کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۱۳ ۱۵/‏۱۰ ص ۱۷-‏۲۰
  • تکیه به یَهُوَه برکت‌آفرین بوده است

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • تکیه به یَهُوَه برکت‌آفرین بوده است
  • برج دیده‌بانی ۲۰۱۳
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • خدمت سیّاری و مدرسهٔ جِلْعاد
  • خاطرات خوب خدمت در بیت‌ئیل
  • تغییراتی در زندگی
  • درس‌هایی که آموختیم
  • ببینید که در خدمت تمام‌وقت چه درهایی به روی من باز شد
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۴
  • آیا تا به حال از بیت‌ئیل دیدن کرده‌اید؟‏
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۰
  • برکت یافتم که با انسان‌هایی باایمان همکاری کنم
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۱۷
  • خدمت به یَهُوَه مایهٔ شادی من بوده است
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۱
لینک‌های بیشتر
برج دیده‌بانی ۲۰۱۳
ب۱۳ ۱۵/‏۱۰ ص ۱۷-‏۲۰

زندگی‌نامه

تکیه به یَهُوَه برکت‌آفرین بوده است

به زبان مالکوم آلن

برخی اوقات وقایع زندگیْ غیرقابل پیش‌بینی،‏ متغیّر و حتی روبرویی با آن دشوار است.‏ اما یَهُوَه آنانی را که به او تکیه کنند برکت می‌دهد نه آنانی را که بر عقل خود تکیه می‌کنند.‏ من و همسرم این موضوع را در کل زندگی تجربه کرده‌ایم و می‌خواهیم بخشی کوچک از آن را برایتان تعریف کنیم.‏

پدر و مادرم در سال ۱۹۱۹ در کنگرهٔ بین‌المللی شاگردان کتاب مقدّس در شهر سِدار پُوینت،‏ واقع در ایالت اوهایوی آمریکا با یکدیگر آشنا شدند و در همان سال ازدواج کردند.‏ من در سال ۱۹۲۲ متولّد شدم و برادرم پُل دو سال بعد از من.‏ همسرم،‏ گریس در سال ۱۹۳۰ متولّد شد.‏ والدینش رُی و روت هاول از شاگردان کتاب مقدّس،‏ پدر و مادر برزگش نیز شاگرد کتاب مقدّس و از دوستان برادر چارلز تیز راسل بودند.‏

در سال ۱۹۴۷ با گریس آشنا شدم و در ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۴۹ ازدواج کردیم.‏ قبل از ازدواج چندین بار دربارهٔ آینده‌مان به صراحت صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم که به خدمت تمام‌وقت بپردازیم و بچه‌دار نشویم.‏ در ۱ اکتبر ۱۹۵۰ با هم به خدمت پیشگامی پرداختیم.‏ سپس در ۱۹۵۲ از من دعوت شد تا سرپرست حوزه شوم.‏

خدمت سیّاری و مدرسهٔ جِلْعاد

هر دوی ما احساس کردیم که برای انجام دادن این مأموریت جدید به کمک نیاز داریم.‏ در حالی که از برادران پرتجربه تعلیم می‌گرفتم،‏ در پی کسی بودم که به گریس کمک کند.‏ به همین دلیل،‏ پیش ماروین هولین دوست خانوادگی‌مان رفتم که در خدمت سیّاری تجربه داشت و به او گفتم:‏ «گریس خیلی جوان و کم‌تجربه است.‏ کسی را می‌شناسی که بتواند با او به خدمت موعظه رود و او را تعلیم دهد؟‏» او گفت:‏ «اِدنا وینکل پیشگامی پرتجربه است که می‌تواند به او کمک کند.‏» بعدها گریس به من گفت:‏ «واقعاً به اِدنا نیاز داشتم!‏ او به من کمک کرد تا در موعظهٔ خانه‌به‌خانه بر آرامشم تسلّط داشته باشم،‏ سنجیده به اعتراضات مردم جواب دهم و با گوش دادن به سخنان خانه‌دار به نحوی صحیح پاسخ دهم.‏»‏

گریس و من در دو حوزهٔ ایالت آیوا خدمت کردیم که بخشی از آن شامل ایالت مینسوتا و جنوب داکوتا می‌شد.‏ سپس ما را به حوزهٔ یک نیویورک انتقال دادند که منطقهٔ بروکلین و کوینز شامل آن می‌شد.‏ هنوز یادمان نرفته که چقدر در این مأموریت بی‌تجربه بودیم.‏ جماعت بروکلین هایتس شامل حوزهٔ ما می‌شد که جلسات آن در سالن بیت‌ئیل برگزار می‌شد و بسیاری از اعضای آن بیت‌ئیلی‌های پرتجربه بودند.‏ وقتی من اولین سخنرانی خدمت را در آن جماعت دادم،‏ برادر ناتان نُر پیشم آمد و تقریباً این حرف را زد:‏ «مالکوم!‏ به ما توصیهٔ خوبی دادی.‏ فراموش نکن،‏ اگر به ما توصیه ندهی،‏ برای سازمان مفید نخواهی بود.‏ همین طور ادامه بده.‏» بعد از جلسه،‏ سخن برادر نُر را برای گریس تعریف کردم.‏ سپس به اتاقمان بالای سالن رفتیم و از شدّت اضطراب گریه کردیم.‏

پس از چند ماه،‏ دعوتنامه‌ای برای حضور در بیست و چهارمین کلاس مدرسهٔ جِلْعاد دریافت کردیم.‏ قبل از شرکت در این مدرسه به ما گفته شد که این تعلیم بدین منظور نیست که حتماً میسیونر شویم بلکه در خدمت سیّاری مهارت یابیم.‏ شرکت در این مدرسه بسیار فوق‌العاده بود و ما را بسیار فروتن ساخت.‏ ما در فوریهٔ ۱۹۵۵ از مدرسه جِلْعاد فارغ‌التحصیل شدیم.‏

پس از اتمام مدرسهٔ جِلْعاد،‏ مرا سرپرست ناحیه کردند.‏ ناحیهٔ ما شامل ایالات ایندیانا،‏ میشیگان و اوهایو می‌شد.‏ ولی در دسامبر ۱۹۵۵ به طور غیرمنتظره نامه‌ای از برادر نُر دریافت کردیم که نوشته بود:‏ «به صراحت و صادقانه به من بگویید.‏ آیا مایلید به بیت‌ئیل بیایید و در اینجا بمانید .‏ .‏ .‏ یا می‌خواهید پس از مدتی خدمت در بیت‌ئیل برای خدمت به سرزمینی دیگر بروید؟‏ ولی اگر ترجیح می‌دهید که در ناحیه و حوزه به خدمت بپردازید برایم بنویسد.‏» ما هم در پاسخ نوشتیم که حاضریم در هر جا که سازمان بخواهد خدمت کنیم.‏ درست بعد از آن به بیت‌ئیل منتقل شدیم.‏

خاطرات خوب خدمت در بیت‌ئیل

سال‌های هیجان‌انگیز من در بیت‌ئیل شامل ایراد سخنرانی‌ها در جماعات،‏ مجامع و کنگره‌ها در سراسر آمریکا می‌شد.‏ همچنین به بسیاری از برادران جوان تعلیم دادم.‏ بعدها مسئولیت‌های بزرگ‌تری در سازمان یَهُوَه به آنان سپرده شد.‏ سرانجام،‏ در دفتر برادر نُر منشی شدم که در آنجا موعظهٔ جهانی سازماندهی می‌شد.‏

سال‌هایی که در بخش خدمت مشغول به کار بودم بسیار لذّت‌بخش بود.‏ در آنجا با برادر توماس سالیوان (‏باد)‏ کار می‌کردم.‏ او برای سالیان سال سرپرست آن بخش بود.‏ با این حال،‏ از اشخاص دیگری نیز نکات بسیاری آموختم.‏ یکی از آنان فرِد راسک بود که مرا آموزش می‌داد.‏ یادم می‌یاد که از این برادر مهربان سؤال کردم:‏ «فرِد!‏ چرا برخی از نامه‌هایم را اینقدر اصلاح می‌کنی؟‏» او اول خندید ولی بعد گفت:‏ «مالکوم!‏ هنگام گفتگوی شفاهی،‏ در صورت ابهام،‏ مخاطب برای درک بیشتر می‌تواند سؤالاتی بپرسد،‏ ولی وقتی نامه‌ای نوشته شود،‏ مخصوصاً از طرف سازمان،‏ باید تا جای ممکن روشن و بدون غلط باشد.‏» سپس با مهربانی گفت:‏ «دلسرد نشو!‏ در کارت پیشرفت خوبی داری و به مرور زمان بهتر هم می‌شه.‏»‏

گریس طی خدمتمان در بیت‌ئیل کارهای گوناگونی انجام داد،‏ منجمله نظافت و نگهداری از اتاق‌های مسکونی بیت‌ئیل.‏ او از خدمتش در بیت‌ئیل لذّت می‌برد.‏ هنوز هم وقتی برادری را می‌بینیم که خدمت در بیت‌ئیل را در آن دوران شروع کرده بود،‏ با لبخند به گریس می‌گوید:‏ «به من یاد دادی که رختخوابم را به خوبی مرتب کنم و حتی مادرم هم از کارت تعریف کرد.‏» گریس همین طور در بخش مجلّه،‏ نامه‌نگاری و تکثیر نوار کاست خدمت کرد.‏ خدمت‌های گوناگون به او کمک کرده است که در سازمان یَهُوَه هر کاری که به او محوّل شود یا هر خدمتی که انجام دهد آن را افتخار و برکت بداند و تا به امروز همین احساس را دارد.‏

تغییراتی در زندگی

در اواسط ۱۹۷۰ متوجه شدیم که والدین سالخورده‌مان نیاز به کمک دارند.‏ باید تصمیمی بسیار دشواری می‌گرفتیم.‏ نمی‌خواستیم بیت‌ئیل و همکاران عزیزمان را رها کنیم.‏ با این حال،‏ احساس کردیم که مسئولیت نگهداری از والدینمان به عهدهٔ ماست.‏ از این رو،‏ از خدمت بیت‌ئیل بیرون آمدیم ولی امیدوار بودیم که وضعیتمان تغییر کند و دوباره برگردیم.‏

برای تأمین مخارج زندگی،‏ در شرکت بیمه شروع به کار کردم و کارم فروش بیمه بود.‏ یکی از مدیران طی آموزش به من گفت:‏ «موفقیت این تجارت از طریق تماس با مردم در عصرهاست.‏ عصرها بهترین موقع برای یافتن مردم در خانه است.‏ هیچ کاری مهم‌تر از این نیست که عصرها با مردم تماس بگیری.‏» در پاسخ او گفتم:‏ «مطمئناً شما تجربهٔ بسیاری در این کار دارید و این موضوع را تصدیق می‌کنم.‏ اما من مسئولیت‌های معنوی هم دارم که هیچ وقت از آن غفلت نکردم و بعد از این هم قصد چنین کاری ندارم.‏ برخی عصرها با مردم تماس می‌گیرم اما عصرهای سه‌شنبه و پنجشنبه باید در جلسات خیلی مهمی شرکت کنم.‏» یَهُوَه حقیقتاً مرا برکت داد چون هیچ وقت جلسات را فدای وظایف شغلی نکردم.‏

وقتی مادرم در ژوئیهٔ ۱۹۸۷ در آسایشگاه سالمندان فوت کرد،‏ ما در کنار او بودیم.‏ سرپرستار،‏ پیش گریس رفت و به او گفت:‏ «خانم آلن!‏ با وجدانی راحت و عزّت‌نفس برو خانه و کمی استراحت کن.‏ همه اینجا می‌دانند که شما همیشه در کنار مادرشوهرتان بودید.‏»‏

ما خیلی دوست داشتیم که دوباره در بیت‌ئیل خدمت کنیم.‏ از این رو،‏ درخواستنامهٔ خدمت در بیت‌ئیل را در دسامبر ۱۹۸۷ پر کردیم.‏ اما چند روز بعد،‏ دکتر تشخیص داد که گریس سرطان رودهٔ بزرگ دارد.‏ پس از جرّاحی و دوران نقاهت به او گفته شد که کاملاً بهبود یافته است.‏ در این فاصله نامه‌ای از بیت‌ئیل دریافت کردیم که توصیه شده بود در جماعت محلّی به خدمت خود ادامه دهیم.‏ پس مصمم شدیم تا در خدمت موعظه فعال باشیم.‏

سپس شغلی در تگزاس یافتم.‏ ما تصمیم گرفتیم به آنجا برویم چون فکر کردیم آب و هوای گرم برایمان خوب است و چنین نیز بود.‏ در تگزاس ۲۵ سال است که برادران و خواهران مهربان،‏ اطرافمان را فرا گرفته‌اند و با آنان بسیار صمیمی شده‌ایم.‏

درس‌هایی که آموختیم

گریس دوباره به سرطان رودهٔ بزرگ مبتلا شد و پس از آن به سرطان تیروئید و اخیراً سینه.‏ ولی هیچ وقت نه از وضعیتش شکایت و نه با اصل سروری و همکاری با من مخالفت کرده است.‏ اغلب از او سؤال می‌شود:‏ «راز موفقیت شما در زندگی زناشویی و شادی‌ای که از شما ساطع می‌شود چیست؟‏» گریس در جواب به آنان چهار دلیل می‌آورد:‏ «ما بهترین دوستان یکدیگر هستیم.‏ هر روز با هم گفتگو می‌کنیم.‏ از با هم بودن لذّت می‌بریم و اگر از دست هم دلخور شویم مشکلمان را همان روز حل می‌کنیم.‏» البته گاهی اوقات همدیگر را ناراحت می‌کنیم ولی یکدیگر را می‌بخشیم و آن را فراموش می‌کنیم؛‏ این کار بسیار مؤثر است.‏

از مشکلاتی که طی عمرمان با آن روبرو شده‌ایم،‏ چندین درس مفید گرفته‌ایم:‏

۱)‏ همیشه به یَهُوَه تکیه کنیم و آنچه اجازه داده است بپذیریم.‏ هرگز بر عقل خود تکیه مکنیم.‏—‏امث ۳:‏۵،‏ ۶؛‏ ار ۱۷:‏۷‏.‏

۲)‏ در هر موضوعی به کلام یَهُوَه متکی باشیم.‏ اطاعت از یَهُوَه و قوانینش حیاتی است.‏ تنها دو راه وجود دارد؛‏ یا مطیع هستیم یا نیستیم.‏—‏روم ۶:‏۱۶؛‏ عبر ۴:‏۱۲‏.‏

۳)‏ یک چیز از همه مهم‌تر است و آن هم یافتن نامی نیک نزد یَهُوَه.‏ به اهداف او اولویت دهیم و در پی ثروت نباشیم.‏—‏امث ۲۸:‏۲۰؛‏ جا ۷:‏۱؛‏ مت ۶:‏۳۳،‏ ۳۴‏.‏

۴)‏ برای آن که در خدمت به خدا فعال و پرثمر باشیم دعا کنیم.‏ بر کاری تمرکز کنیم که قادریم انجام دهیم نه بر آنچه از دستمان بر نمی‌آید.‏—‏مت ۲۲:‏۳۷؛‏ ۲تیمو ۴:‏۲‏.‏

۵)‏ پی برده‌ایم که فقط سازمان یَهُوَه از لطف و برکاتش برخوردار است.‏—‏یو ۶:‏۶۸‏.‏

گریس و من هر کدام بیش از ۷۵ سال و در کنار هم تقریباً ۶۵ سال است که به یَهُوَه خدمت کرده‌ایم.‏ ما در تمام این مدت از خدمت به یَهُوَه لذّت برده‌ایم.‏ امیدواریم و دعا می‌کنیم که همهٔ برادران و خواهرانمان با تکیه به یَهُوَه به برکات دست یابند.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۷]‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۸]‏

از راست به چپ:‏ اندرو واگنر،‏ لایل راش،‏ فرِد راسک،‏ مالکوم آلن،‏ ناتان نُر

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۱۸]‏

‏«اگر به ما توصیه ندهی،‏ برای سازمان مفید نخواهی بود.‏ همین طور ادامه بده.‏»‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۹]‏

گریس و من در کنار فِرن و جورج کاوچ در سال ۱۹۵۴در مدرسهٔ جِلْعاد

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۹]‏

هنگام کار در بخش خدمت در سال ۱۹۵۶

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۲۰]‏

‏‹همیشه به یَهُوَه تکیه کنید و آنچه اجازه داده است بپذیرید›‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۰]‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی