کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دک داستان ۵۴
  • قوی‌ترین مرد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • قوی‌ترین مرد
  • کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • یَهُوَه به سامسون قدرت داد
    درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مانند سامسون به یَهُوَه توکّل کنید
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۳
  • روح‌القدس به سامسون قدرت داد
    داستان تصویری از کتاب مقدّس
  • فهرست محتوای کتاب داوران
    کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
لینک‌های بیشتر
کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
دک داستان ۵۴
شمشون شيری را با دست‌های خالی می‌كشد

داستان ۵۴

قوی‌ترین مرد

آیا نام قوی‌ترین مردی را که تا به حال زندگی کرده است،‏ می‌دانی؟‏ او داوری است به نام شَمشُون.‏ این یَهُوَه است که به شَمشُون قدرت می‌دهد.‏ حتی قبل از اینکه شَمشُون به دنیا بیاید،‏ یَهُوَه به مادرش می‌گوید:‏ ‹بزودی صاحب پسری خواهی شد.‏ او رهبریِ نجات اسرائیل از دست فِلِسطینیان را به عهده خواهد داشت.‏›‏

خیلی از فِلِسطینیانی که در کَنعان زندگی می‌کنند،‏ انسانهای خوبی نیستند.‏ آنها مردان جنگجوی بسیاری دارند،‏ و واقعاً اسرائیلیان را اذیت می‌کنند.‏ یک بار،‏ وقتی شَمشُون به طرف محلی که فِلِسطینیان در آنجا زندگی می‌کنند می‌رود،‏ سر راهش شیر بزرگی با غرش به مقابله با وی می‌آید.‏ اما شَمشُون شیر را با دستهای خالی می‌کشد.‏ او صدها نفر از فِلِسطینیهای بد را نیز می‌کشد.‏

سپس شَمشُون عاشق زنی به نام دَلیلَه می‌شود.‏ رهبران فِلِسطین به دَلیلَه قول می‌دهند که هر کدام از آنها ۱۰۰,‏۱ قطعه نقره به او خواهند داد،‏ به شرطی که به آنها بگوید چه چیزی شَمشُون را آنقدر قوی می‌سازد.‏ دَلیلَه تمامی آن پول را می‌خواهد.‏ او دوست حقیقی شَمشُون و مردم خدا نیست.‏ بنابراین مدام از شَمشُون می‌پرسد،‏ چیست که او را آنقدر قوی می‌سازد.‏

شمشون و دليله

سرانجام،‏ دَلیلَه شَمشُون را به گفتن راز قدرتش وادار می‌کند.‏ او می‌گوید:‏ ‹موهای من هرگز کوتاه نشده‌اند.‏ از زمانی که به دنیا آمدم،‏ خدا مرا انتخاب کرد تا خادم مخصوص او به نام نَذیره باشم.‏ اگر موهای من کوتاه می‌شد،‏ قدرتم را از دست می‌دادم.‏›‏

خوب،‏ وقتی دَلیلَه این را می‌فهمد،‏ شَمشُون را روی زانوهایش می‌خواباند.‏ سپس مردی را صدا می‌زند که داخل شود و موهای او را کوتاه کند.‏ وقتی شَمشُون بیدار می‌شود،‏ قدرتش را از دست داده است.‏ بعد فِلِسطینیان داخل می‌شوند و او را اسیر می‌کنند.‏ آنها هر دو چشم او را بیرون می‌آورند،‏ و او را بَردهٔ خود می‌سازند.‏

شمشون ستون‌ها را هل می‌دهد،‏ ساختمان فرو می‌ريزد و همهٔ فلسطينيان را می‌كشد.‏

روزی فِلِسطینیان جشن بزرگی برای پرستش خدای خود داجون می‌گیرند،‏ و شَمشُون را از زندان بیرون می‌آورند تا او را مسخره کنند.‏ در طول این مدت،‏ موهای شَمشُون دوباره بلند شده است.‏ شَمشُون به پسری که دستش را می‌گیرد و هدایتش می‌کند،‏ می‌گوید:‏ ‹بگذار ستونهایی که ساختمان را نگاه می‌دارند،‏ لمس کنم.‏› سپس شَمشُون برای قدرت به یَهُوَه دعا می‌کند،‏ و ستونها را گرفته فریاد می‌زند:‏ ‹بگذار با فِلِسطینیان بمیرم.‏› ۳۰۰۰ فِلِسطینی در جشن شرکت دارند،‏ و وقتی شَمشُون خم می‌شود و ستونها را هل می‌دهد،‏ ساختمان فرو می‌ریزد و همهٔ آنها را می‌کشد.‏

داروان بابهای ۱۳ تا ۱۶‏.‏

پرسش‌ها

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی