مراثی
א [الف]*
۱ شهری که پر از جمعیت بود، حالا تنها نشسته است!+
شهری که در میان ملتها مشهور بود، مثل یک بیوهزن شده است!+
شهری که در میان استانها شاهدخت بود، حالا از او بیگاری میکشند!+
ב [ب]
۲ او تمام شب زارزار گریه میکند + و اشکهایش بر گونههایش میریزد.
حتی یکی از عاشقانش هم کنارش نیست تا تسلّیاش دهد.+
همهٔ دوستانش به او خیانت کردهاند + و دشمن او شدهاند.
ג [ج]
۳ یهودا دچار مصیبت و بردگی سخت شده + و به تبعید رفته است.+
او مجبور است که در میان ملتها زندگی کند + و هیچ جایی برای استراحت ندارد.
زمانی که درد و رنج میکشید، آزاردهندگانش او را در چنگ خود گرفتار کردند.
ד [د]
۴ راههایی که به صَهیون ختم میشوند ماتم گرفتهاند، چون کسی برای روزهای عید نمیآید.+
همهٔ دروازههایش ویران شدهاند + و کاهنانش آه میکشند.
دخترانش* داغدارند و خودش در رنج و عذاب است.
ה [هـ]
۵ حالا دشمنانش ارباب او شدهاند و خیالشان آسوده است.+
یَهُوَه او را به خاطر گناهان زیادش دچار غم و اندوه کرده است.+
دشمنان، فرزندان او را اسیر کردهاند و به تبعید بردهاند.+
ו [و]
۶ تمام شکوه و زیبایی دختر صَهیون از بین رفته است.+
امیرانش مثل آهوهایی هستند که چراگاهی پیدا نکردهاند؛
آنها در حالی که خسته و درماندهاند سعی میکنند از دست تعقیبکنندگانشان فرار کنند.
ז [ز]
۷ اورشلیم در روزهای آوارگی و مصیبتش، گذشتهٔ خود را به یاد میآورَد؛
دورانی را که صاحب چیزهای باارزشی بود.+
وقتی ساکنانش به دست دشمن افتادند، کسی نبود که به او کمک کند.+
دشمنانش این را دیدند و به شکست او خندیدند.+
ח [ح]
۸ اورشلیم گناهان زیادی کرده،+
و به همین دلیل نفرتانگیز شده است.
همهٔ کسانی که به او احترام میگذاشتند، حالا تحقیرش میکنند، چون برهنگی او را دیدهاند.+
او مینالد + و سرش را از خجالت برمیگرداند.
ט [ط]
۹ لکهٔ ننگ روی دامنش است.
برایش مهم نبود که چه عاقبتی خواهد داشت.+
سقوط او تعجبآور بود و کسی نیست که به او تسلّی دهد.
ای یَهُوَه، درد و رنج مرا ببین، چون دشمن به خودش افتخار میکند!+
י [ی]
۱۰ دشمن، تمام گنجهای او را غارت کرده؛+
چون او به چشم خود دید که ملتهای بیگانه به مکان مقدّسش وارد شدند؛+
یعنی همان کسانی که طبق فرمان تو حق نداشتند به میان قومت بیایند.
כ [ک]
۱۱ تمام ساکنانش آه و ناله میکنند و دنبال نان میگردند.+
آنها اشیای قیمتی خود را دادهاند تا چیزی برای خوردن داشته باشند و زنده بمانند.
ای یَهُوَه، ببین که من چطور خوار و ذلیل شدهام!*
ל [ل]
۱۲ ای همهٔ رهگذران، چرا نسبت به این اتفاقها بیتفاوت هستید؟
نگاه کنید و ببینید!
آیا دردی مثل درد من وجود دارد؟
یَهُوَه بود که وقتی آتش خشمش شعلهور شد، مرا به این درد دچار کرد.+
מ [م]
۱۳ خدا از آسمان آتش فرستاده تا همهٔ استخوانهایم را بسوزاند.*+
او برای پاهایم دام گذاشته و مرا مجبور کرده که به عقب برگردم؛
با من کاری کرده که مثل یک زنِ تنها و درمانده باشم.
من تمام روز بیمارم.
נ [ن]
۱۴ خدا گناهانم را با دستهایش به هم بافته و مثل یک یوغ به گردنم بسته است.
تاب و توانم از من گرفته شده است.
یَهُوَه مرا به دست کسانی تسلیم کرده که در مقابلشان عاجز و ناتوانم.+
ס [س]
۱۵ یَهُوَه تمام جنگجویان قدرتمند مرا از من گرفت.+
او لشکری را به ضدّ من فرستاد تا جوانان مرا از بین ببرند.+
یَهُوَه دختر یهودا* را مثل انگور در حوض شرابگیری* پایمال کرد.+
ע [ع]
۱۶ برای همین است که گریه میکنم و اشک میریزم.+
هر کسی که میتوانست به من تسلّی و نیروی تازه بدهد، از من دور است.
فرزندانم امیدی ندارند، چون دشمن پیروز شده است.
פ [پ]
۱۷ صَهیون دستهایش را دراز کرده،+ ولی کسی نیست که به او تسلّی دهد.
یَهُوَه به قومهای همسایه فرمان داده که به یعقوب حمله کنند.+
اورشلیم مورد نفرت آنها قرار گرفته است.+
צ [ص]
۱۸ یَهُوَه عادل است؛+ من از فرمانهایش سرپیچی کردهام.+
ای همهٔ قومها بشنوید و درد و رنج مرا ببینید!
پسران و دخترانم به اسارت برده شدهاند.+
ק [ق]
۱۹ از عاشقانم کمک خواستهام، ولی آنها به من خیانت کردهاند.+
کاهنان و ریشسفیدانم دنبال غذا بودند تا زنده بمانند،+
ولی در شهر از گرسنگی مردند.
ר [ر]
۲۰ ای یَهُوَه، ببین که چقدر درمانده و پریشانم!
دلم* آشفته است.
قلبم پر از درد است، چون از فرمانهای تو کاملاً سرپیچی کردهام.+
بیرون خانه، فرزندانم با شمشیر کشته شدهاند،+ و در خانه، مرگ حکمفرماست.
ש [ش]
۲۱ مردم آه و نالهٔ مرا شنیدهاند، ولی کسی نیست که به من تسلّی دهد.
همهٔ دشمنانم دربارهٔ مصیبتهایم شنیدهاند و خوشحالند که تو اجازه دادی این بلا به سرم بیاید.+
اما تو روزی را که اعلام کردی خواهی آورد؛+
آن وقت، دشمنانم مثل من خواهند شد.+
ת [ت]
۲۲ به همهٔ کارهای بدشان توجه کن،
و همان طور که مرا به خاطر تمام گناهانم تنبیه کردهای، آنها را هم سخت تنبیه کن.+
نالههایم زیاد است و دلم بیمار شده.
א [الف]
۲ ببینید که یَهُوَه چطور دختر صَهیون* را با ابرِ خشم خود پوشانده!
او شکوه و زیبایی اسرائیل را از آسمان به زمین انداخته،+
و در روز خشمش زیرپایی خود را فراموش کرده است.+
ב [ب]
۲ یَهُوَه به هیچ کدام از خانههای یعقوب رحم نکرده و همهٔ آنها را ویران کرده است؛
او از روی خشمش قلعههای دختر یهودا را با خاک یکسان کرده،+
و حکومت و امیرانش را بیحرمت و سرنگون کرده است.+
ג [ج]
۳ او از شدّت خشمش تمام قدرت* اسرائیل را از او گرفته؛
وقتی دشمن به اسرائیل حمله کرد، او دست راستش را عقب کشید.+
خشم او مثل آتش در یعقوب شعلهور شد؛ آتشی که هر چه در اطرافش باشد میسوزانَد.+
ד [د]
۴ او مثل یک دشمن، تیر و کمانش را نشانه گرفته و دست راستش آمادهٔ حمله است.+
او همهٔ کسانی را که در چشم ما عزیز بودند کشت،+
و خشمش را مثل آتش در خیمهٔ دختر صَهیون ریخت.+
ה [هـ]
۵ یَهُوَه مثل یک دشمن شده،+
و اسرائیل را ویران کرده است.
او تمام برجهایش را نابود، و قلعههایش را با خاک یکسان کرده است.
او عزاداری و ماتم را برای دختر یهودا خیلی زیاد کرده است.
ו [و]
۶ او سایهبانش را که مثل آلونکی در باغچه بود با خاک یکسان کرده،+
و به عیدی که برایش برگزار میشد پایان داده است.+
یَهُوَه کاری کرده که عیدها و شَبّاتها در صَهیون فراموش شوند،
و با خشم شدید، پادشاهان و کاهنان را رد کرده است.+
ז [ز]
۷ یَهُوَه مذبحش را رد کرده،
و مکان مقدّسش را ترک کرده است.+
او دیوارهای برجهای مستحکم شهر را به دست دشمن سپرده است.+
دشمنان در خانهٔ یَهُوَه فریاد زدهاند،+ طوری که انگار عیدی را جشن میگیرند.
ח [ح]
۸ یَهُوَه تصمیم گرفته که دیوار دختر صَهیون را خراب کند.+
او این شهر را با ریسمان اندازه گرفته،+
و از نابود کردن آن منصرف نشده است.
او باعث شده که دیوار و خاکریز ماتم بگیرند،
چون هر دو فرو ریختهاند.
ט [ط]
۹ دروازههایش زیر خاک رفتهاند.+
او پشتبندها را شکسته و از بین برده است.
پادشاه و امیرانش بین ملتها زندگی میکنند.+
هیچ قانونی وجود ندارد؛ حتی پیامبرانش از طرف یَهُوَه رؤیایی نمیبینند.+
י [ی]
۱۰ ریشسفیدان دختر صَهیون ساکت روی زمین مینشینند.+
پَلاس میپوشند و روی سرشان خاک میریزند.+
دختران اورشلیم سرشان را پایین انداختهاند.
כ [ک]
۱۱ آنقدر گریه کردهام که چشمانم تار شدهاند.+
دلم* آشفته است.
جگرم خون شده،* چون قومم* شکست خورده،+
و بچهها و نوزادان در میدانهای شهر کمکم محو و نابود میشوند.+
ל [ل]
۱۲ حینی که آنها مثل زخمیشدگان در میدانهای شهر کمکم محو و نابود میشوند،
מ [م]
۱۳ ای دختر اورشلیم، چه مثالی برای تو بزنم،
یا تو را به چه چیزی تشبیه کنم؟
ای دختر صَهیون، تو را با چه مقایسه کنم و چطور به تو تسلّی دهم؟
زخم تو به اندازهٔ دریا وسیع است.+ چه کسی میتواند تو را شفا دهد؟+
נ [ن]
۱۴ رؤیاهایی که پیامبرانت برایت دیدند، پوچ و دروغ بود.+
آن پیامبران، گناهانت را آشکار نکردند تا تو را از اسارت نجات دهند،+
برعکس، از طریق رؤیاها و پیامهایشان مدام به تو دروغ گفتند و فریبت دادند.+
ס [س]
۱۵ همهٔ کسانی که از کنار تو میگذرند، برای مسخره کردنت دست میزنند؛+
آنها به خاطر دختر اورشلیم انگشت به دهان میمانند + و سرشان را تکان میدهند و میگویند:
«آیا این همان شهری نیست که دربارهاش میگفتند، ‹زیباییاش بینظیر است و باعث شادی تمام زمین میشود›؟»+
פ [پ]*
۱۶ تمام دشمنانت دهانشان را باز کردهاند؛
آنها انگشت به دهان میمانند و دندانهایشان را به هم میسایند و میگویند: «ما نابودش کردیم!+
ما منتظر همین روز بودیم!+ حالا آن روز رسیده و آن را به چشم میبینیم!»+
ע [ع]
۱۷ یَهُوَه طبق خواستش عمل کرده + و گفتهاش را انجام داده است؛+
فرمانی را که مدتها قبل داده بود، به اجرا گذاشته است.+
او به تو رحم نکرده و تو را نابود کرده،+ و اجازه داده که دشمن از شکست تو شادی کند؛
او قدرت دشمنانت را بیشتر کرده* تا پیروز شوند.
צ [ص]
۱۸ از دلشان به درگاه یَهُوَه فریاد میزنند، ای دیوار دختر صَهیون!
بگذار اشکهایت شب و روز مثل سیل جاری شود.
از گریه دست نکش و به چشمانت استراحت نده.
ק [ق]
۱۹ بلند شو! تمام شب* فریاد بکش!
هر چه در دلت هست، مثل آب در حضور یَهُوَه بیرون بریز.
به خاطر جان فرزندانت که سر هر کوچه و خیابانی از گرسنگی* رو به مرگ هستند،
دست دعا به طرف او بلند کن.+
ר [ر]
۲۰ ای یَهُوَه، نگاه کن و کسی را که بهشدّت مجازات کردهای ببین.
آیا درست است که زنان کودکانشان* را بخورند؟ فرزندانی را که خودشان به دنیا آوردهاند؟+
آیا درست است که کاهنان و پیامبران در مکان مقدّس یَهُوَه کشته شوند؟+
ש [ش]
۲۱ جسد پسران و مردان سالمند در کوچهها روی زمین افتاده است.+
دختران و پسرانم با شمشیر کشته شدهاند.+
تو در روز خشمت، آنها را کشتی و به آنها رحم نکردی.+
ת [ت]
۲۲ مثل جمع کردن مردم برای روز عید، تو هر چه را که باعث ترس میشود از هر طرف جمع* میکنی.+
هیچ کس در روز خشم یَهُوَه نجات پیدا نکرد و زنده نماند؛+
دشمنم کسانی را که به دنیا آوردم و بزرگ کردم، نابود کرد.+
א [الف]
۳ من کسی هستم که به خاطر چوب خشم او رنج و مصیبت دیدهام.
۲ او مرا بیرون راند و کاری کرد که در تاریکی راه بروم، نه در روشنایی.+
۳ تمام روز دستش را بارها به ضدّ من بلند میکند.+
ב [ب]
۴ او گوشت و پوست بدنم را از بین برده،
و استخوانهایم را شکسته است.
۵ مرا محاصره کرده و دورتادورم را با تلخی + و سختی پوشانده است.
۶ او مرا مجبور کرده تا مثل کسانی که مدتهاست مردهاند در جاهای تاریک بنشینم.
ג [ج]
۷ او دیواری دورتادورم کشیده تا نتوانم فرار کنم؛
او مرا با غُل و زنجیرهای سنگینِ مسی بسته است.+
۸ وقتی فریاد میزنم و با التماس از او کمک میخواهم، دعایم را قبول نمیکند.*+
۹ با سنگهای تراشیدهشده مسیرهایم را بسته،
و راههایم را پر پیچ و خم کرده است.+
ד [د]
۱۰ او مثل خرس در کمین من نشسته، و مثل شیر، خودش را پنهان کرده است.+
۱۱ او مرا از راه بیرون کشیده و تکهپاره کرده؛
مرا بدبخت و بیچاره کرده است.+
۱۲ او کمانش را کشیده و مرا هدف تیر خود قرار داده است.
ה [هـ]
۱۳ او با تیرهایی* که از تیردانش بیرون آورد، به کلیههایم زد.
۱۴ همهٔ مردم تمام روز به من میخندند و برای مسخره کردنم آواز میخوانند.
۱۵ او مرا مجبور کرده که چیزهای تلخ بخورم و وجودم را با تلخی* پر کرده است.+
ו [و]
۱۷ تو آرامش را از من گرفتهای؛ دیگر یادم نمیآید که خوشبختی چیست.
۱۸ پس میگویم: «شکوه و جلالم از بین رفته و از یَهُوَه قطع امید کردهام.»
ז [ز]
۱۹ بدبختی و سرگردانیام را به یاد آور،+ و فراموش نکن که مجبورم چیزهای تلخ و سمی بخورم.+
۲۰ من مطمئنم که تو فراموش نمیکنی، و خم میشوی تا به من کمک کنی.+
۲۱ من در دلم به این چیزها فکر میکنم؛ برای همین صبورانه منتظر میمانم.+
ח [ح]
۲۳ رحمتهایش هر روز صبح تازه میشود؛+ وفاداری تو عظیم است.+
۲۴ به خودم میگویم: «یَهُوَه همه چیز من* است.+ پس صبورانه منتظر او میمانم.»+
ט [ط]
۲۵ یَهُوَه نسبت به کسی که به او امید بسته + و مدام او را میجوید،+ خوب و مهربان است.
۲۶ خوب است که در سکوت* منتظر باشیم + تا یَهُوَه ما را نجات دهد.+
۲۷ خوب است که انسان در جوانی یاد بگیرد سختیها را تحمّل کند.*+
י [ی]
۲۸ وقتی خدا اجازه دهد که انسان گرفتار سختیها شود،* بگذار تنها و ساکت بنشیند،+
۲۹ و دهانش را بر خاک بگذارد؛+ شاید هنوز امیدی باشد.+
۳۰ وقتی کسی بخواهد به او سیلی بزند، بگذار صورتش را جلو بیاورد؛ وقتی کسی به او اهانت کند، بگذار تحمّلش کند؛
כ [ک]
۳۱ چون یَهُوَه ما را تا ابد ترک نمیکند.+
۳۲ هرچند خدا میگذارد به غم و اندوه دچار شویم، ولی به خاطر محبت فراوان و پایدارش* به ما رحمت نشان میدهد،+
۳۳ چون قلباً نمیخواهد انسانها را به غم و مصیبت دچار کند.+
ל [ل]
۳۴ لگدمال کردن اسیرانِ روی زمین،+
۳۵ پایمال کردن حق کسی در حضور خدای متعال،+
۳۶ و کلاه گذاشتن سر کسی در یک مورد قضایی،
جزو کارهایی هستند که مورد قبول یَهُوَه نیستند.
מ [م]
۳۷ اگر یَهُوَه اجازه* ندهد، کیست که بتواند چیزی بگوید و گفتهٔ خودش را عملی کند؟
۳۸ از دهان خدای متعال،
چیزهای خوب و بد همزمان بیرون نمیآیند.
۳۹ چرا انسانی که هنوز زنده است وقتی نتیجهٔ گناهانش را میبیند، گله و شکایت میکند؟+
נ [ن]
۴۰ بیایید رفتارمان را بسنجیم و محک بزنیم + و به سوی یَهُوَه برگردیم.+
۴۱ بیایید از ته دل دست دعا به طرف خدایی که در آسمانهاست بلند کنیم،+
۴۲ و بگوییم: «خدایا، ما سرکشی و گناه کردهایم + و تو ما را نبخشیدهای.+
ס [س]
۴۳ از روی خشمت نگذاشتهای به درگاهت نزدیک شویم؛+
ما را تعقیب کردهای و بدون این که رحم کنی ما را کشتهای.+
۴۴ خودت را با ابر پوشاندهای تا دعاهای ما به حضورت نرسد.+
۴۵ ما را میان قومها مثل تفاله و زباله ساختی.»
פ [پ]*
۴۶ تمام دشمنانمان دهانشان را به ضدّ ما باز میکنند.+
۴۷ ترس و خطر همیشه سر راهمان است؛+ خرابی و ویرانی دامنگیرمان شده است.+
۴۸ به خاطر نابودی قومم،* سیل اشک از چشمانم جاری میشود.+
ע [ع]
۴۹ اشکهایم بند نمیآید و مدام گریه میکنم +
۵۰ تا این که یَهُوَه از آسمان به پایین نگاه کند و همهٔ اینها را ببیند!+
۵۱ وقتی با چشمان خودم میبینم که چه بلایی به سر دختران شهرم آمده، دلم از غم پر میشود.+
צ [ص]
۵۲ دشمنانم بدون هیچ دلیلی مرا مثل یک پرنده شکار کردند.
۵۳ آنها مرا در چاه انداختند تا جانم را بگیرند و مدام روی سرم سنگ میریختند.
۵۴ آب از سرم گذشت و گفتم: «کارم تمام است!»
ק [ق]
۵۵ ای یَهُوَه، از عمق چاه، اسمت را صدا کردم.+
۵۶ صدایم را بشنو؛ وقتی با فریاد و التماس از تو کمک میخواهم، گوشهایت را نبند!
۵۷ وقتی به تو دعا کردم، به کمکم آمدی و گفتی: «نترس!»
ר [ر]
۵۸ ای یَهُوَه، تو از حق من دفاع کردی و جانم را از مرگ نجات دادی.*+
۵۹ ای یَهُوَه، تو ظلمی را که به من کردند دیدی؛ لطفاً عدالت را برایم برقرار کن!+
۶۰ تو دیدی که چطور از من انتقام گرفتند و چه نقشههایی به ضدّ من کشیدند.
ש [ش]
۶۱ ای یَهُوَه، تو شنیدی که چطور به من توهین کردند و به ضدّ من نقشه کشیدند.+
۶۲ تو میدانی که مخالفانم هر روز چه چیزهایی پشت سر من میگویند و به ضدّ من توطئه میکنند.
۶۳ به آنها نگاه کن! تمام مدت، چه نشسته باشند، چه ایستاده، با آوازهایی که میخوانند مرا مسخره میکنند!
ת [ت]
۶۴ ای یَهُوَه، تو آنها را به سزای کارهایشان خواهی رساند!
۶۵ آنها را لعنت خواهی کرد تا لجباز و سنگدل شوند.
۶۶ ای یَهُوَه، با خشم خودت تعقیبشان خواهی کرد و کاری میکنی که از صفحهٔ روزگار* محو و نابود شوند.
א [الف]
۴ طلاهای خالص و برّاق کدر شدهاند!+
سنگهای مقدّس + سر هر کوچه و خیابانی پخش شدهاند!+
ב [ب]
۲ پسران* صَهیون که زمانی مثل طلای خالص باارزش بودند،
حالا مثل ظرفهای گِلی بیارزش شدهاند،
ظرفهایی که ساختهٔ دست کوزهگرند.
ג [ج]
۳ حتی شغالها به بچههایشان شیر میدهند،
اما قوم من* مثل شترمرغهای بیابان،+ بیرحم و سنگدل شدهاند!+
ד [د]
۴ زبان نوزادان شیرخواره از تشنگی به سقف دهانشان چسبیده است.
بچهها برای یک لقمه نان گدایی میکنند،+ ولی هیچ کس به آنها نان نمیدهد.+
ה [هـ]
۵ کسانی که زمانی غذاهای لذیذ میخوردند، حالا در کوچهها از گرسنگی تلف میشوند.+
کسانی که در تمام عمرشان لباسهای گرانقیمت* میپوشیدند،+ حالا در خاک و خاکستر مینشینند.*
ו [و]
۶ مجازات* قوم من* از مجازات* مردم سُدوم سنگینتر است،+
چون سُدوم در یک لحظه نابود شد، بدون این که کسی* به کمکش بیاید.+
ז [ز]
۷ نذیرههای صَهیون + از برف پاکتر و از شیر سفیدتر بودند.
آنها مثل یاقوتِ درخشان بودند، و از مرجانهای قرمز هم قرمزتر.
ח [ح]
۸ اما حالا ظاهرشان سیاهتر از دوده شده،
و کسی نمیتواند آنها را در کوچهها بشناسد.
پوستشان به استخوانهایشان چسبیده + و مثل چوبِ خشک شده است.
ט [ط]
۹ کسانی که با شمشیر کشته شدند، خوشبختتر از کسانی هستند که از گرسنگی جانشان را از دست دادند،+
چون آنها از نبودن محصول بهتدریج تلف شدند و قحطی مثل شمشیر به دلشان فرو رفت.
י [ی]
۱۰ مادرانی که زمانی دلسوز بودند، از فشار گرسنگی بچههایشان را با دستهای خودشان پختند.+
در طی سختیهای قومم،* آن بچهها غذای مادرانشان* شدند.+
כ [ک]
او آتشی در صَهیون به پا کرده که بنیادش را سوزانده است.+
ל [ل]
מ [م]
۱۳ اما این اتفاق افتاد، چون پیامبران و کاهنان اورشلیم گناه کرده بودند،+
و خون درستکاران را در شهر ریخته بودند.+
נ [ن]
۱۴ آنها کورمال کورمال در کوچهها راه میروند.+
آنقدر خودشان را به خون اشخاص آلوده کردهاند +
که کسی نمیتواند به لباسشان دست بزند.
ס [س]
۱۵ مردم فریاد میزنند و به آنها میگویند: «دور شوید! نجس هستید! دور شوید! از ما دور شوید! به ما دست نزنید!»
بنابراین، آن پیامبران و کاهنان، بیخانمان و سرگردان شدهاند،
و مردم سرزمینهای دیگر هم میگویند: «آنها نمیتوانند پیش ما بمانند.+
פ [پ]*
۱۶ خودِ یَهُوَه آنها را پراکنده کرده،+
و دیگر به آنها توجه نمیکند.
دیگر کسی به کاهنان احترام نمیگذارد + و به ریشسفیدان لطف و توجه نشان نمیدهد.»+
ע [ع]
۱۷ از بس که چشمانتظار کمک بودیم، چشمانمان تار شدند، چون انتظارمان بیهوده بود.+
مدام منتظر کمک از طرف ملتی بودیم که نمیتوانست نجاتمان دهد.+
צ [ص]
۱۸ دشمنانمان سخت در تعقیب ما بودند،+ طوری که حتی نتوانستیم در کوچه و خیابانها راه برویم.
روز مرگ ما نزدیک شده؛ عمرمان به سر رسیده، چون وقت نابودی ما رسیده است.
ק [ق]
۱۹ کسانی که ما را تعقیب میکردند از عقابهای آسمان تیزروتر بودند.+
حتی روی کوهها به دنبال ما بودند و در بیابانها هم در کمین ما نشستند.
ר [ر]
۲۰ مسحشدهٔ یَهُوَه + که نَفَس ما* بود، در گودال عمیقشان گرفتار شد،+
کسی که دربارهاش میگفتیم: «زیر سایهٔ او در میان ملتها زندگی خواهیم کرد!»
ש [ش]
۲۱ ای دختر اَدوم که در سرزمین عوص زندگی میکنی، شادی و پایکوبی کن!+
اما بدان که این جام به تو هم خواهد رسید + و وقتی مست شدی، برهنگیات را آشکار خواهی کرد.+
ת [ت]
۲۲ ای دختر صَهیون، تو تاوان گناهانت را دادهای.
برای همین، او دوباره تو را تبعید نخواهد کرد.+
اما ای دختر اَدوم، خدا گناهانت را نادیده نگرفته،
و آنها را آشکار خواهد کرد.+
۵ ای یَهُوَه، یادت باشد که چه بلاهایی به سر ما آمده،
و ببین که چطور خوار و ذلیل شدهایم.+
۲ میراث ما به غریبهها داده شده، و خانههایمان به بیگانهها.+
۳ ما یتیم و بیپدر شدهایم؛ مادرانمان مثل بیوهها شدهاند.+
۴ مجبوریم آبی را که مینوشیم بخریم + و برای هیزمهای خودمان پول بدهیم.
۵ چیزی نمانده کسانی که ما را تعقیب میکنند، به ما برسند؛
خسته شدهایم ولی نمیگذارند استراحت کنیم.+
۶ دستمان را به سوی مصر + و آشور + دراز میکنیم تا نان کافی برای خوردن داشته باشیم.
۷ اجدادمان که گناه کردند دیگر نیستند، ولی ما باید تاوان گناهانشان را بدهیم.
۸ حالا خدمتکاران بر ما حکومت میکنند؛ کسی نیست که ما را از دست آنها نجات دهد.
۹ برای یک لقمه نان جانمان را به خطر میاندازیم،+ چون افرادی شمشیر به دست در بیابانها هستند.
۱۰ از شدّت گرسنگی در تب میسوزیم و پوست بدنمان مثل تنورْ داغ شده است.+
۱۱ زنان را در صَهیون و دختران را در شهرهای یهودا بیعفت کردهاند.*+
۱۲ امیران را به دار کشیدند + و هیچ احترامی برای ریشسفیدان قائل نشدند.+
۱۳ مردان جوان سنگهای آسیاب را حمل میکنند و پاهای پسران زیر بار سنگین هیزم میلغزد.
۱۴ دیگر هیچ ریشسفیدی کنار دروازهٔ شهر نمینشیند؛+ دیگر هیچ مرد جوانی ساز نمینوازد.+
۱۵ شادی از دلهای ما رفته؛ رقص ما به ماتم تبدیل شده است.+
۱۶ تاج از سر ما افتاده است. وای بر ما، چون گناه کردهایم!
۱۷ برای همین، دلمان پر از درد است،*+
و به خاطر این چیزهاست که چشمانمان تار شدهاند،+
۱۸ چون کوه صَهیون به خرابهای تبدیل شده + و روباهان در آن پرسه میزنند.
۱۹ اما تو ای یَهُوَه، تا ابد بر تخت پادشاهیات مینشینی.
پادشاهی تو تا ابد* پابرجاست.+
۲۰ چرا ما را تا ابد فراموش میکنی و برای مدتی طولانی ترک میکنی؟+
۲۱ ای یَهُوَه، ما را به سوی خودت برگردان و ما هم با میل و رغبت به سوی تو برمیگردیم.+
بگذار مثل گذشته روزهای خوب داشته باشیم.+
۲۲ اما تو ما را کاملاً رد کردهای،
و هنوز از دست ما خیلی خشمگین هستی.+
بابهای ۱ تا ۴ این کتاب، به سبک مرثیه نوشته شده و حرف اول هر بیت به ترتیب حروف الفبای عبری است.
یا: «باکرههایش.»
یا: «چطور زنی خوار و ذلیل شدهام.» ظاهراً این توصیف به اورشلیم اشاره میکند.
تحتاللفظی: «تسخیر کند.»
یا: «دختر باکرهٔ یهودا.»
یا: «چَرخُشت.»
تحتاللفظی: «رودههایم.»
عبارتی شاعرانه برای توصیف شهر اورشلیم یا ساکنان آن.
تحتاللفظی: «شاخهای.»
تحتاللفظی: «رودههایم.»
تحتاللفظی: «بر زمین ریخته شده.»
تحتاللفظی: «دختر قومم.» ظاهراً این اصطلاح شاعرانه نشانگر حس رحمت و دلسوزی است.
تحتاللفظی: «غلّه و شراب کجاست؟»
در این باب، جای حروف عبری پ و ع عوض شده است.
تحتاللفظی: «شاخ دشمنانت را بلندتر کرده.»
یا: «در شروع هر پاس شب.»
یا: «قحطی.»
یا: «ثمرهٔ رَحِمشان.»
یا: «احضار.»
یا: «راه دعایم را میبندد.»
تحتاللفظی: «پسرانی.»
یا: «اَفسَنتین.» واژهنامه: «اَفسَنتین.»
یا: «سهم من؛ نصیب من.»
یا: «صبورانه.»
یا: «یوغ را حمل کند.»
یا: «که یوغ بر انسان گذاشته شود.»
واژهنامه: «محبت پایدار.»
تحتاللفظی: «فرمان.»
در این باب، جای حروف عبری پ و ع عوض شده است.
تحتاللفظی: «دختر قوم من.»
یا: «جانم را بازخرید کردی.»
یا: «زیر آسمانهایت.»
یا: «ساکنان.»
تحتاللفظی: «دختر قوم من.»
یا: «لباسهای سرخرنگ.»
تحتاللفظی: «تودههای خاکستر را در آغوش میگیرند.»
تحتاللفظی: «خطای.»
تحتاللفظی: «دختر قوم من.»
تحتاللفظی: «گناه.»
تحتاللفظی: «دستی.»
تحتاللفظی: «دختر قوم من.»
تحتاللفظی: «نان تسلّیبخش مادرانشان.»
یا: «ساکنان زمین حاصلخیز.»
در این باب، جای حروف عبری پ و ع عوض شده است.
یا: «نَفَس بینی ما.»
یا: «مورد تجاوز قرار دادهاند.»
تحتاللفظی: «بیمار است.»
یا: «تخت پادشاهی تو در همهٔ نسلها.»