کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دا فصل ۷ ص ۹۸-‏۱۱۳
  • چهار کلمه‌ای که جهان را دگرگون ساخت

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • چهار کلمه‌ای که جهان را دگرگون ساخت
  • به نبوت دانیال توجه کنید!‏
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • ضیافتی که به افراط گرایید
  • دست‌نوشتهٔ روی دیوار
  • مردی فهیم فراخوانده می‌شود
  • معما حل می‌شود!‏
  • سقوط بابل
  • از نوشتهٔ روی دیوار درس بگیریم
  • حاکمی مغرور امپراتوریش را از دست می‌دهد
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۸
  • کتاب مقدّس دربارهٔ دانیال چه می‌گوید؟‏
    پاسخ کتاب مقدّس به پرسش‌هایی مهم
  • دستخطی بر دیوار
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • کتاب دانیال —‏ کتابی مورد اتهام
    به نبوت دانیال توجه کنید!‏
لینک‌های بیشتر
به نبوت دانیال توجه کنید!‏
دا فصل ۷ ص ۹۸-‏۱۱۳

فصل ۷

چهار کلمه‌ای که جهان را دگرگون ساخت

۱.‏ تأثیر چهار کلمه‌ای که سالها پیش بر روی دیواری نوشته شدند تا چه حد بود؟‏

چهار کلمهٔ ساده‌ای که بر دیواری گچی نگاشته شدند،‏ حاکمی قدرتمند را چنان به وحشت انداختند که تقریباً سلامت ذهنی‌اش را از دست داد.‏ این کلمات از عزل دو پادشاه،‏ مرگ یکی از آنان و انقراض یک قدرت جهانی نیرومند خبر می‌دادند و موجب شرمساری یک گروه مذهبی مورد احترام شدند.‏ از همه مهمتر،‏ از پرستش پاک یَهُوَه تجلیل کردند و سلطنت وی را دوباره مورد تأکید قرار دادند،‏ آنهم در طی دورانی که اغلب مردم توجهی به هیچیک از آنها نشان نمی‌دادند.‏ این کلمات حتی رویدادهای جهان امروز را نیز روشن ساختند!‏ چگونه ممکن است فقط چهار کلمه چنین تأثیراتی داشته باشند؟‏ بیایید ببینیم.‏

۲.‏ الف)‏ پس از مرگ نَبوْکَدْنَصَّر،‏ در بابل چه رخ داد؟‏ ب)‏ چه کسی حالا حکمرانی را در دست داشت؟‏

۲ دهها سال از زمان وقوع رویدادهای قید شده در چهارمین باب کتاب دانیال‏،‏ گذشته بود.‏ سلطنت چهل و سه سالهٔ نَبوْکَدْنَصَّرِ مغرور در بابل،‏ با مرگ او در سال ۵۸۲ ق.‏د.‏م.‏ خاتمه یافته بود.‏ پس از وی چند تن از افراد خاندانش بر تخت نشستند،‏ اما مرگ زودرس یا ترور،‏ به حکمرانی آنان یکی پس از دیگری خاتمه داد.‏ سرانجام،‏ مردی به نام نَبونیدوس در اثر یک شورش بر تخت نشست.‏ او پسر یکی از کاهنه‌های اعظم خدای ماه،‏ سین،‏ بود و ظاهراً با خانوادهٔ سلطنتی بابل همخونی نداشت.‏ برخی از صاحبنظران برآنند که او با یکی از دختران نَبوْکَدْنَصَّر ازدواج کرد تا به حکمرانی خود جنبهٔ قانونی ببخشد،‏ و پسرش بَلْشصَّر را در امر حکومت شریک خود ساخت،‏ و در برخی موارد حکومت بابل را به مدت سالها به وی می‌سپرد.‏ در این صورت،‏ بَلْشصَّر نوهٔ نَبوْکَدْنَصَّر می‌بود.‏ اما آیا بَلْشصَّر از تجربیات پدربزرگش در مورد آنکه یَهُوَه خدای متعال و قادر به تحقیر هر پادشاهی می‌باشد،‏ درس گرفته بود؟‏ به هیچ وجه!‏ —‏ دانیال ۴:‏⁠۳۷‏.‏

ضیافتی که به افراط گرایید

۳.‏ ضیافت بَلْشصَّر چگونه بود؟‏

۳ باب پنجم کتاب دانیال با شرح یک ضیافت آغاز می‌شود.‏ «بَلْشصَّر پادشاه ضیافت عظیمی برای هزار نفر از امرای خود برپا داشت و در حضور آن هزار نفر شراب نوشید.‏» (‏ دانیال ۵:‏۱‏)‏ همانطور که می‌توان تصور کرد،‏ برای جای دادن این مردان و همینطور همسران ثانوی و معشوقه‌های پادشاه تالار بزرگی لازم بود.‏ محققی می‌گوید:‏ «ضیافتهای بابل از شکوه فراوانی برخوردار بودند،‏ اما اغلب به باده‌گساری می‌انجامیدند.‏ سفره‌ها انباشته از شراب وارداتی و انواع گوناگون تجملات بودند.‏ بوی عطر فضای تالار را پر می‌ساخت؛‏ آوازه‌خوانان و نوازندگان مهمانان را سرگرم می‌ساختند.‏» بَلْشصَّر،‏ از جایی که همه می‌توانستند او را مشاهده کنند بر ضیافت نظارت می‌کرد،‏ و مشغول باده‌گساری بود.‏

۴.‏ الف)‏ چرا به نظر عجیب می‌آید که بابلیان در شب بین پنجم و ششم اکتبر سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏ به جشن و سرور مشغول بودند؟‏ ب)‏ چه عاملی ظاهراً به بابلیان در مقابل دشمنان مهاجمشان اعتمادبنفس می‌بخشید؟‏

۴ عجیب است که بابلیان در این شب،‏ یعنی شب بین پنجم و ششم اکتبر سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏،‏ در فکر جشن و سرور بودند.‏ زیرا در حال جنگ به سر می‌بردند و اوضاع بر وفق مرادشان نبود.‏ نَبونیدوس بتازگی از نیروهای مهاجم ماد –‏ پارس شکست خورده بود و در بورسیپ‌په،‏ واقع در جنوب غربی بابل،‏ پناه گرفته بود.‏ و در آن شب سپاهیان کوروش در بیرون شهر بابل اردو زده بودند.‏ با این حال،‏ ظاهراً بَلْشصَّر و امرایش نگرانی به دل راه نمی‌دادند.‏ آنان بابل را شهری تسخیرناپذیر می‌پنداشتند!‏ دیوارهای غول‌آسای این شهر بر فراز خندقهای عمیقی که از آب رود عظیم فرات که از میان شهر می‌گذشت پر می‌شدند،‏ سر بلند کرده بودند.‏ در طی بیش از هزار سال هیچ دشمنی نتوانسته بود بابل را با یورش ناگهانی تسخیر کند.‏ پس آیا جای نگرانی وجود داشت؟‏ احتمالاً بَلْشصَّر گمان می‌کرد که سر و صدای جشن و پایکوبی‌شان،‏ به دشمنانشان که بیرون از شهر بودند نشان می‌داد که تا چه حد اعتمادبنفس دارند و آنها را دلسرد می‌ساخت.‏

۵،‏ ۶.‏ بَلْشصَّر تحت تأثیر شراب چه کرد،‏ و چرا این عمل او توهین بزرگی به یَهُوَه بود؟‏

۵ چیزی نگذشت که باده‌گساری بر بَلْشصَّر اثر کرد.‏ همانطور که امثال ۲۰:‏۱ می‌گوید:‏ «شراب استهزا می‌کند.‏» در مورد بَلْشصَّر،‏ شراب باعث شد که مرتکب ابلهانه‌ترین عمل شود.‏ به فرمان او ظروف مقدس معبد یَهُوَه را به داخل تالار جشن آوردند.‏ این ظروف که در جریان فتح اورشلیم به دست نَبوْکَدْنَصَّر به غنیمت گرفته شده بودند،‏ فقط به منظور پرستش پاک به کار می‌رفتند.‏ حتی به کاهنان یهودی نیز که در گذشته اجازهٔ استفاده از آنها را داشتند،‏ هشدار داده شده بود که برای استفاده از آنها خود را پاکیزه سازند.‏ —‏ دانیال ۵:‏۲‏؛‏ با اشعیا ۵۲:‏۱۱ مقایسه شود.‏

۶ اما اعمال ابلهانهٔ بَلْشصَّر به اینجا ختم نشد.‏ «پادشاه و امرایش و زوجه‌ها و مُتعه‌هایش .‏ .‏ .‏ شراب می‌نوشیدند و خدایان طلا و نقره و برنج و آهن و چوب و سنگ را تسبیح می‌خواندند.‏» (‏ دانیال ۵:‏⁠۳،‏ ۴‏)‏ منظور بَلْشصَّر از این رفتار برتری دادن خدایان کاذب بر یَهُوَه بود!‏ این طرز رفتار،‏ ظاهراً در میان بابلیان معمول بود.‏ آنها از اسرای یهودی‌شان متنفر بودند و پرستش آنان را مورد تمسخر قرار می‌دادند و هر گونه امید بازگشت به وطن محبوبشان را در آنها کشته بودند.‏ (‏ مزمور ۱۳۷:‏⁠۱-‏۳؛‏ اشعیا ۱۴:‏۱۶،‏ ۱۷‏)‏ شاید این شهریار مست گمان می‌کرد که با تمسخر آن تبعیدیان و توهین به خدایشان می‌تواند در مقابل زنان و مقامات دولتی خودنمایی و قدرت‌نمایی کند.‏a اما احساس اقتداری که در وی به وجود آمده بود،‏ دیری نپایید.‏

دست‌نوشتهٔ روی دیوار

۷،‏ ۸.‏ چه عاملی در جشن بَلْشصَّر اختلال ایجاد کرد،‏ اثر آن رویداد بر پادشاه چه بود؟‏

۷ در روایت الهام‌شده چنین آمده است:‏ «در همان ساعت انگشتهای دست انسانی بیرون آمد و در برابر شمعدان بر گچ دیوار قصر پادشاه نوشت و پادشاه کف دست را که می‌نوشت دید.‏» (‏ دانیال ۵:‏۵‏)‏ چه منظرهٔ حیرت‌آوری!‏ دستی به ناگاه ظاهر شد،‏ و در قسمت نورانی دیوار در هوا معلق ماند.‏ در حالی که میهمانان مبهوت و حیران به طرف دست برگشته بر آن خیره شدند،‏ سکوت حکمفرما شد.‏ دست شروع به نوشتن پیامی اسرارآمیز بر گچ دیوار کرد.‏b این پدیده به قدری تهدیدآمیز و فراموش‌نشدنی بود که تا امروز نیز مردم از اصطلاح «دست‌نوشتهٔ روی دیوار» برای هشدار در مورد نابودی قریب‌الوقوع استفاده می‌کنند.‏

۸ آن منظره چه تأثیری بر پادشاه متکبر که می‌خواست خود و خدایانش را بالاتر از یَهُوَه بنهد،‏ گذارد؟‏ «آنگاه هیئت پادشاه متغّیر شد و فکرهایش او را مضطرب ساخت و بندهای کمرش سُست شده،‏ زانوهایش بهم می‌خورد.‏» (‏ دانیال ۵:‏⁠۶‏)‏ بَلْشصَّر قصد داشت که در مقابل تابعانش بزرگ و باعظمت جلوه کند.‏ اما به صورت تصویر مجسم ترس و وحشت درآمد،‏ چهره‌اش رنگ باخت،‏ مفاصل رانهایش سست شد،‏ تمام بدنش با چنان شدتی به رعشه درآمد که زانوهایش به هم می‌خورد.‏ حقیقتاً این سرودهٔ داوود به یَهُوَه صحت دارد که می‌گوید:‏ «چشمان تو بر متکبران است تا ایشان را پَست گردانی.‏» —‏ ۲سموئیل ۲۲:‏⁠۱،‏ ۲۸‏؛‏ با امثال ۱۸:‏۱۲ مقایسه شود.‏

۹.‏ الف)‏ چرا ترس بَلْشصَّر،‏ خداترسی نبود؟‏ ب)‏ پادشاه چه چیزی را به حکیمان بابل وعده داد؟‏

۹ باید به این نکته اشاره کرد که ترس بَلْشصَّر،‏ ترس از یَهُوَه نبود که به معنای حس احترام عمیق برای وی و آغاز همه گونه حکمت می‌باشد.‏ (‏ امثال ۹:‏⁠۱۰‏)‏ خیر،‏ بلکه وحشتی بیمارگونه بود که در این شهریار لرزان هیچ حکمتی تولید نکرد.‏c به جای آنکه از خدایی که چند دقیقهٔ پیش به او توهین کرده بود،‏ تمنای بخشش کند،‏ با صدای بلند «جادوگران و کلدانیان و منجّمان» را فراخواند.‏ و حتی اعلام کرد:‏ «هر که این نوشته را بخواند و تفسیرش را برای من بیان نماید به ارغوان ملبّس خواهد شد و طوق زرّین بر گردنش (‏ نهاده خواهد شد)‏ و حاکم سوم در مملکت خواهد بود.‏» (‏ دانیال ۵:‏۷‏)‏ مقام سوم در حکومت،‏ مقامی والا بود،‏ زیرا به معنای آن بود که شخص پس از دو پادشاه حاکم،‏ یعنی نَبونیدوس و خود بَلْشصَّر،‏ بالاترین مقام را در امپراتوری در اختیار می‌گرفت.‏ چنین سِمَتی قاعدتاً مختص بزرگترین پسر بَلْشصَّر بود.‏ اما پادشاه در کمال درماندگی فقط مایل بود که کسی پیدا شود و این پیام اعجازآمیز را برایش توضیح دهد!‏

۱۰.‏ تلاشهای حکیمان برای تعبیر نوشتهٔ روی دیوار به چه نتیجه‌ای رسید؟‏

۱۰ تالار مملو از حکیمان شد زیرا بابل شهری بود غرق در مذهب کاذب و دارای معابد متعدد،‏ و طبعاً حکیمان بسیار.‏ تعداد مردانی که ادعا می‌کردند قادر به طلسم‌خوانی و رمزگشایی نوشته‌های اسرارآمیز هستند،‏ کم نبود.‏ این حکیمان به طور حتم از اینکه چنین موقعیتی برایشان پیش آمده بود سر از پا نمی‌شناختند.‏ حال موقع آن بود که در مقابل گروهی از افراد سرشناس مهارت خود را نشان دهند و مورد لطف ملوکانه قرار بگیرند،‏ و به مقامی والا دست یابند.‏ اما با شکستی سخت مواجه شدند!‏ زیرا «نتوانستند نوشته را بخوانند یا تفسیرش را برای پادشاه بیان نمایند.‏»‏d —‏ دانیال ۵:‏⁠۸‏.‏

۱۱.‏ چه دلایلی ممکن است برای عدم موفقیت حکیمان بابل در تعبیر نوشتهٔ روی دیوار وجود داشته باشد؟‏

۱۱ نمی‌دانیم که آیا حروف این دست‌نوشته برای حکمای بابل نامفهوم بود یا نه.‏ حتی اگر هم چنین بود،‏ آن مردان بی‌وجدان و بی‌شرم می‌توانستند هر نوع تعبیر اشتباه و حتی شاید باب طبع پادشاه را از خود بسازند.‏ از طرف دیگر شاید حروف نوشتهٔ مذکور خوانا بودند اما از آنجایی که زبانهایی همچون آرامی و عبرانی بدون حروف صدادار نوشته می‌شدند،‏ هر کلمه ممکن بود معناهای مختلفی داشته باشد.‏ در این صورت،‏ حکما احتمالاً نمی‌توانستند بین آن معانی،‏ مفهوم اصلی را انتخاب کنند.‏ حتی اگر کلمات اصلی را هم یافته بودند باز هم قادر نبودند معنی آنها را دریابند و تعبیرشان کنند.‏ در هر حال،‏ امر مسلم آن است که:‏ حکمای بابل با شکست مواجه شدند و آن هم شکستی سخت!‏

۱۲.‏ شکست حکیمان چه موضوعی را ثابت کرد؟‏

۱۲ بدین ترتیب مشخص شد که این حکیمان در واقع مشتی شیاد بودند و طبقهٔ مذهبی آنها که مورد احترام بود،‏ جمعی متقلب و فقط مایهٔ دلسردی و یأس!‏ وقتی بَلْشصَّر دید که اعتمادش به این مردان مذهبی بی‌فایده بوده است،‏ وحشت بیشتری بر او مستولی شد و چهره‌اش رنگ‌پریده‌تر گشت و حتی امرایش نیز «مضطرب» شدند.‏e —‏ دانیال ۵:‏⁠۹‏.‏

مردی فهیم فراخوانده می‌شود

۱۳.‏ الف)‏ چرا ملکه پیشنهاد کرد که دانیال فرا خوانده شود؟‏ ب)‏ دانیال چه نوع زندگیی داشت؟‏

۱۳ در آن لحظهٔ حساس ملکه که احتمالاً ملکهٔ مادر بود،‏ وارد تالار ضیافت شد.‏ او که سر و صدای آشفتگی جشن را شنیده بود،‏ کسی را می‌شناخت که می‌توانست نوشتهٔ روی دیوار را رمزگشایی کند.‏ دهها سال پیش،‏ پدرش،‏ نَبوْکَدْنَصَّر،‏ دانیال را بر همهٔ حکیمان خود منصوب کرده بود.‏ ملکه دانیال را به صورت مردی با «روح فاضل و معرفت و فطانت» به یاد داشت.‏ از آنجایی که به نظر نمی‌آمد بَلْشصَّر دانیال را بشناسد،‏ پس احتمالاً این نبی پس از مرگ نَبوْکَدْنَصَّر،‏ مقام رفیع حکومتی را از دست داده بوده است.‏ اما سرشناس و صاحب‌نام بودن برای دانیال مهم نبود.‏ او احتمالاً در سنین نود سالگی به سر می‌برد و هنوز وفادارانه به یَهُوَه خدمت می‌کرد.‏ با اینکه حدود هشتاد سال در بابل در تبعید به سر برده بود،‏ هنوز به نام عبرانی‌اش خوانده می‌شد.‏ حتی ملکه نیز او را دانیال نامید و از نام بابلیی که زمانی به وی داده بودند استفاده نکرد.‏ او با اصرار به پادشاه گفت:‏ «دانیال طلبیده شود و تفسیر را بیان خواهد نمود.‏» —‏ دانیال ۱:‏۷؛‏ ۵:‏⁠۱۰-‏۱۲‏.‏

۱۴.‏ موقعیت دشواری که دانیال پس از دیدن نوشتهٔ روی دیوار در آن گرفتار شد چه بود؟‏

۱۴ دانیال فراخوانده شد و به حضور بَلْشصَّر آمد.‏ برای پادشاه مشکل بود که از یک یهودی که اندکی پیش به خدایش توهین کرده بود،‏ تمنای کمک کند.‏ با این حال،‏ سعی کرد خشنودی دانیال را جلب کند،‏ از اینرو به او نیز وعده داد که در صورت خواندن و تفسیر کلمات اسرارآمیز،‏ حاکم سوم مملکت خواهد شد.‏ (‏ دانیال ۵:‏⁠۱۳-‏۱۶‏)‏ دانیال نظری به نوشتهٔ روی دیوار کرد و به کمک روح‌القدس معنای آن را دریافت.‏ آن نوشته پیام نابودیی بود از طرف یَهُوَه خدا!‏ دانیال چگونه می‌توانست حکمی اینچنین سخت را رو در رو به آن پادشاه مغرور بگوید،‏ آن هم در مقابل همسران و امرای وی؟‏ مخمصه‌ای را که دانیال در آن گرفتار شده بود تصور کنید!‏ آیا گول سخنان خوشایند پادشاه و پیشنهاد ثروت و مقام را می‌خورد؟‏ آیا این نبی حکم یَهُوَه را سبکتر بیان می‌کرد؟‏

۱۵،‏ ۱۶.‏ بَلْشصَّر کدام درس پراهمیت را از تاریخ نیاموخته بود،‏ و امروزه چنین ضعفی تا چه حد دیده می‌شود؟‏

۱۵ دانیال با شهامت تمام لب به سخن گشود و گفت:‏ «عطایای تو از آن تو باشد و انعام خود را به دیگری بده،‏ لکن نوشته را برای پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را برای او بیان خواهم نمود.‏» (‏ دانیال ۵:‏⁠۱۷‏)‏ سپس،‏ به عظمت نَبوْکَدْنَصَّر اشاره کرد،‏ که پادشاهی بود با چنان اقتدار که می‌توانست هر که را مایل بود بکشد،‏ بزند،‏ ترفیع دهد،‏ یا تحقیر کند.‏ اما،‏ دانیال به بَلْشصَّر گوشزد کرد که یَهُوَه «خدای تعالی» بود که به نَبوْکَدْنَصَّر عظمت بخشیده بود.‏ یَهُوَه بود که در هنگام تکبر و غرور پادشاه قدرتمند او را خوار ساخت.‏ آری،‏ نَبوْکَدْنَصَّر با دشواری بالاخره آموخت که «خدای تعالی بر ممالک آدمیان حکمرانی می‌کند و هر که را می‌خواهد بر آن نصب می‌نماید.‏» —‏ دانیال ۵:‏⁠۱۸-‏۲۱‏.‏

۱۶ بَلْشصَّر ‹این همه را می‌دانست.‏› با وجود این از تاریخ درس نگرفته بود.‏ و حتی از گناه نَبوْکَدْنَصَّر که غرورِ نادرست بود نیز پا فراتر گذارده و آشکارا به یَهُوَه اهانت کرده بود.‏ دانیال گناه پادشاه را عیان ساخت.‏ از آن گذشته،‏ در مقابل آن جمع بت‌پرست،‏ با شهامت به بَلْشصَّر گفت که خدایان کاذب «نمی‌بینند و نمی‌شنوند و (‏ هیچ)‏ نمی‌دانند.‏» نبی شجاع خدا در ادامهٔ سخنانش گفت که در مقابل آن خدایان بی‌مصرف،‏ یَهُوَه خدایی است که ‹زندگیت در دست اوست.‏› حتی امروز نیز مردم از اجسام بیجان خدا می‌سازند،‏ مثلاً پول،‏ شغل،‏ شهرت،‏ و حتی خوشگذرانی را بت می‌سازند.‏ اما هیچیک از آنها زندگی‌بخش نیست.‏ یَهُوَه تنها کسی است که به همهٔ ما هستی بخشیده و برای هر نفسی که می‌کشیم به او متکی هستیم.‏ —‏ دانیال ۵:‏⁠۲۲،‏ ۲۳‏،‏ ترجمهٔ تفسیری؛‏ اعمال ۱۷:‏۲۴،‏ ۲۵‏.‏

معما حل می‌شود!‏

۱۷،‏ ۱۸.‏ چهار کلمه‌ای که بر روی دیوار نوشته شدند،‏ چه بودند،‏ و معنای تحت‌الفظی آنها چه بود؟‏

۱۷ آن نبی سالخورده حال آنچه را که همهٔ حکیمان بابل از انجام آن عاجز ماندند،‏ آغاز کرد.‏ او دست‌نوشتهٔ روی دیوار را خواند و تفسیر کرد.‏ کلمات دست‌نوشتهٔ مذکور از این قرار بودند:‏ «مَنا مَنا ثَقِیلْ و فَرْسِین.‏» (‏ دانیال ۵:‏⁠۲۴،‏ ۲۵‏)‏ اما معنی آنها چه بود؟‏

۱۸ معنی تحت‌الفظی این کلمات بدین شرح بود:‏ «یک مَنا،‏ یک مَنا،‏ یک مثقال،‏ و نیم مثقال.‏» هر یک از این کلمات یک واحد وزن پول بود،‏ که به ترتیبِ ارزششان از بیشتر به کمتر،‏ آمده بودند.‏ چقدر گیج‌کننده!‏ حتی اگر حکیمان بابل قادر به تشخیص این حروف می‌بودند،‏ باز هم تعجبی ندارد که نتوانستند آنها را تفسیر کنند.‏

۱۹.‏ تفسیر کلمهٔ «مَنا» چه بود؟‏

۱۹ دانیال،‏ تحت تأثیر روح‌القدس خدا چنین توضیح داد:‏ «تفسیر کلام این است:‏ مَنا؛‏ خدا سلطنت تو را شمرده و آن را به انتها رسانیده است.‏» (‏ دانیال ۵:‏⁠۲۶‏)‏ حروف بی‌صدای نخستین کلمه،‏ بسته به حروف صداداری که خواننده بدانها اضافه می‌کرد،‏ می‌توانست معرف دو معنی متفاوت باشد،‏ یکی «مَنا» و دیگری شکلی از کلمه‌ای به زبان آرامی به معنای «حساب‌شده،‏» و یا «شمرده‌شده.‏» دانیال بخوبی واقف بود که دوران تبعید یهودیان رو به اتمام است.‏ از دورهٔ هفتاد سال تبعیدی که پیشگویی شده بود،‏ ۶۸ سال آن گذشته بود.‏ (‏ ارمیا ۲۹:‏۱۰‏)‏ یَهُوَه،‏ که وقت‌نگاهداری کبیر است روزهای سلطنت بابل را در مقام یک قدرت جهانی شمرده بود،‏ و پایان آن بسیار نزدیکتر از آن بود که حاضران در ضیافت بَلْشصَّر تصور می‌کردند.‏ در واقع دیگر وقتی باقی نمانده بود،‏ نه برای بَلْشصَّر و نه برای پدرش،‏ نَبونیدوس.‏ شاید بدین خاطر بود که کلمهٔ «مَنا» دو بار نوشته شده بود،‏ برای اینکه پایان سلطنت هر دوی آنها را اعلام کند.‏

۲۰.‏ تفسیر کلمهٔ «ثَقِیلْ» چه بود،‏ و چگونه در مورد بَلْشصَّر صدق می‌کرد؟‏

۲۰ ولی «ثَقِیلْ،‏» فقط یک بار نوشته شده بود و به شکل مفرد.‏ احتمالاً این امر نشانهٔ آن است که این کلمه در درجهٔ اول خطاب به بَلْشصَّر بود.‏ که البته بجا هم بود،‏ زیرا او بود که به یَهُوَه شدیداً بی‌احترامی کرده بود.‏ این کلمه به معنای «مثقال» است،‏ اما حروف بی‌صدای آن را می‌توان همچنین به شکل کلمهٔ دیگری خواند که به معنای «وزن‌شده» است.‏ از اینرو،‏ دانیال خطاب به بَلْشصَّر گفت:‏ «ثَقِیلْ؛‏ در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده‌ای.‏» (‏ دانیال ۵:‏⁠۲۷‏)‏ در نظر یَهُوَه،‏ همهٔ ملتها همچون یک لایهٔ نازک غبار بر روی سکوهای ترازو هستند.‏ (‏ اشعیا ۴۰:‏۱۵‏)‏ آنها همگی به هیچ وجه نمی‌توانند جلوی مقاصد وی را بگیرند.‏ حال یک پادشاه متکبر به تنهایی چه می‌توانست بکند؟‏ بَلْشصَّر تلاش کرد خود را بالاتر از سلطان عالم قرار دهد.‏ این انسان فانی به خود جرأت داد تا به یَهُوَه توهین کند و پرستش پاک را به تمسخر گیرد،‏ اما معلوم شد که «ناقص» است.‏ آری،‏ بَلْشصَّر کاملاً مستحق حکمی بود که در شرف اجرا بود!‏

۲۱.‏ چگونه کلمهٔ «فَرْسِین» می‌توانست معنی مختلف داشته باشد،‏ و این کلمه دربارهٔ آیندهٔ بابل در مقام یک قدرت جهانی نشانگر چه بود؟‏

۲۱ آخرین کلمهٔ روی دیوار «فَرْسِین» بود.‏ دانیال این کلمه را به صورت مفرد «فَرَسْ» خواند،‏ احتمالاً به این دلیل که خطاب به یک پادشاه و در غیاب پادشاه دیگر سخن می‌گفت.‏ این کلمه،‏ که می‌توانست سه معنی متفاوت داشته باشد،‏ پیچیدگی معمای یَهُوَه را به اوج خود رسانید.‏ معنای تحت‌الفظی «فَرْسِین،‏» «نیم مثقال» است.‏ اما این حروف نیز می‌توانستند دو معنی متفاوت دیگر داشته باشند،‏ «تقسیمات» و «پارسیان.‏» از اینرو دانیال پیشگویی کرد:‏ «فَرَسْ؛‏ سلطنت تو تقسیم گشته و به مادیان و فارسیان بخشیده شده است.‏» —‏ دانیال ۵:‏⁠۲۸‏.‏

۲۲.‏ هنگامی که معما حل شد،‏ بَلْشصَّر چه واکنشی نشان داد،‏ و شاید به چه چیز امیدوار بود؟‏

۲۲ بدین ترتیب معما حل شد.‏ بابل عظیم در حال سقوط به دست نیروهای ماد –‏ پارس بود.‏ بَلْشصَّر با اینکه از این اعلام نابودی افسرده بود،‏ به وعده‌اش وفا کرد.‏ به خادمانش دستور داد تا لباس ارغوانی بر دانیال بپوشانند،‏ طوقی زرّین بر گردنش نهند،‏ و اعلان کنند که به مقام سومین حاکم قلمرو پادشاهی رسیده است.‏ (‏ دانیال ۵:‏⁠۲۹‏)‏ دانیال این افتخارات را پذیرفت،‏ زیرا می‌دانست که در واقع تجلیل از یَهُوَه هستند.‏ البته،‏ شاید بَلْشصَّر امیدوار بود که با محترم شمردن نبی یَهُوَه،‏ حکم یَهُوَه را در مورد خود سبکتر کند.‏ اگر چنین خیالی در سر داشت دیگر خیلی دیر شده بود.‏

سقوط بابل

۲۳.‏ مادامی که ضیافت بَلْشصَّر در جریان بود،‏ چه نبوت باستانیی در شرف تحقق یافتن بود؟‏

۲۳ مادامی که بَلْشصَّر و درباریانش به افتخار خدایانشان باده‌گساری می‌کردند و یَهُوَه را مورد تمسخر قرار می‌دادند،‏ در بیرون قصر و در ظلمت،‏ واقعه‌ای عظیم در شرف وقوع بود.‏ نبوتی که اِشَعْیا حدود دو قرن پیش عنوان کرده بود،‏ در حال تحقق یافتن بود.‏ یَهُوَه در مورد بابل پیشگویی کرده بود:‏ «تمام نالهٔ آن را ساکت گردانیدم.‏» آری،‏ همهٔ ستمی که این شهر پلید بر مردم برگزیدهٔ خدا روا داشته بود،‏ پایان می‌یافت.‏ به چه شکلی؟‏ در همان نبوت آمده است:‏ «ای عیلام برآی و ای مِدْیان محاصره نما!‏» پس از روزگار اِشَعْیا،‏ عیلام به صورت بخشی از سرزمین پارس درآمد.‏ در هنگام ضیافت بَلْشصَّر،‏ که آن نیز در همین نبوت اِشَعْیا پیشگویی شده است،‏ پارس و ماد نیروهای خود را برای ‹برآمدن› علیه بابل و ‹محاصرهٔ› آن شهر متحد ساخته بودند.‏ —‏ اشعیا ۲۱:‏⁠۱،‏ ۲،‏ ۵،‏ ۶‏.‏

۲۴.‏ نبوت اِشَعْیا چه جزئیاتی را در مورد سقوط بابل پیشگویی کرده بود؟‏

۲۴ در واقع،‏ حتی نام رهبر آن سپاهیان نیز پیشگویی شده بود،‏ همینطور نکات اصلی مربوط به ترفند نظامی وی.‏ اشعیا ۲۰۰ سال پیش از وقوع این واقعه،‏ نبوت کرده بود که یَهُوَه فردی را به نام کوروش مسح خواهد کرد تا بر ضد بابل برخیزد.‏ هیچ چیز نمی‌توانست سد راه حملهٔ بی‌امان او شود.‏ آبهای بابل ‹خشک می‌شدند› و دروازه‌های عظیم آن گشوده می‌ماندند.‏ (‏ اشعیا ۴۴:‏⁠۲۷–‏۴۵:‏⁠۳‏)‏ و چنین هم شد.‏ سپاهیان کوروش جریان آب رود فرات را منحرف ساختند،‏ و سطح آب آن را تا حدی پایین آوردند که توانستند از بستر رود پیاده بگذرند.‏ دروازه‌های دیوار بابل از روی بی‌احتیاطیِ نگهبانان باز گذاشته شده بودند.‏ همانطور که تاریخ‌نویسان نیز اذعان می‌کنند،‏ شهر هنگامی مورد تهاجم قرار گرفت که اهالی‌اش به عیش و نوش مشغول بودند،‏ و تقریباً بدون مقاومت تسخیر شد.‏ (‏ ارمیا ۵۱:‏۳۰‏)‏ حداقل یکی از اشراف به قتل رسید.‏ دانیال گزارش می‌دهد:‏ «در همان شب بَلْشصَّر پادشاه کلدانیان کشته شد.‏ و داریوش مادی در حالی که شصت و دو ساله بود سلطنت را یافت.‏» —‏ دانیال ۵:‏⁠۳۰؛‏ ۶:‏⁠۱‏.‏

از نوشتهٔ روی دیوار درس بگیریم

۲۵.‏ الف)‏ چرا بابل باستان سمبل مناسبی است برای سیستم جهانی مذهب کاذب در زمان ما؟‏ ب)‏ خادمان خدا در روزگار ما چگونه در بابل به اسارت گرفته شدند؟‏

۲۵ روایت الهام‌شده‌ای که در کتاب دانیال باب پنج آمده است،‏ برای ما بسیار پرمحتواست.‏ بابلِ باستان که مرکز رسوم مذهبی کاذب بود،‏ سمبل مناسبی است برای امپراتوری جهانیِ مذهب کاذب.‏ این مجموعهٔ جهانی ریاکاری،‏ در کتاب مکاشفه به شکل یک فاحشهٔ خون‌آشام به تصویر درآمده است و «بابل عظیم» نامیده می‌شود.‏ (‏ مکاشفه ۱۷:‏۵‏)‏ این فاحشه بدون توجه به هشدارهایی که دربارهٔ تعالیم دروغش که برای خدا ننگ‌آور است،‏ به او داده می‌شود،‏ به شکنجه و آزار واعظان حقیقتِ کلام خدا دست زده است.‏ هنگامی که آزار و اذیتی که تحت تأثیر روحانیان انجام شد،‏ تقریباً کار موعظهٔ ملکوت را در سال ۱۹۱۸ متوقف ساخت،‏ باقیماندهٔ مسیحیان مسح‌شده نیز همچون اهالی اورشلیم باستان و یهودا،‏ عملاً در «بابل عظیم» به حالت تبعید درآمدند.‏

۲۶.‏ الف)‏ «بابل عظیم» چگونه در سال ۱۹۱۹ سقوط کرد؟‏ ب)‏ ما باید به چه هشداری توجه کنیم و آن را با دیگران نیز در میان بگذاریم؟‏

۲۶ اما ناگهان «بابل عظیم» سقوط کرد!‏ سقوط مجازی آن درست مثل سقوط بابل باستانی در سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏ تقریباً بدون سر و صدا و هیاهو صورت گرفت،‏ اما تأثیر آن ویرانگر بود.‏ آن سقوط هنگامی صورت گرفت که امّت یَهُوَه در سال ۱۹۱۹ د.‏م.‏ از اسارت بابل رها شدند و مورد عنایت و لطف الهی قرار گرفتند.‏ آن واقعه به قدرت «بابل عظیم» بر امّت خدا پایان داد و خود شروع رسوایی عمومی آن و معرفی‌اش به عنوان شیادی غیر قابل اعتماد بود.‏ امر مسلم آن است که آن سقوط روندی غیر قابل برگشت می‌باشد و به نابودی نهایی بابل عظیم چیزی نمانده است.‏ خادمان یَهُوَه همواره این هشدار وی را تکرار کرده‌اند:‏ «ای قوم من از میان او بیرون آیید،‏ مبادا در گناهانش شریک شده،‏ از بلاهایش بهره‌مند شوید.‏» (‏ مکاشفه ۱۸:‏۴‏)‏ آیا به آن هشدار توجه کرده‌اید؟‏ آیا آن را با دیگران در میان می‌گذارید؟‏f

۲۷،‏ ۲۸.‏ الف)‏ دانیال همواره چه حقیقت بسیار مهمی را در نظر داشت؟‏ ب)‏ چه گواهی در دست داریم بر اینکه یَهُوَه بزودی بر ضد جهان پلید کنونی دست به عمل خواهد زد؟‏

۲۷ بدین ترتیب دست‌نوشتهٔ مزبور،‏ امروز نیز بر دیوار نقش بسته است،‏ اما نه فقط برای «بابل عظیم.‏» حقیقت بسیار مهمی را که موضوع اصلی کتاب دانیال است به خاطر آورید:‏ یَهُوَه سلطان عالم است.‏ تنها اوست که حق دارد حاکمی بر انسانها قرار دهد.‏ (‏ دانیال ۴:‏⁠۱۷،‏ ۲۵؛‏ ۵:‏⁠۲۱‏)‏ هر آنچه بر سر راه مقاصد یَهُوَه قرار گیرد،‏ کنار زده خواهد شد.‏ بزودی یَهُوَه دست به عمل خواهد زد.‏ (‏ حبقوق ۲:‏⁠۳‏)‏ دانیال سرانجام در سنین نودسالگی این واقعه را به چشم دید.‏ او شاهد ناپدید شدن یک قدرت جهانی به دست یَهُوَه بود،‏ قدرتی جهانی که قوم خدا را از زمان نوجوانی دانیال مورد ستم قرار داده بود.‏

۲۸ مدرک انکارناپذیری بر اینکه یَهُوَه خدا حاکمی را برای انسانها بر تخت سلطنت آسمانی نشانیده است،‏ وجود دارد.‏ بی‌اعتنایی جهان نسبت به این پادشاه و مخالفت آن با حکمرانی وی بی‌تردید گواه محکمی است بر آنکه یَهُوَه بزودی همهٔ مخالفان حکمرانی ملکوت را از میان برخواهد داشت.‏ (‏ مزمور ۲:‏⁠۱-‏۱۱؛‏ ۲پطرس ۳:‏⁠۳-‏۷‏)‏ آیا شما نیز مطابق فوریت زمان ما عمل می‌کنید و امید خود را به ملکوت خدا بسته‌اید؟‏ در اینصورت،‏ از نوشتهٔ روی دیوار نکتهٔ مهمی را آموخته‌اید!‏

‏[پاورقی‌ها]‏

a در یکی از کتیبه‌های باستانی،‏ کوروش پادشاه دربارهٔ بَلْشصَّر می‌گوید:‏ «مردی ضعیف به منظور [حکمرانی] بر سرزمینش منصوب گشته است.‏»‏

b حتی صحت این نکتهٔ کوچکِ روایت دانیال نیز ثابت شده است.‏ باستانشناسان دریافته‌اند که دیوارهای بابل باستانی از آجر ساخته شده و با گچ پوشیده شده بودند.‏

c خرافات بابلی احتمالاً این معجزه را وحشتناکتر جلوه می‌داد.‏ در کتاب «زندگی و تاریخ بابلیان» (‏ انگل‍.‏)‏ آمده است:‏ «بابلیان علاوه بر پرستش خدایان متعدد،‏ بشدت به ارواح معتقد بودند،‏ تا حدی که دعاها و افسون‌خوانیهایی که بر ضد این ارواح انجام می‌شد،‏ بخش بزرگی از ادبیات مذهبی این مردمان را تشکیل می‌داد.‏»‏

d در مجلهٔ «مروری بر باستانشناسی کتاب مقدس» (‏ انگل‍.‏)‏ آمده است:‏ «خبرگان بابل هزاران نشان اسرارآمیز را گردآوری کرده بودند.‏ .‏ .‏ .‏ هنگامی که بَلْشصَّر درخواست کرد که معنای نوشتهٔ روی دیوار را بداند،‏ حکمای بابل،‏ بی‌تردید به آن دایرة‌المعارف فال و پیشگویی رجوع کردند،‏ اما از آنها نیز توفیقی حاصل نشد.‏»‏

e فرهنگ‌نویسان خاطرنشان می‌سازند که کلمه‌ای که در اینجا «مضطرب» ترجمه شده است،‏ به مفهوم اغتشاش شدید است،‏ مانند اینکه آن گردهمایی به آشفتگی کشیده شده باشد.‏

f لطفاً به صفحه‌های ۲۰۵ تا ۲۷۱ کتاب «مکاشفه —‏ نزدیکی اوج عظیم آن!‏» (‏ انگل‍.‏)‏،‏ چاپ انجمن بین‌المللی شاگردان کتاب مقدس در لندن،‏ مراجعه کنید.‏

چه آموختیم؟‏

‏• جشن بَلْشصَّر در شب پنجم و ششم اکتبر سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏،‏ چگونه مختل شد؟‏

‏• تفسیر دست‌نوشتهٔ روی دیوار چه بود؟‏

‏• مادامیکه ضیافت بَلْشصَّر در جریان بود،‏ چه نبوتی در مورد سقوط بابل در حال وقوع بود؟‏

‏• مفهوم روایت دست‌نوشتهٔ روی دیوار در روزگار ما چیست؟‏

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۹۸]‏

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۱۰۳]‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی