کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • خ ۸/‏۱۰ ص ۳-‏ص ۶ بند ۱۳
  • شما نیز می‌توانید در موعظهٔ غیررسمی شرکت کنید

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • شما نیز می‌توانید در موعظهٔ غیررسمی شرکت کنید
  • خدمت ملکوتی ما ۲۰۱۰
  • مطالب مشابه
  • آیا برای موعظهٔ غیررسمی آماده‌اید؟‏
    خدمت ملکوتی ما ۲۰۰۹
  • یَهُوَه را با موعظهٔ غیررسمی تمجید کنید
    خدمت ملکوتی ما ۲۰۰۳
  • تمامِ وقت شاهد یَهُوَه هستیم
    خدمت ملکوتی ما ۲۰۰۹
  • در شهادت دادن سخت‌کوش باشیم
    خدمت ملکوتی ما ۲۰۰۳
لینک‌های بیشتر
خدمت ملکوتی ما ۲۰۱۰
خ ۸/‏۱۰ ص ۳-‏ص ۶ بند ۱۳

شما نیز می‌توانید در موعظهٔ غیررسمی شرکت کنید

۱ چند نفر در جماعت شما از طریق موعظهٔ غیررسمی با کلام خدا آشنا شده‌اند؟‏ پاسخ به این سؤال حیرت‌انگیز است.‏ موعظهٔ غیررسمی،‏ یعنی دادن بشارت کلام خدا به کسانی که روزانه آنان را می‌بینیم؛‏ برای نمونه:‏ هنگام خرید یا سفر،‏ دیدار بستگان یا همسایگان،‏ در محیط کار یا مدرسه و غیره.‏ از یک گروه ۲۰۰ نفری شاهدانِ تعمیدیافته آماری تهیه شد.‏ چهل درصد از آنان،‏ اوّلین دیدارشان با شاهدان یَهُوَه در موعظهٔ غیررسمی بوده است.‏ بنابراین موعظهٔ غیررسمی بسیار ثمربخش است.‏

۲ در قرن اوّل،‏ بشارت اغلب به صورت غیررسمی بود.‏ برای مثال:‏ زمانی که عیسی به سامره سفر می‌کرد به زنی که از چاهِ یعقوب آب می‌کشید،‏ بشارت داد.‏ (‏یو ۴:‏۶-‏۲۶‏)‏ فیلِپُّس با مردی عالی‌رتبه از دربار حبشه که در حال خواندن مطلبی از کتاب اِشَعْیا بود،‏ گفتگو کرد و از او پرسید:‏ «آیا آنچه می‌خوانی،‏ می‌فهمی؟‏» (‏اعما ۸:‏۲۶-‏۳۸‏،‏ ترجمهٔ هزارهٔ نو‏)‏ پولُس رسول زمانی که در فیلِپّی در زندان به سر می‌برد به زندانبان بشارت داد.‏ (‏اعما ۱۶:‏۲۳-‏۳۴‏)‏ بعدها زمانی که پولُس در خانهٔ خود محبوس شد ‹هر که به نزد وی می‌آمد،‏ می‌پذیرفت.‏ و به ملکوت خدا موعظه می‌نمود و در امور عیسی مسیح تعلیم می‌داد.‏› (‏اعما ۲۸:‏۳۰،‏ ۳۱‏)‏ شما نیز می‌توانید به موعظهٔ غیررسمی بپردازید حتی اگر کمرو و خجالتی هستید.‏ چگونه؟‏

۳ برداشتن قدم اوّل:‏ برای بسیاری از ما شروع گفتگو با کسانی که نمی‌شناسیم دشوار است.‏ حتی گفتگو با آشنایان در خصوص کلام خدا ممکن است سخت و دشوار به نظر رسد.‏ اما اگر به خوبی‌ها و نیکویی‌های یَهُوَه،‏ تعالیم باارزش کلام خدا برای خادمانش و اوضاع وخیم مردم دنیا فکر کنیم،‏ بر آن می‌شویم تا با دیگران به گفتگو بپردازیم.‏ (‏یون ۴:‏۱۱؛‏ مز ۴۰:‏۵؛‏ مت ۱۳:‏۵۲‏)‏ به علاوه می‌توانیم از یَهُوَه بخواهیم که در این راه به ما «دلیری» بخشد.‏ (‏۱تسا ۲:‏۲‏)‏ یکی از شاگردان مدرسهٔ جِلْعاد چنین گفت:‏ «زمانی که برایم دشوار است که با مردم گفتگویی را آغاز کنم دعا اغلب به من کمک می‌کند.‏» اگر برای شروع گفتگو با دیگران مردد هستید در دل،‏ کوتاه دعا کنید.‏ —‏ نح ۲:‏۴‏.‏

۴ همان طور که عبارت «موعظهٔ غیررسمی» نشان می‌دهد،‏ لزومی ندارد که موعظه را با گفتگویی رسمی یا با خواندن آیه‌ای آغاز کرد.‏ خوب است که این هدف را برای خود بگذاریم،‏ بدون این که در ابتدا به کسی شهادت دهیم گفتگویی را شروع نماییم.‏ بسیاری از مبشّران بر این نظرند که با انجام این کار در نهایت می‌توانند به مخاطبشان بشارت دهند.‏ اگر کسی علاقه‌ای به ادامهٔ گفتگو نداشته باشد نباید او را مجبور ساخت.‏ در چنین شرایطی با ادب و احترام باید گفتگو را به پایان رساند و به فعالیت خود ادامه داد.‏

۵ شیوهٔ عمل خواهری کم‌رو و خجالتی را در نظر گیرید.‏ او حین خرید در بازار،‏ در ابتدا سعی می‌کند که به دیگران نگاه کند و با لبخندی توجه آنان را جلب نماید.‏ اگر شخصی به لبخند خواهرمان واکنش مثبت نشان دهد او برای آغاز گفتگو به مطلبی اشاره می‌کند.‏ اگر شخص علاقهٔ بیشتری نشان دهد،‏ خواهرمان پی می‌برد که می‌تواند به گفتگویش ادامه دهد.‏ او به گفته‌های مخاطبش به خوبی گوش می‌کند و سعی می‌کند تشخیص دهد که چه جنبه‌ای از پیام کتاب مقدّس برای آن شخص مفید است.‏ خواهرمان با استفاده از این روش توانسته است نشریات فراوانی را به مردم بدهد.‏ او حتی توانست تدریس کلام خدا را با یک شخص شروع کند.‏

۶ شروع گفتگو:‏ برای شروع گفتگو چه می‌توان گفت؟‏ عیسی هنگام گفتگو با زن سامری بر سر چاه،‏ در ابتدا از آن زن تقاضا نمود که به او جرعه‌ای آب دهد.‏ (‏یو ۴:‏۷‏)‏ شاید ما نیز بتوانیم گفتگوی خود را با احوال‌پرسی‌ای گرم یا مطرح کردن یک سؤال آغاز کنیم.‏ همچنان که به گفتگوی خود ادامه می‌دهیم ممکن است مطلبی را از کتاب مقدّس بیان کنیم.‏ چه بسا،‏ بدین صورت بذر حقیقت در دل شخص کاشته شود.‏ (‏جا ۱۱:‏۶‏)‏ برخی با بیان مطلبی گیرا و جذاب توانسته‌اند کنجکاوی شخص را برانگیزند و او را به سؤال کردن وا دارند.‏ برای نمونه:‏ زمانی که شما در مطب دکتر منتظر قرار ملاقاتتان هستید،‏ می‌توانید گفتگویی را آغاز کنید و چنین گویید:‏ «چقدر خوبه آن روزی که دیگر مریض نشیم.‏»‏

۷ با آگاهی و هوشیاری می‌توان گفتگویی را آغاز نمود.‏ برای مثال:‏ اگر والدینی را با فرزندان مؤدبشان ببینیم،‏ می‌توانیم آنان را به دلیل داشتن چنین فرزندانی تحسین کنیم و از آن‌ها بپرسیم:‏ «چه چیز به شما کمک کرده است که در تربیت فرزندانتان موفق باشید؟‏» خواهری متوجه گفتگوی همکارانش در محیط کار شد و توانست اطلاعات مشخصی در مورد موضوعی که مورد علاقهٔ آنان بود،‏ ارائه دهد.‏ زمانی که در محل کارش شنید که خانمی می‌خواهد ازدواج کند در خصوص تدارکات ازدواج،‏ به او مجلّهٔ «بیدار شوید!‏» (‏انگل‍.‏)‏ را داد.‏ پس از آن خواهرمان توانست با این خانم گفتگوهای دیگری نیز در مورد کتاب مقدّس داشته باشد.‏

۸ راه دیگر برای آغاز گفتگو،‏ خواندن نشریات مسیحی در مکان‌های عمومی است.‏ برای نمونه:‏ برادری مقاله‌ای جالب توجه را از مجلّهٔ برج دیده‌بانی یا «بیدار شوید!‏» (‏انگل‍.‏)‏ باز می‌کند و مشغول به خواندن آن می‌شود.‏ اگر متوجه شود که کسی در نزدیکی‌اش به مجلّه نگاه می‌کند،‏ سعی می‌کند با مطرح کردن سؤال یا بیان کردن مطلبی از مجلّه،‏ سر صحبت را با او باز کند و بدین طریق به او بشارت دهد.‏ اگر نشریات خود را در معرض دید همکاران یا همشاگردی‌هایمان قرار دهیم ممکن است کنجکاوی آنان برانگیخته شود تا بخواهند اطلاعات بیشتری کسب کنند.‏

۹ فرصت‌ها را غنیمت شمارید:‏ از آنجا که خدمت موعظه از اهمیت فراوان برخوردار است نباید موعظهٔ غیررسمی را به دست اتفاق سپرد.‏ بلکه باید در طی فعالیت‌های روزمره‌مان فرصت‌ها را غنیمت شماریم و بشارت دهیم.‏ به کسانی بیندیشید که احتمالاً با آنان می‌توانید سر صحبت را باز کنید و این که چگونه با آن‌ها گفتگویی گرم را آغاز کنید.‏ کتاب مقدّس و نشریه‌ای همراه خود داشته باشید تا در صورت امکان بتوانید با علاقه‌مندانِ کلام خدا گفتگو کنید.‏ —‏ ۱پطر ۳:‏۱۵‏.‏

۱۰ بسیاری از مبشّران با ابتکار و درایت راه‌هایی را یافته‌اند تا فرصت‌هایی برای موعظهٔ غیررسمی به وجود آورند.‏ خواهری در مجموعهٔ مسکونی‌ای که از امنیت بالایی برخوردار بود زندگی می‌کرد.‏ او با استفاده از سالن تفریحات و سرگرمی‌های این مجموعه،‏ پازل‌هایی را از مناظر طبیعی بسیار زیبا به نمایش گذاشت.‏ زمانی که مردم با خواهرمان در مورد این مناظر زیبا شروع به گفتگو می‌کردند او فرصت را غنیمت می‌شمرد و با آنان گفتگو را ادامه می‌داد.‏ سپس در مورد وعده‌های کتاب مقدّس در خصوص ‹آسمان جدید و زمین جدید› با آن‌ها صحبت می‌کرد.‏ (‏مکا ۲۱:‏۱-‏۴‏)‏ آیا شما نیز طرقی را می‌شناسید که بتوانید فرصت‌هایی را برای موعظهٔ غیررسمی به وجود آورید؟‏

۱۱ به دیدار علاقه‌مندان روید:‏ اگر شخصی به کلام خدا علاقه نشان داد سعی کنید که به شکلی دوباره با او تماس بگیرید.‏ اگر مناسب دیدید از او بپرسید:‏ «من واقعاً از صحبت با شما لذّت بردم.‏ کجا می‌توانم به دیدن شما بیایم؟‏» برخی از مبشّران آدرس و شمارهٔ تلفن خود را به شخص می‌دهند و به او می‌گویند:‏ «من از گفتگویمان لذّت بردم.‏ اگر شما مایلید که با هم در این زمینه گفتگوی بیشتری داشته باشیم،‏ لطفاً با این آدرس و شمارهٔ تلفن تماس بگیرید.‏» اگر نمی‌توانید خود به دیدن شخص روید ترتیبی دهید که جماعت محلّی از فرد دیدن کند.‏ شما باید با استفاده از فرمِ «لطفاً پیگیری شود» (43-S) آدرس و مشخصات فرد را یادداشت و فوراً به منشی جماعتتان بدهید.‏

۱۲ وقتی را که در موعظهٔ غیررسمی صرف می‌کنیم باید در گزارش موعظهٔ خود بنویسیم.‏ بنابراین از زمان‌های موعظهٔ غیررسمی،‏ حتی اگر چند دقیقه در روز باشد،‏ یادداشت بردارید.‏ این نکته را از نظر بگذرانید:‏ اگر هر مبشّر روزانه پنج دقیقه در موعظهٔ غیررسمی فعال باشد جمع آن در هر ماه در سراسر دنیا بیش از ۱۷ میلیون ساعت خواهد بود.‏

۱۳ پرارزش‌ترین دلیل ما برای موعظهٔ غیررسمی،‏ عشق و محبت‌مان به خدا و دیگران است.‏ (‏مت ۲۲:‏۳۷-‏۳۹‏)‏ با دل‌های مملوّ از سپاسگزاری از خصوصیات و مقاصد یَهُوَه،‏ بر آن می‌شویم که در مورد «شوکت پرجلال پادشاهی» او با دیگران گفتگو کنیم.‏ (‏مز ۱۴۵:‏۷،‏ ۱۰-‏۱۲‏،‏ ترجمهٔ هزارهٔ نو‏)‏ توجه و علاقهٔ قلبی‌مان به دیگران ما را بر می‌انگیزد تا فرصت باقی است از هر موقعیتی استفاده کنیم و با آنان خبر خوش پادشاهی خدا را سهیم شویم.‏ (‏روم ۱۰:‏۱۳،‏ ۱۴‏)‏ با کمی تفکّر و آمادگی قبلی،‏ همهٔ ما می‌توانیم موعظهٔ غیررسمی کنیم.‏ شاید بتوانیم با شخصی صادق‌دل در مورد کلام خدا صحبت کنیم و این باعث شادی و سُرور ما می‌شود.‏

‏[سؤالات مقالهٔ مطالعه‌ای]‏

۱.‏ الف)‏ موعظهٔ غیررسمی چیست؟‏ ب)‏ چند نفر از کسانی که امروز در این جلسه حضور دارند از طریق موعظهٔ غیررسمی با کلام خدا آشنا شده‌اند؟‏

۲.‏ در کتاب مقدّس چه نمونه‌هایی از موعظهٔ غیررسمی می‌توان یافت؟‏

۳.‏ چگونه می‌توان بر کمرویی و خجالت فائق آمد؟‏

۴.‏ چه هدفی را می‌توان در ابتدا برای خود گذاشت،‏ و چرا؟‏

۵.‏ خواهری کم‌رو و خجالتی با استفاده از چه روشی به موعظهٔ غیررسمی پرداخته است؟‏

۶.‏ چگونه می‌توان گفتگویی غیررسمی را آغاز کرد؟‏

۷.‏ با آگاهی و هوشیاری چگونه می‌توان گفتگویی غیررسمی را آغاز نمود؟‏

۸.‏ چگونه می‌توان با استفاده از نشریات مسیحی گفتگویی را آغاز نمود؟‏

۹،‏ ۱۰.‏ الف)‏ چگونه می‌توان فرصت‌ها را برای موعظهٔ غیررسمی غنیمت شمرد؟‏ ب)‏ چگونه توانسته‌اید به این امر بپردازید؟‏

۱۱.‏ در موعظهٔ غیررسمی چگونه می‌توان با شخص علاقه‌مند دوباره تماس گرفت؟‏

۱۲.‏ الف)‏ چرا باید از وقت‌هایی که در خدمت موعظهٔ غیررسمی صرف می‌کنیم یادداشت برداریم؟‏ ب)‏ چه نتایجی از خدمت موعظهٔ غیررسمی حاصل گردیده است؟‏ (‏به کادر «نتایج موعظهٔ غیررسمی» مراجعه فرمایید)‏

۱۳.‏ چه چیز ما را بر می‌انگیزد تا به موعظهٔ غیررسمی بپردازیم؟‏

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۴]‏

اگر این هدف را برای خود بگذاریم که سر صحبت را با مردم باز کنیم،‏ مفید خواهد بود

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۵]‏

بسیاری از مبشّران،‏ با ابتکار و درایت راه‌هایی را یافته‌اند تا فرصت‌هایی برای موعظهٔ غیررسمی به وجود آورند

‏[کادر در صفحهٔ ۵]‏

پیشنهاداتی در مورد آغاز گفتگو

▪ پیش از شروع گفتگو دعا کنید

▪ کسانی را که به نظر مهربان می‌آیند و عجله ندارند انتخاب کنید

▪ به شخص نگاه کنید،‏ لبخند زنید و در مورد موضوعات عمومی اظهار نظر کنید

▪ شنوندهٔ خوبی باشید

‏[کادر در صفحهٔ ۶]‏

نتایج موعظهٔ غیررسمی

‏• برادری در تعمیرگاه منتظر تعمیر ماشین‌اش بود.‏ او به کسانی که در آن اطراف بودند بشارت داد و به کمک دعوت‌نامه‌ای آنان را برای شنیدن سخنرانی عمومی به کنگره دعوت کرد.‏ یک سال پس از آن،‏ در کنگره‌ای برادری به سوی برادرمان آمد و با او احوال‌پرسی گرمی کرد.‏ در ابتدا برادرمان او را نشناخت.‏ او یکی از کسانی بود که پس از دریافت دعوت‌نامه در تعمیرگاه،‏ برای شنیدن سخنرانی به کنگره رفته بود و در آنجا تقاضا نمود که کسی به او کتاب مقدّس را آموزش دهد.‏ پس از چندی،‏ او و همسرش تعمید گرفتند.‏

‏• خواهری که خود از طریق موعظهٔ غیررسمی با تعالیم کتاب مقدّس آشنا شده بود این طریق خدمت را در پیش گرفت.‏ این خواهر سه فرزند محصل داشت.‏ در نتیجه منطقهٔ موعظهٔ او همسایگان و والدینی بودند که او در مدرسه یا در جلسهٔ اولیا و معلّمان می‌دید.‏ در صورت امکان او خود را معرفی می‌کرد؛‏ پس از آن به طور ساده اما از صمیم قلب،‏ نظر خود را در مورد کتاب مقدّس که کتابی پرارزش برای تربیت و بزرگ کردن فرزندانش بوده است ابراز می‌داشت.‏ سپس در مورد موضوعی دیگر با آنان گفتگو می‌کرد.‏ از آنجا که سر صحبت را باز کرده بود برای او ساده‌تر بود که موضوع گفتگو را به کتاب مقدّس ربط دهد.‏ با استفاده از این روش او توانست به ۱۲ نفر یاری رساند تا تعمید گیرند.‏

‏• هنگامی که فروشندهٔ شرکت بیمه‌ای نزد خواهری رفت،‏ خواهرمان از فرصت استفاده کرد و به او بشارت داد.‏ خواهرمان از آن مرد پرسید که آیا او می‌خواهد که سلامتی،‏ سعادت و زندگی ابدی‌ای تضمین‌شده داشته باشد.‏ آن مرد پاسخ مثبت داد و پرسید که چه شرکت بیمه‌ای می‌تواند چنین شرایطی را تضمین نماید.‏ خواهرمان وعده‌های کتاب مقدّس را به او نشان داد و به او نشریه‌ای در این خصوص داد.‏ آن مرد در طی یک شب آن نشریه را خواند.‏ سپس مطالعهٔ کتاب مقدّس را آغاز نمود و در جلسات مسیحی شرکت کرد و بعدها تعمید گرفت.‏

‏• خواهری با هواپیما سفر می‌کرد.‏ او با خانمی که کنارش نشسته بود سر صحبت را باز کرد و به او بشارت داد.‏ در انتهای پرواز،‏ خواهرمان آدرس و شمارهٔ تلفن خود را به آن زن داد و او را تشویق کرد که وقتی شاهدان یَهُوَه به دیدنش می‌آیند با آن‌ها کتاب مقدّس را مطالعه کند.‏ فردای آن روز،‏ دو شاهد به دیدن این خانم رفتند.‏ او مطالعهٔ کتاب مقدّس را شروع کرد،‏ پیشرفت نمود،‏ تعمید گرفت و به زودی خود با سه نفر تدریس کتاب مقدّس را آغاز کرد.‏

‏• برادر نابینایی که ۱۰۰ سال دارد در خانهٔ سالمندان زندگی می‌کند.‏ او اغلب می‌گوید:‏ «ما به پادشاهی خدا نیاز داریم.‏» گفتهٔ برادرمان سبب شده است که پرستاران و بیماران سؤالاتی را مطرح کنند.‏ بدین صورت برادرمان می‌تواند در مورد پادشاهی خدا توضیحاتی دهد.‏ یکی از کارکنان زن این خانهٔ سالمندان،‏ از او پرسید که در بهشت چه خواهد کرد.‏ برادرمان در جواب گفت:‏ «آرزویم این است که دوباره ببینم،‏ راه روم و صندلی چرخ‌دار خود را بسوزانم.‏» برادرمان به دلیل نابینایی‌اش از آن خانم خواست که مجلّات را برایش بخواند.‏ یک بار دختر این برادر به دیدنش آمد.‏ از آنجا که این خانم به خواندن مجلّات علاقه‌مند شده بود از دختر برادرمان اجازه گرفت تا این مجلّات را با خود به خانه ببرد.‏ بار دیگر،‏ پرستاری به دختر او گفت:‏ «حال موضوع جدید صحبتمان در خانهٔ سالمندان این شده است:‏ ‹ما به پادشاهی خدا نیاز داریم.‏›»‏

‏• خواهری در صف رستورانی منتظر بود.‏ او گفتگوی مردان سالمندی را در مورد موضوع‌های سیاسی شنید.‏ یکی از آن مردان اظهار داشت که دولت نمی‌تواند مشکلات مردم را حل کند.‏ خواهرمان پیش خود فکر کرد:‏ ‹این فرصت خوبی است.‏› او دعایی کوتاه کرد و به آنان نزدیک شد.‏ خواهرمان پس از معرفی خود،‏ به آنان گفت حکومتی که می‌تواند مشکلات بشر را حل کند،‏ پادشاهی خداست.‏ سپس بروشوری را که همراه داشت به آنان داد.‏ پس از آن مدیر آن رستوران نزد خواهرمان آمد.‏ خواهرمان فکر می‌کرد که مدیر رستوران می‌خواهد او را از آنجا بیرون کند.‏ برخلاف انتظار خواهرمان،‏ مدیر رستوران گفت که صحبت‌های آن‌ها را شنیده است و او نیز درخواست بروشوری کرد.‏ یکی از کارمندان رستوران نیز با چشمان گریان نزد خواهرمان آمد.‏ او پیش از آن با شاهدان کتاب مقدّس را مطالعه کرده بود.‏ پس از شنیدن صحبت‌های خواهرمان،‏ او دوباره خواست مطالعهٔ کلام خدا را از سر گیرد.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی