کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • پ‌ج فصل ۱ ص ۱۱-‏۱۷
  • چرا باید به پدر و مادرم احترام بگذارم؟‏

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • چرا باید به پدر و مادرم احترام بگذارم؟‏
  • پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • ‏‹احترام گذاشتن› به آنان یعنی چه؟‏
  • آیا والدین پردردسر لایق احترام هستند؟‏
  • وقتی دلخور و بیزاری چه باید بکنی؟‏
  • ‏‹حرف پدرم درست بود›‏
  • چرا پدر و مادرم با من تفاهم ندارند؟‏
    پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
  • ‏«به پدر و مادر خود حرمت گذار»‏
    خدمت و راه زندگی ما مسیحیان—‏جزوهٔ کار و آموزش—۲۰۱۸
  • به والدین سالمند خود احترام بگذاریم
    راز سعادت خانوادگی
  • محبت اساس تربیت فرزندان
    برج دیده‌بانی ۲۰۰۷
لینک‌های بیشتر
پرسشهای جوانان—پاسخهای مفید
پ‌ج فصل ۱ ص ۱۱-‏۱۷

فصل ۱

چرا باید به پدر و مادرم احترام بگذارم؟‏

‏«پدر و مادر خود را احترام نما.‏» احتمالاً خیلی از جوانان فکر می‌کنند که این کلام متعلق به قرون وسطی است.‏

دختر جوانی به نام وِدا،‏ علناً از پدر خود سرکشی کرد و رفت دوست پسری پیدا کرد که مشروب می‌خورد و مواد مخدر استعمال می‌کرد.‏ وِدا همچنین با جسارت و بی‌اعتنایی به دیسکو می‌رفت و تا دم دمهای صبح می‌رقصید.‏ وِدا تعریف می‌کند:‏ «احساس می‌کردم بابام خیلی سخت‌گیره.‏ من ۱۸ سالم بود و فکر می‌کردم همه چیز را می‌دونم.‏ فکر می‌کردم بابام آدم بدی است و نمی‌خواهد که من خوش بگذرونم،‏ روی این حساب،‏ من هم می‌رفتم هر کاری دلم می‌خواست می‌کردم.‏»‏

خیلی از جوانان ممکن است بگویند،‏ کار وِدا صحیح نبوده است.‏ حالا اگر پدر و مادر همین جوانان به آنان بگویند که اطاقشان را تمیز کنند،‏ تکلیف مدرسه‌شان را انجام دهند و یا سر ساعت مقرر در خانه باشند،‏ بسیاری از آنان سریع خونشان به جوش می‌آید یا حتی از آن هم بدتر،‏ با وقاحت تمام در مقابل والدینشان می‌ایستند!‏ لهذا،‏ طرز فکر یک جوان در مورد پدر و مادرش،‏ نهایتاً موجب جنگ یا صلح چه در خانواده و چه در زندگی می‌شود،‏ چونکه خدا دستور داده است «پدر و مادر خود را احترام نما.‏» خدا همچنین این انگیزه را برای اجرای این دستور به آن می‌افزاید:‏ «تا تو را عافیت باشد و عمر دراز بر زمین کنی.‏» (‏ افسسیان ۶:‏⁠۲،‏ ۳‏)‏ بنابراین،‏ این موضوع جنبهٔ مهمی دارد.‏ پس بیا اصلاً ببینیم احترام گذاشتن به پدر و مادرت،‏ واقعاً به چه معنی است.‏

‏‹احترام گذاشتن› به آنان یعنی چه؟‏

‏«احترام،‏» شامل قبول کردن و به رسمیت شناختن افراد صاحب‌اختیار و منصوب و محق می‌شود.‏ برای مثال،‏ به مسیحیان دستور داده شده است:‏ «پادشاه را احترام نمایید.‏» (‏ ۱پطرس ۲:‏۱۷‏)‏ حتی اگر همیشه با یک حاکم ملی موافق نباشی،‏ باز هم باید به مقام و منصب او احترام بگذاری.‏ همینطور،‏ خدا اختیار خاصی را در خانواده به والدین محول کرده است.‏ این،‏ به آن معنی است که تو باید این مسئله را قبول کنی که خدا به والدینت حق داده است قوانینی را برای تو وضع کنند.‏ بلی،‏ شاید والدین جوانان دیگر از پدر و مادر تو بامداراتر باشند.‏ با این حال،‏ تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه چیزی به صلاح تو می‌باشد،‏ وظیفهٔ والدین تو است —‏ بعلاوه،‏ خانواده‌های دیگر ممکن است معیارهای دیگری داشته باشند.‏

همچنین،‏ این هم حقیقت دارد که بهترین والدین نیز ممکن است گاهی اوقات دلبخواهی رفتار کنند و یا حتی غیرمنصف باشند.‏ با این همه،‏ یک ولی حکیم و دانا در کتاب امثال ۷:‏⁠۱،‏ ۲ گفت:‏ «ای پسر [یا دختر] من .‏ .‏ .‏ اوامر مرا نگاه دار تا زنده بمانی.‏» به همین صورت،‏ «اوامر» یا قوانین والدین تو نیز معمولاً برای خیر و صلاح تو هستند و این مسئله،‏ نشان می‌دهد که آنان واقعاً به تو محبت و توجه دارند.‏

برای مثال،‏ مادرِ جان مرتباً به او می‌گفت که همیشه باید برای گذشتن از اتوبان شش‌باندهٔ نزدیک خانه‌شان،‏ از روی پل بگذرد.‏ یک روز،‏ دو تا از دخترهای مدرسه به جان گفتند:‏ «اگر جرأت داری از وسط اتوبان بگذر.‏» سپس،‏ آن دخترها به جان گفتند «ترسو،‏ ترسو.‏» با وجود این،‏ جان به حرف آنها گوش نکرد!‏ او رفت تا از روی پل بگذرد.‏ ولی جان هنوز از روی پل نگذشته بود که ناگهان صدای ترمز شدید ماشینی را شنید.‏ همینطور که او با وحشت از بالای پل نگاه می‌کرد،‏ دید ماشینی محکم به دخترها زد و آنها را به هوا پرت کرد!‏ البته باید گفت،‏ بندرت اتفاق می‌افتد که عدم اطاعت از والدین به قیمت زندگی آدم تمام شود.‏ معهذا،‏ اطاعت و حرف‌شنوی از آنان معمولاً به خیر و صلاح تو است.‏

‏«پدر و مادر خود را احترام نما،‏» همچنین به این معنی است که وقتی آنان اشتباهات ما را به ما تذکر می‌دهند،‏ حرفشان را قبول کنیم نه اینکه کج‌خلقی یا اوقات‌تلخی کنیم.‏ در امثال ۱۵:‏⁠۵ آمده است که فقط آدم بی‌خرد و نادان «تأدیب پدر خود را خوار می‌شمارد.‏»‏

در نهایت،‏ احترام گذاشتن،‏ چیزی بیش از عزت گذاشتن به طور رسمی و یا اطاعت و فرمانبرداری همراه با اکراه است.‏ فعلی که در زبان اصلی یعنی یونانی در کتاب مقدس برای واژهٔ «احترام» استفاده شده است،‏ به معنی ارجمند و گرانقدر شمردن یک شخص می‌باشد.‏ بنابراین،‏ پدر و مادرت باید در نظرت باارزش،‏ بسیار گرامی و همینطور عزیز باشند.‏ همچنین باید از صمیم دل به آنان علاقه داشته باشی و قدر آنان را بدانی.‏ لیکن،‏ بعضی از جوانان پدر و مادر خود را از صمیم دل دوست ندارند‏.‏

آیا والدین پردردسر لایق احترام هستند؟‏

دختر جوانی به نام جینا نوشت:‏ «بابام خیلی مشروب می‌خورد و همیشه او و مادرم با هم دعوا می‌کردند و سر هم فریاد می‌کشیدند و من نمی‌توانستم بخوابم.‏ من می‌رفتم توی رختخواب و گریه می‌کردم.‏ اگر احساسم را در این مورد به آنها می‌گفتم،‏ احتمالاً مادرم مرا می‌زد.‏ کتاب مقدس می‌گوید که ‹به پدر خودت احترام بگذار،‏› امّا من نمی‌توانم به او احترام بگذارم.‏»‏

آیا والدینی که تندخو و عصبانی و یا حتی از لحاظ اخلاقی فاسد هستند،‏ مشروبخور بوده یا مدام به یکدیگر غُر می‌زنند،‏ شایستهٔ احترام می‌باشند؟‏ بله،‏ چونکه کتاب مقدس فرزندی را که والدین خود را «استهزا [مسخره] می‌کند،‏» محکوم می‌کند.‏ (‏ امثال ۳۰:‏۱۷‏)‏ همچنین،‏ امثال ۲۳:‏۲۲ به ما یادآوری می‌کند و می‌گوید،‏ این والدین تو بوده‌اند که ‹تو را تولید نموده‌اند.‏› تنها به این دلیل هم که شده باید به آنان احترام گذاشت.‏ گرِگُوری که زمانی نسبت به مادر خود خیلی بی‌احترام بود،‏ الآن تعریف می‌کند:‏ «یَهُوَه خدا را شکر می‌کنم که وقتی بچه بودم [مادرم] مرا سِقط نکرد و توی سطل خاکروبه نینداخت.‏ مادرم شش تا بچه داشت و پدری هم بالای سر بچه‌هایش نداشت.‏ می‌دونم که خیلی به او سخت گذشته.‏»‏

پدر و مادر تو آدمهای کاملی نیستند،‏ لیکن در خیلی مواقع به خاطر تو از خود گذشتگی کرده‌اند.‏ گرِگُوری ادامه می‌دهد و می‌گوید:‏ «یادم میاد،‏ یک بار تنها چیزی که برای خوردن باقی مانده بود،‏ یک کنسرو ذرت بود و کمی هم بلغور.‏ مادرم آنها را برای ما بچه‌ها پخت ولی خودش هیچی نخورد.‏ من با شکم سیر رفتم و خوابیدم،‏ ولی نفهمیدم چرا مادرم غذا نخورد.‏ حالا که خودم زن و بچه‌دار شده‌ام می‌فهمم چرا؛‏ بله،‏ چونکه آن زن داشت خودش را برای ما ایثار می‌کرد.‏» (‏ یک مطالعهٔ تحقیقاتی،‏ خرج بزرگ کردن یک فرزند را تا سن ۱۸ سالگی،‏ ۴۰۰‏,‏۶۶ دلار برآورد کرده است.‏)‏

همچنین،‏ متوجه این موضوع باش که فقط به خاطر اینکه یک پدر یا مادر سرمشق خوبی از خود به جای نمی‌گذارد،‏ نباید اینطور فکر کنیم که هر چه او می‌گوید اشتباه است.‏ در روزگار عیسی،‏ رهبران مذهبی خیلی فاسد شده بودند.‏ با وجود این،‏ عیسی به مردم گفت:‏ «آنچه به شما گویند،‏ نگاه دارید و به جا آورید،‏ لیکن مثل اعمال ایشان مکنید.‏» (‏ متی ۲۳:‏⁠۱-‏۳،‏ ۲۵،‏ ۲۶‏)‏ آیا نمی‌توان همین اصل را در مورد بعضی از والدین به اجرا گذاشت؟‏

وقتی دلخور و بیزاری چه باید بکنی؟‏

اگر احساس می‌کنی که پدر و یا مادرت از اختیار خود خیلی سوء استفاده می‌کند،‏ آنوقت چه؟‏a در آن صورت،‏ آرام و خونسرد بمان.‏ با شورش و طغیان و یا با داشتن رفتاری مغرضانه و توأم با تنفر نمی‌توانی کاری از پیش ببری.‏ (‏ جامعه ۸:‏⁠۳،‏ ۴‏؛‏ با جامعه ۱۰:‏⁠۴ مقایسه شود.‏)‏ یک دختر ۱۷ ساله،‏ از آنجایی که والدینش همیشه سر یکدیگر داد می‌کشیدند و ظاهراً توجهی به او نمی‌کردند،‏ از آنان دلخور و بیزار شد.‏ بیزاری او از آنان منجر به بیزاری از اصول کتاب مقدس که والدینش سعی کرده بودند به او بیاموزند،‏ شد.‏ او به خاطر کینه و غرض‌ورزی محض،‏ مرتکب اعمال غیراخلاقی جنسی و استعمال مواد مخدر شد.‏ این دختر،‏ با غیظ و عصبانیت گفت:‏ «فکر می‌کردم باید با پدر و مادرم تصفیه حساب کنم.‏» امّا او با این غرض‌ورزی فقط به خودش صدمه زد.‏

کتاب مقدس هشدار می‌دهد:‏ «باحذر باش مبادا خشم تو را به تعدّی ببرد [به اعمال مغرضانه وادارد]،‏ .‏ .‏ .‏ باحذر باش که به گناه مایل نشوی.‏» (‏ ایوب ۳۶:‏⁠۱۸-‏۲۱‏)‏ این را بدان که والدین به دلیل رفتار خود،‏ در برابر یَهُوَه مسئول هستند و برای هر عمل جدی غیرعادلانه‌ای جواب پس خواهند داد.‏ —‏ کولسیان ۳:‏⁠۲۵‏.‏

امثال ۱۹:‏۱۱ می‌گوید:‏ «عقل انسان خشم او را نگاه می‌دارد،‏ و گذشتن از تقصیر جلال او است.‏» گاهی اوقات،‏ بهترین عمل این است که پدر یا مادر خود را به علت کار ناراحت‌کننده و دردآوری که انجام داده است ببخشی و موضوع را فراموش کنی.‏ به جای اینکه مدام به اشتباه او فکر کنی،‏ به محسنات و صفات خوب او فکر کن.‏ برای مثال،‏ دَنی یک مادر بی‌احساس و یک پدرخواندهٔ الکلی داشت.‏ توجه کن که چطور دَنی به طور عاقلانه‌ای ضعف آنان را در نظر گرفت و با این کار،‏ مانع ایجاد احساس دلخوری شد.‏ او می‌گوید:‏ «شاید دلیل اینکه مادرم هیچوقت نشان نمی‌داد که ما را دوست داره،‏ اینه که وقتی خودش بچه بوده با او بدرفتاری کرده‌اند و محبت را یاد نگرفته.‏ همچنین،‏ ناپدری‌ام وقتی که مست نمی‌بود به کارهای ما علاقه نشان می‌داد ولی این،‏ بندرت اتفاق می‌افتاد.‏ با این حال،‏ من و خواهرم می‌توانستیم توی خانهٔ او زندگی کنیم و توی یخچال همیشه غذا برای خوردن پیدا می‌شد.‏»‏

خوشبختانه باید بگوییم که تعداد والدین بد و سهل‌انگار کم است.‏ به احتمال زیاد،‏ والدینت به تو علاقه دارند و سعی می‌کنند سرمشق خوبی از خودشان برای تو به جای بگذارند.‏ با این حال،‏ باز هم ممکن است گاهی اوقات از دست آنان ناراحت بشوی.‏ جوانی به نام رامین اقرار می‌کند:‏ «یک وقتها که با مادرم راجع به مشکلی حرف می‌زدم و او متوجه منظور من نمی‌شد،‏ یکدفعه کلافه می‌شدم و از روی غیظم یک چیزی می‌گفتم تا ناراحتش کنم.‏ من اینجوری تلافی می‌کردم.‏ ولی وقتی راهم را می‌کشیدم و می‌رفتم،‏ آنوقت احساس خیلی بدی بهم دست می‌داد چون مطمئن بودم دل مادرم را به درد آورده‌ام.‏»‏

حرفی که از روی بی‌فکری باشد،‏ ممکن است مثل «ضرب شمشیر» بوده و کام شخصی را ‹تلخ› کند و دل او را به درد آورد،‏ امّا مشکل تو را حل نمی‌کند.‏ لیکن،‏ «زبان حکیمان شفا می‌بخشد.‏» (‏ امثال ۱۲:‏۱۸؛‏ ۱۵:‏⁠۱‏)‏ رامین می‌گوید:‏ «ولی بعد،‏ با اینکه برام مشکل بود،‏ می‌رفتم و عذرخواهی می‌کردم.‏ آن وقت،‏ می‌توانستم آرامتر دربارهٔ آن مسئله صحبت کنم و آخر سر،‏ آن را یک جوری حل می‌کردیم.‏»‏

‏‹حرف پدرم درست بود›‏

موضوع جالب اینجا است که برخی از جوانان با مخالفت کردن با آموزش و دستورات والدینشان،‏ هم خود و هم آنان را خسته می‌کنند ولی سرانجام پی می‌برند که تمام این مدت،‏ حق با پدر و مادرشان بوده است.‏ مثلاً مورد وِدا را در نظر بگیر که (‏ در آغاز به او اشاره شد)‏.‏ وِدا یک روز با دوست‌پسرش به ماشین‌سواری رفت.‏ دوست‌پسر وِدا مست و نشئه بود،‏ چون هم آبجو خورده بود و هم ماری‌جوآنا کشیده بود.‏ در حال رانندگی،‏ ناگهان کنترل ماشین از دست او خارج شد و اتومبیل با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت با یک تیر چراغ برق برخورد کرد.‏ در پیشانی وِدا جراحت عمیقی ایجاد شد،‏ ولی او جان سالم به در برد.‏ دوست‌پسر وِدا از مهلکه فرار کرد و حتی برای کمک به او به بیمارستان نیامد.‏

وِدا اقرار می‌کند:‏ «وقتی پدر و مادرم خودشان را به بیمارستان رساندند،‏ به آنها گفتم که هر چه بابا گفته بود راست بود و خیلی وقت پیش باید به حرفش گوش می‌کردم.‏ .‏ .‏ .‏ من اشتباه خیلی بزرگی کردم و به همین دلیل نزدیک بود جانم را از دست بدم.‏» از آن به بعد،‏ طرز فکر وِدا در مورد والدینش بسیار عوض شد.‏

شاید بد نباشد که تو هم تغییراتی در خودت ایجاد کنی.‏ احتمالاً بعضی فکر می‌کنند این کلام که می‌گوید ‹والدین خود را احترام نما،‏› قدیمی شده است.‏ ولی انجام این کار،‏ نه تنها عاقلانه است بلکه همچنین در نظر خدا کار درستی می‌باشد.‏ حال،‏ ممکن است بخواهی به والدین خود احترام بگذاری ولی احساس می‌کنی که آنان منظور تو را درست متوجه نمی‌شوند و یا زیاده از حد برای تو محدودیت وضع می‌کنند.‏ در آن صورت چطور؟‏ بیا ببینیم چطور می‌توانی اوضاع خود را در چنین شرایطی سر و سامان دهی.‏

‏[پاورقی]‏

a در اینجا اشاره به بدرفتاری و سوء استفادهٔ جسمانی و یا جنسی نمی‌باشد که در آن صورت،‏ کودک و یا جوان احتمالاً نیاز به کمک یا معالجهٔ متخصص در مراکز ویژه دارد.‏

پرسشهایی برای گفتگو

▫احترام گذاشتن به والدین یعنی چه؟‏

▫چرا والدین این همه قوانین وضع می‌کنند؟‏ آیا این قوانین می‌توانند به صلاح تو باشند؟‏

▫آیا باید به والدینی که رفتار بد و ناشایستی دارند احترام بگذاری؟‏ چرا؟‏

▫اگر گاهی اوقات از دست والدین خود دلخور و آزرده می‌شوی،‏ چه کارهای مفیدی می‌توانی برای فائق آمدن بر این احساس انجام دهی؟‏ چه کارهایی نادانی به شمار می‌آیند؟‏

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۱۶]‏

‏«فکر می‌کردم بابام آدم بدی است و نمی‌خواد که من خوش بگذرونم،‏ روی این حساب،‏ من هم می‌رفتم هر کاری دلم می‌خواست می‌کردم»‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۲]‏

نظر تو در مورد قوانین والدینت باید چه باشد؟‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۴]‏

آیا باید به والدینی که رفتار بد و ناشایستی دارند احترام بگذاری؟‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی