِیحَزی،‏+ خادم اِلیشَع مرد خدای حقیقی،‏+ پیش خود گفت:‏ ‹سَرورم اجازه داد این نَعَمان سوری + برود،‏ بدون این که چیزهایی را که او آورده بود قبول کند.‏ به حیات یَهُوَه قسم،‏ من دنبال او می‌دوم و چیزی از او می‌گیرم.‏› ۲۱ پس جِیحَزی دنبال نَعَمان دوید.‏ وقتی نَعَمان دید که کسی دنبالش می‌دود،‏ از ارابه‌اش پیاده شد.‏ بعد به سمت او رفت و از او پرسید:‏ «آیا اتفاقی افتاده؟‏» ۲۲ او جواب داد:‏ «چیزی نشده.‏ سَرورم مرا فرستاد تا بگویم،‏ ‹همین الآن دو مرد جوان که از پسران انبیا و از منطقهٔ کوهستانی اِفرایِم هستند،‏ پیش من آمدند.‏ لطفاً برای آن‌ها ۳۴ کیلو* نقره و دو دست لباس بده.‏›»‏+ ۲۳ نَعَمان گفت:‏ «با کمال میل!‏ ۶۸ کیلو* نقره بردار.‏»‏+ پس در حالی که به جِیحَزی اصرار می‌کرد،‏ ۶۸ کیلو نقره را در دو کیسه گذاشت و با دو دست لباس به دو نفر از خادمانش داد تا برایش حمل کنند.‏

۲۴ وقتی جِیحَزی به عوفِل* رسید،‏ هدایا را از دستشان گرفت و در خانه‌اش گذاشت و آن مردان را روانه کرد.‏ وقتی آن‌ها رفتند،‏ ۲۵ پیش سَرورش رفت و کنار او ایستاد.‏ اِلیشَع به او گفت:‏ «جِیحَزی،‏ کجا رفته بودی؟‏» او جواب داد:‏ «خدمتگزارت جایی نرفته بود.‏»‏+ ۲۶ اِلیشَع به او گفت:‏ «آیا خیال می‌کنی وقتی آن مرد از ارابه‌اش پیاده شد و به استقبال تو آمد،‏ دلم خبر نداشت؟‏ آیا حالا وقت گرفتن نقره،‏ لباس،‏ باغ زیتون،‏ باغ انگور،‏ گوسفند،‏ گاو یا غلام و کنیز است؟‏+ ۲۷ الآن تو و نوادگانت برای همیشه به جذامی که نَعَمان داشت + مبتلا می‌شوید.‏» جِیحَزی بلافاصله در حالی که جذام تمام بدنش را مثل برف سفید کرده بود،‏ از پیش او بیرون رفت.‏+

نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
خروج
ورود
  • فارسی
  • هم‌رسانی
  • تنظیم سایت
  • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
  • شرایط استفاده
  • حفظ اطلاعات شخصی
  • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
  • JW.ORG
  • ورود
هم‌رسانی