کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ک‌م ص ۷-‏۱۳
  • آیا چنین احساسی طبیعی است؟‏

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • آیا چنین احساسی طبیعی است؟‏
  • وقتی کسی که دوستش دارید می‌میرد
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • اشخاصی از کتاب مقدس که گریه کردند
  • گریه کردن یا نکردن
  • عکس‌العمل بعضیها
  • احساس خشم و تقصیر چگونه بر شما اثر می‌گذارد؟‏
  • وقتی همسر خود را از دست می‌دهید
  • ‏«نگذارید دیگران به شما دیکته کنند .‏ .‏ .‏»‏
  • چطور می‌توانم با غمی که دارم زندگی کنم؟‏
    وقتی کسی که دوستش دارید می‌میرد
  • چطور می‌توانم مرگ یکی از عزیزانم را تحمّل کنم؟‏
    پرسش‌های جوانان
  • آیا نحوهٔ غصه خوردن من طبیعی است؟‏
    پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
  • آیا سوگواری عملی اشتباه است؟‏
    برج دیده‌بانی (‏عمومی)‏ ۲۰۱۶
لینک‌های بیشتر
وقتی کسی که دوستش دارید می‌میرد
ک‌م ص ۷-‏۱۳

آیا چنین احساسی طبیعی است؟‏

یک شخص داغدیده چنین می‌نویسد:‏ «در انگلستان،‏ جایی که بزرگ شده بودم،‏ به من یاد داده بودند که احساساتم را در مقابل عموم ابراز نکنم.‏ می‌توانم پدرم را که در گذشته ارتشی بود به یاد بیاورم که وقتی چیزی موجب آزارم می‌شد،‏ با دندانهای به‌هم‌فشرده به من می‌گفت،‏ ‹گریه نکن!‏› هرگز به خاطر نمی‌آورم که مادرم حتی یکی از ما چهارتا بچه را بوسیده یا بغل کرده باشد.‏ ۵۶ ساله بودم که مرگ پدرم را دیدم.‏ فقدان عظیمی حس می‌کردم.‏ در ابتدا قادر به گریستن نبودم.‏»‏

در فرهنگ بعضی جوامع،‏ مردم احساسات خود را به طور آشکار ابراز می‌کنند.‏ چه خوشحال باشند و چه ناراحت،‏ دیگران متوجه حالت آنها می‌شوند.‏ از طرف دیگر،‏ در برخی نقاط دنیا و به طور قابل‌ملاحظه‌ای در شمال اروپا و بریتانیا،‏ مردم،‏ بخصوص مردان،‏ طوری تربیت شده‌اند که احساسات خود را مخفی نگاه دارند،‏ عواطف خود را فرو بنشانند،‏ خوددار باشند و به اصطلاح نازک نارنجی نباشند.‏ اما آیا هنگامی که دچار فقدان عزیزی شده‌اید،‏ اشتباه است که به گونه‌ای غم خود را بروز دهید؟‏ کتاب مقدس چه می‌گوید؟‏

اشخاصی از کتاب مقدس که گریه کردند

کتاب مقدس در منطقهٔ شرق مدیترانه و توسط عبرانیان نوشته شده است که مردمی پرعاطفه بودند و احساسات خود را بروز می‌دادند.‏ این کتاب شامل نمونه‌های بسیاری از افرادیست که به طور آشکار غم خود را نشان دادند.‏ پادشاه داود در فقدان پسرش اَمْنُون که کشته شده بود،‏ سوگواری کرد.‏ در حقیقت،‏ او ‹به آواز بسیار بلند گریه کرد.‏› (‏۲سموئیل ۱۳:‏۲۸-‏۳۹‏)‏ داود حتی به سبب از دست دادن اَبْشالوم،‏ پسر خیانتکار خود که سعی کرده بود پادشاهی را غصب کند،‏ نیز سوگواری کرد.‏ روایت کتاب مقدس به ما می‌گوید:‏ «پس پادشاه [داود] بسیار مضطرب شده،‏ به بالاخانهٔ دروازه برآمد و می‌گریست و چون می‌رفت،‏ چنین می‌گفت:‏ «ای پسرم اَبْشالوم!‏ ای پسرم،‏ پسرم،‏ اَبْشالوم!‏ کاش که به جای تو می‌مردم،‏ ای اَبْشالوم،‏ پسرم،‏ ای پسر من!‏» (‏۲سموئیل ۱۸:‏۳۳‏)‏ داود مانند هر پدر دیگری سوگواری کرد.‏ و چقدر والدین بارها آرزو کرده‌اند که ای کاش به جای فرزندشان می‌مردند!‏ اینکه فرزندی قبل از پدر یا مادر بمیرد،‏ خیلی غیرطبیعی به نظر می‌رسد.‏

عیسی در مقابل مرگ دوستش ایلعازر چه عکس‌العملی نشان داد؟‏ او وقتی به قبر وی نزدیک می‌شد،‏ شروع به گریستن کرد.‏ (‏یوحنّا ۱۱:‏۳۰-‏۳۸‏)‏ مریم مَجْدلیّه نیز همچنان که به قبر عیسی نزدیک می‌شد،‏ گریه کرد.‏ (‏یوحنّا ۲۰:‏۱۱-‏۱۶‏)‏ مسیحیان حقیقی همچون دیگران به گونه‌ای تسلّی‌ناپذیر گریه و شیون نمی‌کنند زیرا درک صحیحی از امید رستاخیز به دست آورده‌اند که دیگران فاقد آن می‌باشند.‏ با اینحال آنها هم انسانند و دارای احساسات طبیعی می‌باشند که به موجب این احساسات بابت هر عزیز ازدست‌رفته گریه و سوگواری می‌کنند.‏—‏۱تَسّالونیکیان ۴:‏۱۳،‏ ۱۴‏.‏

گریه کردن یا نکردن

عکس‌العمل ما چگونه است؟‏ آیا برایمان سخت یا خجالت‌آور است که احساسات خود را بروز دهیم؟‏ مشاوران چه توصیه‌ای می‌کنند؟‏ نظرات متخصصان امروزی اغلب انعکاسی است از حکمت باستانی و الهام شدهٔ کتاب مقدس.‏ آنها می‌گویند که ما باید اندوه خود را نشان دهیم،‏ نه اینکه از آن جلوگیری کنیم.‏ این موضوع،‏ مردان وفاداری را از دوران باستان به یادمان می‌آورد؛‏ مردانی از قبیل ایّوب،‏ داود،‏ و اِرمیا که ابراز غم آنها در کتاب مقدس یافت می‌شود.‏ بدیهی است که آنها مانع بروز احساسات خود نشدند.‏ به این دلیل عاقلانه نیست که خودمان را از مردم جدا کنیم.‏ (‏امثال ۱۸:‏۱‏)‏ البته،‏ سوگواری در فرهنگهای مختلف به روشهای مختلف،‏ و همچنین بر طبق عقاید رایج مذهبی در آنجا اجرا می‌شود.‏a

اگر حس کنید که می‌خواهید گریه کنید،‏ چطور؟‏ این بخشی از سرشت انسان است که گریه کند.‏ وضعیت مرگ ایلعازر را که در آن هنگام عیسی «در روح خود بشدّت مکدّر شده،‏ .‏ .‏ .‏ بگریست،‏» دوباره به خاطر بیاورید.‏ (‏یوحنّا ۱۱:‏۳۳،‏ ۳۵‏)‏ پس او نشان داد که گریه کردن،‏ عکس‌العملی طبیعی در مقابل مرگ یک عزیز است.‏

داغداران

هنگامی که عزیزی می‌میرد،‏ سوگواری و گریه کردن امری طبیعی است

این موضوع به وسیلهٔ وضعیت مادری به نام آنا که کودک خود،‏ راشل را به سبب اِس.‏آی.‏دی.‏اِس.‏ ‏(‏سندروم مرگ ناگهانی اطفال)‏ از دست داده بود،‏ تأیید می‌شود.‏ شوهر او چنین توضیح داد:‏ «چیزی که تعجب‌آور بود این بود که نه من در مراسم تدفین گریه کردم و نه آنا.‏ ولی بقیه گریه می‌کردند.‏» آنا در پاسخ گفت:‏ «اما من بعداً به جای هر دومان به اندازه کافی گریه کردم.‏ چند هفته بعد از فاجعه،‏ وقتی که بالاخره یک روز در خانه تنها بودم،‏ فشار عاطفی ناشی از آن واقعه را کاملاً حس کردم.‏ تمام روز گریه می‌کردم.‏ اما فکر می‌کنم که این به من کمک کرد،‏ زیرا که بعد از آن احساس بهتری داشتم.‏ باید برای از دست دادن بچه‌ام سوگواری می‌کردم.‏ واقعاً فکر می‌کنم نباید جلوی گریهٔ کسانی را که سوگوارند گرفت.‏ با اینکه عکس‌العمل طبیعی دیگران این است که بگویند،‏ ‹گریه نکن،‏› اما این هیچ کمکی نمی‌کند.‏»‏

عکس‌العمل بعضیها

بعضیها هنگامی که به موجب از دست دادن عزیزی دل‌شکسته شده‌اند،‏ چه عکس‌العملی نشان داده‌اند؟‏ برای مثال،‏ خوآنیتا را در نظر بگیرید.‏ خوب می‌دانست از دست دادن طفل چه احساسی را در انسان به وجود می‌آورد؛‏ زیرا تا به حال پنج بچهٔ او سقط شده بودند.‏ از این رو،‏ چندی پس از حاملگی مجدد،‏ وقتی که در اثر یک تصادف اتومبیل در بیمارستان بستری شد،‏ شدیداً نگران بچه‌اش بود.‏ دو هفته بعد،‏ درد زایمانِ قبل از موقع او را فرا گرفت.‏ مدت کوتاهی بعد از آن وَنِسای کوچولو به دنیا آمد؛‏ وزن او کمی بیش از ۹۰۰ گرم بود.‏ خوآنیتا چنین به خاطر می‌آورد،‏ «خیلی هیجان‌زده بودم.‏ بالاخره مادر شده بودم!‏»‏

اما خوشحالی او کوتاه‌مدت بود.‏ چهار روز بعد وَنِسای کوچک مرد.‏ خوآنیتا این طور به یاد می‌آورد:‏ «احساس پوچی می‌کردم.‏ مادر بودنم از من گرفته شده بود.‏ خودم را معیوب حس می‌کردم.‏ آمدن به خانه و اتاقی که برای وَنِسا آماده کرده بودیم و دیدن زیرپیراهنهایی که برایش خریده بودم،‏ دردناک بود.‏ تا چند ماه بعد به روز تولدش فکر می‌کردم.‏ حوصلهٔ هیچ کس را نداشتم.‏»‏

آیا این عکس‌العمل شدیدی است؟‏ شاید درک آن برای دیگران سخت باشد،‏ ولی کسانی که مانند خوآنیتا چنین تجربه‌ای را کسب کرده‌اند،‏ تعریف می‌کنند که از دست دادن یک نوزاد به اندازهٔ از دست دادن فرزند در سنین بالاتر غصه‌آور است.‏ آنها می‌گویند که بچه خیلی پیش از این که متولد شود برای پدر و مادرش عزیز است.‏ پیوند بخصوصی بین بچه و مادر وجود دارد.‏ وقتی بچه می‌میرد،‏ مادر احساس می‌کند که شخصی واقعی را از دست داده است.‏ و این موضوع را باید دیگران درک کنند.‏

احساس خشم و تقصیر چگونه بر شما اثر می‌گذارد؟‏

مادری دیگر تعریف کرد که وقتی به وی گفته شد پسر شش ساله‌اش به دلیل ناراحتی قلبی مادرزادی به طور ناگهانی مرده است،‏ چه احساسی به او دست داد.‏ «دچار یک سری واکنش شدم؛‏ بی‌حسی،‏ ناباوری،‏ احساس تقصیر و خشم نسبت به شوهرم و دکتر،‏ به این خاطر که نفهمیدند وضعیتش چقدر جدی بود.‏»‏

نشانهٔ دیگری از اندوه می‌تواند خشم باشد.‏ خشم می‌تواند نسبت به دکتر و پرستارها باشد،‏ چون انسان ممکن است فکر کند که آنها به اندازهٔ کافی از متوفی پرستاری نکردند.‏ یا ممکن است خشم نسبت به دوستان و خویشاوندانی باشد که به نظر می‌رسد چیز اشتباهی می‌گویند یا کار اشتباهی انجام می‌دهند.‏ بعضیها نسبت به متوفی،‏ به دلیل اینکه در حفظ سلامتی‌اش غفلت کرد،‏ خشمگین می‌شوند.‏ اسْتِلا این طور به خاطر می‌آورد:‏ «یادم می‌آید که از دست شوهرم عصبانی شدم،‏ چون می‌دانستم که وضعیت می‌توانست طور دیگری باشد.‏ با اینکه خیلی مریض شده بود،‏ اما به اخطارهای دکترها توجهی نمی‌کرد.‏» گاهی اوقات،‏ بارهایی که مرگ متوفی،‏ چه زن و چه مرد،‏ بر دوش بازماندگان می‌گذارد،‏ باعث می‌شود که نسبت به او خشمگین شوند.‏

بعضی افراد ممکن است به سبب خشم احساس تقصیر کنند؛‏ آنها خود را به دلیل خشمگین شدن سرزنش می‌کنند.‏ برخی دیگر خود را مقصر مرگ عزیزشان می‌دانند.‏ آنها به خود چنین می‌قبولانند:‏ که اگر «وادارش می‌کردم که زودتر پیش دکتر برود» یا «مجبورش می‌کردم پیش دکتر دیگری برود» و یا «بیشتر مواظب سلامتی‌اش می‌بود،‏» نمی‌مرد.‏

يک مادر،‏ بچهٔ از دست رفته‌اش را به ياد می‌آورد

از دست دادن فرزند،‏ ضربهٔ هولناکی است؛‏ ابراز همدردی و همدلی واقعی می‌تواند به والدین کمک کند

برای برخی دیگر،‏ احساس تقصیر،‏ مخصوصاً اگر عزیزشان به طور ناگهانی و غیرمنتظره فوت کرده باشد،‏ از آن هم فراتر می‌رود.‏ آنها شروع به یادآوری اوقاتی می‌کنند که از دست شخص متوفی عصبانی شده و یا با او جر و بحث کرده بودند.‏ یا این که ممکن است احساس کنند واقعاً آن طور که لازم می‌بود با متوفی رفتار نکردند.‏

روند طولانی سوگواریِ خیلی از مادران،‏ گفتهٔ بسیاری از متخصصین را در این مورد که از دست دادن فرزند،‏ یک خلاء دائمی در زندگی والدین،‏ و بخصوص در زندگی مادر به جا می‌گذارد،‏ تأیید می‌کند.‏

وقتی همسر خود را از دست می‌دهید

از دست دادن شریک زندگی،‏ مخصوصاً اگر هر دو،‏ زندگی بسیار فعالی را با یکدیگر گذرانده باشند،‏ نوع دیگری از ضربهٔ عاطفی است.‏ این می‌تواند به معنای پایان کل زندگی مشترکشان اعم از مسافرت،‏ کار،‏ تفریح،‏ و وابستگی به یکدیگر باشد.‏

یونیس توضیح می‌دهد که وقتی شوهرش به طور ناگهانی بر اثر سکتهٔ قلبی مرد،‏ چه اتفاقی افتاد.‏ «هفتهٔ اول دچار بهت‌زدگی و بی‌حسّی شده بودم،‏ طوری که انگار بدنم از کار افتاده بود.‏ حتی نمی‌توانستم مزه یا بویی را حس کنم.‏ ولی ذهنم هنوز جدا از احساساتم کار می‌کرد.‏ وقتی بهیاران و کمک‌پزشکان سعی می‌کردند با تنفس مصنوعی و دارو شوهرم را نجات بدهند من آنجا بودم و به همین خاطر دچار علائم انکار که بعدها معمولاً به وجود می‌آید،‏ نشدم.‏ با این همه،‏ شدیداً احساس ناتوانی می‌کردم،‏ مثل این بود که ماشینی را تماشا می‌کردم که به طرف پرتگاهی می‌رفت و نمی‌توانستم جلوی آن را بگیرم.‏»‏

آیا یونیس گریه کرد؟‏ «البته که گریه کردم،‏ مخصوصاً وقتی که صدها کارت تسلیّتی که برایم فرستاده بودند،‏ خواندم.‏ خواندن هر کدام از آنها مرا به گریه می‌انداخت و گریه کردن مرا تسکین می‌داد و کمک می‌کرد تا بقیهٔ روز را تحمل کنم.‏ اما این سؤال که چه احساسی دارم،‏ اصلاً دردی را دوا نمی‌کرد.‏ کاملاً احساس درماندگی می‌کردم.‏»‏

چه چیزی به یونیس کمک کرد تا از عهدهٔ غم خود برآید؟‏ او می‌گوید:‏ «ناخودآگاه،‏ بدون این که فکر کنم تصمیم گرفتم با زندگی‌ام بسازم.‏ اما یک چیز هنوز مرا آزار می‌دهد،‏ آنهم اینکه شوهرم که آنقدر زندگی را دوست داشت،‏ اینجا نیست که از آن لذت ببرد.‏»‏

‏«نگذارید دیگران به شما دیکته کنند .‏ .‏ .‏»‏

نویسندگان کتاب بدرودگویی—‏ کی و چطور خداحافظی کنیم،‏ این پند را می‌دهند:‏ «نگذارید دیگران به شما دیکته کنند که چگونه باید رفتار یا احساس کنید.‏ روند سوگواریِ هر شخص متفاوت است.‏ دیگران ممکن است فکر کنند—‏ و حتی شاید به شما بگویند—‏ که بیش از اندازه سوگواری می‌کنید و یا به اندازهٔ کافی سوگواری نمی‌کنید.‏ آنها را ببخشید و موضوع را فراموش کنید.‏ اگر سعی کنید که خودتان را در قالبی که ساختهٔ دیگران یا در کل ساختهٔ جامعه است جای دهید،‏ مانع بازیابی سلامتی عاطفی خود خواهید گردید.‏»‏

البته هر شخصی به شیوهٔ خود با غم خویش روبرو می‌شود.‏ سعیِ ما بر آن نیست که بگوییم کدام شیوه برای همه لزوماً از شیوهٔ دیگر بهتر است.‏ اما،‏ خطر موقعی پیش می‌آید که شخصِ داغدیده،‏ از فعالیت و حرکت افتاده،‏ قادر نباشد خود را با واقعیت وفق دهد.‏ در این صورت کمک دوستان دلسوز ضروری است.‏ کتاب مقدس می‌گوید:‏ «دوست خالص در همهٔ اوقات محبّت می‌نماید،‏ و برادر به جهت تنگی مولود شده است.‏» بنابراین از کمک خواستن،‏ صحبت و گریه کردن واهمه نداشته باشید.‏—‏امثال ۱۷:‏۱۷‏.‏

غم،‏ عکس‌العملی طبیعی در مقابل فقدان است،‏ و آشکار ساختن غم بر دیگران اشتباه نیست.‏ اما در این مورد پرسشهای بیشتری نیاز به پاسخ دارند:‏ ‹چطور می‌توانم با غمی که دارم زندگی کنم؟‏ آیا داشتن احساس خشم و تقصیر،‏ طبیعی است؟‏ چگونه باید با این گونه عکس‌العملها برخورد کنم؟‏ چه چیزی می‌تواند به من کمک کند تا غم و فقدان را تحمل کنم؟‏› بخش بعدی،‏ به این پرسشها و پرسشهای دیگر پاسخ می‌دهد.‏

a برای مثال،‏ قوم یوروبای نیجریه بر طبق سنت به تناسخ معتقدند.‏ به این دلیل هنگامی که مادری فرزندی را از دست می‌دهد،‏ شدیداً غمگین می‌شود،‏ ولی فقط برای دورانی کوتاه،‏ چون همان طور که یک ترجیع‌بند یوروبایی می‌گوید:‏ «آب است که ریخته شده است.‏ ظرف نشکسته است.‏» بنا به گفتهٔ یوروباییها،‏ این به آن معناست که ظرف حامل آب،‏ یعنی مادر،‏ می‌تواند بچهٔ دیگری—‏ شاید تناسخی از بچهٔ مرده—‏ را به دنیا آورد.‏ شاهدان یَهُوَه از هیچ سنتی بر اساس خرافات ناشی از عقاید دروغین،‏ روح فناناپذیر و تناسخ که هیچ ریشه‌ای در کتاب مقدس ندارند،‏ پیروی نمی‌کنند.‏—‏جامعه ۹:‏۵،‏ ۱۰؛‏ مزمور ۱۴۶:‏۴‏.‏

سؤالاتی برای اندیشیدن

  • شیوهٔ سوگواری برخی مردم چگونه تحت تأثیر فرهنگشان می‌باشد؟‏

  • در کتاب مقدس چه نمونه‌هایی از اشخاصی که غم خود را به طور آشکار نشان دادند در اختیار داریم؟‏

  • بعضیها چگونه در مقابل از دست دادن عزیزی عکس‌العمل نشان داده‌اند؟‏ شما در اوضاعی مشابه چگونه عکس‌العمل نشان داده‌اید؟‏

  • چه چیزی باعث می‌شود که بخصوص تحمل از دست دادن همسر تجربه‌ای دشوار باشد؟‏

  • سوگواری چه مراحلی دارد؟‏ آیا سوگواری کردن اشتباه است؟‏

  • چند مرحلهٔ سوگواری را شرح دهید.‏ (‏کادر صفحهٔ ۹ ملاحظه شود.‏)‏

  • چه اوضاع و احوال ویژه‌ای بهنگام مرگ ناگهانیِ طفل بر والدین اثر می‌گذارد؟‏ (‏کادر صفحهٔ ۱۲ ملاحظه شود.‏)‏

  • سقط یا زایمان بچهٔ مرده در رَحِم،‏ چگونه بر بسیاری از مادران اثر گذاشته است؟‏ (‏کادر صفحهٔ ۱۰ ملاحظه شود.‏)‏

مراحل سوگواری

کلمهٔ «مرحله» بر این دلالت نمی‌کند که غم و اندوه،‏ طبق جدول یا برنامهٔ ثابتی پیش می‌رود.‏ واکنشهای ناشی از غم و اندوه در افراد،‏ مختلف می‌باشند؛‏ هر یک از واکنشها ممکن است به دنبال دیگری ظاهر گردد و از لحاظ مدت متفاوت باشد.‏ لیست ذکر شده در ذیل کامل نیست.‏ واکنشهای دیگری نیز ممکن است آشکار شوند.‏ نکات زیر،‏ برخی از علائم اندوه می‌باشند که ممکن است در شخص بروز کنند.‏

واکنشهای اولیه:‏ شوک؛‏ ناباوری،‏ انکار؛‏ بی‌حسّی؛‏ احساس تقصیر؛‏ خشم.‏

اندوه شدید می‌تواند شامل این چیزها باشد‏:‏ فراموشی و بی‌خوابی؛‏ خستگی مفرط؛‏ تغییرات ناگهانیِ روحی در شخص؛‏ قضاوت و طرزفکر اشتباه؛‏ گریه‌های شدید توأم با تشنج؛‏ تغییرات در اشتها،‏ که نتیجهٔ آن کاهش یا افزایش وزن می‌باشد؛‏ علائم گوناگون اختلال در سلامتی؛‏ بی‌تفاوتی؛‏ کاهش کارآیی؛‏ توهمات یعنی حس کردن،‏ شنیدن و یا دیدن متوفی؛‏ رنجش بی‌اساس از همسر،‏ در صورت از دست دادن بچه.‏

دورهٔ برقراری تعادل:‏ با ناراحتی حسرت چیزی را خوردن؛‏ فکر کردن بیش از حد به خاطرات شیرینی که مربوط به متوفی است،‏ حتی به شوخ‌طبعیهای وی.‏

سقطِ جنین و زایمان نوزادِ مرده—‏ اندوهی بزرگ برای مادران

با وجود این که مونا فرزندان دیگری داشت،‏ مشتاقانه در انتظار تولد فرزند بعدی خود بود.‏ او حتی قبل از زایمان ‹با او بازی می‌کرد،‏ صحبت می‌کرد و خواب او را می‌دید.‏›‏

پیوند بین آن مادر و فرزند متولدنشده،‏ بسیار قوی بود.‏ او چنین ادامه می‌دهد:‏ «راشل بچه‌ای بود که از داخل به شکمم چنان لگد می‌زد که کتابی را که روی شکمم نگه می‌داشتم و می‌خواندم به پایین می‌افتاد،‏ و شبها نمی‌گذاشت بخوابم.‏ هنوز می‌توانم اولین لگدهای کوچولویش را که مثل ضربه‌هایی آرام و دوست‌داشتنی بودند به خاطر بیاورم.‏ هر وقت که تکان می‌خورد،‏ وجودم پر از محبت می‌شد.‏ آنقدر او را خوب می‌شناختم که می‌دانستم کی درد دارد و کی مریض است.‏»‏

مونا این طور به تعریف خود ادامه می‌دهد:‏ «دکتر حرف مرا باور نمی‌کرد تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده بود.‏ او به من گفت لازم نیست نگران باشم.‏ فکر می‌کنم،‏ مردن بچه را حس کردم.‏ ناگهان با تمام قدرت بسرعت چرخید و روز بعد مرد.‏»‏

تجربهٔ مونا رویدادی استثنایی نیست.‏ فْریدمَن و گْرَدستین،‏ در کتابشان به نام پشت سر گذاردن سقط جنین،‏ می‌نویسند،‏ تنها در ایالات متحده سالانه حدود یک میلیون زن دچار سقطِ جنین می‌شوند.‏ البته،‏ این رقم در سراسر جهان خیلی بالاتر است.‏

دیگران اغلب نمی‌توانند درک کنند که سقطِ جنین یا زایمان نوزاد مرده،‏ برای زن فاجعه‌ای غم‌انگیز است و شاید در تمام طول زندگی‌اش هیچگاه آن را فراموش نکند.‏ برای مثال،‏ وِرونیکا که اکنون سن بالایی دارد،‏ هنوز سقطهای خود را فراموش نکرده است،‏ بخصوص سقط بچه‌ای را که تا نه ماهگی زنده بود و ۶ کیلوگرم وزن داشت.‏ او در دو هفتهٔ آخر بچه را در حالی که مرده بود،‏ در شکم خود حمل می‌کرد.‏ وی گفت:‏ «به دنیا آوردن بچه‌ای مرده،‏ برای مادر چیز وحشتناکی است.‏»‏

بعضی اوقات عکس‌العمل این مادران شکست‌خورده و مأیوس را حتی زنان دیگر نیز نمی‌توانند درک کنند.‏ زنی که فرزندش سقط شده بود چنین نوشت:‏ «آنچه که با دردناک‌ترین شیوه بعد از این واقعه درک کردم،‏ این بود که واقعاً از آنچه که دوستانم بر دوش می‌کشیدند،‏ هیچ اطلاعی نداشتم.‏ من هم همان قدر نسبت به درد آنها بی‌احساس بودم که اکنون حس می‌کنم مردم نسبت به درد من بی‌احساس هستند.‏»‏

يک زوج در آغوش يكديگر سوگواری می‌كنند

مشکل دیگر مادر سوگوار این است که فکر می‌کند شوهرش این فقدان را مانند او حس نمی‌کند.‏ زنی می‌گوید:‏ «در آن زمان از شوهرم عمیقاً مأیوس شده بودم.‏ چنان رفتار می‌کرد که گویی اصلاً حامله نشده بودم.‏ او نمی‌توانست غم مرا درک کند.‏ به خاطر نگرانیهایی که داشتم خیلی همدردی می‌کرد،‏ اما نه به خاطر اندوهم.‏»‏

این عکس‌العمل شاید برای شوهر طبیعی باشد؛‏ او از همان پیوند جسمی و عاطفیی که همسر حامله‌اش با جنین داشته،‏ برخوردار نبوده است.‏ با این حال،‏ از فقدان بچه رنج می‌برد.‏ برای زن و شوهر مهم است دریابند که هر دو متحمل رنج می‌باشند،‏ اگرچه به روشهای گوناگون باشد.‏ آنها باید در غم یکدیگر سهیم باشند.‏ اگر شوهر غم خود را مخفی کند،‏ همسرش ممکن است فکر کند که او بی‌احساس است.‏ بنابراین با یکدیگر اشک بریزید،‏ تبادل افکار داشته باشید و یکدیگر را نوازش کنید.‏ نشان دهید که بیش از پیش به یکدیگر نیاز دارید.‏ بله،‏ شوهران،‏ همدردی خود را نشان دهید.‏

سندروم مرگ ناگهانی طفل،‏ و مواجه شدن با غم ناشی از آن

مرگ ناگهانی طفل،‏ فاجعه‌ای تکان‌دهنده است.‏ بچه‌ای به ظاهر طبیعی و سالم،‏ دیگر بیدار نمی‌شود.‏ اتفاقی کاملاً غیرمنتظره،‏ زیرا چه کسی احتمال این را می‌دهد که طفل یا بچه‌ای قبل از والدینش بمیرد؟‏ بچه‌ای که مرکز محبت بی‌کران مادرش شده است،‏ ناگهان کانون اندوه بی‌کران وی می‌شود.‏

احساس تقصیر بر والدین هجوم می‌آورد.‏ آنها ممکن است خود را مسئول مرگ طفل بدانند،‏ چنانکه گویی این اتفاق به علت سهل‌انگاریهای ایشان رخ داده است.‏ از خود می‌پرسند،‏ ‹چه کار می‌توانستیم بکنیم که این اتفاق نیفتد؟‏›‏b در بعضی موارد،‏ شوهر ممکن است بی‌دلیل و حتی ناآگاهانه زن خود را مقصر بداند؛‏ وقتی که به سر کار رفت،‏ بچه زنده و سالم بود.‏ هنگامی که به خانه برگشت،‏ بچه در تختش مرده بود!‏ همسرش چه کار می‌کرد و در آن موقع کجا بود؟‏ این سؤالات عذاب‌دهنده باید برطرف شوند تا آسیبی به زندگی زناشویی وارد نشود.‏

رویدادی پیش‌بینی‌نشده یا در واقع غیرقابل‌پیش‌بینی موجب آن فاجعه شد.‏ کتاب مقدس چنین شرح می‌دهد:‏ ‏«‏برگشتم و زیر آفتاب دیدم که مسابقت برای تیزروان و جنگ برای شجاعان و نان نیز برای حکیمان و دولت برای فهیمان و نعمت برای عالمان نیست،‏ زیرا که برای جمیع ایشان وقتی و اتفاقی [رویدادی پیش‌بینی‌نشده،‏ ترجمهٔ دنیای جدید] واقع می‌شود.‏»‏‏—‏ جامعه ۹:‏۱۱‏.‏

دیگران چگونه می‌توانند به خانواده‌ای که بچه‌ای را از دست داده است،‏ کمک کنند؟‏ مادری داغدیده چنین پاسخ می‌دهد:‏ «یکی از دوستانم می‌آمد و در کارهای خانه کمکم می‌کرد،‏ بدون این که لازم باشد چیزی بگویم.‏ دیگران برای ما غذا درست می‌کردند.‏ بعضیها،‏ بدون اینکه چیزی بگویند مرا در آغوش می‌گرفتند،‏ و با این کار به من تسلّی می‌دادند.‏ نمی‌خواستم درباره‌اش صحبت کنم.‏ نمی‌خواستم دائماً توضیح دهم که چه اتفاقی افتاده است.‏ حوصلهٔ جواب دادن به سؤالات کنجکاوانه را هم که از روی فضولی بود نداشتم،‏ که انگار در مسئولیتم کوتاهی کرده بودم.‏ هر چی باشد من مادر بچه بودم؛‏ هر کاری که از دستم برمی‌آمد برای نجاتش می‌کردم.‏»‏

b سندروم مرگ ناگهانی طفل (‏اِس.‏آی.‏دی.‏اِس.‏)‏،‏ که معمولاً در مورد بچه‌هایی که در سن یک تا شش ماهگی هستند پیش می‌آید،‏ اصطلاحی است که وقتی بچه‌های سالم،‏ به طور ناگهانی و بدون هیچ علت قابل توجیهی می‌میرند،‏ استفاده می‌شود.‏ در برخی موارد گفته می‌شود که اگر بچه را به پشت یا به پهلو،‏ ولی نه روی شکم بخوابانند،‏ از این اتفاق می‌توان جلوگیری کرد.‏ با وجود این،‏ هیچ حالتی از خوابیدن نمی‌تواند از بروز موارد مختلف اِس.‏آی.‏دی.‏اِس جلوگیری کند.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی