کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۱۴ ۱۵/‏۱ ص ۳۲
  • راهی که در بچگی برگزیدم

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • راهی که در بچگی برگزیدم
  • برج دیده‌بانی ۲۰۱۴
  • مطالب مشابه
  • در زندگی چه هدفی را دنبال می‌کنید؟‏
    برج دیده‌بانی ۲۰۰۸
برج دیده‌بانی ۲۰۱۴
ب۱۴ ۱۵/‏۱ ص ۳۲

راهی که در بچگی برگزیدم

وقتی بچه‌های کامبوجی در سال ۱۹۸۵ به مدرسه‌ام در شهر کلمبوس واقع در اوهایوی آمریکا آمدند،‏ ده سال داشتم.‏ یکی از پسرهای کامبوجی چند واژهٔ انگلیسی می‌دانست.‏ او با نشان دادن عکس‌هایی،‏ وقایعی هراسناک در رابطه با شکنجه،‏ کشتار و تعقیب‌وگریز برایم تعریف می‌کرد.‏ شب‌ها با فکر کردن به آن بچه‌ها به گریه می‌افتادم.‏ می‌خواستم در مدرسه به آنان دربارهٔ وعدهٔ بهشت و رستاخیز بگویم ولی زبان آنان را نمی‌دانستم.‏ با آن که پسربچه‌ای بیش نبودم،‏ تصمیم گرفتم زبان کامبوجی را بیاموزم تا بتوانم به همکلاسی‌هایم در مورد یَهُوَه بگویم.‏ خبر نداشتم که چنین تصمیمی جهت زندگی‌ام را معین می‌سازد.‏

یادگیری زبان کامبوجی بسیار دشوار بود.‏ دو بار خواستم از یادگیری آن باز ایستم،‏ اما یَهُوَه مرا از طریق والدینم تشویق کرد.‏ بعدها،‏ معلّمان و همشاگردانم مرا ترغیب می‌کردند که در پی شغلی پردرآمد باشم ولی من می‌خواستم پیشگام شوم.‏ از این رو،‏ درس‌هایی در دبیرستان انتخاب کردم تا بتوانم شغلی نیمه‌وقت بیابم و به هدفم برسم.‏ همچنین پس از ساعات مدرسه،‏ با برخی از پیشگامان قرار می‌گذاشتم تا با آنان به خدمت موعظه روم.‏ به علاوه،‏ داوطلبانه به شاگردانی که زبان مادری‌شان انگلیسی نبود درس انگلیسی می‌دادم و از آن کارِ داوطلبانه اکنون بسیار فایده می‌برم.‏

وقتی ۱۶ سالم بود،‏ باخبر شدم که در شهر لانگ بیچ واقع در کالیفرنیا گروهی به زبان کامبوجی فعال است.‏ به جلسات آن گروه رفتم و در آنجا خواندن به زبان کامبوجی را آموختم.‏ بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان،‏ پیشگام شدم و به موعظه به مردم کامبوجی که در حوالی خانه‌ام زندگی می‌کردند ادامه دادم.‏ با آن که می‌دانستم کامبوج مکانی خطرناک برای زندگی است،‏ در ۱۸سالگی به این فکر افتادم که به آنجا نقل مکان کنم.‏ همچنین می‌دانستم که از ده میلیون اهالی کامبوج،‏ تعداد کمی بشارت پادشاهی خدا را شنیده‌اند.‏ در آن زمان،‏ در کل کشور فقط یک جماعت با ۱۳ مبشّر وجود داشت.‏ وقتی ۱۹ سالم بود اولین بار از کامبوج دیدار کردم.‏ دو سال پس از آن به آنجا نقل مکان کردم.‏ کاری نیمه‌وقت در ترجمه و تعلیم زبان انگلیسی یافتم تا بتوانم نیازهایم را برآورده کنم.‏ بعدها با خواهری آشنا شدم که اهدافی مشابه داشتیم و ازدواج کردیم.‏ ما با هم به بسیاری از اهالی کامبوج کمک کرده‌ایم تا خود را به خدا وقف کنند.‏

یَهُوَه ‹مراد دلم را به من داده است.‏› (‏مز ۳۷:‏۴‏،‏ ترجمهٔ هزارهٔ نو‏)‏ حقیقتاً شاگردسازی رضایت‌بخش‌ترین حرفه است!‏ طی ۱۶ سال که در کامبوج بوده‌ام،‏ جماعت کوچک ۱۳ نفری به ۱۲ جماعت و چهار گروه در مناطق دورافتاده تبدیل شده است!‏—‏از زبان جیسون بلک‌ول.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی