کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۶۰ ص ۱۴۴-‏ص ۱۴۵ بند ۲
  • سلطنتی که تا ابد باقی خواهد ماند

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • سلطنتی که تا ابد باقی خواهد ماند
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • ظهور و سقوط تمثالی عظیم
    به نبوت دانیال توجه کنید!‏
  • نکاتی از کتاب دانیال
    برج دیده‌بانی ۲۰۰۷
  • درخت بزرگی که نشانهٔ یک پادشاهی بود
    درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • حل معمای درخت عظیم
    به نبوت دانیال توجه کنید!‏
لینک‌های بیشتر
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۶۰ ص ۱۴۴-‏ص ۱۴۵ بند ۲
نِبوکَدنَصَّر پادشاه خوابی دید که در آن یک مجسمهٔ عظیم توسط یک سنگ نابود شد

درس ۶۰

سلطنتی که تا ابد باقی خواهد ماند

یک شب،‏ نِبوکَدنَصَّرِ پادشاه خواب عجیبی دید.‏ این خواب آنقدر فکرش را مشغول کرد که نتوانست بخوابد.‏ پس جادوگرانش را صدا کرد و به آن‌ها گفت:‏ ‹معنی خوابم را به من بگویید.‏› آن‌ها گفتند:‏ ‹ای پادشاه،‏ به ما بگو که چه خوابی دیدی.‏› ولی نِبوکَدنَصَّر به آن‌ها گفت:‏ ‹نه!‏ شما باید به من بگویید که چه خوابی دیدم،‏ وگرنه شما را می‌کشم.‏› آن‌ها دوباره به او گفتند:‏ ‹به ما بگو که چه خوابی دیدی تا بتوانیم معنی‌اش را به تو بگوییم.‏› او گفت:‏ ‹همهٔ شما سعی می‌کنید مرا گول بزنید.‏ به من بگویید که چه خوابی دیدم.‏› آن‌ها به پادشاه گفتند:‏ ‹کاری که تو از ما می‌خواهی غیرممکن است.‏ هیچ انسانی نمی‌تواند این کار را بکند.‏›‏

نِبوکَدنَصَّر آنقدر عصبانی شد که دستور داد تمام حکیمان سرزمینش را بکشند.‏ دانیال،‏ شَدرَک،‏ میشَک و عَبِدنِغو هم بین آن‌ها بودند.‏ دانیال از پادشاه خواست تا کمی فرصت به او بدهد.‏ بعد او و دوستانش به یَهُوَه دعا کردند و از او خواستند که به آن‌ها کمک کند.‏ یَهُوَه چه کار کرد؟‏

یَهُوَه خوابی را که نِبوکَدنَصَّر دیده بود،‏ در رؤیایی به دانیال نشان داد و معنی‌اش را به او گفت.‏ روز بعد،‏ دانیال پیش خدمتگزار پادشاه رفت و گفت:‏ ‹هیچ‌کدام از حکیمان را نکش.‏ من می‌توانم معنی خواب پادشاه را بگویم.‏› خدمتگزار پادشاه،‏ دانیال را پیش نِبوکَدنَصَّر برد.‏ دانیال به پادشاه گفت:‏ ‹خدا آینده را به تو نشان داده است.‏ خوابی که دیدی این است:‏ تو یک مجسمهٔ عظیم دیدی که سرش از طلا،‏ سینه و بازوهایش از نقره،‏ شکم و ران‌هایش از مس،‏ ساق‌هایش از آهن،‏ و پاهایش مخلوطی از آهن و گِل بود.‏ بعد سنگی از کوه جدا شد و به پاهای مجسمه خورد.‏ مجسمه خرد شد و مثل گرد و غبار در باد پراکنده شد.‏ آن سنگ،‏ کوه بزرگی شد و تمام زمین را پر کرد.‏›‏

بعد دانیال گفت:‏ ‹معنی خواب تو این است:‏ سلطنت تو همان سر طلایی مجسمه است.‏ نقره،‏ سلطنتی است که بعد از تو خواهد آمد.‏ بعد،‏ سلطنتی می‌آید که مثل مس است و بر تمام زمین حکمرانی خواهد کرد.‏ سلطنت بعدی مثل آهن،‏ قوی خواهد بود.‏ در آخر،‏ سلطنتی خواهد بود که در آن جدایی و تفرقه وجود خواهد داشت؛‏ بعضی از قسمت‌های آن مثل آهن قوی و بعضی از قسمت‌های آن مثل گِل ضعیف خواهد بود.‏ آن سنگی که به کوه تبدیل می‌شود،‏ پادشاهی خداست.‏ این پادشاهی،‏ همهٔ آن سلطنت‌ها را خرد و نابود خواهد کرد و خودش تا ابد باقی خواهد ماند.‏›‏

نِبوکَدنَصَّر جلوی دانیال به خاک افتاد و سجده کرد.‏ او گفت:‏ ‹خدای تو این خواب را برای تو آشکار کرد.‏ هیچ خدایی مثل او نیست.‏› نِبوکَدنَصَّر به جای این که دانیال را بکشد،‏ او را حاکم استان بابِل و رئیس همهٔ حکیمان کرد.‏ آیا دقت کردی که یَهُوَه چطور به دعای دانیال جواب داد؟‏

‏«آن‌ها پادشاهان را در محلی که به عبری حارمَگِدّون نامیده می‌شود،‏ جمع کردند.‏»—‏مکاشفه ۱۶:‏۱۶

سؤال:‏ چرا دانیال توانست معنی خواب نِبوکَدنَصَّر را بگوید؟‏ معنی آن خواب چه بود؟‏

دانیال ۲:‏۱-‏۴۹

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی