کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۱۶ مارس ص ۲۹-‏ص ۳۲
  • سؤالات خوانندگان

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • سؤالات خوانندگان
  • برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۱۶
  • مطالب مشابه
  • ‏‹از تاریکی به نور فراخوانده شدید›‏
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۱۶
  • دل خود را به معبد خدا مشغول ساز!‏
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۹
  • سؤالات خوانندگان
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۲۴
  • خود را از دین کاذب آزاد ساختند
    برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۱۶
برج دیده‌بانی (‏برای مطالعه در جماعات)‏ ۲۰۱۶
ب۱۶ مارس ص ۲۹-‏ص ۳۲

سؤالات خوانندگان

چه زمانی قوم خدا تحت اسارت بابِل بزرگ قرار گرفتند؟‏

دید تصحیح‌شده در مورد زمان اسارت روحانی این است که این اسارت از قرن دوم آغاز شد و تا سال ۱۹۱۹ ادامه داشت.‏ چرا چنین می‌گوییم؟‏

شواهد حاکی از این امر است که اسارت روحانی در سال ۱۹۱۹ پایان یافت،‏ یعنی زمانی که مسح‌شدگان در جماعتِ مسیحیِ احیاشده گرد آمدند.‏ پس از شروع پادشاهی خدا در آسمان،‏ در سال ۱۹۱۴ قوم خدا مورد آزمایش‌هایی قرار گرفتند و تصفیه و پاکسازی شدند.‏a (‏ملا ۳:‏۱-‏۴‏)‏ سپس در سال ۱۹۱۹ عیسی «غلام امین و دانا» را بر قوم پاک‌شدهٔ خدا منصوب کرد تا به موقع خوراک به آنان برساند.‏ (‏مت ۲۴:‏۴۵-‏۴۷‏)‏ در آن سال قوم خدا بازگشت به مِلک روحانی‌ای را که خدا به آنان بخشیده بود،‏ آغاز کردند.‏ همچنین در آن زمان بود که آنان از اسارت مجازی در بابِل بزرگ رها شدند.‏ (‏مکا ۱۸:‏۴‏)‏ اما این اسارت چه زمانی آغاز شد؟‏

پیش از این برای سال‌ها چنین توضیح داده می‌شد که این اسارت در سال ۱۹۱۸ آغاز شد و برای مدتی کوتاه قوم خدا تحت تسلّط بابِل بزرگ قرار گرفت.‏ برای مثال،‏ در مجلّهٔ برج دیده‌بانی ۱۵ مارس ۱۹۹۲ چنین آمده است:‏ «همان گونه که قوم خدا در زمان باستان در بابِل برای مدتی به اسارت برده شد،‏ در سال ۱۹۱۸ خادمان یَهُوَه از جهاتی در بند بابِل بزرگ قرار گرفتند.‏»‏b اما،‏ تحقیق و بررسی بیشتر نشان می‌دهد که این اسارت بسیار پیش‌تر از سال ۱۹۱۸ آغاز شده بود.‏

برای مثال،‏ در اینجا یکی از گزارش‌هایی را که در مورد اسارت قوم خدا و آزادی آنان پیشگویی شده بود،‏ بررسی می‌کنیم.‏ این گزارش در حِزْقیال ۳۷:‏۱-‏۱۴ نوشته شده است.‏ حِزْقیال در رؤیایی وادی‌ای را می‌بیند که پر از استخوان است.‏ یَهُوَه به حِزْقیال توضیح می‌دهد که این استخوان‌ها مظهر «تمامیِ خاندان اسرائیلند.‏» تحقق بزرگ‌تر این پیشگویی به بازسازی و احیای «اسرائیل خدا» مربوط می‌شود.‏ (‏غلا ۶:‏۱۶؛‏ اعما ۳:‏۲۱‏)‏ سپس حِزْقیال در آن رؤیا می‌بیند که به استخوان‌ها جان داده می‌شود و به لشکری عظیم تبدیل می‌شود.‏ به راستی چه شیوهٔ مناسبی برای شرح رستاخیز روحانی قوم خدا که به رویدادهای سال ۱۹۱۹ منتهی شد.‏ اما رؤیای حِزْقیال در خصوص مدت زمان اسارت روحانی چه چیز را بر ما آشکار می‌کند؟‏

نخست این که گفته شده است که این استخوان‌ها «خشک» یا «بسیار خشک» بوده‌اند.‏ (‏حز ۳۷:‏۲،‏ ۱۱‏)‏ این گفته اشاره بر این امر دارد که آن استخوان‌ها به افرادی تعلّق داشت که از مرگ آنان مدتی بسیار طولانی می‌گذشت،‏ طوری که استخوان‌هایشان خشک شده بود.‏ دوم این که در این گزارش در خصوص رستاخیز توضیح داده شده است که روندی تدریجی داشته است،‏ نه این که ناگهانی صورت گرفته باشد.‏ به این گونه که در ابتدا «صدایی شنیده شد و به‌ناگاه جُنب و جوشی واقع گردید و استخوانها به یکدیگر پیوستند،‏ استخوانی به استخوان خود.‏» سپس رگ و پی و گوشت بر آن‌ها گذاشته شد.‏ پس از آن رگ و پی و گوشت با پوست پوشانده شد.‏ در نهایت «روح به آنها درآمده،‏ زنده شدند» و پس از آن،‏ یَهُوَه آن انسان‌های جان گرفته را در سرزمینشان قرار داد.‏ برای همهٔ این‌ها نیاز به زمان بود.‏—‏حز ۳۷:‏۷-‏۱۰،‏ ۱۴‏.‏

قوم باستان اسرائیل برای مدتی طولانی در اسارت بود.‏ این اسارت از سال ۷۴۰ ق.‏م.‏ با سقوط و اسیر شدن بسیاری از ده قبیله یا سِبط پادشاهی شمالی آغاز شد.‏ سپس در سال ۶۰۷ ق.‏م.‏ اورشلیم ویران شد و مردم پادشاهی جنوبی یهودا نیز به اسارت برده شدند.‏ این دوران اسارت در سال ۵۳۷ ق.‏م پایان یافت،‏ یعنی زمانی که یهودیان برای بازسازی معبد و برپایی پرستش پاک به اورشلیم بازگشتند.‏

با مد نظر داشتن جزئیاتی که در مورد آیات گفته شد،‏ روشن شد که قاعدتاً دوران اسارت قوم خدا در بابِل بزرگ،‏ نمی‌تواند تنها از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۱۹ بوده باشد،‏ بلکه باید مدت زمانی بیشتر را در بر داشته باشد.‏ زمان اسارت با زمانی که علف هرز در میان بذر خوب یا «پسران پادشاهی آسمان» می‌روید،‏ همزمان است.‏ (‏مت ۱۳:‏۳۶-‏۴۳‏)‏ این فصلِ رشد به دورانی اشاره دارد که شمار مرتدان بر مسیحیان حقیقی برتری داشته است.‏ در آن زمان،‏ جماعت مسیحی تحت اسارت و سلطهٔ بابِل بزرگ بود.‏ این اسارت زمانی طی قرن دوم میلادی آغاز شد و تا زمان پاکسازی معبد روحانی در زمان آخر ادامه داشت.‏—‏اعما ۲۰:‏۲۹،‏ ۳۰؛‏ ۲تسا ۲:‏۳،‏ ۶؛‏ ۱یو ۲:‏۱۸،‏ ۱۹‏.‏

طی این دوران طولانیِ اسارت روحانی،‏ روحانیون و شرکای سیاسی‌شان که می‌خواستند بر سر قدرت بمانند،‏ مانع می‌شدند که مردم خود از کلام خدا بهره برند.‏ گاه حتی خواندن کتاب مقدّس در زبان متداول،‏ جرم محسوب می‌شد،‏ برخی به همین جرم بر چوبه سوزانده شدند.‏ هر کس که ایده‌ای خلاف تعالیم روحانیون بیان می‌کرد با خشونت روبرو می‌شد.‏ آنان با ایجاد این خفقانِ روحانی باعث شدند که نور حقیقت بر مردم نتابد و گسترش نیابد.‏

در خصوص بخش دوم،‏ یعنی بازسازی چه می‌توان گفت؟‏ در چه زمانی و چگونه انجام شد؟‏ این بازسازی روحانی روندی تدریجی داشت.‏ قرن‌هایی که به روزهای آخر منتهی می‌شد،‏ به اصطلاح با صدای جنب‌وجوش پیوستن استخوان‌ها همراه بود.‏ با این که تعالیم ادیان کاذب در طی این زمان نفوذ زیادی داشت،‏ اما برخی افرادِ وفادار بودند که توانستند برای پرستش پاک سر بلند کنند.‏ برای مثال،‏ برخی تلاش کردند کتاب مقدّس را به زبان متداول مردم تهیه کنند.‏ برخی نیز حقایقی را که از کلام خدا یافته بودند،‏ اعلام کردند.‏

سپس در اواخر سال‌های ۱۸۰۰ میلادی،‏ چارلز تِیز راسل و آنانی که به او پیوسته بودند،‏ با غیرت حقایق کتاب مقدّس را دوباره آشکار ساختند.‏ می‌توان گفت بدین سان روند قرار گرفتن گوشت و پوست بر استخوان‌ها آغاز شد.‏ مجلّهٔ «برج دیده‌بانی صهیون» و دیگر نشریات به افرادی که دلی پذیرا داشتند یاری رساند تا حقایق روحانی را دریابند.‏ بعدها در سال ۱۹۱۴ «نمایشنامهٔ تصویری خلقت» و در سال ۱۹۱۷ کتاب «سِرّ گشوده» نیز به قوم خدا قوّت بخشید.‏ سرانجام در سال ۱۹۱۹ قوم خدا از نظر روحانی جان گرفت و در سرزمین جدید روحانی‌شان قرار داده شدند.‏ با گذشت زمان،‏ باقی‌ماندهٔ مسح‌شدگان به همراه آنان که امید دارند بر زمین زندگی کنند،‏ «لشکری عظیم» را تشکیل دادند.‏—‏حز ۳۷:‏۱۰؛‏ زکر ۸:‏۲۰-‏۲۳‏.‏c

با در نظر داشتن این حقایق،‏ روشن می‌شود که با رشد ارتداد در قرن دوم میلادی،‏ دوران اسارت قوم خدا در بابِل بزرگ آغاز شد.‏ همچون دورانی که اسرائیلیان در اسارت گذراندند،‏ این دوران نیز دورانی تاریک برای قوم خدا بود.‏ به‌راستی مایهٔ شادی ماست که پس از قرن‌ها ظلمت روحانی برای قوم خدا ما در زمانی زندگی می‌کنیم که «خردمندان چون روشنایی افلاک» درخشیده‌اند و بسیاری تطهیر و تصفیه شده‌اند.‏—‏دان ۱۲:‏۳،‏ ۱۰‏.‏

روی محور زمان،‏ زمان به اسارت رفتن قوم خدا به بابِل بزرگ از قرن دوم ميلادی نشان داده شده است.‏
روی محور زمان،‏ زمان آزادی قوم خدا از اسارت بابِل بزرگ از سال ۱۹۱۹ نشان داده شده است

آیا شیطان برای وسوسهٔ عیسی واقعاً او را به معبد برد یا این که در رؤیایی معبد را به او نشان داد؟‏

ما دقیقاً نمی‌دانیم که آیا عیسی واقعاً در معبد ایستاده بود یا این که این وسوسه از طریق رؤیایی به طور مجازی صورت گرفته بود.‏ در نشریات ما به هر دو مورد اشاره شده است.‏

نخست توجه کنید که این گزارش در کتاب مقدّس چگونه آمده است.‏ مَتّی تحت الهام خدا در خصوص این واقعه چنین نوشته است:‏ «ابلیس عیسی را به شهر مقدّس برد،‏ او را بالای دیوار معبد قرار داد.‏‏»‏ این مکان «بلندترین مکان معبد» است.‏ (‏مت ۴:‏۵‏؛‏ پاورقی)‏ لوقا در گزارش خود در این مورد می‌گوید:‏ «ابلیس او را به شهر اورشلیم برد و وی را بالای دیوار معبد قرار داد.‏»‏‏—‏لو ۴:‏۹‏.‏

در گذشته در نشریات ما آمده بود که احتمالاً شیطان برای وسوسهٔ عیسی او را به معنی واقعی به معبد نبرد.‏ در برج دیده‌بانیd ۱ مارس ۱۹۶۱ این وسوسه با وسوسه‌ای مقایسه می‌شود که شیطان بر سر کوهی بلند تمامی حکومت‌های سراسر زمین را به عیسی نشان می‌دهد.‏ در آن مجلّه آمده بود که مسلّماً کوهی به آن بلندی وجود ندارد که بتوان از بالای آن تمامی حکومت‌های سراسر زمین را دید.‏ از این رو،‏ می‌توان نتیجه گرفت که شیطان احتمالاً برای وسوسه کردن عیسی،‏ او را واقعاً به معبد نبرد.‏ با این همه،‏ در مقالات بعدی برج دیده‌بانیe گفته شد که اگر عیسی از بالای دیوار معبد به پایین می‌پرید،‏ ممکن بود کشته شود.‏

برخی گفته‌اند چون عیسی لاوی نبود اجازه نداشت در بالای مکان مقدّس معبد بایستد.‏ از این رو ممکن است که عیسی در رؤیایی به معبد برده شده باشد.‏ این مشابه واقعه‌ای است که قرن‌ها پیش از آن،‏ برای حِزْقیال روی داد.‏—‏حز ۸:‏۳،‏ ۷-‏۱۰؛‏ ۱۱:‏۱،‏ ۲۴؛‏ ۳۷:‏۱،‏ ۲‏.‏

اگر این وسوسه در قالب رؤیایی روی داده باشد،‏ پرسش‌های زیر مطرح می‌شود:‏

  • آیا این وسوسه،‏ وسوسه‌ای واقعی بود یا خیالی؟‏

  • شیطان در دیگر وسوسه‌هایش تلاش کرد عیسی را به انجام عملی اغوا کند،‏ مثل تبدیل سنگ‌هایی واقعی به نان یا انجام عملی به نشانهٔ پرستش او.‏ پس آیا این امکان نیز وجود دارد که شیطان به‌راستی می‌خواست که عیسی خود را از دیوار معبد به پایین اندازد؟‏

از سوی دیگر اگر عیسی به معنی واقعی بالای دیوار معبد ایستاد،‏ پرسش‌های دیگری مطرح می‌شود:‏

  • آیا عیسی با ایستادن در بالای دیوار معبد قانون شریعت را زیر پا گذاشت؟‏

  • چگونه عیسی از بیابان به اورشلیم رفت؟‏

با بررسی بیشتر می‌توان دو پرسش آخر را پاسخ داد.‏

اول این که پروفسور کارسن،‏ می‌گوید واژه‌ای که در هر دو گزارش «معبد» ترجمه شده است «احتمالاً به کل مجموعهٔ معبد اشاره دارد،‏ نه به مکان مقدّس آن.‏» پس عیسی لزوماً نباید بالای مکان مقدّس معبد می‌ایستاد.‏ برای مثال،‏ او می‌توانست در گوشهٔ جنوب‌شرقی محوطهٔ معبد ایستاده باشد.‏ ارتفاع آنجا تا انتهای درّهٔ قِدرون ۱۳۷ متر است.‏ پشت‌بام جنوب‌شرقی،‏ بالاترین مکان معبد و مسطح بود که جان‌پناهی نیز داشت.‏ یوسفوس،‏ تاریخ‌نگار باستان می‌گوید که اگر کسی از آن ارتفاع به پایین نگاه می‌کرد «دچار سرگیجه می‌شد.‏» با این که عیسی لاوی نبود اجازه داشت آنجا بایستد و اگر چنین می‌کرد کسی نیز اعتراضی نداشت.‏

اما عیسی که در بیابان بود چگونه به معبد در اورشلیم برده شد؟‏ در واقع این پرسش را نمی‌توان با قطعیت پاسخ داد.‏ در گزارش کوتاه کتاب مقدّس در این مورد ذکر نشده است که این وسوسه چه مدت به طول انجامید یا عیسی در بیابان در چه فاصله‌ای از اورشلیم بود.‏ پس نمی‌توان این احتمال را که عیسی خود به اورشلیم بازگشته باشد،‏ کاملاً نادیده گرفت،‏ حتی اگر برای این کار نیاز به زمانی طولانی بوده باشد.‏ در این گزارش مشخصاً گفته نشده است که در تمام مدتی که شیطان عیسی را وسوسه می‌کرد عیسی در بیابان ماند،‏ بلکه تنها می‌گوید که او به اورشلیم برده شد.‏

در مورد وسوسه‌ای که «تمام حکومت‌های دنیا» به عیسی نشان داده شد چه می‌توان گفت؟‏ مسلّم است که او واقعاً تمامی حکومت‌های دنیا را ندید.‏ کوهی وجود ندارد که از بالای آن تمامی حکومت‌ها دیده شود.‏ پس ممکن است که شیطان از نوعی رؤیا استفاده کرده باشد،‏ روشی مشابه این که با استفاده از پروژکتور و پردهٔ نمایش مناطق مختلف زمین به کسی نشان داده شود.‏ با این همه هر چند که ممکن است در این وسوسه از رؤیایی استفاده شده باشد،‏ اما شیطان می‌خواست که عیسی به معنی واقعی به خاک افتد و یک بار او را پرستش کند.‏ (‏مت ۴:‏۸،‏ ۹‏)‏ پس زمانی که شیطان عیسی را به معبد برد،‏ این امکان وجود دارد که او می‌خواست که عیسی به معنی واقعی خود را از دیوار معبد به پایین انداخته،‏ جان خود را به خطر اندازد.‏ اگر این وسوسه به این صورت بوده است،‏ بی‌شک بسیار جدّی‌تر از وسوسه‌ای است که در رؤیا روی داده باشد.‏

همان طور که در ابتدای مقاله گفته شد،‏ نمی‌توان این که عیسی واقعاً به اورشلیم رفته باشد و در بالاترین نقطهٔ معبد ایستاده باشد را غیر ممکن دانست.‏ اما از یک چیز می‌توانیم اطمینان داشته باشیم،‏ این که وسوسه‌های شیطان واقعی بود و عیسی هر بار پاسخی قاطع به شیطان داد.‏

a مجلّهٔ برج دیده‌بانی ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۳،‏ صفحات ۱۰-‏۱۲ بندهای ۵-‏۸‏،‏ ۱۲ ملاحظه شود.‏

b مأخذ انگلیسی.‏

c حِزْقیال ۳۷:‏۱-‏۱۴ و مکاشفه ۱۱:‏۷-‏۱۲ هر یک در مورد بازسازی روحانی که در سال ۱۹۱۹ انجام شد،‏ صحبت می‌کنند.‏ پیشگویی حِزْقیال به احیای روحانی تمامی قوم خدا پس از مدتی بسیار طولانی اشاره دارد.‏ در حالی که،‏ پیشگویی مکاشفه اشاره به این موضوع دارد که گروهی کوچک از برادران مسح‌شده که هدایت را به عهده داشته‌اند،‏ پس از مدتی به نسبت کوتاه که فعالیتشان به اجبار قطع شده بود،‏ دوباره از نظر روحانی احیا می‌شوند.‏

d مأخذ انگلیسی.‏

e مأخذ انگلیسی.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی