کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۹۸ ۱/‏۱۰ ص ۲۰-‏۲۵
  • ‏«یَهُوَه،‏ خدای رحیم و رؤف»‏

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • ‏«یَهُوَه،‏ خدای رحیم و رؤف»‏
  • برج دیده‌بانی ۱۹۹۸
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • پسر سرکش خانه را ترک می‌کند
  • ناامید در دیار غربت
  • پسر گمشده به خود آمد
  • پذیرایی بسیار گرم
  • به رحمت یَهُوَه اقتدا کن
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۸
  • داستان پسر گمشده
    بزرگترین انسان همهٔ اعصار
  • چگونه می‌توانید فرزند گمشده‌تان را بازیابید؟‏
    برج دیده‌بانی ۲۰۰۱
  • بازگشت پسر گمشده
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
لینک‌های بیشتر
برج دیده‌بانی ۱۹۹۸
ب۹۸ ۱/‏۱۰ ص ۲۰-‏۲۵

‏«یَهُوَه،‏ خدای رحیم و رؤف»‏

‏«یَهُوَه،‏ یَهُوَه،‏ خدای رحیم و رؤف و دیرخشم و کثیراحسان و وفا.‏»‏‏—‏خروج ۳۴:‏۶‏.‏

۱.‏ الف)‏ کتاب مقدس به کسانی که عزیزشان از پرستش پاک منحرف شده است چه دلگرمیی می‌دهد؟‏ ب)‏ یَهُوَه به شخص خطاکار به چه چشم می‌نگرد؟‏

‏«دخترم صریحاً به من گفت که دیگر مایل نیست در جماعت مسیحی بماند.‏» پدر مسیحی این زن جوان اینچنین به سخنش ادامه داد:‏ «روزها،‏ هفته‌ها،‏ حتی ماهها دردی جانکاه در وجودم موج می‌زد.‏ این درد از مرگ بدتر بود.‏» بی‌گمان دیدن عزیزمان که از پرستش پاک منحرف می‌شود بسیار دردآور و اندوهبار است.‏ آیا تو هم طعم تلخ آن را چشیده‌ای؟‏ در این صورت،‏ دانستن اینکه یَهُوَه با تو همدردی می‌کند می‌تواند دلگرمیت دهد.‏ (‏خروج ۳:‏۷؛‏ اشعیا ۶۳:‏۹‏)‏ ولی،‏ یَهُوَه به شخص خطاکار به چه چشم می‌نگرد؟‏ بر طبق کتاب مقدس،‏ یَهُوَه مجدداً با دلرحمی این شخص را به کسب لطف و عنایت خود دعوت می‌کند.‏ یَهُوَه از یهودیانِ زمانِ ملاکی ملتمسانه تقاضا کرد:‏ «بسوی من بازگشت نمائید و من بسوی شما بازگشت خواهم کرد.‏»—‏ملاکی ۳:‏۷‏.‏

۲.‏ چگونه کتاب مقدس نشان می‌دهد که صفت رحمت در جوهر شخصیت یَهُوَه است؟‏

۲ موسی بخصوص در کوه سینا به رحمت خدا پی برد.‏ یَهُوَه در آنجا نشان داد که «خدای رحیم و رؤف و دیرخشم و کثیراحسان و وفا» است.‏ (‏خروج ۳۴:‏۶‏)‏ این اعلام وی تأکیدی بود بر این حقیقت که صفت رحمت در جوهر شخصیت یَهُوَه است.‏ پطرس،‏ رسول مسیحی،‏ اظهار کرد که خواست یَهُوَه این است که «همه بتوبه گِرایَنْد.‏» (‏۲پطرس ۳:‏۹‏)‏ البته رحمت خدا را نباید نامحدود پنداشت.‏ یَهُوَه به موسی گفت که «گناه را هرگز بی‌سزا نخواهد گذاشت.‏» (‏خروج ۳۴:‏۷؛‏ ۲پطرس ۲:‏۹‏)‏ لیکن «خدا محبت است،‏» و رحمت جنبه‌ای مهم از این صفت بشمار می‌رود.‏ (‏۱یوحنا ۴:‏۸؛‏ یعقوب ۳:‏۱۷‏)‏ یَهُوَه «خشم خود را تا بأبد نگاه نمیدارد،‏» همچنین «رحمترا دوست میدارد.‏»—‏میکاه ۷:‏۱۸،‏ ۱۹‏.‏

۳.‏ در خصوص رحمت،‏ نگرش عیسی چه تفاوتی با نگرش کاتبان و فریسیان داشت؟‏

۳ عیسی تصویری کامل از پدر آسمانی خویش بود.‏ (‏یوحنا ۵:‏۱۹‏)‏ رفتار رحیمانهٔ عیسی با خطاکاران البته به مفهوم پذیرش گناهان آنان نبود،‏ بلکه از همان احساس پرمهری ناشی می‌شد که در مورد مریضان نیز ابراز می‌کرد.‏ (‏با مرقس ۱:‏۴۰،‏ ۴۱ مقایسه شود.‏)‏ آری،‏ عیسی حکم رحمت را در میان «اعظمِ احکام» برشمرد.‏ (‏متی ۲۳:‏۲۳‏)‏ کاتبان و فریسیان،‏ برخلاف عیسی،‏ اشخاصی بودند که رحمت در مفاهیم قضاییشان کوچکترین جایی نداشت.‏ آنان هنگامی که عیسی را با گناهکاران می‌دیدند،‏ به نشانهٔ اعتراض می‌گفتند:‏ «اینشخص گناهکارانرا میپذیرد و با ایشان میخورد.‏» (‏لوقا ۱۵:‏۱،‏ ۲‏)‏ عیسی با نقل سه مَثَل که تأکید هر کدام بر رحمت خدا بود،‏ پاسخ تهمت‌زنندگان خویش را داد.‏

۴.‏ آن دو مَثَل نخست عیسی را نقل کن،‏ و نکتهٔ اصلی هر کدام را بیان کن.‏

۴ نخست عیسی از مردی صحبت کرد که ۹۹ گوسفند خود را گذاشت و به جستجوی یک گوسفند گمشده رفت.‏ منظور عیسی چه بود؟‏ «برای یک گناهکار که توبه میکند در آسمان بیشتر شادی و سرور خواهد بود تا برای نود و نه شخص پرهیزکار که نیازی به توبه ندارند.‏» سپس عیسی مَثَل زنی را زد که از یافتن یکی از دِرهَم‌هایش که آن را گم کرده بود بسیار خوشحال می‌شود.‏ کاربرد این مَثَل عیسی چه بود؟‏ «برای یک گناهکار که توبه میکند در میان فرشتگان خدا شادی و سرور خواهد بود.‏» عیسی مَثَل سوم خود را در قالب یک داستان کوتاه بیان کرد.‏a بسیاری آن را زیباترین داستان کوتاه دنیا می‌دانند.‏ ملاحظهٔ این مَثَل ما را در درک و تقلید رحمت خدا یاری می‌کند.‏—‏لوقا ۱۵:‏۳-‏۱۰ انجیل شریف.‏

پسر سرکش خانه را ترک می‌کند

۵،‏ ۶.‏ پسر جوانِ مَثَل سوم عیسی به چه نحو وقیحانه‌ای از خود حق‌ناشناسی نشان داد؟‏

۵ ‏«مردی بود که دو پسر داشت.‏ پسر کوچکتر به پدر گفت:‏ ‹پدر،‏ سهم مرا از دارائی خودت به من بده.‏› پس پدر دارائی خود را بین آندو تقسیم کرد.‏ چند روز بعد پسر کوچک تمام سهم خود را به پول نقد تبدیل کرد و رهسپار سرزمین دوردستی شد و در آنجا دارائی خود را در عیاشی به باد داد.‏»‏‏—‏لوقا ۱۵:‏۱۱-‏۱۳‏.‏b ا ش

۶ در اینجا حق‌ناشناسی پسر جوانتر بسیار وقیحانه بود.‏ نخست،‏ ارث خود را طلب کرد،‏ و سپس آن را «در عیاشی» به باد داد.‏ واژهٔ یونانیی که «عیاشی» ترجمه شده است،‏ به معنی «زندگی بی‌بندوبارانه» می‌باشد.‏ محققی اظهار می‌کند که این کلمه «بیانگر ترک کامل مَنِشها و صفات شخصیتی است.‏» در بعضی از زبانها،‏ بحق پسر گمشدهٔ داستان عیسی را مُسرِف می‌خوانند،‏ این لفظ در مورد شخصی بکار می‌رود که با بی‌فکری به ولخرجی و تلف کردن اموال می‌پردازد.‏

۷.‏ امروزه چه کسانی به پسر گمشده شباهت دارند،‏ و چرا بسیاری از آنان در پی استقلال،‏ به ‹سرزمینهای دوردست› می‌روند؟‏

۷ آیا امروزه نیز افرادی در زمرهٔ این پسر گمشده یافت می‌شوند؟‏ البته.‏ با کمال تأسف،‏ شمار اندکی وجود دارند که «خانهٔ» پدر آسمانیمان،‏ یَهُوَه را ترک کرده‌اند.‏ (‏۱تیموتاؤس ۳:‏۱۵‏)‏ بعضی از اینها احساس می‌کنند که محیط خانهٔ خدا بیش از حد قید و بند دارد،‏ و اینکه چشمان بصیر یَهُوَه بیشتر مزاحم است تا محافظ.‏ (‏با مزمور ۳۲:‏۸ مقایسه شود.‏)‏ می‌خواهیم نمونهٔ یک زن مسیحی را در نظر بگیریم که گرچه بر طبق اصول کتاب مقدس پرورش یافته بود،‏ بعدها به مصرف بی‌رویهٔ الکل و مواد مخدر روی آورد.‏ وی اکنون با نگاه به این دورهٔ تلخ از زندگیش می‌گوید:‏ «می‌خواستم ثابت کنم اگر به خودم باشد،‏ در زندگی خوشبخت‌تر خواهم بود.‏ می‌خواستم هر کاری دوست داشتم انجام بدهم،‏ بدون اینکه کسی به من امر و نهی کند.‏» این زن جوان همچون آن پسر گمشده در پی استقلال بود.‏ با کمال تأسف،‏ وی به دلیل اَعمال غیرمسیحی‌اش از جماعت مسیحی اخراج شد.‏—‏۱قرنتیان ۵:‏۱۱-‏۱۳‏.‏

۸.‏ الف)‏ برای آنانی که تمایل پیدا کرده‌اند به دنبال زندگیی بر خلاف معیارهای الهی بروند،‏ چه کمکی وجود دارد؟‏ ب)‏ چرا شخص باید در زمینهٔ پرستش،‏ در انتخاب خود جدی و عاقلانه عمل کند؟‏

۸ حقیقتاً چقدر برای ما اندوهبار است که ببینیم یکی از هم‌ایمانانمان تمایل پیدا کرده است به دنبال زندگیی برخلاف معیارهای الهی برود.‏ (‏فیلپیان ۳:‏۱۸‏)‏ در چنین موقعیتی،‏ پیران جماعت و دیگر اشخاص واجد صلاحیت از لحاظ روحانی،‏ تمام تلاش و کوشش خود را بخرج می‌دهند تا خطاکار را اصلاح کنند.‏ (‏غلاطیان ۶:‏۱‏)‏ با این حال،‏ هیچکس اجباری ندارد که یوغ شاگردی مسیح را بر دوش گیرد.‏ (‏متی ۱۱:‏۲۸-‏۳۰؛‏ ۱۶:‏۲۴‏)‏ حتی جوانان نیز زمانی که به سن قانونی می‌رسند انتخابشان در زمینهٔ پرستش،‏ باید بدست خودشان صورت گیرد.‏ در واقع،‏ هر یک از ما نماینده‌ای آزاد بشمار می‌رود که باید حساب خود را به خدا پس بدهد.‏ (‏رومیان ۱۴:‏۱۲‏)‏ ما نیز به طور حتم ‹هرچه بکاریم همان را درو خواهیم کرد›—‏درسی که پسر گمشده در داستان عیسی خیلی زود به آن پی برد.‏—‏غلاطیان ۶:‏۷،‏ ۸‏.‏

ناامید در دیار غربت

۹،‏ ۱۰.‏ الف)‏ اوضاع برای پسر گمشده چگونه تغییر کرد،‏ و واکنش وی چه بود؟‏ ب)‏ نشان بده که امروزه کسانی که پرستش حقیقی را ترک می‌کنند چگونه در همان مخمصهٔ پسر گمشده گرفتار می‌شوند.‏

۹ ‏«وقتی [او تمام دارای‍یاش را] خرج کرد قحطی سختی در آن سرزمین رخ داد و او سخت دچار تنگدستی شد.‏ پس رفت و نوکر یکی از ملاکین آن محل شد.‏ آن شخص او را به مزرعهٔ خود فرستاد تا خوکهایش را بچراند.‏ او آرزو داشت شکم خود را با نواله‌هائی که خوکها می‌خورند پر کند ولی هیچکس به او چیزی نمیداد.‏»‏‏—‏لوقا ۱۵:‏۱۴-‏۱۶ ا ش‏.‏

۱۰ پسر گمشده گرچه بسیار تنگدست شده بود هنوز در نظر نداشت به خانه بازگردد.‏ او پس از ملاقات یکی از اهالی آنجا به کار خوکبانی گماشته شد.‏ از آنجایی که شریعت موسی خوک را در زمرهٔ حیوانات نجس برمی‌شمرد،‏ چنین شغلی برای یهودیان غیرقابل قبول بشمار می‌رفت.‏ (‏لاویان ۱۱:‏۷،‏ ۸‏)‏ حال اگر موضوعی وجدان پسر گمشده را آزار می‌داد،‏ مجبور بود آن را فروخورد.‏ مسلماً وی از کارفرمای خود انتظار نداشت که نگران تهی‌دستی شخصی بیگانه باشد.‏ اشخاصی که امروزه راه راست پرستش پاک را ترک می‌کنند،‏ در مخمصه‌ای مشابه این جوان گمشده گرفتار می‌شوند.‏ اغلب،‏ چنین اشخاصی به کارهایی دست می‌زنند که قبلاً خود آن را فاسد و منحط می‌شمردند.‏ برای مثال،‏ یک جوان مسیحی در سن ۱۷ سالگی برضد طریقهٔ تربیت مسیحی که با آن پرورش یافته بود به سرکشی پرداخت.‏ او اکنون اقرار می‌کند:‏ «سالها آموزش که بر پایهٔ کتاب مقدس کسب کرده بودم در تاریکی فساد اخلاق و اعتیاد به مواد مخدر،‏ محو شد.‏» وی پس از اندک زمانی به جرم سرقت مسلحانه و قتل به زندان افتاد.‏ گرچه او بعدها از لحاظ روحانی بهبود یافت،‏ اما ‹لذّت اندک زمانی گناه› چقدر برایش گران تمام شد!‏—‏با عبرانیان ۱۱:‏۲۴-‏۲۶ مقایسه شود.‏

۱۱.‏ چه چیزی عرصه را بر پسر گمشده تنگتر کرد،‏ و برخی چگونه پی برده‌اند که گیرایی این جهان «مکر باطل» است؟‏

۱۱ اینکه «هیچکس به [پسر گمشده] چیزی نمیداد» عرصهٔ را بر او تنگتر کرده بود.‏ کجا بودند آن دوستان جدیدش؟‏ حال که او دیگر آه در بساط نداشت،‏ آنها حتی از او «نفرت» داشتند.‏ (‏امثال ۱۴:‏۲۰‏)‏ درست به همین ترتیب امروزه نیز آنانی که از ایمان منحرف می‌گردند،‏ پی می‌برند که گیرایی و ظاهر فریبای این جهان در واقع «مکر باطل» است.‏ (‏کولسیان ۲:‏۸‏)‏ زن جوانی که برای مدتی سازمان خدا را ترک کرده بود چنین گفت:‏ «من بدون راهنمائی یَهُوَه متحمل درد و رنج بسیاری شدم.‏ سعی می‌کردم خودم را در دنیا جا کنم،‏ ولی از آنجایی که کاملاً مثل دیگران نبودم،‏ آنها مرا از خود می‌راندند.‏ خودم را مثل فرزندی گمشده می‌دیدم که برای راهنمائی محتاج پدرش است.‏ در این موقع بود که متوجه شدم به یَهُوَه نیاز دارم.‏ پس از آن،‏ دیگر هرگز رغبتی نداشتم مستقل از او زندگی کنم.‏» پسر گمشده در داستان عیسی نیز به همین نتیجه رسید.‏

پسر گمشده به خود آمد

۱۲،‏ ۱۳.‏ چه چیزی به بعضی از اشخاص کمک کرده است تا به خود بیایند؟‏ (‏کادر این مقاله ملاحظه شود.‏)‏

۱۲ ‏«سرانجام [پسر گمشده] به خود آمد و گفت ‹بسیاری از مزدوران پدر من نان کافی و حتی اضافی دارند و من در اینجا نزدیک است از گرسنگی تلف شوم.‏ من برمیخیزم و پیش پدر خود میروم و به او میگویم:‏ پدر،‏ من نسبت به خدا و نسبت به تو گناه کرده‌ام.‏ دیگر لایق آن نیستم که پسر تو خوانده شوم.‏ با من هم مثل یکی از نوکران خود رفتار کن› پس برخاست و رهسپار خانهٔ پدر شد.‏»‏‏—‏لوقا ۱۵:‏۱۷-‏۲۰‏.‏

۱۳ جوان مُسرِف «به خود آمد.‏» وی گویا مدتی در عالم خواب و خیال به دنبال افراط در لذت بود.‏ لیکن،‏ حال دیگر کاملاً از وضع وخیم روحی خود آگاهی داشت.‏ آری،‏ این جوان گرچه در گناه غرق شده بود ولی هنوز امیدی برای وی وجود داشت.‏ هنوز صفات نیکویی در وی یافت می‌شد.‏ (‏امثال ۲۴:‏۱۶‏؛‏ با ۲تواریخ ۱۹:‏۲،‏ ۳ مقایسه شود.‏)‏ آنانی که امروزه گلهٔ خدا را ترک می‌کنند،‏ چطور؟‏ آیا عاقلانه است که بگوییم دیگر امیدی برای ایشان نیست،‏ و تمام موارد سرکشی را کفر به روح‌القدس قلمداد کنیم؟‏ (‏متی ۱۲:‏۳۱،‏ ۳۲‏)‏ خیر،‏ لزوماً چنین نیست.‏ نافرمانی و خودرأیی شماری از این افراد،‏ رنج و محنت بسیاری برای خود ایشان بوجود آورده،‏ باعث شده است سرانجام بعضی از آنان به خود بیایند.‏ یک خواهر که خود را مدتی از سازمان خدا جدا کرده بود،‏ از این دوره از زندگی خود اینچنین یاد می‌کند:‏ «حتی یک روز هم یَهُوَه از ذهنم بیرون نرفت.‏ دعای من همیشه این بود که آیا می‌شود به صورتی،‏ و یا روزی به حقیقت بازگردم.‏»—‏مزمور ۱۱۹:‏۱۷۶‏.‏

۱۴.‏ پسر گمشده مصمم به چه کاری بود،‏ و چگونه از خود تواضع نشان داد؟‏

۱۴ اما،‏ کسانی که اینگونه سرگردان شده‌اند چه باید بکنند؟‏ در داستان عیسی،‏ پسر گمشده تصمیم گرفت راه خانه را در پیش گیرد و از پدرش تمنای بخشایش کند.‏ پسر گمشده کاملاً مصمم بود به پدرش بگوید:‏ «مرا چون یکی از مزدوران خود بگیر.‏» مزدور کارگر روزانه‌ای بود که کارفرما هر موقع می‌توانست او را مرخص کند.‏ موقعیت چنین کارگری حتی از غلامان که از بعضی جهات مانند اعضای خانواده به حساب می‌آمدند،‏ پایین‌تر بود.‏ آری،‏ پسر گمشده ابداً انتظار نداشت دوباره به عنوان پسر خانواده شناخته شود.‏ او برای آنکه به مرور زمان وفاداری خویش را دوباره به پدرش ثابت کند حتی مایل به قبول پایین‌ترین مقام بود.‏ اما چیزی بسیار غیرمنتظره انتظار پسر گمشده را می‌کشید.‏

پذیرایی بسیار گرم

۱۵-‏۱۷.‏ الف)‏ پدر با دیدن پسرش چه واکنشی از خود نشان داد؟‏ ب)‏ دادن قبا،‏ انگشتر،‏ و کفش چه مفهومی داشت؟‏ پ)‏ پدر با برپا کردن جشن چه چیزی را نشان داد؟‏

۱۵ ‏«هنوز تا خانه فاصلهٔ زیادی داشت که پدرش او را دید و دلش به حال او سوخت و به طرف او دوید،‏ دست بگردنش انداخت و به گرمی او را بوسید.‏ پسر گفت:‏ ‹پدر،‏ من نسبت به خدا و نسبت به تو گناه کرده‌ام.‏ دیگر لایق آن نیستم که پسر تو خوانده شوم.‏› اما پدر به نوکران خود گفت:‏ ‹زود بروید.‏ بهترین قبا را بیاورید و به او بپوشانید.‏ انگشتری به انگشتش و کفش به پاهایش کنید.‏ گوسالهٔ پرواری را بیاورید و سر ببرید تا مجلس جشنی بر پا کنیم،‏ چون این پسر من مرده بود زنده شده و گم شده بود پیدا شده است.‏› باین ترتیب جشن و سرور شروع شد.‏»‏‏—‏لوقا ۱۵:‏۲۰-‏۲۴ ا ش‏.‏

۱۶ هر پدر و مادر پرمهری برای بهبود روحانی فرزند بیمار خود دقیقه‌شماری می‌کند.‏ بنابراین،‏ می‌توان تصور کرد که پدر این پسر گمشده نیز هر روزه نگاه غمگینش به کوره‌راهی دوخته شده بود که از کنار خانه‌اش می‌گذشت،‏ تا شاید پسرش را در راه بازگشت به خانه ببیند.‏ آری،‏ لحظه‌ای رسید که نگاه وی به پسرش افتاد که از آن راه بالا می‌آید!‏ ظاهر مرد جوان بسیار دگرگون شده بود.‏ او گرچه «هنوز تا خانه فاصلهٔ زیادی داشت» پدر او را شناخت.‏ پدر در پس آن جامهٔ ژنده و روحیهٔ غمناک،‏ پسرش را می‌دید،‏ پس بی‌درنگ به سوی او دوید!‏

۱۷ هنگامی که او نزد پسرش رسید،‏ دست بر گردنش انداخت و بگرمی او را بوسید.‏ سپس به غلامانش دستور داد که برای پسرش قبا،‏ انگشتر،‏ و کفش بیاورند.‏ این قبا البته لباسی ساده نبود،‏ چرا که او گفت «بهترین قبا»—‏احتمالاً جامه‌ای بود گلدوزی‌شده،‏ همچون جامه‌ای که فقط بر تن مهمانی گرامی می‌کردند.‏ همچنین از آنجایی که برای غلامان معمولاً انگشتر و کفش استفاده نمی‌شد،‏ پدر در نظر داشت جای ابهامی باقی نگذارد که پسرش کاملاً عضو خانواده است،‏ و این طریقی بود برای خیرمقدم‌گویی او.‏ اما پدر فقط به اینها بسنده نکرد.‏ او دستور داد جشنی به مناسبت بازگشت پسرش برپا کنند.‏ واضح بود که بخشش این مرد با اکراه،‏ و یا از روی ناچاری به دلیل بازگشت فرزندش به خانه نبود؛‏ وی بدین وسیله می‌خواست بخشش خویش را تقدیم حضور پسرش کند.‏ او از بازگشت پسرش خوشحال بود.‏

۱۸،‏ ۱۹.‏ الف)‏ تو از داستان پسر گمشده چه چیزی می‌آموزی؟‏ ب)‏ رفتار یَهُوَه با یهودا و اورشلیم،‏ چگونه نشان می‌دهد که وی برای بازگشت گناه‌کاران «انتظار می‌کشد»؟‏

۱۸ داستان پسر گمشده تا بدینجا چه چیزی در مورد خدا به ما که موهبت پرستش او را داریم،‏ می‌آموزد؟‏ نخست آنکه یَهُوَه «رحیم و رؤف و دیرخشم و کثیراحسان و وفا» است.‏ (‏خروج ۳۴:‏۶‏)‏ بدرستی که رحمت از صفات برجستهٔ خداست.‏ رحمت طریق معمول وی در رفتار با نیازمندان است.‏ این داستان سپس به ما می‌آموزد که یَهُوَه «غفّار» یعنی آمادهٔ بخشایش ماست.‏ (‏مزمور ۸۶:‏۵‏)‏ به اصطلاح می‌توان گفت که نگاه دقیق یَهُوَه بر انسانهاست تا با مشاهدهٔ کوچکترین تغییر مثبت در دلِ شخصی گناهکار رحمت خویش را به وی ارزانی دارد.‏—‏۲تواریخ ۱۲:‏۱۲؛‏ ۱۶:‏۹‏.‏

۱۹ برای نمونه می‌توانیم رفتار خدا را با قوم اسرائیل در نظر بگیریم.‏ اِشَعْیای نبی با الهام از یَهُوَه،‏ یهودا و اورشلیم را ‹از کف پا تا به سر مریض› توصیف کرد.‏ اما اشعیا در جای دیگر همچنین گفت:‏ «‏خداوند انتظار میکشد تا بر شما رأفت نماید و از این سبب برمیخیزد تا بر شما ترحّم فرماید.‏» (‏اشعیا ۱:‏۵،‏ ۶؛‏ ۳۰:‏۱۸؛‏ ۵۵:‏۷؛‏ حزقیال ۳۳:‏۱۱‏)‏ یَهُوَه،‏ مانند آن پدر در داستان عیسی،‏ چشم به راه دوخته است.‏ او بشدت انتظار می‌کشد تا آنانی که خانهٔ وی را ترک کرده‌اند به آن بازگردند.‏ آیا انتظارمان از پدری بامحبت و پرمهر غیر از این است؟‏—‏مزمور ۱۰۳:‏۱۳‏.‏

۲۰،‏ ۲۱.‏ الف)‏ امروزه رحمت خدا چگونه باعث می‌شود بسیاری بازگشت کنند؟‏ ب)‏ در مقالهٔ بعد چه موضوعی مورد مطالعه قرار خواهد گرفت؟‏

۲۰ رحمت یَهُوَه باعث می‌شود که هر ساله بسیاری به خود آمده،‏ به پرستش حقیقی بازگردند.‏ شکی نیست که این موضوع بسیار باعث شادی عزیزان این بازگشتگان بوده است!‏ برای نمونه پدر مسیحیی را که در آغاز مقاله به وی اشاره شد در نظر بگیریم.‏ خوشبختانه،‏ دختر او سرانجام از لحاظ روحانی بهبود یافت و اکنون خادم تمام وقت یَهُوَه است.‏ حال این پدر چنین اذعان می‌کند:‏ «خوشحالی من از این موضوع،‏ نهایت خوشحالیی است که می‌توان در این سیستم کهنه بدست آورد.‏ تمام اشکهای غمم به اشکهای شادی مبدل شدند.‏» بی‌گمان یَهُوَه نیز از این بابت بسیار شادمان شده است!‏—‏امثال ۲۷:‏۱۱‏.‏

۲۱ اما از ادامهٔ داستان پسر گمشده مطالب بیشتری می‌توان آموخت.‏ عیسی به داستان خود ادامه داد تا رحمت یَهُوَه را با رفتار سرزنش‌آمیز و ملامت‌باری که در بین کاتبان و فریسیان معمول بود مقایسه کند.‏ اینکه چگونه عیسی این مقایسه را انجام داد،‏ و این موضوع چه مفهومی برای ما دارد،‏ در مقالهٔ بعد مورد بررسی قرار خواهد گرفت.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

a داستانها و مَثَلهای نقل‌شده در کتاب مقدس ضرورتاً واقع نشده‌اند.‏ بعلاوه،‏ از آنجایی که منظور از نقل این داستانها آموزش نکات اخلاقی آنهاست،‏ هدفمان نباید یافتن مفاهیم سمبولیک برای تک‌تک عناصر این داستانها باشد.‏

b مفهوم نبوی این مَثَل در برج دیده‌بانی ۱۵ فوریه ۱۹۸۹،‏ صفحه‌های ۱۶،‏ ۱۷ مورد بحث قرار گرفته است.‏

مرور مطالب

◻ در خصوص رحمت،‏ میان طرزفکر عیسی و فریسیان چه تفاوتی وجود داشت؟‏

◻ چه کسانی امروزه به پسر گمشده شباهت دارند؟‏

◻ چه اوضاعی باعث شد پسر گمشده به خود بیاید؟‏

◻ پدر چگونه به پسر توبه‌کار خود رحمت نشان داد؟‏

‏[کادر در صفحهٔ ۲۳]‏

ایشان به خود آمدند

چه چیزی به بعضی از آنانی که از جماعت مسیحی اخراج شده بودند کمک کرد تا به خود بیایند؟‏ اظهارات زیر این موضوع را روشن می‌کند.‏

«ته دلم هنوز خوب می‌دانستم حقیقت کجاست.‏ سالها مطالعهٔ کتاب مقدس و رفتن به جلسات مسیحی در ژرفای دلم راه گشوده بود.‏ چطور می‌توانستم دیگر به نادیده‌گرفتن یَهُوَه ادامه دهم؟‏ یَهُوَه مرا رها نکرد؛‏ من یَهُوَه را رها کردم.‏ بالاخره،‏ به این نتیجه رسیدم که چقدر در اشتباهم و بی‌دلیل لجبازی می‌کنم،‏ و اینکه سخن یَهُوَه تا چه حد درست است که می‌گوید:‏ ‹هرچه بکاری همان را درو می‌کنی.‏› »—‏ک.‏ و.‏

«تأثیری که زبان باز کردن دختر کوچکم بر من داشت بسیار عمیق بود،‏ چرا که می‌خواستم به او چیزهایی از قبیل اینکه یَهُوَه کیست و چگونه به او دعا کنیم را بیاموزم.‏ این موضوع کاملاً خواب را از چشمانم ربوده بود،‏ تا اینکه یک شب دیروقت به پارکی رفتم و شروع کردم به گریه کردن.‏ گریه می‌کردم و بعد از مدتها به یَهُوَه دست به دعا شدم.‏ تنها چیزی که احتیاج داشتم این بود که یَهُوَه به زندگیم بازگردد،‏ و امیدوار بودم مرا ببخشد.‏»—‏گ.‏ ه.‏

«وقتی موضوع مذهب پیش می‌آمد اغلب به دیگران می‌گفتم،‏ من اگر قرار بود مذهبی را انتخاب کنم که حقیقت را آموزش دهد،‏ شاهد یَهُوَه می‌شدم.‏ خودم هم قبلاً شاهد یَهُوَه بودم،‏ اما برایم خیلی دشوار بود که مانند شاهدان یَهُوَه زندگی کنم،‏ برای همین آن را کنار گذاشتم.‏ اغلب وقتی این موضوع در ذهنم تازه می‌شد،‏ احساس تقصیر و ناراحتی در من بوجود می‌آمد.‏ بالاخره به بیچارگی خودم اقرار کردم.‏ خیلی چیزها بود که باید تغییر می‌دادم.‏»—‏س.‏ ن.‏

«سی و پنج سال پیش من و شوهرم هر دو از جماعت مسیحی اخراج شدیم.‏ سپس در سال ۱۹۹۱،‏ موضوع غیرمنتظره ولی خوشایندی پیش آمد.‏ دو پیر جماعت پیش ما آمدند و ما را از امکان بازگشتمان به یَهُوَه مطلع ساختند.‏ بعد از شش ماه در جماعت پذیرفته شدیم و از این موضوع خیلی خیلی خوشحال بودیم.‏ اکنون شوهر من ۷۹ ساله است،‏ و خودم ۶۳ سال دارم.‏»—‏ک.‏ آ.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی