کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۴۶ ص ۱۱۲-‏ص ۱۱۳ بند ۱
  • یَهُوَه ثابت کرد که خدای حقیقی است

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • یَهُوَه ثابت کرد که خدای حقیقی است
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • او از پرستش پاک دفاع کرد
    از ایمانشان سرمشق بگیریم
  • هوشیار و منتظر ماند
    برج دیده‌بانی ۲۰۰۹
  • آیا همچون ایلیا وفادار خواهی بود؟‏
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۷
  • هوشیار و منتظر ماند
    از ایمانشان سرمشق بگیریم
لینک‌های بیشتر
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۴۶ ص ۱۱۲-‏ص ۱۱۳ بند ۱
آتش از طرف یَهُوَه قربانی ایلیا را می‌سوزاند

درس ۴۶

یَهُوَه ثابت کرد که خدای حقیقی است

خیلی از پادشاهانی که در سرزمین ده طایفهٔ اسرائیل حکومت می‌کردند بد بودند،‏ ولی در بین آن‌ها اَخاب یکی از بدترین پادشاهان بود.‏ او با یک زن بدجنس که بَعَل را پرستش می‌کرد،‏ ازدواج کرد.‏ اسم او ایزابل بود.‏ اَخاب و ایزابل پیامبران یَهُوَه را کشتند و باعث شدند که مردم آن سرزمین بَعَل را پرستش کنند.‏ یَهُوَه چه کار کرد؟‏ او پیامبرش ایلیا را پیش اَخاب فرستاد تا پیامی به او بدهد.‏

ایلیا به اَخابِ پادشاه گفت که به خاطر کارهای بدش هیچ بارانی در اسرائیل نخواهد بارید.‏ سه سال گذشت و باران نبارید؛‏ در نتیجه هیچ محصولی رشد نکرد و مردم گرسنه بودند.‏ یَهُوَه ایلیا را دوباره پیش اَخاب فرستاد.‏ پادشاه به ایلیا گفت:‏ ‹تو باعث این مشکلات هستی!‏ همهٔ این‌ها تقصیر توست.‏› ایلیا گفت:‏ ‹من باعث این خشکسالی نشدم.‏ تو باعثش هستی،‏ چون بَعَل را می‌پرستی.‏ الآن یک امتحان می‌کنیم که ثابت می‌کند چه کسی خدای حقیقی است.‏ همهٔ مردم و پیامبران بَعَل را روی کوه کَرمِل جمع کن.‏›‏

مردم روی کوه جمع شدند.‏ ایلیا گفت:‏ ‹تصمیمتان را بگیرید.‏ اگر یَهُوَه خدای حقیقی است،‏ از او پیروی کنید؛‏ اما اگر بَعَل خدای حقیقی است،‏ از او پیروی کنید!‏› من پیشنهاد می‌کنم که برای مشخص شدن این موضوع،‏ این کار را امتحان کنیم:‏ پیامبران بَعَل که ۴۵۰ نفر هستند باید یک قربانی آماده کنند و خدایشان را صدا کنند.‏ من هم یک قربانی آماده می‌کنم و یَهُوَه را صدا می‌کنم.‏ خدایی که با آتش جواب بدهد،‏ خدای حقیقی است.‏› مردم موافقت کردند.‏

پیامبران بَعَل یک قربانی آماده کردند.‏ آن‌ها تمام روز خدایشان را صدا می‌کردند و می‌گفتند:‏ ‹ای بَعَل،‏ به ما جواب بده!‏› وقتی بَعَل جوابی نداد،‏ ایلیا او را مسخره کرد و گفت:‏ ‹تا جایی که می‌توانید بلندتر فریاد بزنید.‏ شاید او خوابیده و کسی باید بیدارش کند.‏› غروب شد و پیامبران بَعَل هنوز او را صدا می‌کردند،‏ ولی هیچ جوابی نشنیدند.‏

ایلیا قربانی‌اش را روی مذبح گذاشت و روی آن آنقدر آب ریخت که تمام قربانی را پوشاند.‏ بعد این طور دعا کرد:‏ ‹ای یَهُوَه،‏ لطفاً به مردم نشان بده که تو خدای حقیقی هستی.‏› بلافاصله یَهُوَه آتشی از آسمان فرستاد تا قربانی را بسوزاند.‏ مردم فریاد زدند:‏ ‹یَهُوَه خدای حقیقی است!‏› ایلیا گفت:‏ ‹نگذارید پیامبران بَعَل فرار کنند!‏› در آن روز،‏ ۴۵۰ پیامبر بَعَل کشته شدند.‏

وقتی ابر کوچکی روی دریا ظاهر شد،‏ ایلیا به اَخاب گفت:‏ ‹طوفان در راه است.‏ سوار ارابه‌ات شو و به خانه برو.‏› ابرهای سیاه،‏ آسمان را تاریک کردند،‏ باد آمد و باران شدیدی شروع به باریدن کرد.‏ بالاخره خشکسالی تمام شد.‏ اَخاب تا جایی که می‌توانست ارابه‌اش را سریع راند.‏ ایلیا با کمک یَهُوَه،‏ حتی سریع‌تر از ارابهٔ اَخاب دوید!‏ ولی آیا همهٔ مشکلات ایلیا تمام شد؟‏ بیا ببینیم.‏

‏«بگذار همه بدانند تو که اسمت یَهُوَه است،‏ بر سراسر زمین تنها خدای متعال هستی.‏»—‏مزمور ۸۳:‏۱۸

سؤال:‏ چه اتفاقی روی کوه کَرمِل افتاد؟‏ یَهُوَه چطور به دعای ایلیا جواب داد؟‏

۱پادشاهان ۱۶:‏۲۹-‏۳۳؛‏ ۱۷:‏۱؛‏ ۱۸:‏۱،‏ ۲،‏ ۱۷-‏۴۶؛‏ یعقوب ۵:‏۱۶-‏۱۸

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی