مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
۱-۷ مه
گنجهایی در کلام خدا | اِرْمیا ۳۲-۳۴
«نشانهای حاکی از بازگشت اسرائیلیان به سرزمین موعود»
(اِرْمیا ۳۲:۶-۹) اِرمیا گفت: «کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: ۷ «اینک حَنَمئیل، پسرِ عموی تو شَلّوم، نزد تو میآید و میگوید: مزرعهٔ مرا که در عَناتوت است بخر، زیرا حق بازخرید بر مبنای خویشاوندی با توست.» ۸ پس همانگونه که خداوند فرموده بود، پسرعمویم حَنَمئیل در حیاط قراولان نزد من آمد و گفت، «مزرعهٔ مرا که در عَناتوت در قلمرو بنیامین است بخر، زیرا که حق مالکیت و بازخریدِ آن از آن توست؛ پس آن را برای خود بخر.» آنگاه دانستم که این کلام از جانب خداوند است. ۹ «پس مزرعهای را که در عَناتوت بود از پسرعمویم حَنَمئیل خریدم و بهای آن را که هفده مثقال نقره بود برایش وزن کردم.
(اِرْمیا ۳۲:۱۵) زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: بار دیگر در این سرزمین خانهها و مزرعهها و تاکستانها خریداری خواهد شد.»
it-۱-۲¶ ۱۰۵ E
عَناتوت
اِرْمیا از شهر عَناتوت بود و به دلیل این که پیام یَهُوَه را به مردم میرساند، آنان او را به مرگ تهدید کردند. بدین شکل او در دیار خود بیحرمت شد. (ار ۱:۱؛ ۱۱:۲۱-۲۳؛ ۲۹:۲۷) یَهُوَه از طریق اِرْمیا پیشگویی کرد که این شهر با بلا و مصیبت روبرو خواهد شد و این زمانی اتفاق افتاد که بابلیان سرزمین اسرائیل را به تصرّف در آوردند. (ار ۱۱:۲۱-۲۳) پیش از سقوط اورشلیم، اِرْمیا مزرعهٔ پسر عموی خود در عَناتوت را قانوناً خرید و این نشانهٔ بازگشت یهودیان از اسارت بابل بود. (ار ۳۲:۷-۹) در میان نخستین گروه از اسیرانی که از بابِل به همراه زروبابِل به اورشلیم بازگشتند، ۱۲۸ تن از مردان عَناتوت بودند. عَناتوت در میان شهرهایی ذکر شده است که بار دیگر مسکونی شد و بدین شکل پیشگویی اِرْمیا به تحقق پیوست.—عز ۲:۲۳؛ نح ۷:۲۷؛ ۱۱:۳۲.
(اِرْمیا ۳۲:۱۰-۱۲) آنگاه قباله را امضا و مُهر کرده، شاهدان گرفتم و بهای آن را به نقره بر ترازو وزن کردم. ۱۱ سپس قبالهٔ خرید را برداشتم، هم نسخهٔ مَمهور را که حاوی مُفاد و شرایط بود، و هم نسخهٔ باز را. ۱۲ و قبالهٔ خرید را در حضور پسرعمویم حَنَمئیل و تمام شاهدانی که قبالهٔ خرید را امضا کرده بودند، و نیز در برابر تمام یهودیانی که در حیاط قراولان نشسته بودند، به باروک پسر نیریا نوادهٔ مَحسِیا دادم.
(اِرْمیا ۳۳:۷، ۸) و سعادت را به یهودا و اسرائیل بازآورده، آنان را همچون گذشته بنا خواهم کرد. ۸ من ایشان را از تمامی گناهانی که به من ورزیدهاند پاک خواهم ساخت، و تمامی تقصیرهای ایشان را که بدانها بر من گناه ورزیده و از من سر پیچیدهاند، خواهم آمرزید.
jr-۲۲¶ ۱۵۲ E-۲۳
«آیا شناختن من جز این است؟»
۲۲ اگر کسی با عمل یا گفتهای نسنجیده شما را برنجاند، آیا یَهُوَه را سرمشق قرار میدهید؟ او در مورد یهودیان ایّام باستان گفت که گناهان آنان را میبخشد و آنان را «پاک» میسازد. (اِرْمیا ۳۳:۸ خوانده شود.) او میتواند گناه شخص توبهکار را پاک سازد گویی آن را دیگر به یاد ندارد. بدین ترتیب خدا میگذارد شخص خدمت خود را بار دیگر از سر گیرد. البته، این بدین معنی نیست که شخص از گناه موروثی و ناکاملی پاک شده است و اکنون کامل و بیگناه است. اما هنوز نکتهای پراهمیت برای ما در این گفته نهفته است. ما نیز میتوانیم بکوشیم که خطاهای دیگران را فراموش کنیم و بهاصطلاح تصویر بدی را که از آنان در دل خود داریم، پاک کنیم. چگونه؟
۲۳ تصوّر کنید که کاسه یا گلدانی باارزش را به ارث بردهاید. اگر این کاسه یا گلدان کثیف یا لکهدار شود، آیا بلافاصله آن را دور میاندازید؟ خیر. شما احتمالاً لکه یا هر گونه کثیفی دیگری را با دقت تمیز میکنید؛ زیرا میخواهید که زیبایی آن را حفظ کنید و در زیر نور آفتاب برق زند. مشابهاً اگر برادر یا خواهری ما را برنجاند، باید تلاش کنیم که هر گونه کینه را از دل ریشهکن کنیم و نگذاریم فکرمان به گفتار یا عمل آزاردهندهٔ آنان مشغول شود. در واقع با بخشیدن خطای دیگران، بهاصطلاح تصویر یا خاطرهٔ بدی را که از آنان در ذهن و دلمان به جا مانده است، پاک میسازیم. با این کار میتوانیم هر گونه افکار منفی را در مورد آنان از ذهن دور کنیم و بار دیگر از رابطهای گرم و صمیمی با آنان برخوردار شویم؛ رابطهای که ظاهراً از دست رفته بود.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(اِرْمیا ۳۳:۱۵) در آن ایام و در آن زمان برای داوود شاخهای عادل خواهم رویانید که عدل و انصاف را در این سرزمین به اجرا در خواهد آورد.
jr-۱۰¶ ۱۷۳ E
شما میتوانید از عهد جدید فایده برید
۱۰ اِرْمیا مسیح موعود را به عنوان «شاخهای» برای داوود به تصویر کشید. این تشبیه حتی در زمان اِرْمیا نیز بجا بود. در روزگار اِرْمیای نبی، خاندان سلطنتی داوود همچون درختی قطع شد. اما کندهٔ این درخت همچنان باقی ماند و بعدها عیسی از دودمان سلطنتی داوود به دنیا آمد. به زبان نبوی، او «یهوه عدالت ما» نامیده شد که نشاندهندهٔ ارزشی است که یَهُوَه برای این خصوصیت قائل است. (اِرْمیا ۲۳:۵، ۶ خوانده شود.) یَهُوَه اجازه داد که پسر یگانهاش بر روی زمین با درد و رنج فراوان روبرو شود و جان خود را فدا سازد. بدین شکل، یَهُوَه در هماهنگی با عدالتش و بر اساس قربانی «شاخهای» که برای داوود بود یعنی عیسی مسیح، گناهان انسانها را میبخشد. (ار ۳۳:۱۵) این قربانی راهی را به وجود آورد که برخی از انسانها برای حیات «درستکار» شمرده شوند، با روحالقدس مسح شوند و در زمرهٔ طرفین عهد جدید قرار گیرند. عدالت یَهُوَه همچنین در این نمایان میشود که کسان دیگری نیز که در این عهد شریک نیستند، بتوانند از این عهد فایده برند.—روم ۵:۱۸.
(اِرْمیا ۳۳:۲۳، ۲۴) و کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: ۲۴ «آیا به سخن این مردمان توجه نکردهای که میگویند: «خداوند آن دو طایفه را که برگزیده بود، ترک کرده است؟» پس قومِ مرا خوار میشمارند و دیگر ایشان را قومی نمیانگارند.
قرائت کتاب مقدّس
(اِرْمیا ۳۲:۱-۱۲) این است کلامی که در سال دهمِ صِدِقیا پادشاه یهودا، که سال هجدهمِ نبوکدنصر بود، از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد. ۲ در آن هنگام، لشکر پادشاه بابِل اورشلیم را در محاصره داشت، و اِرمیای نبی در حیاط قراولان در کاخ پادشاه یهودا، در بند بود. ۳ زیرا صِدِقیا پادشاه یهودا او را به زندان افکنده و گفته بود: «چرا نبوّت میکنی و میگویی، ‹خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را تسخیر خواهد کرد؛ ۴ صِدِقیا پادشاه یهودا از چنگ کَلدانیان نخواهد رَست، بلکه بهیقین به دست پادشاه بابِل تسلیم شده، با او رو در رو سخن خواهد گفت و او را به چشم خود خواهد دید. ۵ و خداوند میگوید که او صِدِقیا را به بابِل خواهد بُرد و او در آنجا خواهد ماند، تا آنگاه که من به یاری او بیایم. اگر با کَلدانیان به نبرد برخیزید، پیروز نخواهید شد؟›» ۶ اِرمیا گفت: «کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: ۷ ‹اینک حَنَمئیل، پسرِ عموی تو شَلّوم، نزد تو میآید و میگوید: مزرعهٔ مرا که در عَناتوت است بخر، زیرا حق بازخرید بر مبنای خویشاوندی با توست.› ۸ پس همانگونه که خداوند فرموده بود، پسرعمویم حَنَمئیل در حیاط قراولان نزد من آمد و گفت، ‹مزرعهٔ مرا که در عَناتوت در قلمرو بنیامین است بخر، زیرا که حق مالکیت و بازخریدِ آن از آن توست؛ پس آن را برای خود بخر.› آنگاه دانستم که این کلام از جانب خداوند است. ۹ ‹پس مزرعهای را که در عَناتوت بود از پسرعمویم حَنَمئیل خریدم و بهای آن را که هفده مثقال نقره بود برایش وزن کردم. ۱۰ آنگاه قباله را امضا و مُهر کرده، شاهدان گرفتم و بهای آن را به نقره بر ترازو وزن کردم. ۱۱ سپس قبالهٔ خرید را برداشتم، هم نسخهٔ مَمهور را که حاوی مُفاد و شرایط بود، و هم نسخهٔ باز را. ۱۲ و قبالهٔ خرید را در حضور پسرعمویم حَنَمئیل و تمام شاهدانی که قبالهٔ خرید را امضا کرده بودند، و نیز در برابر تمام یهودیانی که در حیاط قراولان نشسته بودند، به باروک پسر نیریا نوادهٔ مَحسِیا دادم.
۸-۱۴ مه
گنجهایی در کلام خدا | اِرْمیا ۳۵-۳۸
«عِبِدمِلِک—نمونه در دلیری و مهربانی»
(اِرْمیا ۳۸:۴-۶) پس صاحبمنصبان به پادشاه گفتند: «این مرد باید کشته شود، زیرا با سخنانی که میگوید، دستان سربازانی را که در این شهر باقی ماندهاند، و دستان تمامی مردم را سست میکند. او نه سعادت این قوم، بلکه سیهروزیشان را خواهان است.» ۵ آنگاه صِدِقیای پادشاه پاسخ داد: «اینک او در دست شماست، زیرا پادشاه کاری به خلاف شما نمیتواند کرد.» ۶ پس ایشان اِرمیا را گرفتند و در آبانبارِ مَلکیا پسر شاه، که در حیاط قراولان بود، افکندند. آنها اِرمیا را با طناب پایین فرستادند، و در آبانبار هیچ آب نبود بلکه گِل بود، و اِرمیا در گل فرو رفت.
it-۲-۳¶ ۱۲۲۸ E
صِدِقیا
بعدها صاحبمنصبان درخواست کردند که اِرْمیا باید کشته شود؛ زیرا او متهم شده بود که روحیهٔ ساکنان اورشلیم را تضعیف کرده است؛ شهری که به دست دشمنان محاصره شده بود. در آن زمان صِدِقیا نشان داد که حاکمی ضعیف است. او در مورد اِرْمیا گفت: «اینک او در دست شماست، زیرا پادشاه کاری به خلاف شما نمیتواند کرد.» با این حال، صِدِقیا به عِبِدمِلِک اجازه داد که به همراه ۳۰ مرد اِرْمیا را نجات دهد. پس از آن، پادشاه با اِرْمیا صحبتی خصوصی داشت و به او اطمینان داد که او را نخواهد کشت و به کسانی که قصد جان او را دارند، نخواهد سپرد. اما صِدِقیا میترسید که یهودیانی که به دست کلدانیان افتاده بودند، علیه او قد علم کنند. از این رو، به گفتههای الهامی اِرْمیا گوش نداد و خود را تسلیم صاحبمنصبان بابِل نکرد. به علاوه پادشاه از روی ترس به اِرْمیا فرمان داد که صاحبمنصبان را از صحبت خصوصیشان مطلع نسازد.—ار ۳۸:۱-۲۸.
(اِرْمیا ۳۸:۷-۱۰) و اما عِبِدمِلِکِ حَبَشی که یکی از خواجهسرایان کاخ سلطنتی بود، شنید که اِرمیا را به آبانبار افکندهاند. پس چون پادشاه نزد دروازهٔ بنیامین به قضاوت نشسته بود، ۸ عِبِدمِلِک از کاخ سلطنتی بیرون آمده، به پادشاه گفت: ۹ «ای سرور من پادشاه! این مردان در آنچه به اِرمیای نبی کردهاند، مرتکب عملی شریرانه شدهاند. آنان او را به آبانبار افکندهاند، و او در آنجا از گرسنگی خواهد مرد، زیرا در شهر نانی باقی نمانده است.» ۱۰ پس پادشاه به عِبِدمِلِکِ حَبَشی دستور داد: «سی مرد از اینجا با خود برگیر و اِرمیای نبی را پیش از آنکه بمیرد، از آبانبار بیرون آور.»
(اِرْمیا ۳۸:۱۱-۱۳) پس عِبِدمِلِک آن کسان را همراه خود برگرفت و به کاخ سلطنتی رفته، به حجرهای داخل شد که زیر خزانه بود و از آنجا پارچههای کهنه و جامههای مندرس برگرفته، آنها را با طنابه به آبانبار نزد اِرمیا پایین فرستاد. ۱۲ عِبِدمِلِکِ حَبَشی به اِرمیا گفت: «این پارچههای کهنه و جامههای مندرس را میان طنابها و زیر بغل خود بگذار.» و اِرمیا چنین کرد. ۱۳ پس اِرمیا را با طنابها بالا کشیده، او را از آبانبار بیرون آوردند. و اِرمیا در حیاط قراولان ماند.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(اِرْمیا ۳۵:۱۹) پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: «نسل یوناداب پسر رِکاب کسی را که در حضور من به خدمت بایستد، هرگز کم نخواهد داشت.»
it-۲-۷۵۹ E
رِکابیان
اطاعت رِکابیان از پدرشان مایهٔ خشنودی یَهُوَه بود. اما برخلاف آنان اهالی یهودا از آفریدگارشان اطاعت نکردند. (ار ۳۵:۱۲-۱۶) خدا به رِکابیان چنین وعدهٔ دلگرمکنندهای داد: «نسل یوناداب پسر رِکاب کسی را که در حضور من به خدمت بایستد، هرگز کم نخواهد داشت.»—ار ۳۵:۱۹.
(اِرْمیا ۳۷:۲۱) پس صِدِقیای پادشاه دستور داد اِرمیا را به حیاط قراولان منتقل کنند، و تا زمانی که در شهر نانی باقی بود، هر روز قرصی نان از کوچهٔ نانوایان به او میدادند. پس اِرمیا در حیاط قراولان بماند.
قرائت کتاب مقدّس
(اِرْمیا ۳۶:۲۷-۳۷:۲) و اما پس از آنکه پادشاه طومار و سخنانی را که باروک از دهان اِرمیا نوشته بود، سوزانید، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: ۲۸ «طوماری دیگر برگیر و همهٔ سخنانی را که بر طومار نخست بود و یِهویاقیم پادشاه یهودا آن را سوزانید، بر آن بنویس. ۲۹ و به یِهویاقیم پادشاه یهودا بگو: ‹خداوند چنین میفرماید: تو آن طومار را سوزاندی و گفتی، ’چرا در آن نوشتی که پادشاه بابِل بهیقین خواهد آمد و این سرزمین را ویران کرده، انسان و حیوان را از آن نابود خواهد ساخت؟‘ ۳۰ پس خداوند دربارهٔ یِهویاقیم پادشاه یهودا چنین میگوید: برای او کسی نخواهد بود که بر تخت داوود بنشیند، و جسدش در گرمای روز و سرمای شب بیرون افکنده خواهد شد. ۳۱ من او و نسلش و خدمتگزارانش را به سبب تقصیرشان مکافات خواهم رسانید و بر آنها و ساکنان اورشلیم و مردم یهودا همهٔ آن بلایا را که بر ضد ایشان اعلام کردم، نازل خواهم کرد، زیرا که مرا نشنیدند.›» ۳۲ پس اِرمیا طوماری دیگر برگرفت و آن را به باروکِ کاتب پسر نیریا داد، و او تمامی سخنان طوماری را که یِهویاقیم پادشاه یهودا در آتش سوزانده بود، از دهان اِرمیا بر آن نوشت، و سخنان بسیاری مانند آنها نیز بر آن افزوده شد.
۳۷ صِدِقیا پسر یوشیا، که نبوکدنصر پادشاه بابِل او را بر سرزمین یهودا به پادشاهی نصب کرده بود، به جای یِهویاکین پسر یِهویاقیم، پادشاه شد. ۲ اما نه او و نه خدمتگزارانش و نه مردمان آن سرزمین، هیچیک به کلام خداوند که به واسطهٔ اِرمیای نبی بیان شده بود، گوش فرا ندادند.
۱۵-۲۱ مه
گنجهایی در کلام خدا | اِرْمیا ۳۹-۴۳
«یَهُوَه هر یک را بر حسب اعمالش پاداش یا سزا خواهد داد»
(اِرْمیا ۳۹:۴-۷) چون صِدِقیا پادشاه یهودا و تمامی سربازان این را دیدند، گریختند و در تاریکی شب از راه باغستان شاه، از دروازهای که میان دو حصار بود، از شهر خارج شدند و به سوی عَرَبَه رفتند. ۵ اما سپاه کَلدانیان ایشان را تعقیب کردند و در دشتهای اَریحا به صِدِقیا رسیدند و او را گرفته، به رِبلَه در سرزمین حَمات نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل آوردند، و او بر محکومیت وی حکم بداد. ۶ آنگاه پادشاه بابِل پسران صِدِقیا را در برابر دیدگانش در رِبلَه سلاخی کرد و همهٔ نجیبزادگان یهودا را نیز از دم تیغ گذرانید. ۷ او چشمان صِدِقیا را از حدقه بیرون آورد، و او را به زنجیرها بسته، به بابِل برد.
it-۲-۴¶ ۱۲۲۸ E
صِدِقیا
سقوط اورشلیم. سرانجام در سال ۶۰۷ قبل از میلاد «در نهمین روزِ ماه چهارم از یازدهمین سالِ صِدِقیا،» اورشلیم به دست دشمنان افتاد. شبهنگام صِدِقیا و سربازانش گریختند. در بیابان اَریحا آنان گرفتار شدند و صِدِقیا را نزد نِبوکَدنِصَّر آوردند. پسران صِدِقیا را در برابر چشمانش کشتند. از آنجا که میدانیم او فقط حدوداً ۳۲ سال داشت، پسرانش هنوز نوجوان بودند. پس از این ماجرای دردناک، چشمان صِدِقیا را کور کردند، او را به زنجیر بستند و به بابِل بردند. او تا روز مرگش در زندان به سر برد.—۲پا ۲۵:۲-۷؛ ار ۳۹:۲-۷؛ ۴۴:۳۰؛ ۵۲:۶-۱۱؛ با ار ۲۴:۸-۱۰؛ حز ۱۲:۱۱-۱۶؛ ۲۱:۲۵-۲۷ مقایسه شود.
(اِرْمیا ۳۹:۱۵-۱۸) اما زمانی که اِرمیا در حیاط قراولان محبوس بود، کلام خداوند بر او نازل شده، گفت: ۱۶ «برو و به عِبِدمِلِکِ حَبَشی بگو، ‹خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک آنچه دربارهٔ این شهر گفتهام، با آوردن مصیبت و نه سعادت عملی میکنم، و آنها در برابر دیدگان تو در آن روز رخ خواهد داد. ۱۷ اما خداوند میگوید: من تو را در آن روز خواهم رهانید و تو به دست کسانی که از ایشان میهراسی، تسلیم نخواهی شد. ۱۸ آری، خداوند میگوید: یقین دار که تو را رهایی خواهم داد، و تو به شمشیر از پا در نخواهی آمد، بلکه از آن رو که بر من توکل داشتهای، جان خویش به غنیمت خواهی برد.›»
(اِرْمیا ۴۰:۱-۶) این است کلامی که از جانب خداوند به اِرمیا رسید، پس از آنکه نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی او را در رامَه رها کرد. نبوزَرَدان او را در غُل و زنجیر همراه با تمامی اسیران اورشلیم و یهودا که به بابِل تبعید میشدند، به آنجا برده بود. ۲ رئیس گارد سلطنتی اِرمیا را برگرفته، او را گفت: «یهوه خدایت این بلا را دربارهٔ این مکان اعلام فرموده بود. ۳ حال خداوند آن را عملی کرده و آنچه را که گفته بود، به انجام رسانده است. از آنجا که به خداوند گناه ورزیده و به کلام او گوش فرا ندادهاید، این همه بر شما گذشته است. ۴ اینک من امروز تو را از زنجیرهایی که بر دستان توست، میرهانم. اگر مایلی با من به بابِل بیایی، بیا، و من از تو به نیکویی مراقبت خواهم کرد؛ ولی اگر مایل نیستی با من به بابِل بیایی، نیا. ببین، تمامی این سرزمین پیش روی توست؛ به هر کجا که تو را خوش و پسند آید، برو. ۵ اما اگر میمانی، نزد جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان بازگرد که پادشاه بابِل وی را بر شهرهای یهودا نصب کرده است، و نزد او در میان مردم ساکن شو. یا به هر کجای دیگر که دلخواه توست، برو.» پس رئیس گارد سلطنتی به او توشهٔ راه و هدیه داد، و رهایش کرد. ۶ اِرمیا نیز به مِصفَه نزد جِدَلیا پسر اَخیقام رفت و با او در میان مردمانی که در زمین باقی مانده بودند، سکونت گزید.
it-۲-۴۸۲ E
نبوزَرَدان
نبوزَرَدان به فرمان نِبوکَدنِصَّر، اِرْمیا را آزاد کرد. او با مهربانی با اِرْمیا صحبت کرد و به او اجازه داد که مطابق با خواست خود عمل کند. همچنین به اِرْمیا گفت که از او مراقبت میکند و توشهٔ راه او را تأمین کرد. هنگام انتصاب جِدَلیا به عنوان حاکم بر مردمانی که در سرزمین یهودا باقی مانده بود، نبوزَرَدان سخنگوی پادشاه بابِل بود. (۲پا ۲۵:۲۲؛ ار ۳۹:۱۱-۱۴؛ ۴۰:۱-۷؛ ۴۱:۱۰) حدوداً ۵ سال بعد، در سال ۶۰۲ ق.م. نبوزَرَدان یهودیان دیگری را که ظاهراً به مناطق اطراف یهودا گریخته بودند، به اسارت به بابِل برد.—ار ۵۲:۳۰.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(اِرْمیا ۴۲:۱-۳) آنگاه تمامی سرداران سپاه همراه با یوحانان پسر قاریَح و یِزَنیا پسر هوشَعیا، و تمامی مردم از کوچک و بزرگ پیش آمدند ۲ و به اِرمیای نبی گفتند: «تمنا اینکه التماس ما را بشنوی و نزد یهوه خدایت برای همهٔ ما باقیماندگان قوم دعا کنی، زیرا چنانکه میبینی، از آن قوم بزرگ تنها این شمار اندک باقی ماندهایم. ۳ باشد که یهوه خدایت راهی را که باید برویم و کاری را که باید بکنیم، به ما بنمایاند.»
(اِرْمیا ۴۳:۲) آنگاه عَزَریا پسر هوشَعیا و یوحانان پسر قاریَح و تمامی مردان متکبر به اِرمیا گفتند: «تو دروغ میگویی! یهوه خدای ما تو را نفرستاده تا بگویی: «به مصر نروید و در آنجا زندگی نکنید.»
(اِرْمیا ۴۳:۴) پس یوحانان پسر قاریَح و همهٔ سرداران سپاه و تمامی قوم، از اطاعت کلام خداوند مبنی بر ماندن در سرزمین یهودا، سر باز زدند.
(اِرْمیا ۴۳:۶، ۷) مردان و زنان و کودکان و دختران پادشاه را، و هر آن کس را که نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان سپرده بود، و نیز اِرمیای نبی و باروک پسر نیریا را. ۷ باری، آنان به سرزمین مصر درآمدند، زیرا از کلام خداوند اطاعت نکردند، و به تَحفَنحیس رسیدند.
it-۱-۴¶ ۴۶۳ E
گاهشماری
اورشلیم برای آخرین بار در نهمین سال حکومت صِدِقیا (۶۰۹ ق.م.) به محاصره درآمد و در یازدهمین سال حکمرانی او (۶۰۷ ق.م.) سقوط کرد یعنی در نوزدهمین سال حکمرانی نِبوکَدنِصَّر پادشاه (او در سال ۶۲۵ ق.م. بر تخت پادشاهی نشست). (۲پا ۲۵:۱-۸) در پنجمین ماه سال ۶۰۷ ق.م. (یعنی در ماه آب که مصادف با ژوئیه و اوت است) اورشلیم به آتش کشیده شد، دیوارهای شهر فرو ریخت و اکثر اهالی آن به اسارت برده شدند. اما «برخی از فقیرترینِ مردم» تا زمانی که جِدَلیا، سخنگوی نِبوکَدنِصَّر کشته شد در این شهر باقی ماندند و سپس به مصر گریختند. بدین شکل سرزمین یهودا کاملاً ویران شد. (۲پا ۲۵:۹-۱۲، ۲۲-۲۶) این واقعه در اِتانیم، هفتمین ماه آن سال (یعنی تیشری که مصادف با سپتامبر و اکتبر است) روی داد. از این رو، ۷۰ سال ویرانی یهودا باید از حدود اول اکتبر سال ۶۰۷ ق.م. تا سال ۵۳۷ ق.م. بوده باشد. در هفتمین ماه سال ۵۳۷ ق.م. نخستین گروه از یهودیان به وطن خود، یهودا بازگشتند یعنی درست ۷۰ سال پس از نابودی کامل سرزمین یهودا.—۲تو ۳۶:۲۱-۲۳؛ عز ۳:۱.
قرائت کتاب مقدّس
(اِرْمیا ۴۰:۱۱-۴۱:۳) چون تمامی یهودیانی که در موآب و در میان عَمّونیان و در اَدوم و دیگر ولایات بودند، شنیدند که پادشاه بابِل شماری را در یهودا باقی گذاشته و جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان را بر ایشان نصب کرده است، ۱۲ همگی از هر مکانی که در آن پراکنده شده بودند، به سرزمین یهودا و نزد جِدَلیا در مِصفَه بازگشتند و شراب و میوههای تابستانی بسیار زیاد گرد آوردند. ۱۳ و اما یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که در صحرا بودند، به مِصفَه نزد جِدَلیا آمدند ۱۴ و او را گفتند: «آیا میدانی که بَعَلیس پادشاه بنیعَمّون، اسماعیل پسر نِتَنیا را فرستاده تا تو را بکشد؟» اما جِدَلیا پسر اَخیقام سخن ایشان را باور نکرد. ۱۵ آنگاه یوحانان پسر قاریَح، پنهانی در مِصفَه به جِدَلیا گفت: «تمنا اینکه اجازه دهی تا بروم و اسماعیل پسر نِتَنیا را بکُشم، و کسی آگاه نخواهد شد. چرا او جان تو را بستاند و مردمان یهودا که جملگی نزد تو گرد آمدهاند، پراکنده شوند و باقیماندگانِ یهودا نابود گردند؟» ۱۶ اما جِدَلیا پسر اَخیقام به یوحانان پسر قاریَح پاسخ داده، گفت: «این کار را مکن، زیرا سخنت دربارهٔ اسماعیل دروغ است.»
۴۱ در ماه هفتم، اسماعیل پسر نِتَنیا پسر اِلیشَمَع که از خاندان سلطنتی و یکی از سرداران پادشاه بود، به همراه ده مرد دیگر به مِصفَه نزد جِدَلیا پسر اَخیقام آمد. همچنان که آنان با یکدیگر به نان خوردن مشغول بودند، ۲ اسماعیل پسر نِتَنیا و آن ده که همراهش بودند، برخاستند و جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان را که پادشاه بابِل به فرمانداری آن دیار برگماشته بود، به ضرب شمشیر به قتل رساندند. ۳ اسماعیل همچنین تمامی یهودیانی را که با جِدَلیا در مِصفَه بودند و نیز سربازان کَلدانی را که از قضا در آنجا حضور داشتند، کشت.
۲۲-۲۸ مه
گنجهایی در کلام خدا | اِرْمیا ۴۴-۴۸
«چیزهای بزرگ برای خود نطلبید»
(اِرْمیا ۴۵:۲، ۳) ای باروک، یهوه خدای اسرائیل به تو چنین میفرماید: ۳ تو گفتهای: «وای بر من! زیرا خداوند بر درد من غم افزوده است. از نالیدن خسته شدهام و راحت نمییابم.»
jr-۱۰۴ E-۱۰۵ ¶۴-۶
«چیزهای بزرگ برای خود نطلبید»
۴ از قرار معلوم، باروک به شهرت و مقام اهمیت بیش از حد میداد. با این که باروک منشی اِرْمیا بود، ممکن است که با دیگران نیز همکاری میکرد. در اِرْمیا ۳۶:۳۲، او «باروکِ کاتب» خوانده شده است. از شواهد باستانشناسی میتوان استنباط کرد که باروک مقامی والا در دربار پادشاه داشت. درخور توجه است که یکی از صاحبمنصبان یهودا به نام اِلیشَمَع نیز «کاتب» خوانده شده است. بنابراین میتوان نتیچهگیری کرد که باروک همچون همکارش اِلیشَمَع اجازه داشت به «حجرهٔ کاتب واقع در خانهٔ پادشاه» وارد شود. (ار ۳۶:۱۱، ۱۲، ۱۴) باروک به حتم، فردی تحصیلکرده در دربار پادشاه بود. سِرایا، برادر او مسئول تدارکات در خانهٔ صِدِقیای پادشاه بود و برای انجام وظیفهٔ خطیری به همراه پادشاه به بابِل رفت. (اِرْمیا ۵۱:۵۹ خواند شود.) سِرایا احتمالاً موظف بود برای سفر پادشاه و اقامت او تدارک بیند. بهراستی که مقامی والا در دربار داشت.
۵ میتوان تصوّر کرد که باروک به خاطر مقام والایش به تدریج از نگارش پیامهای پیدرپی علیه یهودا خسته شده بود. حتی ممکن بود که همکاری با پیامبر خدا شهرت و مقام باروک را در معرض خطر قرار میداد. همان طور اگر یَهُوَه آنچه را بنا کرده بود، ویران میساخت، چه پیامدی به همراه میداشت؟ (اِرْمیا ۴۵:۴) ممکن بود که باروک به «چیزهای بزرگ» یعنی مقام والاتر در دربار پادشاه یا مال و منال بیشتر نمیرسید. اگر باروک به واقع میخواست به چنین مقامی در نظام یهودی آن زمان که محکوم به نابودی بود برسد، خدا دلیلی موجه داشت که او را از میل و خواستش منصرف کند.
۶ به یاد داشته باشید که شاید «چیزهای بزرگ» که باروک در پی آن بود، شامل رفاه مادی نیز میشد. قومهای اطراف سرزمین اسرائیل شدیداً به دارایی و اموال خود وابسته بودند. برای نمونه، قوم موآب مثل قوم عَمون به «دسترنج و گنجهای خویش» توکّل داشت. یَهُوَه از اِرْمیا خواسته بود که در مورد بابِل بنویسد که «خزائن بسیار» دارد. (ار ۴۸:۱، ۷؛ ۴۹:۱، ۴؛ ۵۱:۱، ۱۳) اما خدا این قومها را محکوم کرده بود.
(اِرْمیا ۴۵:۴، ۵الف) او را بگو، خداوند چنین میفرماید: اینک در سرتاسر این سرزمین، هرآنچه بنا کردهام، ویران خواهم ساخت و هرآنچه کاشتهام، از ریشه بر خواهم کَند. ۵ آیا تو چیزهای بزرگ برای خود میطلبی؟ خداوند میگوید آنها را طلب مکن.
jr-۲¶ ۱۰۳ E
«چیزهای بزرگ برای خود نطلبید»
۲ باروک با ناله و از صمیم دل گفت: «وای بر من! زیرا خداوند بر درد من غم افزوده است. از نالیدن خسته شدهام و راحت نمییابم.» شما نیز شاید چنین سخنانی را به زبان آورده باشید یا چنین سخنانی از ذهنتان گذشته باشد. به هر صورت یَهُوَه نالههای باروک را شنید. خدا که کاوشگر دلهاست، میدانست که چه چیز سبب این امر شده است و از طریق اِرْمیا با مهربانی باروک را اصلاح کرد. (اِرْمیا ۴۵:۱-۵ خوانده شود.) شاید بخواهید بدانید که چرا باروک خسته و مأیوس شده بود. آیا دلیل آن وظیفهای بود که بر دوش داشت یا شرایط جامعهای که در آن زندگی میکرد؟ شکی نیست که باروک در پی «چیزهای بزرگ» بود. اما چه چیزهایی؟ اگر او راهنمایی و پندهای یَهُوَه را میپذیرفت، چه اطمینان خاطری میتوانست داشته باشد؟ ما از سرگذشت زندگی او چه درسی میگیریم؟
(اِرْمیا ۴۵:۵ب) زیرا هان بر تمامی بشر بلا خواهم رسانید. اما تو به هر جا بروی، جانت را به تو به غنیمت خواهم بخشید.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(اِرْمیا ۴۸:۱۳) آنگاه موآب از کِموش سرافکنده خواهند شد، چنانکه خاندان اسرائیل از بِیتئیل که تکیهگاهشان بود.
it-۱-۴۳۰ E
کِموش
اِرْمیای نبی در خصوص موآب پیشگویی کرد که با بلا و مصیبت روبرو خواهد شد و خدای اصلی آنان، کِموش با کاهنان و صاحبمنصبانش به تبعید خواهد رفت. همچنین در این پیشگویی آمده است که موآبیان از ناتوانی و عدم قدرت خدایشان شرمزده خواهند شد، درست همان طور که ده طایفهٔ اسرائیل از اهالی بیتئیل سرافکنده شدند. از قرار معلوم اهالی بیتئیل به پرستش گوساله روی آورده بودند.—ار ۴۸:۷، ۱۳، ۴۶.
(اِرْمیا ۴۸:۴۲) موآب نابود شده، دیگر قومی نخواهد بود، زیرا خویشتن را بر ضد خداوند برافراشته است.
it-۲-۲¶ ۴۲۲ E
موآب
تحقق پیشگوییهای کتاب مقدّس در مورد موآب غیرقابل انکار است. قرنها پیش قوم موآب از میان رفت. (ار ۴۸:۴۲) امروزه تنها از شهرهای موآبیان همچون نِبو، حِشبون، عَروعیر، بِیتجامول و بَعَلمِعون ویرانههایی باقی مانده است. بسیاری از نقاط دیگر نیز برای مردم ناآشنایند.
قرائت کتاب مقدّس
(اِرْمیا ۴۷:۱-۷) کلام خداوند دربارهٔ فلسطینیان که پیش از غلبهٔ فرعون بر غزه بر اِرمیا نازل شد: ۲ «خداوند چنین میفرماید: ببین چگونه آبها از شمال برمیآیند؛ آنها به رودی در سَیَلان بدل خواهند شد؛ این سرزمین را با هرآنچه در آن است خواهند گرفت، شهرها را با ساکنان آنها. مردمان فریاد بر خواهند آورد، و ساکنان زمین جملگی شیون سر خواهند داد، ۳ از صدای سُم اسبان جنگیاش، از غرّش ارابهها و صدای چرخهایشان. پدران به سبب سست شدن دستانشان، به جهت یاری فرزندان خویش برنمیگردند. ۴ به سبب آن روز که میآید تا فلسطینیان را جملگی نابود کند، و هر امدادگری را که باقی مانده باشد از صور و صیدون منقطع سازد. زیرا خداوند فلسطینیان را هلاک میکند، باقیماندگانِ سواحل کَفتور را. ۵ غزه موی خویش میتراشد؛ اَشقِلون نابود شده است. ای باقیماندگانِ دشتهای فلسطینیان، خویشتن را تا به کی به خَراشها مجروح میسازید؟ ۶ «آه، ای شمشیرِ خداوند! تا به کی آرام نخواهی گرفت؟ به نیام خود فرو شو و آرام و قرار گیر! ۷ اما چگونه آرام توانی یافت حال آنکه خداوند تو را مأمور کرده، و به ضد اَشقِلون و سواحل دریا برگماشته است؟»
۲۹ مه–۴ ژوئن
گنجهایی در کلام خدا | اِرْمیا ۴۹-۵۰
«یَهُوَه فروتنان را برکت میدهد و متکبّران را مجازات میکند»
(اِرْمیا ۵۰:۴-۷) خداوند میفرماید: «در آن روزها و در آن زمان بنیاسرائیل و بنییهودا با هم خواهند آمد؛ آری، اشکریزان خواهند آمد و یهوه خدای خویش را خواهند جُست. ۵ آنان راه صَهیون را خواهند پرسید، و روی به سوی آن نهاده، خواهند گفت: ‹بیایید تا با عهدی جاودانی که هرگز از یاد نرود به خداوند بپیوندیم!› ۶ ‹قوم من گوسفندانی گمگشته بودهاند. شبانانشان آنها را گمراه کرده، بر کوهها آواره ساختند. آنان بر کوهها و تَلها سرگردان شدند و استراحتگاه خویش را فراموش کردند. ۷ هر که ایشان را یافت، ایشان را فرو بلعید و دشمنانشان گفتند: «مقصر ما نیستیم، زیرا اینان به یهوه که چراگاه حقیقی ایشان است گناه ورزیدند، به یهوه که امید پدرانشان بود.»
(اِرْمیا ۵۰:۲۹-۳۲) «کمانداران را بر ضد بابِل فرا خوانید، همهٔ آنان را که زِه بر کمان میکِشند. او را از هر سو احاطه کنید؛ به هیچکس مجال گریختن ندهید. او را موافق اعمالش جزا دهید و مطابق آنچه کرده است، با او عمل کنید. زیرا خویشتن را بر ضد خداوند، قدوس اسرائیل، برافراشته است.» ۳۰ پس خداوند میفرماید که، «در آن روز، جوانانش در کوچههایش خواهند افتاد و جنگاورانش جملگی هلاک خواهند شد.» ۳۱ اینک خداوند لشکرها میفرماید: «ای متکبر، من بر ضد توام! زیرا روز تو فرا رسیده است، زمانی که تو را مکافات رسانم. ۳۲ آن متکبر لغزیده، خواهد افتاد، و کسی او را بر پا نخواهد داشت؛ در شهرهایش آتشی خواهم افروخت که تمامی پیرامون آن را در کام خواهد کشید.»
it-۱-۵۴ E
دشمن
وقتی قوم خدا به او پشت میکردند، او اجازه میداد دشمنان قوم، اموالشان را غارت کنند و آنان را شکست دهند. (مز ۸۹:۴۲؛ مر ۱:۵، ۷، ۱۰، ۱۷؛ ۲:۱۷؛ ۴:۱۲) اما دشمنان بهاشتباه پیروزیهایشان را به خود یا خدایانشان نسبت میدادند. آنان تصوّر میکردند که برای بدرفتاریهایشان با قوم خدا مجازات نمیشوند. (تث ۳۲:۲۷؛ ار ۵۰:۷) از این رو، یَهُوَه دشمنان متکبّر و فخرفروش قومش را به سزای اعمالشان میرسانْد. (اش ۱:۲۴؛ ۲۶:۱۱؛ ۵۹:۱۸؛ نا ۱:۲) او به خاطر نام مقدّسش چنین میکرد.—اش ۶۴:۲؛ حز ۳۶:۲۱-۲۴.
(اِرْمیا ۵۰:۳۸، ۳۹) خشکسالی بر آبهایش، تا بخشکند! زیرا آنجا سرزمین تمثالهای تراشیده است، و مردمانش دیوانهٔ بتهایند! ۳۹ «پس در بابِل، حیوانات بیابانگرد با کَفتارها قرار خواهند گزید، و شترمرغان در آن ساکن خواهند شد. دیگر هرگز کسی در آن نخواهد زیست، بلکه نسل اندر نسل نامسکون خواهد ماند.»
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(اِرْمیا ۴۹:۱، ۲) دربارهٔ عَمّونیان: خداوند چنین میفرماید: «آیا اسرائیل پسران ندارد؟ آیا او را وارثی نیست؟ پس چرا مِلکوم جاد را تسخیر کرده و قوم او در شهرهای آن ساکنند؟ ۲ پس خداوند میفرماید: اینک ایامی میآید که نعرهٔ جنگ را در رَبَّهٔ بنیعَمّون بشنوانم؛ آن به تَلی از خاک بدل خواهد شد، و روستاهایش در آتش خواهد سوخت. آنگاه اسرائیل آنان را که او را بیرون رانده بودند، بیرون خواهد راند؛» این است فرمودهٔ خداوند.
it-۱-۶¶ ۹۴ E
عَمونیان
ظاهراً پس از تبعید اهالی پادشاهی شمالی اسرائیل به دست تِغلَتفِلاسِر سوم و یکی از جانشینانش (۲پا ۱۵:۲۹؛ ۱۷:۶)، عَمونیان شروع به تصرّف مناطق طایفهٔ جاد کردند. پیش از این، آنان برای تصرّف این مناطق از یَفتاح شکست خورده بودند. (با مز ۸۳:۴-۸ مقایسه شود.) از این رو، یَهُوَه از طریق اِرْمیای نبی عَمونیان را برای تصرّف مناطقی که میراث طایفهٔ جاد بود، توبیخ کرد. همچنین به آنان هشدار داد که قوم عَمون و خدایشان مِلکوم (مولِک) نابود خواهند شد. (ار ۴۹:۱-۵) اما عَمونیان با فرستادن گروههایی از غارتگران مکرّراً به اهالی یهودا اذیت و آزار رساندند؛ حملات آنان در روزگار یِهویاقیم، آخرین پادشاه یهودا بود.—۲پا ۲۴:۲، ۳.
(اِرْمیا ۴۹:۱۷، ۱۸) اَدوم مایهٔ حیرت خواهد بود و هر که از آن عبور کند متحیر شده، از دیدن همهٔ صدماتش انگشت به دهان خواهد ماند. ۱۸ و خداوند میفرماید: همانگونه که سُدوم و عَمورَه و شهرهای مجاورشان واژگون شد، در آنجا نیز کسی نخواهد زیست و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.
قرائت کتاب مقدّس
(اِرْمیا ۵۰:۱-۱۰) کلامی که خداوند دربارهٔ بابِل و سرزمین کَلدانیان به واسطهٔ اِرمیای نبی فرمود: ۲ «در میان قومها ندا در دهید و اعلام کنید، پرچم را برافرازید و اعلام کنید، آن را پنهان مدارید، بلکه گویید: «بابِل تسخیر شده، ’بِل‘ سرافکنده گردیده، و مردوک هراسان گشته است. بتهایش سرافکنده شدهاند، بتهای بیارزش آن هراسان گشتهاند.» ۳ «زیرا که قومی از جانب شمال بر او میآید که سرزمینش را ویران خواهد ساخت، چندان که کسی در آن ساکن نشود؛ انسان و حیوان از آنجا خواهند گریخت.» ۴ خداوند میفرماید: «در آن روزها و در آن زمان بنیاسرائیل و بنییهودا با هم خواهند آمد؛ آری، اشکریزان خواهند آمد و یهوه خدای خویش را خواهند جُست. ۵ آنان راه صَهیون را خواهند پرسید، و روی به سوی آن نهاده، خواهند گفت: «بیایید تا با عهدی جاودانی که هرگز از یاد نرود به خداوند بپیوندیم!» ۶ «قوم من گوسفندانی گمگشته بودهاند. شبانانشان آنها را گمراه کرده، بر کوهها آواره ساختند. آنان بر کوهها و تَلها سرگردان شدند و استراحتگاه خویش را فراموش کردند. ۷ هر که ایشان را یافت، ایشان را فرو بلعید و دشمنانشان گفتند: «مقصر ما نیستیم، زیرا اینان به یهوه که چراگاه حقیقی ایشان است گناه ورزیدند، به یهوه که امید پدرانشان بود.» ۸ «از میان بابِل بگریزید، و از سرزمین کَلدانیان بیرون آیید. همچون بزهای نر، پیشاپیش گله راه بروید. ۹ زیرا اینک من جماعتی از قومهایی بزرگ را از سرزمین شمال برمیانگیزم و ایشان را بر بابِل میآورم. آنان در برابرش صفآرایی خواهند کرد، و او در آنجا گرفتار خواهد شد. تیرهای ایشان همچون پهلوانانِ رزمآزموده است که یکی از آنها خالی برنمیگردد.» ۱۰ خداوند میفرماید: «کَلدِه غارت خواهد شد، و هر که او را تاراج کند، سیر خواهد گشت.