مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
۶-۱۲ ژانویه
گنجهایی در کلام خدا | پیدایش ۱-۲
«یَهُوَه، آفرینندهٔ حیات بر زمین»
(پیدایش ۱:۳، ۴) خدا گفت: «روشنایی باشد،» و روشنایی شد. ۴ خدا دید که روشنایی نیکوست، و خدا روشنایی را از تاریکی جدا کرد.
(پیدایش ۱:۶) و خدا گفت: «فَلَکی باشد میان آبها، و آبها را از آبها جدا کند.»
(پیدایش ۱:۹) و خدا گفت: «آبهای زیر آسمان در یک جا گرد آیند و خشکی پدیدار شود.» و چنین شد.
(پیدایش ۱:۱۱) آنگاه خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوهای که بر حسب گونهٔ خود میوهٔ دانهدار بیاورند، بر روی زمین.» و چنین شد.
it-۱-E ص ۵۲۷-۵۲۸
آفرینش
وقتی خدا در روز اول آفرینش گفت، «روشنایی باشد» ظاهراً نوری از میان ابرها به سطح زمین رسید، اما منشأ آن نور هنوز از روی زمین قابل تشخیص نبود. همچنین این روشنایی بهتدریج به وجود آمد، چنانکه مترجمی به نام واتز در ترجمهٔ خود از کتاب پیدایش چنین نوشت: «بهتدریج روشنایی به وجود آمد.» (پی ۱:۳، ترجمهای شاخص از کتاب پیدایش) سپس خدا روشنایی را از تاریکی جدا کرد و روشنایی را «روز» و تاریکی را «شب» نامید. به وجود آمدن روز و شب نشانگر این بود که کرهٔ زمین حول محور خود میچرخید تا نیمکرهٔ غربی و شرقی از ساعات روشن و تاریک بهرهمند شوند.—پی ۱:۳، ۴.
در روز دوم آفرینش خدا با جدا کردن ‹آبها از آبها› فضایی به وجود آورد. آبهایی بر روی زمین باقی ماند اما مقداری عظیم از آب در جو بالای سطح زمین قرار داده شد. خدا آن را «آسمان» نامید، اما منظور از آسمان، جو یا اتمسفر زمین است، نه فضا. از کجا میدانیم؟ زیرا در کتاب مقدّس نیامده است که ‹آبهای بالای فَلَک› شامل ستارهها یا سیّارهها نیز میشود.—پی ۱:۶-۸.
در روز سوم آفرینش خدا به نحوی معجزهآسا آبهای زمین را در یکجا جمع کرد و خشکی را پدید آورد. خدا خشکی را «زمین» نامید. در همان روز بود که خدا از طریق قدرت حیاتبخش خود، (نه از طریق هیچ گونه روند تکاملی) انواع سبزه، گیاهان و درختان میوه را به وجود آورد. این سه گروه قادر بودند «بر حسب گونهٔ خود» تولیدمثل کنند.—پی ۱:۹-۱۳.
(پیدایش ۱:۱۴) و خدا گفت: «نورافشانها در فَلَک آسمان باشند تا روز را از شب جدا کنند، و تا نشانهها باشند برای نمایاندن زمانها و روزها و سالها،
(پیدایش ۱:۲۰) و خدا گفت: «آبها از انبوه جانداران پر شود و پرندگان بر فراز زمین در فَلَک آسمان پرواز کنند.»
(پیدایش ۱:۲۴) و خدا گفت: «زمین جانداران را بر حسب گونههایشان بر آوَرَد، چارپایان و خزندگان و وحوش زمین را، بر حسب گونههایشان.» و چنین شد.
(پیدایش ۱:۲۷) پس خدا انسان را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را مرد و زن آفرید.
it-۱-E ص ۵۲۸ ¶۵-۸
آفرینش
قابل توجه است که در پیدایش ۱:۱۶ واژهٔ «ساخت» ترجمهٔ فعل عبری بَرَع به معنی آفریدن نیست، بلکه ترجمهٔ فعل عبری عَسَح به معنی باعث چیزی شدن است. از آنجا که آسمانهای ذکرشده در پیدایش ۱:۱ شامل خورشید، ماه و ستارهها میشود، خورشید، ماه و ستارهها مدتها پیش از روز چهارم آفریده شده بودند. پس در روز چهارم، خدا باعث شد که اجرام آسمانی بر سطح زمین و جو آن تأثیر گذارند. منظور از «خدا آنها را در فَلَک آسمان نهاد تا بر زمین روشنایی بخشند» چیست؟ منظور این است که این اجرام آسمانی از روی سطح زمین قابل روئیت شدند، گویی در «فَلَک» یا همان جو زمین قرار گرفتند. به علاوه این نورافشانها انسانها را به طرق مختلف هدایت میکردند، چنانکه آمده است: «نشانه باشند برای نمایاندن زمانها و روزها و سالها.»—پی ۱:۱۴.
در روز پنجم آفرینش، پیش از پیدایش انسانها، موجودات زندهٔ دیگری بر زمین پدیدار گشتند. قصد خدا این نبود که همهٔ موجودات زنده از یک موجود تکامل یابند، بلکه با قدرت خارقالعادهٔ خود «انبوه» موجودات زنده را به وجود آورد. در این گزارش میخوانیم: «خدا موجودات بزرگ دریایی و همهٔ جانداران را که میجنبند و آبها را پر میسازند، بر حسب گونههایشان، و همهٔ پرندگان بالدار را بر حسب گونههایشان آفرید. و خدا دید که نیکوست. خدا آنها را برکت داد و گفت: ‹بارور و کثیر شوید.›» پس از قرار معلوم، این موجودات از همان ابتدا از توانایی خدادادی برای تولیدمثل «بر حسب گونههایشان» برخوردار بودند.—پی ۱:۲۰-۲۳.
در روز ششم آفرینش، «خدا وحوش زمین را بر حسب گونههایشان بساخت، و چارپایان را بر حسب گونههایشان، و همهٔ خزندگان روی زمین را بر حسب گونههایشان.» آفرینش این موجودات زنده مانند کار آفرینش در روزهای پیشین «نیکو» به شمار آمد.—پی ۱:۲۴، ۲۵.
در اواخر روز ششم آفرینش خدا موجودی منحصربهفرد که از حیوانات برتر و از فرشتگان پایینتر بود به وجود آورد. این موجود انسان بود و خدا او را به صورت خود آفرید یعنی خصوصیاتی مانند خصوصیات خود در وجود او نهاد. در پیدایش ۱:۲۷ به طور مختصر آمده است که خدا انسانها را «مرد و زن آفرید.» اما پیدایش ۲:۷-۹ به جزئیات بیشتری میپردازد و توضیح میدهد که خدا آدم را از خاک زمین سرشت و نَفَسِ حیات را در بینی او دمید. به این ترتیب آدم موجودی زنده شد و خدا بر روی زمین بهشتی با خوراک فراوان برای او فراهم کرد. یَهُوَه در خلقت آدم از عناصر موجود روی زمین بهره گرفت و سپس زن را با استفاده از یکی از دندههای آدم به وجود آورد. (پی ۲:۱۸-۲۵) با آفرینش زن، آفرینش «انسان» یا «بشر» تکمیل شد.—پی ۵:۱، ۲.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(پیدایش ۱:۱) در آغاز، خدا آسمانها و زمین را آفرید.
تأثیر علم بر زندگی شما
قدمت زمین و عالم
دانشمندان تخمین زدهاند که عمر زمین تقریباً ۴ میلیارد سال و عمر عالمِ هستی حدوداً ۱۳ تا ۱۴ میلیارد سال است. کتاب مقدّس تاریخی برای آفرینش عالم قرار نداده است. در هیچ جای کتاب مقدّس نیامده است که عمر زمین فقط چندین هزار سال است. در اولین آیهٔ کتاب مقدّس چنین آمده است: «در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید.» (پیدایش ۱:۱) این گفتهٔ کلّی، این امکان را به دانشمندان میدهد که بتوانند قدمت جهان مادی را بر اساس اصول علمی تعیین کنند.
(پیدایش ۱:۲۶) آنگاه خدا گفت: «انسان را به صورت خود و شبیه خودمان بسازیم، و او بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر چارپایان و بر همهٔ زمین و همهٔ خزندگانی که بر زمین میخزند، فرمان براند.»
it-۲-E ص ۵۲
عیسی مسیح
عیسی با آفریدگار همتراز نیست. نقشی که عیسی در کار آفرینش ایفا کرد او را با پدر آسمانی خود همتراز نمیساخت. قدرت لازم برای آفرینش همه چیز از طریق روحالقدس یا همان نیروی فعال خدا تأمین شد. (پی ۱:۲؛ مز ۳۳:۶) از آنجا که یَهُوَه سرچشمهٔ حیات است چه موجودات زمینی چه موجودات روحی، همگی زندگی خود را مدیون او هستند، نه مدیون عیسی. (مز ۳۶:۹) بنابراین نمیتوان عیسی را همتراز آفریدگار خواند بلکه عیسی، وسیله یا واسطهای است که یَهُوَه کار آفرینش را از طریق او به انجام رساند. هماهنگ با کل نوشتههای مقدّس، عیسی خود نیز گفت که یَهُوَه آفریدگار است، نه او.—مت ۱۹:۴-۶.
خواندن کتاب مقدّس
(پیدایش ۱:۱-۱۹) در آغاز، خدا آسمانها و زمین را آفرید. ۲ زمین بیشکل و خالی بود، و تاریکی بر روی ژرفا؛ و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت. ۳ خدا گفت: «روشنایی باشد،» و روشنایی شد. ۴ خدا دید که روشنایی نیکوست، و خدا روشنایی را از تاریکی جدا کرد. ۵ خدا روشنایی را ’روز‘ و تاریکی را ’شب‘ نامید. شامگاه شد و بامداد آمد، روز اوّل. ۶ و خدا گفت: «فَلَکی باشد میان آبها، و آبها را از آبها جدا کند.» ۷ پس خدا فَلَک را ساخت و آبهای زیر فَلَک را از آبهای بالای فَلَک جدا کرد. و چنین شد. ۸ خدا فَلَک را ’آسمان‘ نامید. شامگاه شد و بامداد آمد، روز دوّم. ۹ و خدا گفت: «آبهای زیر آسمان در یک جا گرد آیند و خشکی پدیدار شود.» و چنین شد. ۱۰ خدا خشکی را ’زمین‘ و اجتماع آبها را ’دریا‘ نامید، و خدا دید که نیکوست. ۱۱ آنگاه خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوهای که بر حسب گونهٔ خود میوهٔ دانهدار بیاورند، بر روی زمین.» و چنین شد. ۱۲ زمین نباتات رویانید، گیاهانی که بر حسب گونهٔ خود دانه تولید میکردند، و درختانی که بر حسب گونهٔ خود میوهٔ دانهدار میآوردند. و خدا دید که نیکوست. ۱۳ شامگاه شد و بامداد آمد، روز سوّم. ۱۴ و خدا گفت: «نورافشانها در فَلَک آسمان باشند تا روز را از شب جدا کنند، و تا نشانهها باشند برای نمایاندن زمانها و روزها و سالها، ۱۵ و نورافشانها باشند در فَلَک آسمان تا بر زمین روشنایی بخشند.» و چنین شد. ۱۶ خدا دو نورافشان بزرگ ساخت، نورافشان بزرگتر را برای فرمانروایی بر روز، و نورافشان کوچکتر را برای فرمانروایی بر شب، و نیز ستارگان را. ۱۷ خدا آنها را در فَلَک آسمان نهاد تا بر زمین روشنایی بخشند ۱۸ و بر روز و بر شب سلطنت کنند و نور را از تاریکی جدا سازند. و خدا دید که نیکوست. ۱۹ شامگاه شد و بامداد آمد، روز چهارم.
۱۳-۱۹ ژانویه
گنجهایی در کلام خدا | پیدایش ۳-۵
«نتایج مخرّب نخستین دروغ»
(پیدایش ۳:۱-۵) و اما مار از همهٔ وحوش صحرا که یهوه خدا ساخته بود، زیرکتر بود. او به زن گفت: «آیا خدا براستی گفته است که از هیچیک از درختان باغ نخورید؟» ۲ زن به مار گفت: «از میوهٔ درختان باغ میخوریم، ۳ اما خدا گفته است، ”از میوهٔ درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید، مبادا بمیرید.“» ۴ مار به زن گفت: «بهیقین نخواهید مرد. ۵ بلکه خدا میداند روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسندهٔ نیک و بد خواهید بود.»
مقصود یَهُوَه به انجام خواهد رسید
۹ شیطان ابلیس از طریق ماری حوّا را فریفت تا از پدر آسمانیاش، یَهُوَه خدا نافرمانی کند. (پیدایش ۳:۱-۵ خوانده شود؛ مکا ۱۲:۹) شیطان با مطرح کردن این پرسش از آدم و حوّا که «آیا خدا براستی گفته است که از هیچ یک از درختان باغ نخورید؟» در واقع شیطان تلویحاً چنین گفت: «آیا شما آزاد نیستید آنچه را میخواهید انجام دهید؟» سپس به دروغ به حوّا گفت: «بهیقین نخواهید مرد.» او تلاش کرد که حوّا را به نافرمانی از خدا متقاعد سازد و به او گفت: «خدا میداند روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد.» شیطان با این سخنان به صورت ضمنی گفت که یَهُوَه خدا نمیخواهد آنان از میوهٔ آن درخت بخورند چون به دانش و شناخت ویژهای دست مییافتند. سرانجام او به دروغ به آنان این وعده را داد که «همچون خدا شناسندهٔ نیک و بد» خواهند شد.
(پیدایش ۳:۶) چون زن دید که آن درخت خوشخوراک است و چشمنواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش، پس از میوهٔ آن گرفت و خورد، و به شوهر خویش نیز که با وی بود داد، و او خورد.
ب۰۰-E ۱۵/۱۱ ص ۲۵-۲۶
درسهایی آموزنده از سرگذشت نخستین زوج
آیا گناه حوّا مقدّر شده بود؟ به هیچ وجه! خود را لحظهای جای او بگذارید. آنچه شیطان به او گفت، نسبت به آنچه که خدا و آدم به او گفته بودند، کاملاً متفاوت بود. اگر کسی یکی از عزیزانتان را به فریبکاری متهم سازد، چه احساسی میکنید؟ حوّا میبایست در برابر دروغ شیطان بیزاری و خشم از خود نشان میداد و حتی از گوش دادن به حرفهای او امتناع میورزید. حوّا میتوانست با خود بگوید: «این مار کیست که عدالت خدا و گفتههای شوهرم را زیر سؤال ببرد؟» طبق اصل سَروری نیز، حوّا میبایست پیش از تصمیمگیری با کسی مشورت میکرد. اما حوّا حرفهای وسوسهکنندهٔ شیطان را باور کرد و نشان داد که خودش میخواست خوب و بد را تعیین کند. هر چه بیشتر به این موضوع فکر میکرد، برایش جذابتر میشد. بهراستی تأمّل بر این تمایل غلط به چه گناه عظیمی انجامید! او میبایست آن فکر اشتباه را فوراً از ذهن خود دور میکرد یا مسئله را با سر خانوادهٔ خود یعنی آدم در میان میگذاشت.—۱قُرِنتیان ۱۱:۳؛ یعقوب ۱:۱۴، ۱۵.
آدم به گفتهٔ همسر خود عمل کرد
چیزی نگذشت که حوّا آدم را واداشت که مانند او مرتکب گناه شود. چگونه میتوان توضیح داد که چرا آدم به این راحتی با حوّا همراه شد؟ (پیدایش ۳:۶، ۱۷) آدم میبایست تصمیم بگیرد که به همسر خود وفادار باشد یا به یَهُوَه. آیا به آفریدگار خود که همه چیز منجمله همسر عزیزش را به او بخشیده بود وفادار میماند؟ آیا آدم از خدا راهنمایی میخواست که در برابر گناه همسرش باید چه کار کند؟ یا آیا آدم با همسرش همدست میشد؟ آدم میدانست که حوّا با خوردن آن میوه به آنچه خیال میکرد دست نمییابد. پولُس رسول به الهام خدا نوشت: «آدم فریب نخورد، بلکه زن بود که کاملاً فریب خورد و قانون خدا را شکست.» (۱تیموتائوس ۲:۱۴) بله، آدم فریب نخورد؛ او عمداً تصمیم گرفت که از دستور یَهُوَه سر باز زند. ترس او از جدایی از همسرش، بر ایمانش به این که خدا میتواند مسئله را سامان دهد، چیره شد.
(پیدایش ۳:۱۵-۱۹) میان تو و زن، و میان نسل تو و نسل زن، دشمنی میگذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنهٔ وی را خواهی زد.» ۱۶ و به زن گفت: «درد زایمان تو را بسیار افزون گردانم؛ با درد، فرزندان خواهی زایید. اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود، و او بر تو فرمان خواهد راند.» ۱۷ و به آدم گفت: «چون سخن زنت را شنیدی و از درختی که تو را امر کردم از آن نخوری خوردی، به سبب تو زمین ملعون شد؛ در همهٔ روزهای زندگیات با رنج از آن خواهی خورد. ۱۸ برایت خار و خَس خواهد رویانید، و از گیاهان صحرا خواهی خورد. ۱۹ با عرق جبین نان خواهی خورد، تا آن هنگام که به خاک بازگردی که از آن گرفته شدی؛ چراکه تو خاک هستی و به خاک باز خواهی گشت.»
ب۱۲-E ۱/۹ ص ۴ ¶۲
آیا خدا واقعاً به زنان اهمیت میدهد؟
آیا خدا زنان را لعنت کرده است؟
خدا نه زنان را بلکه ‹همان مار کهن را که ابلیس و شیطان خوانده میشود› لعنت کرده است. (مکاشفه ۱۲:۹؛ پیدایش ۳:۱۴) گفتهٔ خدا که آدم بر همسرش «فرمان خواهد راند» نشانگر خشنودی او از ظلم و ستمی که مردان بر زنان روا داشتهاند نیست. (پیدایش ۳:۱۶) بلکه خدا با این گفته صرفاً نتایج اسفبار گناه آدم و حوّا را پیشبینی کرد.
نکاتی از کتاب پیدایش—قسمت اوّل
۳:۱۷—زمین از چه نظر ملعون شده بود و برای چه مدت؟ از این نظر که کشت و کار در آن بسیار دشوار شده بود، همان طور که لَمَک، پدر نوح، در پیدایش ۵:۲۹ این موضوع را تأیید میکند. پس از طوفان روزگار نوح، یَهُوَه نوح و پسرانش را برکت داد و به آنان گفت که زمین را پر سازند. (پیدایش ۹:۱) ظاهراً از آن پس زمین دوباره برکت یافت.—پیدایش ۱۳:۱۰.
it-۲-E ص ۱۸۶
درد زایمان
خدا به نخستین زن، حوّا گفت که به خاطر گناهی که مرتکب شده بود، درد زایمان او زیاد خواهد شد. اگر حوّا مطیع میماند، برکت یَهُوَه باعث میشد که هنگام زایمان درد نکشد، چنانکه آمده است: «برکت خداوند، دولتمند میسازد، و او زحمتی [«دردی» دج] نیز با آن نمیافزاید.» (ام ۱۰:۲۲) اما به طور کلّی ناکاملی انسان، عملکرد بدن را تضعیف کرده و دردهای بسیاری منجمله درد زایمان به بار آورده است. خدا گفت: «درد زایمان تو را بسیار افزون گردانم؛ با درد، فرزندان خواهی زایید.» در کتاب مقدّس وقتی خدا مسبب چیزی خوانده شده، اغلب بدین معنی است که او به وجود آن اجازه داده است.—پی ۳:۱۶.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(پیدایش ۴:۲۳، ۲۴) لَمِک به زنان خود گفت: «ای عادَه، ای ظِلَّه، به من گوش فرا دهید، ای زنان لَمِک سخنانم را بشنوید. مردی را به سبب زخمی که به من زد کشتم، و جوانی را به سبب جراحتی که بر من وارد آورد. ۲۴ اگر برای قائن هفت چندان انتقام گرفته شود، برای لَمِک، هفتاد و هفت چندان.»
it-۲-E ص ۱۹۲ ¶۵
لَمِک
شعری که لَمِک برای زنان خود سرایید، بازتابی از رفتار خشونتبار مردم همعصر خود است. (پی ۴:۲۳، ۲۴) در شعر او میخوانیم: «ای زنان لَمِک سخنانم را بشنوید. مردی را به سبب زخمی که به من زد کشتم، و جوانی را به سبب جراحتی که بر من وارد آورد. اگر برای قائن هفت چندان انتقام گرفته شود، برای لَمِک، هفتاد و هفت چندان.» از قرار معلوم لَمِک با خواندن این شعر از خود دفاع نمیکرد که برخلاف قائن عمداً کسی را نکشته است. برعکس لَمِک در این شعر ادعا میکرد که برای دفاع از خود، کسی را که او را زخمی کرده بود کشت. بنابراین، شعر او نوعی التماس برای جلوگیری از انتقام و کشته شدنش بود.
(پیدایش ۴:۲۶) برای شِیث نیز پسری زاده شد و او را اِنوش نامید. در آن زمان، مردم به خواندن نام خداوند آغاز کردند.
it-۱-E ص ۳۳۸ ¶۲
کفر
منظور از «خواندن نام خداوند» که قبل از وقوع توفان نوح در دوران اِنوش آغاز شد، استفادهٔ نادرست از نام خدا بود، زیرا بدون شک هابیل سالها قبل از روزگار اِنوش نام خدا را به کار میبرد. (پی ۴:۲۶؛ عب ۱۱:۴) مطابق اعتقاد برخی از محققان، مردم آن زمان نام یَهُوَه را به انسانها یا بتها ارتباط میدادند. پس این نوع استفادهٔ نادرست از نام خدا کفرآمیز به شمار میآمد.
خواندن کتاب مقدّس
(پیدایش ۴:۱۷–۵:۸) قائن زن خود را بشناخت، و او باردار شد و خَنوخ را زایید. آنگاه قائن شهری ساخت و آن را به نام پسر خود، خَنوخ نامید. ۱۸ و برای خَنوخ عیراد زاده شد، و عیراد مِحویائیل را آورد، مِحویائیل مِتوشائیل را، و مِتوشائیل لَمِک را. ۱۹ لَمِک دو زن گرفت، یکی عادَه نام داشت و دیگری ظِلَّه. ۲۰ عادَه، یابال را زایید؛ او پدر چادرنشینان و دامداران بود. ۲۱ برادر او یوبال نام داشت؛ او پدر همهٔ نوازندگان بربط و نی بود. ۲۲ ظِلَّه نیز توبالقائِن را زایید، که صانع همه گونه ابزار برنجی و آهنی بود. خواهر توبالقائِن، نَعَمَه نام داشت. ۲۳ لَمِک به زنان خود گفت: «ای عادَه، ای ظِلَّه، به من گوش فرا دهید، ای زنان لَمِک سخنانم را بشنوید. مردی را به سبب زخمی که به من زد کشتم، و جوانی را به سبب جراحتی که بر من وارد آورد. ۲۴ اگر برای قائن هفت چندان انتقام گرفته شود، برای لَمِک، هفتاد و هفت چندان.» ۲۵ و آدم دیگر بار زن خود را بشناخت و او پسری بزاد و او را شِیث نامید و گفت: «خدا به جای هابیل که قائن او را کشت، نسلی دیگر برای من برقرار داشت.» ۲۶ برای شِیث نیز پسری زاده شد و او را اِنوش نامید. در آن زمان، مردم به خواندن نام خداوند آغاز کردند.
۵ این است کتاب تاریخچهٔ نسل آدم. روزی که خدا انسان را آفرید، او را شبیه خدا ساخت. ۲ او آنان را مرد و زن آفرید و ایشان را برکت داد، و در روز آفرینش آنها، ایشان را انسان نام نهاد. ۳ آدم صد و سی ساله بود که پسری شبیه خود و به صورت خویش آورد، و او را شِیث نامید. ۴ و آدم پس از آوردن شِیث، هشتصد سال زندگی کرد و پسران و دختران دیگر آورد. ۵ پس روزهای زندگی آدم به تمامی، نهصد و سی سال بود؛ و او مرد. ۶ شِیث صد و پنج ساله بود که اِنوش را آورد. ۷ شِیث پس از آوردن اِنوش، هشتصد و هفت سال زندگی کرد و پسران و دختران دیگر آورد. ۸ پس روزهای زندگی شِیث به تمامی، نهصد و دوازده سال بود؛ و او مرد.
۲۰-۲۶ ژانویه
گنجهایی در کلام خدا | پیدایش ۶-۸
«هر آنچه خدا به او فرمان داده بود، انجام داد»
(پیدایش ۶:۹) و این است تاریخچهٔ نسل نوح. نوح مردی بود پارسا و در روزگار خویش بیعیب. نوح با خدا راه میرفت.
(پیدایش ۶:۱۳) و این است تاریخچهٔ نسل نوح. نوح مردی بود پارسا و در روزگار خویش بیعیب. نوح با خدا راه میرفت.
از ایمان و اطاعت نوح، دانیال و ایّوب سرمشق گیرید
۴ نوح با چه مشکلاتی روبرو بود؟ در زمان خَنوخ، جد نوح، مردمان از خدا روی گردانده بودند و بر علیه یَهُوَه «سخنان زنندهای» میگفتند. (یهو ۱۴، ۱۵) خشونت نیز روزبهروز بیشتر میشد. به طوری که در زمان نوح «زمین . . . آکنده از خشونت شده بود.» در آن زمان، فرشتگان شریر بدنی انسانی به خود گرفته و از میان انسانها زنانی به همسری میگرفتند و صاحب پسرانی ظالم و بیرحم میشدند. (پیدا ۶:۲-۴، ۱۱، ۱۲) اما نوح با همهٔ آنان فرق داشت. ‹نوح در نظر خداوند فیض یافت. او در روزگار خویش بیعیب بود و با خدا راه میرفت.›—پیدا ۶:۸، ۹.
(پیدایش ۶:۱۴-۱۶) پس برای خود کشتیای از چوب کوفر بساز، و حجرههایی در آن بنا کن، و درون و بیرونش را قیراندود نما. ۱۵ آن را اینگونه بساز: درازای کشتی سیصد ذِراع، پهنایش پنجاه ذِراع و بلندیاش سی ذِراع باشد. ۱۶ برای کشتی روزنهای به اندازهٔ یک ذِراع از بالای آن بساز. درِ کشتی را در پهلوی آن بگذار و طبقات پایین و وسط و بالا در آن بنا کن.
او «با خدا راه میرفت»
این کار چند دهه، شاید ۴۰ تا ۵۰ سال طول کشید. نوح و خانوادهاش درختان را باید قطع میکردند و تنههای آن را به محلّی دیگر میبُردند. آن را باید بریده، تراشیده و به یکدیگر متصل میکردند. این کشتی دارای سه طبقه و چندین قسمت بود و تنها با یک درب به بیرون راه داشت. ظاهراً پنجرههایی در بالا و دور کشتی نصب شده بود. همچنین سقف کشتی از وسط به دو طرف شیب داشت تا آب به طرفین سرازیر شود.—پیدایش ۶:۱۴-۱۶.
(پیدایش ۶:۲۲) پس نوح چنین کرد؛ او هرآنچه را که خدا به وی فرمان داده بود، به انجام رسانید.
با استقامت بدوید
۱۳ چه چیزی این خادمان یَهُوَه را قادر ساخت تا در مسابقهٔ دوی خود استقامت کنند و موفق شوند؟ دقت کنید که پولُس چه موضوعی را در مورد نوح نوشت. (عبرانیان ۱۱:۷ خوانده شود.) نوح تا به حال توفانی ندیده بود که باعث نابودی موجودات زنده و مردم شود. (پیدا ۶:۱۷) بلی، واقعهای بیسابقه که تا قبل از آن هرگز رخ نداده بود. با این حال، نوح آن را بعید و غیرممکن ندانست. چرا؟ چون به آنچه یَهُوَه گفته بود، ایمان داشت. نوح احساس نکرد که تقاضای خدا از او امری دشوار است، بلکه مطابق با فرمان خدا «عمل نمود.» (پیدا ۶:۲۲) تجسّم کنید که نوح چه کارهایی باید انجام میداد؛ ساختن کشتی، جمعآوری حیوانات، تهیه کردن غذا برای خانواده و حیوانات، هشدار دادن به مردم و تقویت خانوادهاش از لحاظ روحانی. حقیقتاً که کار کوچکی نبود! با این حال، مطابق فرمان یَهُوَه «عمل نمود.» بلی، ایمان و استقامت نوح باعث نجات و برکات برای خود و خانوادهاش شد.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(پیدایش ۷:۲) از همهٔ چارپایان طاهر، هفت جفت، نر و ماده، با خود برگیر، و از چارپایان نجس، یک جفت، نر و ماده،
نکاتی از کتاب پیدایش—قسمت اوّل
۷:۲—بر چه اصلی حیوانی پاک یا ناپاک شمرده میشد؟ ظاهراً حیوانی پاک شمرده میشد که برای قربانی مناسب بود و منظور، پاکی یا ناپاکی آن به جهت خوراک نبود. چون پیش از طوفان نوح، انسانها از گوشت حیوانات تغذیه نمیکردند. از هنگام برقرار شدن شریعت موسی بود که عنوان «پاک» یا «ناپاک» به گوشت حیوانات اطلاق شد. پس از باطل شدن شریعت موسی قوانین مربوط به «پاک» یا «ناپاک» بودن گوشت حیوانات نیز با آن لغو شد. (اَعمال ۱۰:۹-۱۶؛ اَفَسُسیان ۲:۱۵) ظاهراً نوح میدانست که چه حیواناتی برای قربانی کردن مناسب هستند. او به محض پایین آمدن از کشتی «مذبحی برای خداوند بنا کرد، و از هر بهیمهٔ پاک و از هر پرندهٔ پاک گرفته، قربانیهای سوختنی بر مذبح گذرانید.»—پیدایش ۸:۲۰.
(پیدایش ۷:۱۱) در سال ششصدم از زندگی نوح، در روز هفدهم از ماه دوّم، آری، در همان روز، همهٔ چشمههای ژرفای عظیم فوران کرد و پنجرههای آسمان گشوده شد.
نکاتی از کتاب پیدایش—قسمت اوّل
۷:۱۱—آبهایی که در هنگام طوفان نوح دنیا را نابود ساخت از کجا آمده بود؟ «فلک» یا جو زمین، در طی «روز» دوّم یا دورهٔ دوّم آفرینش به وجود آمد. (پیدایش ۱:۶، ۷) منظور از آبهایی که «زیر فلک» قرار داشت آبهایی است که پیش از طوفان روی زمین وجود داشت. منظور از آبهایی که «بالای فلک» بود، آبهایی بود که به مقدار بسیار زیاد در ارتفاعات بالای آسمان وجود داشت و «چشمههای لُجّهٔ عظیم» را تشکیل میداد. این آبها بود که در هنگام طوفان روی زمین بارید.
خواندن کتاب مقدّس
(پیدایش ۶:۱-۱۶) و اما چون شمار آدمیان بر زمین فزونی گرفت و دختران برای ایشان زاده شدند، ۲ پسران خدا دیدند که دختران آدمیان زیبارویند، و هر یک را که برمیگزیدند به زنی میگرفتند. ۳ و خداوند فرمود: «روح من همیشه در انسان نخواهد ماند، زیرا که او موجودی فانی است: روزهای او صد و بیست سال خواهد بود.» ۴ در آن روزگار و پس از آن، غولپیکران بر زمین بودند، زمانی که پسران خدا به دختران آدمیان درآمدند و آنان فرزندان برای ایشان به دنیا آوردند. اینان پهلوانانی از روزگاران کهن بودند که مردانی نامآور شدند. ۵ و خداوند دید که شرارت انسان بر زمین بسیار است، و هر نیتِ اندیشههای دل او پیوسته برای بدی است و بس؛ ۶ و خداوند از این که انسان را بر زمین ساخته بود، متأسف شد و در دل خود غمگین گشت. ۷ پس خداوند فرمود: «انسان را که آفریدهام از روی زمین محو خواهم ساخت، انسان و چارپایان و خزندگان و پرندگان آسمان را، زیرا که از ساختن آنها متأسف شدم.» ۸ اما نوح در نظر خداوند فیض یافت. ۹ و این است تاریخچهٔ نسل نوح. نوح مردی بود پارسا و در روزگار خویش بیعیب. نوح با خدا راه میرفت. ۱۰ و نوح سه پسر آورد: سام و حام و یافِث. ۱۱ باری، زمین در نظر خدا فاسد و آکنده از خشونت شده بود. ۱۲ و خدا زمین را دید که اینک فاسد گشته بود، زیرا که تمامی بشر راه خود را بر زمین فاسد کرده بودند. ۱۳ پس خدا به نوح گفت: «پایان تمامی بشر به حضورم رسیده است، زیرا زمین به سبب آنان آکنده از خشونت شده است. اینک آنان را با زمین نابود خواهم کرد. ۱۴ پس برای خود کشتیای از چوب کوفر بساز، و حجرههایی در آن بنا کن، و درون و بیرونش را قیراندود نما. ۱۵ آن را اینگونه بساز: درازای کشتی سیصد ذِراع، پهنایش پنجاه ذِراع و بلندیاش سی ذِراع باشد. ۱۶ برای کشتی روزنهای به اندازهٔ یک ذِراع از بالای آن بساز. درِ کشتی را در پهلوی آن بگذار و طبقات پایین و وسط و بالا در آن بنا کن.
۲۷ ژانویه–۲ فوریه
گنجهایی در کلام خدا | پیدایش ۹-۱۱
«تمامی زمین را یک زبان بود»
(پیدایش ۱۱:۱-۴) و اما، تمامی زمین را یک زبان و یک گفتار بود. ۲ و چون مردم از مشرق کوچ میکردند، در سرزمین شِنعار دشتی هموار یافتند و در آنجا ساکن شدند. ۳ آنان به یکدیگر گفتند: «بیایید خشتها بزنیم و آنها را خوب بپزیم.» ایشان را خشت به جای سنگ و قیر به جای ملات بود. ۴ آنگاه گفتند: «بیایید شهری برای خود بسازیم و برجی که سر بر آسمان ساید، و نامی برای خود پیدا کنیم، مبادا بر روی تمامی زمین پراکنده شویم.»
it-۱-E ص ۲۳۹
بابِل بزرگ
ویژگیهای بابِل باستان: پایهگزاری شهر بابِل در دشتی وسیع در سرزمین شِنعار با بنای برج بابِل مصادف بود. (پی ۱۱:۲-۹) هدف بنّایان از ساختن این برج و شهر، تمجید نام خدا نبود، بلکه آنان میخواستند ‹نامی برای خود بسازند.› برجهای زیگورات که در میان آثار باستانی بابِل و بینالنهرین کشف شدهاند، ماهیت مذهبی برج اصلی بابِل را تأیید میکنند. همچنین، این که یَهُوَه خدا قاطعانه بنای این برج را متوقف کرد، نشان میدهد که بنای آن در ادیان دروغین ریشه داشت. هرچند نام عبری بابِل به معنی «سردرگمی» است، اما نام این برج در زبان سومری (کَدینگیرّا) و در زبان اَکَدی (بابیلو) به معنی «دروازهٔ خدا» میباشد. بنابراین ساکنین باقیماندهٔ شهر بابِل مفهوم این نام را تغییر دادند تا دیگر یادآور محکومیتشان نباشد. با این حال، نامهای جدیدی که برای شهرشان گذاشتند، هنوز نشانگر ماهیت مذهبی این شهر است.
it-۲-E ص ۲۰۲ ¶۲
زبان
کتاب پیدایش به عدهای که پس از توفان نوح در ساختن برجی همدست شدند اشاره میکند؛ پروژهٔ آنان برای بنای این برج با آنچه خدا به نوح و پسرانش گفته بود در تناقض بود. (پی ۹:۱) آنان به جای این که ‹زمین را پر کنند،› مصمم بودند که تمام نسل بشر را در یکجا جمع کنند و بدین منظور منطقهای واقع در سرزمین شِنعار در بینالنهرین را برگزیدند. از قرار معلوم هدفشان این بود که این منطقه را به مرکز فعالیتهای مذهبی، با برجی که نماد آن بود، تبدیل کنند.—پی ۱۱:۲-۴.
(پیدایش ۱۱:۶-۸) و خداوند گفت: «اینک آنان قومی یگانهاند و ایشان را جملگی یک زبان است و این تازه آغازِ کارِ آنهاست؛ و دیگر هیچ کاری که قصد آن بکنند، از ایشان بازداشته نخواهد شد. ۷ اکنون فرود آییم و زبان ایشان را مغشوش سازیم تا سخن یکدیگر را درنیابند.» ۸ پس خداوند آنان را از آنجا بر روی تمامی زمین پراکنده ساخت و از ساختن شهر بازایستادند.
it-۲-E ص ۲۰۲ ¶۳
زبان
خدای قادر مطلق مانع ساختن برج بابِل شد و وحدت زبان بنّایان گستاخ آن را از بین برد. بدین شکل همکاری با یکدیگر غیرممکن شد. آنان در سراسر دنیا پراکنده شدند. همچنین نداشتن زبان مشترک مانع این شد که انسانها در جهتی غلط پیشرفت کنند که به دشمنی با خدا میانجامید، یا حداقل سرعت پیشرفت آنان را بسیار کاهش داد. برای مثال، توانایی انسانها برای همکاری در نقشههای شومشان بسیار محدود شد و به علّت وجود تفاوت زبانی، بهرهگیری از دانش و علم هر زبان بسیار دشوار گردید. البته این دانش و علم از سوی خدا نبود، بلکه دستآورد تحقیقات و تجربیات انسانها بود. (با جا ۷:۲۹؛ تث ۳۲:۵ مقایسه شود.) پس هرچند از بین بردن وحدت زبانشان یک دیوار جدایی بزرگ در جامعهٔ انسانها ایجاد کرد، اما رسیدن به اهدافی پرخطر و شریرانه را نیز دشوار ساخت و بدین شکل به نفع کل بشر تمام شد. (پی ۱۱:۵-۹؛ با اش ۸:۹، ۱۰ مقایسه شود.) بسیاری از بحرانهای جهانی زمان ما در نتیجهٔ جمعآوری دانش بشر طی قرنها و استفادهٔ نادرست از آن رخ داده است. وقتی بر این موضوع تأمّل میکنیم، به حکمت و دوراندیشی خدا پی میبریم؛ او پیشبینی کرد که اگر کار بنای برج بابِل متوقف نشود، چه بلاهایی در انتظار انسانها خواهد بود.
(پیدایش ۱۱:۹) از این رو آنجا را بابِل نامیدند، زیرا در آنجا خداوند زبان همهٔ جهانیان را مغشوش ساخت. از آنجا، خداوند ایشان را بر روی تمامی زمین پراکنده کرد.
it-۲-E ص ۴۷۲
قومها
انسانها پس از پراکنده شدن در سراسر دنیا، در اثر تفاوت زبانیشان فرهنگ، هنر، آداب و رسوم و مذهب مختص خود را به وجود آوردند. (لا ۱۸:۳) این گروههای زبانی از خدا دور شدند و بر حسب داستانها و افسانههای خود بتهای بسیاری ساختند.—تث ۱۲:۳۰؛ ۲پا ۱۷:۲۹، ۳۳.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(پیدایش ۹:۲۰-۲۲) نوح به کِشتکاری زمین آغاز کرد، و تاکستانی غَرْس نمود. ۲۱ او از شراب آن نوشیده، مست شد و خود را در میان خیمهٔ خویش برهنه ساخت. ۲۲ حام، پدر کنعان، برهنگی پدر را دید و دو برادر خویش را در بیرون خبر داد.
(پیدایش ۹:۲۴، ۲۵) چون نوح از مستی خود به هوش آمد و دریافت که پسر کوچکتر با وی چه کرده است، ۲۵ گفت: «لعنت بر کنعان! برادران خود را بندهٔ بندگان باشد.»
it-۱-E ص ۱۰۲۳ ¶۴
حام
احتمالاً خودِ کنعان نیز در رسوا کردن نوح دست داشت و پدرش حام او را اصلاح نکرد. یا احتمال دارد که سخنان نوح حالت نبوی داشته باشد؛ شاید خصوصیت بدی که در حام بود، در کنعان نیز وجود داشت و نوح پیشگویی کرد که نوادگان کنعان این خصوصیت را به ارث خواهند برد. این لعنت نبوی زمانی که نوادگان سام یعنی اسرائیلیان بر کنعانیان تسلّط یافتند تا حدّی تحقق یافت. کسانی که در آن زمان نابود نشدند (برای مثال، ساکنان جِبعون [یوشَع باب ۹]) به اجبار بندگان قوم اسرائیل گشتند. اما قرنها بعد زمانی که نسل پسر حام یعنی کنعان زیر سلطهٔ نسل یافِث یعنی قدرتهای جهانی ماد و پارس، یونان و روم در آمدند، این پیشگویی در ابعاد وسیعتری به تحقق پیوست.
(پیدایش ۱۰:۹، ۱۰) وی در حضور خداوند شکارچی نیرومندی بود؛ از این رو میگویند: «همچون نِمرود، شکارچی نیرومند در حضور خداوند.» ۱۰ مراکز اصلی حکومت او بابِل، اِرِک، اَکَّد و کَلنِه، در سرزمین شِنعار بود.
it-۲-E ص ۵۰۳
نِمرود
اولین شهرهای قلمروی پادشاهی نِمرود شامل شهرهای بابِل، اِرِک، اَکَّد و کَلنِه در سرزمین شِنعار میشد. (پی ۱۰:۱۰) بنابراین به احتمال قوی، تحت هدایت نِمرود بود که مردم به بنای برج بابِل پرداختند. این نتیجهگیری با اعتقادات سنتی یهودیان نیز هماهنگی دارد. تاریخنگاری به نام یوسفوس در این مورد نوشت: «نِمرود رفتهرفته یک دیکتاتوری را شکل داد. تمام تلاش او بر این بود که مردم به قدرت او چنان متکی شوند که خداترسی از دلشان ریشهکن شود. او با سخنان تهدیدآمیز گفت که اگر خدا دوباره سیلابی بر دنیا آورد، از او انتقام خواهد گرفت؛ او برجی را که سیلاب نتواند بر آن غالب آید خواهد ساخت و بدین شکل انتقام پدران خود را که در توفان نوح نابود شدند خواهد گرفت. مردم در کل مشتاقانه از نِمرود پیروی کردند و فرمانبرداری از خدا را نوعی بردگی قلمداد میکردند. همین شد که به بنای برجی پرداختند . . . برجی که با سرعتی باورنکردنی سر به فلک میکشید.»—کتاب «تاریخ باستانی یهود» جلد ۱، صفحات ۱۱۴ و ۱۱۵ (iv، ۲، ۳).
خواندن کتاب مقدّس
(پیدایش ۱۰:۶-۳۲) پسران حام: کوش، مصر، فوط و کنعان. ۷ پسران کوش: سِبا، حَویلَه، سَبتاه، رَعَمَه و سَبتِکا. پسران رَعَمَه: صَبا و دِدان. ۸ کوش نِمرود را آورد که سلحشوری را در جهان آغاز کرد. ۹ وی در حضور خداوند شکارچی نیرومندی بود؛ از این رو میگویند: «همچون نِمرود، شکارچی نیرومند در حضور خداوند.» ۱۰ مراکز اصلی حکومت او بابِل، اِرِک، اَکَّد و کَلنِه، در سرزمین شِنعار بود. ۱۱ او از آن سرزمین به آشور رفت، و در آنجا نینوا، رِحوبوت عیر، کالَح و ۱۲ ریسِن، آن شهر بزرگ را، که میان نینوا و کالَح واقع است، بنا کرد. ۱۳ مصر لودیم، عَنامیم، لِهابیم، و نَفتوخیم را آورد، ۱۴ و فَتروسیم و کَسلوحیم را که از ایشان فلسطینیان پدید آمدند، و کَفتوریم را. ۱۵ کنعان نخستزادهاش صیدون، و حیت را آورد، ۱۶ و یِبوسیان، اَموریان و جِرجاشیان را، ۱۷ و حِویان، عَرْقیان، و سینیان را، ۱۸ و اَروادیان، صِماریان و حَماتیان را. پس از آن، طوایف کنعانی منشعب شدند. ۱۹ حدود کنعان از صیدون به سمت جِرار تا غزه بود، و به سمت سُدوم، عَمورَه، اَدمَه و صِبوئیم، تا لاشَع. ۲۰ اینانند پسران حام بر حسب طوایف و زبانهایشان، در سرزمینها و اقوام خویش. ۲۱ برای سام نیز، که نیای همهٔ بنیعِبِر و برادر بزرگتر یافِث بود، پسران زاده شدند. ۲۲ پسران سام: عیلام، آشور، اَرفَکشاد، لود و اَرام. ۲۳ پسران اَرام: عوص، حول، جاتِر و ماش. ۲۴ اَرفَکشاد پدر شِلَخ بود و شِلَخ پدر عِبِر. ۲۵ دو پسر برای عِبِر زاده شدند: نام یکی فِلِج بود زیرا در زمان او زمین منقسم شد؛ برادر او یُقطان نام داشت. ۲۶ یُقطان پدرِ اَلموداد، شِلِف، حَضَرمَوِت، یِرَخ، ۲۷ هَدورام، اوزال، دِقلَه، ۲۸ عوبال، اَبیمائیل، صَبا، ۲۹ اوفیر، حَویلَه و یوباب بود. اینان همه پسران یُقطان بودند. ۳۰ سرزمینی که ایشان در آن میزیستند، از میشا به سمت سِفار بود که کوهستانی در شرق است. ۳۱ اینانند پسران سام بر حسب طوایف و زبانهایشان، در سرزمینها و اقوام خویش. ۳۲ اینانند طوایف پسران نوح بر حسب نسلهای ایشان در اقوام خویش. از ایشان اقوام جهان پس از توفان منشعب شدند.