کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • درسی در مورد ایمان با اشاره به یک درخت انجیر
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • عیسی و شاگردانش متوجه می‌شوند که درخت انجیر بی‌ثمر خشک شده است

      فصل ۱۰۵

      درسی در مورد ایمان با اشاره به یک درخت انجیر

      مَتّی ۲۱:‏۱۹-‏۲۷ مَرقُس ۱۱:‏۱۹-‏۳۳ لوقا ۲۰:‏۱-‏۸

      • درسی در مورد ایمان و درخت انجیری که خشک شد

      • زیر سؤال بردن اقتدار عیسی

      عیسی بعدازظهر روز دوشنبه اورشلیم را ترک کرد و به بیت‌عَنیا،‏ در دامنهٔ شرقی کوه زیتون بازگشت.‏ او احتمالاً شب را در خانهٔ دوستانش ایلعازَر،‏ مریم و مارتا گذراند.‏

      صبح روز بعد عیسی و شاگردانش بار دیگر راهی اورشلیم شدند.‏ یازده نیسان بود و او برای آخرین بار به معبد می‌رفت.‏ همچنین آخرین روزی بود که عیسی در جمع مردم تعلیم می‌داد.‏ چند روز دیگر عید پِسَح را برگزار می‌کرد،‏ مراسم یادبود مرگش را پایه‌گذاری می‌کرد و محاکمه و اعدام می‌شد.‏

      در حالی که آنان از کوه زیتون می‌گذشتند،‏ پِطرُس متوجه درختی شد که صبح روز پیش،‏ عیسی آن را لعنت کرده بود.‏ او با تعجب گفت:‏ «استاد،‏ نگاه کن!‏ درخت انجیری که لعنت کردی،‏ خشک شده است.‏»—‏مَرقُس ۱۱:‏۲۱‏.‏

      اما چرا عیسی سبب شد که آن درخت خشک شود؟‏ او به دلیل این عمل خود اشاره کرد و گفت:‏ «به‌راستی به شما می‌گویم،‏ اگر ایمان داشته باشید و شک نکنید،‏ نه تنها می‌توانید آنچه با این درخت انجیر کردم،‏ انجام دهید،‏ بلکه حتی اگر به این کوه بگویید:‏ ‹از جای خود کنده و به دریا افکنده شو› چنین خواهد شد.‏ همچنین هر آنچه در دعا درخواست کنید،‏ اگر ایمان داشته باشید،‏ دریافت خواهید کرد.‏» (‏مَتّی ۲۱:‏۲۱،‏ ۲۲‏)‏ به این طریق عیسی بار دیگر اشاره کرد که با ایمان می‌توان کوهی را منتقل کرد.‏—‏مَتّی ۱۷:‏۲۰‏.‏

      عیسی با خشک کردن آن درخت،‏ در واقع می‌خواست با یک تشبیه عینی به اهمیت ایمان داشتن به خدا اشاره کند.‏ او گفت:‏ «برای هر چه که در دعا درخواست می‌کنید،‏ ایمان داشته باشید که آن را دریافت کرده‌اید و اگر چنین کنید،‏ آن را به دست خواهید آورد.‏» (‏مَرقُس ۱۱:‏۲۴‏)‏ به‌راستی که چه درس پراهمیتی برای همهٔ پیروان عیسی!‏ اما این درس به‌ویژه برای رسولانش که به‌زودی با سختی‌ها و آزمایش‌های دشوار روبرو می‌شدند،‏ مفید بود.‏ البته عیسی با این عمل خود می‌خواست در مورد ایمان درس دیگری نیز بدهد.‏

      قوم اسرائیل،‏ همچون این درخت،‏ ظاهری فریبنده داشت.‏ اسرائیلیان به دلیل عهد خود با خدا،‏ از رابطه‌ای خاص با او برخوردار بودند.‏ همچنین گمان می‌کردند که مطابق شریعت خدا زندگی می‌کنند.‏ اما آنان در کل نه ایمانی واقعی به خدا داشتند و نه به اصطلاح ثمری آورده بودند.‏ آنان حتی پسر خدا را رد کردند!‏ پس عیسی با خشک کردن آن درختِ انجیرِ بی‌ثمر،‏ در واقع نشان داد که چه عاقبتی در انتظار این قوم بی‌ثمر و بی‌ایمان است.‏

      عیسی و شاگردانش چندی بعد به اورشلیم رسیدند.‏ او مطابق عادت خود به معبد رفت و در آنجا به آموزش مردم پرداخت.‏ سران کاهنان و ریش‌سفیدان قوم احتمالاً با نظر به برخوردی که عیسی روز پیش از آن،‏ با صرّافان داشت،‏ با اعتراض گفتند:‏ «به چه حقی این کارها را می‌کنی؟‏ چه کسی حق انجام دادن این کارها را به تو داده است؟‏»—‏مَرقُس ۱۱:‏۲۸‏.‏

      عیسی پاسخ داد:‏ «من نیز می‌خواهم از شما چیزی بپرسم.‏ جواب آن را به من بدهید،‏ آنگاه من هم به شما می‌گویم به چه حقی این کارها را می‌کنم.‏ تعمیدی که یحیی می‌داد از خدا بود یا از انسان؟‏ جواب دهید.‏» پس این بار عیسی بود که مخالفانش را به چالش می‌کشید.‏ کاهنان و ریش‌سفیدان با یکدیگر مشورت کردند که چگونه به او پاسخ دهند.‏ آنان به یکدیگر می‌گفتند:‏ «اگر بگوییم:‏ ‹از خدا بود› به ما خواهد گفت:‏ ‹پس چرا به او ایمان نیاوردید؟‏› اما آیا جرأت می‌کنیم که بگوییم:‏ ‹از انسان بود›؟‏» آری،‏ آنان از مردم می‌ترسیدند؛‏ «زیرا همه یحیی را پیامبری واقعی می‌دانستند.‏»—‏مَرقُس ۱۱:‏۲۹-‏۳۲‏.‏

      مخالفان عیسی که نمی‌دانستند چه جوابی دهند،‏ گفتند:‏ «نمی‌دانیم.‏» عیسی نیز در مقابل گفت:‏ «من هم به شما نمی‌گویم به چه حقی این کارها را می‌کنم.‏»—‏مَرقُس ۱۱:‏۳۳‏.‏

      • چرا روز ۱۱ نیسان روزی پراهمیت بود؟‏

      • عیسی با اشاره به درخت انجیر خشک‌شده چه درس‌هایی داد؟‏

      • عیسی چگونه آنانی را که اقتدارش را زیر سؤال بردند،‏ گیج و سردرگم کرد؟‏

  • دو مَثَل در مورد تاکستان
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • باغبانان پسر مالک تاکستان را می‌کشند

      فصل ۱۰۶

      دو مَثَل در مورد تاکستان

      مَتّی ۲۱:‏۲۸-‏۴۶ مَرقُس ۱۲:‏۱-‏۱۲ لوقا ۲۰:‏۹-‏۱۹

      • مَثَل دو پسر

      • مَثَل تاکستان و باغبانان

      در معبد،‏ سران کاهنان و ریش‌سفیدان قوم اقتدار عیسی را زیر سؤال برده بودند و اعمال او را به چالش کشیده بودند.‏ عیسی نیز با سخنانی مدبّرانه آنان را چنان مبهوت کرده بود که سکوت کردند.‏ اینک او با تشبیهی می‌خواست چهرهٔ واقعی آنان را برملا سازد.‏

      عیسی گفت:‏ «مردی دو فرزند داشت.‏ نزد اولی رفت و گفت:‏ ‹فرزند،‏ امروز برو و در تاکستان کار کن.‏› او چنین پاسخ داد:‏ ‹نمی‌روم.‏› اما بعد پشیمان شد و به تاکستان رفت.‏ نزد فرزند دوم رفت و به او نیز همان را گفت.‏ او در پاسخ گفت:‏ ‹می‌روم آقا،‏› اما نرفت.‏ حال به نظر شما،‏ کدام یک از این دو فرزند به خواست پدرش عمل کرد؟‏» (‏مَتّی ۲۱:‏۲۸-‏۳۱‏)‏ پاسخ این سؤال روشن بود.‏ پسر اول بود که نهایتاً به خواست پدرش عمل کرد.‏

      پس عیسی به مخالفانش چنین گفت:‏ «به‌راستی به شما می‌گویم که خراجگیران و روسپیان،‏ پیش از شما وارد پادشاهی خدا می‌شوند.‏» خراجگیران و روسپیان در ابتدا خدا را خدمت نمی‌کردند.‏ اما همانند پسر اول،‏ بعدها توبه کردند و خادم خدا شدند.‏ برعکس آنان،‏ رهبران مذهبی همانند پسر دوم بودند.‏ آنان ادعا می‌کردند که خدا را خدمت می‌کنند،‏ اما واقعاً چنین نمی‌کردند.‏ عیسی گفت:‏ «یحیی نزد شما آمد و طریق درستکاری را نشان داد،‏ با این حال به او ایمان نیاوردید.‏ اما خراجگیران و روسپیان به او ایمان آوردند و شما حتی با دیدن این،‏ باز هم پشیمان نشدید و به او ایمان نیاوردید.‏»—‏مَتّی ۲۱:‏۳۱،‏ ۳۲‏.‏

      عیسی به دنبال مَثَل اول،‏ مَثَلی دیگر آورد.‏ این بار عیسی نشان داد که رهبران مذهبی نه تنها در خدمت به خدا کوتاهی می‌کردند،‏ بلکه شریر نیز بودند.‏ او گفت:‏ «مردی در زمین خود درختان انگور کاشت و اطراف آن را حصار کشید،‏ چَرخُشتی در آن کَند و برجی در آن ساخت.‏ سپس تاکستانش را به باغبانان اجاره داد و خود به سفری دور رفت.‏ وقتی موسم برداشت فرارسید،‏ غلامی را نزد باغبانان فرستاد تا مقداری از میوه‌های تاکستان را از آنان بگیرد.‏ اما باغبانان او را گرفتند،‏ زدند و دست خالی روانه‌اش کردند.‏ پس غلامی دیگر نزد آنان فرستاد و باغبانان سر او را شکستند و به او بی‌احترامی کردند.‏ سپس غلامی دیگر فرستاد،‏ اما او را کشتند.‏ پس بسیاری دیگر فرستاد،‏ با ایشان نیز به همین گونه رفتار کردند؛‏ بعضی را زدند و بعضی را کشتند.‏»—‏مَرقُس ۱۲:‏۱-‏۵‏.‏

      آیا شنوندگان عیسی این مَثَل او را درک کردند؟‏ آنان شاید سخنان سرزنش‌آمیز اِشَعْیا را به یاد آوردند که گفت بود:‏ «آری،‏ تاکستانِ خداوندِ لشکرها خاندان اسرائیل است،‏ و مردمان یهودا نهال دلپذیر اویند.‏ او برای انصاف انتظار کشید،‏ و اینک خون‌ریزی بود.‏» (‏اِشَعْیا ۵:‏۷‏)‏ مَثَل عیسی مشابه تشبیه اِشَعْیا بود.‏ در مَثَل عیسی،‏ مالک تاکستان مظهر یَهُوَه خدا و تاکستان مظهر قوم اسرائیل بود.‏ همچنین حصار تاکستان مظهر شریعت خدا بود که از قوم محافظت می‌کرد.‏ غلامان نیز مظهر پیامبرانی بودند که یَهُوَه برای راهنمایی و تعلیم قومش فرستاد تا قوم ثمراتی نیکو به بار آورند.‏

      اما «باغبانان» با «غلامان» که به آنجا فرستاده شده بودند،‏ بدرفتاری کردند و حتی آنان را کشتند.‏ عیسی در ادامه چنین گفت:‏ «[مالک تاکستان] فقط یک نفر دیگر داشت؛‏ پسر عزیزش.‏ پس در آخر او را نزد باغبانان فرستاد و پیش خود گفت:‏ ‹آنان حرمت پسرم را حفظ خواهند کرد.‏› اما باغبانان به یکدیگر گفتند:‏ ‹این وارث است،‏ بیایید او را بکشیم و ارثیه از آن ما خواهد شد.‏› پس او را گرفتند [و] کشتند.‏»—‏مَرقُس ۱۲:‏۶-‏۸‏.‏

      پس از آن،‏ عیسی از رهبران مذهبی پرسید:‏ «حال،‏ مالک تاکستان چه خواهد کرد؟‏» (‏مَرقُس ۱۲:‏۹‏)‏ آنان چنین پاسخ دادند:‏ «او آنان را به دلیل شرارتشان به نحوی هولناک نابود خواهد کرد و تاکستان را به باغبانان دیگر اجاره خواهد داد؛‏ باغبانانی که در موسم برداشت،‏ سهم میوه‌اش را به او بدهند.‏»—‏مَتّی ۲۱:‏۴۱‏.‏

      بدین سان رهبران مذهبی بی‌آنکه بدانند خود را محکوم کردند؛‏ زیرا خود در میان «باغبانانِ» «تاکستانِ» یَهُوَه،‏ یعنی قوم اسرائیل بودند.‏ از جمله ثمراتی که یَهُوَه از رهبران مذهبی انتظار داشت،‏ ایمان ورزیدن به پسرش،‏ مسیح موعود بود.‏ عیسی به آنان چشم دوخت و گفت:‏ «مگر هرگز این گفته را در نوشته‌های مقدّس نخوانده‌اید؟‏ ‹آن سنگی که بنّایان رد کردند،‏ همان سنگِ سرِ زاویه شده است،‏ این سنگ از جانب یَهُوَه آمد و در چشم ما شگفت‌آور است.‏›» (‏مَرقُس ۱۲:‏۱۰،‏ ۱۱‏)‏ سپس عیسی نکته‌ای را که مد نظر داشت،‏ چنین روشن ساخت:‏ «از این رو به شما می‌گویم،‏ پادشاهی خدا از شما گرفته خواهد شد و به قومی که میوه‌اش را بیاورد،‏ داده خواهد شد.‏»—‏مَتّی ۲۱:‏۴۳‏.‏

      علمای دین و سران کاهنان متوجه شدند که عیسی «این مَثَل را در مورد آنان می‌گوید.‏» (‏لوقا ۲۰:‏۱۹‏)‏ پس بیشتر مصمم شدند عیسی یعنی «وارث» را بکشند.‏ اما از مردم می‌ترسیدند؛‏ زیرا مردم عیسی را پیامبر می‌دانستند.‏ پس رهبران مذهبی در همان زمان اقدام به کشتن او نکردند.‏

      • دو پسر در مَثَل عیسی مظهر چه کسانی بودند؟‏

      • در مَثَل دوم عیسی «مالک،‏» «تاکستان،‏» «باغبانان،‏» «غلامان» و «وارث» مظهر چه کسانی بودند؟‏

      • چه عاقبتی در انتظار «باغبانان» بود؟‏

  • پادشاه دعوت‌شدگان را به جشن عروسی فراخواند
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • پادشاه مردی را که جامهٔ جشن عروسی بر تن ندارد،‏ از آن جشن بیرون می‌اندازد

      فصل ۱۰۷

      پادشاه دعوت‌شدگان را به جشن عروسی فراخواند

      مَتّی ۲۲:‏۱-‏۱۴

      • مَثَل جشن عروسی

      خدمت عیسی رفته‌رفته به پایان می‌رسید.‏ اما هنوز با استفاده از مَثَل،‏ اعمال و نیات علمای دین و سران کاهنان را برملا می‌کرد.‏ از این رو،‏ آنان می‌خواستند او را به قتل برسانند.‏ (‏لوقا ۲۰:‏۱۹‏)‏ اما عیسی همچنان به آشکار کردن شرارت آنان ادامه داد.‏ او در اینجا به مَثَلی دیگر اشاره کرد و گفت:‏

      ‏«پادشاهیِ آسمان‌ها را می‌توان به پادشاهی تشبیه کرد که برای پسر خود جشن عروسی برپا کرد.‏ او خادمانش را فرستاد تا دعوت‌شدگان را به جشن عروسی فراخوانند،‏ اما دعوت‌شدگان نخواستند بیایند.‏» (‏مَتّی ۲۲:‏۲،‏ ۳‏)‏ عیسی مَثَل خود را با اشاره به «پادشاهیِ آسمان‌ها» آغاز کرد.‏ پس منطقاً پادشاه باید مظهر یَهُوَه خدا باشد.‏ حال پسر پادشاه و دعوت‌شدگان چه کسانی هستند؟‏ مسلّماً پسر پادشاه باید مظهر پسر یَهُوَه باشد؛‏ کسی که این مَثَل را بیان می‌کرد.‏ همچنین دعوت‌شدگان باید مظهر کسانی باشند که در کنار پسر در پادشاهیِ آسمان‌ها خواهند بود.‏

      چه کسانی در ابتدا به اصطلاح به «جشن عروسی» دعوت شدند؟‏ در واقع باید دید که عیسی و رسولانش به چه کسانی در مورد پادشاهی خدا موعظه می‌کردند.‏ آنان در آن زمان به یهودیان موعظه می‌کردند.‏ (‏مَتّی ۱۰:‏۶،‏ ۷؛‏ ۱۵:‏۲۴‏)‏ این قوم در سال ۱۵۱۳ قبل از میلاد،‏ عهد شریعت را پذیرفتند و بدین شکل نخستین کسانی بودند که می‌توانستند «مملکتی از کاهنان» را تشکیل دهند.‏ (‏خروج ۱۹:‏۵-‏۸‏)‏ اما آنان چه زمانی به «جشن عروسی» فراخوانده شدند؟‏ به احتمال قوی این زمانی بود که عیسی خدمت خود را آغاز کرد و به موعظه در مورد پادشاهی آسمان‌ها پرداخت؛‏ یعنی سال ۲۹ میلادی.‏

      حال،‏ آیا اسرائیلیان دعوت پادشاه را به جشن عروسی پذیرفتند؟‏ خیر،‏ عیسی گفت که آنان «نخواستند بیایند.‏» اکثر رهبران مذهبی و یهودیان،‏ عیسی را به عنوان مسیح موعود و پادشاه منصوب خدا نپذیرفتند.‏

      البته عیسی نشان داد که یهودیان از فرصتی دیگر نیز برخوردار می‌شدند و گفت:‏ «[پادشاه] باز هم خادمان دیگری فرستاد و گفت:‏ ‹به دعوت‌شدگان بگویید:‏ «من غذا را آماده و گاوها و حیوانات فربهٔ خود را نیز ذبح کرده‌ام،‏ همه چیز مهیاست.‏ به جشن عروسی بیایید.‏»› اما آنان با بی‌اعتنایی،‏ یکی پی مزرعهٔ خود رفت،‏ دیگری پی تجارتش و بقیه نیز خادمان پادشاه را گرفتند،‏ دشنام و آزارشان دادند و کشتند.‏» ‏(‏مَتّی ۲۲:‏۴-‏۶‏)‏ این وقایع پس از برپا شدن جماعت مسیحی در قرن اول به وقوع پیوست.‏ در آن زمان یهودیان هنوز از این فرصت برخوردار بودند که وارد پادشاهی خدا شوند.‏ اما بسیاری از آنان این دعوت را رد کردند و حتی با «خادمان پادشاه» سر ناسازگاری گذاشتند.‏—‏اعمال ۴:‏۱۳-‏۱۸؛‏ ۷:‏۵۴،‏ ۵۸‏.‏

      این عمل برای قوم بسیار گران تمام شد.‏ عیسی در این خصوص گفت:‏ «پس پادشاه خشمگین شد.‏ او سپاهیان خود را فرستاد،‏ آن قاتلان را هلاک کرد و شهرشان را به آتش کشید.‏» (‏مَتّی ۲۲:‏۷‏)‏ یهودیان در سال ۷۰ میلادی هنگامی که رومیان «شهرشان» اورشلیم را نابود کردند،‏ شاهد این واقعه بودند.‏

      اما آیا این که یهودیان دعوت پادشاه را نپذیرفتند،‏ بدین معنی بود که دیگر کسی دعوت نمی‌شد؟‏ خیر؛‏ زیرا عیسی در ادامهٔ مَثَل خود اشاره کرد:‏ «سپس [پادشاه] به خادمانش گفت:‏ ‹جشن عروسی آماده است،‏ اما آن دعوت‌شدگان لایق نبودند.‏ پس به راه‌هایی که به خارج شهر منتهی می‌شود،‏ بروید و هر که را یافتید به جشن عروسی دعوت کنید.‏› خادمان نیز بر سر راه‌ها رفتند و هر که را یافتند،‏ چه شریر و چه نیکو جمع کردند.‏ به این ترتیب،‏ تالار عروسی از مهمانان پر شد.‏»—‏مَتّی ۲۲:‏۸-‏۱۰‏.‏

      آری،‏ پِطرُس رسول بعدها به غیریهودیان یعنی کسانی که نه از نسل یهود بودند و نه به یهودیت گرویده بودند،‏ شروع به موعظه کرد و برخی پیرو واقعی عیسی شدند.‏ در سال ۳۶ میلادی،‏ یکی از فرماندهان رومی به نام کُرنِلیوس و خانوادهٔ او روح مقدّس خدا را دریافت کردند.‏ بدین سان آنان می‌توانستند از جایگاهی در پادشاهی آسمان‌ها که عیسی در مَثَل خود بدان اشاره کرد،‏ برخوردار شوند.‏—‏اعمال ۱۰:‏۱،‏ ۳۴-‏۴۸‏.‏

      سپس عیسی خاطر نشان کرد که تمام آنانی که به جشن عروسی می‌آیند،‏ نهایتاً مورد پذیرش «پادشاه» واقع نخواهند شد.‏ او گفت:‏ «هنگامی که پادشاه برای دیدن مهمانان وارد شد،‏ چشمش به مردی افتاد که جامهٔ جشن عروسی،‏ بر تن نداشت.‏ به آن مرد گفت:‏ ‹ای رفیق،‏ چطور بدون پوشیدن جامهٔ جشن عروسی به اینجا داخل شدی؟‏› آن مرد جوابی نداشت بدهد.‏ سپس پادشاه به خدمتگزاران خود گفت:‏ ‹دست و پای او را ببندید و او را بیرون در تاریکی بیندازید؛‏ جایی که در آن گریه خواهد کرد و دندان بر هم خواهد سایید.‏› زیرا دعوت‌شدگان بسیارند،‏ اما برگزیدگان کم.‏»—‏مَتّی ۲۲:‏۱۱-‏۱۴‏.‏

      رهبران مذهبی که سخنان عیسی را می‌شنیدند،‏ شاید به مفهوم تمام سخنان او پی نبردند.‏ به هر حال آنان خشمگین شده،‏ مصمم شدند که هر چه زودتر از دست عیسی خلاص شوند؛‏ کسی که آنان را در میان مردم شرمنده و سرافکنده می‌کرد.‏

      • در مَثَل عیسی «پادشاه،‏» «پسر» او و آنانی که اول به جشن عروسی دعوت شدند،‏ مظهر چه کسانی بودند؟‏

      • در چه زمانی یهودیان فراخوانده شدند و بعد از آنان چه کسانی دعوت شدند؟‏

      • چرا عیسی خاطر نشان کرد که «دعوت‌شدگان بسیارند،‏ اما برگزیدگان کم»؟‏

  • بر هم زدن نقشه‌های رهبران مذهبی
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • عیسی سکه‌ای رومی در دست دارد و سؤالات مکّارانهٔ فَریسیان را در مورد مالیات پاسخ می‌دهد

      فصل ۱۰۸

      بر هم زدن نقشه‌های رهبران مذهبی

      مَتّی ۲۲:‏۱۵-‏۴۰ مَرقُس ۱۲:‏۱۳-‏۳۴ لوقا ۲۰:‏۲۰-‏۴۰

      • دادن مال قیصر به قیصر

      • آیا پس از رستاخیز،‏ کسی ازدواج می‌کند؟‏

      • بزرگ‌ترین حکم

      دشمنان عیسی خشمگین بودند.‏ او به‌تازگی با بیان چند مَثَل،‏ شرارت این رهبران مذهبی را که با عیسی خصومت شدید داشتند،‏ برملا کرده بود.‏ پس فَریسیان با یکدیگر تبانی کردند تا عیسی را به دام بیندازند.‏ آنان می‌خواستند عیسی را به بیان سخنی وا دارند تا بتوانند به بهانهٔ آن او را به دست والی روم تسلیم کنند.‏ پس برخی از شاگردان خود را اجیر کردند تا نزد عیسی بروند.‏—‏لوقا ۶:‏۷‏.‏

      شاگردان فَریسیان به عیسی گفتند:‏ «استاد،‏ می‌دانیم که سخنان و تعالیم تو درست است و می‌دانیم که جانبداری نمی‌کنی،‏ بلکه طریق خدا را به‌درستی تعلیم می‌دهی.‏ آیا برای ما دادن مالیات به قیصر جایز است یا نه؟‏» (‏لوقا ۲۰:‏۲۱،‏ ۲۲‏)‏ عیسی فریب چاپلوسی آنان را نخورد؛‏ زیرا از مکر و ریاکاری آنان آگاه بود.‏ اگر عیسی می‌گفت که «نه،‏ دادن این مالیات جایز نیست،‏» چه بسا به آشوبگری علیه حکومت روم محکوم می‌شد.‏ اما اگر می‌گفت «بله،‏ باید آن مالیات را پرداخت،‏» مردم که زیر ظلم و استیلای دولت روم بودند،‏ احتمالاً از سخنان عیسی برداشتی نادرست می‌کردند و دشمنش می‌شدند.‏ حال او چه پاسخی داد؟‏

      عیسی گفت:‏ «ای ریاکاران،‏ چرا مرا می‌آزمایید؟‏ سکه‌ای را که با آن مالیات خود را می‌پردازید،‏ به من نشان دهید.‏» آنان برایش سکه‌ای یک‌دیناری آوردند.‏ آنگاه عیسی از آنان پرسید:‏ «تصویر و عنوان چه کسی بر این سکه است؟‏» گفتند:‏ «قیصر.‏» سپس عیسی با مهارت به آنان چنین پاسخ داد:‏ «پس مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا.‏»—‏مَتّی ۲۲:‏۱۸-‏۲۱‏.‏

      آن مردان از سخنان عیسی غرق حیرت شدند و نمی‌توانستند در مقابل او سخنی بگویند.‏ پس آنجا را ترک کردند.‏ اما آن روز هنوز به پایان نرسیده بود و دشمنان عیسی هنوز در تلاش بودند که او را به دام بیندازند.‏ بعد از تلاش‌های ناموفق فَریسیان،‏ رهبران گروه مذهبی دیگری نزد عیسی آمدند.‏

      صَدّوقیان که منکر رستاخیز بودند،‏ از عیسی سؤالی در مورد رستاخیز و ازدواج با برادرشوهر کردند و گفتند:‏ «استاد،‏ موسی گفت:‏ ‹اگر مردی بدون فرزند بمیرد،‏ برادرش باید با زن او ازدواج کند تا نسلی برای برادر خود به جا گذارد.‏› در میان ما هفت برادر بودند،‏ اولی ازدواج کرد و مُرد و چون فرزند نداشت،‏ برادرش با زن او ازدواج کرد.‏ برای برادر دوم نیز همین اتفاق افتاد،‏ همچنین برای برادر سوم تا هفتم.‏ در آخر،‏ آن زن نیز مُرد.‏ با این وصف،‏ به هنگام رستاخیز‏،‏ آن زن،‏ همسر کدام یک از آن هفت برادر خواهد بود؟‏ زیرا همهٔ آنان با او ازدواج کرده بودند.‏»—‏مَتّی ۲۲:‏۲۴-‏۲۸‏.‏

      صَدّوقیان به نوشته‌های موسی اعتقاد داشتند.‏ عیسی نیز با اشاره به این نوشته‌ها به آنان چنین پاسخ داد:‏ «شما در اشتباهید.‏ آیا به این دلیل نیست که نه از نوشته‌های مقدّس شناختی دارید و نه از قدرت خدا؟‏ زیرا هنگامی که مردگان برمی‌خیزند،‏ نه مردان ازدواج می‌کنند و نه زنان،‏ بلکه آنان همچون فرشتگانِ آسمان‌ها خواهند بود.‏ اما در خصوص برخاستن مردگان،‏ آیا در کتاب موسی،‏ در گزارش مربوط به بوتهٔ خار نخوانده‌اید که خدا به او گفت:‏ ‹من خدای ابراهیم،‏ خدای اسحاق و خدای یعقوب هستم›؟‏ او نه خدای مردگان،‏ بلکه خدای زندگان است‏.‏ شما سخت در اشتباهید.‏» (‏مَرقُس ۱۲:‏۲۴-‏۲۷؛‏ خروج ۳:‏۱-‏۶‏)‏ جمعیت از پاسخ عیسی شگفت‌زده شدند.‏

      پس،‏ عیسی هم فَریسیان را به سکوت وا داشت و هم صَدّوقیان را.‏ از این رو،‏ آنان با هم نزدش آمدند تا او را بار دیگر بیازمایند.‏ یکی از علمای دین از عیسی پرسید:‏ «استاد،‏ بزرگ‌ترین حکم در شریعت کدام است؟‏»—‏مَتّی ۲۲:‏۳۶‏.‏

      عیسی در پاسخ گفت:‏ «مهم‌ترین حکم این است:‏ ‹بشنو ای اسرائیل،‏ یَهُوَه خدای ما،‏ یَهُوَه خدای یکتاست و یَهُوَه خدای خود را با تمامی دل،‏ با تمامی جان،‏ با تمامی ذهن و با تمامی قوّت خود دوست بدار.‏› حکم دوم این است:‏ ‹همسایه‌ات را همچون خویشتن،‏ دوست بدار.‏› حکمی بزرگ‌تر از این‌ها نیست.‏»—‏مَرقُس ۱۲:‏۲۹-‏۳۱‏.‏

      آن عالِم دین با شنیدن سخنان عیسی گفت:‏ «استاد،‏ نیکو و درست گفتی.‏ ‹او یکی است و غیر از او خدایی دیگر نیست.‏› همین طور قبول دارم که باید خدا را با تمامی دل،‏ با تمامی فهم و با تمامی قوّت خود و همسایهٔ خود را همچون خویشتن دوست داشت.‏ این امر بسیار مهم‌تر از تمامی هدایای سوختنی و قربانی‌هاست.‏» عیسی که دید آن عالِم دین پاسخی عاقلانه داده است،‏ به او گفت:‏ «تو از پادشاهی خدا دور نیستی.‏»—‏مَرقُس ۱۲:‏۳۲-‏۳۴‏.‏

      سه روز بود که عیسی در معبد تعلیم می‌داد؛‏ یعنی نهم،‏ دهم و یازدهم نیسان.‏ برخی از مردم،‏ از جمله این عالِم دین،‏ با اشتیاق به سخنان او گوش می‌دادند.‏ اما رهبران مذهبی چنین اشتیاقی نداشتند و هیچ یک دیگر «جرأت نکرد از او سؤالی کند.‏»‏

      • فَریسیان برای به دام انداختن عیسی چه تلاشی کردند و تلاششان چه نتیجه‌ای داشت؟‏

      • هنگامی که صَدّوقیان تلاش کردند عیسی را به دام اندازند،‏ او چگونه تلاش‌هایشان را نقش بر آب کرد؟‏

      • در پاسخ به پرسش یکی از علمای دین،‏ عیسی بر چه نکتهٔ پراهمیتی تأکید کرد؟‏

  • محکوم کردن مخالفان مذهبی
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • عیسی ریاکاری مخالفانش را برملا می‌کند

      فصل ۱۰۹

      محکوم کردن مخالفان مذهبی

      مَتّی ۲۲:‏۴۱–‏۲۳:‏۲۴ مَرقُس ۱۲:‏۳۵-‏۴۰ لوقا ۲۰:‏۴۱-‏۴۷

      • مسیح،‏ پسر کیست؟‏

      • برملا کردن ریاکاری مخالفان

      روز ۱۱ نیسان بود و عیسی هنوز در معبد بود.‏ رهبران مذهبی نتوانسته بودند عیسی را بی‌اعتبار کنند یا به بهانه‌ای او را به دست مقامات رومی بسپارند.‏ (‏لوقا ۲۰:‏۲۰‏)‏ حال عیسی بود که آنان را به چالش می‌کشید و می‌خواست هویت خود را آشکار کند.‏ پس پیش از آن که آنان سؤالی بکنند،‏ از آن رهبران مذهبی پرسید:‏ «شما در مورد مسیح چه فکر می‌کنید؟‏ او پسر کیست؟‏» (‏مَتّی ۲۲:‏۴۲‏)‏ همه از این حقیقت آگاه بودند که مسیح باید از دودمان داوود باشد.‏ پاسخ رهبران مذهبی نیز بر همین مبنا بود.‏—‏مَتّی ۹:‏۲۷؛‏ ۱۲:‏۲۳؛‏ یوحنا ۷:‏۴۲‏.‏

      عیسی پرسید:‏ «پس چگونه است که به داوود الهام شد که او را سَرور خود بخواند؟‏ زیرا می‌گوید:‏ ‹یَهُوَه به سَرور من گفت:‏ «به دست راست من بنشین تا زمانی که دشمنانت را زیر پایت نهم.‏»› حال که داوود مسیح را سَرور می‌خوانَد،‏ پس چگونه مسیح می‌تواند پسر داوود باشد؟‏»—‏مَتّی ۲۲:‏۴۳-‏۴۵‏.‏

      آری،‏ عیسی با اشاره به گفته‌های داوود در مزمور ۱۱۰:‏۱،‏ ۲ نشان داد که مسیح سَرور داوود است و به دست راست خدا خواهد نشست.‏ پس مسیح باید از آسمان بر زمین اِعمال قدرت می‌کرد.‏ اما فَریسیان امید داشتند حکمرانی بشری از خاندان داوود بیاید و آنان را از زیر سلطهٔ رومیان آزاد کند.‏ از این رو،‏ در مقابل سخنان عیسی خاموش ماندند.‏

      سپس عیسی شاگردان و بسیاری دیگر از مردم را که به این گفتگو گوش می‌دادند مورد خطاب قرار داد و به آنان در مورد علمای دین و فَریسیان هشدار داد.‏ آن رهبران مذهبی «خود را بر مسند موسی» نشانده بودند و باید شریعت را آموزش می‌دادند.‏ عیسی در مورد آنان به شنوندگانش چنین گفت:‏ «هر چه به شما می‌گویند،‏ انجام دهید و به جا آورید،‏ اما مثل ایشان عمل مکنید؛‏ زیرا می‌گویند،‏ اما خود به آن عمل نمی‌کنند.‏»—‏مَتّی ۲۳:‏۲،‏ ۳‏.‏

      عیسی سپس به چند نمونه از ریاکاری آنان اشاره کرد و گفت:‏ «آیه‌دان‌های خود را بزرگ‌تر .‏ .‏ .‏ می‌کنند.‏» برخی یهودیان روی پیشانی یا بازوی خود آیه‌دانی می‌بستند.‏ آیه‌دان جعبهٔ نسبتاً کوچکی حاوی قسمت‌هایی از شریعت بود.‏ فَریسیان برای این که وانمود کنند برای شریعت غیرت بسیار دارند،‏ آیه‌دان‌های بزرگ‌تری استفاده می‌کردند.‏ آنان همچنین «حاشیهٔ رداهای خود را پهن‌تر» می‌کردند.‏ اسرائیلیان باید بر حاشیهٔ ردای خود آویزه‌هایی درست می‌کردند،‏ اما فَریسیان سعی می‌کردند حاشیه رداهایشان پهن‌تر از دیگران باشد.‏ (‏اعداد ۱۵:‏۳۸-‏۴۰‏)‏ آنان همهٔ این کارها را می‌کردند تا «توجه مردم را به خود جلب کنند.‏»—‏مَتّی ۲۳:‏۵‏.‏

      حتی شاگردان عیسی نیز ممکن بود تحت تأثیر این روحیه قرار گیرند و بخواهند به جاه و مقام برسند.‏ از این رو،‏ عیسی به آنان چنین پند داد:‏ «شما ‹رَبّی› خوانده مشوید؛‏ زیرا تنها یک استاد دارید و همهٔ شما برادرید.‏ به علاوه هیچ کس را بر زمین ‹پدر› خود مخوانید؛‏ زیرا تنها یک پدر دارید که در آسمان است.‏ همچنین ‹پیشوا› خوانده مشوید؛‏ زیرا تنها یک پیشوا دارید که همان مسیح است.‏» پس شاگردان باید چه دیدی به خود می‌داشتند و چگونه رفتار می‌کردند؟‏ عیسی به آنان گفت:‏ «بزرگ‌ترین در میان شما باید خدمتگزار شما باشد.‏ هر که خود را بزرگ سازد،‏ سرافکنده خواهد شد و هر که خود را فروتن سازد،‏ سرافراز خواهد شد.‏»—‏مَتّی ۲۳:‏۸-‏۱۲‏.‏

      عیسی سپس ریاکاری‌های مذهبی علمای دین و فَریسیان را یکی پس از دیگری محکوم کرد و گفت:‏ «وای بر شما،‏ ای علمای دین و فَریسیان،‏ ای ریاکاران!‏ زیرا درِ پادشاهی آسمان‌ها را به روی مردم می‌بندید؛‏ نه خود داخل می‌شوید و نه می‌گذارید آنانی که می‌خواهند به آن راه یابند،‏ داخل شوند.‏»—‏مَتّی ۲۳:‏۱۳‏.‏

      عیسی همچنین فَریسیان را محکوم کرد که به دیدگاه یَهُوَه نسبت به امور روحانی بی‌توجهند و بدون هیچ پایه و اساسی بعضی امور کم‌اهمیت را بسیار مهم جلوه می‌دهند.‏ برای مثال آنان می‌گفتند:‏ «اگر کسی به معبد سوگند خورَد،‏ سوگندش به حساب نمی‌آید،‏ اما اگر به طلای معبد سوگند خورَد،‏ باید به سوگندش وفا کند.‏» آنان بدین سان نشان می‌دادند که واقعاً از لحاظ روحانی کورند!‏ آن رهبران مذهبی به طلای معبد بیشتر اهمیت می‌دادند تا به ارزش روحانی معبد.‏ آری،‏ معبد جایی بود که آنان می‌توانستند یَهُوَه را پرستش کنند و به او نزدیک شوند.‏ فَریسیان همچنین «احکام مهم‌تر شریعت،‏ یعنی عدالت،‏ رحمت و وفاداری» را نادیده می‌گرفتند.‏—‏مَتّی ۲۳:‏۱۶،‏ ۲۳؛‏ لوقا ۱۱:‏۴۲‏.‏

      عیسی این فَریسیان را «راهنمایان کور» خواند و به آنان گفت:‏ «شما پشه را با صافی می‌گیرید،‏ اما شتر را می‌بلعید!‏» (‏مَتّی ۲۳:‏۲۴‏)‏ آنان یک پشهٔ کوچک را با صافی از شراب می‌گرفتند؛‏ چون شرعاً ناپاک محسوب می‌شد.‏ اما از طرف دیگر،‏ امور مهم شریعت را به گونه‌ای زیر پا می‌گذاشتند که گویی یک شتر را بلعیده باشند.‏ در واقع،‏ شتر نیز شرعاً ناپاک محسوب می‌شد،‏ اما به‌مراتب بزرگ‌تر از یک پشه بود!‏—‏لاویان ۱۱:‏۴،‏ ۲۱-‏۲۴‏.‏

      • هنگامی که عیسی از فَریسیان در مورد سخنان داوود در مزمور ۱۱۰ سؤال کرد،‏ چرا آنان خاموش ماندند؟‏

      • چرا فَریسیان آیه‌دان‌های بزرگ‌تر و رداهایی با حاشیهٔ پهن‌تر برای خود برمی‌گزیدند؟‏

      • عیسی چه پندی به شاگردانش داد؟‏

  • آخرین روز حضور عیسی در معبد
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • عیسی می‌بیند که بیوه‌زنی فقیر دو سکهٔ کم‌ارزش به صندوق اعانات معبد می‌اندازد

      فصل ۱۱۰

      آخرین روز حضور عیسی در معبد

      مَتّی ۲۳:‏۲۵–‏۲۴:‏۲ مَرقُس ۱۲:‏۴۱–‏۱۳:‏۲ لوقا ۲۱:‏۱-‏۶

      • عیسی همچنان رهبران مذهبی را محکوم می‌کرد

      • پیشگویی نابودی معبد

      • بیوه‌زنی فقیر دو سکهٔ کم‌ارزش اعانه داد

      عیسی هنوز در معبد بود و همچنان به محکوم کردن فَریسیان و علمای دین مشغول بود و آنان را در ملأ عام ریاکار خواند.‏ این آخرین باری بود که او به معبد می‌رفت.‏ در آنجا عیسی به زبان استعاره به آن رهبران مذهبی چنین گفت:‏ «شما بیرون پیاله و ظرف را پاک می‌کنید،‏ اما درون آن‌ها پر از طمع و ناپرهیزکاری است.‏ ای فَریسی کور،‏ نخست درون پیاله و ظرف را پاک کن تا بیرون آن نیز پاک شود.‏» (‏مَتّی ۲۳:‏۲۵،‏ ۲۶‏)‏ فَریسیان به افراط به ظاهر خود و رسوم پاکیزگی و تطهیر توجه می‌کردند،‏ اما به پاکی باطن و دل خود توجهی نداشتند.‏

      ریاکاری آنان همچنین در این آشکار می‌شد که حاضر بودند برای انبیا مقبره بسازند و آن را تزئین کنند،‏ اما همان طور که عیسی گفت،‏ در واقع «پسران قاتلان انبیا» بودند.‏ (‏مَتّی ۲۳:‏۳۱‏)‏ این را از تلاشی که برای به قتل رساندن عیسی به خرج می‌دادند،‏ به‌خوبی ثابت کردند.‏—‏یوحنا ۵:‏۱۸؛‏ ۷:‏۱،‏ ۲۵‏.‏

      سپس عیسی اشاره کرد که اگر این رهبران مذهبی توبه نکنند،‏ چه چیز در انتظارشان خواهد بود.‏ او گفت:‏ «ای مارها و افعی‌زاده‌ها،‏ چگونه از محکوم شدن به درّهٔ هِنّوم خواهید گریخت؟‏» (‏مَتّی ۲۳:‏۳۳‏)‏ درّهٔ هِنّوم در همان نزدیکی بود.‏ در آن درّه عموماً زباله‌ها را می‌سوزاندند.‏ از این رو،‏ این درّه نمادی مناسب برای نابودی ابدی آن علمای دین و فَریسیان شریر بود.‏

      عیسی گفت که «انبیا،‏ خردمندان و معلّمانی» را به نمایندگی از طرف خود نزد مردم می‌فرستد.‏ این نمایندگان در واقع شاگردان عیسی بودند.‏ با آنان چه رفتاری می‌شد؟‏ عیسی خطاب به آن رهبران مذهبی گفت:‏ «شما برخی از [شاگردان مرا] خواهید کشت و بر تیر اعدام خواهید کرد و برخی دیگر را در کنیسه‌های خود شلاق خواهید زد و برای آزارشان شهر به شهر تعقیبشان خواهید کرد تا تمام خون درستکارانی که بر زمین ریخته شده است،‏ به گردن شما باشد؛‏ از خون هابیل درستکار گرفته تا خون زَکَریا .‏ .‏ .‏ کسی که .‏ .‏ .‏ کشتید.‏» عیسی سپس چنین هشدار داد:‏ «به‌راستی به شما می‌گویم،‏ تمامی این‌ها بر سر این نسل خواهد آمد.‏» (‏مَتّی ۲۳:‏۳۴-‏۳۶‏)‏ این امر در سال ۷۰ میلادی وقتی سپاهیان روم اورشلیم را نابود کردند و هزاران یهودی به خاک و خون کشیده شدند،‏ به تحقق رسید.‏

      تصوّر این واقعهٔ هولناک عیسی را آشفته خاطر ساخت.‏ او با اندوه گفت:‏ «اورشلیم،‏ اورشلیم،‏ ای قاتل انبیا و ای سنگسارکنندهٔ آنانی که نزد تو فرستاده شدند!‏ چند بار خواستم همچون مرغی که جوجه‌هایش را زیر بال‌هایش جمع می‌کند،‏ فرزندان تو را جمع کنم،‏ اما شما مردمان نخواستید!‏ حال،‏ خانهٔ شما به شما وانهاده شده است.‏» (‏مَتّی ۲۳:‏۳۷،‏ ۳۸‏)‏ شنوندگان عیسی شاید از خود می‌پرسیدند که منظور او از «خانه» چیست.‏ آیا منظور او آن معبد باعظمت در اورشلیم بود؟‏ مگر یَهُوَه از آن معبد مراقبت نمی‌کرد؟‏

      عیسی سپس چنین افزود:‏ «به شما می‌گویم،‏ شما از این پس دیگر مرا نخواهید دید تا زمانی که بگویید:‏ ‹متبارک باد آن که به نام یَهُوَه می‌آید!‏›» (‏مَتّی ۲۳:‏۳۹‏)‏ عیسی در واقع به این پیشگویی مزمور ۱۱۸:‏۲۶ اشاره کرد که می‌گوید:‏ «مبارک است آن که به نام خداوند می‌آید!‏ از خانهٔ خداوند،‏ شما را برکت می‌دهیم.‏» از آنجا که معبد خدا بر روی زمین نابود می‌شد،‏ واضح است که آمدن آن شخص نمی‌توانست به آن معبد زمینی باشد.‏

      عیسی سپس به یکی از صحن‌های معبد رفت که در آن صندوق‌های اعانات قرار داشت.‏ مردم اعانات خود را از دهانهٔ تنگ آن صندوق‌ها به درون آن می‌انداختند.‏ عیسی یهودیان بسیاری را دید که اعانه می‌دادند.‏ در میان آنان ثروتمندانی بودند که «سکه‌های بسیار می‌انداختند.‏» اما عیسی همچنین متوجه بیوه‌زنی فقیر شد که «دو سکهٔ بسیار کم‌ارزش» در صندوق انداخت.‏ (‏مَرقُس ۱۲:‏۴۱،‏ ۴۲‏)‏ عیسی یقیناً می‌دانست که اعانهٔ این زن چقدر یَهُوَه را خشنود کرد.‏

      عیسی شاگردانش را نزد خود فراخواند و به آنان گفت:‏ «به‌راستی به شما می‌گویم که این بیوه‌زن فقیر،‏ از همهٔ آنانی که در صندوق‌های اعانات پول انداختند،‏ بیشتر داد.‏» عیسی دلیل این سخن خود را چنین بیان کرد:‏ «همهٔ آنان از مازاد دارایی خود دادند،‏ اما او با این که نیازمند بود،‏ هر آنچه داشت،‏ داد؛‏ یعنی تمام دارایی خود را.‏» (‏مَرقُس ۱۲:‏۴۳،‏ ۴۴‏)‏ به‌راستی که طرز فکر و کردار آن زن چقدر با طرز فکر و کردار رهبران مذهبی قوم یهود متفاوت بود!‏

      روز یازده نیسان هنوز پایان نیافته بود که عیسی معبد را ترک کرد.‏ این آخرین باری بود که به معبد رفته بود.‏ یکی از شاگردانش گفت:‏ «استاد،‏ ببین چه سنگ‌ها و چه بناهایی!‏» (‏مَرقُس ۱۳:‏۱‏)‏ به راستی که بزرگی بعضی سنگ‌های دیوار معبد به آن حالتی ماندگار و استوار می‌داد.‏ پس مسلّماً سخنان عیسی برای شنوندگانش عجیب بود که گفت:‏ «این بناهای باشکوه را می‌بینی؟‏ در اینجا سنگی بر سنگی باقی نخواهد ماند و قطعاً تمامی آن‌ها فرو ریخته خواهد شد.‏»—‏مَرقُس ۱۳:‏۲‏.‏

      پس از این سخنان،‏ عیسی و رسولانش از درّهٔ قِدرُون گذشتند و از کوه زیتون بالا رفتند.‏ در آنجا وقتی عیسی با پِطرُس،‏ آندریاس،‏ یعقوب و یوحنا نشسته بود،‏ چشم‌انداز باشکوه معبد در مقابلشان قرار داشت.‏

      • آخرین بار که عیسی به معبد رفت،‏ چه کرد؟‏

      • عیسی در مورد معبد چه پیشگویی کرد؟‏

      • چرا عیسی گفت که آن بیوه‌زن فقیر بیش از دیگران اعانه داد؟‏

  • رسولان از عیسی نشانه‌ای خواستند
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • عیسی به پرسش چهار تن از رسولانش پاسخ می‌دهد

      فصل ۱۱۱

      رسولان از عیسی نشانه‌ای خواستند

      مَتّی ۲۴:‏۳-‏۵۱ مَرقُس ۱۳:‏۳-‏۳۷ لوقا ۲۱:‏۷-‏۳۸

      • چهار تن از شاگردان از عیسی نشانه‌ای خواستند

      • تحقق یک پیشگویی در قرن اول و قرن‌ها پس از آن

      • ضرورت هوشیاری

      روزهای فعالیت پرشور عیسی بر زمین رفته‌رفته پایان می‌یافت.‏ او طی روز در معبد تعلیم می‌داد و شب‌ها بیرون از شهر منزل می‌کرد.‏ مردم با شور و شوق «صبح زود به معبد نزد او می‌آمدند تا سخنانش را بشنوند.‏» (‏لوقا ۲۱:‏۳۷،‏ ۳۸‏)‏ عصر سه‌شنبه بود.‏ چیزی به پایان ۱۱ نیسان نمانده بود.‏ عیسی با چهار تن از رسولانش پِطرُس،‏ آندریاس،‏ یعقوب و یوحنا بر کوه زیتون نشسته بود.‏

      آن چهار رسول در فکر سخنان عیسی در مورد معبد بودند.‏ عیسی اندکی پیش اشاره کرده بود که در معبد سنگی بر سنگی بر هم باقی نخواهد ماند.‏ پس در خلوت نزد او آمده بودند تا در این مورد از او سؤال کنند.‏ البته مطلب دیگری نیز فکرشان را مشغول کرده بود.‏ عیسی پیش از آن،‏ به شاگردانش چنین متذکر شده بود:‏ «آماده باشید؛‏ زیرا پسر انسان در ساعتی که گمان نمی‌کنید،‏ می‌آید.‏» (‏لوقا ۱۲:‏۴۰‏)‏ او همچنین در مورد «روز ظاهر شدن پسر انسان» صحبت کرده بود.‏ (‏لوقا ۱۷:‏۳۰‏)‏ آیا این سخنان به آنچه او در مورد معبد گفته بود،‏ مربوط می‌شد؟‏ همهٔ این‌ها کنجکاوی رسولان را شدیداً برانگیخته بود.‏ پس به عیسی گفتند:‏ «به ما بگو که این امور کِی روی خواهد داد و نشانهٔ حضور تو و دوران پایانی نظام حاضر چه خواهد بود؟‏»—‏مَتّی ۲۴:‏۳‏.‏

      منظور رسولان از «این امور» احتمالاً نابودی معبد اورشلیم بود؛‏ معبدی که پیش رویشان قرار داشت.‏ البته آن رسولان در مورد حضور پسر انسان نیز سؤال کردند.‏ شاید آنان حکایت عیسی را در مورد «نجیب‌زاده‌ای» که «به سرزمینی دور رفت تا در آنجا به مقام پادشاهی منصوب شود و بازگردد،‏» در خاطر داشتند.‏ (‏لوقا ۱۹:‏۱۱،‏ ۱۲‏)‏ همچنین رسولان می‌خواستند بدانند که چه وقایعی در «دوران پایانی نظام حاضر» رخ خواهد داد.‏

      عیسی پاسخی مشروح به پرسش‌های آنان داد و در سخنان خود به نشانه‌ای اشاره کرد که مشخص می‌ساخت نظام یهودی آن زمان چه وقت پایان می‌یافت.‏ این واقعه نابودی معبد را نیز در بر داشت.‏ اما در پاسخ عیسی نکات دیگری نیز نهفته بود.‏ این نشانه در آینده به مسیحیان کمک می‌کرد تا تشخیص دهند که آیا در دوران «حضور» عیسی زندگی می‌کنند و نزدیک به پایان نظام حاکم بر دنیا هستند.‏

      با گذشت سال‌ها،‏ رسولان شاهد تحقق آن پیشگویی بودند.‏ آری،‏ بسیاری از نکاتی که عیسی پیشگویی کرد در طول زندگی آنان به تحقق پیوست.‏ بدین سان مسیحیانِ هوشیاری که ۳۷ سال پس از آن،‏ یعنی در سال ۷۰ میلادی زندگی می‌کردند هنگام به پایان رسیدن نظام یهودی و نابودی معبد،‏ آماده بودند.‏ با این حال،‏ تمام مطالبی که عیسی پیشگویی کرد،‏ در سال ۷۰ میلادی و سال‌های پیش از آن به وقوع نپیوست.‏ پس نشانهٔ حضور او در مقام پادشاهی چه می‌بود؟‏ عیسی پاسخ این سؤال را برای رسولانش روشن ساخت.‏

      عیسی پیشگویی کرد که «غوغای جنگ‌ها و اخبار جنگ‌ها» شنیده خواهد شد و «قومی بر ضدّ قومی دیگر و حکومتی بر ضدّ حکومتی دیگر برخواهد خاست.‏» (‏مَتّی ۲۴:‏۶،‏ ۷‏)‏ او همچنین اشاره کرد که «زمین‌لرزه‌های عظیم به وقوع خواهد پیوست،‏ در مناطق مختلف قحطی‌ها و بیماری‌های همه‌گیر یکی پس از دیگری روی خواهد داد.‏» (‏لوقا ۲۱:‏۱۱‏)‏ عیسی به شاگردانش چنین هشدار داد:‏ «مردم شما را گرفتار خواهند کرد،‏ آزار خواهند رساند.‏» (‏لوقا ۲۱:‏۱۲‏)‏ او همچنین اشاره کرد که پیامبران دروغین برخواهند خاست و بسیاری را گمراه خواهند کرد،‏ قانون‌شکنی افزایش خواهد یافت و محبت بسیاری به سردی خواهد گرایید.‏ عیسی همچنین گفت:‏ «خبر خوشِ پادشاهی،‏ در سراسر زمین موعظه خواهد شد تا برای همهٔ قوم‌ها شهادتی شود،‏ آنگاه پایان فرا خواهد رسید.‏»—‏مَتّی ۲۴:‏۱۴‏.‏

      درست است که برخی از جنبه‌های پیشگویی عیسی طی نابودی اورشلیم به دست رومیان و مدتی پیش از آن به تحقق رسید؛‏ اما آیا ممکن است که این پیشگویی تحققی بزرگ‌تر داشته باشد؟‏ آیا امروزه شواهدی را می‌بینیم که نشان دهد این پیشگویی مهم عیسی با ابعادی عظیم‌تر در حال تحقق است؟‏

      یکی از مواردی که عیسی در نشانهٔ حضور خود از آن یاد کرد،‏ ظهور «ویرانگرِ نفرت‌انگیز» بود.‏ (‏مَتّی ۲۴:‏۱۵‏)‏ در سال ۶۶ میلادی سپاهیان روم اطراف اورشلیم اردو زدند و «ویرانگرِ نفرت‌انگیز» در قالب این سپاه ظاهر شد.‏ رومیان پرچم‌هایی در دست داشتند که نقوشی مشرکانه بر آن ترسیم شده بود.‏ آنان اورشلیم را محاصره کردند و برای سست کردن دیوار شهر زیر بخش‌هایی از دیوار را کندند.‏ (‏لوقا ۲۱:‏۲۰‏)‏ در واقع،‏ آن «ویرانگرِ نفرت‌انگیز» در مکانی ایستاد که نباید به آن قدم می‌گذاشت؛‏ مکانی که یهودیان آن را «مقدّس» می‌شمردند.‏

      عیسی همچنین پیشگویی کرد:‏ «چنان مصیبت عظیمی روی خواهد داد که از آغاز دنیا تا کنون واقع نشده است و هرگز نیز تکرار نخواهد شد.‏» در سال ۷۰ میلادی رومیان اورشلیم را نابود کردند.‏ تسخیر و ویرانی «شهر مقدّس» یهودیان و معبد آن مصیبت عظیمی بود که هزاران کشته به جا گذاشت.‏ (‏مَتّی ۴:‏۵؛‏ ۲۴:‏۲۱‏)‏ آن واقعه بزرگ‌ترین ویرانی و خرابی‌ای بود که اورشلیم و قوم یهود به چشم خود دیدند.‏ در واقع،‏ آن مصیبت عظیم به نظام مذهبی یهودیان که صدها سال مطابق آن زندگی می‌کردند،‏ پایان داد.‏ با نظر به این وقایع،‏ هر گونه تحقق بزرگ‌تر پیشگویی عیسی باید بسیار هولناک‌تر باشد.‏

      اعتماد و اطمینان طی روزهای آخر

      عیسی می‌خواست هنوز مطالب بسیاری را در مورد نشانهٔ حضورش در مقام پادشاه و پایان نظام دنیا با رسولانش در میان گذارد.‏ پس به آنان در مورد «مسیحان دروغین و پیامبران کاذب» هشدار داد.‏ عیسی اشاره کرد که آنان سعی خواهند کرد «حتی اگر ممکن باشد،‏ برگزیدگان را نیز گمراه کنند.‏» (‏مَتّی ۲۴:‏۲۴‏)‏ اما این برگزیدگان فریبشان را نمی‌خوردند؛‏ زیرا «مسیحان دروغین» تنها می‌توانند در ملأ عام حضور یابند،‏ در حالی که حضور عیسی نادیدنی است.‏

      عیسی در مورد مصیبت عظیم‌تری که در پایان نظام حاکم رخ می‌داد،‏ گفت:‏ «خورشید تاریک خواهد شد،‏ ماه نور خود را نخواهد تاباند،‏ ستارگان از آسمان فرو خواهند افتاد و نیروهای آسمان‌ها به لرزه در خواهند آمد.‏» (‏مَتّی ۲۴:‏۲۹‏)‏ رسولان که به سخنان عیسی در مورد این وقایع دلهره‌آور گوش می‌کردند،‏ نمی‌دانستند که وقوع آن دقیقاً به چه شکل خواهد بود،‏ اما می‌دانستند که این رویدادها بهت‌آور و مخوف خواهد بود.‏

      عیسی در مورد تأثیر این وقایع مخوف بر مردم چنین گفت:‏ «انسان‌ها از ترس و از تصوّر آنچه در انتظار ساکنان زمین است،‏ از هوش خواهند رفت؛‏ زیرا نیروهای آسمان‌ها به لرزه در خواهد آمد.‏» (‏لوقا ۲۱:‏۲۶‏)‏ آری،‏ عیسی به تاریک‌ترین روزهای تاریخ بشر اشاره می‌کرد.‏

      اما عیسی برای دلگرمی رسولانش روشن ساخت که وقتی پسر انسان «با قدرت و جلال عظیم» آید،‏ عده‌ای نیز ناراحت و سوگوار نخواهند شد.‏ (‏مَتّی ۲۴:‏۳۰‏)‏ او پیش از آن گفته بود که «به خاطر برگزیدگان،‏» خدا وارد عمل خواهد شد.‏ (‏مَتّی ۲۴:‏۲۲‏)‏ وقتی این رویدادهای هولناک به وقوع بپیوندد،‏ عکس‌العمل شاگردان وفادار عیسی باید چه باشد؟‏ او پیروانش را در این خصوص چنین ترغیب کرد:‏ «شما هنگام آغاز این وقایع،‏ راست بایستید و سرهای خود را بلند کنید؛‏ زیرا نجات شما نزدیک است.‏»—‏لوقا ۲۱:‏۲۸‏.‏

      اما آن دسته از شاگردان عیسی که در آن دوران زندگی می‌کنند،‏ چگونه می‌توانند تشخیص دهند که پایان این نظام تا چه حد نزدیک است؟‏ عیسی در مورد درخت انجیر مَثَلی آورد و گفت:‏ «وقتی شاخه‌های آن جوانه می‌زند و برگ می‌دهد،‏ پی می‌برید که تابستان نزدیک است.‏ همین طور شما نیز،‏ وقتی همهٔ این‌ها را می‌بینید،‏ بدانید که او نزدیک و پشت در است.‏ به‌راستی به شما می‌گویم،‏ تا همهٔ این‌ها روی ندهد،‏ این نسل از میان نخواهد رفت.‏»—‏مَتّی ۲۴:‏۳۲-‏۳۴‏.‏

      از این رو،‏ هنگامی که شاگردان عیسی تحقق بسیاری از جنبه‌های این نشانه را ببینند،‏ باید تشخیص دهند که پایان نزدیک است.‏ آنچه عیسی در ادامه گفت مربوط به مسیحیانی می‌شود که در آن دوران زندگی خواهند کرد.‏ او چنین گفت:‏

      ‏«از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد،‏ نه فرشتگان آسمان،‏ نه پسر،‏ بلکه فقط پدر می‌داند.‏ حضور پسر انسان درست همچون روزگار نوح خواهد بود.‏ زیرا در روزهای پیش از توفان،‏ مردم می‌خوردند و می‌نوشیدند،‏ زن می‌گرفتند و شوهر می‌کردند تا روزی که نوح وارد کشتی شد؛‏ در واقع،‏ مردم توجه نکردند تا آن که توفان آمد و همه را برد.‏ حضور پسر انسان نیز چنین خواهد بود.‏» (‏مَتّی ۲۴:‏۳۶-‏۳۹‏)‏ آری،‏ عیسی روشن ساخت که وقایع آن دوران همچون توفان نوح جهانگیر خواهد بود.‏

      رسولانی که بر کوه زیتون به سخنان عیسی گوش می‌کردند،‏ بی‌شک متوجه شدند که باید بیدار و هوشیار باشند.‏ عیسی گفت:‏ «مراقب خود باشید مبادا پرخوری،‏ میگساری و نگرانی‌های زندگی دل‌های شما را گرفتار سازد و آن روز ناگهان بر شما آید و همچون دامی غافلگیرتان کند؛‏ زیرا آن روز در سراسر زمین و بر تمامی ساکنان آن خواهد آمد.‏ پس بیدار بمانید و هیچ گاه از دعاهای التماس‌آمیز دست مکشید تا بتوانید از هر آنچه باید به وقوع بپیوندد،‏ نجات یابید و در حضور پسر انسان بایستید.‏»—‏لوقا ۲۱:‏۳۴-‏۳۶‏.‏

      در واقع،‏ عیسی در اینجا بار دیگر نشان داد که آنچه پیشگویی می‌کند،‏ ابعادی عظیم دارد.‏ او در مورد اموری پیشگویی نمی‌کرد که پس از مرگش طی چند دهه به وقوع می‌پیوست و فقط اورشلیم و قوم یهود را در بر می‌گرفت.‏ خیر،‏ او به رویدادهایی اشاره می‌کرد که «در سراسر زمین و بر تمامی ساکنان آن» تأثیر می‌گذاشت.‏

      عیسی گفت که شاگردانش باید هوشیار،‏ بیدار و آماده باشند.‏ او با مَثَلی دیگر بر این نکته تأکید کرده،‏ گفت:‏ «یک چیز را بدانید،‏ اگر صاحبخانه می‌دانست که دزد در چه پاسی از شب می‌آید،‏ بیدار می‌ماند و نمی‌گذاشت که به خانه‌اش وارد شود.‏ از این رو،‏ شما نیز آماده باشید؛‏ زیرا در ساعتی که گمان نمی‌کنید،‏ پسر انسان می‌آید.‏»—‏مَتّی ۲۴:‏۴۳،‏ ۴۴‏.‏

      عیسی در ادامه به شاگردانش دلیلی برای امیدواری داد.‏ او به آنان اطمینان داد که هنگام وقوع این رویدادها «غلامی» در صحنهٔ دنیا با هوشیاری فعال خواهد بود.‏ عیسی به موقعیتی اشاره کرد که برای رسولانش کاملاً قابل تصوّر بود.‏ او گفت:‏ «به‌راستی آن غلام امین و دانا کیست که اربابش او را بر خادمان خانهٔ خود گماشت تا به‌موقع خوراک آنان را بدهد؟‏ خوشا به حال آن غلام که وقتی اربابش می‌آید او را مشغول این کار یابد!‏ به‌راستی به شما می‌گویم،‏ او را بر تمام مایَملَک خود خواهد گماشت.‏» اما اگر آن «غلام» شریر شود و با دیگران بدرفتاری کند،‏ اربابش «او را به‌سختی مجازات خواهد کرد.‏»—‏مَتّی ۲۴:‏۴۵-‏۵۱‏؛‏ با لوقا ۱۲:‏۴۵،‏ ۴۶ مقایسه شود.‏

      البته منظور عیسی این نبود که شماری از پیروانش شریر خواهند شد.‏ پس عیسی می‌خواست که شاگردانش چه درسی را در ذهن خود حک کنند؟‏ او می‌خواست که آنان هوشیار و فعال باشند و با مَثَلی دیگر آن را روشن ساخت.‏

      • چه چیز رسولان را بر آن داشت که در مورد وقایع آینده از عیسی سؤال کنند و ظاهراً چه نکتهٔ دیگری را در ذهن داشتند؟‏

      • آغاز تحقق پیشگویی عیسی چه هنگام بود؟‏ توضیح دهید.‏

      • به شماری از وقایعی اشاره کنید که مربوط به نشانهٔ حضور مسیح است؟‏

      • «ویرانگرِ نفرت‌انگیز» چه بود،‏ چرا نفرت‌انگیز بود و چه وقایعی در پی ظهور آن به وقوع پیوست؟‏

      • مردم پس از دیدن تحقق پیشگویی عیسی چه عکس‌العملی نشان خواهند داد؟‏

      • عیسی چه مَثَلی آورد تا شاگردانش بتوانند نزدیک بودن پایان نظام حاضر را تشخیص دهند؟‏

      • چه چیز نشان می‌دهد که تحقق پیشگویی عیسی ابعادی جهانی دارد؟‏

      • عیسی به آن دسته از شاگردانش که در دوران پایانی نظام حاضر زندگی می‌کنند،‏ چه پندی داد؟‏

  • درس هوشیاری از مثل ده باکره
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • پنج باکره دانا با چراغ‌های روشن خود

      فصل ۱۱۲

      درس هوشیاری از مَثَل ده باکره

      مَتّی ۲۵:‏۱-‏۱۳

      • نقل مَثَل ده باکره

      اندکی پیش،‏ رسولان عیسی از او سؤالی در مورد نشانهٔ حضورش و دوران پایانی نظام حاضر کرده بودند.‏ او هنوز در این خصوص با آنان مشغول به گفتگو بود.‏ عیسی با ذکر مَثَلی دیگر،‏ پندی ارزنده به آنان داد.‏ آنچه عیسی در این مَثَل گفت،‏ در دوران حضورش به تحقق می‌رسید و قابل رؤیت می‌بود.‏

      عیسی مَثَلش را با این عبارات آغاز کرد:‏ «پادشاهی آسمان‌ها را می‌توان به ده باکره تشبیه کرد که چراغ‌های خود را برداشته به پیشواز داماد بیرون رفتند.‏ پنج نفر از آنان نادان و پنج نفر دیگر دانا بودند.‏»—‏مَتّی ۲۵:‏۱،‏ ۲‏.‏

      منظور عیسی آن نبود که نیمی از شاگردانش که پادشاهی آسمان‌ها را به میراث می‌برند،‏ نادان و نیمی دیگر دانا هستند.‏ منظور او آن بود که هر یک از شاگردانش حق انتخاب دارد؛‏ می‌تواند بر پادشاهی خدا تمرکز کند یا بر امور دنیا.‏ اما عیسی شکی نداشت که هر یک از خادمان او می‌تواند هوشیار و وفادار بماند و از پدر آسمانی‌اش پاداش گیرد.‏

      در مَثَل عیسی،‏ همهٔ باکره‌ها برای خوش‌آمدگویی به داماد و برای شرکت در مراسم عروسی بیرون رفتند.‏ آن ده باکره منتظر بودند که وقتی داماد بیاید و عروسش را به خانه‌ای که برایش آماده شده بود،‏ ببرد،‏ با چراغ‌های خود راه را برای او روشن کنند و بدین سان به او حرمت و احترام بگذارند.‏ اما چه رخ داد؟‏

      عیسی چنین گفت:‏ «نادانان چراغ‌هایشان را برداشتند،‏ اما با خود روغن چراغ نبردند،‏ حال آن که دانایان به همراه چراغ‌هایشان در ظرف‌های خود روغن برداشتند.‏ چون آمدن داماد به طول انجامید،‏ همگی خواب‌آلود شدند و به خواب رفتند.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۳-‏۵‏)‏ داماد در زمانی که انتظار می‌رفت به آنجا نیامد.‏ به نظر می‌رسید که او در آمدن تأخیر کرده است.‏ پس باکره‌ها به خواب رفتند.‏ شاید این سخنان عیسی رسولان را به یاد حکایت او در مورد نجیب‌زاده‌ای انداخت که به سفر رفت و ‏«سرانجام به مقام پادشاهی منصوب شد و بازگشت.‏» (‏لوقا ۱۹:‏۱۱-‏۱۵‏)‏ آری،‏ آن نجیب‌زاده نیز ظاهراً در بازگشتش تأخیر کرد.‏

      عیسی در مَثَل ده باکره توضیح داد که وقتی داماد بالاخره آمد،‏ چه رخ داد.‏ او گفت:‏ «نیمه شب،‏ فریادی به گوش رسید که ‹داماد اینجاست!‏ به پیشوازش بیایید.‏›» (‏مَتّی ۲۵:‏۶‏)‏ آیا آن ده باکره هوشیار و آماده بودند؟‏

      عیسی مَثَل خود را چنین ادامه داد:‏ «سپس تمامی آن باکره‌ها بلند شدند و چراغ‌هایشان را آماده کردند.‏ نادانان به دانایان گفتند:‏ ‹مقداری از روغنتان را به ما بدهید؛‏ زیرا چراغ‌های ما به‌زودی خاموش می‌شود.‏› دانایان در پاسخ چنین گفتند:‏ ‹اگر مقداری از آن را به شما بدهیم،‏ ممکن است روغن به اندازهٔ کافی برای ما و شما نباشد.‏ پس نزد روغن‌فروشان بروید و برای خود روغن بخرید.‏›»—‏مَتّی ۲۵:‏۷-‏۹‏.‏

      آری،‏ پنج باکرهٔ نادان هوشیار نبودند و خود را برای آمدن داماد آماده نساخته بودند.‏ آنان روغن کافی به همراه نداشتند و باید برای تهیه روغن بیرون می‌رفتند.‏ عیسی سپس چنین گفت:‏ «وقتی آنان برای خریدن روغن رفتند،‏ داماد از راه رسید و باکره‌هایی که آماده بودند،‏ به همراه او به جشن عروسی داخل شدند و در بسته شد.‏ پس از آن،‏ بقیهٔ باکره‌ها نیز آمدند و گفتند:‏ ‹آقا،‏ آقا،‏ در را به روی ما باز کن.‏› او در جواب گفت:‏ ‹حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ من شما را نمی‌شناسم.‏›» (‏مَتّی ۲۵:‏۱۰-‏۱۲‏)‏ به‌راستی که چه عاقبت غم‌انگیزی برای آنان که آماده و هوشیار نماندند!‏

      رسولان می‌توانستند از مَثَل عیسی پی برند که او با اشاره به داماد در واقع به خود اشاره می‌کند.‏ عیسی پیش از این نیز خود را به داماد تشبیه کرده بود.‏ (‏لوقا ۵:‏۳۴،‏ ۳۵‏)‏ در مورد باکره‌های دانا چه می‌توان گفت؟‏ وقتی عیسی در مورد «گلهٔ کوچک» صحبت کرد که پادشاهی خدا را به میراث می‌برند،‏ او چنین عباراتی را به کار برد:‏ «کمر به خدمت ببندید و چراغ‌هایتان افروخته باشد.‏» (‏لوقا ۱۲:‏۳۲،‏ ۳۵‏)‏ پس رسولان می‌توانستند متوجه شوند که عیسی در مَثَل باکره‌ها در مورد شاگردان وفاداری همچون آنان صحبت می‌کند.‏ اما منظور عیسی از بیان این مَثَل چه بود؟‏

      عیسی در این خصوص جای هیچ شک و تردیدی باقی نگذاشت.‏ او مَثَل خود را با این گفته به پایان رساند:‏ «پس بیدار بمانید؛‏ زیرا از آن روز و ساعت آگاه نیستید.‏»—‏مَتّی ۲۵:‏۱۳‏.‏

      واضح است که عیسی پیروان وفادارش را ترغیب می‌کرد که در زمان حضورش «بیدار» بمانند.‏ آری،‏ عیسی یقیناً می‌آمد و پیروان وفادارش باید همانند پنج باکرهٔ دانا آماده و هوشیار می‌بودند تا امید پرشکوه خود را از دست ندهند و از پاداش آتی‌شان محروم نشوند.‏

      • چه تفاوتی بین پنج باکرهٔ دانا و پنج باکرهٔ نادان بود؟‏

      • در مَثَل عیسی داماد و باکره‌ها معرف چه کسانی بودند؟‏

      • عیسی از بیان مَثَل ده باکره چه منظوری داشت؟‏

  • درس سخت‌کوشی از مَثَل قِنطارها
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • غلام کیسه‌ای پول را زیر خاک پنهان می‌کند

      فصل ۱۱۳

      درس سخت‌کوشی از مَثَل قِنطارها

      مَتّی ۲۵:‏۱۴-‏۳۰

      • نقل مَثَل قِنطارها

      عیسی هنوز با چهار رسولش بر کوه زیتون بود.‏ او چند روز پیش از آن در اَریحا،‏ مَثَل مِناها را عنوان کرده بود و با آن مَثَل نشان داد که پادشاهی‌اش در آیندهٔ دور برقرار خواهد شد.‏ حال می‌خواست مَثَلی دیگر برایشان نقل کند.‏ این مَثَل از بعضی جهات با مَثَل مِناها شباهت داشت.‏ عیسی این مَثَل را در پاسخ به پرسش رسولان در مورد حضور او و دوران پایانی نظام حاضر عنوان کرد.‏ او بدین سان بر این نکته تأکید کرد که شاگردانش باید با سخت‌کوشی به وظیفه‌ای که او به‌زودی به آنان می‌سپرد،‏ عمل کنند.‏

      عیسی سخنش را چنین آغاز کرد:‏ «پادشاهی آسمان‌ها حکایت مردی است که قصد رفتن به سفری دور داشت.‏ او غلامانش را فراخواند و مایَملَک خود را به آنان سپرد.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۱۴‏)‏ عیسی پیش از آن در مَثَل مِناها خود را به مردی تشبیه کرده بود که به سرزمینی دور رفت تا «در آنجا به مقام پادشاهی منصوب شود.‏» پس برای رسولان روشن بود که عیسی این بار نیز در مورد خود صحبت می‌کند.‏—‏لوقا ۱۹:‏۱۲‏.‏

      آن مرد پیش از آن که به سفر رود،‏ دارایی پرارزشش را به غلامانش سپرد.‏ عیسی طی سه سال و نیم خدمتش،‏ بر موعظهٔ خبر خوش پادشاهی خدا تمرکز کرد.‏ او همچنین به شاگردانش آموخت که چگونه به این فعالیت بپردازند.‏ او به‌زودی آنان را ترک می‌کرد و اطمینان داشت که به آنچه به ایشان آموخته بود،‏ عمل می‌کردند.‏—‏مَتّی ۱۰:‏۷؛‏ لوقا ۱۰:‏۱،‏ ۸،‏ ۹‏؛‏ با یوحنا ۴:‏۳۸؛‏ ۱۴:‏۱۲ مقایسه شود.‏

      در مَثَل عیسی،‏ ارباب چگونه دارایی خود را میان غلامانش تقسیم کرد؟‏ عیسی چنین گفت:‏ «به یکی پنج قِنطار،‏ به دیگری دو قِنطار و به سومی یک قِنطار داد.‏ آری،‏ به هر یک متناسب با توانایی‌شان داد و سپس به سفر رفت.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۱۵‏)‏ این سه غلام با آنچه به آنان سپرده شد،‏ چه کردند؟‏ آیا برای افزایش آنچه اربابشان به آنان سپرده بود،‏ از خود سخت‌کوشی و پشتکار نشان دادند؟‏ عیسی به رسولانش چنین گفت:‏

      ‏«غلامی که پنج قِنطار گرفته بود،‏ فوراً رفت و با آن تجارت کرد و پنج قِنطار دیگر به دست آورد.‏ آن که دو قِنطار گرفته بود نیز به همین ترتیب دو قِنطار دیگر به دست آورد.‏ اما غلامی که تنها یک قِنطار گرفته بود رفت،‏ گودالی در زمین کند و پول اربابش را در آنجا پنهان کرد.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۱۶-‏۱۸‏)‏ وقتی ارباب بازگشت،‏ برخوردش با غلامان چگونه بود؟‏

      عیسی مَثَلش را چنین ادامه داد:‏ «پس از مدتی طولانی،‏ ارباب بازگشت و به حساب غلامان رسیدگی کرد.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۱۹‏)‏ دو غلام اول هر آنچه از دستشان بر می‌آمد،‏ «متناسب با توانایی‌شان» انجام دادند.‏ هر دو با سخت‌کوشی و پشتکار با آنچه از اربابشان گرفته بودند،‏ کار کردند و بر دارایی او افزودند.‏ آن که پنج قِنطار گرفته بود آن را دوبرابر کرد و آن که دو قِنطار گرفته بود نیز چنین کرد.‏ (‏در آن زمان یک قِنطار برابر با حقوق ۱۹ سال کار یک کارگر بود.‏)‏ ارباب هر دو را چنین تحسین کرد:‏ «آفرین!‏ ای غلام خوب و امین،‏ تو در امور کم امین بودی،‏ از این رو تو را بر امور بسیار خواهم گماشت.‏ پس در شادی اربابت سهیم شو.‏»—‏مَتّی ۲۵:‏۲۱‏.‏

      ۱)‏ غلام کیسه‌ای پول را زیر خاک پنهان می‌کند؛‏ ۲)‏ همان غلام را بیرون به تاریکی می‌اندازند

      اما برای غلامی که یک قِنطار گرفته بود،‏ چه پیش آمد؟‏ او به اربابش گفت:‏ «من می‌دانستم که مردی سختگیر هستی؛‏ از جایی که نکاشته‌ای،‏ درو می‌کنی و از جایی که خرمن باد نداده‌ای،‏ محصول جمع می‌کنی.‏ پس ترسیدم و رفتم و قِنطار تو را زیر خاک پنهان کردم.‏ بفرما،‏ این هم آنچه به تو تعلّق دارد.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۲۴،‏ ۲۵‏)‏ او حتی آن پول را نزد صرّافان نیز نگذاشته بود تا لااقل تا حدّی بر دارایی اربابش بیفزاید.‏ بدین سان او در واقع به ضرر اربابش عمل کرد.‏

      به همین دلیل اربابش او را به‌حق «غلام شریر و کاهل» خواند.‏ همچنین آنچه داشت از او گرفت و به غلامی که حاضر بود زحمت کار سخت را به جان بخرد،‏ سپرد.‏ سپس این معیار را تعیین کرد:‏ «هر که دارد،‏ بیشتر به او داده خواهد شد و به فراوانی خواهد داشت؛‏ اما آن که ندارد،‏ حتی آنچه دارد نیز از او گرفته خواهد شد.‏»—‏مَتّی ۲۵:‏۲۶،‏ ۲۹‏.‏

      شاگردان عیسی در حال موعظه کردن

      در همین یک مَثَلِ عیسی مطالب بسیاری بود که شاگردان می‌توانستند در مورد آن فکر کنند.‏ شاگردان می‌توانستند ببینند که آنچه عیسی به آنان می‌سپرد،‏ یعنی موهبت شاگردسازی،‏ از ارزش بسیار برخوردار است.‏ او از آنان انتظار داشت که با سخت‌کوشی به این فعالیت بپردازند.‏ اما توقع نداشت که همگی به یک اندازه موعظه کنند.‏ او در مَثَل خود اشاره کرد که شاگردانش باید «متناسب با توانایی‌شان» در این راه فعالیت کنند.‏ البته اگر کسی «کاهل» باشد و برای افزایش دارایی سَرور تمام تلاش خود را نکند،‏ مسلّماً عیسی از او خشنود نخواهد بود.‏

      با این حال،‏ چقدر رسولان از این سخن عیسی دلگرمی یافتند که گفت:‏ «هر که دارد،‏ بیشتر به او داده خواهد شد»!‏

      • در مَثَل قِنطارها،‏ ارباب و غلامان را به چه کسانی می‌توان تشبیه کرد؟‏

      • عیسی چه درس‌هایی به شاگردانش داد؟‏

  • مسیح هنگام آمدنش گوسفندان و بزها را داوری می‌کند
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
    • مردمی از تمامی ملت‌ها به آسمان می‌نگرند و در انتظار داوری عیسی هستند

      فصل ۱۱۴

      مسیح هنگام آمدنش گوسفندان و بزها را داوری می‌کند

      مَتّی ۲۵:‏۳۱-‏۴۶

      • نقل مَثَل گوسفندان و بزها

      عیسی هنوز بر کوه زیتون بود و به‌تازگی مَثَل ده باکره و قِنطارها را نقل کرده بود.‏ او این مَثَل‌ها را در پاسخ به پرسش رسولان در مورد نشانهٔ حضورش و دوران پایانی نظام حاضر گفته بود.‏ عیسی چگونه به گفته‌اش خاتمه داد؟‏ او آخرین مَثَل خود،‏ یعنی مَثَل گوسفندان و بزها را بیان کرد.‏

      عیسی مَثَل خود را چنین آغاز کرد:‏ «وقتی پسر انسان در جلال خود به همراه تمام فرشتگان آید،‏ بر تخت شکوهمند خود خواهد نشست.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۳۱‏)‏ جای هیچ شکی نیست که عیسی با به کار بردن عبارت «پسر انسان» به خود اشاره می‌کرد؛‏ زیرا پیش از آن خود را بارها «پسر انسان» خوانده بود.‏—‏مَتّی ۸:‏۲۰؛‏ ۹:‏۶؛‏ ۲۰:‏۱۸،‏ ۲۸‏.‏

      عیسی بر تخت پرشکوه خود نشسته است و مردمان باایمان را داوری کرده،‏ در زمرهٔ گوسفندان می‌شمارد

      چه وقت این مَثَل عیسی به وقوع می‌پیوندد؟‏ این در زمانی است که او به همراه فرشتگان «در جلال خود .‏ .‏ .‏ آید» و «بر تخت شکوهمند خود» بنشیند.‏ عیسی پیش از آن گفته بود که «پسر انسان» با فرشتگانش «با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان» می‌آید.‏ همچنین اشاره کرده بود که این واقعه «بلافاصله بعد از مصیبت آن روزها» روی می‌دهد.‏ (‏مَتّی ۲۴:‏۲۹-‏۳۱؛‏ مَرقُس ۱۳:‏۲۶،‏ ۲۷؛‏ لوقا ۲۱:‏۲۷‏)‏ از این رو،‏ تحقق این مَثَل عیسی در آینده خواهد بود.‏ او وقتی که با جلال و شکوه آید،‏ چه خواهد کرد؟‏

      عیسی در این مورد چنین توضیح داد:‏ «وقتی پسر انسان .‏ .‏ .‏ آید،‏ .‏ .‏ .‏ تمام قوم‌ها در برابر او گرد آورده خواهند شد و او آنان را از یکدیگر جدا خواهد کرد؛‏ همان گونه که شبان گوسفندها را از بزها جدا می‌کند.‏ او گوسفندها را در طرف راست و بزها را در طرف چپ خود قرار خواهد داد.‏»—‏مَتّی ۲۵:‏۳۱-‏۳۳‏.‏

      عیسی در خصوص گوسفندان که مورد لطف پادشاه قرار می‌گیرند،‏ چنین گفت:‏ «پادشاه به آنانی که در طرف راست او هستند،‏ خواهد گفت:‏ ‹بیایید،‏ ای شما که از پدر من برکت یافته‌اید،‏ پادشاهی‌ای را که از آغاز دنیا برای شما آماده شده بود،‏ به میراث ببرید.‏›» (‏مَتّی ۲۵:‏۳۴‏)‏ چرا پادشاه،‏ گوسفندان را مورد لطف خود قرار می‌دهد؟‏

      در مَثَل عیسی،‏ پادشاه چنین توضیح داد:‏ «گرسنه شدم،‏ به من چیزی برای خوردن دادید.‏ تشنه شدم،‏ به من چیزی برای نوشیدن دادید.‏ غریب بودم،‏ از من مهمان‌نوازی کردید.‏ برهنه بودم،‏ جامه بر من پوشاندید.‏ بیمار شدم،‏ از من پرستاری کردید.‏ در زندان بودم،‏ به ملاقات من آمدید.‏» در این مَثَل وقتی گوسفندان یعنی «درستکاران» پرسیدند که چه وقت به پادشاه این کمک‌ها را کردند،‏ او در جواب گفت:‏ «هر آنچه برای یکی از کوچک‌ترین برادران من کردید،‏ برای من کردید.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۳۵،‏ ۳۶،‏ ۴۰،‏ ۴۶‏)‏ از آنجا که کسی در آسمان بیمار یا گرسنه نمی‌شود،‏ واضح است که این کمک‌ها باید به برادران مسیح بر روی زمین باشد.‏

      گروهی از مردمان بی‌ایمان داوری می‌شوند و در زمرهٔ بزها شمرده می‌شوند

      در مورد بزها که پادشاه در طرف چپ خود می‌گذارد،‏ چطور؟‏ عیسی گفت:‏ «[پادشاه] به آنانی که در طرف چپ او هستند،‏ خواهد گفت:‏ ‹ای شما که لعنت شده‌اید،‏ از من دور شوید و به آن آتش ابدی که برای ابلیس و فرشتگانش فراهم شده است،‏ بروید؛‏ زیرا من گرسنه شدم،‏ اما چیزی به من برای خوردن ندادید.‏ تشنه بودم،‏ اما چیزی به من برای نوشیدن ندادید.‏ غریب بودم،‏ اما از من مهمان‌نوازی نکردید.‏ برهنه بودم،‏ اما جامه‌ای بر من نپوشانیدید.‏ بیمار و زندانی بودم،‏ اما به کمک من نیامدید.‏›» (‏مَتّی ۲۵:‏۴۱-‏۴۳‏)‏ محکومیت بزها به حق است؛‏ زیرا باید با برادران مسیح بر روی زمین با مهربانی رفتار می‌کردند،‏ اما چنین نکردند.‏

      عیسی سپس به این نکته اشاره کرد:‏ «آنگاه [پادشاه] چنین خواهد گفت:‏ ‹به‌راستی به شما می‌گویم،‏ هر آنچه برای یکی از این کوچک‌ترین‌ها نکردید،‏ در واقع برای من نکردید.‏› اینان به مرگ ابدی و درستکاران به زندگی ابدی خواهند رسید.‏» (‏مَتّی ۲۵:‏۴۵،‏ ۴۶‏)‏ آری،‏ رسولان دریافتند این داوری که در آینده خواهد بود،‏ پیامدهای همیشگی و ابدی خواهد داشت.‏

      در پاسخ عیسی به پرسش رسولان،‏ نکات بسیاری نهفته بود که پیروانش می‌توانستند با تعمّق بر آن،‏ طرز فکر و اعمال خود را محک زنند.‏

      • در مَثَل گوسفندان و بزها «پادشاه» چه کسی است و چه وقت این مَثَل به تحقق می‌رسد؟‏

      • به چه دلیل گوسفندان مورد لطف عیسی قرار می‌گیرند؟‏

      • بر چه اساسی برخی از مردم در زمرهٔ بزها قرار می‌گیرند و گوسفندان و بزها چه آینده‌ای خواهند داشت؟‏

نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
خروج
ورود
  • فارسی
  • هم‌رسانی
  • تنظیم سایت
  • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
  • شرایط استفاده
  • حفظ اطلاعات شخصی
  • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
  • JW.ORG
  • ورود
هم‌رسانی