مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
۳-۹ اکتبر
گنجهایی در کلام خدا | امثال ۱-۶
«با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن»
(امثال ۳:۱-۴) پسرم، تعلیم مرا از یاد مبر بلکه دل تو فرمانهای مرا نگاه دارد، ۲ زیرا بر روزها و سالهای عمرت خواهد افزود و سعادتمند خواهی شد. ۳ مگذار محبت و وفاداری هرگز ترکت کنند؛ آنها را بر گردن خود بربند و بر لوحِ دلِ خویش بنگار. ۴ آنگاه در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی خواهی یافت.
ب۰۰-۱۵ E/۱ ۲۳-۲۴
تقویت دوستی با یَهُوَه
یعقوبِ شاگرد چنین نوشت: «به خدا نزدیک شوید و او به شما نزدیک خواهد شد.» (یعقوب ۴:۸) داوود مزمورنویس چنین سرایید: «محرم اسرار خداوند، ترسندگان اویند؛ او عهد خویش را بدیشان مینماید.» (مزمور ۲۵:۱۴) واضح است که یَهُوَه خدا میخواهد ما انسانها با او رابطهای صمیمی برقرار کنیم. با این حال، برخی از کسانی که خدا را میپرستند و مطیع او هستند، حس میکنند که به خدا نزدیک نیستند.
شما چطور؟ آیا با خدا رابطهای صمیمی دارید؟ بیشک میلتان این است که به او نزدیکتر شوید. اما چطور میتوانیم با خدا دوستی کنیم؟ ایجاد این دوستی برای ما چه فایدهای دارد؟ جوابهای این سؤالات در امثال باب ۳ آمده است.
محبت و وفاداری
سلیمان پادشاه باب سوم کتاب امثال را چنین آغاز میکند: «پسرم، تعلیم مرا از یاد مبر بلکه دل تو فرمانهای مرا نگاه دارد، زیرا بر روزها و سالهای عمرت خواهد افزود و سعادتمند خواهی شد.» (امثال ۳:۱، ۲) سلیمان این سخنان را تحت الهام خدا به نگارش درآورد از این رو میتوان گفت که یَهُوَه خدا همچون پدری مهربان، این پند مفید را به ما میدهد تا به تعالیم، قوانین و یادآوریهای او عمل کنیم. نتیجهٔ آن چیست؟ خدا ‹بر روزها و سالهای عمرمان خواهد افزود و سعادتمند خواهیم شد.› آری، با دوری کردن از اعمال کشندهٔ شریران، حتی اکنون میتوانیم سعادتمند شویم. به علاوه، میتوانیم این امید را داشته باشیم که در صلح و صفا تا ابد بر روی زمین زندگی کنیم.—امثال ۱:۲۴-۳۱؛ ۲:۲۱، ۲۲.
سلیمان در ادامه میگوید: «مگذار محبت و وفاداری هرگز ترکت کنند؛ آنها را بر گردن خود بربند و بر لوحِ دلِ خویش بنگار. آنگاه در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی خواهی یافت.»—امثال ۳:۳، ۴.
کلمهای که در این آیه «محبت» ترجمه شده است، مفهوم امین بودن، استواری و وفاداری را نیز در بر میگیرد. آیا ما مصمم هستیم در هر شرایطی به خدا وفادار بمانیم؟ آیا به همایمانانمان محبت میکنیم؟ آیا میکوشیم تا با آنان دوستی کنیم؟ وقتی با آنان هستیم آیا مطابق با «تعلیم محبتآمیز» با آنان سخن میگوییم، حتی اگر برایمان دشوار باشد؟—امثال ۳۱:۲۶.
یَهُوَه که سرشار از محبت و وفاداری است، آمادهٔ بخشش گناهان ماست. (مزمور ۸۶:۵) اگر توبه کردهایم و در راه حقیقت گام برمیداریم، اطمینان داریم که «ایّام تجدید قوا از جانب یَهُوَه» نصیب ما خواهد شد. (اعمال ۳:۱۹) بجاست که مانند خدا خطاهای دیگران را ببخشیم.—مَتّی ۶:۱۴، ۱۵.
یَهُوَه خدای حق و راستی است از این رو خواست او این است که جویندگانش راستگو باشند. (مزمور ۳۱:۵) اگر ما زندگی دوگانهای داشته باشیم، یعنی در جماعت یک جور رفتار کنیم و خارج از آن جور دیگر، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یَهُوَه دوست ما باشد. (مزمور ۲۶:۴) ریاکاری در واقع احمقانه است زیرا همه چیز در برابر چشمان یَهُوَه «عریان و بهوضوح نمایان است.»—عبرانیان ۴:۱۳.
ما میخواهیم برای خصوصیات محبت و وفاداری چنان ارزش قائل شویم که آنها را مانند گردنبندی پرارزش «بر گردن خود» داشته باشیم، زیرا «در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی» خواهیم یافت. همچنین این خصوصیات نباید فقط در رفتارمان نمایان باشد بلکه باید آنها را «بر لوحِ دلِ خویش» نیز بنگاریم یا به عبارتی دیگر آنها را بخشی از شخصیت خود سازیم.
توکل کامل به یَهُوَه
سلیمان حکیم چنین ادامه میدهد: «با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن، و بر عقل خویش تکیه منما؛ در همهٔ راههای خود او را در نظر داشته باش، و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.»—امثال ۳:۵، ۶.
یَهُوَه شایستهٔ توکل کامل ماست. در کلام خدا به «کثرت قوّت و عظمت قدرت» آفریدگارمان اشاره شده است. (اِشَعْیا ۴۰:۲۶، ۲۹) او قادر است مقاصدش را به انجام رساند. نام او به مفهوم «او سبب شدن میشود» است و اطمینان ما را به توانایی او در وفا کردن به وعدههایش، قوّت میبخشد! خدا مظهر حقیقت و راستی است چرا که «ممکن نیست خدا . . . دروغ بگوید.» (عبرانیان ۶:۱۸) خصوصیت غالب او محبت است. (۱یو ۴:۸) «خداوند عادل است در همهٔ راههای خود، و پر از محبت، در همهٔ کارهای خویش.» (مزمور ۱۴۵:۱۷) اگر نتوانیم به خدا اعتماد کنیم، به چه کسی میتوانیم اعتماد کنیم؟ البته برای این که بتوانیم به خدا اعتماد داشته باشیم، باید ‹بچشیم و ببینیم که او نیکوست› یعنی باید آموختههای خود را به کار گیریم و بر نتایج خوب آن تأمّل کنیم.—مزمور ۳۴:۸.
چگونه میتوانیم در همهٔ راههای خود یَهُوَه را در نظر داشته باشیم؟ مزمورنویس تحت الهام خدا چنین نوشت: «در تمامی کارهای تو تأمل خواهم کرد و به اعمال تو خواهم اندیشید.» (مزمور ۷۷:۱۲) از آنجا که خدا نامرئی است، برای نزدیکتر شدن به او، تأمّل بر اعمال عظیم و رفتار او با قومش بسیار اهمیت دارد.
با دعا نیز میتوانیم یَهُوَه را در کارهای خود در نظر داشته باشیم. داوود پادشاه «تمامی روز» به خدا دعا میکرد. (مزمور ۸۶:۳) داوود بارها شب را در دعا به صبح رساند، مثل زمانی که در بیابان فراری شده بود. (مزمور ۶۳:۶، ۷) پولُس رسول ما را چنین ترغیب کرد: «در هر موقعیت . . . با هدایت روحالقدس به درگاه خدا بیایید.» (اِفِسُسیان ۶:۱۸) ما چند وقت یک بار دعا میکنیم؟ آیا از راز و نیاز با خدا لذّت میبریم؟ در سختیها آیا کمک او را میطلبیم؟ قبل از گرفتن تصمیمهای مهم، آیا در دعا از خدا راهنمایی میخواهیم؟ وقتی از ته دل به خدا دعا میکنیم، او به ما نزدیک میشود. به علاوه، او به ما این اطمینان را میدهد که به دعاهای ما گوش میدهد و راههایمان را راست میگرداند.
از آنجا که ما میتوانیم بر یَهُوَه کاملاً توکل کنیم، تکیه کردن بر عقل خود یا بر افراد سرشناس این دنیا حماقت است! سلیمان چنین توصیه میکند: «خویشتن را حکیم مپندار؛ از خداوند بترس و از شرارت دوری کن. این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود.» (امثال ۳:۷، ۸) ترس از ناخشنود کردن خدا باید بر اعمال، افکار و احساسات ما حکمفرما باشد. اگر ترسی توأم با احترام از خدا داشته باشیم، بدی نمیکنیم و از لحاظ روحانی شفا و نیروی تازه مییابیم.
بهترین خود را به یَهُوَه ادا کنید
از یک راه دیگر نیز میتوانیم به خدا نزدیک شویم. سلیمان پادشاه گفت: «خداوند را با دارایی خود حرمت دار و با نوبرهای همهٔ محصول خویش.» (امثال ۳:۹) حرمت داشتن یَهُوَه به مفهوم گرامی داشتن و تمجید اوست. در واقع با شرکت در کار موعظه و شهادت دادن به نام او، او را تمجید میکنیم. «دارایی» ما شامل وقت، استعداد، توانایی و اموال مادی ما میشود. اینها باید «نوبرهای» ما باشد یا به عبارتی دیگر باید بهترین خود را در راه خدمت به خدا ادا کنیم. زیرا مصممیم که ‹همواره نخست، در پی پادشاهی خدا و عدالت او باشیم.›—مَتّی ۶:۳۳.
(امثال ۳:۵-۸) با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن، و بر عقل خویش تکیه منما؛ ۶ در همهٔ راههای خود او را در نظر داشته باش، و او طریقهایت را راست خواهد گردانید. ۷ خویشتن را حکیم مپندار؛ از خداوند بترس و از شرارت دوری کن. ۸ این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود.
ب۰۰-۱۵ E/۱ ۲۴
تقویت دوستی با یَهُوَه
ما میخواهیم برای خصوصیات محبت و وفاداری چنان ارزش قائل شویم که آنها را مانند گردنبندی پرارزش «بر گردن خود» داشته باشیم، زیرا «در نظر خدا و انسان التفات و نیکنامی» خواهیم یافت. همچنین این خصوصیات نباید فقط در رفتارمان نمایان باشد بلکه باید آنها را «بر لوحِ دلِ خویش» نیز بنگاریم یا به عبارتی دیگر آنها را بخشی از شخصیت خود سازیم.
توکل کامل به یَهُوَه
سلیمان حکیم چنین ادامه میدهد: «با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن، و بر عقل خویش تکیه منما؛ در همهٔ راههای خود او را در نظر داشته باش، و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.»—امثال ۳:۵، ۶.
یَهُوَه شایستهٔ توکل کامل ماست. در کلام خدا به «کثرت قوّت و عظمت قدرت» آفریدگارمان اشاره شده است. (اِشَعْیا ۴۰:۲۶، ۲۹) او قادر است مقاصدش را به انجام رساند. نام او به مفهوم «او سبب شدن میشود» است و اطمینان ما را به توانایی او در وفا کردن به وعدههایش، قوّت میبخشد! خدا مظهر حقیقت و راستی است چرا که «ممکن نیست خدا . . . دروغ بگوید.» (عبرانیان ۶:۱۸) خصوصیت غالب او محبت است. (۱یو ۴:۸) «خداوند عادل است در همهٔ راههای خود، و پر از محبت، در همهٔ کارهای خویش.» (مزمور ۱۴۵:۱۷) اگر نتوانیم به خدا اعتماد کنیم، به چه کسی میتوانیم اعتماد کنیم؟ البته برای این که بتوانیم به خدا اعتماد داشته باشیم، باید ‹بچشیم و ببینیم که او نیکوست› یعنی باید آموختههای خود را به کار گیریم و بر نتایج خوب آن تأمّل کنیم.—مزمور ۳۴:۸.
چگونه میتوانیم در همهٔ راههای خود یَهُوَه را در نظر داشته باشیم؟ مزمورنویس تحت الهام خدا چنین نوشت: «در تمامی کارهای تو تأمل خواهم کرد و به اعمال تو خواهم اندیشید.» (مزمور ۷۷:۱۲) از آنجا که خدا نامرئی است، برای نزدیکتر شدن به او، تأمّل بر اعمال عظیم و رفتار او با قومش بسیار اهمیت دارد.
با دعا نیز میتوانیم یَهُوَه را در کارهای خود در نظر داشته باشیم. داوود پادشاه «تمامی روز» به خدا دعا میکرد. (مزمور ۸۶:۳) داوود بارها شب را در دعا به صبح رساند، مثل زمانی که در بیابان فراری شده بود. (مزمور ۶۳:۶، ۷) پولُس رسول ما را چنین ترغیب کرد: «در هر موقعیت . . . با هدایت روحالقدس به درگاه خدا بیایید.» (اِفِسُسیان ۶:۱۸) ما چند وقت یک بار دعا میکنیم؟ آیا از راز و نیاز با خدا لذّت میبریم؟ در سختیها آیا کمک او را میطلبیم؟ قبل از گرفتن تصمیمهای مهم، آیا در دعا از خدا راهنمایی میخواهیم؟ وقتی از ته دل به خدا دعا میکنیم، او به ما نزدیک میشود. به علاوه، او به ما این اطمینان را میدهد که به دعاهای ما گوش میدهد و راههایمان را راست میگرداند.
از آنجا که ما میتوانیم بر یَهُوَه کاملاً توکل کنیم، تکیه کردن بر عقل خود یا بر افراد سرشناس این دنیا حماقت است! سلیمان چنین توصیه میکند: «خویشتن را حکیم مپندار؛ از خداوند بترس و از شرارت دوری کن. این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود.» (امثال ۳:۷، ۸) ترس از ناخشنود کردن خدا باید بر اعمال، افکار و احساسات ما حکمفرما باشد. اگر ترسی توأم با احترام از خدا داشته باشیم، بدی نمیکنیم و از لحاظ روحانی شفا و نیروی تازه مییابیم.
بهترین خود را به یَهُوَه ادا کنید
از یک راه دیگر نیز میتوانیم به خدا نزدیک شویم. سلیمان پادشاه گفت: «خداوند را با دارایی خود حرمت دار و با نوبرهای همهٔ محصول خویش.» (امثال ۳:۹) حرمت داشتن یَهُوَه به مفهوم گرامی داشتن و تمجید اوست. در واقع با شرکت در کار موعظه و شهادت دادن به نام او، او را تمجید میکنیم. «دارایی» ما شامل وقت، استعداد، توانایی و اموال مادی ما میشود. اینها باید «نوبرهای» ما باشد یا به عبارتی دیگر باید بهترین خود را در راه خدمت به خدا ادا کنیم. زیرا مصممیم که ‹همواره نخست، در پی پادشاهی خدا و عدالت او باشیم.›—مَتّی ۶:۳۳.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(امثال ۱:۷) ترس خداوند سرآغاز دانش است، اما حکمت و ادب را جاهلان خوار میشمارند.
it-۲-۱۸۰ E
شناخت و دانش
سرچشمهٔ شناخت و دانش. یَهُوَه در واقع سرچشمهٔ شناخت و دانش است. او سرچشمهٔ حیات نیز است و بدون حیات، کسی نمیتواند شناخت کسب کند. (مز ۳۶:۹؛ اع ۱۷:۲۵، ۲۸) افزون بر این، از آنجا که خدا همه چیز را آفرید، شناخت و دانش بشری از بررسی صنعت دست خدا حاصل میشود. (مک ۴:۱۱؛ مز ۱۹:۱، ۲) همچنین انسانها میتوانند با بررسی کلام الهامشدهٔ خدا، با خواست او و مقاصدش آشنا شوند. (۲تی ۳:۱۶، ۱۷) بنابراین منشأ شناخت حقیقی یَهُوَه خداست و آنان که در پی آن هستند باید از خدا ترسی توأم با احترام داشته باشند تا از ناخشنود ساختن او امتناع ورزند. چنین ترسی «سرآغاز دانش» است. (ام ۱:۷) با چنین ترسی شخص میتواند دانش یا شناخت حقیقی را به دست آورد، ولی کسانی که خدا را نادیده میگیرند درک درستی از آنچه مشاهده میکنند به دست نمیآورند.
(امثال ۶:۱-۵) پسرم، اگر برای دیگری ضامن شدهای و برای بیگانه تعهد سپردهای؛ ۲ اگر از سخنان زبانت به دام افتادهای و از کلام دهانت گرفتار آمدهای؛ ۳ پس، پسرم، چنین کن تا رهایی یابی، زیرا به دست دیگری افتادهای: برو و خویشتن را فروتن ساز و به او التماس کن! ۴ خواب به چشمانت راه مده، و نه سنگینی به پِلکهایت. ۵ خود را همچون غزالی از کمند شکارچی برهان، و همچون پرندهای از دام صیاد.
ب۰۰-۱۵ E/۹ ۲۵-۲۶
حفظ شهرتی خوب
کسی که در طراحی ساختمان مهارت دارد، به عنوان معماری ماهر نام او معروف میشود. جوانی که در تحصیلاتش بهخوبی پیشرفت میکند، به عنوان شاگردی ممتاز شناخته میشود. حتی کسی که هیچ کاری نکند ممکن است به عنوان فردی کاهل معروف شود. کتاب مقدّس به ارزش نیکنامی چنین اشاره میکند: «نیکنامی از ثروتِ عظیم برتر است؛ و [شهرتی خوب] از سیم و زر، بهتر.»—امثال ۲۲:۱.
نامی نیک یا شهرت خوب به مرور و با انجام بسیاری اعمال کوچک به دست میآید. البته، با یک عمل نابخردانه ممکن است نام نیکوی خود را از دست دهیم. برای مثال، دست زدن به امور غیراخلاقی، شهرت شخص را آلوده میکند. در باب ۶ کتاب امثال، سلیمان پادشاه از صفات و اعمالی میگوید که ممکن است ما را بدنام سازد و خللی در رابطهٔ ما با یَهُوَه خدا ایجاد کند. این صفات و اعمال شامل نذر کردن از روی بیفکری، کاهلی، فریبکاری، اعمال نامشروع جنسی و هر آنچه را که یَهُوَه از آن نفرت دارد میشود. اگر به این پند عمل کنیم، شهرت خوب خود را حفظ خواهیم کرد.
عاقلانه تعهد ببندید
باب ۶ کتاب امثال با این سخنان آغاز میشود: «پسرم، اگر برای دیگری ضامن شدهای و برای بیگانه تعهد سپردهای؛ اگر از سخنان زبانت به دام افتادهای و از کلام دهانت گرفتار آمدهای؛ پس، پسرم، چنین کن تا رهایی یابی، زیرا به دست دیگری افتادهای: برو و خویشتن را فروتن ساز و به او التماس کن!»—امثال ۶:۱-۳.
در این امثال به ما هشدار داده شده است که در معاملههای دیگران دخالت نکنیم بهخصوص معاملههای افراد غریبه. به اسرائیلیان گفته شده بود که اگر برادرشان فقیر شود و محتاج گردد، از او دستگیری کنند. (لاویان ۲۵:۳۵-۳۸) با این حال، برخی از اسرائیلیان دست به فعالیتهای تجاری زدند و دیگران را وادار کردند که «ضامن» آنان شوند. ما نیز شاید با موقعیتی مشابه روبرو شویم. برای مثال، نهادهای اقتصادی ممکن است قبل از دادن وام به کسی، ضامن بخواهند. اگر عجولانه ضامن شویم، نابخردانه عمل کردهایم، زیرا ممکن است از نظر اقتصادی در دام بیفتیم و نزد بانک و وامدهندههای دیگر بیاعتبار شویم!
اگر ما دست به کاری زده باشیم که در ابتدا عاقلانه به نظر میآمد، ولی بعد از بررسی دقیقتر مشخص شود که عاقلانه نیست، چه باید کنیم؟ به ما توصیه شده است که در چنین موقیعتی، ‹خود را فروتن سازیم و به کسی که با او تعهد بستهایم التماس کنیم.› در واقع باید هر کاری که از دستتمان برآید انجام دهیم تا مشکل را حل کنیم. در یک کتاب مرجع آمده است: «تا زمانی که با شاکی خود به توافق نرسیدید از تلاش دست نکشید.» به علاوه، ما باید بیدرنگ چنین کنیم زیرا سلیمان در ادامه گفت: «خواب به چشمانت راه مده، و نه سنگینی به پِلکهایت. خود را همچون غزالی از کمند شکارچی برهان، و همچون پرندهای از دام صیاد.» (امثال ۶:۴، ۵) بهتر است که در صورت امکان، خود را از تعهدی نامعقول برهانیم تا به خاطر آن در دام نیفتیم.
همانند مورچه سختکوش باشید
در کتاب امثال آمده است: «کاهِلا! نزد مورچه برو، و به راههایش بیَندیش و حکمت بیاموز!» اما چه حکمتی؟ سلیمان پاسخ میدهد: «او را نه فرماندهای است و نه صاحبمنصب و حاکمی؛ با این همه، توشهٔ خود در تابستان فراهم میکند و آذوقهٔ خویش در موسم حصاد گرد میآورد.»—امثال ۶:۶-۸.
مورچهها بهخوبی سازماندهی شدهاند و به نحوی چشمگیر با همدیگر همکاری میکنند. از روی غریزه، خوراک خود را جمع میکنند. با آن که یک مورچهٔ ملکه وجود دارد، این ملکه فقط از این جهت ملکه است که تخم میگذارد و مادر سایر مورچههاست. از این رو، مورچهٔ ملکه «فرماندهای» نیست که به سایر مورچهها فرمان دهد. اما حتی بدون داشتن فرمانده، مورچهها به طور خستهناپذیر به کار خود ادامه میدهند.
قطعاً ما نیز باید مانند مورچهها سختکوش باشیم. سختکوشی و تلاش برای بهبود کیفیت کارمان به نفع ماست، چه در ملأ عام باشد چه در خفا. بلی، در مدرسه، در محل کار و در جماعت باید نهایت سعی خود را بکنیم. همان طور که مورچه از سختکوشی خود فایده میبرد یَهُوَه نیز میخواهد ما از حاصل زحمت خود لذّت ببریم. (جامعه ۳:۱۳، ۲۲؛ ۵:۱۸) وجدانی آسوده و رضایت خاطر از سختکوشی حاصل میشود.—جامعه ۵:۱۲.
سلیمان با استفاده از دو سؤال سعی کرد کاهل را از خواب غفلت بیدار کند: «کاهلا! تا به کی خواهی خُفت؟ و از خوابِ خود کی بر خواهی خاست؟» در ادامه سلیمان گویی از زبان شخص کاهل سخن میگوید: «اندکی خفتن و اندکی چُرت زدن، و اندکی دست بر دست گذاشتن برای استراحت، و فقر همچون راهزن بر تو خواهد تاخت و ناداری، بهسان مردی مسلح.» (امثال ۶:۹-۱۱) شخص کاهل بهسرعت فقیر و محتاج میشود. مزرعههای او ویران میشود. (امثال ۲۴:۳۰، ۳۱) چنین کسی از نظر کاری نیز صدمه میبیند. کارفرمایان تا به کی اشخاص کاهل را تحمّل خواهند کرد؟ آیا دانشآموزی که در درس خواندن کاهل باشد، میتواند انتظار داشته باشد که در امتحاناتش موفق شود؟
صادق باشید
سلیمان به عاملی دیگر که شخص را در جامعه بدنام میسازد و خللی در رابطهاش با خدا ایجاد میکند، اشاره میکند: «شخص رذل و خبیث با زبانی کج میگردد، با چشم چشمک میزند، با پا علامت میدهد، به انگشت اشاره میکند، با دلی منحرف شرارتها ابداع میکند و هر دَم تخم نفاق میپاشد.»—امثال ۶:۱۲-۱۴.
در این آیات یک شخص فریبکار توصیف شده است که سعی میکند دروغهای خود را پنهان کند. چگونه؟ نه فقط «با زبانی کج» بلکه با رفتارش نیز. محققی در این خصوص میگوید: «شخص فریبکار برای فریب دادن کسی از ایما و اشارات، لحن سخن گفتن و حتی صورت خود بهره میگیرد؛ در پس ظاهری صادق، ذهنی منحرف و دلی پر از اندیشههای تفرقهآمیز نهفته است.» چنین شخص «رذل» همیشه توطعه میچیند و بین دیگران تفرقه و جدایی میاندازد. عاقبت او چه خواهد بود؟
۱۰-۱۶ اکتبر
گنجهایی در کلام خدا | امثال ۷-۱۱
«دل شما متمایل نشود»:
(امثال ۷:۶-۱۲) زیرا از پنجرهٔ خانهٔ خویش و از پسِ شبکهٔ آن، بیرون را نگریستم ۷ و در میان سادهلوحان، در بین جوانان، جوانی کمعقل دیدم ۸ که در کوچه از نزدیکی گوشهٔ او میگذشت و از راهِ خانهٔ او میرفت، ۹ شامگاهان، آنگاه که روز رنگ میباخت و تاریکیِ شب دامن میگسترد. ۱۰ و اینک، زنی به دیدار او آمد، در لباس فاحشه، با خباثت دل. ۱۱ زنی یاوهگو و سرکش، که پاهایش در خانه تاب نمیآورَد؛ ۱۲ دَمی در کوچهها و دمی دیگر در میدانها در گوشهای به کمین است.
ب۰۰-۱۵ E/۱۱ ۲۹-۳۰
«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»
سلیمان در ادامه میگوید: «آنها را بر انگشتان خود بربند و بر لوحِ دل خویش بنگار.» (امثال ۷:۳) همان طور که انگشتانمان همیشه جلوی رویمان است و با آنها کارهایمان را انجام میدهیم، تعالیم کتاب مقدّس نیز باید در همهٔ کارهای ما راهنمای ما باشد، چه از اوان کودکی با آن آشنا شدهایم، چه بعدها آن را فرا گرفتهایم. ما باید تعالیم کتاب مقدّس را بر دل خود بنگاریم یا به عبارتی آن را بخشی از وجود خود سازیم.
سلیمان به اهمیت حکمت و فهم نیز اشاره میکند و میگوید: «به حکمت بگو: ‹تو خواهر منی›، و فهم را دوست خویش بخوان.» (امثال ۷:۴) حکمت به مفهوم توانایی شخص در بهکارگیری شناخت و دانش است. ما باید حکمت را چنان دوست داشته باشیم که گویی خواهر ماست. فهم به چه معناست؟ فهم، بینش و ادراک را نیز در بر میگیرد و طبق این آیه فهم باید مانند دوست صمیمی ما باشد.
چرا باید به تعالیم کتاب مقدّس عمل کنیم و حکمت و فهم را دوست داشته باشیم؟ «تا [خود] را از زن زناکار حفظ [کنیم]، و از زن بیگانه که سخنان تملّقآمیز میگوید.» (امثال ۷:۵) بلی، حکمت و فهم، ما را از شخصی که مرتکب اعمال نامشروع جنسی میشود، در امان نگاه میدارد.
برخورد مرد جوان با زنی فریبکار
سلیمان پادشاه اکنون صحنهای را تعریف میکند که خود دیده است. او میگوید: «از پنجرهٔ خانهٔ خویش و از پسِ شبکهٔ آن، بیرون را نگریستم و در میان سادهلوحان، در بین جوانان، جوانی کمعقل دیدم که در کوچه از نزدیکی گوشهٔ او میگذشت و از راهِ خانهٔ او میرفت، شامگاهان، آنگاه که روز رنگ میباخت و تاریکیِ شب دامن میگسترد.»—امثال ۷:۶-۹.
سلیمان از پنجرهای به بیرون نگاه میکند که شبکه دارد؛ از قرار معلوم شبکه دارای تختههای نازک و کندهکاریشده است. هنگام غروب آفتاب، روز رنگ میبازد و تاریکی خیابانها را فرا میگیرد. چشم سلیمان به جوانی کمعقل میافتد. احتمالاً این جوان میدانست وارد چه محلّهای میشود و این که خود را در معرض چه خطری قرار میدهد. این جوان «از راهِ خانهٔ او» میرود. اما «او» کیست؟
سلیمان در ادامه میگوید: «اینک، زنی به دیدار او آمد، در لباس فاحشه، با خباثت دل. زنی یاوهگو و سرکش، که پاهایش در خانه تاب نمیآورَد؛ دَمی در کوچهها و دمی دیگر در میدانها در گوشهای به کمین است.»—امثال ۷:۱۰-۱۲.
لباس او حاکی از شخصیت اوست. (پیدایش ۳۸:۱۴، ۱۵) او لباس روسپی بر تن دارد. به علاوه، او فریبکار نیز است و نیّتی بد دارد. او یاوهگو و سرکش، پرحرف و سرسخت و بیشرم و گستاخ است. به جای این که خانه بماند، ترجیح میدهد که در گوشه و کنار خیابانها در کمین کسی مانند این جوان بشیند.
«او را با سخنان بسیار بفریفت»
بدین شکل، یک جوان با زنی روسپی برخورد میکند. این صحنه نظر سلیمان را جلب میکند. او میگوید: «او را بگرفت و ببوسید و روی خویش بیحیا ساخت و گفت: ‹نزد من قربانیهای رفاقت است؛ زیرا امروز نذرهایم را ادا کردهام. پس به دیدار تو بیرون آمدم و تو را سخت جستجو کرده، یافتم!›»—امثال ۷:۱۳-۱۵.
سخنان این زن اغواکننده است. او با اطمینان سخن میگوید و قصد او این است که جوان را به گمراهی کشد. با اشاره به قربانیهای رفاقت و نذرها، ادعای درستکاری میکند گویی که به خدا نزدیک است. تقدیم قربانیهای رفاقت در معبد شامل تقدیم گوشت، آرد، روغن و شراب میشود. (لاویان ۱۹:۵، ۶؛ ۲۲:۲۱؛ اعداد ۱۵:۸-۱۰) از آنجا که خود قربانی رفاقت را تقدیم کرده بود، به کنایه میگوید که غذا و نوشیدنی فراوان در خانه دارد. از این رو، آن جوان میتوانست اوقات خوشی در آنجا داشته باشد. آن زن ادعا میکند که برای دیدن آن جوان از خانهٔ خود بیرون میآید اما این کاملاً دروغ است. محققی در این رابطه میگوید: «درست است که آن زن به دنبال کسی میگشت اما آیا واقعاً به دنبال این شخص خاص بود؟ تنها فردی سادهلوح مانند این جوان میتوانست چنین حرفی را باور کند.»
آن زن با لباس، سخنان تملّقآمیز، در آغوش کشیدن و بوسیدن آن جوان، سعی دارد او را اغوا کند. سپس میکوشد او را با استفاده از عطریات به گمراهی بکشد و میگوید: «بر بستر خود دیباها از کتان مصری گسترانیدهام؛ بسترم را با مُر و عود و دارچین عطرآگین کردهام.» (امثال ۷:۱۶، ۱۷)
آن زن چنین ادامه میدهد: «بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛ بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!» پیشنهاد او صرفاً صرف شام نبود. او قصد همبستر شدن با او داشت و این پیشنهاد در نظر این جوان گیرا و جالب میآید. در آخر آن زن میافزاید: «زیرا شوهرم در خانه نیست و به سفری دراز رفته است. کیسهٔ پر از پول با خود برده و تا بَدرِ کامل باز نخواهد گشت.» (امثال ۷:۱۸-۲۰) آن زن در واقع به او اطمینان میبخشد که شوهرش در سفر است و غافلگیر نخواهند شد. او در اغوای این جوان بهراستی ماهر است! «پس او را با سخنان بسیار بفریفت و با چربزبانی اغوا کرد.» (امثال ۷:۲۱) فقط کسانی مانند یوسف میتوانند چنین پیشنهاد وسوسهانگیز را رد کنند. (پیدایش ۳۹:۹، ۱۲) این جوان چطور؟
(امثال ۷:۱۳-۲۳) پس او را بگرفت و ببوسید و روی خویش بیحیا ساخت و گفت: ۱۴ «نزد من قربانیهای رفاقت است؛ زیرا امروز نذرهایم را ادا کردهام. ۱۵ پس به دیدار تو بیرون آمدم و تو را سخت جستجو کرده، یافتم! ۱۶ بر بستر خود دیباها از کتان مصری گسترانیدهام؛ ۱۷ بسترم را با مُر و عود و دارچین عطرآگین کردهام. ۱۸ بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛ بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم! ۱۹ زیرا شوهرم در خانه نیست و به سفری دراز رفته است. ۲۰ کیسهٔ پر از پول با خود برده و تا بَدرِ کامل باز نخواهد گشت.» ۲۱ پس او را با سخنان بسیار بفریفت و با چربزبانی اغوا کرد. ۲۲ و جوان بیدرنگ از پی او روان شد، همچون گاوی که به کشتارگاه میرود و آهویی که به دام گرفتار میآید، ۲۳ تا آنگاه که تیری بر جگرش مینشیند، چونان پرندهای که به سوی دام میشتابد، و نمیداند که به بهای جانش تمام خواهد شد.
ب۰۰-۱۵ E/۱۱ ۳۰-۳۱
«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»
سلیمان در ادامه میگوید: «اینک، زنی به دیدار او آمد، در لباس فاحشه، با خباثت دل. زنی یاوهگو و سرکش، که پاهایش در خانه تاب نمیآورَد؛ دَمی در کوچهها و دمی دیگر در میدانها در گوشهای به کمین است.»—امثال ۷:۱۰-۱۲.
لباس او حاکی از شخصیت اوست. (پیدایش ۳۸:۱۴، ۱۵) او لباس روسپی بر تن دارد. به علاوه، او فریبکار نیز است و نیّتی بد دارد. او یاوهگو و سرکش، پرحرف و سرسخت و بیشرم و گستاخ است. به جای این که خانه بماند، ترجیح میدهد که در گوشه و کنار خیابانها در کمین کسی مانند این جوان بشیند.
«او را با سخنان بسیار بفریفت»
بدین شکل، یک جوان با زنی روسپی برخورد میکند. این صحنه نظر سلیمان را جلب میکند. او میگوید: «او را بگرفت و ببوسید و روی خویش بیحیا ساخت و گفت: ‹نزد من قربانیهای رفاقت است؛ زیرا امروز نذرهایم را ادا کردهام. پس به دیدار تو بیرون آمدم و تو را سخت جستجو کرده، یافتم!›»—امثال ۷:۱۳-۱۵.
سخنان این زن اغواکننده است. او با اطمینان سخن میگوید و قصد او این است که جوان را به گمراهی کشد. با اشاره به قربانیهای رفاقت و نذرها، ادعای درستکاری میکند گویی که به خدا نزدیک است. تقدیم قربانیهای رفاقت در معبد شامل تقدیم گوشت، آرد، روغن و شراب میشود. (لاویان ۱۹:۵، ۶؛ ۲۲:۲۱؛ اعداد ۱۵:۸-۱۰) از آنجا که خود قربانی رفاقت را تقدیم کرده بود، به کنایه میگوید که غذا و نوشیدنی فراوان در خانه دارد. از این رو، آن جوان میتوانست اوقات خوشی در آنجا داشته باشد. آن زن ادعا میکند که برای دیدن آن جوان از خانهٔ خود بیرون میآید اما این کاملاً دروغ است. محققی در این رابطه میگوید: «درست است که آن زن به دنبال کسی میگشت اما آیا واقعاً به دنبال این شخص خاص بود؟ تنها فردی سادهلوح مانند این جوان میتوانست چنین حرفی را باور کند.»
آن زن با لباس، سخنان تملّقآمیز، در آغوش کشیدن و بوسیدن آن جوان، سعی دارد او را اغوا کند. سپس میکوشد او را با استفاده از عطریات به گمراهی بکشد و میگوید: «بر بستر خود دیباها از کتان مصری گسترانیدهام؛ بسترم را با مُر و عود و دارچین عطرآگین کردهام.» (امثال ۷:۱۶، ۱۷)
آن زن چنین ادامه میدهد: «بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛ بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!» پیشنهاد او صرفاً صرف شام نبود. او قصد همبستر شدن با او داشت و این پیشنهاد در نظر این جوان گیرا و جالب میآید. در آخر آن زن میافزاید: «زیرا شوهرم در خانه نیست و به سفری دراز رفته است. کیسهٔ پر از پول با خود برده و تا بَدرِ کامل باز نخواهد گشت.» (امثال ۷:۱۸-۲۰) آن زن در واقع به او اطمینان میبخشد که شوهرش در سفر است و غافلگیر نخواهند شد. او در اغوای این جوان بهراستی ماهر است! «پس او را با سخنان بسیار بفریفت و با چربزبانی اغوا کرد.» (امثال ۷:۲۱) فقط کسانی مانند یوسف میتوانند چنین پیشنهاد وسوسهانگیز را رد کنند. (پیدایش ۳۹:۹، ۱۲) این جوان چطور؟
«همچون گاوی که به کشتارگاه میرود»
سلیمان میگوید: «جوان بیدرنگ از پی او روان شد، همچون گاوی که به کشتارگاه میرود و آهویی که به دام گرفتار میآید، تا آنگاه که تیری بر جگرش مینشیند، چونان پرندهای که به سوی دام میشتابد، و نمیداند که به بهای جانش تمام خواهد شد.»—امثال ۷:۲۲، ۲۳.
پیشنهاد آن زن برای آن جوان بسیار وسوسهانگیز است. او «همچون گاوی که به کشتارگاه میرود» در پی او میرود. همان طور که یک زندانی نمیتواند خود را از غل و زنجیر رها کند، آن جوان نیز تسلیم وسوسه شده، به گناه کشیده میشود. خطر را تا زمانی که «تیری بر جگرش مینشیند» نمیبیند یعنی تا زمانی که برای او چنان گران تمام شود که موجب مرگش شود. او ممکن است با مبتلا شدن به بیماریهای مقاربتی بمیرد. یا گناه او شاید به مرگ روحانیاش بینجامد، زیرا «به بهای جانش تمام» میشود. او به کل زندگیاش صدمه میزند و مرتکب گناه محض میگردد. او مانند پرندهای که در دام صیاد گرفتار میشود، در چنگال مرگ میافتد.
«در طریقهایش گمراه» نشوید
سلیمان حکیم از آنچه دیده است به ما درسی میآموزد و میگوید: «پس حال، ای پسرانم، به من گوش فرا دهید و به آنچه میگویم توجه کنید. دل شما به راههایش متمایل نشود و در طریقهایش گمراه نگردد. زیرا بسیاری را از پا در افکنده و کشتگانش بیشمارند. خانهٔ او راهِ گور است، که تا به حُجرههای مرگ سرازیر میشود.»—امثال ۷:۲۴-۲۷.
واضح است که سلیمان توصیه میکند که ما باید از افرادی که زندگی غیراخلاقی دارند دوری کنیم تا «زنده» بمانیم. (امثال ۷:۲) به راستی چه پند مفیدی برای روزگار ما! مطمئناً باید از رفتن به مکانهای وسوسهانگیز اجتناب کنیم. نباید خود را در معرض خطر قرار دهیم و مانند جوانی «کمعقل» که در طریقهای شخص «بیگانه» پرسه میزند رفتار کنیم.
آن «زن بیگانه» که سلیمان دید، سعی داشت آن مرد جوان را با این گفته اغوا کند: «بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!» بسیاری از جوانان روزگار ما نیز با چنین وسوسهای روبرو شدهاند. اما کسی که دیگری را به اعمال نامشروع جنسی وسوسه کند، از روی عشق چنین نمیکند بلکه از روی شهوت و خودخواهی! اگر مردی با خلوص نیّت زنی را دوست داشته باشد، آیا او را به کاری وسوسه میکند که خلاف وجدان و آموختههای مسیحیاش باشد؟ سلیمان چنین تذکر میدهد: «دل شما . . . متمایل نشود.»
سخنان شخص اغواکننده معمولاً شیرین و گیرا به نظر میآید. اما حکمت و فهم به ما کمک میکند تا فریب نخوریم. همچنین باید به یاد داشته باشیم که فرامین یَهُوَه ما را محفوظ نگاه میدارد. از این رو، بیایید مصمم باشیم که احکام خدا را حفظ کنیم و تا ابد زندگی کنیم.—۱یو ۲:۱۷.
(امثال ۷:۴، ۵) به حکمت بگو: «تو خواهر منی»، و فهم را دوست خویش بخوان. ۵ تا تو را از زن زناکار حفظ کنند، و از زن بیگانه که سخنان تملّقآمیز میگوید.
(امثال ۷:۲۴-۲۷) پس حال، ای پسرانم، به من گوش فرا دهید و به آنچه میگویم توجه کنید. ۲۵ دل شما به راههایش متمایل نشود و در طریقهایش گمراه نگردد. ۲۶ زیرا بسیاری را از پا در افکنده و کشتگانش بیشمارند. ۲۷ خانهٔ او راهِ گور است، که تا به حُجرههای مرگ سرازیر میشود.
ب۰۰-۱۵ E/۱۱ ۲۹
«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»
سلیمان در ادامه میگوید: «آنها را بر انگشتان خود بربند و بر لوحِ دل خویش بنگار.» (امثال ۷:۳) همان طور که انگشتانمان همیشه جلوی رویمان است و با آنها کارهایمان را انجام میدهیم، تعالیم کتاب مقدّس نیز باید در همهٔ کارهای ما راهنمای ما باشد، چه از اوان کودکی با آن آشنا شدهایم، چه بعدها آن را فرا گرفتهایم. ما باید تعالیم کتاب مقدّس را بر دل خود بنگاریم یا به عبارتی آن را بخشی از وجود خود سازیم.
سلیمان به اهمیت حکمت و فهم نیز اشاره میکند و میگوید: «به حکمت بگو: ‹تو خواهر منی›، و فهم را دوست خویش بخوان.» (امثال ۷:۴) حکمت به مفهوم توانایی شخص در بهکارگیری شناخت و دانش است. ما باید حکمت را چنان دوست داشته باشیم که گویی خواهر ماست. فهم به چه معناست؟ فهم، بینش و ادراک را نیز در بر میگیرد و طبق این آیه فهم باید مانند دوست صمیمی ما باشد.
چرا باید به تعالیم کتاب مقدّس عمل کنیم و حکمت و فهم را دوست داشته باشیم؟ «تا [خود] را از زن زناکار حفظ [کنیم]، و از زن بیگانه که سخنان تملّقآمیز میگوید.» (امثال ۷:۵) بلی، حکمت و فهم، ما را از شخصی که مرتکب اعمال نامشروع جنسی میشود، در امان نگاه میدارد.
برخورد مرد جوان با زنی فریبکار
سلیمان پادشاه اکنون صحنهای را تعریف میکند که خود دیده است. او میگوید: «از پنجرهٔ خانهٔ خویش و از پسِ شبکهٔ آن، بیرون را نگریستم و در میان سادهلوحان، در بین جوانان، جوانی کمعقل دیدم که در کوچه از نزدیکی گوشهٔ او میگذشت و از راهِ خانهٔ او میرفت، شامگاهان، آنگاه که روز رنگ میباخت و تاریکیِ شب دامن میگسترد.»—امثال ۷:۶-۹.
سلیمان از پنجرهای به بیرون نگاه میکند که شبکه دارد؛ از قرار معلوم شبکه دارای تختههای نازک و کندهکاریشده است. هنگام غروب آفتاب، روز رنگ میبازد و تاریکی خیابانها را فرا میگیرد. چشم سلیمان به جوانی کمعقل میافتد. احتمالاً این جوان میدانست وارد چه محلّهای میشود و این که خود را در معرض چه خطری قرار میدهد. این جوان «از راهِ خانهٔ او» میرود. اما «او» کیست؟
ب۰۰-۱۵ E/۱۱ ۳۱
«فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی»
«همچون گاوی که به کشتارگاه میرود»
سلیمان میگوید: «جوان بیدرنگ از پی او روان شد، همچون گاوی که به کشتارگاه میرود و آهویی که به دام گرفتار میآید، تا آنگاه که تیری بر جگرش مینشیند، چونان پرندهای که به سوی دام میشتابد، و نمیداند که به بهای جانش تمام خواهد شد.»—امثال ۷:۲۲، ۲۳.
پیشنهاد آن زن برای آن جوان بسیار وسوسهانگیز است. او «همچون گاوی که به کشتارگاه میرود» در پی او میرود. همان طور که یک زندانی نمیتواند خود را از غل و زنجیر رها کند، آن جوان نیز تسلیم وسوسه شده، به گناه کشیده میشود. خطر را تا زمانی که «تیری بر جگرش مینشیند» نمیبیند یعنی تا زمانی که برای او چنان گران تمام شود که موجب مرگش شود. او ممکن است با مبتلا شدن به بیماریهای مقاربتی بمیرد. یا گناه او شاید به مرگ روحانیاش بینجامد، زیرا «به بهای جانش تمام» میشود. او به کل زندگیاش صدمه میزند و مرتکب گناه محض میگردد. او مانند پرندهای که در دام صیاد گرفتار میشود، در چنگال مرگ میافتد.
«در طریقهایش گمراه» نشوید
سلیمان حکیم از آنچه دیده است به ما درسی میآموزد و میگوید: «پس حال، ای پسرانم، به من گوش فرا دهید و به آنچه میگویم توجه کنید. دل شما به راههایش متمایل نشود و در طریقهایش گمراه نگردد. زیرا بسیاری را از پا در افکنده و کشتگانش بیشمارند. خانهٔ او راهِ گور است، که تا به حُجرههای مرگ سرازیر میشود.»—امثال ۷:۲۴-۲۷.
واضح است که سلیمان توصیه میکند که ما باید از افرادی که زندگی غیراخلاقی دارند دوری کنیم تا «زنده» بمانیم. (امثال ۷:۲) به راستی چه پند مفیدی برای روزگار ما! مطمئناً باید از رفتن به مکانهای وسوسهانگیز اجتناب کنیم. نباید خود را در معرض خطر قرار دهیم و مانند جوانی «کمعقل» که در طریقهای شخص «بیگانه» پرسه میزند رفتار کنیم.
آن «زن بیگانه» که سلیمان دید، سعی داشت آن مرد جوان را با این گفته اغوا کند: «بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!» بسیاری از جوانان روزگار ما نیز با چنین وسوسهای روبرو شدهاند. اما کسی که دیگری را به اعمال نامشروع جنسی وسوسه کند، از روی عشق چنین نمیکند بلکه از روی شهوت و خودخواهی! اگر مردی با خلوص نیّت زنی را دوست داشته باشد، آیا او را به کاری وسوسه میکند که خلاف وجدان و آموختههای مسیحیاش باشد؟ سلیمان چنین تذکر میدهد: «دل شما . . . متمایل نشود.»
سخنان شخص اغواکننده معمولاً شیرین و گیرا به نظر میآید. اما حکمت و فهم به ما کمک میکند تا فریب نخوریم. همچنین باید به یاد داشته باشیم که فرامین یَهُوَه ما را محفوظ نگاه میدارد. از این رو، بیایید مصمم باشیم که احکام خدا را حفظ کنیم و تا ابد زندگی کنیم.—۱یو ۲:۱۷.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(امثال ۹:۷-۹) هر که تمسخرگری را تأدیب کند، به استقبال بیحرمتی میرود؛ هر که مرد شریر را توبیخ کند، بد میبیند. ۸ تمسخرگر را توبیخ مکن، مبادا از تو نفرت کند؛ حکیم را توبیخ کن، که تو را دوست خواهد داشت. ۹ حکیم را بیاموز که حکیمتر خواهد شد؛ پارسا را تعلیم ده که آموختههایش افزون خواهد گشت.
ب۰۱-۱۵ E/۵ ۲۹-۳۰
حکمت به روزهای عمر ما میافزاید
تمام مسیحیان، بهخصوص جوانان یا کسانی که اخیراً با یَهُوَه خدا آشنا شدهاند، باید فروتنانه تأدیب یَهُوَه را بپذیرند. از آنجا که آنان تجربهٔ چندانی در خدمت به خدا ندارند ممکن است به حکمت بیشتری نیاز داشته باشند. نیّت آنان بد نیست اما برای آن که بتوانند دل یَهُوَه را شاد کنند به وقت بیشتری نیاز دارند. افکار، امیال و اهداف آنان باید مورد قبول خدا باشد. بسیار اهمیت دارد که آنان ‹مشتاق شیر خالص کلام باشند تا از طریق آن برای نجات رشد کنند.›—۱پِطرُس ۲:۲.
به حتم، همهٔ ما باید «تعالیم ابتدایی» را پشت سر بگذاریم. ما باید در «عمق حکمت خدا» کندوکاو کنیم و از «خوراک سنگین» که «برای بالغان» است استفاده کنیم. (عبرانیان ۵:۱۲–۶:۱؛ ۱قُرِنتیان ۲:۱۰) «غلام امین و دانا» تحت سرپرستی عیسی، خوراک روحانی را به موقع برای ما فراهم میکند. (مَتّی ۲۴:۴۵-۴۷) بیایید با سختکوشی کلام خدا و نشریات مسیحی را مطالعه کنیم.
«تمسخرگر را توبیخ مکن»
حکمت شامل اصلاح و توبیخ نیز میشود؛ امری که برای برخی خوشآیند نیست. از این رو، در انتهای نخستین بخش کتاب امثال آمده است: «هر که تمسخرگری را تأدیب کند، به استقبال بیحرمتی میرود؛ هر که مرد شریر را توبیخ کند، بد میبیند. تمسخرگر را توبیخ مکن، مبادا از تو نفرت کند.»—امثال ۹:۷، ۸الف.
«تمسخرگر» نسبت به کسی که میکوشد او را اصلاح کند، کینه به دل میگیرد. شخص شرور نیز برای تأدیب ارزش قائل نمیشود. بهراستی که عاقلانه نیست که بکوشیم تعالیم زیبای کتاب مقدّس را به کسی آموزش دهیم که منکر حقیقت است یا آن را تمسخر میکند! وقتی پولُس در اَنطاکیه موعظه میکرد، با برخی یهودیانی که مخالف حقیقت بودند روبرو شد. آنان او را به کفرگویی متهم کردند ولی پولُس با ملایمت به آنان چنین پاسخ داد: «حال که [کلام خدا] را رد میکنید و خود را شایستهٔ زندگی ابدی نمیدانید، ما نیز آن را به غیریهودیان موعظه میکنیم.»—اعمال ۱۳:۴۵، ۴۶.
هنگام خدمت موعظه، باید مواظب باشیم که با تمسخرکنندگان بحث نکنیم. عیسی مسیح به شاگردانش گفت: «وقتی به خانهای وارد میشوید، به اهالی خانه سلام گویید. اگر لایق باشند، صلحی که آرزو کردهاید، نصیبشان میشود، اما اگر لایق نباشند، صلحی که برای آنان آرزو نمودهاید، به شما بازمیگردد. هر جا کسی شما را نپذیرد یا به سخنانتان گوش ندهد، هنگام ترک آن خانه یا شهر، گرد و خاک را از پای خود بتکانید.»—مَتّی ۱۰:۱۲-۱۴.
واکنش شخص عاقل نسبت به تأدیب با واکنش تمسخرکننده تفاوت فاحشی دارد. سلیمان میگوید: «حکیم را توبیخ کن، که تو را دوست خواهد داشت. حکیم را بیاموز که حکیمتر خواهد شد.» (امثال ۹:۸ب، ۹الف) شخص حکیم واقف است که «هیچ تأدیبی هنگامی که به کار برده میشود خوشایند نیست، بلکه دردآور است. اما پس از مدتی، برای کسانی که با آن تربیت یافتهاند، آرامش و درستکاری را به ثمر میآورد.» (عبرانیان ۱۲:۱۱) هرچند تأدیب دردآور به نظر رسد، ما نباید حالت دفاعی یا پرخاشگری داشته باشیم، زیرا پذیرفتن آن تأدیب، به حکمت ما میافزاید.
سلیمان حکیم در ادامه میگوید: «پارسا را تعلیم ده که آموختههایش افزون خواهد گردید.» (امثال ۹:۹) هیچ کس چنان حکیم یا پرتجربه نیست که دیگر نتواند چیزی یاد بگیرد. بهراستی مایهٔ شادی ماست وقتی میبینیم شخصی سالخورده تعمید میگیرد! باشد که ما نیز مصمم باشیم که همیشه به یادگیری علاقه داشته باشیم.
«بر سالهای عمرت افزوده خواهد گردید»
سلیمان توضیح میدهد که برای داشتن حکمت، چه خصوصیتی ضروری است. او گفت: «ترس از خداوند آغاز حکمت است، و شناخت آن قدوس، بصیرت.» (امثال ۹:۱۰) بدون ترسی توأم با احترام از خدای یکتا، کسب حکمت الٰهی غیرممکن است. ممکن است که شخص بسیار اطلاعات داشته باشد اما اگر خداترس نباشد، اطلاعات خود را برای تمجید آفریدگارش به کار نمیگیرد. حتی ممکن است که او با گفتههایش نادان به نظر رسد. علاوه بر این، شناخت یَهُوَه برای به دست آوردن فهم که جنبهای چشمگیر از حکمت است، ضروری میباشد.
حکمت چه ثمراتی به بار میآورد؟ (امثال ۸:۱۲-۲۱، ۳۵) سلیمان میگوید: «به واسطهٔ من، روزهای تو بسیار خواهد شد و بر سالهای عمرت افزوده خواهد گردید.» (امثال ۹:۱۱) آری، «حکمت، به صاحبش حیات میبخشد.»—جامعه ۷:۱۲.
ما باید شخصاً تلاش کنیم که حکمت را به دست بیاوریم. سلیمان بر این نکته اینچنین تأکید کرد: «اگر حکیمی، خود از آن بهره خواهی برد؛ اگر تمسخرگری، خود به تنهایی زیان خواهی دید.» (امثال ۹:۱۲) حکمت شخص حکیم به او فایده میرساند اما تمسخرگر زیان میبیند. بلی، آنچه میکاریم همان را درو خواهیم کرد. از این رو، ضروریست که گوش خود را به حکمت بسپاریم.—امثال ۲:۲.
بانو«جهالت»
سلیمان در ادامه میگوید: «بانو ‹جهالت›، یاوهگو است و سادهلوح، و هیچ نمیداند. بر درِ خانهٔ خود مینشیند، بر کرسیای در بالاترین نقطهٔ شهر، و رهگذران را ندا میدهد، آنان را که مستقیم به راه خود میروند: ‹ای سادهلوحان، به این سو آیید!›»—امثال ۹:۱۳-۱۶الف.
جهالت به زنی بیانضباط و نادان تشبیه شده است؛ زنی که خانهای ساخته است و هر کسی را که کمتجربه است، به سوی خود فرا میخواند. پس آیا رهگذران حکمت را انتخاب میکنند یا جهالت؟
«آبِ دزدیده شیرین است»
در این تشبیه، حکمت و جهالت از مردم دعوت میکنند که به سوی خود روند. اما درخواستشان با هم فرق میکند. حکمت مردم را به ضیافتی از شراب، گوش و نان دعوت میکند اما جهالت مردم را به دام میاندازد. سلیمان میگوید: «به کمعقلان، گوید: ‹آبِ دزدیده شیرین است؛ و نانی که پنهانی خورده شود، لذیذ.›»—امثال ۹:۱۶، ۱۷.
(امثال ۱۰:۲۲) برکت خداوند، دولتمند میسازد، و او زحمتی نیز با آن نمیافزاید.
۱۷-۲۳ اکتبر
گنجهایی در کلام خدا | امثال ۱۲-۱۶
«حکمت از طلا بهتر است»
(امثال ۱۶:۱۶، ۱۷) کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست، و کسب فهم، گزیدهای بِه از نقره! ۱۷ شاهراه صالحان از بدی به دور میماند؛ آن که مراقب راه خویش است، مراقب جان خویش است.
ب۰۷-۱۵ E/۷ ۸
«حکمت سرپناه» است
در امثال ۱۶:۱۶ آمده است: «کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست، و کسب فهم، گزیدهای بِه از نقره!» چرا حکمت صفتی پرارزش است؟ «زیرا حکمت سرپناه است، چنانکه پول، سرپناه. اما امتیاز معرفت در این است که حکمت، به صاحبش حیات میبخشد.» (جامعه ۷:۱۲) اما حکمت چگونه به صاحبش حیات میبخشد؟
حکمت الٰهی یعنی کسب شناختی دقیق از کلام خدا و بهکارگیری آن، به ما کمک میکند تا اعمالمان مایهٔ خشنودی یَهُوَه باشد. (امثال ۲:۱۰-۱۲) سلیمان، پادشاه اسرائیل باستان میگوید: «شاهراه صالحان از بدی به دور میماند؛ آن که مراقب راه خویش است، مراقب جان خویش است.» (امثال ۱۶:۱۷) بلی، حکمت، صاحبش را از بدی دور نگاه میدارد و بدین شکل او را نجات میبخشد! امثال ۱۶:۱۶-۳۳ به تأثیر مثبت حکمت بر افکار، گفتار و رفتارمان اشاره میکند.
فروتن باشید
ندای حکمت چنین است:«من از کبر و غرور، . . . نفرت دارم.» (امثال ۸:۱۳) حکمت و غرور کاملاً متضاد یکدیگرند. ما باید حکیمانه عمل کنیم و مراقب باشیم که هرگز متکبّر و مغرور نشویم، بهخصوص اگر در زندگی موفق بودهایم یا امتیازی در جماعت نصیبمان شده است.
امثال ۱۶:۱۸ چنین هشدار میدهد: «غرور پیشروِ نابودی است، و دل متکبر پیشروِ لغزش.» ما میتوانیم به شیطان که در ابتدا فرشتهٔ کامل خدا بود فکر کنیم. (پیدایش ۳:۱-۵؛ مکاشفه ۱۲:۹) او به خاطر غرورش مقام آسمانیاش را از دست داد. کتاب مقدّس میگوید کسی که واجد شرایط سرپرستی شود نباید نوایمان باشد، «مبادا مغرور شده، به محکومیتی گرفتار شود که ابلیس گرفتار شد.» (۱تیموتائوس ۳:۱، ۲، ۶) بسیار مهم است که باعث رشد غرور در دیگران یا خود نشویم.
(امثال ۱۶:۱۸، ۱۹) غرور پیشروِ نابودی است، و دل متکبر پیشروِ لغزش. ۱۹ افتادگی با افتادگان، بِه از تقسیم غنیمت با متکبران.
ب۰۷-۱۵ E/۷ ۸-۹
«حکمت سرپناه» است
در امثال ۱۶:۱۶ آمده است: «کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست، و کسب فهم، گزیدهای بِه از نقره!» چرا حکمت صفتی پرارزش است؟ «زیرا حکمت سرپناه است، چنانکه پول، سرپناه. اما امتیاز معرفت در این است که حکمت، به صاحبش حیات میبخشد.» (جامعه ۷:۱۲) اما حکمت چگونه به صاحبش حیات میبخشد؟
حکمت الٰهی یعنی کسب شناختی دقیق از کلام خدا و بهکارگیری آن، به ما کمک میکند تا اعمالمان مایهٔ خشنودی یَهُوَه باشد. (امثال ۲:۱۰-۱۲) سلیمان، پادشاه اسرائیل باستان میگوید: «شاهراه صالحان از بدی به دور میماند؛ آن که مراقب راه خویش است، مراقب جان خویش است.» (امثال ۱۶:۱۷) بلی، حکمت، صاحبش را از بدی دور نگاه میدارد و بدین شکل او را نجات میبخشد! امثال ۱۶:۱۶-۳۳ به تأثیر مثبت حکمت بر افکار، گفتار و رفتارمان اشاره میکند.
فروتن باشید
ندای حکمت چنین است:«من از کبر و غرور، . . . نفرت دارم.» (امثال ۸:۱۳) حکمت و غرور کاملاً متضاد یکدیگرند. ما باید حکیمانه عمل کنیم و مراقب باشیم که هرگز متکبّر و مغرور نشویم، بهخصوص اگر در زندگی موفق بودهایم یا امتیازی در جماعت نصیبمان شده است.
امثال ۱۶:۱۸ چنین هشدار میدهد: «غرور پیشروِ نابودی است، و دل متکبر پیشروِ لغزش.» ما میتوانیم به شیطان که در ابتدا فرشتهٔ کامل خدا بود فکر کنیم. (پیدایش ۳:۱-۵؛ مکاشفه ۱۲:۹) او به خاطر غرورش مقام آسمانیاش را از دست داد. کتاب مقدّس میگوید کسی که واجد شرایط سرپرستی شود نباید نوایمان باشد، «مبادا مغرور شده، به محکومیتی گرفتار شود که ابلیس گرفتار شد.» (۱تیموتائوس ۳:۱، ۲، ۶) بسیار مهم است که باعث رشد غرور در دیگران یا خود نشویم.
در امثال ۱۶:۱۹ آمده است: «افتادگی با افتادگان، بِه از تقسیم غنیمت با متکبران.» سرگذشت نَبوکَدنَصَّر پادشاه در بابِل باستان را در نظر گیرید. او مغرورانه تمثالی عظیم که احتمالاً به شکل خودش بود در بیابان دورا بر پا کرد. احتمالاً ارتفاع این مجسمه ۲۷ متر بود. (دانیال ۳:۱) این مجسمهٔ عظیم مظهر امپراتوری نَبوکَدنَصَّر بود. برخلاف خدا، انسانها با دیدن مجسمههای بزرگ، ستونهای عظیم یا ساختمانهای بسیار بلند شگفتزده میشوند. مزمورنویس چنین سرایید: «اگرچه خداوند متعال است، بر افتادگان نظر میکند، ولی متکبران را از دور میشناسد.» (مزمور ۱۳۸:۶) در واقع، «آنچه در نظر مردم والاست، در نظر خدا نفرتانگیز است.» (لوقا ۱۶:۱۵) به ما چنین توصیه میشود: «ذهن خود را بر افکار متکبّرانه متمرکز مسازید، بلکه تواضع را طریق خود قرار دهید.»—رومیان ۱۲:۱۶.
«تأمّل» و «آموزش»
کسب حکمت بر سخنانمان چه تأثیری میگذارد؟ سلیمان حکیم میگوید: «آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد، آن که بر خداوند توکل کند مبارک خواهد بود. دانادل فهیم خوانده میشود، و زبان شیرین آموزش را رواج میدهد. عقل برای دارندهاش چشمهٔ حیات است، اما تأدیب احمقان، حماقت است. دل شخص حکیم زبانش را عاقل میگرداند، لبهای او آموزش را رواج میدهد.»—امثال ۱۶:۲۰-۲۳.
حکمت به ما کمک میکند که «تأمّل» کنیم و «آموزش» را رواج دهیم. چگونه؟ شخص دانادل با تأمّل کامیاب میشود و به یَهُوَه توکل میکند. وقتی ما بر صفات نیکوی دیگران تأمّل کنیم، احتمال این که دربارهٔ آنان مثبت سخن گوییم بیشتر است. به جای این که بیرحمانه صحبت کنیم، گفتههایمان خوشایند و متقاعدکننده خواهد بود. بینش و تأمّل به ما کمک میکند که سختیهای دیگران را درک کنیم و به آنان دلسوزی نشان دهیم.
سخنان حکیمانه در خدمت موعظه نیز بسیار مهم است. وقتی به دیگران تعلیم میدهیم، هدف ما نه تنها انتقال اطلاعات است بلکه این است که تعلیممان به دل شاگرد بنشیند. از این رو، همان طور که پولُس به تیموتائوس گفت، ما باید «با دلیل و برهان» سخن گوییم.—۲تیموتائوس ۳:۱۴، ۱۵.
(امثال ۱۶:۲۰-۲۴) آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد، آن که بر خداوند توکل کند مبارک خواهد بود. ۲۱ دانادل فهیم خوانده میشود، و زبان شیرین آموزش را رواج میدهد. ۲۲ عقل برای دارندهاش چشمهٔ حیات است، اما تأدیب احمقان، حماقت است. ۲۳ دل شخص حکیم زبانش را عاقل میگرداند، لبهای او آموزش را رواج میدهد. ۲۴ شانهٔ عسل است سخنان دلپذیر، شیرین برای جان و شفابخشِ استخوان.
ب۰۷-۱۵ E/۷ ۹-۱۰
«حکمت سرپناه» است
در امثال ۱۶:۱۹ آمده است: «افتادگی با افتادگان، بِه از تقسیم غنیمت با متکبران.» سرگذشت نَبوکَدنَصَّر پادشاه در بابِل باستان را در نظر گیرید. او مغرورانه تمثالی عظیم که احتمالاً به شکل خودش بود در بیابان دورا بر پا کرد. احتمالاً ارتفاع این مجسمه ۲۷ متر بود. (دانیال ۳:۱) این مجسمهٔ عظیم مظهر امپراتوری نَبوکَدنَصَّر بود. برخلاف خدا، انسانها با دیدن مجسمههای بزرگ، ستونهای عظیم یا ساختمانهای بسیار بلند شگفتزده میشوند. مزمورنویس چنین سرایید: «اگرچه خداوند متعال است، بر افتادگان نظر میکند، ولی متکبران را از دور میشناسد.» (مزمور ۱۳۸:۶) در واقع، «آنچه در نظر مردم والاست، در نظر خدا نفرتانگیز است.» (لوقا ۱۶:۱۵) به ما چنین توصیه میشود: «ذهن خود را بر افکار متکبّرانه متمرکز مسازید، بلکه تواضع را طریق خود قرار دهید.»—رومیان ۱۲:۱۶.
«تأمّل» و «آموزش»
کسب حکمت بر سخنانمان چه تأثیری میگذارد؟ سلیمان حکیم میگوید: «آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد، آن که بر خداوند توکل کند مبارک خواهد بود. دانادل فهیم خوانده میشود، و زبان شیرین آموزش را رواج میدهد. عقل برای دارندهاش چشمهٔ حیات است، اما تأدیب احمقان، حماقت است. دل شخص حکیم زبانش را عاقل میگرداند، لبهای او آموزش را رواج میدهد.»—امثال ۱۶:۲۰-۲۳.
حکمت به ما کمک میکند که «تأمّل» کنیم و «آموزش» را رواج دهیم. چگونه؟ شخص دانادل با تأمّل کامیاب میشود و به یَهُوَه توکل میکند. وقتی ما بر صفات نیکوی دیگران تأمّل کنیم، احتمال این که دربارهٔ آنان مثبت سخن گوییم بیشتر است. به جای این که بیرحمانه صحبت کنیم، گفتههایمان خوشایند و متقاعدکننده خواهد بود. بینش و تأمّل به ما کمک میکند که سختیهای دیگران را درک کنیم و به آنان دلسوزی نشان دهیم.
سخنان حکیمانه در خدمت موعظه نیز بسیار مهم است. وقتی به دیگران تعلیم میدهیم، هدف ما نه تنها انتقال اطلاعات است بلکه این است که تعلیممان به دل شاگرد بنشیند. از این رو، همان طور که پولُس به تیموتائوس گفت، ما باید «با دلیل و برهان» سخن گوییم.—۲تیموتائوس ۳:۱۴، ۱۵.
«فرهنگ تفسیری لغات کتاب مقدّس واین» توضیح میدهد که در متون یونانی کتاب مقدّس واژهای که «متقاعد ساختن» ترجمه شده است بدین معناست: «شخص را با آوردن دلایل منطقی و اخلاقی به سوی خود جلب کردن و یا عقیدهٔ وی را تغییر دادن.» برای این کار، شخص باید افکار، علایق، شرایط و پیشینهٔ مخاطبش را در نظر گیرد. چگونه؟ یعقوبِ شاگرد چنین پاسخ میدهد: «هر کس باید در شنیدن تند، در گفتن کُند» باشد. (یعقوب ۱:۱۹) اگر ما به سخنان مخاطبمان با دقت گوش دهیم، به افکار و احساسات او پی میبریم.
پولُس رسول نمونهای بارز در متقاعد ساختن دیگران بود. (اعمال ۱۸:۴) حتی یکی از مخالفانش، مردی به نام دیمیتریوس اذعان داشت: «پولُس نه تنها در اِفِسُس، بلکه تقریباً در تمام ایالت آسیا جمعیتی بزرگ را متقاعد کرده و به عقیدهای دیگر سوق داده است.» (اعمال ۱۹:۲۶) آیا پولُس فکر کرد که خودْ لایق تحسین است؟ به هیچ وجه. او گفت که آنچه موعظه کردم «روح و قدرت خدا را آشکار ساخت.» (۱قُرِنتیان ۲:۴، ۵) ما نیز میتوانیم از روحالقدس بهره گیریم. از آنجا که به یَهُوَه توکل داریم، شکی نداریم که اگر از او بخواهیم که به ما کمک کند تا هنگام موعظه با دلیل و برهان سخن گوییم و بینش به خرج دهیم، او دعای ما را مستجاب خواهد ساخت.
جای تعجب نیست که به گفتهٔ کتاب مقدّس، «هر که دل حکیم دارد فهیم» یا فهمیده «خوانده میشود!» (امثال ۱۶:۲۱) بینش و فهم «چشمهٔ حیات است» اما «حکمت و ادب را جاهلان خوار میشمارند.» (امثال ۱:۷) عاقبت جاهلان یا کسانی که تأدیب یَهُوَه را رد میکنند چیست؟ همان طور که پیشتر ذکر شد، سلیمان گفت: «تأدیب احمقان، حماقت است.» (امثال ۱۶:۲۲) تأدیبی که چنین کسانی میبینند اغلب بسیار شدید است. احمقان حتی ممکن است بر سر خود مصیبت، شرمندگی، بیماری و حتی مرگ آورند.
سلیمان به تأثیر حکمت بر سخنانمان نیز اشاره میکند و میگوید: «شانهٔ عسل است سخنان دلپذیر، شیرین برای جان و شفابخشِ استخوان.» (امثال ۱۶:۲۴) همان طور که عسل شیرین است و به شخص نیرو میدهد، سخنان دلپذیر تشویقآمیز و دلگرمکننده است. به علاوه، عسل تا حدّی قدرت شفابخش دارد و برای سلامتی شخص مفید است. مشابهاً سخنان دلپذیر از لحاظ روحانی شفابخش است.—امثال ۲۴:۱۳، ۱۴.
از «راهی . . . که به نظر راست میآید،» برحذر باشید
سلیمان چنین هشدار میدهد: «پیش روی هر کس راهی هست که به نظر راست میآید، اما عاقبت به مرگ میانجامد.» (امثال ۱۶:۲۵) ما باید از راهی که خلاف اصول الٰهی است برحذر باشیم؛ چنین راهی شاید در دید انسان درست به نظر آید اما در پیش گرفتن چنین راهی باعث میشود که شخص اصول کلام خدا را زیر پا بگذارد. افزون بر این، شیطان سعی دارد ما را فریب دهد تا راهی را پیش گیریم که به نظر درست میآید اما در واقع به مرگ میانجامد.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(امثال ۱۵:۱۵) همهٔ روزهای عمر مظلومان مصیبتبار است، اما آنان را که دلی خوش است، ضیافت دائمی است.
g-۱۱ E/۱۳ ۱۶
آیا شما «ضیافت دائمی» دارید؟
«همهٔ روزهای عمر مظلومان مصیبتبار است، اما آنان را که دلی خوش است، ضیافت دائمی است.»—امثال ۱۵:۱۵.
این آیه به چه معناست؟ در این آیات به وضیعت ذهنی و عاطفی شخص اشاره شده است. شخص مظلوم منفیبین است، از این رو روزهایش «مصیبتبار» به نظر میآید. برخلاف او، کسانی که «دلی خوش» دارند، خوشبین هستند و این نگرش مثبتشان باعث میشود که از ته دل شاد باشند یا به عبارت دیگر «ضیافت دائمی» داشته باشند.
همهٔ ما با مشکلاتی روبرو میشویم که میتواند شادیمان را برباید. با این حال، ما میتوانیم به کارهایی مشغول شویم تا شادیمان را حتی هنگام سختیها حفظ کنیم. به آنچه کتاب مقدّس در این باره میگوید توجه کنید:
• نگذارید نگرانیها بر شما چیره شود. عیسی مسیح گفت: «هرگز نگران فردا مباشید؛ زیرا فردا مشکلات خود را خواهد داشت. مشکلات هر روز برای آن روز کافی است.»—مَتّی ۶:۳۴.
• بر روی امور مثبت زندگی تمرکز کنید. حتی میتوانید از آنها لیستی تهیه کنید تا هنگامی که احساس افسردگی میکنید، در آنها تأمّل کنید. به علاوه، به خطاهایی که ممکن است در گذشته مرتکب شدهاید، تمرکز نکنید. از آنها درس گیرید. مانند رانندهٔ ماشین باشید که به آینهٔ پشت نگاهی میاندازد اما به آن چشم نمیدوزد. همواره در نظر داشته باشید که «آمرزش» نزد یَهُوَه خداست.—مزمور ۱۳۰:۴.
• وقتی نگرانیها شما را ناراحت میکند، با کسی صحبت کنید که میتواند به شما روحیه دهد. در امثال ۱۲:۲۵ آمده است: «دل مضطرب، آدمی را گرانبار میسازد، اما سخن نیکو او را شادمان میگرداند.» این «سخن نیکو» ممکن است از زبان فامیل یا دوستی صمیمی باشد؛ کسی که منفیبافی نمیکند بلکه «در همه حال محبت میکند.»—امثال ۱۷:۱۷.
سخنان حکیمانهٔ کتاب مقدّس به بسیاری کمک کرده است تا حتی هنگام رویارویی با سختیها، بیشتر شاد باشند. باشد که این سخنان به شما نیز یاری رساند.
(امثال ۱۶:۴) خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است، شریران را نیز برای روز بلا.
ب۰۷-۱۵ E/۵ ۱۸-۱۹
«تدبیرهایت استوار خواهد شد»
اگر خودبین باشیم ممکن است خطاهایمان را توجیه کنیم و نقصهای شخصیتیمان را نادیده بگیریم. اما یَهُوَه را نمیتوانیم فریب دهیم. او کاوشگر دلهاست. او از نگرش و تمایلاتمان آگاه است. در کتاب مقدّس دل ما شامل افکار، احساسات و انگیزههایمان میشود. وقتی خدا ما را داوری میکند، قضاوت او عاری از هر گونه تبعیض یا پیشداوری است. پس، عاقلانه است که دل خود را پاس بداریم.
«کارهای خویش را به خداوند بسپار»
ما هنگام برنامهریزی کردن از افکارمان بهره میگیریم و معمولاً پس از برنامهریزی وارد عمل میشویم. اما چگونه میتوانیم موفق شویم؟ «کارهای خویش را به خداوند بسپار که تدبیرهایت استوار خواهد شد.» (امثال ۱۶:۳) سپردن کارهایمان به یَهُوَه به مفهوم توکل کردن به اوست. مزمورنویس چنین سرایید: «راه خود را به خداوند بسپار، و بر او توکل کن، که او عمل خواهد کرد.»—مزمور ۳۷:۵.
زمانی برنامههای زندگیمان کامیاب میشود که هماهنگ با کلام خدا و با خلوص نیّت عمل کنیم. به علاوه، باید به یَهُوَه دعا کنیم و به راهنماییهای کلام او عمل کنیم. هنگام سختیها بسیار مهم است که کارهایمان را به یَهُوَه بسپاریم، زیرا او «تکیهگاه» ماست. آری، «او هرگز نخواهد گذاشت پارسایان جنبش خورند.»—مزمور ۵۵:۲۲.
«خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است»
یکی از برکات دیگر توکل به یَهُوَه چیست؟ سلیمان حکیم میگوید: «خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است» (امثال ۱۶:۴الف) آفریدگار عالم مقصودی برای ما در نظر دارد. وقتی کارهایمان را به او میسپاریم، از زندگیای پرمفهوم و هدفمند برخوردار میشویم، به دور از کارهای پوچ و بیهوده. یَهُوَه قصد کرده است که انسانها بر روی زمین تا ابد زندگی کنند. (اِفِسُسیان ۳:۱۱) او زمین را «به جهت سکونت» خلق کرد. (اِشَعْیا ۴۵:۱۸) مقصود اولیهٔ او روزی جامهٔ عمل خواهد پوشانید. (پیدایش ۱:۲۸) اگر خود را به خدا وقف کنیم، زندگی ابدی را به دست میآوریم.
یَهُوَه «شریران را نیز برای روز بلا» ساخته است. (امثال ۱۶:۴ب) از آنجا که اعمال خدا «کامل» است، نمیتوان گفت که او شریران را خلق کرده است. (تَثنیه ۳۲:۴، ترجمهٔ تفسیری) با این حال، خدا اجازه داده است که شریران به وجود بیایند و تا زمانی که او صلاح بداند زنده بمانند. برای مثال، یَهُوَه به فرعون گفت: «تو را به پا داشتم تا قدرت خود را به تو بنمایانم، و تا نامم در سراسر عالم بر سر زبانها رود.» (خروج ۹:۱۶) بهراستی که ده بلا و نابودی فرعون و لشکرش در دریای سرخ، گواهی محکم از قدرت بینظیر یَهُوَه خداست.
یَهُوَه نیز میتواند کاری بکند که شریران ندانسته مطابق با مقصود او عمل کنند. مزمورنویس در این رابطه گفت: «به یقین که خشم بشر به ستایش تو میانجامد، و باقیماندهٔ خشم را بر کمر خود خواهی بست.» (مزمور ۷۶:۱۰) یَهُوَه گاهی اجازه میدهد که دشمنانش بر خادمانش خشم گیرند اما فقط تا آن حد که برای تأدیب و آموزش آنان مفید باشد. اگر بیش از این باشد، یَهُوَه برای نجات خادمانش وارد عمل میشود.
یَهُوَه از فروتنان حمایت میکند اما دربارهٔ مغروران و متکبّران چه میتوان گفت؟ «خداوند از هر که دلش متکبر باشد کراهت دارد، یقین دان که چنین کس بیسزا نخواهد ماند.» (امثال ۱۶:۵) آنان که دلی متکبّر دارند شاید از یکدیگر حمایت کنند اما از مجازات الٰهی نمیتوانند فرار کنند. بنابراین عاقلانه است که صرفنظر از معلومات، استعدادها یا افتخاراتمان فروتنی را در خود پرورش دهیم.
«ترسِ خداوند»
ما انسانها گناه را به ارث بردهایم و جایزالخطاییم. (رومیان ۳:۲۳؛ ۵:۱۲) چگونه میتوانیم از در پیش گرفتن راهی بد اجتناب کنیم؟ در امثال ۱۶:۶ آمده است: «از محبت و امانت، تقصیر کفاره میشود، از ترسِ خداوند، آدمی از بدی اجتناب میکند.» یَهُوَه از روی محبت و لطفش گناهانمان را میبخشد اما ما «از ترسِ خداوند» مصممیم که مرتکب گناه نشویم. بسیار ضروری است که عزممان را در این رابطه قوّت بخشیم، به او عشق بورزیم و قدر لطف خدا را بدانیم.
زمانی که به قدرت بیهمتای خدا فکر میکنیم، خداترسی را در دل خود ایجاد میکنیم. قدرتی را که در پس آفرینش است در نظر گیرید. وقتی به ایّوب در مورد قدرت خدا که در آفرینش مشهود است یادآور شد، او افکار خود را اصلاح کرد. (ایّوب ۴۲:۱-۶) ما نیز همچون ایّوب وقتی گزارشات کتاب مقدّس را میخوانیم تحت تأثیر قرار میگیریم. مزمورنویس چنین سرایید:«بیایید و ببینید خدا چهها کرده است، او در کارهای خود برای بنیآدم، مهیب است.» (مزمور ۶۶:۵) ما باید برای لطف خدا بسیار ارزش قائل باشیم. اسرائیلیان «روح قدوس او را محزون ساختند. پس روی گردانیده دشمن ایشان شد، و خود با ایشان جنگ کرد.» (اِشَعْیا ۶۳:۱۰) اما «آنگاه که راههای انسان خداوند را خشنود سازد، حتی دشمنانش را نیز به صلح با او وا میدارد.» (امثال ۱۶:۷) بهراستی که خداترسی مانند حفاظی برای ماست.
سلیمان میگوید: «دارایی اندک با پارسایی، بِه از عایدیِ فراوان با بیانصافی.» (امثال ۱۶:۸) در امثال ۱۵:۱۶ آمده است: «کم داشتن با ترس خداوند، بِه از گنجی عظیم با پریشانی.» ترسی توأم با احترام از خدا برای در پیش گرفتن راهی درست در زندگی ضروری است.
«دل آدمی به راههایش میاندیشد»
انسان مختار آفریده شده است و میتواند بین خوب و بد انتخاب کند. (تَثنیه ۳۰:۱۹، ۲۰) ما میتوانیم از طریق دل مجازیمان بین چند راه یکی را انتخاب کنیم. به گفتهٔ سلیمان، کسی دیگر نمیتواند برای ما تصمیمگیری کند. او چنین میگوید: «دل آدمی به راههایش میاندیشد.» وقتی شخص تصمیم گیرد، «خداوند است که قدمهایش را استوار میسازد.» (امثال ۱۶:۹) از آنجا که یَهُوَه میتواند قدمهایمان را هدایت کند، عاقلانه است که در دعا از او کمک بخواهیم تا تدبیرهایمان «استوار» شود.
۲۴-۳۰ اکتبر
گنجهایی در کلام خدا | امثال ۱۷-۲۱
«صلحجو باشید»
(امثال ۱۹:۱۱) عقل انسان خشم او را باز میدارد؛ جلال او در چشمپوشی از خطاست.
ب۱۴-۱ E/۱۲ ۱۲-۱۳
«عقل انسان خشم او را بازمیدارد»
مربی بسکتبال به دلیل خشم شدیدش اخراج میشود.
بچهای با گریه و زاری بهانهگیری میکند.
مادری سر پسرش به خاطر اتاق نامرتبش داد میزند.
همهٔ ما خشم کسی را دیدهایم و بدون شک ما نیز خشمگین شدهایم. با آن که میدانیم که باید خشممان را کنترل کنیم، اغلب فکر میکنیم که دلیلی موجه برای خشمگین شدن داریم، بهخصوص اگر در حق ما بیعدالتی شده است. سازمان روانشناسی آمریکا در این رابطه نوشت که «برای انسانها خشم صفتی است کاملاً معمولی.»
وقتی به آنچه پولُس رسول تحت الهام خدا نوشت فکر میکنیم شاید چنین عقیدهای منطقی به نظر آید. او تصدیق کرد که گاهی ما خشمگین میشویم اما چنین تذکر داد: «خشم گیرید و گناه مورزید؛ خورشید بر غیظ شما غروب نکند.» (اِفِسُسیان ۴:۲۶) با توجه به این گفته، آیا درست است که خشممان را سر کسی خالی کنیم یا باید آن را کنترل کنیم؟
آیا باید عصبانی شوم؟
وقتی پولُس آن سخنان را نوشت بدون شک سخنان مزمورنویس را مد نظر داشت که گفت: «خشمگین باشید اما گناه مکنید.» (مزمور ۴:۴) هدف از تذکر پولُس چه بود؟ او در ادامه گفت: «هر نوع تلخی بدخواهانه، خشم، عصبانیت، فریاد، ناسزاگویی و هر گونه بدی را از خود دور کنید.» (اِفِسُسیان ۴:۳۱) پولُس مسیحیان را تشویق کرد که خشمشان را سر کسی خالی نکنند. جالب این که در مقالهٔ سازمان روانشناسی آمریکا چنین آمده است: «تحقیقات نشان داده است که ‹از کوره دررفتن› به خشم و پرخاشگری میافزاید و به آشتی و برقراری آرامش نمیانجامد.»
چگونه میتوان خشم و پیامد بد آن را از خود دور کرد؟ سلیمان پادشاه نوشت: «عقل انسان خشم او را بازمیدارد؛ جلال او در چشمپوشی از خطاست.» (امثال ۱۹:۱۱) «عقل» انسان چگونه به او کمک میکند؟
عقل، خشم را فرو مینشاند
شخص عاقل به عمق مسائل مینگرد و ظاهربین نیست. هر چه شخص عاقلتر باشد بهتر میتواند موضوعات را درک کند و دلیل گفتهها و اَعمال دیگران را تشخیص دهد. دانستن این امر چگونه به ما کمک میکند؟
وقتی با بیعدالتی روبرو شویم، خشمگین میشویم اما اگر احساساتی شویم و عکسالعملی شدید از خود نشان دهیم، شاید به خود یا کسی دیگر آسیب برسانیم. همان گونه که آتش ممکن است خانه را ویران سازد، شعلهٔ خشم نیز ممکن است باعث شرمندگی ما شود و حتی ما را از خدا دور سازد. پس وقتی خشمگین میشویم، باید به عمق مسئله بنگریم. زیرا داشتن تصویری کاملتر از آن، به ما کمک میکند تا بر احساساتمان تسلّط داشته باشیم.
چیزی نمانده بود که داوود، پدر سلیمان، به دلیل مردی به نام نابال خون به گردن داشته باشد. داوود و مردانش از گلههای نابال در بیابان یهودا مراقبت میکردند. وقتی زمان پشمزنی گوسفندان فرارسید، داوود از نابال خوراک خواست. نابال به او چنین پاسخ داد: «آیا مجبور هستم که نان و آب و گوشت را از مزدورانی که پشم گوسفندانم را میچینند، بگیرم و به اشخاصی که نمیدانم از کجا آمده اند، بدهم؟» چه توهینی! داوود با شنیدن این سخن با ۴۰۰ نفر دیگر به قصد کشتن نابال و اهالی خانهاش عازم سفر شد.—۱سموئیل ۲۵:۴-۱۳.
اَبیجایِل، همسر نابال وقتی از این واقعه باخبر شد، به استقبال داوود رفت و در برابر او و همراهانش به زانو افتاد و گفت: «تمنا دارم رخصت دهی کنیزت با تو سخن گوید، و به آنچه کنیزت میگوید، گوش فرا ده.» سپس او توضیح داد که نابال احمقانه عمل کرده است و به داوود گوشزد کرد که اگر انتقام بگیرد و خون بریزد پشیمان خواهد شد.—۱سموئیل ۲۵:۲۴-۳۱.
داوود چه واکنشی از خود نشان داد؟ نخست او پی برد که نابال شخصی نادان است و دوم این که اگر انتقام گیرد، خون به گردن خواهد داشت. شاید شما نیز مانند داوود بسیار خشمناک شوید. پس چه باید کنید؟ در یک مقالهٔ پزشکی دربارهٔ کنترل خشم آمده است: «برای چند لحظه نفس عمیق بکشید و تا عدد ۱۰ بشمارید.» بله، باید به دلیل مشکل و پیامد عکسالعملتان فکر کنید. بگذارید که عقل، آتش خشم شما را خاموش کند.—۱سموئیل ۲۵:۳۲-۳۵.
امروزه بسیاری آموختهاند که چگونه میتوانند خشم خود را مهار کنند. مردی به نام سِباستیِن که در ۲۳ سالگی در لهستان به زندان افتاده بود، توضیح میدهد که با مطالعهٔ کتاب مقدّس توانست بر خشم و بدخلقی خود تسلّط یابد. او میگوید: «اول به مشکلی که پیش آمده است فکر میکنم و بعد سعی میکنم که به توصیهٔ کتاب مقدّس عمل کنم. تا آنجا که من دیدم، کتاب مقدّس بهترین کتاب راهنمای ممکن است.»
مردی دیگر نیز میگوید: «قبلاً وقتی همکارانم مرا اذیت میکردند، سر آنان فریاد میزدم. اما از وقتی که کتاب مقدّس را مطالعه کردهام از خودم میپرسم: ‹واقعاً چه کسی مقصر است؟ آیا خودم باعث مشکل نشدم؟›» فکر کردن به این سؤالات به او کمک میکند تا خشم و احساسات خود را کنترل کند.
توصیهٔ کلام خدا از خشم قدرتمندتر است. با عمل کردن به توصیهٔ حکیمانهٔ کتاب مقدّس و دعا کردن شما نیز میتوانید عاقل باشید و بر خشم خود تسلّط یابید.
(امثال ۱۸:۱۳) پاسخ دادن پیش از شنیدن، نادانی است و شرمساری.
(امثال ۱۸:۱۷) آن که نخست به قاضی میرود بر حق مینماید، تا آنگاه که طرف دیگر میآید و او را میآزماید.
(امثال ۲۱:۱۳) هر آن کس گوشِ خود بر فریاد بینوا ببندد، خود نیز فریاد بر خواهد آورد و کسی نخواهد شنید.
(امثال ۱۷:۹) آن که خطایی را میپوشاند، محبت را میگسترد؛ آن که مسئله را بازگو میکند، میان دوستانِ خالص جدایی میافکند!
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(امثال ۱۷:۵) آن که فقیران را تمسخر کند به آفرینندهٔ آنها اهانت میورزد؛ آن که از مصیبت شادمان شود، بیسزا نمیماند.
(امثال ۲۰:۲۵) دامی است برای انسان که به شتاب چیزی را وقف کند و تازه پس از آن به نذر خود بیندیشد!
۳۱ اکتبر–۶ نوامبر
گنجهایی در کلام خدا | امثال ۲۲-۲۶
«جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن»
(امثال ۲۲:۶) جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن، که تا پیری هم از آن منحرف نخواهد شد.
(امثال ۲۳:۲۴، ۲۵) پدر شخص پارسا را شادی بسیار است؛ آن که پسری حکیم دارد، از او شادمان خواهد بود. ۲۵ پدر و مادرت شاد باشند؛ آن که تو را بزاد، شادمان باشد!
ب۰۷-۱ E/۶ ۳۱
سؤالات خوانندگان
آیا امثال ۲۲:۶ تضمین میکند که اگر فرزندان مسیحیان بهدرستی تربیت شوند، از راه یَهُوَه دور نمیشوند؟
در این آیه آمده است: «جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن، که تا پیری هم از آن منحرف نخواهد شد.» فرزندانی که بهدرستی تربیت میشوند، بیشتر تمایل دارند که وقتی بالغ شوند به خدمتشان به یَهُوَه ادامه دهند. همان طور که همهٔ والدین مسیحی میدانند چنین کاری مستلزم وقت، تلاش و انرژی بسیار است. آنان موظفند به فرزندانشان آموزش، تذکر و دلگرمی دهند، آنان را تأدیب کنند و نمونهای خوب از خود به جا گذارند.
پس آیا منظور این است که اگر فرزندی از خدمت به یَهُوَه دست بکشد، والدین در تربیت او کوتاهی کردهاند؟ در بعضی موارد ممکن است که والدین کوتاهی کرده باشند و فرزندشان را «با تأدیب و نصایح یَهُوَه» بزرگ نکرده باشند. (اِفِسُسیان ۶:۴) از سوی دیگر، این آیه تضمین نمیکند که تربیت خوب باعث میشود که فرزندان به خدا وفادار بمانند. والدین نمیتوانند فرزندشان را به روش خود شکل دهند. فرزندان، مانند افراد بزرگسال حق انتخاب دارند و در نهایت خود باید تصمیم بگیرند که چه راهی را در زندگی پیش میگیرند. (تَثنیه ۳۰:۱۵، ۱۶، ۱۹) با وجود تلاشهای صادقانهٔ والدین، برخی فرزندان مانند سلیمان که آیهٔ مورد نظر را نوشت از خدا دور شدهاند. یَهُوَه نیز فرزندانی دارد که به او پشت کردند.
بنابراین این آیه بدین معنی نیست که هر جوانی از راه یَهُوَه «منحرف نخواهد شد» بلکه بدین مفهوم است که اغلب جوانان منحرف نخواهند شد. این موضوع برای والدین بهراستی تشویقکننده است، زیرا میدانند که از تلاشهای صادقانهٔ آنان در جهت تربیت فرزندانشان در راه یَهُوَه نتایج خوب حاصل میشود. از این رو والدین نقش بسیار خطیری در تربیت فرزندانشان دارند! —تَثنیه ۶:۶، ۷.
حتی زمانی که فرزندان از خدمت به یَهُوَه دست بکشند، والدینی که صادقانه در تربیت آنان تلاش کردهاند میتوانند امیدوار باشند که روزی به سوی یَهُوَه بازگردند. کلام خدا پرقدرت است و تعالیم آن بهزودی فراموش نمیشود.—مزمور ۱۹:۷.
(امثال ۲۲:۱۵) حماقت در دل جوان لانه کرده است، اما چوب تأدیب آن را از او دور میکند.
(امثال ۲۳:۱۳، ۱۴) از ادب کردن جوان اِبا مکن؛ چوب تنبیه او را نخواهد کشت. ۱۴ چوبش بزن که جانش را از مرگ خواهی رهانید.
it-۲-۴¶ ۸۱۸ E
چوب
سرپرستی والدین. در کتاب مقدّس، «چوب» مظهر سرپرستی والدین بر فزندانشان است. کتاب امثال، به سرپرستی والدین و انواع تأدیب منجمله چوب تأدیب بارها اشاره میکند. والدین موظفند که برای تربیت فرزندان از چوب تأدیب استفاده کنند. اگر چنین نکنند، باعث ویرانی و مرگ فرزندشان میشوند و مایهٔ ناخشنودی خدا نیز میگردند. (ام ۱۰:۱؛ ۱۵:۲۰؛ ۱۷:۲۵؛ ۱۹:۱۳) «حماقت در دل جوان لانه کرده است، اما چوب تأدیب آن را از او دور میکند.» «از ادب کردن جوان اِبا مکن؛ چوب تنبیه او را نخواهد کشت. چوبش بزن که جانش را از مرگ خواهی رهانید.» (ام ۲۲:۱۵؛ ۲۳:۱۳، ۱۴) «آن که چوب را بازمیدارد، از فرزندش نفرت میکند، اما آن که فرزندش را دوست میدارد، به سعی تمام او را ادب خواهد کرد.»—ام ۱۳:۲۴؛ ۱۹:۱۸؛ ۲۹:۱۵؛ ۱سم ۲:۲۷-۳۶.
(امثال ۲۳:۲۲) به پدرت که از او جان یافتی گوش فرا ده، و مادر خویش را در روز پیریاشخوار مشمار.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(امثال ۲۴:۱۶) زیرا حتی اگر مرد پارسا هفتبار نیز بیفتد، باز بر خواهد خاست؛ اما شریران در بلا سرنگون خواهند شد.
(امثال ۲۴:۲۷) نخست کسب و کاری رو به راه کن، سپس خانه و خانواده تشکیل ده.