کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • مأخذ۲۰ ژوئن
  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش (‏۲۰۲۰)‏
  • عنوان‌های فرعی
  • ۱-‏۷ ژوئن
  • ۸-‏۱۴ ژوئن
  • ۱۵-‏۲۱ ژوئن
  • ۲۲-‏۲۸ ژوئن
  • ۲۹ ژوئن–‏۵ ژوئیه
مأخذ جزوهٔ کار و آموزش (‏۲۰۲۰)‏
مأخذ۲۰ ژوئن

مأخذ جزوهٔ کار و آموزش

۱-‏۷ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | پیدایش ۴۴-‏۴۵

‏«یوسف برادران خود را بخشید»‏

‏(‏پیدایش ۴۴:‏ ۱،‏ ۲‏)‏ آنگاه یوسف به پیشکار خانهٔ خویش فرمان داده،‏ گفت:‏ «خورجینهای این مردمان را تا آنجا که بتوانند ببرند از آذوقه پر کن و نقد هر یک را در دهانهٔ خورجینش بگذار.‏ ۲ سپس جام من،‏ یعنی جام نقره را،‏ در دهانهٔ خورجین کوچکترین بگذار،‏ همراه با بهای غله‌اش.‏» و پیشکار آنچه را که یوسف به او گفته بود،‏ انجام داد.‏

ب۱۵ ۱/‏۷ ص ۱۴-‏۱۵

‏«مگر من در جای خدا هستم؟‏»‏

یوسف سپس دام خود را برای آنان گستراند.‏ او دستور داد که برادرانش را به اتهام دزدیدن جام تعقیب و دستگیر کنند.‏ وقتی آنان جام را در خورجین بنیامین یافتند،‏ همهٔ آنان را نزد یوسف آوردند.‏ آنگاه یوسف این فرصت را یافت تا به شخصیت واقعی برادرانش پی ببرد.‏ یهودا سخنگوی برادرانش شد.‏ او التماس کرد که به آنان رحم کند و حتی گفت که همهٔ آن ۱۱ نفر حاضرند بردهٔ مصریان شوند.‏ ولی یوسف گفت که فقط بنیامین باید در مصر بماند و برده شود و بقیهٔ آنان باید بروند.‏—‏پیدایش ۴۴:‏۲-‏۱۷‏.‏

یهودا با سخنان پر از احساس چنین پاسخ داد:‏ «او تنها پسر مادر خویش است که باقی مانده و پدرش او را دوست می‌دارد.‏» این سخنان به حتم در دل یوسف نشست،‏ زیرا او پسر بزرگ راحیل،‏ همسر محبوب یعقوب بود که هنگام زایمان بنیامین فوت کرده بود.‏ از قرار معلوم،‏ یوسف نیز مانند پدرش،‏ خاطرات شیرینی از مادرش راحیل داشت.‏ احتمالاً به همین دلیل بنیامین برای یوسف بسیار عزیز بود.‏—‏ پیدایش ۳۵:‏۱۸-‏۲۰؛‏ ۴۴:‏۲۰‏.‏

یهودا از یوسف تمنا کرد که بنیامین را بردهٔ خود نسازد.‏ حتی حاضر شد که خود جای بنیامین برده شود.‏ سپس با لحنی سوزناک چنین التماس کرد:‏«چگونه می‌توانم نزد پدر خویش بازگردم اگر این جوان با من نباشد؟‏ من یارای دیدن این را که بلایی بر سر پدرم بیاید ندارم.‏» (‏پیدایش ۴۴:‏۱۸-‏۳۴‏)‏ آنگاه یوسف پی برد که برادرش تغییر کرده است.‏ یهودا نه تنها ابراز ندامت کرده بود بلکه به شکلی قابل‌تحسین نشان داد که به مردی دلسوز،‏ ازخودگذشته و مهربان تبدیل شده است.‏

یوسف دیگر طاقت نیاورد و تمام احساساتی را که در دلش نگه داشته بود،‏ بیرون ریخت.‏ او پس از مرخص کردن خادمانش،‏ با صدای بلند گریست چنان که صدایش به کاخ فرعون رسید.‏ او سرانجام به برادرانش چنین گفت:‏«مَنَم،‏ یوسف،‏ برادر شما.‏» سپس او برادرانش را که در حیرت بودند،‏ در آغوش کشید و خطای آنان را با بزرگواری بخشید.‏ (‏پیدایش ۴۵:‏۱-‏۱۵‏)‏ به‌راستی که عمل یوسف بازتابی بود از سخاوت یَهُوَه در بخشش گناهان.‏ (‏مزمور ۸۶:‏۵‏)‏ آیا ما نیز چنین عمل می‌کنیم؟‏

‏(‏پیدایش ۴۴‏:‏۳۳،‏ ۳۴‏)‏ پس اکنون تمنا این که بنده‌ات به جای این جوان بمانم و غلام سرورم باشم و جوان همراه برادرانش بازگردد.‏ ۳۴ زیرا چگونه می‌توانم نزد پدر خویش بازگردم اگر این جوان با من نباشد؟‏ من یارای دیدن این را که بلایی بر سر پدرم بیاید ندارم.‏»‏

‏(‏پیدایش ۴۵‏:‏۴،‏ ۵‏)‏ آنگاه یوسف به برادرانش گفت:‏«نزدیک من بیایید.‏» و نزدیک آمدند.‏ سپس گفت:‏«مَنَم،‏ یوسف،‏ برادر شما،‏ همان که او را به مصر فروختید!‏ ۵ و اکنون مضطرب نباشید و از این که مرا به اینجا فروختید بر خود خشم مگیرید،‏ زیرا برای حفظ جانها بود که خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏پیدایش ۴۴:‏۱۳‏)‏ آنگاه آنان جامه‌های خویش را دریدند و هر یک الاغ خود را بار کرده،‏ به شهر بازگشتند.‏

it‏-‏۲-‏E‏ ص۸۱۳

دریدن جامه

برای یهودیان و ساکنان مشرق‌زمین،‏ دریدن جامه به نشانهٔ غم و اندوه زیاد بود به‌خصوص هنگامی که خبر مرگ عزیزی را می‌شنیدند.‏ آنان در بیشتر مواقع قسمت جلوی جامه را تا سینه پاره می‌کردند.‏ در نتیجه با وجود پارگی سطحی،‏ آن جامه همچنان قابل استفاده بود.‏

اولین باری که کتاب مقدّس به این موضوع اشاره می‌کند،‏ در رابطه با بزرگ‌ترین پسر یعقوب یعنی رِئوبین می‌باشد.‏ هنگامی که او به سر چاه برگشت و یوسف را در آنجا نیافت جامهٔ خود را درید و گفت:‏«پسرک آنجا نیست!‏ حالْ من کجا بروم؟‏» او به عنوان نخست‌زادهٔ خانواده مسئول برادر کوچک خود بود.‏ پدرش یعقوب هم وقتی خبر مرگ پسرش را شنید جامهٔ خود را درید و پلاس پوشید.‏ (‏پیدا ۳۷:‏۲۹،‏ ۳۰،‏ ۳۴‏)‏ همچنین برادران ناتنی یوسف در مصر پس از وارد شدن اتهام دزدی به بنیامین،‏ از شدّت ناراحتی جامه‌هایشان را دریدند.‏—‏پیدا ۴۴:‏۱۳‏.‏

‏(‏پیدایش ۴۵‏:‏۵-‏۸‏)‏ و اکنون مضطرب نباشید و از این که مرا به اینجا فروختید بر خود خشم مگیرید،‏ زیرا برای حفظ جانها بود که خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد.‏ ۶ چراکه هم‌اکنون دو سال است که قحطی بر این سرزمین حکمفرما است و پنج سال دیگر نیز نه شخم خواهد بود نه درو.‏ ۷ اما خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد تا برای شما باقیماندگانی بر زمین نگاه دارد و به رهاییِ عظیم جانتان را زنده نگاه دارد.‏ ۸ پس این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود.‏ او مرا پدر بر فرعون و سرور بر تمامی اهل خانهٔ او و فرمانروای سرتاسر سرزمین مصر ساخت.‏

ب۰۴ ۱/‏۹ ص ۱۱ ¶۱۵

نفرت بی‌سبب

۱۵چه چیزی به ما کمک می‌کند تا از خصومت بی‌مورد دیگران تلخ‌کام و دلسرد نگردیم؟‏ نباید فراموش کنیم که دشمن اصلی ما شیطان و دیوهایش می‌باشند.‏ (‏اَفَسُسیان ۶:‏۱۲‏)‏ با اینکه برخی ما را آگاهانه رنج می‌دهند،‏ بسیاری فریب دیگران را خورده،‏ از روی بی‌اطلاعی با قوم خدا مخالفت می‌کنند.‏ (‏دانیال ۶:‏۴-‏۱۶؛‏ ۱تیموتاؤس ۱:‏۱۲،‏ ۱۳‏)‏ یَهُوَه می‌خواهد که جمیع مردم فرصتی برای نجات یابند و به شناخت حقیقت نایل گردند.‏ (‏۱تیموتاؤس ۲:‏۴‏)‏ بلی،‏ برخی از مخالفین سابق با مشاهدهٔ رفتار بی‌عیبمان هم‌اکنون برادران مسیحی ما گشته‌اند.‏ (‏۱پِطْرُس ۲:‏۱۲‏)‏ یوسف پسر یعقوب سرمشق خوبی برای ما به جا گذاشت.‏ با اینکه برادران ناتنی‌اش موجب مصیبت‌های وی بودند با ایشان خصومت نکرد.‏ چرا؟‏ زیرا دست یَهُوَه را در تحقق مقصودش تشخیص داد.‏ (‏پیدایش ۴۵:‏۴-‏۸‏)‏ به همین شکل یَهُوَه از طریق رنج ناحق ما سبب جلال نامش می‌گردد.‏—‏۱پِطْرُس ۴:‏۱۶‏.‏

خواندن کتاب مقدّس

‏(‏پیدایش ۴۵‏:‏۱-‏۱۵‏)‏ و یوسف دیگر نتوانست نزد کسانی که در حضورش ایستاده بودند،‏ خودداری کند و فریاد برآورد:‏«همه را از نزد من بیرون کنید!‏» پس هنگامی که یوسف خود را به برادرانش شناسانید،‏ کسی دیگر آنجا نبود.‏ ۲ و او به صدای بلند گریست،‏ چندان که مصریان و اهل خانهٔ فرعون نیز صدایش را شنیدند.‏ ۳ یوسف به برادرانش گفت:‏«من یوسف هستم!‏ آیا پدرم هنوز زنده است؟‏» ولی برادرانش نتوانستند به او پاسخ دهند،‏ زیرا از حضور وی هراسان گشته بودند.‏ ۴ آنگاه یوسف به برادرانش گفت:‏«نزدیک من بیایید.‏» و نزدیک آمدند.‏ سپس گفت:‏«مَنَم،‏ یوسف،‏ برادر شما،‏ همان که او را به مصر فروختید!‏ ۵ و اکنون مضطرب نباشید و از این که مرا به اینجا فروختید بر خود خشم مگیرید،‏ زیرا برای حفظ جانها بود که خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد.‏ ۶ چراکه هم‌اکنون دو سال است که قحطی بر این سرزمین حکمفرما است و پنج سال دیگر نیز نه شخم خواهد بود نه درو.‏ ۷ اما خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد تا برای شما باقیماندگانی بر زمین نگاه دارد و به رهاییِ عظیم جانتان را زنده نگاه دارد.‏ ۸ پس این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود.‏ او مرا پدر بر فرعون و سرور بر تمامی اهل خانهٔ او و فرمانروای سرتاسر سرزمین مصر ساخت.‏ ۹ اکنون بشتابید و نزد پدرم رفته،‏ به او بگویید:‏”‏پسرت یوسف چنین می‌گوید:‏خدا مرا سَروَرِ مصر گردانیده است.‏ نزد من بیا و تأخیر مکن.‏ ۱۰ تو و فرزندان و نوه‌هایت،‏ و گله‌ات و رمه‌ات و هرآنچه داری،‏ در ناحیهٔ جوشِن ساکن شو تا نزدیک من باشی.‏ ۱۱ در آنجا برای تو تدارک خواهم دید،‏ زیرا هنوز پنج سال از قحطی باقی است.‏ مبادا تو و اهل خانه‌ات و همهٔ کسانت فقیر گردید.‏“‏ ۱۲ اینک شما به چشم خود می‌بینید و برادرم بِنیامین نیز می‌بیند،‏ که براستی این منم که با شما سخن می‌گویم.‏ ۱۳ پس پدر مرا از همهٔ جلالی که در مصر دارم و از هرآنچه دیده‌اید،‏ خبر دهید.‏ و هر چه زودتر پدرم را به اینجا بیاورید.‏» ۱۴ آنگاه بر گردن برادرش بِنیامین آویخت و بگریست و بِنیامین نیز بر گردن وی بگریست.‏ ۱۵ و یوسف همهٔ برادرانش را بوسید و بر ایشان گریست.‏ سپس برادرانش با وی سخن گفتند.‏

در خدمت موعظه بکوشید

ب۰۶‏-‏E‏ ۱/‏۲ ص ۳۱

سؤالات خوانندگان

طبق پیدایش ۴۴‏:‏۵‏،‏ آیا یوسف که خادم وفادار یَهُوَه بود از طریق یک جام نقره‌ای فالگیری می‌کرد؟‏

هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد یوسف فالگیری می‌کرده است.‏ کتاب مقدّس دیدگاه یوسف را نسبت به هر نوع سحر و جادو و غیب‌گویی آشکار می‌سازد.‏ هنگامی که از او خواسته شد که خواب‌های فرعون را تعبیر کند،‏ او بارها تأکید کرد که تنها خداست که می‌تواند در مورد آینده پیشگویی کند.‏ در نتیجه فرعون به این باور رسید که خدای حقیقی‌ای که یوسف می‌پرستید،‏ به او کمک کرده است تا جزئیاتی را در مورد آینده بداند.‏ (‏پیدایش ۴۱:‏۱۶،‏ ۲۵،‏ ۲۸،‏ ۳۲،‏ ۳۹‏)‏ بعدها در شریعت موسی،‏ یَهُوَه اسرائیلیان را از انجام فالگیری یا جادوگری منع کرد و نشان داد که تنها او از آینده خبر می‌دهد.‏—‏تَثنیه ۱۸:‏۱۰-‏۱۲‏.‏

پس چرا خادم یوسف به این اشاره کرد که یوسف از طریق جام نقره‌ای «فال می‌گیرد»؟‏ (‏پیدایش ۴۴:‏۵‏)‏ بیایید ببینیم چرا او چنین حرفی زد.‏

به دلیل قحطی سخت،‏ برادران یوسف برای تهیهٔ غذا به مصر آمده بودند.‏ سال‌ها قبل برادران یوسف او را به بردگی فروخته بودند.‏ حال بدون این که متوجه باشند،‏ از برادر خود که مسئول پخش خوراک مصر شده بود درخواست کمک می‌کردند.‏ یوسف خود را به آنان معرفی نکرد و تصمیم گرفت که امتحانشان کند.‏ او می‌خواست ببیند که آیا آنان واقعاً از کارشان پشیمان شده‌اند.‏ او همچنین می‌خواست ببیند که آنان تا چه حد به برادرشان بنیامین و پدرشان یعقوب که بنیامین را بسیار دوست می‌داشت،‏ علاقه دارند.‏ به این دلیل یوسف هویت واقعی خود را از آنان پنهان کرد.‏—‏پیدایش ۴۱:‏۵۵–‏۴۴:‏۳‏.‏

یوسف به یکی از خادمان خود فرمان داد تا کیسه‌هایی پر از خوراک به برادرانشان بدهد و پولشان را در دهانهٔ کیسه‌شان بگذارد و جام نقره‌ای یوسف را در کیسهٔ بنیامین قرار دهد.‏ در این حین یوسف همچنان خود را به عنوان مسئول پخش خوراک آن سرزمین بت‌پرست جلوه می‌داد.‏ او اعمال و نحوهٔ صحبتش را مانند کسی که مسئولیتی خاص داشت،‏ نشان می‌داد.‏ بدین شکل برادرانش نمی‌توانستند او را بشناسند.‏

زمانی که یوسف با برادرانش روبرو شد به آنان گفت:‏«آیا نمی‌دانید که مردی چون من می‌تواند با فالگیری به امور پی ببرد؟‏» (‏پیدایش ۴۴:‏۱۵‏)‏ بنابراین،‏ استفاده از آن جام بخشی از نقشهٔ یوسف بود.‏ پس می‌توان گفت که نه فالگیری یوسف از طریق جام واقعی بود و نه دزدی بنیامین.‏

۸-‏۱۴ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | پیدایش ۴۶-‏۴۷

‏«نجات از قحطی»‏

‏(‏پیدایش ۴۷:‏۱۳‏)‏ باری،‏ در تمامی آن منطقه خوراک نبود،‏ چراکه قحطی بسیار سخت بود،‏ چندان که سرزمین مصر و کنعان هر دو به سبب خشکسالی از پای درآمده بودند.‏

ب۸۷‏-‏E‏ ۱/‏۵ ص ۱۵ ¶۲

نجات جان مردم در زمان قحطی

۲ سرانجام هفت سال فراوانی به پایان رسید و قحطی‌ای که یَهُوَه پیشگویی کرده بود،‏ فرارسید.‏ نه تنها مصر بلکه «همهٔ سرزمینها را قحطی فرا گرفت.‏» بعد از شروع قحطی،‏ مردم مصر برای طلب کمک نزد فرعون رفتند.‏ فرعون به مصریان گفت:‏«نزد یوسف بروید و آنچه به شما می‌گوید بکنید.‏» یوسف به مصریان غلّه را می‌فروخت تا زمانی که پول مردم تمام شد.‏ سپس از آنان خواست دام‌ها و حیواناتشان را برای خرید غلّه بیاورند.‏ در آخر مردم نزد یوسف آمده و گفتند:‏«ما و زمین ما را در ازای خوراک بخر،‏ و فرعون مالک ما و زمین ما خواهد شد.‏» پس یوسف تمام زمین مصریان را برای فرعون خرید.‏—‏پیدایش ۴۱:‏۵۳-‏۵۷؛‏ ۴۷:‏۱۳-‏۲۰‏.‏

‏(‏پیدایش ۴۷:‏۱۶‏)‏ یوسف گفت:‏«پس دامهایتان را بیاورید.‏ اکنون که پولتان تمام شده،‏ من در ازای دامهایتان به شما خوراک خواهم داد.‏»‏

‏(‏پیدایش ۴۷‏:‏۱۹،‏ ۲۰‏)‏ چرا در برابر چشمانت از بین برویم،‏ هم ما و هم زمین ما؟‏ پس ما و زمین ما را در ازای خوراک بخر،‏ و فرعون مالک ما و زمین ما خواهد شد.‏ به ما بذر بده تا زنده بمانیم و نمیریم و تا زمین نیز بایر نماند.‏» ۲۰ پس یوسف تمامی زمینهای مصر را برای فرعون خرید،‏ زیرا همهٔ مصریان مزرعه‌های خویش را فروختند،‏ چونکه قحطی برایشان تحمل‌ناپذیر گشته بود.‏ و زمین از آنِ فرعون شد.‏

‏(‏پیدایش ۴۷‏:‏۲۳-‏۲۵‏)‏ یوسف به مردم گفت:‏«اینک در این روز شما و زمینهایتان را برای فرعون خریدم.‏ اکنون برای شما بذر هست تا زمین را بکارید.‏ ۲۴ و چون محصول برسد،‏ یک پنجم آن را به فرعون بدهید.‏ چهار پنجم دیگر آن را نگاه دارید تا برای مزرعه‌هایتان بذر و برای خود و اهل خانه و کودکانتان خوراک باشد.‏» ۲۵ مردم گفتند:‏«تو زندگی ما را نجات داده‌ای و بر ما نظر لطف افکنده‌ای.‏ ما غلام فرعون خواهیم بود.‏»‏

kr‏-‏E‏ ص ۲۳۴-‏۲۳۵ ¶۱۱-‏۱۲

پادشاهی خدا خواست خدا را بر زمین به انجام می‌رساند

۱۱ فراوانی.‏ امروزه قحطی روحانی این دنیا را فرا گرفته است.‏ این هشدار در کتاب مقدّس آمده است:‏‹ایامی می‌آید که بر این سرزمین گرسنگی خواهم فرستاد،‏ اما نه گرسنگی به جهت نان یا تشنگی به جهت آب،‏ بلکه برای شنیدن کلام یَهُوَه.‏› (‏عا ۸:‏۱۱‏)‏ آیا تابعان پادشاهی خدا نیز از گرسنگی روحانی رنج می‌برند؟‏ یَهُوَه تفاوت میان قوم خود و دشمنانش را چنین پیشگویی کرد:‏«خادمان من خواهند خورد،‏ اما شما گرسنه خواهید ماند؛‏ و خادمان من خواهند نوشید،‏ اما شما تشنه خواهید ماند؛‏ و خادمان من شادی خواهند کرد،‏ اما شما سرافکنده خواهید شد.‏» (‏اشع ۶۵:‏۱۳‏)‏ آیا تحقق این پیشگویی را به‌چشم می‌بینید؟‏

۱۲ امروزه فراوانی خوراک روحانی مانند رودخانه‌ای است که همچنان وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌شود.‏ مطالب روحانی موجود در نشریات ما،‏ فایل‌های صوتی و تصویری،‏ جلسات و کنگره‌ها و مطالب وب‌سایتمان مانند آب دریا فراوان است و ما را از لحاظ روحانی در دنیایی که قحطی روحانی آن را فرا گرفته است،‏ سیراب می‌کند.‏ (‏حز ۴۷:‏۱-‏۱۲؛‏ یوئ‍ ۳:‏۱۸‏)‏ آیا از دیدن تحقق وعده‌های یَهُوَه در مورد فراوانی خوراک روحانی در زندگی روزمرهٔ خود شگفت‌زده نمی‌شوید؟‏ آیا به طور مرتب از سفرهٔ یَهُوَه تغذیه می‌کنید؟‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏پیدایش ۴۶‏:‏۴‏)‏ من خود با تو به مصر خواهم آمد و نیز من خودْ تو را به‌یقین باز خواهم آورد.‏ و دستِ خودِ یوسف چشمانت را خواهد بست.‏»‏

it‏-‏۱-‏E‏ ص ۲۲۰ ¶۱

طرز فکر و حرکات خاص

گذاشتن دست بر روی چشمان متوفی.‏ منظور یَهُوَه از این که به یعقوب گفت که «دستِ خودِ یوسف چشمانت را خواهد بست،‏» این بود که پس از مرگ یعقوب،‏ یوسف وظیفهٔ نخست‌زادگی را انجام داده و چشمانش را خواهد بست.‏ (‏پی‍ ۴۶:‏۴‏)‏ پس ظاهراً یَهُوَه به یعقوب گفت که حق نخست‌زادگی باید به یوسف داده شود.‏—‏۱تو ۵:‏۲‏.‏

‏(‏پیدایش ۴۶‏:‏۲۶،‏ ۲۷‏)‏ همهٔ کسان که با یعقوب به مصر رفتند،‏ یعنی کسانی که از صُلب او بودند،‏ غیر از عروسانش،‏ شصت و شش تن بودند.‏ ۲۷ برای یوسف نیز دو پسر در مصر زاده شدند.‏ پس افراد خاندان یعقوب که به مصر رفتند،‏ جملگی هفتاد تن بودند.‏

نکته‌ای برای مطالعه در nwtsty مربوط به اع‍ ۷‏:‏۱۴

جمعاً ۷۵ نفر‏:‏وقتی که استیفان تعداد خاندان یعقوب را در مصر ۷۵ نفر برآورد کرد،‏ احتمالاً مستقیماً از نوشته‌های عبری نقل‌قول نکرد.‏ این عدد در متون ماسورائی نوشته‌های عبری یافت نمی‌شود.‏ در پیدایش ۴۶:‏۲۶ آمده است:‏‹همهٔ کسانی که با یعقوب به مصر رفتند،‏ یعنی کسانی که از نسل او بودند،‏ غیر از عروسانش،‏ شصت و شش تن بودند.‏› در ادامه در آیهٔ ۲۷ می‌خوانیم:‏«پس افراد خاندان یعقوب که به مصر رفتند،‏ جملگی هفتاد تن بودند.‏» در این آیات تعداد افراد به دو شیوهٔ متفاوت شمرده شده است.‏ عدد اول ظاهراً فقط به نسل یعقوب اشاره دارد و عدد دوم به تمام کسانی که همراه او به مصر رفتند.‏ همچنین در خروج ۱:‏۵ و تَثنیه ۱۰:‏۲۲ تعداد نسل یعقوب ۷۰ نفر آمده است.‏ ظاهراً تعداد خاندان یعقوب که استیفان به آن اشاره کرد شامل خویشاوندان دور او هم می‌شد.‏ به نظر برخی،‏ این عدد شامل پسران و نوه‌های منسی و افرایم که پسران یوسف بودند می‌شود که نامشان در پیدایش ۴۶:‏۲۰ ترجمهٔ سِپتواِجینْت یافت می‌شود.‏ اما عده‌ای دیگر بر این باور هستند که ۷۵ نفر شامل زنانِ پسرانِ یعقوب هم می‌شود که در پیدایش ۴۶:‏۲۶ به آنان اشاره نشده بود.‏ در نتیجه تعداد ۷۵ نفر می‌تواند شامل تمام افرادی باشد که همراه یعقوب به مصر آمدند.‏ این عدد که استیفان به آن اشاره کرد احتمالاً برگرفته از نوشته‌های عبری بود که در قرن اول میان مردم رواج داشت.‏ برای سال‌ها محققان از این امر مطمئن بودند که عدد ۷۵ در پیدایش ۴۶:‏۲۷ و خروج ۱:‏۵ ترجمهٔ یونانی سِپتواِجینْت آمده بود.‏ به‌علاوه در قرن بیستم دو تکه از طومارهای دریای مرده به زبان عبری یافت شد.‏ در این طومارها عدد ۷۵ در خروج ۱:‏۵ به چشم می‌خورد.‏ احتمالاً استیفان بر اساس یکی از این نوشته‌های باستانی به عدد ۷۵ اشاره کرد.‏ جدا از اثبات درستی این نظرات،‏ عددی که استیفان به آن اشاره کرد شیوهٔ متفاوتی از شمارش خاندان یعقوب در آن زمان بود.‏

خواندن کتاب مقدّس

‏(‏پیدایش ۴۷‏:‏۱-‏۱۷‏)‏ پس یوسف به دیدار فرعون رفت و به او گفت:‏«پدر و برادرانم با گله و رمهٔ خویش و هر چه دارند از سرزمین کنعان آمده‌اند و اکنون در ناحیهٔ جوشِن هستند.‏» ۲ او از میان برادرانش پنج تن را برگرفت و آنان را در پیشگاه فرعون حاضر ساخت.‏ ۳ فرعون از برادران او پرسید:‏«حرفهٔ شما چیست؟‏» آنان به فرعون پاسخ دادند:‏«بندگانت شبانند،‏ چنانکه پدرانمان نیز بودند.‏» ۴ و نیز به او گفتند:‏«ما آمده‌ایم تا در این سرزمین غربت گزینیم،‏ چونکه چراگاهی برای گله‌های بندگانت نیست،‏ زیرا خشکسالی شدید بر سرزمین کنعان حکمفرماست.‏ پس اکنون تمنا داریم بگذاری بندگانت در ناحیهٔ جوشِن سکونت گزینند.‏» ۵ فرعون به یوسف گفت:‏«حال که پدر و برادرانت نزد تو آمده‌اند،‏ ۶ سرزمین مصر پیش روی توست؛‏ پدر و برادرانت را در بهترین جای این سرزمین ساکن گردان.‏ بگذار در جوشِن قرار یابند.‏ و اگر در میان آنان افرادی توانا می‌شناسی،‏ آنان را بر دامهای خود من بگمار.‏» ۷ آنگاه یوسف پدرش یعقوب را آورده،‏ او را در پیشگاه فرعون بر پا داشت.‏ و یعقوب فرعون را برکت داد.‏ ۸ فرعون از او پرسید:‏«سالهای عمر تو چند است؟‏» ۹ و یعقوب به فرعون گفت:‏«سالهای غربت من صد و سی است.‏ سالهای عمر من اندک بوده و به دشواری گذشته است،‏ و به سالهای غربت پدرانم نمی‌رسد.‏» ۱۰ آنگاه یعقوب فرعون را برکت داد و از حضور او بیرون رفت.‏ ۱۱ پس یوسف چنانکه فرعون فرمان داده بود،‏ پدر و برادرانش را مسکن داد و در بهترین جای سرزمین مصر،‏ یعنی در ناحیه رَمِسیس،‏ مِلکی به آنان بخشید.‏ ۱۲ و نیز برای پدر و برادران و همهٔ اهل خانهٔ پدرش،‏ بر حسب تعداد زن و فرزندان ایشان،‏ خوراک فراهم ساخت.‏ ۱۳ باری،‏ در تمامی آن منطقه خوراک نبود،‏ چراکه قحطی بسیار سخت بود،‏ چندان که سرزمین مصر و کنعان هر دو به سبب خشکسالی از پای درآمده بودند.‏ ۱۴ یوسف همهٔ نقدینه‌ای را که در مصر و کنعان یافت می‌شد،‏ در ازای غله‌ای که مردم می‌خریدند جمع کرد و آن را به قصر فرعون درآورد.‏ ۱۵ چون نقدینهٔ سرزمین مصر و کنعان تمام شد،‏ همهٔ مردم مصر نزد یوسف آمدند و گفتند:‏«ما را خوراک بده.‏ چرا در برابر چشمانت بمیریم؛‏ زیرا نقدینهٔ ما تمام شده است.‏» ۱۶ یوسف گفت:‏«پس دامهایتان را بیاورید.‏ اکنون که پولتان تمام شده،‏ من در ازای دامهایتان به شما خوراک خواهم داد.‏» ۱۷ پس ایشان دامهایشان را نزد یوسف آوردند و او در ازای اسبها و گوسفندان و بزها و گاوها و الاغهایشان،‏ به آنان خوراک داد.‏ و آن سال در ازای دامهایشان،‏ برای ایشان خوراک فراهم آورد.‏

۱۵-‏۲۱ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | پیدایش ۴۸-‏۵۰

‏«برای سخنان سالمندان ارزش قائل شوید»‏

‏(‏پیدایش ۴۸‏:‏۲۱،‏ ۲۲‏)‏ آنگاه اسرائیل به یوسف گفت:‏«اینک من به‌زودی می‌میرم،‏ ولی خدا با شما خواهد بود و شما را به سرزمین پدرانتان باز خواهد گردانید.‏ ۲۲ و من به تو نصیبی افزون بر برادرانت می‌بخشم،‏ زمینی را که به شمشیر و کمان خود از دست اَموریان گرفتم.‏»‏

it‏-‏۱-‏E‏ ص ۱۲۴۶ ¶۸

یعقوب

یعقوب اندکی پیش از مرگش نوه‌هایش یعنی پسران یوسف را مطابق هدایت الٰهی برکت داد.‏ او افرایم پسر کوچک یوسف را قبل از برادر بزرگ‌ترش منسی برکت داد.‏ سپس به یوسف که دو سهم نخست‌زادگی به او می‌رسید،‏ گفت:‏«من به تو نصیبی افزون بر برادرانت می‌بخشم،‏ زمینی را که به شمشیر و کمان خود از دست اَموریان گرفتم.‏» (‏پی‍ ۴۸:‏۱-‏۲۲؛‏ ۱تو ۵:‏۱‏)‏ از آنجایی که یعقوب قطعه زمینی را در نزدیکی شِکیم از پسران حَمور بدون هیچ جنگی خریداری کرده بود (‏پی‍ ۳۳:‏۱۹،‏ ۲۰‏)‏،‏ به‌نظر می‌رسد که این وعدهٔ یعقوب به یوسف نشانگر ایمانش بود.‏ او چنان به پیشگویی‌اش در مورد تصرّف کنعان توسط نسلش ایمان داشت که گویی خود از قبل آن را با شمشیر و کمان خود تصرّف کرده بود.‏ دو سهم یوسف از آن زمین تصرّف‌شده شامل دو قطعه زمینی می‌شد که به دو طایفهٔ افرایم و منسی تعلّق می‌گرفت.‏

‏(‏پیدایش ۴۹‏:‏۱‏)‏ آنگاه یعقوب پسرانش را فرا خواند و گفت:‏«گرد آیید تا شما را از آنچه در آینده بر شما واقع خواهد شد آگاه کنم.‏

it‏-‏۲-‏E‏ ص ۲۰۶ ¶۱

روزهای آخر

پیشگویی یعقوب قبل از مرگش.‏ وقتی که یعقوب به پسرانش گفت،‏ «گرد آیید تا شما را از آنچه در آینده [روزهای آخر] بر شما واقع خواهد شد آگاه کنم» منظورش روزهایی بود که این پیشگویی به‌وقوع می‌پیوست.‏ (‏پی‍ ۴۹:‏۱‏)‏ بیش از دو قرن قبل از آن یَهُوَه به پدربزرگ یعقوب یعنی اَبرام (‏ابراهیم)‏ گفت که به نسل او به مدت ۴۰۰ سال ستم خواهد شد.‏ (‏پی‍ ۱۵:‏۱۳‏)‏ در نتیجه تحقق پیشگویی یعقوب از روزهای آخر نمی‌توانست قبل از پایان ۴۰۰ سال ظلم و ستم شروع شود.‏ تحقق دیگر این پیشگویی در رابطه با «اسرائیل خدا» نیز می‌شود.‏—‏غلا ۶:‏۱۶؛‏ رو ۹:‏۶‏.‏

‏(‏پیدایش ۵۰‏:‏۲۴،‏ ۲۵‏)‏ آنگاه یوسف به برادرانش گفت:‏«من به‌زودی می‌میرم؛‏ اما به‌یقین خدا به یاری شما خواهد آمد و شما را از این سرزمین،‏ به سرزمینی که دربارهٔ آن برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورد،‏ خواهد برد.‏» ۲۵ سپس یوسف پسران اسرائیل را سوگند داده،‏ گفت:‏«به‌یقین خدا به یاری شما خواهد آمد،‏ و شما باید استخوانهای مرا از این مکان ببرید.‏»‏

ب۰۷ ۱/‏۶ ص ۲۹ ¶۱۰

نعمت وجود سالمندان برای جوانان

۱۰ سالمندان می‌توانند حتی تأثیری بسزا بر هم‌ایمانان خود داشته باشند.‏ برای مثال،‏ یوسف پسر یعقوب در سنین پیری از روی ایمان عملی انجام داد که تأثیرات آن را حتی چندین نسل بعد بر میلیون‌ها عابد و پرستندهٔ خدا می‌توان دید.‏ یوسف ۱۱۰ سال سن داشت وقتی که «در بارهٔ استخوان‌های خود وصیت کرد» و از اسرائیلیان خواست هنگامی که سرزمین مصر را ترک می‌کنند استخوان‌های وی را نیز با خود به سرزمین موعود ببرند.‏ (‏عبرانیان ۱۱:‏۲۲؛‏ پیدایش ۵۰:‏۲۵‏)‏ فرمان یوسف برای اسرائیلیانی که طی سالیان متمادی پس از مرگ یوسف در بردگی مصریان بودند حکم روزنه‌ای از امید را داشت و همچون ضمانتی بود که زمانی نجات آن‌ها از راه می‌رسید.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏پیدایش ۴۹:‏۱۹‏)‏ «غارتگرانْ جاد را غارت خواهند کرد،‏ اما او از عقب ایشان خواهد تاخت.‏

ب۰۴ ۱/‏۶ ص ۲۴ ¶۴-‏۵

تمجیدکنندگان خدا برکت می‌یابند

۴ قبل از ورود اسرائیلیان به سرزمین موعود سِبط جاد تقاضا کرد تا در مراتعی که در شرق اردن واقع است ساکن شود.‏ (‏اعداد ۳۲:‏۱-‏۵‏)‏ زندگی در این مراتع مشکلاتی جدّی برای قوم به همراه داشت.‏ اگرچه درّهٔ اردن همچون سدّی طبیعی از طرف غرب قوم را در برابر هجوم دشمنان محافظت می‌کرد از سمت شرق هیچ گونه حفاظی وجود نداشت.‏ (‏یوشَع ۳:‏۱۳-‏۱۷‏)‏ در این رابطه جورج اسمیت در کتاب «جغرافیای سرزمین موعود» (‏انگل.‏)‏ می‌گوید:‏«آن سرزمین بسیار مسطح بود و تا فلات عربستان امتداد داشت.‏ در نتیجه ایشان در تمام دوران در برابر چادرنشینانِ گرسنه‌ای که هر ساله برای تصاحب آن چراگاه‌ها می‌آمدند بی‌حفاظ بودند.‏»‏

۵ سِبط جاد چگونه می‌توانست با این مشکلِ پی‌درپی مقابله کند؟‏ قرن‌ها پیش از این جدّشان یعقوب قبل از مرگش چنین پیشگویی کرد:‏«جاد،‏ گروهی بر وی هجوم خواهند آورد،‏ و او به عقب ایشان هجوم خواهد آورد.‏» (‏پیدایش ۴۹:‏۱۹‏)‏ این کلمات در ابتدا به نظر مأیوس‌کننده می‌آید.‏ اما به طور ضمنی به جاد گفته شد که باید به متجاوزان حمله کنند.‏ یعقوب جاد را اطمینان داد که اگر به غارتگران حمله کرده و از عقب ایشان را تعقیب کنند با خاری و ذلّت عقب نشینی خواهند کرد.‏

‏(‏پیدایش ۴۹:‏۲۷‏)‏ «بِنیامین گرگی است درّنده؛‏ صبحگاهان شکار را می‌بلعد و شامگاهان غنیمت را تقسیم می‌کند.‏»‏

ایم ص ۱۶۴‏،‏ کادر

پیشگویی‌ای به تحقق پیوست

اِسْتَر و مُرْدِخای با دفاع از قوم خدا،‏ پیشگویی‌ای را که قرن‌ها پیش در کتاب مقدّس آمده بود،‏ به تحقق رساندند.‏ بیش از ۱۲۰۰ سال پیش از این واقعه،‏ یعقوب تحتِ الهام الٰهی در مورد یکی از پسرانش چنین پیشگویی کرد:‏«بنیامین،‏ گرگی است که می‌درد.‏ صبحگاهان شکار را خواهد خورد و شامگاهان غارت را تقسیم خواهد کرد.‏» (‏پیدا ۴۹:‏۲۷‏)‏ ‹در صبحگاهِ› تاریخ پادشاهان اسرائیل،‏ نوادگان بنیامین که شامل شاؤلِ پادشاه و دیگر جنگجویان قوی می‌شدند،‏ برای قوم یَهُوَه جنگیدند.‏ ‹در شامگاه› تاریخ پادشاهان اسرائیل،‏ یعنی پس از براندازی دودمان این پادشاهان،‏ اِسْتَر و مُرْدِخای از قبیلهٔ بنیامین پیروزمندانه علیه دشمنان یَهُوَه جنگیدند.‏ بنابراین می‌توان گفت که آنان نیز ‹غارت را تقسیم کردند،‏› زمانی که خانه و اموال هامان به آنان رسید.‏

خواندن کتاب مقدّس

‏(‏پیدایش ۴۹‏:‏۸-‏۲۶‏)‏ «ای یهودا،‏ برادرانت تو را خواهند ستود؛‏ دست تو بر پسِ گردن دشمنانت خواهد بود،‏ و پسران پدرت در برابر تو تعظیم خواهند کرد.‏ ۹ تو شیربچه‌ای،‏ ای یهودا؛‏ پسرم،‏ تو از شکار برآمده‌ای.‏ او همچون نره‌شیری زانو خم می‌کند و می‌آرَمَد،‏ و همچون ماده‌شیری است،‏ کیست که او را برانگیزاند؟‏ ۱۰ عصا از یهودا دور نخواهد شد،‏ و نه چوگان فرمانروایی از میان پاهای وی،‏ تا او بیاید که از آنِ اوست،‏ و قومها فرمانبردار او خواهند بود.‏ ۱۱ الاغِ خود را به تاک خواهد بست،‏ و کُرّهٔ خویش را به بهترین مو.‏ جامهٔ خود را در شراب خواهد شست،‏ و ردای خویش را در خون انگور.‏ ۱۲ چشمانش درخشنده‌تر از شراب است،‏ و دندانهایش سفیدتر از شیر.‏ ۱۳ «زِبولون بر کنارهٔ دریا ساکن خواهد شد،‏ و بندری برای کشتی‌ها خواهد بود؛‏ مرزهایش به صِیدون خواهد رسید.‏ ۱۴ «یِساکار الاغی است پُر زور که زیر خورجین آرمیده.‏ ۱۵ چون دید که محل استراحت نیکوست و زمین،‏ دلپذیر،‏ پشت خود را برای بار خم کرد و به کار اجباری تن داد.‏ ۱۶ «دان قوم خود را دادرسی خواهد کرد،‏ چون یکی از قبایل اسرائیل.‏ ۱۷ دان ماری خواهد بود بر سر راه،‏ و افعی در کنار مسیر،‏ که پاشنهٔ اسب را می‌گزد تا سوارش از پشت فرو افتد.‏ ۱۸ «ای خداوند،‏ منتظر نجات تو هستم.‏ ۱۹ «غارتگرانْ جاد را غارت خواهند کرد،‏ اما او از عقب ایشان خواهد تاخت.‏ ۲۰ «نانِ اَشیر چرب خواهد بود،‏ او خوراک لذیذ شاهانه خواهد داد.‏ ۲۱ «نَفتالی غزالی است رها شده،‏ او سخنان زیبا می‌گوید.‏ ۲۲ «یوسف تاکی است بارور،‏ تاکی بارور در کنار چشمه که شاخه‌هایش از دیوار بالا می‌روند.‏ ۲۳ تیراندازان به تلخی بر او حمله‌ور شدند،‏ و بر او خصمانه تیر انداختند.‏ ۲۴ ولی کمان او پایدار مانْد و بازوانش چابک گردید،‏ به دست قدیر یعقوب،‏ و به نام شبان و صخرهٔ اسرائیل؛‏ ۲۵ به واسطهٔ خدای پدرت که تو را یاری می‌دهد،‏ و به واسطهٔ آن قادر مطلق که تو را برکت می‌دهد،‏ به برکات آسمان از اعلی،‏و برکات ژرفا که زیر زمین است،‏ و برکات پستانها و رَحِم.‏ ۲۶ برکات پدرت عظیم‌تر است از برکات اجداد من،‏ تا به حد نفایس تپه‌های دیرین.‏ همانا همهٔ اینها بر سر یوسف باشد،‏ بر فرق او که در میان برادرانش برگزیده است.‏

۲۲-‏۲۸ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | خروج ۱-‏۳

‏«هر آنچه بخواهم،‏ خواهم شد»‏

‏(‏خروج ۳:‏۱۳‏)‏ موسی به خدا گفت:‏«اگر نزد بنی‌اسرائیل روم و بدیشان گویم،‏ ”‏خدای پدرانتان مرا نزد شما فرستاده است،‏“‏ و از من بپرسند،‏ ”‏نام او چیست؟‏“‏ آنها را چه پاسخ دهم؟‏»‏

ب۱۳ ۱۵/‏۳ ص ۲۵ ¶۴

به نام عظیم یَهُوَه حرمت گذارید

۴ خروج ۳:‏۱۰-‏۱۵ خوانده شود.‏ خدا به موسی در ۸۰ سالگی چنین مسئولیتی داد:‏«قوم من،‏ بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون» آور.‏ موسی نیز محترمانه از خدا سؤالی مهم پرسید:‏‹چون بنی‌اسرائیل از من بپرسند که نام تو چیست،‏ بدیشان چه گویم؟‏› از آنجایی که نام خدا از مدت‌های پیش شناخته شده بود،‏ منظور موسی از این سؤال چه بود؟‏ از قرار معلوم،‏ او می‌خواست با شخصیت یَهُوَه خدا بهتر آشنا شود.‏ موسی قصد داشت قوم اسرائیل را قانع سازد که خدا حقیقتاً آنان را رها خواهد ساخت.‏ نگرانی موسی به جا بود چرا که اسرائیلیان برای مدتی طولانی برده بودند و احتمالاً شک داشتند که خدای پدرانشان قادر است آنان را رهایی دهد!‏ بلی،‏ حتی برخی از اسرائیلیان به پرستش خدایان مصری روی آورده بودند!‏—‏حز ۲۰:‏۷،‏ ۸‏.‏

‏(‏خروج ۳:‏۱۴‏)‏ خدا به موسی گفت:‏«هستم آن که هستم.‏» به آنان بگو:‏«”‏هستم“‏ مرا نزد شما فرستاده است.‏»‏

مطا ص ۵ ¶ ۳-‏۴

نام خدا «یَهُوَه» به چه معنی است؟‏

در عبری نام یَهُوَه از فعلی به معنی «شدن» آمده است و برخی از محققین بر این عقیده‌اند که این نام حالت سببی این فعل را نیز در بر دارد.‏ از این رو،‏ کمیتهٔ ترجمهٔ کتاب مقدّس دنیای جدید،‏ بر این عقیده‌اند که مفهوم این نام «او سبب شدن می‌شود» است.‏ محققین در این خصوص نظرات مختلف دارند،‏ بنابراین نمی‌توان در مورد این تعریف نظری قطعی داد.‏ با این همه،‏ این تعریف از مفهوم نام خدا با نقش یَهُوَه به عنوان آفرینندهٔ همه چیز و این که او مقاصدش را به تحقق می‌رساند،‏ هماهنگ است.‏ او نه تنها عالَم مادی و موجودات هوشمند را خلق کرد بلکه قطع‌نظر از هر رویدادی که پیش آید،‏ همچنان سبب می‌شود که مقصود و خواستش جامهٔ عمل بپوشد.‏

در خروج ۳:‏۱۴ در زبان اصلی از فعلی استفاده شده است که هم‌ریشه با نام خداست.‏ برگردان این آیه از ترجمهٔ دنیای جدید انگلیسی چنین است:‏«هر آنچه بخواهم بشوم،‏ خواهم شد.‏» این کلمات جنبه‌ای از شخصیت خدا را آشکار می‌سازد؛‏ این که او در هر شرایطی برای به تحقق رساندن مقصودش هر آنچه لازم بیند،‏ خواهد شد.‏ اما مفهوم نام خدا تنها به این معنی محدود نمی‌شود.‏ در واقع مفهومی که از نام خدا ارائه شد،‏ یعنی «او سبب شدن می‌شود» جنبهٔ دیگری را نیز در بر دارد؛‏ این که خدا برای عملی شدن مقصودش سبب می‌شود که آفریده‌هایش نیز آنچه لازم بیند،‏ بشوند.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏خروج ۲:‏۱۰‏)‏ چون کودک بزرگتر شد،‏ مادرش او را نزد دختر فرعون برد و او پسر وی شد.‏ دختر فرعون کودک را موسی نام نهاد زیرا گفت:‏«او را از آب برکشیدم.‏»‏

بیدا۰۴‏-‏E‏ ۸/‏۴ ص ۶ ¶۵

موسی شخصی واقعی بود یا افسانه‌ای؟‏

آیا باور این موضوع که دختر فرعون چنین کودکی را به فرزندی قبول کند سخت است؟‏ خیر،‏ زیرا دین مصریان این تعلیم را می‌داد که نیکوکاری لازمهٔ ورود به آسمان است.‏ یک باستان‌شناش به نام جویس تیلدزلی در رابطه با فرزندخواندگی می‌گوید:‏«در مصر باستان زنان و مردان از لحاظ قانونی و اقتصادی از حقوق برابری برخوردار بودند.‏ در نتیجه زن‌ها می‌توانستند بچه‌ای را به فرزندخواندگی قبول کنند.‏» همچنین در یک پاپیروس قدیمی به خانمی مصری اشاره دارد که برده‌هایش را به فرزندخواندگی پذیرفت.‏ به علاوه در یک لغت‌نامهٔ کتاب مقدّس گفته شده است:‏«استخدام شدن مادر موسی به عنوان دایه مشابه ترتیباتی بود که در قراردادهای فرزندخواندگی بین‌النهرین وجود داشت.‏»‏

‏(‏خروج ۳‏:‏۱‏)‏ موسی گلهٔ پدرزنش یِترون،‏ کاهن مِدیان را شبانی می‌کرد.‏ روزی گله را به آن سوی صحرا برد و به حوریب که کوه خدا باشد،‏ رسید.‏

ب۰۴ ۱/‏۴ ص ۱۸ ¶۴

نکاتی از کتاب خروج

۳:‏۱‏—‏یَتْرون کاهن چه دینی بود؟‏ در دوران باستان پدر و رئیس طایفه،‏ که وی را پَطرِیارْخ می‌گفتند،‏ برای اهل طایفه‌اش کاهن نیز بود.‏ ظاهراً یَتْرون سَروَر طایفه‌ای از قوم مدیان بود.‏ و چون مدیانیان از اعقاب ابراهیم و از زن دیگرش،‏ قطوره،‏ بودند،‏ احتمال می‌رود که با پرستش یَهُوَه نیز آشنایی داشتند.‏—‏پیدایش ۲۵:‏۱،‏ ۲‏.‏

خواندن کتاب مقدّس

‏(‏خروج ۲‏:‏۱۱-‏۲۵‏)‏ چون موسی بزرگ شد،‏ روزی به دیدار برادران خویش رفت و بر کار طاقت‌فرسای ایشان نظر افکند.‏ آنجا مردی مصری را دید که یکی از برادران عبرانی او را می‌زد.‏ ۱۲ نگاهی به این سو و آن سو افکند و چون کسی را ندید،‏ مرد مصری را کشت و او را زیر شنها پنهان کرد.‏ ۱۳ روز بعد باز بیرون رفت و دو عبرانی را دید که با هم نزاع می‌کنند.‏ از آن که مقصر بود پرسید:‏«چرا برادر خود را می‌زنی؟‏» ۱۴ آن مرد گفت:‏«چه کسی تو را بر ما حاکم و داور ساخته است؟‏ آیا می‌خواهی مرا نیز بکشی،‏ همان‌گونه که آن مصری را کشتی؟‏» موسی ترسید و با خود اندیشید:‏«بی‌گمان کار من برملا شده است.‏» ۱۵ چون ماجرا به گوش فرعون رسید،‏ بر آن شد که موسی را بکشد.‏ ولی موسی از نزد فرعون گریخت و به سرزمین مِدیان رفته،‏ کنار چاهی نشست.‏ ۱۶ و اما کاهن مِدیان را هفت دختر بود.‏ آن دختران آمدند تا از چاه آب برکِشند و آبشخورها را از آب پر کرده،‏ گلهٔ پدر را سیراب کنند.‏ ۱۷ اما چوپانی چند آمدند و دختران را از آنجا راندند.‏ موسی برخاست و ایشان را رهانیده،‏ به گلهٔ آنها آب داد.‏ ۱۸ چون دختران به خانه بازگشتند،‏ پدرشان رِعوئیل از آنها پرسید:‏«چگونه امروز به این زودی بازگشتید؟‏» ۱۹ دختران پاسخ دادند:‏«مردی مصری ما را از دست چوپانان رهانید.‏ او حتی برای ما آب برکشید و گله را نیز آب داد.‏» ۲۰ پدر از دخترانش پرسید:‏«او کجاست؟‏ چرا آن مرد را ترک گفتید؟‏ دعوتش کنید تا چیزی بخورد.‏» ۲۱ موسی راضی شد و نزد آن مرد ماند،‏ و او دخترش صِفّورَه را به موسی داد.‏ ۲۲ صِفّورَه برای موسی پسری بزاد،‏ و موسی او را جِرشوم نام نهاد،‏ زیرا گفت:‏«در سرزمین بیگانه غریبم.‏» ۲۳ پس از روزهای بسیار،‏ پادشاه مصر مرد.‏ بنی‌اسرائیل زیر بندگی ناله سر داده،‏ فریاد برآوردند و فریاد التماس ایشان به سبب بندگی به درگاه خدا رسید.‏ ۲۴ خدا نالهٔ ایشان را شنید و خدا عهد خود را با ابراهیم،‏ اسحاق و یعقوب به یاد آورد.‏ ۲۵ و خدا بر بنی‌اسرائیل نظر کرد و خدا دانست.‏

۲۹ ژوئن–‏۵ ژوئیه

گنج‌هایی در کلام خدا | خروج ۴-‏۵

‏«من با زبانت خواهم بود»‏

‏(‏خروج ۴:‏۱۰‏)‏ موسی به خداوند گفت:‏«خداوندا،‏ من هیچگاه سخنوری ندانسته‌ام؛‏ نه در گذشته،‏ و نه حتی از آن وقت که با خادمت سخن گفتی.‏ گفتار و زبانم کُند است.‏»‏

‏(‏خروج ۴:‏۱۳‏)‏ ولی موسی گفت:‏«خداوندا،‏ تمنا دارم دیگری را برای این کار بفرستی.‏»‏

ب۱۰ ۱۵/‏۱۰ ص ۱۳-‏۱۴

یَهُوَه چه دیدی نسبت به عذر آوردن دارد؟‏

‏«صلاحیت این کار را ندارم.‏»‏ شاید احساس کنی که صلاحیت پخش خبر خوش را نداری.‏ برخی از خادمان یَهُوَه در دوران باستان نیز در انجام برخی از مسئولیت‌هایی که یَهُوَه به آن‌ها سپرده بود چنین احساسی داشتند.‏ برای مثال موسی را در نظر بگیر.‏ وقتی یَهُوَه به او مأموریت ویژه‌ای را محوّل کرد،‏ موسی گفت:‏«ای خداوند،‏ من مردی فصیح نیستم،‏ نه در سابق و نه از وقتی که به بندهٔ خود سخن گفتی،‏ بلکه بطیّ‌الکلام و کندزبان.‏» با این که یَهُوَه اطمینان داد که از او حمایت می‌کند،‏ موسی گفت:‏«استدعا دارم ای خداوند که بفرستی به دست هر که می‌فرستی.‏» (‏خرو ۴:‏۱۰-‏۱۳‏)‏ عکس‌العمل یَهُوَه چه بود؟‏

‏(‏خروج ۴‏:‏۱۱،‏ ۱۲‏)‏ خداوند گفت:‏«چه کسی زبان به انسان داد؟‏ کیست که آدمی را گنگ یا ناشنوا می‌سازد؟‏ کیست که او را بینا یا نابینا می‌کند؟‏ آیا نه من که خداوندم؟‏ ۱۲ پس حال برو و من با زبانت خواهم بود و آنچه باید بگویی به تو خواهم آموخت.‏»‏

ب۱۴ ۱۵/‏۴ ص ۹ ¶۵-‏۶

آیا «آن نادیده را» می‌بینید؟‏

۵ قبل از آن که موسی به مصر برگردد،‏ خدا به او درسی مهم داد که بعدها آن را در کتاب ایّوب نگاشت.‏ در آنجا آمده است:‏«ترس خداوند حکمت است.‏» (‏ایو ۲۸:‏۲۸‏)‏ یَهُوَه برای آن که به موسی کمک کند تا ترس خدایی را بیاموزد و عاقلانه عمل کند،‏ با استفاده از یک مقایسه چنین استدلال کرد:‏«کیست که زبان به انسان داد،‏ و گنگ و کر و بینا و نابینا را که آفرید؟‏ آیا نه من که یَهُوَه هستم؟‏»—‏خرو ۴:‏۱۱‏.‏

۶ پس موسی دلیلی برای هراس نداشت.‏ یَهُوَه خدای متعال،‏ موسی را فرستاده بود و او را در رساندن پیام الٰهی به فرعون از هر جهت توانا می‌ساخت.‏ به علاوه،‏ فرعون با یَهُوَه قابل مقایسه نبود و این اولین باری نبود که یَهُوَه خادمانش را از دست حاکمان مصر نجات می‌داد.‏ شاید موسی تعمّق کرده بود که یَهُوَه چگونه ابراهیم،‏ یوسف و حتی خودش را از دست فراعنهٔ سابق نجات داده بود.‏ (‏پیدا ۱۲:‏۱۷-‏۱۹؛‏ ۴۱:‏۱۴،‏ ۳۹-‏۴۱؛‏ خرو ۱:‏۲۲–‏۲:‏۱۰‏)‏ موسی با ایمان به «آن نادیده» یعنی یَهُوَه،‏ دلیرانه نزد فرعون رفت و همهٔ سخنان یَهُوَه را به او اعلام کرد.‏

‏(‏خروج ۴‏:‏۱۴،‏ ۱۵‏)‏ آنگاه خداوند بر موسی خشم گرفت و گفت:‏«آیا هارونِ لاوی برادر تو نیست؟‏ می‌دانم که او نیکو سخن می‌گوید.‏ اکنون در راه است تا تو را ملاقات کند،‏ و دل او از دیدنت شادمان خواهد شد.‏ ۱۵ با او سخن بگو و کلام را در دهانش بگذار؛‏ من با زبان هر دوی شما خواهم بود،‏ و آنچه باید بکنید به شما خواهم آموخت.‏

ب۱۰ ۱۵/‏۱۰ ص ۱۴

یَهُوَه چه دیدی نسبت به عذر آوردن دارد؟‏

یَهُوَه موسی را از آن مأموریت معاف نکرد بلکه هارون را انتخاب کرد تا در انجام این مأموریت به موسی کمک کند.‏ (‏خرو ۴:‏۱۴-‏۱۷‏)‏ به علاوه،‏ در سال‌های بعد از آن یَهُوَه در کنار موسی باقی ماند و از او حمایت کرد تا مأموریتش را با موفقیت انجام دهد.‏ امروزه می‌توانی اطمینان داشته باشی که یَهُوَه از هم‌ایمانان باتجربه استفاده خواهد کرد تا تو را در خدمتت یاری کنند.‏ فراتر از آن،‏ کتاب مقدّس به ما اطمینان می‌دهد که یَهُوَه صلاحیت لازم را برای انجام کارش به ما می‌دهد.‏—‏۲قر ۳:‏۵‏؛‏ به کادر «شادترین سال‌های عمرم» رجوع شود.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏خروج ۴‏:‏۲۴-‏۲۶‏)‏ و در راه،‏ در استراحتگاهی،‏ خداوند موسی را ملاقات کرد و خواست او را بکشد.‏ ۲۵ ولی صِفّورَه سنگی تیز برگرفت و پوست ختنه‌گاه پسرش را بریده،‏ پای موسی را با آن لمس کرد و گفت:‏«تو مرا داماد خون هستی.‏» ۲۶ پس خدا او را رها کرد.‏ (‏آنگاه بود که صِفورَه گفت:‏«دامادِ خون،‏» که به ختنه اشاره داشت)‏.‏

ب۰۴‏-‏E‏ ۱۵/‏۳ ص ۲۸ ¶۴

سؤالات خوانندگان

عبارت نامتداول «تو مرا داماد خون هستی» که صِفورَه به زبان آورد چه امری را در مورد او نشان می‌دهد؟‏ صفوره با اطاعت از فرمان ختنه،‏ نشان داد که برای عهد یَهُوَه ارزش قائل است.‏ در عهد شریعت که بعدها با اسرائیلیان بسته شد،‏ آمده بود یَهُوَه می‌توانست به عنوان شوهر قوم محسوب شود.‏ (‏اِرْمیا ۳۱:‏۳۲‏)‏ پس صِفورَه با خطاب کردن یَهُوَه (‏از طریق فرشتهٔ او)‏ به عنوان «داماد خون» نشان داد که مطیع آن عهد است و جزئیات آن را نیز می‌پذیرد.‏ به‌عبارت دیگر او مطابق عهد ختنه مقام خود را به عنوان زن و مقام یَهُوَه را به‌عنوان شوهر پذیرفته بود.‏ در نتیجه به خاطر اطاعت او از فرمان خدا،‏ جان پسرش دیگر در خطر نبود.‏

‏(‏خروج ۵‏:‏۲‏)‏ فرعون گفت:‏«یهوه کیست که باید از او فرمان بَرم و اسرائیل را رها کنم؟‏ یهوه را نمی‌شناسم و اسرائیل را نیز رها نخواهم کرد.‏»‏

it‏-‏۲-‏E‏ ص ۱۲ ¶۵

یَهُوَه

شناخت شخص تنها به این معنی نیست که نام او را می‌دانیم یا از وجود او آگاهیم.‏ نابال نادان اسم داوود را می‌دانست اما باز هم پرسید:‏«داوود کیست؟‏» او در اصل با این گفته داوود را تحقیر کرد.‏ (‏۱سم‍ ۲۵:‏۹-‏۱۱‏؛‏ با ۲سم‍ ۸:‏۱۳ مقایسه شود.‏)‏ به طور مشابه وقتی فرعون به موسی گفت:‏«یهوه کیست که باید از او فرمان بَرم و اسرائیل را رها کنم؟‏ یهوه را نمی‌شناسم و اسرائیل را نیز رها نخواهم کرد» (‏خر ۵:‏۱،‏ ۲‏)‏ منظورش این بود که یَهُوَه را به عنوان خدای حقیقی و اختیارش بر فرعون و امور مصر را قبول ندارد.‏ حتی گفت که خدا این قدرت را ندارد تا او را مجبور به انجام خواستش بکند؛‏ خواستی که از طریق موسی و هارون اعلام کرده بود.‏ اما زمانش رسیده بود که فرعون و تمام مصریان همراه با اسرائیلیان از معنای واقعی نام خدا آگاه شوند.‏ همان طور که یَهُوَه به موسی نشان داد،‏ شناساندن خود به قومش شامل انجام مقصودش برای قوم اسرائیل،‏ رهایی آنان،‏ دادن سرزمین موعود به آنان و وفا به عهدی که با پدرانشان بسته بود،‏ می‌شد.‏ این گونه بود که خدا گفت:‏«آنگاه خواهید دانست که من یهوه خدای شما هستم.‏»—‏خر ۶:‏۴-‏۸‏.‏

خواندن کتاب مقدّس

‏(‏خروج ۴‏:‏۱-‏۱۷‏)‏ موسی پاسخ داد:‏«شاید مرا باور نکنند و به سخنانم گوش فرا ندهند،‏ بلکه بگویند:‏”‏خداوند بر تو ظاهر نشده است.‏“‏» ۲ خداوند گفت:‏«آن چیست که در دست توست؟‏» پاسخ داد:‏«عصا.‏» ۳ خداوند گفت:‏«آن را بر زمین بیفکن.‏» چون آن را بر زمین افکند ماری شد،‏ و موسی از آن گریخت.‏ ۴ آنگاه خداوند به او گفت:‏«دست خود را دراز کن و دُمَش را بگیر.‏» پس دستش را دراز کرده،‏ مار را گرفت،‏ و مار در دستش به عصا بدل شد.‏ ۵ خداوند گفت:‏«این برای آن است که باور کنند یهوه،‏ خدای پدرانشان،‏ خدای ابراهیم،‏ خدای اسحاق و خدای یعقوب،‏ بر تو ظاهر شده است.‏» ۶ و باز خداوند گفت:‏«دست در گریبانت ببر.‏» موسی دستش را در گریبان ردایش برد و چون آن را به در آورد،‏ همانا جذامینبود،‏ به سفیدی برف.‏ ۷ گفت:‏«حال دوباره دست در گریبان ببر.‏» موسی چنین کرد و چون دست به در آورد،‏ اینک همچون بقیهٔ بدنش سالم شده بود.‏ ۸ خداوند گفت:‏«اگر سخنان تو را باور نکنند و به آیت نخست توجه ننمایند،‏ با دیدن آیت دوّم باور خواهند کرد.‏ ۹ ولی اگر این دو آیت را باور نکنند و به سخنانت گوش فرا ندهند،‏ قدری آب از رود نیل برگیر و آن را بر خشکی بریز.‏ آبی که از رودخانه برگیری،‏ بر خشکی به خون بدل خواهد شد.‏» ۱۰ موسی به خداوند گفت:‏«خداوندا،‏ من هیچگاه سخنوری ندانسته‌ام؛‏ نه در گذشته،‏ و نه حتی از آن وقت که با خادمت سخن گفتی.‏ گفتار و زبانم کُند است.‏» ۱۱ خداوند گفت:‏«چه کسی زبان به انسان داد؟‏ کیست که آدمی را گنگ یا ناشنوا می‌سازد؟‏ کیست که او را بینا یا نابینا می‌کند؟‏ آیا نه من که خداوندم؟‏ ۱۲ پس حال برو و من با زبانت خواهم بود و آنچه باید بگویی به تو خواهم آموخت.‏» ۱۳ ولی موسی گفت:‏«خداوندا،‏ تمنا دارم دیگری را برای این کار بفرستی.‏» ۱۴ آنگاه خداوند بر موسی خشم گرفت و گفت:‏«آیا هارونِ لاوی برادر تو نیست؟‏ می‌دانم که او نیکو سخن می‌گوید.‏ اکنون در راه است تا تو را ملاقات کند،‏ و دل او از دیدنت شادمان خواهد شد.‏ ۱۵ با او سخن بگو و کلام را در دهانش بگذار؛‏ من با زبان هر دوی شما خواهم بود،‏ و آنچه باید بکنید به شما خواهم آموخت.‏ ۱۶ او از جانب تو با مردم سخن خواهد گفت؛‏ او تو را همچون زبان خواهد بود و تو او را همچون خدا.‏ ۱۷ این عصا را در دست بگیر تا آیات به ظهور آوری.‏»‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی