کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب‌ا فصل ۵۱
  • قتل در هنگام جشن تولد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • قتل در هنگام جشن تولد
  • بزرگترین انسان همهٔ اعصار
  • مطالب مشابه
  • قتل در جشن تولّد
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
  • آیا یحیای تعمیددهنده حقیقتاً وجود داشته است؟‏
    موضوعات دیگر
بزرگترین انسان همهٔ اعصار
ب‌ا فصل ۵۱

فصل ۵۱

قتل در هنگام جشن تولد

عیسی پس از آنکه به شاگردانش تعلیم می‌دهد،‏ آنان را دو به دو به منطقه می‌فرستد.‏ احتمالاً پطرس با برادرش اَندریاس،‏ یعقوب با یوحنا،‏ فِیلِپُّس با بَرتولُما،‏ توما با متّی،‏ یعقوب با تَدّی،‏ و شَمعُون با یهودای اَسخَریوطی می‌روند.‏ این شش دستهٔ دونفری از مبشران،‏ بشارت ملکوت را اعلام می‌کنند و به هر جا که می‌روند دست به شفای اعجازآمیز می‌زنند.‏

در این میان،‏ یحیای تعمیددهنده هنوز در زندان به سر می‌برد.‏ حالا حدود دو سال است که زندانی است.‏ ممکن است به خاطر داشته باشید که یحیی در ملاءعام این عمل هیرودیس را که هیرودیا،‏ یعنی زنِ برادر خود فِیلِپُّس را به همسری اختیار کرده است،‏ نادرست خوانده بود.‏ چون هیرودیس انطیپاس مدعی بود که از شریعت موسی پیروی می‌کند،‏ یحیی به حق این پیوند زناکارانه را رسوا ساخته بود.‏ به همین دلیل هیرودیس شاید تحت تأثیر هیرودیا،‏ یحیی را به زندان انداخته بود.‏

هیرودیس انطیپاس می‌داند که یحیی مردی عادل است و حتی با میل به سخنان یحیی گوش می‌دهد.‏ بنابراین نمی‌داند با او چه بکند.‏ اما هیرودیا از یحیی متنفر است و در پی فرصتی است که او را به قتل برساند.‏ و سرانجام فرصتی که در انتظار آن بود فرا می‌رسد.‏

اندکی پیش از عید فِصح سال ۳۲ د.‏م.‏،‏ هیرودیس به مناسبت سالگرد تولدش جشنی بزرگ برپا می‌کند.‏ همهٔ مأموران عالی‌رتبه و سرداران ارتش هیرودیس و همچنین اهالی سرشناس جلیل در این جشن شرکت دارند.‏ در طی مهمانی،‏ سالومه دختر جوان هیرودیا که از شوهر سابقش فِیلِپُّس است،‏ برای رقص در جلوی مهمانان وارد می‌شود.‏ مردان حاضر شیفتهٔ رقص او می‌شوند.‏

سالومه خیلی مورد پسند هیرودیس قرار می‌گیرد.‏ به همین دلیل هیرودیس اعلام می‌کند:‏ «آنچه خواهی از من بطلب تا بتو دهم.‏» او حتی قسم خورده و می‌گوید:‏ «آنچه از من خواهی حتّی نصف مُلک مرا هر آینه بتو عطا کنم.‏»‏

سالومه پیش از آنکه پاسخی دهد برای مشورت نزد مادرش می‌رود.‏ و می‌پرسد:‏ «چه بطلبم؟‏»‏

بالاخره فرصت مناسب فرا می‌رسد!‏ هیرودیا بی‌درنگ پاسخ می‌دهد:‏ «سر یحیای تعمیددهنده را.‏»‏

سالومه با شتاب پیش هیرودیس بازمی‌گردد و درخواست می‌کند:‏ «از تو می‌خواهم که در همین ساعت سر یحیای تعمیددهنده را در داخل یک سینی بمن بدهی.‏»‏

هیرودیس بشدت متأثر و غمگین می‌شود.‏ اما از آنجایی که مهمانانش قسم او را شنیده‌اند،‏ از بجا نیاوردن آن شرم دارد،‏ حتی اگر این کار به قیمت قتل مردی بی‌گناه تمام شود.‏ بلافاصله جلادی را با این فرمان هولناک به زندان می‌فرستند.‏ اندکی بعد او در حالی که سر یحیی را در سینی به دست دارد باز می‌گردد و آن را به سالومه می‌دهد.‏ سالومه نیز آن را نزد مادرش می‌برد.‏ شاگردان یحیی پس از شنیدن این خبر،‏ می‌آیند،‏ جسد او را با خود می‌برند و دفن می‌کنند،‏ و پس از آن عیسی را مطلع می‌سازند.‏

بعداً وقتی خبر شفا یافتن مردم و بیرون شدن دیوها به دست عیسی به هیرودیس می‌رسد،‏ هراسان می‌شود،‏ زیرا گمان می‌کند که عیسی همان یحیاست که از مرگ رستاخیز یافته است.‏ از آن پس بشدت خواهان دیدار عیسی می‌شود،‏ نه برای شنیدن موعظهٔ او،‏ بلکه برای آنکه بداند آیا ترسش پایه و اساسی دارد یا نه.‏ متی ۱۰:‏۱-‏۵؛‏ ۱۱:‏۱؛‏ ۱۴:‏۱-‏۱۲؛‏ مرقس ۶:‏۱۴-‏۲۹؛‏ لوقا ۹:‏۷-‏۹‏.‏

▪ چرا یحیی در زندان به سر می‌برد،‏ و چرا هیرودیس نمی‌خواهد او را به قتل برساند؟‏

▪ هیرودیا سرانجام چگونه موفق به کشتن یحیی می‌شود؟‏

▪ چرا پس از مرگ یحیی،‏ هیرودیس خواهان دیدار عیسی می‌شود؟‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی