کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دآ درس ۶۹ ص ۱۶۴-‏ص ۱۶۵ بند ۲
  • دیدار جبرائیل از مریم

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • دیدار جبرائیل از مریم
  • درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • مطالب مشابه
  • فرشته‌ای مریم را ملاقات می‌کند
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • محترم حتی پیش از تولد
    بزرگترین انسان همهٔ اعصار
  • احترام به عیسی پیش از تولّدش
    عیسی—‏راه و حقیقت و حیات
  • ‏‹کنیزِ یَهُوَه›‏
    از ایمانشان سرمشق بگیریم
لینک‌های بیشتر
درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
دآ درس ۶۹ ص ۱۶۴-‏ص ۱۶۵ بند ۲
جبراییل به مریم ظاهر شد

درس ۶۹

دیدار جبرائیل از مریم

یوسِف فرشته‌ای را در خواب دید

یکی از فامیل‌های اِلیزابِت،‏ دختر جوانی به اسم مریم بود.‏ مریم در ناصره که یکی از شهرهای جلیل بود زندگی می‌کرد.‏ او نامزد مردی به اسم یوسِف بود که نجّاری می‌کرد.‏ وقتی اِلیزابِت شش ماهه حامله بود،‏ فرشتهٔ یَهُوَه،‏ جبرائیل،‏ پیش مریم رفت و به او گفت:‏ ‹سلام مریم.‏ تو خیلی مورد لطف یَهُوَه قرار گرفته‌ای.‏› مریم نفهمید که چرا جبرائیل این را می‌گوید.‏ بعد جبرائیل به مریم گفت:‏ ‹تو حامله می‌شوی و پسری به دنیا می‌آوری که باید اسمش را عیسی بگذاری.‏ او به عنوان پادشاه سلطنت خواهد کرد و سلطنتش ابدی خواهد بود.‏›‏

مریم گفت:‏ ‹ولی من باکره‌ام.‏ چطور می‌توانم بچه‌دار شوم؟‏› جبرائیل گفت:‏ ‹هیچ چیز برای یَهُوَه غیرممکن نیست.‏ روح‌القدس روی تو می‌آید و حامله می‌شوی و پسری به دنیا می‌آوری.‏ اِلیزابِت هم که فامیل توست،‏ حامله شده.‏› بعد مریم گفت:‏ ‹من کنیز یَهُوَه هستم.‏ همان طور که گفتی بشود.‏›‏

یوسِف مریم را که حامله بود،‏ به همسری خودش گرفت

مریم برای دیدن اِلیزابِت به شهری رفت که در یک منطقهٔ کوهستانی بود.‏ وقتی مریم به اِلیزابِت سلام کرد،‏ اِلیزابِت حس کرد که بچه در رحمش تکان خورد.‏ پس اِلیزابِت که از روح‌القدس پر شده بود،‏ گفت:‏ ‹مریم،‏ یَهُوَه به تو برکت داده.‏ افتخار می‌کنم که مادر سَرورم به خانه‌ام آمده.‏› مریم گفت:‏ ‹من یَهُوَه را با تمام وجودم ستایش می‌کنم.‏› مریم سه ماه،‏ پیش اِلیزابِت ماند و بعد به خانه‌اش که در ناصره بود برگشت.‏

وقتی یوسِف فهمید که مریم حامله است،‏ می‌خواست نامزدی‌اش را به هم بزند،‏ ولی در خواب فرشته‌ای را دید که به او گفت:‏ ‹از ازدواج با مریم نترس.‏ او هیچ کار بدی نکرده.‏› پس یوسِف با مریم ازدواج کرد و او را به خانه‌اش برد.‏

‏‹یَهُوَه هر کاری را که بخواهد،‏ چه در آسمان چه بر زمین،‏ انجام می‌دهد.‏›—‏مزمور ۱۳۵:‏۶

سؤال:‏ جبرائیل به مریم دربارهٔ پسر او چه گفت؟‏ اِلیزابِت و مریم دربارهٔ اتفاقی که برایشان افتاد چه احساسی داشتند؟‏

مَتّی ۱:‏۱۸-‏۲۵؛‏ لوقا ۱:‏۲۶-‏۵۶؛‏ اِشَعْیا ۷:‏۱۴؛‏ ۹:‏۷؛‏ دانیال ۲:‏۴۴؛‏ غَلاطیان ۴:‏۴

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی