مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
۵-۱۱ ژوئن
گنجهایی در کلام خدا | اِرْمیا ۵۱-۵۲
«کلام نبوی یَهُوَه با تمام جزئیات تحقق مییابد»
(اِرْمیا ۵۱:۱۱) «تیرها را تیز کنید! سپرها را به دست گیرید! خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است، زیرا قصد وی برای بابِل، نابودی آن است؛ این است انتقام خداوند، انتقام به جهت معبدش.
(اِرْمیا ۵۱:۲۸) قومها را برای جنگ با او آماده سازید، پادشاهان ماد را با والیانشان و معاونان آنها و تمامی سرزمینهایی که بر آنها حکم میرانند.
it-۲-۹¶ ۴۴۴ E
ماد، مادها
مادها به همراه پارسها بابِل را شکست میدهند. در قرن هشتم ق.م. یَهُوَه از طریق اِشَعْیای نبی، علیه بابِل چنین پیشگویی کرد: «من مادها را بر آنان بر خواهم انگیخت، که نقره را به چیزی نمیشمارند و به طلا رغبتی ندارند. کمانهایشان مردان جوان را بر زمین خواهد دوخت.» (اش ۱۳:۱۷-۱۹؛ ۲۱:۲) در این آیه، واژهٔ «مادها» احتمالاً پارسها را نیز در بر میگیرد. در ایّام باستان تاریخدانان یونانی نیز عموماً از واژهٔ «مادها» برای ماد و پارس استفاده میکردند. عدم رغبت مادها به نقره و طلا، ظاهراً نشان میدهد که انگیزهٔ اصلی آنان برای تسخیر بابِل غارت و چپاول آن شهر نبود. از این رو، هیچ کس نمیتوانست به آنان رشوه یا باج دهد تا از تسخیر بابِل منصرف شوند. سلاح اصلی مادها همچون پارسها تیر و کمان بود. کمانهای چوبی آنان گاه روکش برنجین یا مسی داشت (با مزمور ۱۸:۳۴ مقایسه شود). آنان تیرهای خود را تیز میکردند تا عمیقتر به تن دشمنان فرو رود. «مردان جوان» بابِل زیر باران این تیرها بر زمین دوخته شدند.—ار ۵۱:۱۱.
اِرْمیا «پادشاهان ماد» را در زمرهٔ کسانی نام برد که به بابِل حمله کردند. (ار ۵۱:۱۱، ۲۸) قابل توجه است که استفاده از واژهٔ «پادشاهان» به صورت جمع نشان میدهد که حتی در زمان کوروش، پادشاه یا پادشاهان مادی دیگری تحت فرمان او بودند؛ موضوعی که در آن زمان دور از انتظار نبود. (با اِرْمیا ۲۵:۲۵ مقایسه شود.) علاوه بر این، وقتی نیروهای متحد مادها، پارسها، عیلامیان و قومهای دیگر بابِل را تسخیر کردند، داریوش از نسل مادها «بر مملکت کَلدانیان پادشاه» شد. ظاهراً کوروش پادشاه که از نسل پارسها بود، او را به این مقام منصوب کرد.—دان ۵:۳۱؛ ۹:۱.
(اِرْمیا ۵۱:۳۰) جنگاوران بابِل از نبرد دست برکشیدهاند؛ آنان در دژهای خود میمانند. نیرویشان تمامی گرفته، و همچون زنان گشتهاند. مسکنهایش در آتش میسوزد، و پشتبندهایش شکسته است.
it-۲-۴¶ ۴۵۹ E
نَبونیدوس
درخور توجه است که در کتیبهٔ نَبونیدوس در مورد شبی که بابِل سقوط کرد، چنین آمده است: «لشکر کوروش بدون نبرد وارد بابِل شد.» این نوشته احتمالاً به این معنی است که کوروش بدون جنگ و ستیز بابِل را تسخیر کرد. این رویداد با پیشگویی اِرْمیا نیز مطابقت دارد که گفت: «جنگاوران بابِل از نبرد دست برکشیدهاند.»—ار ۵۱:۳۰.
(اِرْمیا ۵۱:۳۷) بابِل به تَلی از خاک بدَل خواهد شد، به مسکن شغالان و مایهٔ حیرت و انگشت به دهان ماندن، و احدی در آن ساکن نخواهد گشت.
(اِرْمیا ۵۱:۶۲) و بگو: «خداوندا، تو دربارهٔ این مکان فرمودهای که آن را نابود خواهی کرد، چندان که هیچ انسان یا حیوانی در آن ساکن نشود، و تا به ابد متروک مانَد.»
it-۱-۱¶ ۲۳۷ E
بابِل
شکوه بابِل از سال ۵۳۹ ق.م. رو به زوال گذاشت؛ سالی که در تاریخ اهمیتی خاصّ دارد. بابلیان دو بار علیه داریوش اول (فرزند ویشتاسپ) امپراتور پارس دست به شورش زدند و بار دوم از او شکست خوردند. بعدها بخشی از شهر بابِل بازسازی شد. اهالی آن علیه خشایارشای اول قد علم کردند، اما با شکست مواجه شدند. در نتیجه شهر بابِل غارت شد. اسکندر کبیر قصد داشت بابِل را پایتخت امپراتوری خود کند، اما در سال ۳۲۳ ق.م. ناگهان جان سپرد. نیکاتور در سال ۳۱۲ ق.م. شهر بابِل را تسخیر کرد و سنگها و چوبهای این شهر را به کنارهٔ رود دجله انتقال داد تا در آنجا پایتخت جدیدش سِلوکیه را بسازد. با این حال گروهی از یهودیان در چند قرن اول مسیحیت، در این شهر زندگی میکردند. از این رو، همان طور که در نامهٔ پِطرُس رسول آمده است، او توانست از بابِل دیدن کند. (۱پط ۵:۱۳) کتیبههایی که در شهر بابِل یافت شده است، نشان میدهد که معبد بِل یکی از خدایان بابِل، تا سال ۷۵ میلادی هنوز در آن شهر باقی مانده بود. در قرن چهارم میلادی، بابِل خرابهای بیش نبود و عاقبت این شهر برای همیشه نابود شد. آری، «بابِل به تَلی از خاک» تبدیل شد.—ار ۵۱:۳۷.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(اِرْمیا ۵۱:۲۵) خداوند چنین میگوید: «ای کوه ویرانگر که تمامی جهان را ویران میکنی، من بر ضد هستم. من دست خود را بر تو دراز کرده، از فراز صخرهها تو را به زیر خواهم غلتانید، و تو را همچون کوهی سوخته خواهم ساخت.
it-۲-۹¶ ۴۴۴ E
کوه، کوهستان
کوه مظهر حکومت. در کتاب مقدّس، واژهٔ «کوه» مجازاً میتواند به معنی حکومت پادشاهی یا حکمرانی دولتها باشد. (دان ۲:۳۵، ۴۴، ۴۵؛ با اِشَعْیا ۴۱:۱۵ و مکاشفه ۱۷:۹-۱۱، ۱۸ مقایسه شود.) بابِل با لشکرهایش سرزمینهای دیگر را به نابودی کشید. از این رو، بابِل «کوه ویرانگر» خوانده شده است. (ار ۵۱:۲۴، ۲۵) در یکی از مزامیر به گفتههای یَهُوَه علیه جنگاوران اشاره میشود و یَهُوَه در این مزمور چنین توصیف شده است: «تو میدرخشی و پرشکوهتر از کوهستانهای آکنده از شکاری!» (مز ۷۶:۴) عبارت «کوهستانهای آکنده از شکار» ممکن است به حکومتهای ظالم اشاره داشته باشد. (با ناحُوم ۲:۱۱-۱۳ مقایسه شود.) داوود نیز در خصوص یَهُوَه گفت: «کوهِ مرا در قوّت استوار گردانیدی.» این عبارت احتمالاً به معنی این بود که یَهُوَه حکومت داوود را برافراشت و استوار ساخت. (مز ۳۰:۷؛ با دوم سموئیل ۵:۱۲ مقایسه شود.) دانستن این که کوه میتواند مظهر حکومت باشد، میتواند به ما کمک کند که مفهوم مکاشفه ۸:۸ را بهتر درک کنیم. در آنجا میخوانیم که «چیزی شبیه به کوهی بزرگ و مشتعل به دریا پرتاب شد.» بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که چیزی شبیه کوهی مشتعل، باید مظهر حکومتی باشد که مانند آتش نابودکننده است.
(اِرْمیا ۵۱:۴۲) دریا بر بابِل برآمده، و امواج پرتلاطمش آن را پوشانیده است.
it-۲-۳¶ ۸۸۲ E
دریا
سیل لشکرها. اِرْمیا صدای لشکرهایی را که به بابِل حمله کردند، به صدای «شورش دریا» تشبیه کرد. (ار ۵۰:۴۲) از این رو، وقتی او پیشگویی کرد که «دریا بر بابِل» بر خواهد آمد، ظاهراً به سیل لشکرهای ماد و پارس اشاره کرد که بابِل را فتح کردند.—ار ۵۱:۴۲؛ دان ۹:۲۶.
قرائت کتاب مقدّس
(اِرْمیا ۵۱:۱-۱۱) خداوند چنین میفرماید: «اینک بر بابِل و بر ساکنان لِبکامای، بادی ویرانگر بر خواهم انگیخت. ۲ من کسان به بابِل گسیل خواهم داشت، تا آن را بر باد افشانند، و زمینش را تهی سازند، آنگاه که در روز بلا، از هر سو به ضد وی برآیند. ۳ کمانگیر کمان خویش را زِه نکند، و زرهپوش بر پای نایستد. بر جوانانش رحم مکنید، و سپاهش را به نابودی کامل بسپارید. ۴ آنان مقتول بر زمینِ کَلدانیان خواهند افتاد، و مجروح، در کوچههایش. ۵ زیرا اسرائیل و یهودا از سوی خدای خویش، خداوند لشکرها، وانهاده نشدهاند، هرچند سرزمینشان آکنده از تقصیراتی است که به قدوس اسرائیل ورزیدهاند. ۶ «از بابِل بگریزید! هر یک جان خویش برهانید! به سبب گناهان بابِل هلاک مشوید، زیرا که موعد انتقام خداوند فرا رسیده و او بابِل را سزا خواهد داد. ۷ بابِل در دست خداوند پیالهای زرین بود که تمامی جهان را مست میساخت؛ قومها از بادهاش نوشیدند، و از آن رو دیوانه گشتند. ۸ بابِل بهناگه سقوط کرد و در هم شکست؛ بر او شیون کنید! برای زخمهایش بَلَسان آورید، تا مگر شفا یابد. ۹ خواستیم بابِل را درمان کنیم، اما شفا نمیپذیرفت. پس ترکش کنید؛ بیایید هر یک به موطن خود بازگردیم، زیرا که محکومیتش سر به فلک کشیده، و تا به آسمانها رسیده است. ۱۰ خداوند حقانیت ما را آشکار ساخته است؛ پس بیایید تا کارهای یهوه خدایمان را در صَهیون اعلام کنیم. ۱۱ «تیرها را تیز کنید! سپرها را به دست گیرید! خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است، زیرا قصد وی برای بابِل، نابودی آن است؛ این است انتقام خداوند، انتقام به جهت معبدش.
۱۲-۱۸ ژوئن
گنجهایی در کلام خدا | مراثی ۱-۵
«با صبر و طرز فکری درست با مشکلات مقابله کنید»
(مراثی ۳:۲۰، ۲۱) جانم آنها را پیوسته به یاد میآورد و در درونم افسرده میشود. ۲۱ لیکن به این میاندیشم، و از این رو امیدوار خواهم بود:
(مراثی ۳:۲۴) جان من میگوید: «خداوند نصیب من است، پس بر او امید خواهم بست.»
(مراثی ۳:۲۶، ۲۷) نیکوست در خاموشی، نجات خداوند را انتظار کشیدن؛ ۲۷ نیکوست برای انسان، یوغ را در جوانی حمل کردن.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(مراثی ۲:۱۷) خداوند آنچه را قصد نموده بود، به انجام رسانده؛ و کلامش را که از دیرباز امر فرموده بود، تحقق بخشیده است. او تو را بیترحم ویران کرده؛ او دشمن را بر تو شادمان ساخته، و شاخِ خصمانت را برافراشته است.
(مراثی ۵:۷) پدران ما گناه ورزیدند و رخت بربستند، و ما بارِ گناهان ایشان را حمل میکنیم.
قرائت کتاب مقدّس
(مراثی ۲:۲۰-۳:۱۲) خداوندا، بنگر و ملاحظه فرما، که با چه کسی تا کنون چنین کردهای؟ آیا سزاست که زنان ثمرهٔ رَحِم خود را بخورند؟ فرزندانی را که به ناز پروردهاند؟ آیا سزاست که کاهن و نبی در قُدسِ خداوندگار کشته شوند؟ ۲۱ پیر و جوان با هم در کوچهها به خاک درمیغلتند؛ زنان و مردان جوانم به دَم شمشیر فرو افتادهاند. تو به روز خشمت هلاکشان کردی؛ تو بیترحم ایشان را از دم تیغ گذراندی. ۲۲ مانند فرا خواندن مردمان به جشن روز عید، ترسهای مرا از هر سو فرا خواندی؛ در روز خشم خداوند، هیچکس جان به در نبرد و زنده نماند؛ آنان را که به ناز پرورده و بزرگ کرده بودم، دشمن من هلاک کرد.
۳ مَن آن مرد هستم که از چوب غضب او مصیبت دیدهام؛ ۲ او مرا رانده و به تاریکی درآورده است، بدون ذرهای روشنایی. ۳ بهیقین همهٔ روز، بارها، دست خویش به ضد من برمیگردانَد. ۴ گوشت و پوست مرا مندرس ساخته، و استخوانهایم را خرد کرده است؛ ۵ به تلخی و مصیبت مرا محاصره نموده، و از هر سو احاطهام کرده است؛ ۶ همچون کسانی که از دیرباز مردهاند، مرا در تاریکی ساکن گردانیده است. ۷ گِرد من حصار کشیده که نتوانم گریخت، و زنجیرهایم را سنگین ساخته است؛ ۸ هرچند آواز درمیدهم و فریاد کمک برمیآورم، از گوش فرا دادن به دعایم اِبا میکند. ۹ راههایم را با سنگهای بزرگ سد کرده، و طریقهایم را مُعَوّج ساخته است. ۱۰ همچون خرسی در کمین من نشسته، و همچون شیر خود را پنهان کرده است. ۱۱ مرا از راهم بیرون کشیده و پاره پاره کرده است، و آنگاه مرا در حالِ زارم وانهاده است. ۱۲ کمان خود را برکشیده، و مرا هدف تیرهایش ساخته است.
۱۹-۲۵ ژوئن
گنجهایی در کلام خدا | حِزْقیال ۱-۵
«اعلام پیام خدا مایهٔ خوشحالی حِزْقیال بود»
(حِزْقیال ۲:۹-۳:۲) چون نگریستم، اینک دستی به سوی من دراز شده بود، و در آن طوماری بود. ۱۰ پس آن را در برابر من برگشود؛ بر پشت و روی آن نوشتهها بود و بر آن نوحه و ناله و وای نوشته شده بود.
۳ مرا گفت: «ای پسر انسان، آنچه را در اینجا میبینی، بخور. این طومار را بخور و رفته، با خاندان اسرائیل سخن بگو.» ۲ پس دهان خود را گشودم و او طومار را به من خورانید.
it-۱-۱۲۱۴ E
روده، رودهها
غذا در رودههای ما هضم میشود. وقتی در رؤیایی به حِزْقیال گفته شد که طوماری را بخورد و احشای خود را (به زبان عبری «رودهها») با آن پر کند، منظور این بود که او میبایست بهاصطلاح مطالب آن طومار را هضم کند. به عبارت دیگر، حِزْقیال میبایست در مورد مطالب آن طومار فکر میکرد و آن را در خاطر میسپرد. بدین شکل میتوانست از لحاظ روحانی خود را تغذیه کند و پیام خدا را به دیگران بگوید.—حز ۳:۱-۶؛ با مکاشفه ۱۰:۸-۱۰ مقایسه شود.
(حِزْقیال ۳:۳) و مرا گفت: «ای پسر انسان، با طوماری که به تو میدهم شکمت را بخوران و احشایت را پر کن.» پس آن را خوردم و به کامم همچون عسل شیرین بود.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(حِزْقیال ۱:۲۰، ۲۱) هر جا که روح میرفت، موجودات زنده نیز میرفتند، و چرخها نیز همراهشان بلند میشدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود. ۲۱ هرگاه آنها حرکت میکردند، چرخها نیز به حرکت درمیآمدند، و هرگاه آنها بازمیایستادند، چرخها نیز بازمیایستادند؛ و هرگاه موجودات زنده از زمین بلند میشدند، چرخها نیز همراه آنان بلند میشدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.
(حِزْقیال ۱:۲۶-۲۸) بر فراز فلکِ بالای سرشان، چیزی بود شبیه تخت با منظر یاقوت کبود، و بالا بر فراز آن تخت کسی بود با منظری شبیه انسان. ۲۷ از کمر او به طرف بالا شبیه کَهرُبا بود، و به آتشی میمانست که از اطراف محصور شده باشد. و از کمر او به طرف پایین شبیه آتش بود، و نور از هر طرف او را در برگرفته بود. ۲۸ نورِ گرداگردش شبیه تابش رنگینکمان بود که در روز بارانی در ابر پدیدار شود. چنین بود منظرِ شباهتِ جلالِ خداوند. و چون آن را دیدم، به روی درافتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن میگفت.
(حِزْقیال ۴:۱-۷) «و تو ای پسر انسان، خِشتی برگیر و در برابر خود بگذار و نقش شهر اورشلیم را بر آن حَک کن. ۲ سپس آن را محاصره کن و در مقابلش سنگرها بساز و پشتهها بر پا کن. نیز بر ضد آن اردو بزن و دور تا دورش مَنجِنیقها بر پا دار. ۳ سپس سینی آهنین برای خود گرفته، آن را چون دیواری آهنین میان خود و شهر قرار ده، و روی به جانب آن بدار. اینگونه شهر در محاصره قرار خواهد گرفت و تو آن را محاصره خواهی کرد. این آیتی خواهد بود برای خاندان اسرائیل. ۴ «سپس بر پهلوی چپ خود بخواب، و گناه خاندان اسرائیل را بر آن بگذار. به شمارهٔ روزهایی که بر آن بخوابی، متحمل گناه آنان خواهی شد. ۵ من برای تو سیصد و نود روز یعنی به شمارهٔ سالهای گناه ایشان مقرر داشتهام. اینچنین بار گناه خاندان اسرائیل را متحمل خواهی شد. ۶ چون اینها را به انجام رساندی، باز بر زمین بخواب، اما این بار بر پهلوی راست خود. اینگونه بار گناه خاندان یهودا را متحمل خواهی شد. من چهل روز برای تو مقرر داشتهام، یعنی یک روز برای هر سال. ۷ سپس آستین بالا زده، روی به جانبِ اورشلیمِ محاصرهشده بدار و بر ضد آن نبوّت کن.
قرائت کتاب مقدّس
(حِزْقیال ۱:۱-۱۴) در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سیام، آنگاه که در میان تبعیدیان بر کنارهٔ رود کِبار بودم، آسمان گشوده شد و رؤیاهای خدا را دیدم. ۲ آری، در روز پنجمِ ماه، که پنجمین سال تبعید یِهویاکین پادشاه بود، ۳ کلام خداوند بر حِزقیالِ کاهن، پسر بوزی، بر کنارهٔ رود کِبار در سرزمین کَلدانیان نازل شد؛ و دست خداوند در آنجا بر وی بود. ۴ چون نگریستم، اینک تندبادی از جانب شمال برمیآمد، با ابری عظیم که از آن آتش برمیجهید و نوری درخشان گرداگرد آن بود، و در میان آتش چیزی مانند کهربا وجود داشت. ۵ از میان آتش، چیزی شبیه چهار موجود زنده پدیدار شد. ظاهر آنها چنین بود: به سیمای انسان بودند، ۶ اما هر یک از آنها چهار صورت داشتند و چهار بال. ۷ پاهایشان راست و کف پایشان چونان سُم گوساله بود و همچون برنج صیقلی میدرخشید. ۸ زیر بالهایشان در چهار طرف، دستهای انسان بود. و صورت و بالهای آن چهار بدینگونه بود: ۹ بالهایشان به یکدیگر میرسید، و هر یک مستقیم پیش میرفتند بیآنکه به جانبی روی بگردانند. ۱۰ و اما در مورد شکل صورتشان: هر یک از آن چهار، صورت انسان داشتند، و نیز صورت شیر به جانب راست، و صورت گاو به جانب چپ، و نیز صورت عقاب. ۱۱ چنین بود صورتشان. و اما بالهایشان به سوی بالا گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که به بال موجود دیگر میرسید، و دو بال دیگر تنشان را میپوشانید. ۱۲ هر یک از آنان مستقیم پیش میرفتند. هر جا که روح میرفت، آنان نیز میرفتند، و در حین رفتن، روی نمیگرداندند. ۱۳ و اما سیمای آن موجوداتِ زنده مانند زغالِ گداخته در آتش و همچون مشعلها بود. آتش میان آن موجودات زنده پیش و پس میرفت، آتشی درخشان که از آن شرارهها برمیجهید. ۱۴ و آن موجودات همچون برق به این سو و آن سو میدویدند و برمیگشتند.
۲۶ ژوئن–۲ ژوئیه
گنجهایی در کلام خدا | حِزْقیال ۶-۱۰
«آیا برای نجات نشانهگذاری خواهید شد؟»
(حِزْقیال ۹:۱، ۲) آنگاه شنیدم که خداوند به بانگ بلند ندا در داده، گفت: «ای کسانی که به مجازات شهر برگماشته شدهاید، نزدیک آیید! هر یک آلت قتّالهٔ خود را به دست گیرید.» ۲ هان دیدم شش مرد از جانب دروازهٔ بالایی که مشرف به شمال است، میآمدند و هر یک پُتکِ خود را به دست داشتند. در میان آنها مردی بود که جامهٔ کتان در بر و دَوات کاتبان بر کمر داشت. آنان داخل شدند و نزد مذبح برنجین ایستادند.
(حِزْقیال ۹:۳، ۴) پس جلال خدای اسرائیل از فراز کروبیانی که بر آنها بود، برخاست و به آستانهٔ خانه برآمد و به آن مرد کتانپوش که دَوات بر کمر داشت، ندا در داد. ۴ خداوند او را گفت: «از میان شهر اورشلیم بگذر و بر پیشانی آنان که به سبب اعمال کراهتآورِ انجام شده در آن آه و ناله میکنند، نشان بگذار.»
(حِزْقیال ۹:۵-۷) و شنیدم که به دیگران گفت: «از پی او از میان شهر بگذرید و هلاک سازید. بر آنها با شفقت منگرید و بر ایشان رحم مکنید. ۶ پیر و جوان و دختر و کودک و زن، همه را بکُشید. اما زنهار، بر هر که این نشان را بر خود دارد، دست دراز مکنید. و از قُدس من آغاز کنید.» پس آنان از مشایخی که در برابر خانه بودند، آغاز کردند. ۷ آنگاه به ایشان گفت: «خانه را نجس سازید و صحنها را از کشتگان پر ساخته، به در آیید «.پس آنان بیرون رفتند و در شهر به کشتار آغاز کردند.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(حِزْقیال ۷:۱۹) نقرهٔ خود را به کوچهها خواهند ریخت و طلای ایشان چون چیز نجس خواهد بود. نقره و طلای ایشان نمیتواند ایشان را در روز غضب خداوند برهاند. با آن خود را سیر نتوانند کرد و شکمشان را پر نتوانند ساخت؛ زیرا که سنگِ لغزشِ گناهِ ایشان شده است.
(حِزْقیال ۸:۱۲) آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا میبینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرهٔ تندیسهای خویش در تاریکی چه میکنند؟ زیرا میگویند، ‹خداوند ما را نمیبیند؛ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.›
قرائت کتاب مقدّس
(حِزْقیال ۸:۱-۱۲) در سال ششم، در روز پنجم از ماه ششم، هنگامی که در خانهٔ خود نشسته بودم و مشایخ یهودا نیز در برابرم نشسته بودند، دست خداوندگارْ یهوه در آنجا بر من فرود آمد. ۲ چون نگریستم چیزی شبیه انسان دیدم؛ از آنچه کمرش مینمود به پایین، آتش بود و از کمر به بالا ظاهری درخشنده همچون کهربا داشت. ۳ او چیزی شبیه دست دراز کرد و موی سر مرا گرفت، و روح، مرا میان زمین و آسمان بلند کرد، و در رؤیاهای خدا به اورشلیم برد، نزد دهنهٔ دروازهٔ صحن درونی که رو به شمال واقع است، آنجا که جایگاه تمثال غیرتِ غیرتانگیز است. ۴ و هان جلال خدای اسرائیل، بسان رؤیایی که در همواری دیده بودم، آنجا بود. ۵ او مرا گفت: «ای پسر انسان، سر برافراشته به سوی شمال بنگر.» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم، و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازهٔ مذبح، نزد مدخلِ دروازه قرار داشت. ۶ او دیگر بار مرا گفت: «ای پسر انسان، میبینی چه میکنند؟ آیا اعمالِ کراهتآورِ بزرگی را که خاندان اسرائیل در اینجا مرتکب میشوند تا مرا از قُدس خود دور سازند، میبینی؟ حتی اعمال کراهتآورِ بزرگتر نیز خواهی دید.» ۷ پس مرا به مدخلِ صحن آورد، و چون نگریستم اینک سوراخی در دیوار بود. ۸ آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، دیوار را بِکَن.» و چون دیوار را کَندم، اینک مدخلی در آنجا بود. ۹ او مرا گفت: «داخل شو و اعمال کراهتآورِ شریرانهای را که در اینجا میکنند، ببین.» ۱۰ پس داخل شدم و چون نگریستم اینک دور تا دور بر دیوار، نقشهایی از هر گونه خزنده و حیوانات مکروه و همهٔ بتهای بیارزش خاندان اسرائیل حک شده بود. ۱۱ و هفتاد تن از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آنها ایستاده بودند و یَاَزَنیا پسر شافان نیز در میانشان ایستاده بود. هر یک بخورسوزی در دست داشتند و رایحهٔ ابرِ بخور بالا میرفت. ۱۲ آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا میبینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرهٔ تندیسهای خویش در تاریکی چه میکنند؟ زیرا میگویند، خداوند ما را نمیبیند؛ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.