کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • مأخذ۱۷ ژوئن ص ۱-‏۵
  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش (‏۲۰۱۷)‏
  • عنوان‌های فرعی
  • ۵-‏۱۱ ژوئن
  • ۱۲-‏۱۸ ژوئن
  • ۱۹-‏۲۵ ژوئن
  • ۲۶ ژوئن–‏۲ ژوئیه
مأخذ جزوهٔ کار و آموزش (‏۲۰۱۷)‏
مأخذ۱۷ ژوئن ص ۱-‏۵

مأخذ جزوهٔ کار و آموزش

۵-‏۱۱ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | اِرْمیا ۵۱-‏۵۲

‏«کلام نبوی یَهُوَه با تمام جزئیات تحقق می‌یابد»‏

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۱۱‏)‏ «تیرها را تیز کنید!‏ سپرها را به دست گیرید!‏ خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است،‏ زیرا قصد وی برای بابِل،‏ نابودی آن است؛‏ این است انتقام خداوند،‏ انتقام به جهت معبدش.‏

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۲۸‏)‏ قومها را برای جنگ با او آماده سازید،‏ پادشاهان ماد را با والیانشان و معاونان آنها و تمامی سرزمینهایی که بر آنها حکم می‌رانند.‏

it‏-‏۲-‏۹¶ ۴۴۴ E

ماد،‏ مادها

مادها به همراه پارس‌ها بابِل را شکست می‌دهند.‏ در قرن هشتم ق.‏م.‏ یَهُوَه از طریق اِشَعْیای نبی،‏ علیه بابِل چنین پیشگویی کرد:‏ «من مادها را بر آنان بر خواهم انگیخت،‏ که نقره را به چیزی نمی‌شمارند و به طلا رغبتی ندارند.‏ کمانهایشان مردان جوان را بر زمین خواهد دوخت.‏» (‏اش‍ ۱۳:‏۱۷-‏۱۹؛‏ ۲۱:‏۲‏)‏ در این آیه،‏ واژهٔ «مادها» احتمالاً پارس‌ها را نیز در بر می‌گیرد.‏ در ایّام باستان تاریخدانان یونانی نیز عموماً از واژهٔ «مادها» برای ماد و پارس استفاده می‌کردند.‏ عدم رغبت مادها به نقره و طلا،‏ ظاهراً نشان می‌دهد که انگیزهٔ اصلی آنان برای تسخیر بابِل غارت و چپاول آن شهر نبود.‏ از این رو،‏ هیچ کس نمی‌توانست به آنان رشوه یا باج دهد تا از تسخیر بابِل منصرف شوند.‏ سلاح اصلی مادها همچون پارس‌ها تیر و کمان بود.‏ کمان‌های چوبی آنان گاه روکش برنجین یا مسی داشت (‏با مزمور ۱۸:‏۳۴ مقایسه شود)‏.‏ آنان تیرهای خود را تیز می‌کردند تا عمیق‌تر به تن دشمنان فرو رود.‏ «مردان جوان» بابِل زیر باران این تیرها بر زمین دوخته شدند.‏—‏ار ۵۱:‏۱۱‏.‏

اِرْمیا ‏«پادشاهان ماد» را در زمرهٔ کسانی نام برد که به بابِل حمله کردند.‏ (‏ار ۵۱:‏۱۱،‏ ۲۸‏)‏ قابل توجه است که استفاده از واژهٔ «پادشاهان» به صورت جمع نشان می‌دهد که حتی در زمان کوروش،‏ پادشاه یا پادشاهان مادی دیگری تحت فرمان او بودند؛‏ موضوعی که در آن زمان دور از انتظار نبود.‏ (‏با اِرْمیا ۲۵:‏۲۵ مقایسه شود.‏)‏ علاوه بر این،‏ وقتی نیروهای متحد مادها،‏ پارس‌ها،‏ عیلامیان و قوم‌های دیگر بابِل را تسخیر کردند،‏ داریوش از نسل مادها «بر مملکت کَلدانیان پادشاه» شد.‏ ظاهراً کوروش پادشاه که از نسل پارس‌ها بود،‏ او را به این مقام منصوب کرد.‏—‏دان‍ ۵:‏۳۱؛‏ ۹:‏۱‏.‏

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۳۰‏)‏ جنگاوران بابِل از نبرد دست برکشیده‌اند؛‏ آنان در دژهای خود می‌مانند.‏ نیرویشان تمامی گرفته،‏ و همچون زنان گشته‌اند.‏ مسکنهایش در آتش می‌سوزد،‏ و پشت‌بندهایش شکسته است.‏

it‏-‏۲-‏۴¶ ۴۵۹ E

نَبونیدوس

درخور توجه است که در کتیبهٔ نَبونیدوس در مورد شبی که بابِل سقوط کرد،‏ چنین آمده است:‏ «لشکر کوروش بدون نبرد وارد بابِل شد.‏» این نوشته احتمالاً به این معنی است که کوروش بدون جنگ و ستیز بابِل را تسخیر کرد.‏ این رویداد با پیشگویی اِرْمیا نیز مطابقت دارد که گفت:‏ «جنگاوران بابِل از نبرد دست برکشیده‌اند.‏»—‏ار ۵۱:‏۳۰‏.‏

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۳۷‏)‏ بابِل به تَلی از خاک بدَل خواهد شد،‏ به مسکن شغالان و مایهٔ حیرت و انگشت به دهان ماندن،‏ و احدی در آن ساکن نخواهد گشت.‏

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۶۲‏)‏ و بگو:‏ «خداوندا،‏ تو دربارهٔ این مکان فرموده‌ای که آن را نابود خواهی کرد،‏ چندان که هیچ انسان یا حیوانی در آن ساکن نشود،‏ و تا به ابد متروک مانَد.‏»‏

it‏-‏۱-‏۱¶ ۲۳۷ E

بابِل

شکوه بابِل از سال ۵۳۹ ق.‏م.‏ رو به زوال گذاشت؛‏ سالی که در تاریخ اهمیتی خاصّ دارد.‏ بابلیان دو بار علیه داریوش اول (‏فرزند ویشتاسپ)‏ امپراتور پارس دست به شورش زدند و بار دوم از او شکست خوردند.‏ بعدها بخشی از شهر بابِل بازسازی شد.‏ اهالی آن علیه خشایارشای اول قد علم کردند،‏ اما با شکست مواجه شدند.‏ در نتیجه شهر بابِل غارت شد.‏ اسکندر کبیر قصد داشت بابِل را پایتخت امپراتوری خود کند،‏ اما در سال ۳۲۳ ق.‏م.‏ ناگهان جان سپرد.‏ نیکاتور در سال ۳۱۲ ق.‏م.‏ شهر بابِل را تسخیر کرد و سنگ‌ها و چوب‌های این شهر را به کنارهٔ رود دجله انتقال داد تا در آنجا پایتخت جدیدش سِلوکیه را بسازد.‏ با این حال گروهی از یهودیان در چند قرن اول مسیحیت،‏ در این شهر زندگی می‌کردند.‏ از این رو،‏ همان طور که در نامهٔ پِطرُس رسول آمده است،‏ او توانست از بابِل دیدن کند.‏ (‏۱پط‍ ۵:‏۱۳‏)‏ کتیبه‌هایی که در شهر بابِل یافت شده است،‏ نشان می‌دهد که معبد بِل یکی از خدایان بابِل،‏ تا سال ۷۵ میلادی هنوز در آن شهر باقی مانده بود.‏ در قرن چهارم میلادی،‏ بابِل خرابه‌ای بیش نبود و عاقبت این شهر برای همیشه نابود شد.‏ آری،‏ «بابِل به تَلی از خاک» تبدیل شد.‏—‏ار ۵۱:‏۳۷‏.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۲۵‏)‏ خداوند چنین می‌گوید:‏ «ای کوه ویرانگر که تمامی جهان را ویران می‌کنی،‏ من بر ضد هستم.‏ من دست خود را بر تو دراز کرده،‏ از فراز صخره‌ها تو را به زیر خواهم غلتانید،‏ و تو را همچون کوهی سوخته خواهم ساخت.‏

it‏-‏۲-‏۹¶ ۴۴۴ E

کوه،‏ کوهستان

کوه مظهر حکومت.‏ در کتاب مقدّس،‏ واژهٔ «کوه» مجازاً می‌تواند به معنی حکومت پادشاهی یا حکمرانی دولت‌ها باشد.‏ (‏دان‍ ۲:‏۳۵،‏ ۴۴،‏ ۴۵‏؛‏ با اِشَعْیا ۴۱:‏۱۵ و مکاشفه ۱۷:‏۹-‏۱۱،‏ ۱۸ مقایسه شود.‏)‏ بابِل با لشکرهایش سرزمین‌های دیگر را به نابودی کشید.‏ از این رو،‏ بابِل «کوه ویرانگر» خوانده شده است.‏ (‏ار ۵۱:‏۲۴،‏ ۲۵‏)‏ در یکی از مزامیر به گفته‌های یَهُوَه علیه جنگاوران اشاره می‌شود و یَهُوَه در این مزمور چنین توصیف شده است:‏ «تو می‌درخشی و پرشکوه‌تر از کوهستانهای آکنده از شکاری!‏» (‏مز ۷۶:‏۴‏)‏ عبارت «کوهستانهای آکنده از شکار» ممکن است به حکومت‌های ظالم اشاره داشته باشد.‏ (‏با ناحُوم ۲:‏۱۱-‏۱۳ مقایسه شود.‏)‏ داوود نیز در خصوص یَهُوَه گفت:‏ «کوهِ مرا در قوّت استوار گردانیدی.‏» این عبارت احتمالاً به معنی این بود که یَهُوَه حکومت داوود را برافراشت و استوار ساخت.‏ (‏مز ۳۰:‏۷‏؛‏ با دوم سموئیل ۵:‏۱۲ مقایسه شود.‏)‏ دانستن این که کوه می‌تواند مظهر حکومت باشد،‏ می‌تواند به ما کمک کند که مفهوم مکاشفه ۸:‏۸ را بهتر درک کنیم.‏ در آنجا می‌خوانیم که «چیزی شبیه به کوهی بزرگ و مشتعل به دریا پرتاب شد.‏» بنابراین می‌توان نتیجه‌گیری کرد که چیزی شبیه کوهی مشتعل،‏ باید مظهر حکومتی باشد که مانند آتش نابودکننده است.‏

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۴۲‏)‏ دریا بر بابِل برآمده،‏ و امواج پرتلاطمش آن را پوشانیده است.‏

it‏-‏۲-‏۳¶ ۸۸۲ E

دریا

سیل لشکرها.‏ اِرْمیا صدای لشکرهایی را که به بابِل حمله کردند،‏ به صدای «شورش دریا» تشبیه کرد.‏ (‏ار ۵۰:‏۴۲‏)‏ از این رو،‏ وقتی او پیشگویی کرد که «دریا بر بابِل» بر خواهد آمد،‏ ظاهراً به سیل لشکرهای ماد و پارس اشاره کرد که بابِل را فتح کردند.‏—‏ار ۵۱:‏۴۲؛‏ دان‍ ۹:‏۲۶‏.‏

قرائت کتاب مقدّس

‏(‏اِرْمیا ۵۱:‏۱-‏۱۱‏)‏ خداوند چنین می‌فرماید:‏ «اینک بر بابِل و بر ساکنان لِب‌کامای،‏ بادی ویرانگر بر خواهم انگیخت.‏ ۲ من کسان به بابِل گسیل خواهم داشت،‏ تا آن را بر باد افشانند،‏ و زمینش را تهی سازند،‏ آنگاه که در روز بلا،‏ از هر سو به ضد وی برآیند.‏ ۳ کمانگیر کمان خویش را زِه نکند،‏ و زره‌پوش بر پای نایستد.‏ بر جوانانش رحم مکنید،‏ و سپاهش را به نابودی کامل بسپارید.‏ ۴ آنان مقتول بر زمینِ کَلدانیان خواهند افتاد،‏ و مجروح،‏ در کوچه‌هایش.‏ ۵ زیرا اسرائیل و یهودا از سوی خدای خویش،‏ خداوند لشکرها،‏ وانهاده نشده‌اند،‏ هرچند سرزمینشان آکنده از تقصیراتی است که به قدوس اسرائیل ورزیده‌اند.‏ ۶ «از بابِل بگریزید!‏ هر یک جان خویش برهانید!‏ به سبب گناهان بابِل هلاک مشوید،‏ زیرا که موعد انتقام خداوند فرا رسیده و او بابِل را سزا خواهد داد.‏ ۷ بابِل در دست خداوند پیاله‌ای زرین بود که تمامی جهان را مست می‌ساخت؛‏ قومها از باده‌اش نوشیدند،‏ و از آن رو دیوانه گشتند.‏ ۸ بابِل به‌ناگه سقوط کرد و در هم شکست؛‏ بر او شیون کنید!‏ برای زخمهایش بَلَسان آورید،‏ تا مگر شفا یابد.‏ ۹ خواستیم بابِل را درمان کنیم،‏ اما شفا نمی‌پذیرفت.‏ پس ترکش کنید؛‏ بیایید هر یک به موطن خود بازگردیم،‏ زیرا که محکومیتش سر به فلک کشیده،‏ و تا به آسمانها رسیده است.‏ ۱۰ خداوند حقانیت ما را آشکار ساخته است؛‏ پس بیایید تا کارهای یهوه خدایمان را در صَهیون اعلام کنیم.‏ ۱۱ «تیرها را تیز کنید!‏ سپرها را به دست گیرید!‏ خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است،‏ زیرا قصد وی برای بابِل،‏ نابودی آن است؛‏ این است انتقام خداوند،‏ انتقام به جهت معبدش.‏

۱۲-‏۱۸ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | مراثی ۱-‏۵

‏«با صبر و طرز فکری درست با مشکلات مقابله کنید»‏

‏(‏مراثی ۳:‏۲۰،‏ ۲۱‏)‏ جانم آنها را پیوسته به یاد می‌آورد و در درونم افسرده می‌شود.‏ ۲۱ لیکن به این می‌اندیشم،‏ و از این رو امیدوار خواهم بود:‏

‏(‏مراثی ۳:‏۲۴‏)‏ جان من می‌گوید:‏ «خداوند نصیب من است،‏ پس بر او امید خواهم بست.‏»‏

‏(‏مراثی ۳:‏۲۶،‏ ۲۷‏)‏ نیکوست در خاموشی،‏ نجات خداوند را انتظار کشیدن؛‏ ۲۷ نیکوست برای انسان،‏ یوغ را در جوانی حمل کردن.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏مراثی ۲:‏۱۷‏)‏ خداوند آنچه را قصد نموده بود،‏ به انجام رسانده؛‏ و کلامش را که از دیرباز امر فرموده بود،‏ تحقق بخشیده است.‏ او تو را بی‌ترحم ویران کرده؛‏ او دشمن را بر تو شادمان ساخته،‏ و شاخِ خصمانت را برافراشته است.‏

‏(‏مراثی ۵:‏۷‏)‏ پدران ما گناه ورزیدند و رخت بربستند،‏ و ما بارِ گناهان ایشان را حمل می‌کنیم.‏

قرائت کتاب مقدّس

‏(‏مراثی ۲:‏۲۰-‏۳:‏۱۲‏)‏ خداوندا،‏ بنگر و ملاحظه فرما،‏ که با چه کسی تا کنون چنین کرده‌ای؟‏ آیا سزاست که زنان ثمرهٔ رَحِم خود را بخورند؟‏ فرزندانی را که به ناز پرورده‌اند؟‏ آیا سزاست که کاهن و نبی در قُدسِ خداوندگار کشته شوند؟‏ ۲۱ پیر و جوان با هم در کوچه‌ها به خاک درمی‌غلتند؛‏ زنان و مردان جوانم به دَم شمشیر فرو افتاده‌اند.‏ تو به روز خشمت هلاکشان کردی؛‏ تو بی‌ترحم ایشان را از دم تیغ گذراندی.‏ ۲۲ مانند فرا خواندن مردمان به جشن روز عید،‏ ترسهای مرا از هر سو فرا خواندی؛‏ در روز خشم خداوند،‏ هیچ‌کس جان به در نبرد و زنده نماند؛‏ آنان را که به ناز پرورده و بزرگ کرده بودم،‏ دشمن من هلاک کرد.‏

۳ مَن آن مرد هستم که از چوب غضب او مصیبت دیده‌ام؛‏ ۲ او مرا رانده و به تاریکی درآورده است،‏ بدون ذره‌ای روشنایی.‏ ۳ به‌یقین همهٔ روز،‏ بارها،‏ دست خویش به ضد من برمی‌گردانَد.‏ ۴ گوشت و پوست مرا مندرس ساخته،‏ و استخوانهایم را خرد کرده است؛‏ ۵ به تلخی و مصیبت مرا محاصره نموده،‏ و از هر سو احاطه‌ام کرده است؛‏ ۶ همچون کسانی که از دیرباز مرده‌اند،‏ مرا در تاریکی ساکن گردانیده است.‏ ۷ گِرد من حصار کشیده که نتوانم گریخت،‏ و زنجیرهایم را سنگین ساخته است؛‏ ۸ هرچند آواز درمی‌دهم و فریاد کمک برمی‌آورم،‏ از گوش فرا دادن به دعایم اِبا می‌کند.‏ ۹ راههایم را با سنگهای بزرگ سد کرده،‏ و طریقهایم را مُعَوّج ساخته است.‏ ۱۰ همچون خرسی در کمین من نشسته،‏ و همچون شیر خود را پنهان کرده است.‏ ۱۱ مرا از راهم بیرون کشیده و پاره پاره کرده است،‏ و آنگاه مرا در حالِ زارم وانهاده است.‏ ۱۲ کمان خود را برکشیده،‏ و مرا هدف تیرهایش ساخته است.‏

۱۹-‏۲۵ ژوئن

گنج‌هایی در کلام خدا | حِزْقیال ۱-‏۵

‏«اعلام پیام خدا مایهٔ خوشحالی حِزْقیال بود»‏

‏(‏حِزْقیال ۲:‏۹-‏۳:‏۲‏)‏ چون نگریستم،‏ اینک دستی به سوی من دراز شده بود،‏ و در آن طوماری بود.‏ ۱۰ پس آن را در برابر من برگشود؛‏ بر پشت و روی آن نوشته‌ها بود و بر آن نوحه و ناله و وای نوشته شده بود.‏

۳ مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ آنچه را در اینجا می‌بینی،‏ بخور.‏ این طومار را بخور و رفته،‏ با خاندان اسرائیل سخن بگو.‏» ۲ پس دهان خود را گشودم و او طومار را به من خورانید.‏

it‏-‏۱-‏۱۲۱۴ E

روده،‏ روده‌ها

غذا در روده‌های ما هضم می‌شود.‏ وقتی در رؤیایی به حِزْقیال گفته شد که طوماری را بخورد و احشای خود را (‏به زبان عبری «روده‌ها»)‏ با آن پر کند،‏ منظور این بود که او می‌بایست به‌اصطلاح مطالب آن طومار را هضم کند.‏ به عبارت دیگر،‏ حِزْقیال می‌بایست در مورد مطالب آن طومار فکر می‌کرد و آن را در خاطر می‌سپرد.‏ بدین شکل می‌توانست از لحاظ روحانی خود را تغذیه کند و پیام خدا را به دیگران بگوید.‏—‏حز ۳:‏۱-‏۶‏؛‏ با مکاشفه ۱۰:‏۸-‏۱۰ مقایسه شود.‏

‏(‏حِزْقیال ۳:‏۳‏)‏ و مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ با طوماری که به تو می‌دهم شکمت را بخوران و احشایت را پر کن.‏» پس آن را خوردم و به کامم همچون عسل شیرین بود.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏حِزْقیال ۱:‏۲۰،‏ ۲۱‏)‏ هر جا که روح می‌رفت،‏ موجودات زنده نیز می‌رفتند،‏ و چرخها نیز همراهشان بلند می‌شدند،‏ زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.‏ ۲۱ هرگاه آنها حرکت می‌کردند،‏ چرخها نیز به حرکت درمی‌آمدند،‏ و هرگاه آنها بازمی‌ایستادند،‏ چرخها نیز بازمی‌ایستادند؛‏ و هرگاه موجودات زنده از زمین بلند می‌شدند،‏ چرخها نیز همراه آنان بلند می‌شدند،‏ زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.‏

‏(‏حِزْقیال ۱:‏۲۶-‏۲۸‏)‏ بر فراز فلکِ بالای سرشان،‏ چیزی بود شبیه تخت با منظر یاقوت کبود،‏ و بالا بر فراز آن تخت کسی بود با منظری شبیه انسان.‏ ۲۷ از کمر او به طرف بالا شبیه کَهرُبا بود،‏ و به آتشی می‌مانست که از اطراف محصور شده باشد.‏ و از کمر او به طرف پایین شبیه آتش بود،‏ و نور از هر طرف او را در برگرفته بود.‏ ۲۸ نورِ گرداگردش شبیه تابش رنگین‌کمان بود که در روز بارانی در ابر پدیدار شود.‏ چنین بود منظرِ شباهتِ جلالِ خداوند.‏ و چون آن را دیدم،‏ به روی درافتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن می‌گفت.‏

‏(‏حِزْقیال ۴:‏۱-‏۷‏)‏ «و تو ای پسر انسان،‏ خِشتی برگیر و در برابر خود بگذار و نقش شهر اورشلیم را بر آن حَک کن.‏ ۲ سپس آن را محاصره کن و در مقابلش سنگرها بساز و پشته‌ها بر پا کن.‏ نیز بر ضد آن اردو بزن و دور تا دورش مَنجِنیقها بر پا دار.‏ ۳ سپس سینی آهنین برای خود گرفته،‏ آن را چون دیواری آهنین میان خود و شهر قرار ده،‏ و روی به جانب آن بدار.‏ این‌گونه شهر در محاصره قرار خواهد گرفت و تو آن را محاصره خواهی کرد.‏ این آیتی خواهد بود برای خاندان اسرائیل.‏ ۴ «سپس بر پهلوی چپ خود بخواب،‏ و گناه خاندان اسرائیل را بر آن بگذار.‏ به شمارهٔ روزهایی که بر آن بخوابی،‏ متحمل گناه آنان خواهی شد.‏ ۵ من برای تو سیصد و نود روز یعنی به شمارهٔ سالهای گناه ایشان مقرر داشته‌ام.‏ اینچنین بار گناه خاندان اسرائیل را متحمل خواهی شد.‏ ۶ چون اینها را به انجام رساندی،‏ باز بر زمین بخواب،‏ اما این بار بر پهلوی راست خود.‏ این‌گونه بار گناه خاندان یهودا را متحمل خواهی شد.‏ من چهل روز برای تو مقرر داشته‌ام،‏ یعنی یک روز برای هر سال.‏ ۷ سپس آستین بالا زده،‏ روی به جانبِ اورشلیمِ محاصره‌شده بدار و بر ضد آن نبوّت کن.‏

قرائت کتاب مقدّس

‏(‏حِزْقیال ۱:‏۱-‏۱۴‏)‏ در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سی‌ام،‏ آنگاه که در میان تبعیدیان بر کنارهٔ رود کِبار بودم،‏ آسمان گشوده شد و رؤیاهای خدا را دیدم.‏ ۲ آری،‏ در روز پنجمِ ماه،‏ که پنجمین سال تبعید یِهویاکین پادشاه بود،‏ ۳ کلام خداوند بر حِزقیالِ کاهن،‏ پسر بوزی،‏ بر کنارهٔ رود کِبار در سرزمین کَلدانیان نازل شد؛‏ و دست خداوند در آنجا بر وی بود.‏ ۴ چون نگریستم،‏ اینک تندبادی از جانب شمال برمی‌آمد،‏ با ابری عظیم که از آن آتش برمی‌جهید و نوری درخشان گرداگرد آن بود،‏ و در میان آتش چیزی مانند کهربا وجود داشت.‏ ۵ از میان آتش،‏ چیزی شبیه چهار موجود زنده پدیدار شد.‏ ظاهر آنها چنین بود:‏ به سیمای انسان بودند،‏ ۶ اما هر یک از آنها چهار صورت داشتند و چهار بال.‏ ۷ پاهایشان راست و کف پایشان چونان سُم گوساله بود و همچون برنج صیقلی می‌درخشید.‏ ۸ زیر بالهایشان در چهار طرف،‏ دستهای انسان بود.‏ و صورت و بالهای آن چهار بدین‌گونه بود:‏ ۹ بالهایشان به یکدیگر می‌رسید،‏ و هر یک مستقیم پیش می‌رفتند بی‌آنکه به جانبی روی بگردانند.‏ ۱۰ و اما در مورد شکل صورتشان:‏ هر یک از آن چهار،‏ صورت انسان داشتند،‏ و نیز صورت شیر به جانب راست،‏ و صورت گاو به جانب چپ،‏ و نیز صورت عقاب.‏ ۱۱ چنین بود صورتشان.‏ و اما بالهایشان به سوی بالا گسترده بود.‏ هر یک دو بال داشتند که به بال موجود دیگر می‌رسید،‏ و دو بال دیگر تنشان را می‌پوشانید.‏ ۱۲ هر یک از آنان مستقیم پیش می‌رفتند.‏ هر جا که روح می‌رفت،‏ آنان نیز می‌رفتند،‏ و در حین رفتن،‏ روی نمی‌گرداندند.‏ ۱۳ و اما سیمای آن موجوداتِ زنده مانند زغالِ گداخته در آتش و همچون مشعلها بود.‏ آتش میان آن موجودات زنده پیش و پس می‌رفت،‏ آتشی درخشان که از آن شراره‌ها برمی‌جهید.‏ ۱۴ و آن موجودات همچون برق به این سو و آن سو می‌دویدند و برمی‌گشتند.‏

۲۶ ژوئن–‏۲ ژوئیه

گنج‌هایی در کلام خدا | حِزْقیال ۶-‏۱۰

‏«آیا برای نجات نشانه‌گذاری خواهید شد؟‏»‏

‏(‏حِزْقیال ۹:‏۱،‏ ۲‏)‏ آنگاه شنیدم که خداوند به بانگ بلند ندا در داده،‏ گفت:‏ «ای کسانی که به مجازات شهر برگماشته شده‌اید،‏ نزدیک آیید!‏ هر یک آلت قتّالهٔ خود را به دست گیرید.‏» ۲ هان دیدم شش مرد از جانب دروازهٔ بالایی که مشرف به شمال است،‏ می‌آمدند و هر یک پُتکِ خود را به دست داشتند.‏ در میان آنها مردی بود که جامهٔ کتان در بر و دَوات کاتبان بر کمر داشت.‏ آنان داخل شدند و نزد مذبح برنجین ایستادند.‏

‏(‏حِزْقیال ۹:‏۳،‏ ۴‏)‏ پس جلال خدای اسرائیل از فراز کروبیانی که بر آنها بود،‏ برخاست و به آستانهٔ خانه برآمد و به آن مرد کتان‌پوش که دَوات بر کمر داشت،‏ ندا در داد.‏ ۴ خداوند او را گفت:‏ «از میان شهر اورشلیم بگذر و بر پیشانی آنان که به سبب اعمال کراهت‌آورِ انجام شده در آن آه و ناله می‌کنند،‏ نشان بگذار.‏»‏

‏(‏حِزْقیال ۹:‏۵-‏۷‏)‏ و شنیدم که به دیگران گفت:‏ «از پی او از میان شهر بگذرید و هلاک سازید.‏ بر آنها با شفقت منگرید و بر ایشان رحم مکنید.‏ ۶ پیر و جوان و دختر و کودک و زن،‏ همه را بکُشید.‏ اما زنهار،‏ بر هر که این نشان را بر خود دارد،‏ دست دراز مکنید.‏ و از قُدس من آغاز کنید.‏» پس آنان از مشایخی که در برابر خانه بودند،‏ آغاز کردند.‏ ۷ آنگاه به ایشان گفت:‏ «خانه را نجس سازید و صحنها را از کشتگان پر ساخته،‏ به در آیید «.‏پس آنان بیرون رفتند و در شهر به کشتار آغاز کردند.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏حِزْقیال ۷:‏۱۹‏)‏ نقرهٔ خود را به کوچه‌ها خواهند ریخت و طلای ایشان چون چیز نجس خواهد بود.‏ نقره و طلای ایشان نمی‌تواند ایشان را در روز غضب خداوند برهاند.‏ با آن خود را سیر نتوانند کرد و شکمشان را پر نتوانند ساخت؛‏ زیرا که سنگِ لغزشِ گناهِ ایشان شده است.‏

‏(‏حِزْقیال ۸:‏۱۲‏)‏ آنگاه مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ آیا می‌بینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرهٔ تندیسهای خویش در تاریکی چه می‌کنند؟‏ زیرا می‌گویند،‏ ‹خداوند ما را نمی‌بیند؛‏ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.‏›‏

قرائت کتاب مقدّس

‏(‏حِزْقیال ۸:‏۱-‏۱۲‏)‏ در سال ششم،‏ در روز پنجم از ماه ششم،‏ هنگامی که در خانهٔ خود نشسته بودم و مشایخ یهودا نیز در برابرم نشسته بودند،‏ دست خداوندگارْ یهوه در آنجا بر من فرود آمد.‏ ۲ چون نگریستم چیزی شبیه انسان دیدم؛‏ از آنچه کمرش می‌نمود به پایین،‏ آتش بود و از کمر به بالا ظاهری درخشنده همچون کهربا داشت.‏ ۳ او چیزی شبیه دست دراز کرد و موی سر مرا گرفت،‏ و روح،‏ مرا میان زمین و آسمان بلند کرد،‏ و در رؤیاهای خدا به اورشلیم برد،‏ نزد دهنهٔ دروازهٔ صحن درونی که رو به شمال واقع است،‏ آنجا که جایگاه تمثال غیرتِ غیرت‌انگیز است.‏ ۴ و هان جلال خدای اسرائیل،‏ بسان رؤیایی که در همواری دیده بودم،‏ آنجا بود.‏ ۵ او مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ سر برافراشته به سوی شمال بنگر.‏» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم،‏ و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازهٔ مذبح،‏ نزد مدخلِ دروازه قرار داشت.‏ ۶ او دیگر بار مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ می‌بینی چه می‌کنند؟‏ آیا اعمالِ کراهت‌آورِ بزرگی را که خاندان اسرائیل در اینجا مرتکب می‌شوند تا مرا از قُدس خود دور سازند،‏ می‌بینی؟‏ حتی اعمال کراهت‌آورِ بزرگتر نیز خواهی دید.‏» ۷ پس مرا به مدخلِ صحن آورد،‏ و چون نگریستم اینک سوراخی در دیوار بود.‏ ۸ آنگاه مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ دیوار را بِکَن.‏» و چون دیوار را کَندم،‏ اینک مدخلی در آنجا بود.‏ ۹ او مرا گفت:‏ «داخل شو و اعمال کراهت‌آورِ شریرانه‌ای را که در اینجا می‌کنند،‏ ببین.‏» ۱۰ پس داخل شدم و چون نگریستم اینک دور تا دور بر دیوار،‏ نقشهایی از هر گونه خزنده و حیوانات مکروه و همهٔ بتهای بی‌ارزش خاندان اسرائیل حک شده بود.‏ ۱۱ و هفتاد تن از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آنها ایستاده بودند و یَاَزَنیا پسر شافان نیز در میانشان ایستاده بود.‏ هر یک بخورسوزی در دست داشتند و رایحهٔ ابرِ بخور بالا می‌رفت.‏ ۱۲ آنگاه مرا گفت:‏ «ای پسر انسان،‏ آیا می‌بینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرهٔ تندیسهای خویش در تاریکی چه می‌کنند؟‏ زیرا می‌گویند،‏ خداوند ما را نمی‌بیند؛‏ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی