کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۲۱ آوریل ص ۲۶-‏۲۹
  • ‏«الآن موعظه را خیلی دوست دارم!‏»‏

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • ‏«الآن موعظه را خیلی دوست دارم!‏»‏
  • برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۱
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • شادی‌ام را از دست دادم
  • درسی غیرمنتظره اما باارزش
  • علاقهٔ مجدّد به موعظه
  • یافتن همکاری دائم برای موعظه
  • دریچه‌ای به سوی برکات بیشتر
  • شادترین زندگی ممکن
  • چرا باید دعا کنیم؟‏
    برج دیده‌بانی ۲۰۰۰
  • برکات خدمت پیشگامی
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۷
  • طعم نیکویی یَهُوَه را «بچشید»‏
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۱
برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۱
ب۲۱ آوریل ص ۲۶-‏۲۹
وِنِسا وِچينی

زندگی‌نامه

‏«الآن موعظه را خیلی دوست دارم!‏»‏

از زبان وِنِسا وِچینی

من در شهر کوچکی به نام بالکْ‌لوتا در جنوب نیوزیلند بزرگ شدم.‏ در بچگی یَهُوَه و حقیقت را خیلی دوست داشتم.‏ از جلسات لذّت می‌بردم و در جماعت حس امنیت و شادی می‌کردم.‏ من خجالتی بودم اما موعظه کردن را دوست داشتم.‏ از موعظه کردن به همکلاسی‌هایم و دیگران نمی‌ترسیدم.‏ من مشتاق بودم که شاهد یَهُوَه بشوم و در ۱۱ سالگی تعمید گرفتم.‏

شادی‌ام را از دست دادم

متأسفانه در نوجوانی رابطه‌ام با یَهُوَه ضعیف شد.‏ فکر می‌کردم که همکلاسی‌هایم کاملاً آزاد بودند و من هم می‌خواستم طعم این آزادی را بچشم.‏ احساس می‌کردم که قوانین خانه و معیارهای مسیحی مرا محدود می‌کند و فعالیت‌های روحانی برایم خیلی سخت بود.‏ به وجود خدا هیچ شکی نداشتم،‏ اما از لحاظ روحانی به‌شدّت ضعیف شده بودم.‏

با این حال،‏ برای این که جزو مبشّران غیرفعال نشوم،‏ گهگاهی به موعظه می‌رفتم.‏ هیچ‌وقت با آمادگی قبلی به موعظه نمی‌رفتم و به این دلیل نمی‌توانستم گفتگویی ثمربخش با کسی داشته باشم.‏ در نتیجه موعظه‌ای مؤثر و شادی‌بخش نداشتم.‏ این موضوع حس منفی‌ام را به موعظه بیشتر کرد.‏ به خودم می‌گفتم،‏ ‹چطور یک نفر می‌تواند دائماً موعظه کند؟‏›‏

وقتی ۱۷ ساله شدم،‏ چون دلم می‌خواست مستقل زندگی کنم،‏ وسایلم را جمع کردم و به استرالیا رفتم.‏ رفتنم از خانه،‏ برای پدر و مادرم سخت بود.‏ نگرانم بودند،‏ اما فکر می‌کردند که همچنان به یَهُوَه خدمت می‌کنم.‏

در استرالیا،‏ فعالیت‌های روحانی‌ام از قبل هم کمتر شد.‏ به‌ندرت به جلسات می‌رفتم.‏ دوستانی پیدا کردم که مثل خودم یک شب به جلسه می‌رفتند و شب بعد مشغول نوشیدن و رقصیدن در کلوپ‌های شبانه بودند.‏ وقتی به آن روزها فکر می‌کنم،‏ می‌بینم هم در حقیقت بودم و هم در دنیا،‏ اما در هیچ کدام احساس راحتی نمی‌کردم.‏

درسی غیرمنتظره اما باارزش

تقریباً دو سال بعد،‏ با خواهری آشنا شدم که بدون این که خودش بداند،‏ مرا دربارهٔ مسیر زندگی‌ام به فکر فرو برد.‏ من با پنج خواهر مجرّد در یک خانه زندگی می‌کردم.‏ ما سرپرست حوزه و همسرش تامارا را دعوت کردیم تا یک هفته در خانهٔ ما بمانند.‏ وقتی سرپرست حوزه مشغول کارهای جماعت بود،‏ ما اوقات خوشی را با تامارا می‌گذراندیم.‏ او خیلی به احساسات دیگران توجه می‌کرد و درددل کردن با او خیلی راحت بود.‏ برایم جالب بود که معاشرت با شخصی که اینقدر روحانی است،‏ می‌تواند به این اندازه لذّت‌بخش باشد.‏

تامارا شخصی پر شور و نشاط بود.‏ علاقهٔ زیاد او به حقیقت و موعظه،‏ دیگران را تحت تأثیر قرار می‌داد.‏ او با تمام توانش به یَهُوَه خدمت می‌کرد و از این بابت خیلی شاد بود.‏ در حالی که من برای خدمت به یَهُوَه تلاش نمی‌کردم و شاد نبودم.‏ شخصیت مثبت و شادی واقعی او تأثیر بسزایی بر زندگی‌ام گذاشت.‏ نمونهٔ خوب او باعث شد پی ببرم که یَهُوَه می‌خواهد همهٔ ما او را «با شادی» خدمت کنیم.‏—‏مز ۱۰۰:‏۲‏.‏

علاقهٔ مجدّد به موعظه

می‌خواستم مثل تامارا شاد باشم،‏ اما باید تغییرات زیادی در زندگی‌ام ایجاد می‌کردم.‏ تقریباً سه سال طول کشید تا توانستم تغییرات کوچکی ایجاد کنم.‏ خودم را برای موعظه آماده می‌کردم و گاهی به عنوان پیشگام کمکی خدمت می‌کردم.‏ به این شکل بر ترسم غلبه کردم و اعتمادبه‌نَفْسم بیشتر شد.‏ در موعظه بیشتر از کتاب مقدّس استفاده می‌کردم و به این دلیل بیشتر از خدمتم لذّت می‌بردم.‏ چیزی نگذشت که تصمیم گرفتم هر ماه به عنوان پیشگام کمکی خدمت کنم.‏

دوستانی با سنین مختلف پیدا کردم که با تمام وجود به یَهُوَه خدمت می‌کردند و از خدمتشان لذّت می‌بردند.‏ نمونهٔ خوب آنان کمکم کرد که اولویت‌هایم را در زندگی تشخیص دهم و خواندن روزانهٔ کتاب مقدّس را شروع کنم.‏ شادی‌ام در موعظه بیشتر شد و خدمت پیشگامی را شروع کردم.‏ بعد از سال‌ها،‏ برای اولین بار در جماعت احساس راحتی کردم و شاد بودم.‏

یافتن همکاری دائم برای موعظه

یک سال بعد با اَلِکس آشنا شدم.‏ او مهربان بود و یَهُوَه و موعظه را خیلی دوست داشت.‏ اَلِکس شش سال بود که پیشگامی می‌کرد و به عنوان خادم جماعت خدمت می‌کرد.‏ او همچنین مدتی در کشور مالاوی خدمت کرده بود،‏ چون در آنجا نیاز زیادی به مبشّر بود.‏ اَلِکس در مالاوی با میسیونرهای زیادی آشنا شده بود که نمونهٔ خوبی برای او بودند و تشویقش کرده بودند که خدمت به یَهُوَه را در اولویت قرار دهد.‏

من و اَلِکس در سال ۲۰۰۳ ازدواج کردیم و همچنان در خدمت تمام‌وقت هستیم.‏ ما درس‌های زیادی آموخته‌ایم و یَهُوَه برکات بی‌شماری نصیبمان کرده است.‏

دریچه‌ای به سوی برکات بیشتر

وِنِسا در محدوده‌ای جديد،‏ با خواهری از آن منطقه موعظه می‌كند.‏

خدمت موعظه در شهر گِلِنُو در تیمور شرقی

در سال ۲۰۰۹،‏ از ما دعوت شد تا در تیمور شرقی،‏ کشور کوچکی در مجمع‌الجزایر اندونزی به عنوان میسیونر خدمت کنیم.‏ این دعوت غیرمنتظره ما را هیجان‌زده و در عین حال مضطرب کرد.‏ پنج ماه بعد به دیلی پایتخت آن کشور رفتیم.‏

در آنجا زندگی بسیار متفاوت بود.‏ ما باید به فرهنگ،‏ زبان،‏ غذا و شرایطی جدید عادت می‌کردیم.‏ در موعظه اغلب با مردمی فقیر،‏ کم‌سواد و ستمدیده روبرو می‌شدیم.‏ همچنین جنگ و خشونت به بسیاری از مردم آسیب‌های جسمی و عاطفی وارد کرده بود.‏a

موعظه در آنجا فوق‌العاده بود!‏ یک بار دختر ۱۳ ساله‌ای به نام ماریا را دیدم که خیلی غمگین بود.‏b مادرش را چند سال قبل از دست داده بود و پدرش را هم به‌ندرت می‌دید.‏ ماریا مثل بسیاری از همسن‌وسالانش هدفی در زندگی نداشت.‏ یک بار با گریه سفرهٔ دلش را برایم باز کرد.‏ اما اصلاً متوجه حرف‌هایش نشدم؛‏ چون هنوز به آن زبان مسلّط نبودم.‏ به یَهُوَه دعا کردم تا کمکم کند که بتوانم به او دلگرمی دهم.‏ سپس آیاتی دلگرم‌کننده برایش خواندم.‏ طی چند سال دیدم که حقیقت چگونه شخصیت،‏ چهره و زندگی ماریا را تغییر داد.‏ او تعمید گرفته است و در حال حاضر خودش کتاب مقدّس را به دیگران تعلیم می‌دهد.‏ ماریا اکنون جزوی از خانوادهٔ روحانی بزرگی است که او را خیلی دوست دارند.‏

یَهُوَه به فعالیت موعظه در تیمور شرقی برکت داده است.‏ با وجود این که اغلب مبشّران طی ۱۰ سال گذشته تعمید گرفته‌اند،‏ بیشتر آنان به عنوان پیشگام،‏ خادم یا پیر جماعت خدمت می‌کنند.‏ برخی دیگر در دفتر ترجمه،‏ نشریاتی را بر اساس کتاب مقدّس به زبان‌های محلّی ترجمه می‌کنند.‏ طی خدمتمان در آنجا،‏ سرود خواندن آنان در جلسات،‏ چهره‌های خندان و پیشرفت روحانی‌شان خیلی مرا خوشحال می‌کرد.‏

وِنِسا،‏ اَلِكس و سه برادر ديگر با موتور دعوتنامه‌های مراسم يادبود را پخش می‌كنند.‏

من و اَلِکس برای پخش دعوتنامهٔ مراسم یادبود به منطقه‌ای می‌رفتیم که در آن موعظه نشده بود

شادترین زندگی ممکن

زندگی در تیمور شرقی خیلی با استرالیا فرق داشت،‏ اما در آنجا خیلی شاد بودم.‏ گاهی سوار اتوبوس کوچکی می‌شدیم که پر از مردمی بود که از بازار محلّی،‏ ماهی خشک‌شده و سبزیجات خریده بودند.‏ گاهی در روزهای گرم و شرجی با علاقه‌مندانی مطالعه می‌کردیم که خانه‌ای کوچک با زمین خاکی داشتند و مرغ و خروس‌ها اطرافمان پرسه می‌زدند.‏ با وجود این سختی‌ها،‏ همیشه از خدمت لذّت می‌بردم.‏

وِنِسا و اَلِكس در يک مينی‌بوس پر از آدم هستند و سه برادر خود را بيرون ماشين نگه داشته‌اند.‏

در مسیر موعظه

وقتی به گذشته فکر می‌کنم،‏ از پدر و مادرم قدردانم که با تمام تلاش،‏ اصول کتاب مقدّس را به من یاد دادند.‏ آنان حتی زمانی که رابطهٔ نزدیکی با یَهُوَه نداشتم به من کمک کردند.‏ درستیِ امثال ۲۲:‏۶ را در زندگی‌ام دیدم.‏ پدر و مادرم به من و اَلِکس افتخار می‌کنند.‏ آنان خوشحالند که ما به یَهُوَه خدمت می‌کنیم.‏ ما از سال ۲۰۱۶،‏ مشغول خدمت سیّاری در محدودهٔ شعبهٔ استرالاسیا هستیم.‏

موعظه به کودکان در تیمور شرقی با استفاده از ویدیوی سارا و سینا

باورم نمی‌شود که در گذشته اصلاً از موعظه کردن لذّت نمی‌بردم.‏ الآن موعظه را خیلی دوست دارم!‏ من به این نتیجه رسیدم که با وجود پستی و بلندی‌های زندگی،‏ شادی واقعی تنها زمانی به دست می‌آید که یَهُوَه را با جان و دل خدمت کنیم.‏ بله،‏ شادترین دوران زندگی‌ام ۱۸ سال گذشته بوده است که در کنار اَلِکس به یَهُوَه خدمت کرده‌ام.‏ من پی بردم که داوود به درستی به یَهُوَه گفت:‏ «آنان که به تو پناه می‌آورند جملگی شادمان شوند و جاودانه بانگ شادی برآورند.‏ .‏ .‏ .‏ دوستداران نام تو در تو وجد کنند.‏»—‏مز ۵:‏۱۱‏.‏

وِنِسا و اَلِكس بيرون از خانه با مادر و دختری كتاب مقدّس را مطالعه می‌كنند.‏

مطالعهٔ کتاب مقدّس با انسان‌های فروتن واقعاً لذّت‌بخش است!‏

a از سال ۱۹۷۵،‏ تیمور شرقی به دلیل استقلال‌طلبی،‏ بیش از ۲۰ سال صحنهٔ جنگ بود.‏

b نام شخص تغییر کرده است.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی