کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • مأخذ۱۶ اکتبر ص ۱-‏۱۶
  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
  • مأخذ جزوهٔ کار و آموزش (‏۲۰۱۶)‏
  • عنوان‌های فرعی
  • ۳-‏۹ اکتبر
  • ۱۰-‏۱۶ اکتبر
  • ۱۷-‏۲۳ اکتبر
  • ۲۴-‏۳۰ اکتبر
  • ۳۱ اکتبر–‏۶ نوامبر
مأخذ جزوهٔ کار و آموزش (‏۲۰۱۶)‏
مأخذ۱۶ اکتبر ص ۱-‏۱۶

مأخذ جزوهٔ کار و آموزش

۳-‏۹ اکتبر

گنج‌هایی در کلام خدا | امثال ۱-‏۶

‏«با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن»‏

‏(‏امثال ۳:‏۱-‏۴‏)‏ پسرم،‏ تعلیم مرا از یاد مبر بلکه دل تو فرمانهای مرا نگاه دارد،‏ ۲ زیرا بر روزها و سالهای عمرت خواهد افزود و سعادتمند خواهی شد.‏ ۳ مگذار محبت و وفاداری هرگز ترکت کنند؛‏ آنها را بر گردن خود بربند و بر لوحِ دلِ خویش بنگار.‏ ۴ آنگاه در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی خواهی یافت.‏

ب۰۰‏-‏۱۵ E/‏۱ ۲۳-‏۲۴

تقویت دوستی با یَهُوَه

یعقوبِ شاگرد چنین نوشت:‏ «به خدا نزدیک شوید و او به شما نزدیک خواهد شد.‏» (‏یعقوب ۴:‏۸‏)‏ داوود مزمورنویس چنین سرایید:‏ «محرم اسرار خداوند،‏ ترسندگان اویند؛‏ او عهد خویش را بدیشان می‌نماید.‏» (‏مزمور ۲۵:‏۱۴‏)‏ واضح است که یَهُوَه خدا می‌خواهد ما انسان‌ها با او رابطه‌ای صمیمی برقرار کنیم.‏ با این حال،‏ برخی از کسانی که خدا را می‌پرستند و مطیع او هستند،‏ حس می‌کنند که به خدا نزدیک نیستند.‏

شما چطور؟‏ آیا با خدا رابطه‌ای صمیمی دارید؟‏ بی‌شک میلتان این است که به او نزدیک‌تر شوید.‏ اما چطور می‌توانیم با خدا دوستی کنیم؟‏ ایجاد این دوستی برای ما چه فایده‌ای دارد؟‏ جواب‌های این سؤالات در امثال باب ۳ آمده است.‏

محبت و وفاداری

سلیمان پادشاه باب سوم کتاب امثال را چنین آغاز می‌کند:‏ ‏«پسرم،‏ تعلیم مرا از یاد مبر بلکه دل تو فرمانهای مرا نگاه دارد،‏ زیرا بر روزها و سالهای عمرت خواهد افزود و سعادتمند خواهی شد.‏»‏ (‏امثال ۳:‏۱،‏ ۲‏)‏ سلیمان این سخنان را تحت الهام خدا به نگارش درآورد از این رو می‌توان گفت که یَهُوَه خدا همچون پدری مهربان،‏ این پند مفید را به ما می‌دهد تا به تعالیم،‏ قوانین و یادآوری‌های او عمل کنیم.‏ نتیجهٔ آن چیست؟‏ خدا ‹بر روزها و سالهای عمرمان خواهد افزود و سعادتمند خواهیم شد.‏› آری،‏ با دوری کردن از اعمال کشندهٔ شریران،‏ حتی اکنون می‌توانیم سعادتمند شویم.‏ به علاوه،‏ می‌توانیم این امید را داشته باشیم که در صلح و صفا تا ابد بر روی زمین زندگی کنیم.‏—‏امثال ۱:‏۲۴-‏۳۱؛‏ ۲:‏۲۱،‏ ۲۲‏.‏

سلیمان در ادامه می‌گوید:‏ ‏«مگذار محبت و وفاداری هرگز ترکت کنند؛‏ آنها را بر گردن خود بربند و بر لوحِ دلِ خویش بنگار.‏ آنگاه در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی خواهی یافت.‏»‏‏—‏امثال ۳:‏۳،‏ ۴‏.‏

کلمه‌ای که در این آیه «محبت» ترجمه شده است،‏ مفهوم امین بودن،‏ استواری و وفاداری را نیز در بر می‌گیرد.‏ آیا ما مصمم هستیم در هر شرایطی به خدا وفادار بمانیم؟‏ آیا به هم‌ایمانانمان محبت می‌کنیم؟‏ آیا می‌کوشیم تا با آنان دوستی کنیم؟‏ وقتی با آنان هستیم آیا مطابق با «تعلیم محبت‌آمیز» با آنان سخن می‌گوییم،‏ حتی اگر برایمان دشوار باشد؟‏—‏امثال ۳۱:‏۲۶‏.‏

یَهُوَه که سرشار از محبت و وفاداری است،‏ آمادهٔ بخشش گناهان ماست.‏ (‏مزمور ۸۶:‏۵‏)‏ اگر توبه کرده‌ایم و در راه حقیقت گام برمی‌داریم،‏ اطمینان داریم که «ایّام تجدید قوا از جانب یَهُوَه» نصیب ما خواهد شد.‏ (‏اعمال ۳:‏۱۹‏)‏ بجاست که مانند خدا خطاهای دیگران را ببخشیم.‏—‏مَتّی ۶:‏۱۴،‏ ۱۵‏.‏

یَهُوَه خدای حق و راستی است از این رو خواست او این است که جویندگانش راستگو باشند.‏ (‏مزمور ۳۱:‏۵‏)‏ اگر ما زندگی دوگانه‌ای داشته باشیم،‏ یعنی در جماعت یک جور رفتار کنیم و خارج از آن جور دیگر،‏ نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که یَهُوَه دوست ما باشد.‏ (‏مزمور ۲۶:‏۴‏)‏ ریاکاری در واقع احمقانه است زیرا همه چیز در برابر چشمان یَهُوَه «عریان و به‌وضوح نمایان است.‏»—‏عبرانیان ۴:‏۱۳‏.‏

ما می‌خواهیم برای خصوصیات محبت و وفاداری چنان ارزش قائل شویم که آن‌ها را مانند گردن‌بندی پرارزش «بر گردن خود» داشته باشیم،‏ زیرا «در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی» خواهیم یافت.‏ همچنین این خصوصیات نباید فقط در رفتارمان نمایان باشد بلکه باید آن‌ها را «بر لوحِ دلِ خویش» نیز بنگاریم یا به عبارتی دیگر آن‌ها را بخشی از شخصیت خود سازیم.‏

توکل کامل به یَهُوَه

سلیمان حکیم چنین ادامه می‌دهد:‏ ‏«با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن،‏ و بر عقل خویش تکیه منما؛‏ در همهٔ راههای خود او را در نظر داشته باش،‏ و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.‏»‏‏—‏امثال ۳:‏۵،‏ ۶‏.‏

یَهُوَه شایستهٔ توکل کامل ماست.‏ در کلام خدا به «کثرت قوّت و عظمت قدرت» آفریدگارمان اشاره شده است.‏ (‏اِشَعْیا ۴۰:‏۲۶،‏ ۲۹‏)‏ او قادر است مقاصدش را به انجام رساند.‏ نام او به مفهوم «او سبب شدن می‌شود» است و اطمینان ما را به توانایی او در وفا کردن به وعده‌هایش،‏ قوّت می‌بخشد!‏ خدا مظهر حقیقت و راستی است چرا که «ممکن نیست خدا .‏ .‏ .‏ دروغ بگوید.‏» (‏عبرانیان ۶:‏۱۸‏)‏ خصوصیت غالب او محبت است.‏ (‏۱یو ۴:‏۸‏)‏ «خداوند عادل است در همهٔ راههای خود،‏ و پر از محبت،‏ در همهٔ کارهای خویش.‏» (‏مزمور ۱۴۵:‏۱۷‏)‏ اگر نتوانیم به خدا اعتماد کنیم،‏ به چه کسی می‌توانیم اعتماد کنیم؟‏ البته برای این که بتوانیم به خدا اعتماد داشته باشیم،‏ باید ‹بچشیم و ببینیم که او نیکوست› یعنی باید آموخته‌های خود را به کار گیریم و بر نتایج خوب آن تأمّل کنیم.‏—‏مزمور ۳۴:‏۸‏.‏

چگونه می‌توانیم در همهٔ راه‌های خود یَهُوَه را در نظر داشته باشیم؟‏ مزمورنویس تحت الهام خدا چنین نوشت:‏ «در تمامی کارهای تو تأمل خواهم کرد و به اعمال تو خواهم اندیشید.‏» (‏مزمور ۷۷:‏۱۲‏)‏ از آنجا که خدا نامرئی است،‏ برای نزدیک‌تر شدن به او،‏ تأمّل بر اعمال عظیم و رفتار او با قومش بسیار اهمیت دارد.‏

با دعا نیز می‌توانیم یَهُوَه را در کارهای خود در نظر داشته باشیم.‏ داوود پادشاه «تمامی روز» به خدا دعا می‌کرد.‏ (‏مزمور ۸۶:‏۳‏)‏ داوود بارها شب را در دعا به صبح رساند،‏ مثل زمانی که در بیابان فراری شده بود.‏ (‏مزمور ۶۳:‏۶،‏ ۷‏)‏ پولُس رسول ما را چنین ترغیب کرد:‏ «در هر موقعیت .‏ .‏ .‏ با هدایت روح‌القدس به درگاه خدا بیایید.‏» (‏اِفِسُسیان ۶:‏۱۸‏)‏ ما چند وقت یک بار دعا می‌کنیم؟‏ آیا از راز و نیاز با خدا لذّت می‌بریم؟‏ در سختی‌ها آیا کمک او را می‌طلبیم؟‏ قبل از گرفتن تصمیم‌های مهم،‏ آیا در دعا از خدا راهنمایی می‌خواهیم؟‏ وقتی از ته دل به خدا دعا می‌کنیم،‏ او به ما نزدیک می‌شود.‏ به علاوه،‏ او به ما این اطمینان را می‌دهد که به دعاهای ما گوش می‌دهد و راه‌هایمان را راست می‌گرداند.‏

از آنجا که ما می‌توانیم بر یَهُوَه کاملاً توکل کنیم،‏ تکیه کردن بر عقل خود یا بر افراد سرشناس این دنیا حماقت است!‏ سلیمان چنین توصیه می‌کند:‏ ‏«خویشتن را حکیم مپندار؛‏ از خداوند بترس و از شرارت دوری کن.‏ این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود.‏»‏ (‏امثال ۳:‏۷،‏ ۸‏)‏ ترس از ناخشنود کردن خدا باید بر اعمال،‏ افکار و احساسات ما حکمفرما باشد.‏ اگر ترسی توأم با احترام از خدا داشته باشیم،‏ بدی نمی‌کنیم و از لحاظ روحانی شفا و نیروی تازه می‌یابیم.‏

بهترین خود را به یَهُوَه ادا کنید

از یک راه دیگر نیز می‌توانیم به خدا نزدیک شویم.‏ سلیمان پادشاه گفت:‏ ‏«خداوند را با دارایی خود حرمت دار و با نوبرهای همهٔ محصول خویش.‏»‏ (‏امثال ۳:‏۹‏)‏ حرمت داشتن یَهُوَه به مفهوم گرامی داشتن و تمجید اوست.‏ در واقع با شرکت در کار موعظه و شهادت دادن به نام او،‏ او را تمجید می‌کنیم.‏ «دارایی» ما شامل وقت،‏ استعداد،‏ توانایی و اموال مادی ما می‌شود.‏ این‌ها باید «نوبرهای» ما باشد یا به عبارتی دیگر باید بهترین خود را در راه خدمت به خدا ادا کنیم.‏ زیرا مصممیم که ‹همواره نخست،‏ در پی پادشاهی خدا و عدالت او باشیم.‏›—‏مَتّی ۶:‏۳۳‏.‏

‏(‏امثال ۳:‏۵-‏۸‏)‏ با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن،‏ و بر عقل خویش تکیه منما؛‏ ۶ در همهٔ راههای خود او را در نظر داشته باش،‏ و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.‏ ۷ خویشتن را حکیم مپندار؛‏ از خداوند بترس و از شرارت دوری کن.‏ ۸ این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود.‏

ب۰۰‏-۱۵ E/‏۱ ۲۴

تقویت دوستی با یَهُوَه

ما می‌خواهیم برای خصوصیات محبت و وفاداری چنان ارزش قائل شویم که آن‌ها را مانند گردن‌بندی پرارزش «بر گردن خود» داشته باشیم،‏ زیرا «در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی» خواهیم یافت.‏ همچنین این خصوصیات نباید فقط در رفتارمان نمایان باشد بلکه باید آن‌ها را «بر لوحِ دلِ خویش» نیز بنگاریم یا به عبارتی دیگر آن‌ها را بخشی از شخصیت خود سازیم.‏

توکل کامل به یَهُوَه

سلیمان حکیم چنین ادامه می‌دهد:‏ ‏«با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن،‏ و بر عقل خویش تکیه منما؛‏ در همهٔ راههای خود او را در نظر داشته باش،‏ و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.‏»‏‏—‏امثال ۳:‏۵،‏ ۶‏.‏

یَهُوَه شایستهٔ توکل کامل ماست.‏ در کلام خدا به «کثرت قوّت و عظمت قدرت» آفریدگارمان اشاره شده است.‏ (‏اِشَعْیا ۴۰:‏۲۶،‏ ۲۹‏)‏ او قادر است مقاصدش را به انجام رساند.‏ نام او به مفهوم «او سبب شدن می‌شود» است و اطمینان ما را به توانایی او در وفا کردن به وعده‌هایش،‏ قوّت می‌بخشد!‏ خدا مظهر حقیقت و راستی است چرا که «ممکن نیست خدا .‏ .‏ .‏ دروغ بگوید.‏» (‏عبرانیان ۶:‏۱۸‏)‏ خصوصیت غالب او محبت است.‏ (‏۱یو ۴:‏۸‏)‏ «خداوند عادل است در همهٔ راههای خود،‏ و پر از محبت،‏ در همهٔ کارهای خویش.‏» (‏مزمور ۱۴۵:‏۱۷‏)‏ اگر نتوانیم به خدا اعتماد کنیم،‏ به چه کسی می‌توانیم اعتماد کنیم؟‏ البته برای این که بتوانیم به خدا اعتماد داشته باشیم،‏ باید ‹بچشیم و ببینیم که او نیکوست› یعنی باید آموخته‌های خود را به کار گیریم و بر نتایج خوب آن تأمّل کنیم.‏—‏مزمور ۳۴:‏۸‏.‏

چگونه می‌توانیم در همهٔ راه‌های خود یَهُوَه را در نظر داشته باشیم؟‏ مزمورنویس تحت الهام خدا چنین نوشت:‏ «در تمامی کارهای تو تأمل خواهم کرد و به اعمال تو خواهم اندیشید.‏» (‏مزمور ۷۷:‏۱۲‏)‏ از آنجا که خدا نامرئی است،‏ برای نزدیک‌تر شدن به او،‏ تأمّل بر اعمال عظیم و رفتار او با قومش بسیار اهمیت دارد.‏

با دعا نیز می‌توانیم یَهُوَه را در کارهای خود در نظر داشته باشیم.‏ داوود پادشاه «تمامی روز» به خدا دعا می‌کرد.‏ (‏مزمور ۸۶:‏۳‏)‏ داوود بارها شب را در دعا به صبح رساند،‏ مثل زمانی که در بیابان فراری شده بود.‏ (‏مزمور ۶۳:‏۶،‏ ۷‏)‏ پولُس رسول ما را چنین ترغیب کرد:‏ «در هر موقعیت .‏ .‏ .‏ با هدایت روح‌القدس به درگاه خدا بیایید.‏» (‏اِفِسُسیان ۶:‏۱۸‏)‏ ما چند وقت یک بار دعا می‌کنیم؟‏ آیا از راز و نیاز با خدا لذّت می‌بریم؟‏ در سختی‌ها آیا کمک او را می‌طلبیم؟‏ قبل از گرفتن تصمیم‌های مهم،‏ آیا در دعا از خدا راهنمایی می‌خواهیم؟‏ وقتی از ته دل به خدا دعا می‌کنیم،‏ او به ما نزدیک می‌شود.‏ به علاوه،‏ او به ما این اطمینان را می‌دهد که به دعاهای ما گوش می‌دهد و راه‌هایمان را راست می‌گرداند.‏

از آنجا که ما می‌توانیم بر یَهُوَه کاملاً توکل کنیم،‏ تکیه کردن بر عقل خود یا بر افراد سرشناس این دنیا حماقت است!‏ سلیمان چنین توصیه می‌کند:‏ ‏«خویشتن را حکیم مپندار؛‏ از خداوند بترس و از شرارت دوری کن.‏ این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود.‏»‏ (‏امثال ۳:‏۷،‏ ۸‏)‏ ترس از ناخشنود کردن خدا باید بر اعمال،‏ افکار و احساسات ما حکمفرما باشد.‏ اگر ترسی توأم با احترام از خدا داشته باشیم،‏ بدی نمی‌کنیم و از لحاظ روحانی شفا و نیروی تازه می‌یابیم.‏

بهترین خود را به یَهُوَه ادا کنید

از یک راه دیگر نیز می‌توانیم به خدا نزدیک شویم.‏ سلیمان پادشاه گفت:‏ ‏«خداوند را با دارایی خود حرمت دار و با نوبرهای همهٔ محصول خویش.‏»‏ (‏امثال ۳:‏۹‏)‏ حرمت داشتن یَهُوَه به مفهوم گرامی داشتن و تمجید اوست.‏ در واقع با شرکت در کار موعظه و شهادت دادن به نام او،‏ او را تمجید می‌کنیم.‏ «دارایی» ما شامل وقت،‏ استعداد،‏ توانایی و اموال مادی ما می‌شود.‏ این‌ها باید «نوبرهای» ما باشد یا به عبارتی دیگر باید بهترین خود را در راه خدمت به خدا ادا کنیم.‏ زیرا مصممیم که ‹همواره نخست،‏ در پی پادشاهی خدا و عدالت او باشیم.‏›—‏مَتّی ۶:‏۳۳‏.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏امثال ۱:‏۷‏)‏ ترس خداوند سرآغاز دانش است،‏ اما حکمت و ادب را جاهلان خوار می‌شمارند.‏

it‏-‏۲-‏۱۸۰ E

شناخت و دانش

سرچشمهٔ شناخت و دانش.‏ یَهُوَه در واقع سرچشمهٔ شناخت و دانش است.‏ او سرچشمهٔ حیات نیز است و بدون حیات،‏ کسی نمی‌تواند شناخت کسب کند.‏ (‏مز ۳۶:‏۹؛‏ اع‍ ۱۷:‏۲۵،‏ ۲۸‏)‏ افزون بر این،‏ از آنجا که خدا همه چیز را آفرید،‏ شناخت و دانش بشری از بررسی صنعت دست خدا حاصل می‌شود.‏ (‏مک‍ ۴:‏۱۱؛‏ مز ۱۹:‏۱،‏ ۲‏)‏ همچنین انسان‌ها می‌توانند با بررسی کلام الهام‌شدهٔ خدا،‏ با خواست او و مقاصدش آشنا شوند.‏ (‏۲تی‍ ۳:‏۱۶،‏ ۱۷‏)‏ بنابراین منشأ شناخت حقیقی یَهُوَه خداست و آنان که در پی آن هستند باید از خدا ترسی توأم با احترام داشته باشند تا از ناخشنود ساختن او امتناع ورزند.‏ چنین ترسی «سرآغاز دانش» است.‏ (‏ام‍ ۱:‏۷‏)‏ با چنین ترسی شخص می‌تواند دانش یا شناخت حقیقی را به دست آورد،‏ ولی کسانی که خدا را نادیده می‌گیرند درک درستی از آنچه مشاهده می‌کنند به دست نمی‌آورند.‏

‏(‏امثال ۶:‏۱-‏۵‏)‏ پسرم،‏ اگر برای دیگری ضامن شده‌ای و برای بیگانه تعهد سپرده‌ای؛‏ ۲ اگر از سخنان زبانت به دام افتاده‌ای و از کلام دهانت گرفتار آمده‌ای؛‏ ۳ پس،‏ پسرم،‏ چنین کن تا رهایی یابی،‏ زیرا به دست دیگری افتاده‌ای:‏ برو و خویشتن را فروتن ساز و به او التماس کن!‏ ۴ خواب به چشمانت راه مده،‏ و نه سنگینی به پِلکهایت.‏ ۵ خود را همچون غزالی از کمند شکارچی برهان،‏ و همچون پرنده‌ای از دام صیاد.‏

ب۰۰‏-۱۵ E/‏۹ ۲۵-‏۲۶

حفظ شهرتی خوب

کسی که در طراحی ساختمان مهارت دارد،‏ به عنوان معماری ماهر نام او معروف می‌شود.‏ جوانی که در تحصیلاتش به‌خوبی پیشرفت می‌کند،‏ به عنوان شاگردی ممتاز شناخته می‌شود.‏ حتی کسی که هیچ کاری نکند ممکن است به عنوان فردی کاهل معروف شود.‏ کتاب مقدّس به ارزش نیکنامی چنین اشاره می‌کند:‏ «نیکنامی از ثروتِ عظیم برتر است؛‏ و [شهرتی خوب] از سیم و زر،‏ بهتر.‏»—‏امثال ۲۲:‏۱‏.‏

نامی نیک یا شهرت خوب به مرور و با انجام بسیاری اعمال کوچک به دست می‌آید.‏ البته،‏ با یک عمل نابخردانه ممکن است نام نیکوی خود را از دست دهیم.‏ برای مثال،‏ دست زدن به امور غیراخلاقی،‏ شهرت شخص را آلوده می‌کند.‏ در باب ۶ کتاب امثال‏،‏ سلیمان پادشاه از صفات و اعمالی می‌گوید که ممکن است ما را بدنام سازد و خللی در رابطهٔ ما با یَهُوَه خدا ایجاد کند.‏ این صفات و اعمال شامل نذر کردن از روی بی‌فکری،‏ کاهلی،‏ فریبکاری،‏ اعمال نامشروع جنسی و هر آنچه را که یَهُوَه از آن نفرت دارد می‌شود.‏ اگر به این پند عمل کنیم،‏ شهرت خوب خود را حفظ خواهیم کرد.‏

عاقلانه تعهد ببندید

باب ۶ کتاب امثال با این سخنان آغاز می‌شود:‏ ‏«پسرم،‏ اگر برای دیگری ضامن شده‌ای و برای بیگانه تعهد سپرده‌ای؛‏ اگر از سخنان زبانت به دام افتاده‌ای و از کلام دهانت گرفتار آمده‌ای؛‏ پس،‏ پسرم،‏ چنین کن تا رهایی یابی،‏ زیرا به دست دیگری افتاده‌ای:‏ برو و خویشتن را فروتن ساز و به او التماس کن!‏»‏‏—‏امثال ۶:‏۱-‏۳‏.‏

در این امثال به ما هشدار داده شده است که در معامله‌های دیگران دخالت نکنیم به‌خصوص معامله‌های افراد غریبه.‏ به اسرائیلیان گفته شده بود که اگر برادرشان فقیر شود و محتاج گردد،‏ از او دستگیری کنند.‏ (‏لاویان ۲۵:‏۳۵-‏۳۸‏)‏ با این حال،‏ برخی از اسرائیلیان دست به فعالیت‌های تجاری زدند و دیگران را وادار کردند که «ضامن» آنان شوند.‏ ما نیز شاید با موقعیتی مشابه روبرو شویم.‏ برای مثال،‏ نهادهای اقتصادی ممکن است قبل از دادن وام به کسی،‏ ضامن بخواهند.‏ اگر عجولانه ضامن شویم،‏ نابخردانه عمل کرده‌ایم،‏ زیرا ممکن است از نظر اقتصادی در دام بیفتیم و نزد بانک و وام‌دهنده‌های دیگر بی‌اعتبار شویم!‏

اگر ما دست به کاری زده باشیم که در ابتدا عاقلانه به نظر می‌آمد،‏ ولی بعد از بررسی دقیق‌تر مشخص شود که عاقلانه نیست،‏ چه باید کنیم؟‏ به ما توصیه شده است که در چنین موقیعتی،‏ ‹خود را فروتن سازیم و به کسی که با او تعهد بسته‌ایم التماس کنیم.‏› در واقع باید هر کاری که از دستتمان برآید انجام دهیم تا مشکل را حل کنیم.‏ در یک کتاب مرجع آمده است:‏ «تا زمانی که با شاکی خود به توافق نرسیدید از تلاش دست نکشید.‏» به علاوه،‏ ما باید بی‌درنگ چنین کنیم زیرا سلیمان در ادامه گفت:‏ «خواب به چشمانت راه مده،‏ و نه سنگینی به پِلکهایت.‏ خود را همچون غزالی از کمند شکارچی برهان،‏ و همچون پرنده‌ای از دام صیاد.‏» (‏امثال ۶:‏۴،‏ ۵‏)‏ بهتر است که در صورت امکان،‏ خود را از تعهدی نامعقول برهانیم تا به خاطر آن در دام نیفتیم.‏

همانند مورچه سختکوش باشید

در کتاب امثال آمده است:‏ ‏«کاهِلا!‏ نزد مورچه برو،‏ و به راههایش بیَندیش و حکمت بیاموز!‏»‏ اما چه حکمتی؟‏ سلیمان پاسخ می‌دهد:‏ ‏«او را نه فرمانده‌ای است و نه صاحبمنصب و حاکمی؛‏ با این همه،‏ توشهٔ خود در تابستان فراهم می‌کند و آذوقهٔ خویش در موسم حصاد گرد می‌آورد.‏»—‏امثال ۶:‏۶-‏۸‏.‏

مورچه‌ها به‌خوبی سازماندهی شده‌اند و به نحوی چشمگیر با همدیگر همکاری می‌کنند.‏ از روی غریزه،‏ خوراک خود را جمع می‌کنند.‏ با آن که یک مورچهٔ ملکه وجود دارد،‏ این ملکه فقط از این جهت ملکه است که تخم می‌گذارد و مادر سایر مورچه‌هاست.‏ از این رو،‏ مورچهٔ ملکه «فرمانده‌ای» نیست که به سایر مورچه‌ها فرمان دهد.‏ اما حتی بدون داشتن فرمانده،‏ مورچه‌ها به طور خسته‌ناپذیر به کار خود ادامه می‌دهند.‏

قطعاً ما نیز باید مانند مورچه‌ها سختکوش باشیم.‏ سختکوشی و تلاش برای بهبود کیفیت کارمان به نفع ماست،‏ چه در ملأ عام باشد چه در خفا.‏ بلی،‏ در مدرسه،‏ در محل کار و در جماعت باید نهایت سعی خود را بکنیم.‏ همان طور که مورچه از سختکوشی خود فایده می‌برد یَهُوَه نیز می‌خواهد ما از حاصل زحمت خود لذّت ببریم.‏ (‏جامعه ۳:‏۱۳،‏ ۲۲؛‏ ۵:‏۱۸‏)‏ وجدانی آسوده و رضایت خاطر از سختکوشی حاصل می‌شود.‏—‏جامعه ۵:‏۱۲‏.‏

سلیمان با استفاده از دو سؤال سعی کرد کاهل را از خواب غفلت بیدار کند:‏ ‏«کاهلا!‏ تا به کی خواهی خُفت؟‏ و از خوابِ خود کی بر خواهی خاست؟‏»‏ در ادامه سلیمان گویی از زبان شخص کاهل سخن می‌گوید:‏ ‏«اندکی خفتن و اندکی چُرت زدن،‏ و اندکی دست بر دست گذاشتن برای استراحت،‏ و فقر همچون راهزن بر تو خواهد تاخت و ناداری،‏ به‌سان مردی مسلح.‏»‏ (‏امثال ۶:‏۹-‏۱۱‏)‏ شخص کاهل به‌سرعت فقیر و محتاج می‌شود.‏ مزرعه‌های او ویران می‌شود.‏ (‏امثال ۲۴:‏۳۰،‏ ۳۱‏)‏ چنین کسی از نظر کاری نیز صدمه می‌بیند.‏ کارفرمایان تا به کی اشخاص کاهل را تحمّل خواهند کرد؟‏ آیا دانش‌آموزی که در درس خواندن کاهل باشد،‏ می‌تواند انتظار داشته باشد که در امتحاناتش موفق شود؟‏

صادق باشید

سلیمان به عاملی دیگر که شخص را در جامعه بدنام می‌سازد و خللی در رابطه‌اش با خدا ایجاد می‌کند،‏ اشاره می‌کند:‏ ‏«شخص رذل و خبیث با زبانی کج می‌گردد،‏ با چشم چشمک می‌زند،‏ با پا علامت می‌دهد،‏ به انگشت اشاره می‌کند،‏ با دلی منحرف شرارتها ابداع می‌کند و هر دَم تخم نفاق می‌پاشد.‏»—‏امثال ۶:‏۱۲-‏۱۴‏.‏

در این آیات یک شخص فریبکار توصیف شده است که سعی می‌کند دروغ‌های خود را پنهان کند.‏ چگونه؟‏ نه فقط «با زبانی کج» بلکه با رفتارش نیز.‏ محققی در این خصوص می‌گوید:‏ «شخص فریبکار برای فریب دادن کسی از ایما و اشارات،‏ لحن سخن گفتن و حتی صورت خود بهره می‌گیرد؛‏ در پس ظاهری صادق،‏ ذهنی منحرف و دلی پر از اندیشه‌های تفرقه‌آمیز نهفته است.‏» چنین شخص «رذل» همیشه توطعه می‌چیند و بین دیگران تفرقه و جدایی می‌اندازد.‏ عاقبت او چه خواهد بود؟‏

۱۰-‏۱۶ اکتبر

گنج‌هایی در کلام خدا | امثال ۷-‏۱۱

‏«دل شما متمایل نشود»:‏

‏(‏امثال ۷:‏۶-‏۱۲‏)‏ زیرا از پنجرهٔ خانهٔ خویش و از پسِ شبکهٔ آن،‏ بیرون را نگریستم ۷ و در میان ساده‌لوحان،‏ در بین جوانان،‏ جوانی کم‌عقل دیدم ۸ که در کوچه از نزدیکی گوشهٔ او می‌گذشت و از راهِ خانهٔ او می‌رفت،‏ ۹ شامگاهان،‏ آنگاه که روز رنگ می‌باخت و تاریکیِ شب دامن می‌گسترد.‏ ۱۰ و اینک،‏ زنی به دیدار او آمد،‏ در لباس فاحشه،‏ با خباثت دل.‏ ۱۱ زنی یاوه‌گو و سرکش،‏ که پاهایش در خانه تاب نمی‌آورَد؛‏ ۱۲ دَمی در کوچه‌ها و دمی دیگر در میدانها در گوشه‌ای به کمین است.‏

ب۰۰‏-‏۱۵ E/‏۱۱ ۲۹-‏۳۰

‏«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»‏

سلیمان در ادامه می‌گوید:‏ ‏«آنها را بر انگشتان خود بربند و بر لوحِ دل خویش بنگار.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۳‏)‏ همان طور که انگشتانمان همیشه جلوی رویمان است و با آن‌ها کارهایمان را انجام می‌دهیم،‏ تعالیم کتاب مقدّس نیز باید در همهٔ کارهای ما راهنمای ما باشد،‏ چه از اوان کودکی با آن آشنا شده‌ایم،‏ چه بعدها آن را فرا گرفته‌ایم.‏ ما باید تعالیم کتاب مقدّس را بر دل خود بنگاریم یا به عبارتی آن را بخشی از وجود خود سازیم.‏

سلیمان به اهمیت حکمت و فهم نیز اشاره می‌کند و می‌گوید:‏ ‏«به حکمت بگو:‏ ‹تو خواهر منی›،‏ و فهم را دوست خویش بخوان.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۴‏)‏ حکمت به مفهوم توانایی شخص در به‌کارگیری شناخت و دانش است.‏ ما باید حکمت را چنان دوست داشته باشیم که گویی خواهر ماست.‏ فهم به چه معناست؟‏ فهم،‏ بینش و ادراک را نیز در بر می‌گیرد و طبق این آیه فهم باید مانند دوست صمیمی ما باشد.‏

چرا باید به تعالیم کتاب مقدّس عمل کنیم و حکمت و فهم را دوست داشته باشیم؟‏ ‏«تا [خود] را از زن زناکار حفظ [کنیم]،‏ و از زن بیگانه که سخنان تملّق‌آمیز می‌گوید.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۵‏)‏ بلی،‏ حکمت و فهم،‏ ما را از شخصی که مرتکب اعمال نامشروع جنسی می‌شود،‏ در امان نگاه می‌دارد.‏

برخورد مرد جوان با زنی فریبکار

سلیمان پادشاه اکنون صحنه‌ای را تعریف می‌کند که خود دیده است.‏ او می‌گوید:‏ ‏«از پنجرهٔ خانهٔ خویش و از پسِ شبکهٔ آن،‏ بیرون را نگریستم و در میان ساده‌لوحان،‏ در بین جوانان،‏ جوانی کم‌عقل دیدم که در کوچه از نزدیکی گوشهٔ او می‌گذشت و از راهِ خانهٔ او می‌رفت،‏ شامگاهان،‏ آنگاه که روز رنگ می‌باخت و تاریکیِ شب دامن می‌گسترد.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۶-‏۹‏.‏

سلیمان از پنجره‌ای به بیرون نگاه می‌کند که شبکه دارد؛‏ از قرار معلوم شبکه دارای تخته‌های نازک و کنده‌کاری‌شده است.‏ هنگام غروب آفتاب،‏ روز رنگ می‌بازد و تاریکی خیابان‌ها را فرا می‌گیرد.‏ چشم سلیمان به جوانی کم‌عقل می‌افتد.‏ احتمالاً این جوان می‌دانست وارد چه محلّه‌ای می‌شود و این که خود را در معرض چه خطری قرار می‌دهد.‏ این جوان «از راهِ خانهٔ او» می‌رود.‏ اما «او» کیست؟‏

سلیمان در ادامه می‌گوید:‏ ‏«اینک،‏ زنی به دیدار او آمد،‏ در لباس فاحشه،‏ با خباثت دل.‏ زنی یاوه‌گو و سرکش،‏ که پاهایش در خانه تاب نمی‌آورَد؛‏ دَمی در کوچه‌ها و دمی دیگر در میدانها در گوشه‌ای به کمین است.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۱۰-‏۱۲‏.‏

لباس او حاکی از شخصیت اوست.‏ (‏پیدایش ۳۸:‏۱۴،‏ ۱۵‏)‏ او لباس روسپی بر تن دارد.‏ به علاوه،‏ او فریبکار نیز است و نیّتی بد دارد.‏ او یاوه‌گو و سرکش،‏ پرحرف و سرسخت و بی‌شرم و گستاخ است.‏ به جای این که خانه بماند،‏ ترجیح می‌دهد که در گوشه و کنار خیابان‌ها در کمین کسی مانند این جوان بشیند.‏

‏«او را با سخنان بسیار بفریفت»‏

بدین شکل،‏ یک جوان با زنی روسپی برخورد می‌کند.‏ این صحنه نظر سلیمان را جلب می‌کند.‏ او می‌گوید:‏ ‏«او را بگرفت و ببوسید و روی خویش بی‌حیا ساخت و گفت:‏ ‹نزد من قربانیهای رفاقت است؛‏ زیرا امروز نذرهایم را ادا کرده‌ام.‏ پس به دیدار تو بیرون آمدم و تو را سخت جستجو کرده،‏ یافتم!‏›»‏‏—‏امثال ۷:‏۱۳-‏۱۵‏.‏

سخنان این زن اغواکننده است.‏ او با اطمینان سخن می‌گوید و قصد او این است که جوان را به گمراهی کشد.‏ با اشاره به قربانی‌های رفاقت و نذرها،‏ ادعای درستکاری می‌کند گویی که به خدا نزدیک است.‏ تقدیم قربانی‌های رفاقت در معبد شامل تقدیم گوشت،‏ آرد،‏ روغن و شراب می‌شود.‏ (‏لاویان ۱۹:‏۵،‏ ۶؛‏ ۲۲:‏۲۱؛‏ اعداد ۱۵:‏۸-‏۱۰‏)‏ از آنجا که خود قربانی رفاقت را تقدیم کرده بود،‏ به کنایه می‌گوید که غذا و نوشیدنی فراوان در خانه دارد.‏ از این رو،‏ آن جوان می‌توانست اوقات خوشی در آنجا داشته باشد.‏ آن زن ادعا می‌کند که برای دیدن آن جوان از خانهٔ خود بیرون می‌آید اما این کاملاً دروغ است.‏ محققی در این رابطه می‌گوید:‏ «درست است که آن زن به دنبال کسی می‌گشت اما آیا واقعاً به دنبال این شخص خاص بود؟‏ تنها فردی ساده‌لوح مانند این جوان می‌توانست چنین حرفی را باور کند.‏»‏

آن زن با لباس،‏ سخنان تملّق‌آمیز،‏ در آغوش کشیدن و بوسیدن آن جوان،‏ سعی دارد او را اغوا کند.‏ سپس می‌کوشد او را با استفاده از عطریات به گمراهی بکشد و می‌گوید:‏ ‏«بر بستر خود دیباها از کتان مصری گسترانیده‌ام؛‏ بسترم را با مُر و عود و دارچین عطرآگین کرده‌ام.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۱۶،‏ ۱۷‏)‏

آن زن چنین ادامه می‌دهد:‏ ‏«بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛‏ بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!‏»‏ پیشنهاد او صرفاً صرف شام نبود.‏ او قصد همبستر شدن با او داشت و این پیشنهاد در نظر این جوان گیرا و جالب می‌آید.‏ در آخر آن زن می‌افزاید:‏ ‏«زیرا شوهرم در خانه نیست و به سفری دراز رفته است.‏ کیسهٔ پر از پول با خود برده و تا بَدرِ کامل باز نخواهد گشت.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۱۸-‏۲۰‏)‏ آن زن در واقع به او اطمینان می‌بخشد که شوهرش در سفر است و غافلگیر نخواهند شد.‏ او در اغوای این جوان به‌راستی ماهر است!‏ ‏«پس او را با سخنان بسیار بفریفت و با چرب‌زبانی اغوا کرد.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۲۱‏)‏ فقط کسانی مانند یوسف می‌توانند چنین پیشنهاد وسوسه‌انگیز را رد کنند.‏ (‏پیدایش ۳۹:‏۹،‏ ۱۲‏)‏ این جوان چطور؟‏

‏(‏امثال ۷:‏۱۳-‏۲۳‏)‏ پس او را بگرفت و ببوسید و روی خویش بی‌حیا ساخت و گفت:‏ ۱۴ «نزد من قربانیهای رفاقت است؛‏ زیرا امروز نذرهایم را ادا کرده‌ام.‏ ۱۵ پس به دیدار تو بیرون آمدم و تو را سخت جستجو کرده،‏ یافتم!‏ ۱۶ بر بستر خود دیباها از کتان مصری گسترانیده‌ام؛‏ ۱۷ بسترم را با مُر و عود و دارچین عطرآگین کرده‌ام.‏ ۱۸ بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛‏ بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!‏ ۱۹ زیرا شوهرم در خانه نیست و به سفری دراز رفته است.‏ ۲۰ کیسهٔ پر از پول با خود برده و تا بَدرِ کامل باز نخواهد گشت.‏» ۲۱ پس او را با سخنان بسیار بفریفت و با چرب‌زبانی اغوا کرد.‏ ۲۲ و جوان بی‌درنگ از پی او روان شد،‏ همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود و آهویی که به دام گرفتار می‌آید،‏ ۲۳ تا آنگاه که تیری بر جگرش می‌نشیند،‏ چونان پرنده‌ای که به سوی دام می‌شتابد،‏ و نمی‌داند که به بهای جانش تمام خواهد شد.‏

ب۰۰‏-‏۱۵ E/‏۱۱ ۳۰-‏۳۱

‏«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»‏

سلیمان در ادامه می‌گوید:‏ ‏«اینک،‏ زنی به دیدار او آمد،‏ در لباس فاحشه،‏ با خباثت دل.‏ زنی یاوه‌گو و سرکش،‏ که پاهایش در خانه تاب نمی‌آورَد؛‏ دَمی در کوچه‌ها و دمی دیگر در میدانها در گوشه‌ای به کمین است.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۱۰-‏۱۲‏.‏

لباس او حاکی از شخصیت اوست.‏ (‏پیدایش ۳۸:‏۱۴،‏ ۱۵‏)‏ او لباس روسپی بر تن دارد.‏ به علاوه،‏ او فریبکار نیز است و نیّتی بد دارد.‏ او یاوه‌گو و سرکش،‏ پرحرف و سرسخت و بی‌شرم و گستاخ است.‏ به جای این که خانه بماند،‏ ترجیح می‌دهد که در گوشه و کنار خیابان‌ها در کمین کسی مانند این جوان بشیند.‏

‏«او را با سخنان بسیار بفریفت»‏

بدین شکل،‏ یک جوان با زنی روسپی برخورد می‌کند.‏ این صحنه نظر سلیمان را جلب می‌کند.‏ او می‌گوید:‏ ‏«او را بگرفت و ببوسید و روی خویش بی‌حیا ساخت و گفت:‏ ‹نزد من قربانیهای رفاقت است؛‏ زیرا امروز نذرهایم را ادا کرده‌ام.‏ پس به دیدار تو بیرون آمدم و تو را سخت جستجو کرده،‏ یافتم!‏›»‏‏—‏امثال ۷:‏۱۳-‏۱۵‏.‏

سخنان این زن اغواکننده است.‏ او با اطمینان سخن می‌گوید و قصد او این است که جوان را به گمراهی کشد.‏ با اشاره به قربانی‌های رفاقت و نذرها،‏ ادعای درستکاری می‌کند گویی که به خدا نزدیک است.‏ تقدیم قربانی‌های رفاقت در معبد شامل تقدیم گوشت،‏ آرد،‏ روغن و شراب می‌شود.‏ (‏لاویان ۱۹:‏۵،‏ ۶؛‏ ۲۲:‏۲۱؛‏ اعداد ۱۵:‏۸-‏۱۰‏)‏ از آنجا که خود قربانی رفاقت را تقدیم کرده بود،‏ به کنایه می‌گوید که غذا و نوشیدنی فراوان در خانه دارد.‏ از این رو،‏ آن جوان می‌توانست اوقات خوشی در آنجا داشته باشد.‏ آن زن ادعا می‌کند که برای دیدن آن جوان از خانهٔ خود بیرون می‌آید اما این کاملاً دروغ است.‏ محققی در این رابطه می‌گوید:‏ «درست است که آن زن به دنبال کسی می‌گشت اما آیا واقعاً به دنبال این شخص خاص بود؟‏ تنها فردی ساده‌لوح مانند این جوان می‌توانست چنین حرفی را باور کند.‏»‏

آن زن با لباس،‏ سخنان تملّق‌آمیز،‏ در آغوش کشیدن و بوسیدن آن جوان،‏ سعی دارد او را اغوا کند.‏ سپس می‌کوشد او را با استفاده از عطریات به گمراهی بکشد و می‌گوید:‏ ‏«بر بستر خود دیباها از کتان مصری گسترانیده‌ام؛‏ بسترم را با مُر و عود و دارچین عطرآگین کرده‌ام.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۱۶،‏ ۱۷‏)‏

آن زن چنین ادامه می‌دهد:‏ ‏«بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛‏ بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!‏»‏ پیشنهاد او صرفاً صرف شام نبود.‏ او قصد همبستر شدن با او داشت و این پیشنهاد در نظر این جوان گیرا و جالب می‌آید.‏ در آخر آن زن می‌افزاید:‏ ‏«زیرا شوهرم در خانه نیست و به سفری دراز رفته است.‏ کیسهٔ پر از پول با خود برده و تا بَدرِ کامل باز نخواهد گشت.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۱۸-‏۲۰‏)‏ آن زن در واقع به او اطمینان می‌بخشد که شوهرش در سفر است و غافلگیر نخواهند شد.‏ او در اغوای این جوان به‌راستی ماهر است!‏ ‏«پس او را با سخنان بسیار بفریفت و با چرب‌زبانی اغوا کرد.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۲۱‏)‏ فقط کسانی مانند یوسف می‌توانند چنین پیشنهاد وسوسه‌انگیز را رد کنند.‏ (‏پیدایش ۳۹:‏۹،‏ ۱۲‏)‏ این جوان چطور؟‏

‏«همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود»‏

سلیمان می‌گوید:‏ ‏«جوان بی‌درنگ از پی او روان شد،‏ همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود و آهویی که به دام گرفتار می‌آید،‏ تا آنگاه که تیری بر جگرش می‌نشیند،‏ چونان پرنده‌ای که به سوی دام می‌شتابد،‏ و نمی‌داند که به بهای جانش تمام خواهد شد.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۲۲،‏ ۲۳‏.‏

پیشنهاد آن زن برای آن جوان بسیار وسوسه‌انگیز است.‏ او «همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود» در پی او می‌رود.‏ همان طور که یک زندانی نمی‌تواند خود را از غل و زنجیر رها کند،‏ آن جوان نیز تسلیم وسوسه شده،‏ به گناه کشیده می‌شود.‏ خطر را تا زمانی که «تیری بر جگرش می‌نشیند» نمی‌بیند یعنی تا زمانی که برای او چنان گران تمام شود که موجب مرگش شود.‏ او ممکن است با مبتلا شدن به بیماری‌های مقاربتی بمیرد.‏ یا گناه او شاید به مرگ روحانی‌اش بینجامد،‏ زیرا «به بهای جانش تمام» می‌شود.‏ او به کل زندگی‌اش صدمه می‌زند و مرتکب گناه محض می‌گردد.‏ او مانند پرنده‌ای که در دام صیاد گرفتار می‌شود،‏ در چنگال مرگ می‌افتد.‏

‏«در طریقهایش گمراه» نشوید

سلیمان حکیم از آنچه دیده است به ما درسی می‌آموزد و می‌گوید:‏ ‏«پس حال،‏ ای پسرانم،‏ به من گوش فرا دهید و به آنچه می‌گویم توجه کنید.‏ دل شما به راههایش متمایل نشود و در طریقهایش گمراه نگردد.‏ زیرا بسیاری را از پا در افکنده و کشتگانش بی‌شمارند.‏ خانهٔ او راهِ گور است،‏ که تا به حُجره‌های مرگ سرازیر می‌شود.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۲۴-‏۲۷‏.‏

واضح است که سلیمان توصیه می‌کند که ما باید از افرادی که زندگی غیراخلاقی دارند دوری کنیم تا «زنده» بمانیم.‏ (‏امثال ۷:‏۲‏)‏ به راستی چه پند مفیدی برای روزگار ما!‏ مطمئناً باید از رفتن به مکان‌های وسوسه‌انگیز اجتناب کنیم.‏ نباید خود را در معرض خطر قرار دهیم و مانند جوانی «کم‌عقل» که در طریق‌های شخص «بیگانه» پرسه می‌زند رفتار کنیم.‏

آن «زن بیگانه» که سلیمان دید،‏ سعی داشت آن مرد جوان را با این گفته اغوا کند:‏ «بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!‏» بسیاری از جوانان روزگار ما نیز با چنین وسوسه‌ای روبرو شده‌اند.‏ اما کسی که دیگری را به اعمال نامشروع جنسی وسوسه کند،‏ از روی عشق چنین نمی‌کند بلکه از روی شهوت و خودخواهی!‏ اگر مردی با خلوص نیّت زنی را دوست داشته باشد،‏ آیا او را به کاری وسوسه می‌کند که خلاف وجدان و آموخته‌های مسیحی‌اش باشد؟‏ سلیمان چنین تذکر می‌دهد:‏ «دل شما .‏ .‏ .‏ متمایل نشود.‏»‏

سخنان شخص اغواکننده معمولاً شیرین و گیرا به نظر می‌آید.‏ اما حکمت و فهم به ما کمک می‌کند تا فریب نخوریم.‏ همچنین باید به یاد داشته باشیم که فرامین یَهُوَه ما را محفوظ نگاه می‌دارد.‏ از این رو،‏ بیایید مصمم باشیم که احکام خدا را حفظ کنیم و تا ابد زندگی کنیم.‏—‏۱یو ۲:‏۱۷‏.‏

‏(‏امثال ۷:‏۴،‏ ۵‏)‏ به حکمت بگو:‏ «تو خواهر منی»،‏ و فهم را دوست خویش بخوان.‏ ۵ تا تو را از زن زناکار حفظ کنند،‏ و از زن بیگانه که سخنان تملّق‌آمیز می‌گوید.‏

‏(‏امثال ۷:‏۲۴-‏۲۷‏)‏ پس حال،‏ ای پسرانم،‏ به من گوش فرا دهید و به آنچه می‌گویم توجه کنید.‏ ۲۵ دل شما به راههایش متمایل نشود و در طریقهایش گمراه نگردد.‏ ۲۶ زیرا بسیاری را از پا در افکنده و کشتگانش بی‌شمارند.‏ ۲۷ خانهٔ او راهِ گور است،‏ که تا به حُجره‌های مرگ سرازیر می‌شود.‏

ب۰۰‏-‏۱۵ E/‏۱۱ ۲۹

‏«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»‏

سلیمان در ادامه می‌گوید:‏ ‏«آنها را بر انگشتان خود بربند و بر لوحِ دل خویش بنگار.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۳‏)‏ همان طور که انگشتانمان همیشه جلوی رویمان است و با آن‌ها کارهایمان را انجام می‌دهیم،‏ تعالیم کتاب مقدّس نیز باید در همهٔ کارهای ما راهنمای ما باشد،‏ چه از اوان کودکی با آن آشنا شده‌ایم،‏ چه بعدها آن را فرا گرفته‌ایم.‏ ما باید تعالیم کتاب مقدّس را بر دل خود بنگاریم یا به عبارتی آن را بخشی از وجود خود سازیم.‏

سلیمان به اهمیت حکمت و فهم نیز اشاره می‌کند و می‌گوید:‏ ‏«به حکمت بگو:‏ ‹تو خواهر منی›،‏ و فهم را دوست خویش بخوان.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۴‏)‏ حکمت به مفهوم توانایی شخص در به‌کارگیری شناخت و دانش است.‏ ما باید حکمت را چنان دوست داشته باشیم که گویی خواهر ماست.‏ فهم به چه معناست؟‏ فهم،‏ بینش و ادراک را نیز در بر می‌گیرد و طبق این آیه فهم باید مانند دوست صمیمی ما باشد.‏

چرا باید به تعالیم کتاب مقدّس عمل کنیم و حکمت و فهم را دوست داشته باشیم؟‏ ‏«تا [خود] را از زن زناکار حفظ [کنیم]،‏ و از زن بیگانه که سخنان تملّق‌آمیز می‌گوید.‏»‏ (‏امثال ۷:‏۵‏)‏ بلی،‏ حکمت و فهم،‏ ما را از شخصی که مرتکب اعمال نامشروع جنسی می‌شود،‏ در امان نگاه می‌دارد.‏

برخورد مرد جوان با زنی فریبکار

سلیمان پادشاه اکنون صحنه‌ای را تعریف می‌کند که خود دیده است.‏ او می‌گوید:‏ ‏«از پنجرهٔ خانهٔ خویش و از پسِ شبکهٔ آن،‏ بیرون را نگریستم و در میان ساده‌لوحان،‏ در بین جوانان،‏ جوانی کم‌عقل دیدم که در کوچه از نزدیکی گوشهٔ او می‌گذشت و از راهِ خانهٔ او می‌رفت،‏ شامگاهان،‏ آنگاه که روز رنگ می‌باخت و تاریکیِ شب دامن می‌گسترد.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۶-‏۹‏.‏

سلیمان از پنجره‌ای به بیرون نگاه می‌کند که شبکه دارد؛‏ از قرار معلوم شبکه دارای تخته‌های نازک و کنده‌کاری‌شده است.‏ هنگام غروب آفتاب،‏ روز رنگ می‌بازد و تاریکی خیابان‌ها را فرا می‌گیرد.‏ چشم سلیمان به جوانی کم‌عقل می‌افتد.‏ احتمالاً این جوان می‌دانست وارد چه محلّه‌ای می‌شود و این که خود را در معرض چه خطری قرار می‌دهد.‏ این جوان «از راهِ خانهٔ او» می‌رود.‏ اما «او» کیست؟‏

ب۰۰‏-‏۱۵ E/‏۱۱ ۳۱

‏«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»‏

‏«همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود»‏

سلیمان می‌گوید:‏ ‏«جوان بی‌درنگ از پی او روان شد،‏ همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود و آهویی که به دام گرفتار می‌آید،‏ تا آنگاه که تیری بر جگرش می‌نشیند،‏ چونان پرنده‌ای که به سوی دام می‌شتابد،‏ و نمی‌داند که به بهای جانش تمام خواهد شد.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۲۲،‏ ۲۳‏.‏

پیشنهاد آن زن برای آن جوان بسیار وسوسه‌انگیز است.‏ او «همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رود» در پی او می‌رود.‏ همان طور که یک زندانی نمی‌تواند خود را از غل و زنجیر رها کند،‏ آن جوان نیز تسلیم وسوسه شده،‏ به گناه کشیده می‌شود.‏ خطر را تا زمانی که «تیری بر جگرش می‌نشیند» نمی‌بیند یعنی تا زمانی که برای او چنان گران تمام شود که موجب مرگش شود.‏ او ممکن است با مبتلا شدن به بیماری‌های مقاربتی بمیرد.‏ یا گناه او شاید به مرگ روحانی‌اش بینجامد،‏ زیرا «به بهای جانش تمام» می‌شود.‏ او به کل زندگی‌اش صدمه می‌زند و مرتکب گناه محض می‌گردد.‏ او مانند پرنده‌ای که در دام صیاد گرفتار می‌شود،‏ در چنگال مرگ می‌افتد.‏

‏«در طریقهایش گمراه» نشوید

سلیمان حکیم از آنچه دیده است به ما درسی می‌آموزد و می‌گوید:‏ ‏«پس حال،‏ ای پسرانم،‏ به من گوش فرا دهید و به آنچه می‌گویم توجه کنید.‏ دل شما به راههایش متمایل نشود و در طریقهایش گمراه نگردد.‏ زیرا بسیاری را از پا در افکنده و کشتگانش بی‌شمارند.‏ خانهٔ او راهِ گور است،‏ که تا به حُجره‌های مرگ سرازیر می‌شود.‏»‏‏—‏امثال ۷:‏۲۴-‏۲۷‏.‏

واضح است که سلیمان توصیه می‌کند که ما باید از افرادی که زندگی غیراخلاقی دارند دوری کنیم تا «زنده» بمانیم.‏ (‏امثال ۷:‏۲‏)‏ به راستی چه پند مفیدی برای روزگار ما!‏ مطمئناً باید از رفتن به مکان‌های وسوسه‌انگیز اجتناب کنیم.‏ نباید خود را در معرض خطر قرار دهیم و مانند جوانی «کم‌عقل» که در طریق‌های شخص «بیگانه» پرسه می‌زند رفتار کنیم.‏

آن «زن بیگانه» که سلیمان دید،‏ سعی داشت آن مرد جوان را با این گفته اغوا کند:‏ «بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!‏» بسیاری از جوانان روزگار ما نیز با چنین وسوسه‌ای روبرو شده‌اند.‏ اما کسی که دیگری را به اعمال نامشروع جنسی وسوسه کند،‏ از روی عشق چنین نمی‌کند بلکه از روی شهوت و خودخواهی!‏ اگر مردی با خلوص نیّت زنی را دوست داشته باشد،‏ آیا او را به کاری وسوسه می‌کند که خلاف وجدان و آموخته‌های مسیحی‌اش باشد؟‏ سلیمان چنین تذکر می‌دهد:‏ «دل شما .‏ .‏ .‏ متمایل نشود.‏»‏

سخنان شخص اغواکننده معمولاً شیرین و گیرا به نظر می‌آید.‏ اما حکمت و فهم به ما کمک می‌کند تا فریب نخوریم.‏ همچنین باید به یاد داشته باشیم که فرامین یَهُوَه ما را محفوظ نگاه می‌دارد.‏ از این رو،‏ بیایید مصمم باشیم که احکام خدا را حفظ کنیم و تا ابد زندگی کنیم.‏—‏۱یو ۲:‏۱۷‏.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏امثال ۹:‏۷-‏۹‏)‏ هر که تمسخرگری را تأدیب کند،‏ به استقبال بی‌حرمتی می‌رود؛‏ هر که مرد شریر را توبیخ کند،‏ بد می‌بیند.‏ ۸ تمسخرگر را توبیخ مکن،‏ مبادا از تو نفرت کند؛‏ حکیم را توبیخ کن،‏ که تو را دوست خواهد داشت.‏ ۹ حکیم را بیاموز که حکیمتر خواهد شد؛‏ پارسا را تعلیم ده که آموخته‌هایش افزون خواهد گشت.‏

ب۰۱‏-‏۱۵ E/‏۵ ۲۹-‏۳۰

حکمت به روزهای عمر ما می‌افزاید

تمام مسیحیان،‏ به‌خصوص جوانان یا کسانی که اخیراً با یَهُوَه خدا آشنا شده‌اند،‏ باید فروتنانه تأدیب یَهُوَه را بپذیرند.‏ از آنجا که آنان تجربهٔ چندانی در خدمت به خدا ندارند ممکن است به حکمت بیشتری نیاز داشته باشند.‏ نیّت آنان بد نیست اما برای آن که بتوانند دل یَهُوَه را شاد کنند به وقت بیشتری نیاز دارند.‏ افکار،‏ امیال و اهداف آنان باید مورد قبول خدا باشد.‏ بسیار اهمیت دارد که آنان ‹مشتاق شیر خالص کلام باشند تا از طریق آن برای نجات رشد کنند.‏›—‏۱پِطرُس ۲:‏۲‏.‏

به حتم،‏ همهٔ ما باید «تعالیم ابتدایی» را پشت سر بگذاریم.‏ ما باید در «عمق حکمت خدا» کندوکاو کنیم و از «خوراک سنگین» که «برای بالغان» است استفاده کنیم.‏ (‏عبرانیان ۵:‏۱۲–‏۶:‏۱؛‏ ۱قُرِنتیان ۲:‏۱۰‏)‏ «غلام امین و دانا» تحت سرپرستی عیسی،‏ خوراک روحانی را به موقع برای ما فراهم می‌کند.‏ (‏مَتّی ۲۴:‏۴۵-‏۴۷‏)‏ بیایید با سختکوشی کلام خدا و نشریات مسیحی را مطالعه کنیم.‏

‏«تمسخرگر را توبیخ مکن»‏

حکمت شامل اصلاح و توبیخ نیز می‌شود؛‏ امری که برای برخی خوش‌آیند نیست.‏ از این رو،‏ در انتهای نخستین بخش کتاب امثال آمده است:‏ ‏«هر که تمسخرگری را تأدیب کند،‏ به استقبال بی‌حرمتی می‌رود؛‏ هر که مرد شریر را توبیخ کند،‏ بد می‌بیند.‏ تمسخرگر را توبیخ مکن،‏ مبادا از تو نفرت کند.‏»‏‏—‏امثال ۹:‏۷،‏ ۸الف‏.‏

‏«تمسخرگر» نسبت به کسی که می‌کوشد او را اصلاح کند،‏ کینه به دل می‌گیرد.‏ شخص شرور نیز برای تأدیب ارزش قائل نمی‌شود.‏ به‌راستی که عاقلانه نیست که بکوشیم تعالیم زیبای کتاب مقدّس را به کسی آموزش دهیم که منکر حقیقت است یا آن را تمسخر می‌کند!‏ وقتی پولُس در اَنطاکیه موعظه می‌کرد،‏ با برخی یهودیانی که مخالف حقیقت بودند روبرو شد.‏ آنان او را به کفرگویی متهم کردند ولی پولُس با ملایمت به آنان چنین پاسخ داد:‏ «حال که [کلام خدا] را رد می‌کنید و خود را شایستهٔ زندگی ابدی نمی‌دانید،‏ ما نیز آن را به غیریهودیان موعظه می‌کنیم.‏»—‏اعمال ۱۳:‏۴۵،‏ ۴۶‏.‏

هنگام خدمت موعظه،‏ باید مواظب باشیم که با تمسخرکنندگان بحث نکنیم.‏ عیسی مسیح به شاگردانش گفت:‏ «وقتی به خانه‌ای وارد می‌شوید،‏ به اهالی خانه سلام گویید.‏ اگر لایق باشند،‏ صلحی که آرزو کرده‌اید،‏ نصیبشان می‌شود،‏ اما اگر لایق نباشند،‏ صلحی که برای آنان آرزو نموده‌اید،‏ به شما بازمی‌گردد.‏ هر جا کسی شما را نپذیرد یا به سخنانتان گوش ندهد،‏ هنگام ترک آن خانه یا شهر،‏ گرد و خاک را از پای خود بتکانید.‏»—‏مَتّی ۱۰:‏۱۲-‏۱۴‏.‏

واکنش شخص عاقل نسبت به تأدیب با واکنش تمسخرکننده تفاوت فاحشی دارد.‏ سلیمان می‌گوید:‏ ‏«حکیم را توبیخ کن،‏ که تو را دوست خواهد داشت.‏ حکیم را بیاموز که حکیمتر خواهد شد.‏»‏ (‏امثال ۹:‏۸ب،‏ ۹الف‏)‏ شخص حکیم واقف است که «هیچ تأدیبی هنگامی که به کار برده می‌شود خوشایند نیست،‏ بلکه دردآور است.‏ اما پس از مدتی،‏ برای کسانی که با آن تربیت یافته‌اند،‏ آرامش و درستکاری را به ثمر می‌آورد.‏» (‏عبرانیان ۱۲:‏۱۱‏)‏ هرچند تأدیب دردآور به نظر رسد،‏ ما نباید حالت دفاعی یا پرخاشگری داشته باشیم،‏ زیرا پذیرفتن آن تأدیب،‏ به حکمت ما می‌افزاید.‏

سلیمان حکیم در ادامه می‌گوید:‏ ‏«پارسا را تعلیم ده که آموخته‌هایش افزون خواهد گردید.‏»‏ (‏امثال ۹:‏۹‏)‏ هیچ کس چنان حکیم یا پرتجربه نیست که دیگر نتواند چیزی یاد بگیرد.‏ به‌راستی مایهٔ شادی ماست وقتی می‌بینیم شخصی سالخورده تعمید می‌گیرد!‏ باشد که ما نیز مصمم باشیم که همیشه به یادگیری علاقه داشته باشیم.‏

‏«بر سالهای عمرت افزوده خواهد گردید»‏

سلیمان توضیح می‌دهد که برای داشتن حکمت،‏ چه خصوصیتی ضروری است.‏ او گفت:‏ ‏«ترس از خداوند آغاز حکمت است،‏ و شناخت آن قدوس،‏ بصیرت.‏»‏ (‏امثال ۹:‏۱۰‏)‏ بدون ترسی توأم با احترام از خدای یکتا،‏ کسب حکمت الٰهی غیرممکن است.‏ ممکن است که شخص بسیار اطلاعات داشته باشد اما اگر خداترس نباشد،‏ اطلاعات خود را برای تمجید آفریدگارش به کار نمی‌گیرد.‏ حتی ممکن است که او با گفته‌هایش نادان به نظر رسد.‏ علاوه بر این،‏ شناخت یَهُوَه برای به دست آوردن فهم که جنبه‌ای چشمگیر از حکمت است،‏ ضروری می‌باشد.‏

حکمت چه ثمراتی به بار می‌آورد؟‏ (‏امثال ۸:‏۱۲-‏۲۱،‏ ۳۵‏)‏ سلیمان می‌گوید:‏ ‏«به واسطهٔ من،‏ روزهای تو بسیار خواهد شد و بر سالهای عمرت افزوده خواهد گردید.‏»‏ (‏امثال ۹:‏۱۱‏)‏ آری،‏ «حکمت،‏ به صاحبش حیات می‌بخشد.‏»—‏جامعه ۷:‏۱۲‏.‏

ما باید شخصاً تلاش کنیم که حکمت را به دست بیاوریم.‏ سلیمان بر این نکته اینچنین تأکید کرد:‏ ‏«اگر حکیمی،‏ خود از آن بهره خواهی برد؛‏ اگر تمسخرگری،‏ خود به تنهایی زیان خواهی دید.‏»‏ (‏امثال ۹:‏۱۲‏)‏ حکمت شخص حکیم به او فایده می‌رساند اما تمسخرگر زیان می‌بیند.‏ بلی،‏ آنچه می‌کاریم همان را درو خواهیم کرد.‏ از این رو،‏ ضروریست که گوش خود را به حکمت بسپاریم.‏—‏امثال ۲:‏۲‏.‏

بانو«جهالت»‏

سلیمان در ادامه می‌گوید:‏ ‏«بانو ‹جهالت›،‏ یاوه‌گو است و ساده‌لوح،‏ و هیچ نمی‌داند.‏ بر درِ خانهٔ خود می‌نشیند،‏ بر کرسی‌ای در بالاترین نقطهٔ شهر،‏ و رهگذران را ندا می‌دهد،‏ آنان را که مستقیم به راه خود می‌روند:‏ ‹ای ساده‌لوحان،‏ به این سو آیید!‏›»‏‏—‏امثال ۹:‏۱۳-‏۱۶الف‏.‏

جهالت به زنی بی‌انضباط و نادان تشبیه شده است؛‏ زنی که خانه‌ای ساخته است و هر کسی را که کم‌تجربه است،‏ به سوی خود فرا می‌خواند.‏ پس آیا رهگذران حکمت را انتخاب می‌کنند یا جهالت؟‏

‏«آبِ دزدیده شیرین است»‏

در این تشبیه،‏ حکمت و جهالت از مردم دعوت می‌کنند که به سوی خود روند.‏ اما درخواستشان با هم فرق می‌کند.‏ حکمت مردم را به ضیافتی از شراب،‏ گوش و نان دعوت می‌کند اما جهالت مردم را به دام می‌اندازد.‏ سلیمان می‌گوید:‏ ‏«به کم‌عقلان،‏ گوید:‏ ‹آبِ دزدیده شیرین است؛‏ و نانی که پنهانی خورده شود،‏ لذیذ.‏›»‏‏—‏امثال ۹:‏۱۶،‏ ۱۷‏.‏

‏(‏امثال ۱۰:‏۲۲‏)‏ برکت خداوند،‏ دولتمند می‌سازد،‏ و او زحمتی نیز با آن نمی‌افزاید.‏

۱۷-‏۲۳ اکتبر

گنج‌هایی در کلام خدا | امثال ۱۲-‏۱۶

‏«حکمت از طلا بهتر است»‏

‏(‏امثال ۱۶:‏۱۶،‏ ۱۷‏)‏ کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست،‏ و کسب فهم،‏ گزیده‌ای بِه از نقره!‏ ۱۷ شاهراه صالحان از بدی به دور می‌ماند؛‏ آن که مراقب راه خویش است،‏ مراقب جان خویش است.‏

ب۰۷‏-‏۱۵ E/‏۷ ۸

‏«حکمت سرپناه» است

در امثال ۱۶:‏۱۶ آمده است:‏ ‏«کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست،‏ و کسب فهم،‏ گزیده‌ای بِه از نقره!‏»‏ چرا حکمت صفتی پرارزش است؟‏ «زیرا حکمت سرپناه است،‏ چنانکه پول،‏ سرپناه.‏ اما امتیاز معرفت در این است که حکمت،‏ به صاحبش حیات می‌بخشد.‏» (‏جامعه ۷:‏۱۲‏)‏ اما حکمت چگونه به صاحبش حیات می‌بخشد؟‏

حکمت الٰهی یعنی کسب شناختی دقیق از کلام خدا و به‌کارگیری آن،‏ به ما کمک می‌کند تا اعمالمان مایهٔ خشنودی یَهُوَه باشد.‏ (‏امثال ۲:‏۱۰-‏۱۲‏)‏ سلیمان،‏ پادشاه اسرائیل باستان می‌گوید:‏ ‏«شاهراه صالحان از بدی به دور می‌ماند؛‏ آن که مراقب راه خویش است،‏ مراقب جان خویش است.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۱۷‏)‏ بلی،‏ حکمت،‏ صاحبش را از بدی دور نگاه می‌دارد و بدین شکل او را نجات می‌بخشد!‏ امثال ۱۶:‏۱۶-‏۳۳ به تأثیر مثبت حکمت بر افکار،‏ گفتار و رفتارمان اشاره می‌کند.‏

فروتن باشید

ندای حکمت چنین است:‏«من از کبر و غرور،‏ .‏ .‏ .‏ نفرت دارم.‏» (‏امثال ۸:‏۱۳‏)‏ حکمت و غرور کاملاً متضاد یکدیگرند.‏ ما باید حکیمانه عمل کنیم و مراقب باشیم که هرگز متکبّر و مغرور نشویم،‏ به‌خصوص اگر در زندگی موفق بوده‌ایم یا امتیازی در جماعت نصیبمان شده است.‏

امثال ۱۶:‏۱۸ چنین هشدار می‌دهد:‏ «غرور پیشروِ نابودی است،‏ و دل متکبر پیشروِ لغزش.‏» ما می‌توانیم به شیطان که در ابتدا فرشتهٔ کامل خدا بود فکر کنیم.‏ (‏پیدایش ۳:‏۱-‏۵؛‏ مکاشفه ۱۲:‏۹‏)‏ او به خاطر غرورش مقام آسمانی‌اش را از دست داد.‏ کتاب مقدّس می‌گوید کسی که واجد شرایط سرپرستی شود نباید نوایمان باشد،‏ «مبادا مغرور شده،‏ به محکومیتی گرفتار شود که ابلیس گرفتار شد.‏» (‏۱تیموتائوس ۳:‏۱،‏ ۲،‏ ۶‏)‏ بسیار مهم است که باعث رشد غرور در دیگران یا خود نشویم.‏

‏(‏امثال ۱۶:‏۱۸،‏ ۱۹‏)‏ غرور پیشروِ نابودی است،‏ و دل متکبر پیشروِ لغزش.‏ ۱۹ افتادگی با افتادگان،‏ بِه از تقسیم غنیمت با متکبران.‏

ب۰۷‏-‏۱۵ E/‏۷ ۸-‏۹

‏«حکمت سرپناه» است

در امثال ۱۶:‏۱۶ آمده است:‏ ‏«کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست،‏ و کسب فهم،‏ گزیده‌ای بِه از نقره!‏»‏ چرا حکمت صفتی پرارزش است؟‏ «زیرا حکمت سرپناه است،‏ چنانکه پول،‏ سرپناه.‏ اما امتیاز معرفت در این است که حکمت،‏ به صاحبش حیات می‌بخشد.‏» (‏جامعه ۷:‏۱۲‏)‏ اما حکمت چگونه به صاحبش حیات می‌بخشد؟‏

حکمت الٰهی یعنی کسب شناختی دقیق از کلام خدا و به‌کارگیری آن،‏ به ما کمک می‌کند تا اعمالمان مایهٔ خشنودی یَهُوَه باشد.‏ (‏امثال ۲:‏۱۰-‏۱۲‏)‏ سلیمان،‏ پادشاه اسرائیل باستان می‌گوید:‏ ‏«شاهراه صالحان از بدی به دور می‌ماند؛‏ آن که مراقب راه خویش است،‏ مراقب جان خویش است.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۱۷‏)‏ بلی،‏ حکمت،‏ صاحبش را از بدی دور نگاه می‌دارد و بدین شکل او را نجات می‌بخشد!‏ امثال ۱۶:‏۱۶-‏۳۳ به تأثیر مثبت حکمت بر افکار،‏ گفتار و رفتارمان اشاره می‌کند.‏

فروتن باشید

ندای حکمت چنین است:‏«من از کبر و غرور،‏ .‏ .‏ .‏ نفرت دارم.‏» (‏امثال ۸:‏۱۳‏)‏ حکمت و غرور کاملاً متضاد یکدیگرند.‏ ما باید حکیمانه عمل کنیم و مراقب باشیم که هرگز متکبّر و مغرور نشویم،‏ به‌خصوص اگر در زندگی موفق بوده‌ایم یا امتیازی در جماعت نصیبمان شده است.‏

امثال ۱۶:‏۱۸ چنین هشدار می‌دهد:‏ «غرور پیشروِ نابودی است،‏ و دل متکبر پیشروِ لغزش.‏» ما می‌توانیم به شیطان که در ابتدا فرشتهٔ کامل خدا بود فکر کنیم.‏ (‏پیدایش ۳:‏۱-‏۵؛‏ مکاشفه ۱۲:‏۹‏)‏ او به خاطر غرورش مقام آسمانی‌اش را از دست داد.‏ کتاب مقدّس می‌گوید کسی که واجد شرایط سرپرستی شود نباید نوایمان باشد،‏ «مبادا مغرور شده،‏ به محکومیتی گرفتار شود که ابلیس گرفتار شد.‏» (‏۱تیموتائوس ۳:‏۱،‏ ۲،‏ ۶‏)‏ بسیار مهم است که باعث رشد غرور در دیگران یا خود نشویم.‏

در امثال ۱۶:‏۱۹ آمده است:‏ ‏«افتادگی با افتادگان،‏ بِه از تقسیم غنیمت با متکبران.‏»‏ سرگذشت نَبوکَدنَصَّر پادشاه در بابِل باستان را در نظر گیرید.‏ او مغرورانه تمثالی عظیم که احتمالاً به شکل خودش بود در بیابان دورا بر پا کرد.‏ احتمالاً ارتفاع این مجسمه ۲۷ متر بود.‏ (‏دانیال ۳:‏۱‏)‏ این مجسمهٔ عظیم مظهر امپراتوری نَبوکَدنَصَّر بود.‏ برخلاف خدا،‏ انسان‌ها با دیدن مجسمه‌های بزرگ،‏ ستون‌های عظیم یا ساختمان‌های بسیار بلند شگفت‌زده می‌شوند.‏ مزمورنویس چنین سرایید:‏ «اگرچه خداوند متعال است،‏ بر افتادگان نظر می‌کند،‏ ولی متکبران را از دور می‌شناسد.‏» (‏مزمور ۱۳۸:‏۶‏)‏ در واقع،‏ «آنچه در نظر مردم والاست،‏ در نظر خدا نفرت‌انگیز است.‏» (‏لوقا ۱۶:‏۱۵‏)‏ به ما چنین توصیه می‌شود:‏ «ذهن خود را بر افکار متکبّرانه متمرکز مسازید،‏ بلکه تواضع را طریق خود قرار دهید.‏»—‏رومیان ۱۲:‏۱۶‏.‏

‏«تأمّل» و «آموزش»‏

کسب حکمت بر سخنانمان چه تأثیری می‌گذارد؟‏ سلیمان حکیم می‌گوید:‏ ‏«آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد،‏ آن که بر خداوند توکل کند مبارک خواهد بود.‏ دانادل فهیم خوانده می‌شود،‏ و زبان شیرین آموزش را رواج می‌دهد.‏ عقل برای دارنده‌اش چشمهٔ حیات است،‏ اما تأدیب احمقان،‏ حماقت است.‏ دل شخص حکیم زبانش را عاقل می‌گرداند،‏ لبهای او آموزش را رواج می‌دهد.‏»‏‏—‏امثال ۱۶:‏۲۰-‏۲۳‏.‏

حکمت به ما کمک می‌کند که «تأمّل» کنیم و «آموزش» را رواج دهیم.‏ چگونه؟‏ شخص دانادل با تأمّل کامیاب می‌شود و به یَهُوَه توکل می‌کند.‏ وقتی ما بر صفات نیکوی دیگران تأمّل کنیم،‏ احتمال این که دربارهٔ آنان مثبت سخن گوییم بیشتر است.‏ به جای این که بی‌رحمانه صحبت کنیم،‏ گفته‌هایمان خوشایند و متقاعدکننده خواهد بود.‏ بینش و تأمّل به ما کمک می‌کند که سختی‌های دیگران را درک کنیم و به آنان دلسوزی نشان دهیم.‏

سخنان حکیمانه در خدمت موعظه نیز بسیار مهم است.‏ وقتی به دیگران تعلیم می‌دهیم،‏ هدف ما نه تنها انتقال اطلاعات است بلکه این است که تعلیممان به دل شاگرد بنشیند.‏ از این رو،‏ همان طور که پولُس به تیموتائوس گفت،‏ ما باید «با دلیل و برهان» سخن گوییم.‏—‏۲تیموتائوس ۳:‏۱۴،‏ ۱۵‏.‏

‏(‏امثال ۱۶:‏۲۰-‏۲۴‏)‏ آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد،‏ آن که بر خداوند توکل کند مبارک خواهد بود.‏ ۲۱ دانادل فهیم خوانده می‌شود،‏ و زبان شیرین آموزش را رواج می‌دهد.‏ ۲۲ عقل برای دارنده‌اش چشمهٔ حیات است،‏ اما تأدیب احمقان،‏ حماقت است.‏ ۲۳ دل شخص حکیم زبانش را عاقل می‌گرداند،‏ لبهای او آموزش را رواج می‌دهد.‏ ۲۴ شانهٔ عسل است سخنان دلپذیر،‏ شیرین برای جان و شفابخشِ استخوان.‏

ب۰۷‏-‏۱۵ E/‏۷ ۹-‏۱۰

‏«حکمت سرپناه» است

در امثال ۱۶:‏۱۹ آمده است:‏ ‏«افتادگی با افتادگان،‏ بِه از تقسیم غنیمت با متکبران.‏»‏ سرگذشت نَبوکَدنَصَّر پادشاه در بابِل باستان را در نظر گیرید.‏ او مغرورانه تمثالی عظیم که احتمالاً به شکل خودش بود در بیابان دورا بر پا کرد.‏ احتمالاً ارتفاع این مجسمه ۲۷ متر بود.‏ (‏دانیال ۳:‏۱‏)‏ این مجسمهٔ عظیم مظهر امپراتوری نَبوکَدنَصَّر بود.‏ برخلاف خدا،‏ انسان‌ها با دیدن مجسمه‌های بزرگ،‏ ستون‌های عظیم یا ساختمان‌های بسیار بلند شگفت‌زده می‌شوند.‏ مزمورنویس چنین سرایید:‏ «اگرچه خداوند متعال است،‏ بر افتادگان نظر می‌کند،‏ ولی متکبران را از دور می‌شناسد.‏» (‏مزمور ۱۳۸:‏۶‏)‏ در واقع،‏ «آنچه در نظر مردم والاست،‏ در نظر خدا نفرت‌انگیز است.‏» (‏لوقا ۱۶:‏۱۵‏)‏ به ما چنین توصیه می‌شود:‏ «ذهن خود را بر افکار متکبّرانه متمرکز مسازید،‏ بلکه تواضع را طریق خود قرار دهید.‏»—‏رومیان ۱۲:‏۱۶‏.‏

‏«تأمّل» و «آموزش»‏

کسب حکمت بر سخنانمان چه تأثیری می‌گذارد؟‏ سلیمان حکیم می‌گوید:‏ ‏«آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد،‏ آن که بر خداوند توکل کند مبارک خواهد بود.‏ دانادل فهیم خوانده می‌شود،‏ و زبان شیرین آموزش را رواج می‌دهد.‏ عقل برای دارنده‌اش چشمهٔ حیات است،‏ اما تأدیب احمقان،‏ حماقت است.‏ دل شخص حکیم زبانش را عاقل می‌گرداند،‏ لبهای او آموزش را رواج می‌دهد.‏»‏‏—‏امثال ۱۶:‏۲۰-‏۲۳‏.‏

حکمت به ما کمک می‌کند که «تأمّل» کنیم و «آموزش» را رواج دهیم.‏ چگونه؟‏ شخص دانادل با تأمّل کامیاب می‌شود و به یَهُوَه توکل می‌کند.‏ وقتی ما بر صفات نیکوی دیگران تأمّل کنیم،‏ احتمال این که دربارهٔ آنان مثبت سخن گوییم بیشتر است.‏ به جای این که بی‌رحمانه صحبت کنیم،‏ گفته‌هایمان خوشایند و متقاعدکننده خواهد بود.‏ بینش و تأمّل به ما کمک می‌کند که سختی‌های دیگران را درک کنیم و به آنان دلسوزی نشان دهیم.‏

سخنان حکیمانه در خدمت موعظه نیز بسیار مهم است.‏ وقتی به دیگران تعلیم می‌دهیم،‏ هدف ما نه تنها انتقال اطلاعات است بلکه این است که تعلیممان به دل شاگرد بنشیند.‏ از این رو،‏ همان طور که پولُس به تیموتائوس گفت،‏ ما باید «با دلیل و برهان» سخن گوییم.‏—‏۲تیموتائوس ۳:‏۱۴،‏ ۱۵‏.‏

‏«فرهنگ تفسیری لغات کتاب مقدّس واین» توضیح می‌دهد که در متون یونانی کتاب مقدّس واژه‌ای که «متقاعد ساختن» ترجمه شده است بدین معناست:‏ «شخص را با آوردن دلایل منطقی و اخلاقی به سوی خود جلب کردن و یا عقیدهٔ وی را تغییر دادن.‏» برای این کار،‏ شخص باید افکار،‏ علایق،‏ شرایط و پیشینهٔ مخاطبش را در نظر گیرد.‏ چگونه؟‏ یعقوبِ شاگرد چنین پاسخ می‌دهد:‏ «هر کس باید در شنیدن تند،‏ در گفتن کُند» باشد.‏ (‏یعقوب ۱:‏۱۹‏)‏ اگر ما به سخنان مخاطبمان با دقت گوش دهیم،‏ به افکار و احساسات او پی می‌بریم.‏

پولُس رسول نمونه‌ای بارز در متقاعد ساختن دیگران بود.‏ (‏اعمال ۱۸:‏۴‏)‏ حتی یکی از مخالفانش،‏ مردی به نام دیمیتریوس اذعان داشت:‏ «پولُس نه تنها در اِفِسُس،‏ بلکه تقریباً در تمام ایالت آسیا جمعیتی بزرگ را متقاعد کرده و به عقیده‌ای دیگر سوق داده است.‏» (‏اعمال ۱۹:‏۲۶‏)‏ آیا پولُس فکر کرد که خودْ لایق تحسین است؟‏ به هیچ وجه.‏ او گفت که آنچه موعظه کردم «روح و قدرت خدا را آشکار ساخت.‏» (‏۱قُرِنتیان ۲:‏۴،‏ ۵‏)‏ ما نیز می‌توانیم از روح‌القدس بهره گیریم.‏ از آنجا که به یَهُوَه توکل داریم،‏ شکی نداریم که اگر از او بخواهیم که به ما کمک کند تا هنگام موعظه با دلیل و برهان سخن گوییم و بینش به خرج دهیم،‏ او دعای ما را مستجاب خواهد ساخت.‏

جای تعجب نیست که به گفتهٔ کتاب مقدّس،‏ «هر که دل حکیم دارد فهیم» یا فهمیده «خوانده می‌شود!‏» (‏امثال ۱۶:‏۲۱‏)‏ بینش و فهم «چشمهٔ حیات است» اما «حکمت و ادب را جاهلان خوار می‌شمارند.‏» (‏امثال ۱:‏۷‏)‏ عاقبت جاهلان یا کسانی که تأدیب یَهُوَه را رد می‌کنند چیست؟‏ همان طور که پیش‌تر ذکر شد،‏ سلیمان گفت:‏ «تأدیب احمقان،‏ حماقت است.‏» (‏امثال ۱۶:‏۲۲‏)‏ تأدیبی که چنین کسانی می‌بینند اغلب بسیار شدید است.‏ احمقان حتی ممکن است بر سر خود مصیبت،‏ شرمندگی،‏ بیماری و حتی مرگ آورند.‏

سلیمان به تأثیر حکمت بر سخنانمان نیز اشاره می‌کند و می‌گوید:‏ ‏«شانهٔ عسل است سخنان دلپذیر،‏ شیرین برای جان و شفابخشِ استخوان.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۲۴‏)‏ همان طور که عسل شیرین است و به شخص نیرو می‌دهد،‏ سخنان دلپذیر تشویق‌آمیز و دلگرم‌کننده است.‏ به علاوه،‏ عسل تا حدّی قدرت شفابخش دارد و برای سلامتی شخص مفید است.‏ مشابهاً سخنان دلپذیر از لحاظ روحانی شفابخش است.‏—‏امثال ۲۴:‏۱۳،‏ ۱۴‏.‏

از «راهی .‏ .‏ .‏ که به نظر راست می‌آید،‏» برحذر باشید

سلیمان چنین هشدار می‌دهد:‏ ‏«پیش روی هر کس راهی هست که به نظر راست می‌آید،‏ اما عاقبت به مرگ می‌انجامد.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۲۵‏)‏ ما باید از راهی که خلاف اصول الٰهی است برحذر باشیم؛‏ چنین راهی شاید در دید انسان درست به نظر آید اما در پیش گرفتن چنین راهی باعث می‌شود که شخص اصول کلام خدا را زیر پا بگذارد.‏ افزون بر این،‏ شیطان سعی دارد ما را فریب دهد تا راهی را پیش گیریم که به نظر درست می‌آید اما در واقع به مرگ می‌انجامد.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏امثال ۱۵:‏۱۵‏)‏ همهٔ روزهای عمر مظلومان مصیبت‌بار است،‏ اما آنان را که دلی خوش است،‏ ضیافت دائمی است.‏

g‏-۱۱ E/‏۱۳ ۱۶

آیا شما «ضیافت دائمی» دارید؟‏

‏«همهٔ روزهای عمر مظلومان مصیبت‌بار است،‏ اما آنان را که دلی خوش است،‏ ضیافت دائمی است.‏»—‏امثال ۱۵:‏۱۵‏.‏

این آیه به چه معناست؟‏ در این آیات به وضیعت ذهنی و عاطفی شخص اشاره شده است.‏ شخص مظلوم منفی‌بین است،‏ از این رو روزهایش «مصیبت‌بار» به نظر می‌آید.‏ برخلاف او،‏ کسانی که «دلی خوش» دارند،‏ خوش‌بین هستند و این نگرش مثبتشان باعث می‌شود که از ته دل شاد باشند یا به عبارت دیگر «ضیافت دائمی» داشته باشند.‏

همهٔ ما با مشکلاتی روبرو می‌شویم که می‌تواند شادی‌مان را برباید.‏ با این حال،‏ ما می‌توانیم به کارهایی مشغول شویم تا شادی‌مان را حتی هنگام سختی‌ها حفظ کنیم.‏ به آنچه کتاب مقدّس در این باره می‌گوید توجه کنید:‏

‏• نگذارید نگرانی‌ها بر شما چیره شود.‏ عیسی مسیح گفت:‏ «هرگز نگران فردا مباشید؛‏ زیرا فردا مشکلات خود را خواهد داشت.‏ مشکلات هر روز برای آن روز کافی است.‏»—‏مَتّی ۶:‏۳۴‏.‏

‏• بر روی امور مثبت زندگی تمرکز کنید.‏ حتی می‌توانید از آن‌ها لیستی تهیه کنید تا هنگامی که احساس افسردگی می‌کنید،‏ در آن‌ها تأمّل کنید.‏ به علاوه،‏ به خطاهایی که ممکن است در گذشته مرتکب شده‌اید،‏ تمرکز نکنید.‏ از آن‌ها درس گیرید.‏ مانند رانندهٔ ماشین باشید که به آینهٔ پشت نگاهی می‌اندازد اما به آن چشم نمی‌دوزد.‏ همواره در نظر داشته باشید که «آمرزش» نزد یَهُوَه خداست.‏—‏مزمور ۱۳۰:‏۴‏.‏

‏• وقتی نگرانی‌ها شما را ناراحت می‌کند،‏ با کسی صحبت کنید که می‌تواند به شما روحیه دهد.‏ در امثال ۱۲:‏۲۵ آمده است:‏ «دل مضطرب،‏ آدمی را گرانبار می‌سازد،‏ اما سخن نیکو او را شادمان می‌گرداند.‏» این «سخن نیکو» ممکن است از زبان فامیل یا دوستی صمیمی باشد؛‏ کسی که منفی‌بافی نمی‌کند بلکه «در همه حال محبت می‌کند.‏»—‏امثال ۱۷:‏۱۷‏.‏

سخنان حکیمانهٔ کتاب مقدّس به بسیاری کمک کرده است تا حتی هنگام رویارویی با سختی‌ها،‏ بیشتر شاد باشند.‏ باشد که این سخنان به شما نیز یاری رساند.‏

‏(‏امثال ۱۶:‏۴‏)‏ خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است،‏ شریران را نیز برای روز بلا.‏

ب۰۷‏-‏۱۵ E/‏۵ ۱۸-‏۱۹

‏«تدبیرهایت استوار خواهد شد»‏

اگر خودبین باشیم ممکن است خطاهایمان را توجیه کنیم و نقص‌های شخصیتی‌مان را نادیده بگیریم.‏ اما یَهُوَه را نمی‌توانیم فریب دهیم.‏ او کاوشگر دل‌هاست.‏ او از نگرش و تمایلاتمان آگاه است.‏ در کتاب مقدّس دل ما شامل افکار،‏ احساسات و انگیزه‌هایمان می‌شود.‏ وقتی خدا ما را داوری می‌کند،‏ قضاوت او عاری از هر گونه تبعیض یا پیشداوری است.‏ پس،‏ عاقلانه است که دل خود را پاس بداریم.‏

‏«کارهای خویش را به خداوند بسپار»‏

ما هنگام برنامه‌ریزی کردن از افکارمان بهره می‌گیریم و معمولاً پس از برنامه‌ریزی وارد عمل می‌شویم.‏ اما چگونه می‌توانیم موفق شویم؟‏ ‏«کارهای خویش را به خداوند بسپار که تدبیرهایت استوار خواهد شد.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۳‏)‏ سپردن کارهایمان به یَهُوَه به مفهوم توکل کردن به اوست.‏ مزمورنویس چنین سرایید:‏ «راه خود را به خداوند بسپار،‏ و بر او توکل کن،‏ که او عمل خواهد کرد.‏»—‏مزمور ۳۷:‏۵‏.‏

زمانی برنامه‌های زندگی‌مان کامیاب می‌شود که هماهنگ با کلام خدا و با خلوص نیّت عمل کنیم.‏ به علاوه،‏ باید به یَهُوَه دعا کنیم و به راهنمایی‌های کلام او عمل کنیم.‏ هنگام سختی‌ها بسیار مهم است که کارهایمان را به یَهُوَه بسپاریم،‏ زیرا او «تکیه‌گاه» ماست.‏ آری،‏ «او هرگز نخواهد گذاشت پارسایان جنبش خورند.‏»—‏مزمور ۵۵:‏۲۲‏.‏

‏«خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است»‏

یکی از برکات دیگر توکل به یَهُوَه چیست؟‏ سلیمان حکیم می‌گوید:‏ «خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است» (‏امثال ۱۶:‏۴الف‏)‏ آفریدگار عالم مقصودی برای ما در نظر دارد.‏ وقتی کارهایمان را به او می‌سپاریم،‏ از زندگی‌ای پرمفهوم و هدفمند برخوردار می‌شویم،‏ به دور از کارهای پوچ و بیهوده.‏ یَهُوَه قصد کرده است که انسان‌ها بر روی زمین تا ابد زندگی کنند.‏ (‏اِفِسُسیان ۳:‏۱۱‏)‏ او زمین را «به جهت سکونت» خلق کرد.‏ (‏اِشَعْیا ۴۵:‏۱۸‏)‏ مقصود اولیهٔ او روزی جامهٔ عمل خواهد پوشانید.‏ (‏پیدایش ۱:‏۲۸‏)‏ اگر خود را به خدا وقف کنیم،‏ زندگی ابدی را به دست می‌آوریم.‏

یَهُوَه ‏«شریران را نیز برای روز بلا»‏ ساخته است.‏ (‏امثال ۱۶:‏۴ب‏)‏ از آنجا که اعمال خدا «کامل» است،‏ نمی‌توان گفت که او شریران را خلق کرده است.‏ (‏تَثنیه ۳۲:‏۴‏،‏ ترجمهٔ تفسیری‏)‏ با این حال،‏ خدا اجازه داده است که شریران به وجود بیایند و تا زمانی که او صلاح بداند زنده بمانند.‏ برای مثال،‏ یَهُوَه به فرعون گفت:‏ «تو را به پا داشتم تا قدرت خود را به تو بنمایانم،‏ و تا نامم در سراسر عالم بر سر زبانها رود.‏» (‏خروج ۹:‏۱۶‏)‏ به‌راستی که ده بلا و نابودی فرعون و لشکرش در دریای سرخ،‏ گواهی محکم از قدرت بی‌نظیر یَهُوَه خداست.‏

یَهُوَه نیز می‌تواند کاری بکند که شریران ندانسته مطابق با مقصود او عمل کنند.‏ مزمورنویس در این رابطه گفت:‏ «به یقین که خشم بشر به ستایش تو می‌انجامد،‏ و باقیماندهٔ خشم را بر کمر خود خواهی بست.‏» (‏مزمور ۷۶:‏۱۰‏)‏ یَهُوَه گاهی اجازه می‌دهد که دشمنانش بر خادمانش خشم گیرند اما فقط تا آن حد که برای تأدیب و آموزش آنان مفید باشد.‏ اگر بیش از این باشد،‏ یَهُوَه برای نجات خادمانش وارد عمل می‌شود.‏

یَهُوَه از فروتنان حمایت می‌کند اما دربارهٔ مغروران و متکبّران چه می‌توان گفت؟‏ ‏«خداوند از هر که دلش متکبر باشد کراهت دارد،‏ یقین دان که چنین کس بی‌سزا نخواهد ماند.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۵‏)‏ آنان که دلی متکبّر دارند شاید از یکدیگر حمایت کنند اما از مجازات الٰهی نمی‌توانند فرار کنند.‏ بنابراین عاقلانه است که صرف‌نظر از معلومات،‏ استعدادها یا افتخاراتمان فروتنی را در خود پرورش دهیم.‏

‏«ترسِ خداوند»‏

ما انسان‌ها گناه را به ارث برده‌ایم و جایزالخطاییم.‏ (‏رومیان ۳:‏۲۳؛‏ ۵:‏۱۲‏)‏ چگونه می‌توانیم از در پیش گرفتن راهی بد اجتناب کنیم؟‏ در امثال ۱۶:‏۶ آمده است:‏ ‏«از محبت و امانت،‏ تقصیر کفاره می‌شود،‏ از ترسِ خداوند،‏ آدمی از بدی اجتناب می‌کند.‏»‏ یَهُوَه از روی محبت و لطفش گناهانمان را می‌بخشد اما ما «از ترسِ خداوند» مصممیم که مرتکب گناه نشویم.‏ بسیار ضروری است که عزممان را در این رابطه قوّت بخشیم،‏ به او عشق بورزیم و قدر لطف خدا را بدانیم.‏

زمانی که به قدرت بی‌همتای خدا فکر می‌کنیم،‏ خداترسی را در دل خود ایجاد می‌کنیم.‏ قدرتی را که در پس آفرینش است در نظر گیرید.‏ وقتی به ایّوب در مورد قدرت خدا که در آفرینش مشهود است یادآور شد،‏ او افکار خود را اصلاح کرد.‏ (‏ایّوب ۴۲:‏۱-‏۶‏)‏ ما نیز همچون ایّوب وقتی گزارشات کتاب مقدّس را می‌خوانیم تحت تأثیر قرار می‌گیریم.‏ مزمورنویس چنین سرایید:‏«بیایید و ببینید خدا چه‌ها کرده است،‏ او در کارهای خود برای بنی‌آدم،‏ مهیب است.‏» (‏مزمور ۶۶:‏۵‏)‏ ما باید برای لطف خدا بسیار ارزش قائل باشیم.‏ اسرائیلیان «روح قدوس او را محزون ساختند.‏ پس روی گردانیده دشمن ایشان شد،‏ و خود با ایشان جنگ کرد.‏» (‏اِشَعْیا ۶۳:‏۱۰‏)‏ اما ‏«آنگاه که راههای انسان خداوند را خشنود سازد،‏ حتی دشمنانش را نیز به صلح با او وا می‌دارد.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۷‏)‏ به‌راستی که خداترسی مانند حفاظی برای ماست.‏

سلیمان می‌گوید:‏ ‏«دارایی اندک با پارسایی،‏ بِه از عایدیِ فراوان با بی‌انصافی.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۸‏)‏ در امثال ۱۵:‏۱۶ آمده است:‏ «کم داشتن با ترس خداوند،‏ بِه از گنجی عظیم با پریشانی.‏» ترسی توأم با احترام از خدا برای در پیش گرفتن راهی درست در زندگی ضروری است.‏

‏«دل آدمی به راههایش می‌اندیشد»‏

انسان مختار آفریده شده است و می‌تواند بین خوب و بد انتخاب کند.‏ (‏تَثنیه ۳۰:‏۱۹،‏ ۲۰‏)‏ ما می‌توانیم از طریق دل مجازی‌مان بین چند راه یکی را انتخاب کنیم.‏ به گفتهٔ سلیمان،‏ کسی دیگر نمی‌تواند برای ما تصمیم‌گیری کند.‏ او چنین می‌گوید:‏ ‏«دل آدمی به راههایش می‌اندیشد.‏»‏ وقتی شخص تصمیم گیرد،‏ ‏«خداوند است که قدمهایش را استوار می‌سازد.‏»‏ (‏امثال ۱۶:‏۹‏)‏ از آنجا که یَهُوَه می‌تواند قدم‌هایمان را هدایت کند،‏ عاقلانه است که در دعا از او کمک بخواهیم تا تدبیرهایمان «استوار» شود.‏

۲۴-‏۳۰ اکتبر

گنج‌هایی در کلام خدا | امثال ۱۷-‏۲۱

‏«صلحجو باشید»‏

‏(‏امثال ۱۹:‏۱۱‏)‏ عقل انسان خشم او را باز می‌دارد؛‏ جلال او در چشم‌پوشی از خطاست.‏

ب۱۴‏-‏۱ E/‏۱۲ ۱۲-‏۱۳

‏«عقل انسان خشم او را بازمی‌دارد»‏

مربی بسکتبال به دلیل خشم شدیدش اخراج می‌شود.‏

بچه‌ای با گریه و زاری بهانه‌گیری می‌کند.‏

مادری سر پسرش به خاطر اتاق نامرتبش داد می‌زند.‏

همهٔ ما خشم کسی را دیده‌ایم و بدون شک ما نیز خشمگین شده‌ایم.‏ با آن که می‌دانیم که باید خشممان را کنترل کنیم،‏ اغلب فکر می‌کنیم که دلیلی موجه برای خشمگین شدن داریم،‏ به‌خصوص اگر در حق ما بی‌عدالتی شده است.‏ سازمان روانشناسی آمریکا در این رابطه نوشت که «برای انسان‌ها خشم صفتی است کاملاً معمولی.‏»‏

وقتی به آنچه پولُس رسول تحت الهام خدا نوشت فکر می‌کنیم شاید چنین عقیده‌ای منطقی به نظر آید.‏ او تصدیق کرد که گاهی ما خشمگین می‌شویم اما چنین تذکر داد:‏ «خشم گیرید و گناه مورزید؛‏ خورشید بر غیظ شما غروب نکند.‏» (‏اِفِسُسیان ۴:‏۲۶‏)‏ با توجه به این گفته،‏ آیا درست است که خشممان را سر کسی خالی کنیم یا باید آن را کنترل کنیم؟‏

آیا باید عصبانی شوم؟‏

وقتی پولُس آن سخنان را نوشت بدون شک سخنان مزمورنویس را مد نظر داشت که گفت:‏ «خشمگین باشید اما گناه مکنید.‏» (‏مزمور ۴:‏۴‏)‏ هدف از تذکر پولُس چه بود؟‏ او در ادامه گفت:‏ «هر نوع تلخی بدخواهانه،‏ خشم،‏ عصبانیت،‏ فریاد،‏ ناسزاگویی و هر گونه بدی را از خود دور کنید.‏» (‏اِفِسُسیان ۴:‏۳۱‏)‏ پولُس مسیحیان را تشویق کرد که خشمشان را سر کسی خالی نکنند.‏ جالب این که در مقالهٔ سازمان روانشناسی آمریکا چنین آمده است:‏ «تحقیقات نشان داده است که ‹از کوره دررفتن› به خشم و پرخاشگری می‌افزاید و به آشتی و برقراری آرامش نمی‌انجامد.‏»‏

چگونه می‌توان خشم و پیامد بد آن را از خود دور کرد؟‏ سلیمان پادشاه نوشت:‏ «عقل انسان خشم او را بازمی‌دارد؛‏ جلال او در چشم‌پوشی از خطاست.‏» (‏امثال ۱۹:‏۱۱‏)‏ «عقل» انسان چگونه به او کمک می‌کند؟‏

عقل،‏ خشم را فرو می‌نشاند

شخص عاقل به عمق مسائل می‌نگرد و ظاهربین نیست.‏ هر چه شخص عاقل‌تر باشد بهتر می‌تواند موضوعات را درک کند و دلیل گفته‌ها و اَعمال دیگران را تشخیص دهد.‏ دانستن این امر چگونه به ما کمک می‌کند؟‏

وقتی با بی‌عدالتی روبرو شویم،‏ خشمگین می‌شویم اما اگر احساساتی شویم و عکس‌العملی شدید از خود نشان دهیم،‏ شاید به خود یا کسی دیگر آسیب برسانیم.‏ همان گونه که آتش ممکن است خانه را ویران سازد،‏ شعلهٔ خشم نیز ممکن است باعث شرمندگی ما شود و حتی ما را از خدا دور سازد.‏ پس وقتی خشمگین می‌شویم،‏ باید به عمق مسئله بنگریم.‏ زیرا داشتن تصویری کامل‌تر از آن،‏ به ما کمک می‌کند تا بر احساساتمان تسلّط داشته باشیم.‏

چیزی نمانده بود که داوود،‏ پدر سلیمان،‏ به دلیل مردی به نام نابال خون به گردن داشته باشد.‏ داوود و مردانش از گله‌های نابال در بیابان یهودا مراقبت می‌کردند.‏ وقتی زمان پشم‌زنی گوسفندان فرارسید،‏ داوود از نابال خوراک خواست.‏ نابال به او چنین پاسخ داد:‏ «آیا مجبور هستم که نان و آب و گوشت را از مزدورانی که پشم گوسفندانم را می‌چینند،‏ بگیرم و به اشخاصی که نمی‌دانم از کجا آمده اند،‏ بدهم؟‏» چه توهینی!‏ داوود با شنیدن این سخن با ۴۰۰ نفر دیگر به قصد کشتن نابال و اهالی خانه‌اش عازم سفر شد.‏—‏۱سموئیل ۲۵:‏۴-‏۱۳‏.‏

اَبیجایِل،‏ همسر نابال وقتی از این واقعه باخبر شد،‏ به استقبال داوود رفت و در برابر او و همراهانش به زانو افتاد و گفت:‏ «تمنا دارم رخصت دهی کنیزت با تو سخن گوید،‏ و به آنچه کنیزت می‌گوید،‏ گوش فرا ده.‏» سپس او توضیح داد که نابال احمقانه عمل کرده است و به داوود گوشزد کرد که اگر انتقام بگیرد و خون بریزد پشیمان خواهد شد.‏—‏۱سموئیل ۲۵:‏۲۴-‏۳۱‏.‏

داوود چه واکنشی از خود نشان داد؟‏ نخست او پی برد که نابال شخصی نادان است و دوم این که اگر انتقام گیرد،‏ خون به گردن خواهد داشت.‏ شاید شما نیز مانند داوود بسیار خشمناک شوید.‏ پس چه باید کنید؟‏ در یک مقالهٔ پزشکی دربارهٔ کنترل خشم آمده است:‏ «برای چند لحظه نفس عمیق بکشید و تا عدد ۱۰ بشمارید.‏» بله،‏ باید به دلیل مشکل و پیامد عکس‌العملتان فکر کنید.‏ بگذارید که عقل،‏ آتش خشم شما را خاموش کند.‏—‏۱سموئیل ۲۵:‏۳۲-‏۳۵‏.‏

امروزه بسیاری آموخته‌اند که چگونه می‌توانند خشم خود را مهار کنند.‏ مردی به نام سِباستیِن که در ۲۳ سالگی در لهستان به زندان افتاده بود،‏ توضیح می‌دهد که با مطالعهٔ کتاب مقدّس توانست بر خشم و بدخلقی خود تسلّط یابد.‏ او می‌گوید:‏ «اول به مشکلی که پیش آمده است فکر می‌کنم و بعد سعی می‌کنم که به توصیهٔ کتاب مقدّس عمل کنم.‏ تا آنجا که من دیدم،‏ کتاب مقدّس بهترین کتاب راهنمای ممکن است.‏»‏

مردی دیگر نیز می‌گوید:‏ «قبلاً وقتی همکارانم مرا اذیت می‌کردند،‏ سر آنان فریاد می‌زدم.‏ اما از وقتی که کتاب مقدّس را مطالعه کرده‌ام از خودم می‌پرسم:‏ ‹واقعاً چه کسی مقصر است؟‏ آیا خودم باعث مشکل نشدم؟‏›» فکر کردن به این سؤالات به او کمک می‌کند تا خشم و احساسات خود را کنترل کند.‏

توصیهٔ کلام خدا از خشم قدرتمندتر است.‏ با عمل کردن به توصیهٔ حکیمانهٔ کتاب مقدّس و دعا کردن شما نیز می‌توانید عاقل باشید و بر خشم خود تسلّط یابید.‏

‏(‏امثال ۱۸:‏۱۳‏)‏ پاسخ دادن پیش از شنیدن،‏ نادانی است و شرمساری.‏

‏(‏امثال ۱۸:‏۱۷‏)‏ آن که نخست به قاضی می‌رود بر حق می‌نماید،‏ تا آنگاه که طرف دیگر می‌آید و او را می‌آزماید.‏

‏(‏امثال ۲۱:‏۱۳‏)‏ هر آن کس گوشِ خود بر فریاد بی‌نوا ببندد،‏ خود نیز فریاد بر خواهد آورد و کسی نخواهد شنید.‏

‏(‏امثال ۱۷:‏۹‏)‏ آن که خطایی را می‌پوشاند،‏ محبت را می‌گسترد؛‏ آن که مسئله را بازگو می‌کند،‏ میان دوستانِ خالص جدایی می‌افکند!‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏امثال ۱۷:‏۵‏)‏ آن که فقیران را تمسخر کند به آفرینندهٔ آنها اهانت می‌ورزد؛‏ آن که از مصیبت شادمان شود،‏ بی‌سزا نمی‌ماند.‏

‏(‏امثال ۲۰:‏۲۵‏)‏ دامی است برای انسان که به شتاب چیزی را وقف کند و تازه پس از آن به نذر خود بیندیشد!‏

۳۱ اکتبر–‏۶ نوامبر

گنج‌هایی در کلام خدا | امثال ۲۲-‏۲۶

‏«جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن»‏

‏(‏امثال ۲۲:‏۶‏)‏ جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن،‏ که تا پیری هم از آن منحرف نخواهد شد.‏

‏(‏امثال ۲۳:‏۲۴،‏ ۲۵‏)‏ پدر شخص پارسا را شادی بسیار است؛‏ آن که پسری حکیم دارد،‏ از او شادمان خواهد بود.‏ ۲۵ پدر و مادرت شاد باشند؛‏ آن که تو را بزاد،‏ شادمان باشد!‏

ب۰۷‏-‏۱ E/‏۶ ۳۱

سؤالات خوانندگان

آیا امثال ۲۲:‏۶ تضمین می‌کند که اگر فرزندان مسیحیان به‌درستی تربیت شوند،‏ از راه یَهُوَه دور نمی‌شوند؟‏

در این آیه آمده است:‏ «جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن،‏ که تا پیری هم از آن منحرف نخواهد شد.‏» فرزندانی که به‌درستی تربیت می‌شوند،‏ بیشتر تمایل دارند که وقتی بالغ شوند به خدمتشان به یَهُوَه ادامه دهند.‏ همان طور که همهٔ والدین مسیحی می‌دانند چنین کاری مستلزم وقت،‏ تلاش و انرژی بسیار است.‏ آنان موظفند به فرزندانشان آموزش،‏ تذکر و دلگرمی دهند،‏ آنان را تأدیب کنند و نمونه‌ای خوب از خود به جا گذارند.‏

پس آیا منظور این است که اگر فرزندی از خدمت به یَهُوَه دست بکشد،‏ والدین در تربیت او کوتاهی کرده‌اند؟‏ در بعضی موارد ممکن است که والدین کوتاهی کرده باشند و فرزندشان را «با تأدیب و نصایح یَهُوَه» بزرگ نکرده باشند.‏ (‏اِفِسُسیان ۶:‏۴‏)‏ از سوی دیگر،‏ این آیه تضمین نمی‌کند که تربیت خوب باعث می‌شود که فرزندان به خدا وفادار بمانند.‏ والدین نمی‌توانند فرزندشان را به روش خود شکل دهند.‏ فرزندان،‏ مانند افراد بزرگسال حق انتخاب دارند و در نهایت خود باید تصمیم بگیرند که چه راهی را در زندگی پیش می‌گیرند.‏ (‏تَثنیه ۳۰:‏۱۵،‏ ۱۶،‏ ۱۹‏)‏ با وجود تلاش‌های صادقانهٔ والدین،‏ برخی فرزندان مانند سلیمان که آیهٔ مورد نظر را نوشت از خدا دور شده‌اند.‏ یَهُوَه نیز فرزندانی دارد که به او پشت کردند.‏

بنابراین این آیه بدین معنی نیست که هر جوانی از راه یَهُوَه «منحرف نخواهد شد» بلکه بدین مفهوم است که اغلب جوانان منحرف نخواهند شد.‏ این موضوع برای والدین به‌راستی تشویق‌کننده است،‏ زیرا می‌دانند که از تلاش‌های صادقانهٔ آنان در جهت تربیت فرزندانشان در راه یَهُوَه نتایج خوب حاصل می‌شود.‏ از این رو والدین نقش بسیار خطیری در تربیت فرزندانشان دارند!‏ —‏تَثنیه ۶:‏۶،‏ ۷‏.‏

حتی زمانی که فرزندان از خدمت به یَهُوَه دست بکشند،‏ والدینی که صادقانه در تربیت آنان تلاش کرده‌اند می‌توانند امیدوار باشند که روزی به سوی یَهُوَه بازگردند.‏ کلام خدا پرقدرت است و تعالیم آن به‌زودی فراموش نمی‌شود.‏—‏مزمور ۱۹:‏۷‏.‏

‏(‏امثال ۲۲:‏۱۵‏)‏ حماقت در دل جوان لانه کرده است،‏ اما چوب تأدیب آن را از او دور می‌کند.‏

‏(‏امثال ۲۳:‏۱۳،‏ ۱۴‏)‏ از ادب کردن جوان اِبا مکن؛‏ چوب تنبیه او را نخواهد کشت.‏ ۱۴ چوبش بزن که جانش را از مرگ خواهی رهانید.‏

it‏-‏۲-‏۴¶ ۸۱۸ E

چوب

سرپرستی والدین‏.‏ در کتاب مقدّس،‏ «چوب» مظهر سرپرستی والدین بر فزندانشان است.‏ کتاب امثال،‏ به سرپرستی والدین و انواع تأدیب منجمله چوب تأدیب بارها اشاره می‌کند.‏ والدین موظفند که برای تربیت فرزندان از چوب تأدیب استفاده کنند.‏ اگر چنین نکنند،‏ باعث ویرانی و مرگ فرزندشان می‌شوند و مایهٔ ناخشنودی خدا نیز می‌گردند.‏ (‏ام‍ ۱۰:‏۱؛‏ ۱۵:‏۲۰؛‏ ۱۷:‏۲۵؛‏ ۱۹:‏۱۳‏)‏ «حماقت در دل جوان لانه کرده است،‏ اما چوب تأدیب آن را از او دور می‌کند.‏» «از ادب کردن جوان اِبا مکن؛‏ چوب تنبیه او را نخواهد کشت.‏ چوبش بزن که جانش را از مرگ خواهی رهانید.‏» (‏ام‍ ۲۲:‏۱۵؛‏ ۲۳:‏۱۳،‏ ۱۴‏)‏ «آن که چوب را بازمی‌دارد،‏ از فرزندش نفرت می‌کند،‏ اما آن که فرزندش را دوست می‌دارد،‏ به سعی تمام او را ادب خواهد کرد.‏»—‏ام‍ ۱۳:‏۲۴؛‏ ۱۹:‏۱۸؛‏ ۲۹:‏۱۵؛‏ ۱سم‍ ۲:‏۲۷-‏۳۶‏.‏

‏(‏امثال ۲۳:‏۲۲‏)‏ به پدرت که از او جان یافتی گوش فرا ده،‏ و مادر خویش را در روز پیری‌اش‌خوار مشمار.‏

کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی

‏(‏امثال ۲۴:‏۱۶‏)‏ زیرا حتی اگر مرد پارسا هفت‌بار نیز بیفتد،‏ باز بر خواهد خاست؛‏ اما شریران در بلا سرنگون خواهند شد.‏

‏(‏امثال ۲۴:‏۲۷‏)‏ نخست کسب و کاری رو به راه کن،‏ سپس خانه و خانواده تشکیل ده.‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی