کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • دج اعداد ۱:‏۱-‏۳۶:‏۱۳
  • اعداد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • اعداد
  • کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
کتاب مقدّس—‏ترجمهٔ دنیای جدید
اعداد

اعداد

۱ در دومین سالی که اسرائیلیان از سرزمین مصر بیرون آمدند،‏+ در روز اول ماه دوم،‏ یَهُوَه در بیابان سینا + در خیمهٔ ملاقات با موسی صحبت کرد + و گفت:‏ ۲ ‏«تمام جماعت اسرائیل* را بر اساس خانواده‌ها و خاندان‌هایشان یک به یک سرشماری کنید + و نام همهٔ مردان را بنویسید.‏ ۳ تو و هارون همهٔ کسانی را که ۲۰ ساله یا بالاتر هستند + و می‌توانند در لشکر اسرائیل خدمت کنند،‏ بر اساس یگان‌هایشان* نام‌نویسی کنید.‏

۴ ‏«از هر طایفه یک مرد را که سر خاندانش است همراهتان ببرید.‏+ ۵ نام مردانی که به شما کمک می‌کنند،‏ از این قرار است:‏ از طایفهٔ رِئوبین،‏ اِلیصور پسر شِدیئور؛‏+ ۶ از طایفهٔ شَمعون،‏ شِلومی‌ئیل پسر صوریشَدّای؛‏+ ۷ از طایفهٔ یهودا،‏ نَحشون پسر عَمّیناداب؛‏+ ۸ از طایفهٔ یِساکار،‏ نِتَن‌ئیل پسر صوعَر؛‏+ ۹ از طایفهٔ زِبولون،‏ اِلیاب پسر حیلون؛‏+ ۱۰ از پسران یوسِف:‏ از طایفهٔ اِفرایِم،‏+ اِلیشَمَع پسر عَمّیهود؛‏ از طایفهٔ مَنَسّی،‏ گامالائیل پسر فِدَهصور؛‏ ۱۱ از طایفهٔ بنیامین،‏ اَبیدان پسر جِدعونی؛‏+ ۱۲ از طایفهٔ دان،‏ اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای؛‏+ ۱۳ از طایفهٔ اَشیر،‏ پَجی‌ئیل پسر عُکران؛‏+ ۱۴ از طایفهٔ جاد،‏ اِلیاساف پسر دِعوئیل + ۱۵ و از طایفهٔ نَفتالی،‏ اَخیرَع پسر عِنان.‏+ ۱۶ این مردان که رئیسان طایفه‌های پدرانشان و سران گروه‌های هزار نفری اسرائیل هستند،‏+ از میان جماعت اسرائیل انتخاب شده‌اند.‏»‏

۱۷ بنابراین موسی و هارون این مردان را که خدا به نام انتخاب کرده بود،‏ احضار کردند.‏ ۱۸ آن‌ها تمام جماعت را در اولین روز ماه دوم جمع کردند تا مردان ۲۰ ساله به بالا را بر اساس نام،‏ خانواده و خاندان‌هایشان یک به یک نام‌نویسی کنند،‏+ ۱۹ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.‏ پس موسی آن‌ها را در بیابان سینا نام‌نویسی کرد.‏+

۲۰ نام پسران رِئوبین،‏ یعنی کسانی که از نسل نخست‌زادهٔ اسرائیل بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ یک به یک شمرده شدند.‏ ۲۱ تعداد کسانی که از طایفهٔ رِئوبین نام‌نویسی شدند ۴۶٬۵۰۰ نفر بود.‏

۲۲ نام کسانی که از نسل شَمعون بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ یک به یک شمرده شدند.‏ ۲۳ تعداد کسانی که از طایفهٔ شَمعون نام‌نویسی شدند ۵۹٬۳۰۰ نفر بود.‏

۲۴ نام کسانی که از نسل جاد بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۲۵ تعداد کسانی که از طایفهٔ جاد نام‌نویسی شدند ۴۵٬۶۵۰ نفر بود.‏

۲۶ نام کسانی که از نسل یهودا بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۲۷ تعداد کسانی که از طایفهٔ یهودا نام‌نویسی شدند ۷۴٬۶۰۰ نفر بود.‏

۲۸ نام کسانی که از نسل یِساکار بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۲۹ تعداد کسانی که از طایفهٔ یِساکار نام‌نویسی شدند ۵۴٬۴۰۰ نفر بود.‏

۳۰ نام کسانی که از نسل زِبولون بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۳۱ تعداد کسانی که از طایفهٔ زِبولون نام‌نویسی شدند ۵۷٬۴۰۰ نفر بود.‏

۳۲ نام کسانی که از نسل اِفرایِم پسر یوسِف بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۳۳ تعداد کسانی که از طایفهٔ اِفرایِم نام‌نویسی شدند ۴۰٬۵۰۰ نفر بود.‏

۳۴ نام کسانی که از نسل مَنَسّی بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۳۵ تعداد کسانی که از طایفهٔ مَنَسّی نام‌نویسی شدند ۳۲٬۲۰۰ نفر بود.‏

۳۶ نام کسانی که از نسل بنیامین بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۳۷ تعداد کسانی که از طایفهٔ بنیامین نام‌نویسی شدند ۳۵٬۴۰۰ نفر بود.‏

۳۸ نام کسانی که از نسل دان بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۳۹ تعداد کسانی که از طایفهٔ دان نام‌نویسی شدند ۶۲٬۷۰۰ نفر بود.‏

۴۰ نام کسانی که از نسل اَشیر بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۴۱ تعداد کسانی که از طایفهٔ اَشیر نام‌نویسی شدند ۴۱٬۵۰۰ نفر بود.‏

۴۲ نام کسانی که از نسل نَفتالی بودند،‏+ بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نوشته شد.‏ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر خدمت کنند،‏ شمرده شدند.‏ ۴۳ تعداد کسانی که از طایفهٔ نَفتالی نام‌نویسی شدند ۵۳٬۴۰۰ نفر بود.‏

۴۴ موسی و هارون و ۱۲ رئیس قوم اسرائیل که هر کدام نمایندهٔ خاندانش بود،‏ آن‌ها را نام‌نویسی کردند.‏ ۴۵ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و می‌توانستند در لشکر اسرائیل خدمت کنند،‏ بر اساس خاندانشان نام‌نویسی شدند.‏ ۴۶ تعداد همهٔ کسانی که نام‌نویسی شدند،‏ جمعاً ۶۰۳٬۵۵۰ نفر بود.‏+

۴۷ اما لاویان + بر اساس طایفهٔ پدرانشان همراه آن‌ها نام‌نویسی نشدند.‏+ ۴۸ پس یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۴۹ ‏«تنها طایفه‌ای را که نباید نام‌نویسی کنید،‏ طایفهٔ لاوی است.‏ تعداد آن‌ها را با بقیهٔ اسرائیلیان حساب نکنید.‏+ ۵۰ وظیفهٔ رسیدگی به خیمهٔ مقدّس،‏* وسایل آن و هر چیزی را که به خیمه تعلّق دارد،‏ به عهدهٔ لاویان بگذارید.‏+ آن‌ها باید در خیمهٔ مقدّس خدمت کنند + و آن را با همهٔ وسایلش حمل کنند + و در اطراف خیمه چادر بزنند.‏+ ۵۱ هر وقت که لازم است خیمۀ مقدّس جابه‌جا شود،‏ لاویان باید آن را جمع کنند + و هر وقت که لازم است برپا شود،‏ لاویان باید آن را برپا کنند.‏ کسی که مجاز نیست* نباید به خیمهٔ مقدّس نزدیک شود؛‏ اگر این کار را بکند باید کشته شود.‏+

۵۲ ‏«هر اسرائیلی باید بر اساس یگان* و گروه سه طایفه‌ای خود*‏+ چادرش را در جایی که برایش تعیین شده است برپا کند.‏ ۵۳ لاویان هم باید در اطراف خیمهٔ مقدّس* چادر بزنند تا من از جماعت اسرائیل خشمگین نشوم؛‏+ لاویان باید مسئول نگهداری* از خیمهٔ مقدّس* باشند.‏»‏+

۵۴ اسرائیلیان تمام دستوراتی را که یَهُوَه به موسی داده بود،‏ انجام دادند.‏ آن‌ها دقیقاً همان طور عمل کردند.‏

۲ یَهُوَه به موسی و هارون گفت:‏ ۲ ‏«اسرائیلیان باید در جایی که برای گروه سه طایفه‌ای آن‌ها تعیین شده است + و نزدیک پرچم* خاندانشان اردو بزنند.‏ آن‌ها باید در اطراف خیمهٔ ملاقات و رو به آن اردو بزنند.‏

۳ ‏«گروه سه طایفه‌ای اردوگاه یهودا باید بر اساس یگان‌هایشان* در طرف شرق که رو به طلوع خورشید است اردو بزنند.‏ رئیس کسانی که از نسل یهودا هستند،‏ نَحشون پسر عَمّیناداب است.‏+ ۴ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۷۴٬۶۰۰ نفر هستند.‏+ ۵ یکی از طایفه‌هایی که در کنار او اردو می‌زند،‏ طایفهٔ یِساکار است.‏ رئیس کسانی که از نسل یِساکار هستند،‏ نِتَن‌ئیل پسر صوعَر است.‏+ ۶ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۵۴٬۴۰۰ نفر هستند.‏+ ۷ طایفه‌ای که در طرف دیگر طایفهٔ یهودا اردو می‌زند،‏ طایفهٔ زِبولون است.‏ رئیس کسانی که از نسل زِبولون هستند،‏ اِلیاب پسر حیلون است.‏+ ۸ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۵۷٬۴۰۰ نفر هستند.‏+

۹ ‏«تعداد تمام کسانی که در اردوگاه یهودا برای خدمت در لشکر نام‌نویسی شدند ۱۸۶٬۴۰۰ نفر است.‏ آن‌ها باید اولین گروهی باشند که هنگام کوچ به راه می‌افتند.‏+

۱۰ ‏«گروه سه طایفه‌ای اردوگاه رِئوبین + باید بر اساس یگان‌هایشان* در طرف جنوب اردو بزنند.‏ رئیس کسانی که از نسل رِئوبین هستند،‏ اِلیصور پسر شِدیئور است.‏+ ۱۱ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۴۶٬۵۰۰ نفر هستند.‏+ ۱۲ یکی از طایفه‌هایی که در کنار او اردو می‌زند،‏ طایفهٔ شَمعون است.‏ رئیس کسانی که از نسل شَمعون هستند،‏ شِلومی‌ئیل پسر صوریشَدّای است.‏+ ۱۳ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۵۹٬۳۰۰ نفر هستند.‏+ ۱۴ طایفه‌ای که در طرف دیگر طایفهٔ رِئوبین اردو می‌زند،‏ طایفهٔ جاد است.‏ رئیس کسانی که از نسل جاد هستند،‏ اِلیاساف پسر رِعوئیل است.‏+ ۱۵ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۴۵٬۶۵۰ نفر هستند.‏+

۱۶ ‏«تعداد تمام کسانی که در اردوگاه رِئوبین برای خدمت در لشکر نام‌نویسی شدند ۱۵۱٬۴۵۰ نفر است.‏ آن‌ها باید دومین گروهی باشند که هنگام کوچ به راه می‌افتند.‏+

۱۷ ‏«وقتی خیمهٔ ملاقات جابه‌جا می‌شود،‏+ طایفهٔ لاوی باید در وسط طایفه‌های دیگر باشد.‏

‏«طایفه‌ها باید به همان ترتیبی که اردو می‌زنند حرکت کنند؛‏+ هر یک در جای تعیین‌شده و مطابق گروه سه طایفه‌ای خود.‏

۱۸ ‏«گروه سه طایفه‌ای اردوگاه اِفرایِم باید بر اساس یگان‌هایشان* در طرف غرب اردو بزنند.‏ رئیس کسانی که از نسل اِفرایِم هستند،‏ اِلیشَمَع پسر عَمّیهود است.‏+ ۱۹ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۴۰٬۵۰۰ نفر هستند.‏+ ۲۰ یکی از طایفه‌هایی که در کنار او اردو می‌زند،‏ طایفهٔ مَنَسّی است.‏+ رئیس کسانی که از نسل مَنَسّی هستند،‏ گامالائیل پسر فِدَهصور است.‏+ ۲۱ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۳۲٬۲۰۰ نفر هستند.‏+ ۲۲ طایفه‌ای که در طرف دیگر طایفهٔ اِفرایِم اردو می‌زند،‏ طایفهٔ بنیامین است.‏ رئیس کسانی که از نسل بنیامین هستند،‏ اَبیدان پسر جِدعونی است.‏+ ۲۳ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۳۵٬۴۰۰ نفر هستند.‏+

۲۴ ‏«تعداد تمام کسانی که در اردوگاه اِفرایِم برای خدمت در لشکر نام‌نویسی شدند ۱۰۸٬۱۰۰ نفر است.‏ آن‌ها باید سومین گروهی باشند که هنگام کوچ به راه می‌افتند.‏+

۲۵ ‏«گروه سه طایفه‌ای اردوگاه دان باید بر اساس یگان‌هایشان* در طرف شمال اردو بزنند.‏ رئیس کسانی که از نسل دان هستند،‏ اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای است.‏+ ۲۶ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۶۲٬۷۰۰ نفر هستند.‏+ ۲۷ یکی از طایفه‌هایی که در کنار او اردو می‌زند،‏ طایفهٔ اَشیر است.‏ رئیس کسانی که از نسل اَشیر هستند،‏ پَجی‌ئیل پسر عُکران است.‏+ ۲۸ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۴۱٬۵۰۰ نفر هستند.‏+ ۲۹ طایفه‌ای که در طرف دیگر طایفهٔ دان اردو می‌زند،‏ طایفهٔ نَفتالی است.‏ رئیس کسانی که از نسل نَفتالی هستند،‏ اَخیرَع پسر عِنان است.‏+ ۳۰ کسانی که در لشکر او نام‌نویسی شدند ۵۳٬۴۰۰ نفر هستند.‏+

۳۱ ‏«تعداد تمام کسانی که در اردوگاه دان نام‌نویسی شدند ۱۵۷٬۶۰۰ نفر است.‏ آن‌ها باید آخرین گروه سه طایفه‌ای باشند که هنگام کوچ به راه می‌افتند.‏»‏+

۳۲ این‌ها اسرائیلیانی بودند که مطابق خاندان‌هایشان نام‌نویسی شدند؛‏ تعداد کسانی که در اردوگاه‌ها برای خدمت در لشکر نام‌نویسی شدند در مجموع ۶۰۳٬۵۵۰ نفر بود.‏+ ۳۳ اما لاویان مثل بقیهٔ اسرائیلیان نام‌نویسی نشدند؛‏+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.‏ ۳۴ اسرائیلیان تمام دستوراتی را که یَهُوَه به موسی داده بود انجام دادند.‏ آن‌ها به این شکل مطابق گروه سه طایفه‌ای‌شان اردو می‌زدند + و بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان کوچ می‌کردند.‏+

۳ زمانی که یَهُوَه با موسی روی کوه سینا صحبت می‌کرد،‏+ این‌ها نسل‌های هارون و موسی بودند:‏ ۲ اسم پسران هارون،‏ ناداب،‏ اَبیهو،‏+ اِلعازار + و ایتامار + بود و ناداب نخست‌زاده‌اش بود.‏ ۳ این‌ها اسم‌های پسران هارون بود که کاهنان مسح‌شده بودند؛‏ آن‌ها تعیین شده بودند* تا به عنوان کاهن خدمت کنند.‏+ ۴ اما ناداب و اَبیهو به خاطر آتش غیرمجازی که در بیابان سینا به حضور یَهُوَه آوردند،‏+ در حضور یَهُوَه مردند و پسری نداشتند.‏ اِلعازار + و ایتامار + که باقی مانده بودند به همراه پدرشان هارون،‏ به عنوان کاهن به خدمتشان ادامه دادند.‏

۵ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۶ ‏«طایفهٔ لاوی را نزدیک بیاور + و آن‌ها را جلوی هارون کاهن حاضر کن تا به او خدمت کنند.‏+ ۷ لاویان باید با انجام کارهای خیمهٔ مقدّس* وظایفی را که نسبت به هارون و تمام جماعت اسرائیل دارند در جلوی آن خیمه انجام دهند.‏ ۸ آن‌ها باید نگهداری از تمام وسایل خیمهٔ ملاقات را به عهده بگیرند + و با انجام کارهای آن خیمه،‏+ وظایفی را که نسبت به اسرائیلیان دارند انجام دهند.‏ ۹ لاویان را در اختیار هارون و پسرانش بگذار.‏ آن‌ها به عنوان هدیه‌هایی* از میان اسرائیلیان جدا شده‌اند تا به هارون خدمت کنند.‏+ ۱۰ هارون و پسرانش را تعیین کن تا خدمتشان را به عنوان کاهن انجام دهند.‏+ کسی که مجاز نیست* نباید وظایف آن‌ها را انجام دهد؛‏ اگر این کار را بکند باید کشته شود.‏»‏+

۱۱ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۱۲ ‏«من هم از میان اسرائیلیان،‏ لاویان را به جای همهٔ نخست‌زادگان آن‌ها* برای خودم انتخاب کرده‌ام؛‏+ به این شکل لاویان مال من خواهند شد،‏ ۱۳ چون همهٔ نخست‌زادگان مال من هستند.‏+ در روزی که من همهٔ نخست‌زادگان سرزمین مصر را کشتم،‏+ همهٔ نخست‌زادگان قوم اسرائیل را چه انسان و چه حیوان برای خودم کنار گذاشتم.‏*‏+ آن‌ها مال من خواهند بود.‏ من یَهُوَه هستم.‏»‏

۱۴ یَهُوَه همین طور در بیابان سینا به موسی گفت:‏+ ۱۵ ‏«نام پسرانی را که از نسل لاوی هستند طبق خاندان‌ها و خانواده‌هایشان بنویس.‏ همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا را نام‌نویسی کن.‏»‏+ ۱۶ موسی دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود،‏ آن‌ها را نام‌نویسی کرد.‏ ۱۷ اسم پسران لاوی،‏ جِرشون،‏ قُهات و مِراری بود.‏+

۱۸ اسم پسران جِرشون و خاندان‌هایشان،‏* لِبنی و شِمعی بود.‏+

۱۹ اسم پسران قُهات و خاندان‌هایشان،‏* عَمرام،‏ یِصهار،‏ حِبرون و عُزّی‌ئیل بود.‏+

۲۰ اسم پسران مِراری و خاندان‌هایشان،‏* مَحْلی و موشی بود.‏+

این‌ها خاندان‌های لاویان بر طبق خاندان‌های پدرانشان بودند.‏

۲۱ از جِرشون خاندان* لِبنیان + و خاندان* شِمعیان به وجود آمد.‏ این‌ها خاندان‌های* جِرشونیان بودند.‏ ۲۲ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۷۵۰۰ نفر بود.‏+ ۲۳ خاندان‌های* جِرشونیان پشت خیمۀ مقدّس و در سمت غربی آن اردو زده بودند.‏+ ۲۴ رئیس خاندان پدری جِرشونیان،‏ اِلیاساف پسر لائِل بود.‏ ۲۵ وظیفهٔ پسران جِرشون + در خیمهٔ ملاقات نگهداری از این‌ها بود:‏ خیمۀ مقدّس،‏ روکش + و پوشش‌های آن،‏+ پردهٔ ورودی خیمهٔ ملاقات،‏+ ۲۶ پرده‌های صحن + که دورتادور خیمۀ مقدّس و مذبح قرار دارد،‏ پردهٔ ورودی آن،‏+ ریسمان‌هایش و همهٔ خدمات مربوط به این‌ها.‏

۲۷ از قُهات خاندان‌های* عَمرامیان،‏ یِصهاریان،‏ حِبرونیان و عُزّی‌ئیلیان به وجود آمد.‏ این‌ها خاندان‌های* قُهاتیان بودند.‏+ ۲۸ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا ۸۶۰۰ نفر بود؛‏ آن‌ها مسئول نگهداری از مکان مقدّس بودند.‏+ ۲۹ خاندان‌های* نسل قُهات در سمت جنوبی خیمهٔ مقدّس اردو زده بودند.‏+ ۳۰ رئیس خاندان پدری* قُهاتیان،‏ اِلیصافان پسر عُزّی‌ئیل بود.‏+ ۳۱ وظیفهٔ قُهاتیان نگهداری از این‌ها بود:‏ صندوق شهادت،‏+ میز،‏+ چراغدان،‏+ مذبح‌ها،‏+ وسایلی که برای خدمت در مکان مقدّس استفاده می‌شد،‏+ پردهٔ درونی*‏+ و همهٔ خدمات مربوط به این‌ها.‏+

۳۲ رئیس ارشد لاویان،‏ اِلعازار پسر هارونِ کاهن بود.‏+ او بر کسانی که مسئول رسیدگی به مکان مقدّس بودند،‏ نظارت می‌کرد.‏

۳۳ از مِراری خاندان‌های* مَحْلیان و موشیان به وجود آمدند.‏ این‌ها خاندان‌های مِراری بودند.‏+ ۳۴ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که نام‌نویسی شدند ۶۲۰۰ نفر بود.‏+ ۳۵ رئیس خاندان پدری* مِراری،‏ صوری‌ئیل پسر اَبیحایِل بود.‏ آن‌ها در سمت شمالی خیمهٔ مقدّس اردو زده بودند.‏+ ۳۶ وظیفهٔ نسل مِراری نظارت بر این‌ها بود:‏ چهارچوب‌ها،‏+ تیرک‌ها،‏+ ستون‌ها،‏+ پایه‌های حفره‌دار،‏ تمام وسایل خیمۀ مقدّس + و همهٔ خدمات مربوط به این‌ها،‏+ ۳۷ همین طور ستون‌های دورتادور صحن،‏ پایه‌های حفره‌دار،‏+ میخ‌ها و ریسمان‌های آن‌ها.‏

۳۸ موسی،‏ هارون و پسرانش جلوی خیمۀ مقدّس و در سمت شرقی آن،‏ یعنی جلوی خیمهٔ ملاقات و به طرف طلوع آفتاب اردو زده بودند.‏ آن‌ها به نمایندگی از اسرائیلیان وظیفهٔ نگهداری از مکان مقدّس را به عهده داشتند.‏ کسی که مجاز نبود* نباید وظایف آن‌ها را انجام می‌داد؛‏ اگر این کار را می‌کرد باید کشته می‌شد.‏+

۳۹ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که از طایفهٔ لاوی بودند و موسی و هارون آن‌ها را طبق فرمان یَهُوَه و بر اساس خانواده‌هایشان نام‌نویسی کردند ۲۲٬۰۰۰ نفر بود.‏

۴۰ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ «از میان اسرائیلیان،‏ همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا را که نخست‌زاده هستند،‏ نام‌نویسی کن.‏+ تعداد آن‌ها را بشمار و اسم‌هایشان را یادداشت کن.‏ ۴۱ لاویان را به جای تمام نخست‌زادگان اسرائیلیان،‏ برای من کنار بگذار؛‏+ من یَهُوَه هستم.‏ همین طور دام‌های لاویان را به جای تمام نخست‌زادگان دام‌های اسرائیلیان برای من کنار بگذار.‏»‏+ ۴۲ پس موسی همهٔ نخست‌زادگان اسرائیلیان را دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود،‏ نام‌نویسی کرد.‏ ۴۳ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که نخست‌زاده بودند و نام‌نویسی شدند ۲۲٬۲۷۳ نفر بود.‏

۴۴ یَهُوَه همین طور به موسی گفت:‏ ۴۵ ‏«لاویان را به جای تمام نخست‌زادگان اسرائیلیان و دام‌های لاویان را به جای دام‌های آن‌ها برای من کنار بگذار.‏ لاویان باید مال من باشند.‏ من یَهُوَه هستم.‏ ۴۶ برای این که ۲۷۳ نخست‌زادهٔ اسرائیلی را که اضافه بر تعداد لاویان است بازخرید* کنی،‏+ ۴۷ باید برای هر کدام از آن‌ها ۶۰ گرم* نقره بگیری.‏+ وزن این نقره باید بر اساس معیار وزن مکان مقدّس* تعیین شود که هر واحد آن معادل ۱۲ گرم است.‏*‏+ ۴۸ آن مبلغ را برای بازخرید* نخست‌زادگان اسرائیلی که تعدادشان اضافه بر تعداد لاویان است به هارون و پسرانش بده.‏» ۴۹ پس موسی بهای بازخرید* کسانی را که تعدادشان اضافه بر تعداد لاویان بود جمع‌آوری کرد.‏ ۵۰ او آن مبلغ را که ۱۳۶۵ تکه نقره* بود،‏ از نخست‌زادگان اسرائیلی گرفت.‏ ۵۱ بعد موسی بهای بازخرید* را مطابق گفتهٔ* یَهُوَه به هارون و پسرانش داد؛‏ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.‏

۴ بعد یَهُوَه به موسی و هارون گفت:‏ ۲ ‏«از میان نسل لاوی،‏ نسل قُهات + باید بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان سرشماری شوند،‏ ۳ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال دارند + و در گروهی هستند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آن‌ها گذاشته شده است.‏+

۴ ‏«خدمت نسل قُهات در خیمهٔ ملاقات بسیار مقدّس است و این‌ها وظایفشان است:‏+ ۵ وقتی اسرائیلیان از جایی به جای دیگری کوچ می‌کنند،‏ هارون و پسرانش باید داخل خیمهٔ ملاقات شوند و پرده‌ای را که جلوی صندوق شهادت است باز کنند + و صندوق را با آن بپوشانند.‏+ ۶ آن‌ها باید صندوق را با چرم نرم* بپوشانند و روی آن یک پارچهٔ آبی یکدست پهن کنند و تیرک‌های حمل صندوق را در جایشان قرار دهند.‏+

۷ ‏«هارون و پسرانش این وظیفه را هم دارند که یک پارچهٔ آبی روی میز نان تقدیمی پهن کنند + و ظرف‌ها،‏ جام‌ها،‏ کاسه‌ها و پارچ‌های هدیهٔ ریختنی را روی آن قرار دهند.‏+ نان‌هایی که به طور مرتب تقدیم می‌شوند،‏+ باید همیشه روی میز بمانند.‏ ۸ بعد باید روی آن‌ها پارچه‌ای قرمز پهن کنند و رویشان را با چرم نرم* بپوشانند و تیرک‌های حمل میز را در جایشان قرار دهند؛‏+ ۹ و بعد پارچه‌ای آبی بردارند و این وسایل را با آن بپوشانند:‏ چراغدانی که برای روشنایی است + همراه با چراغ‌ها،‏+ انبرها،‏* آتشدان‌ها + و همهٔ ظرف‌های روغن که برای روشن نگه داشتن چراغ‌ها استفاده می‌شود.‏ ۱۰ آن‌ها باید چراغدان و همهٔ وسایل آن را در چرم نرم* بپیچند و روی تختهٔ* حمل بار قرار دهند.‏ ۱۱ همین طور روی مذبح طلایی پارچه‌ای آبی پهن کنند + و آن را با چرم نرم* بپوشانند و تیرک‌های حمل آن را در جایشان قرار دهند.‏+ ۱۲ بعد همهٔ وسایلی را که مرتباً برای خدمت در مکان مقدّس استفاده می‌شود بردارند،‏+ آن‌ها را در یک پارچهٔ آبی بپیچند و با چرم نرم* بپوشانند و روی تختهٔ* حمل بار قرار دهند.‏

۱۳ ‏«آن‌ها باید خاکسترها* را از روی مذبح بردارند + و یک پارچهٔ پشمی ارغوانی روی مذبح پهن کنند.‏ ۱۴ بعد باید همهٔ وسایلی را که برای خدمت در جلوی مذبح استفاده می‌شود روی آن بگذارند:‏ یعنی آتشدان‌ها،‏ چنگک‌ها،‏ خاک‌اندازها،‏ کاسه‌ها و همهٔ وسایل مذبح؛‏+ و بعد روی همهٔ آن‌ها چرم نرم* پهن کنند و تیرک‌های حمل آن را در جایشان قرار دهند.‏+

۱۵ ‏«وقتی اسرائیلیان از جایی به جای دیگری کوچ می‌کنند،‏ هارون و پسرانش باید خیمهٔ مقدّس و همهٔ وسایل آن را بپوشانند.‏+ بعد از آن،‏ نسل قُهات باید داخل شوند تا آن‌ها را حمل کنند،‏+ اما نباید به خیمهٔ مقدّس و وسایل آن دست بزنند،‏ وگرنه می‌میرند.‏+ این‌ها وظایف* نسل قُهات در رابطه با خیمهٔ ملاقات* است.‏

۱۶ ‏«وظیفهٔ اِلعازار + پسر هارونِ کاهن این است که بر روغن چراغ‌ها،‏+ بخور معطر،‏+ هدیهٔ غلّه‌ای که به طور مرتب تقدیم می‌شود و بر روغن مسح نظارت کند.‏+ او بر کل خیمۀ مقدّس و هر چه در آن است،‏ از جمله مکان مقدّس و وسایل آن نظارت دارد.‏»‏

۱۷ یَهُوَه در ادامه به موسی و هارون گفت:‏ ۱۸ ‏«مراقب باشید که نسل قُهات + از طایفهٔ لاوی از بین نروند.‏*‏ ۱۹ شما باید وظایفتان را به‌خوبی انجام دهید تا آن‌ها هنگام نزدیک شدن به چیزهای بسیار مقدّس نمیرند و زنده بمانند.‏+ هارون و پسرانش باید داخل خیمهٔ ملاقات شوند و تعیین کنند که هر کدام از قُهاتیان چه خدمتی انجام دهد و چه چیزی را حمل کند.‏ ۲۰ وقتی قُهاتیان داخل می‌شوند،‏ نباید چیزهای مقدّس را حتی برای یک لحظه ببینند،‏ وگرنه می‌میرند.‏»‏+

۲۱ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲۲ ‏«نسل جِرشون + باید بر اساس خاندان‌ها و خانواده‌هایشان سرشماری شوند.‏ ۲۳ همهٔ مردانی را که ۳۰ تا ۵۰ سال دارند و در گروهی هستند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آن‌ها گذاشته شده است،‏ نام‌نویسی کن.‏ ۲۴ خاندان‌های* جِرشونیان مسئول نگهداری و حمل این‌ها هستند:‏+ ۲۵ پارچه‌های خیمهٔ مقدّس،‏+ خیمهٔ ملاقات،‏ پوشش آن و پوشش چرم نرم* که روی آن است،‏+ پردهٔ ورودی خیمهٔ ملاقات،‏+ ۲۶ پرده‌های صحن که دورتادور خیمهٔ مقدّس و مذبح است،‏+ پردهٔ ورودی صحن + با ریسمان‌ها و میخ‌هایش و همهٔ خدمات مربوط به آن‌ها.‏ این وظیفهٔ جِرشونیان است.‏ ۲۷ هارون و پسرانش باید بر خدمت جِرشونیان و همهٔ بارهایی که حمل می‌کنند نظارت کنند؛‏ وظیفهٔ حمل همهٔ آن‌ها را به عهدهٔ جِرشونیان بگذارید.‏+ ۲۸ این خدمتی است که خاندان‌های* جِرشونیان موظفند در رابطه با خیمهٔ ملاقات انجام دهند + و ایتامار + پسر هارونِ کاهن باید آن‌ها را در انجام وظایفشان هدایت کند.‏

۲۹ ‏«نسل مِراری + را هم بر اساس خانواده و خاندانشان نام‌نویسی کن.‏ ۳۰ همهٔ مردانی را که ۳۰ تا ۵۰ سال دارند و در گروهی هستند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آن‌ها گذاشته شده است،‏ نام‌نویسی کن.‏ ۳۱ آن‌ها در رابطه با خدمتشان در خیمهٔ ملاقات،‏+ مسئول حمل این‌ها هستند:‏ چهارچوب‌های خیمهٔ مقدّس،‏+ تیرک‌ها،‏+ ستون‌ها + و پایه‌های حفره‌دارش،‏+ ۳۲ ستون‌های صحن،‏+ پایه‌های حفره‌دار،‏+ میخ‌ها + و ریسمان‌ها با همهٔ تجهیزاتشان و همهٔ خدمات مربوط به این‌ها.‏ ۳۳ خاندان‌های* نسل مِراری + باید به این شکل تحت هدایت ایتامار پسر هارونِ کاهن،‏ در خیمهٔ ملاقات خدمت کنند.‏»‏+

۳۴ بعد موسی و هارون و رئیسان قوم* اسرائیل،‏+ نسل قُهات + را بر اساس خانواده‌ها و خاندانشان نام‌نویسی کردند،‏ ۳۵ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و در گروهی بودند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آن‌ها گذاشته شده بود.‏+ ۳۶ تعداد کسانی که بر اساس خانواده‌هایشان نام‌نویسی شدند،‏ جمعاً ۲۷۵۰ نفر بود.‏+ ۳۷ این افراد از خانواده‌های قُهاتیان نام‌نویسی شدند و همهٔ آن‌ها در خیمهٔ ملاقات خدمت می‌کردند.‏ موسی و هارون مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود،‏ آن‌ها را نام‌نویسی کردند.‏+

۳۸ نسل جِرشون + بر اساس خانواده‌ها و خاندانشان نام‌نویسی شدند،‏ ۳۹ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و در گروهی بودند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آن‌ها گذاشته شده بود.‏ ۴۰ تعداد کسانی که بر اساس خانواده‌ها و خاندانشان نام‌نویسی شدند،‏ جمعاً ۲۶۳۰ نفر بود.‏+ ۴۱ به این ترتیب خانواده‌های نسل جِرشون نام‌نویسی شدند و همهٔ آن‌ها در خیمهٔ ملاقات خدمت می‌کردند.‏ موسی و هارون مطابق فرمان یَهُوَه آن‌ها را نام‌نویسی کردند.‏+

۴۲ نسل مِراری بر اساس خانواده‌ها و خاندانشان نام‌نویسی شدند،‏ ۴۳ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و در گروهی بودند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آن‌ها گذاشته شده بود.‏+ ۴۴ تعداد کسانی که بر اساس خانواده‌هایشان نام‌نویسی شدند،‏ جمعاً ۳۲۰۰ نفر بود.‏+ ۴۵ به این ترتیب خانواده‌های نسل مِراری نام‌نویسی شدند.‏ موسی و هارون مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود،‏ آن‌ها را نام‌نویسی کردند.‏+

۴۶ موسی و هارون و رئیسان قوم اسرائیل،‏ همهٔ این افراد را که از طایفهٔ لاوی بودند بر اساس خانواده و خاندان‌هایشان نام‌نویسی کردند.‏ ۴۷ آن مردان ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و وظیفهٔ همهٔ آن‌ها خدمت در خیمهٔ ملاقات و حمل خیمه و وسایل آن بود.‏+ ۴۸ تعداد کسانی که نام‌نویسی شدند،‏ جمعاً ۸۵۸۰ نفر بود.‏+ ۴۹ آن‌ها مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود نام‌نویسی شدند؛‏ یعنی نام هر کدام بر اساس وظیفه‌ای که داشت و باری که باید حمل می‌کرد نوشته شد.‏ آن‌ها دقیقاً مطابق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود نام‌نویسی شدند.‏

۵ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به اسرائیلیان فرمان بده که این افراد را به بیرون اردوگاه بفرستند:‏ هر کسی که جذام دارد + یا ترشح دارد + و یا به خاطر دست زدن به جسد کسی،‏ ناپاک شده است.‏+ ۳ آن‌ها را چه مرد باشند چه زن،‏ بیرون بفرستید.‏ آن‌ها را باید از اردوگاه بیرون کنید تا کل اردوگاهی را که من در آن ساکنم*‏+ آلوده نکنند.‏»‏+ ۴ بنابراین اسرائیلیان همان کار را کردند و آن‌ها را به بیرون اردوگاه فرستادند.‏ اسرائیلیان دقیقاً مطابق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود عمل کردند.‏

۵ یَهُوَه همین طور به موسی گفت:‏ ۶ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹اگر مرد یا زنی مرتکب هر نوع گناهی شود و به یَهُوَه خیانت کند،‏ تقصیرکار است.‏+ ۷ او باید به گناهی که مرتکب شده است اعتراف کند + و برای جبران گناهش* مبلغ کامل خسارت را به اضافهٔ یک‌پنجم آن بپردازد؛‏+ او باید آن را به کسی که در حقش خطا کرده است بدهد.‏ ۸ اما اگر شخصی که در حقش خطا شده است بمیرد و خویشاوند نزدیکی نداشته باشد که خسارت به او پرداخت شود،‏ آن خسارت باید به یَهُوَه داده شود و مال کاهن خواهد بود.‏ این علاوه بر قوچ کفّاره است که کاهن گناه شخص را با آن کفّاره می‌کند.‏+

۹ ‏«‹هر هدیهٔ مقدّسی + که اسرائیلیان به حضور کاهن می‌آورند،‏ مال او می‌شود.‏+ ۱۰ چیزهای مقدّسی که هر کس هدیه می‌دهد،‏ مال او* خواهد بود.‏ هر چیزی که به کاهن داده شود،‏ مال کاهن خواهد بود.‏›»‏

۱۱ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۱۲ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹شاید زن کسی منحرف شود و به شوهرش خیانت کند ۱۳ و مرد دیگری با او رابطهٔ جنسی برقرار کند،‏+ اما شوهرش از این موضوع آگاه نباشد و گناهش فاش نشود.‏ با این که آن زن خودش را از دید خدا ناپاک کرده است،‏ هیچ شاهدی علیه او وجود ندارد و در حین گناه گرفتار نشده است.‏ ۱۴ یا اگر شوهرش غیرتی شود و به وفاداری زنش شک کند،‏ چه آن زن واقعاً خودش را از دید خدا ناپاک کرده باشد،‏ چه نکرده باشد،‏ ۱۵ آن مرد باید به هر حال زنش را با یک کیلو* آرد جو پیش کاهن ببرد.‏ او نباید روی آن هدیه روغن بریزد یا کُندُر بگذارد،‏ چون آن هدیهٔ غلّه‌ای از روی غیرت و برای تشخیص گناه تقدیم می‌شود.‏

۱۶ ‏«‹کاهن باید آن زن را به حضور یَهُوَه بیاورد.‏+ ۱۷ بعد مقداری آب مقدّس در کوزه‌ای سفالی بریزد و مقداری از خاک زمین خیمهٔ مقدّس به آب اضافه کند.‏ ۱۸ کاهن باید آن زن را به حضور یَهُوَه بیاورد،‏ موهایش را باز کند و هدیهٔ غلّه‌ای را که برای تشخیص گناه است در کف دست او بگذارد،‏ یعنی همان هدیهٔ غلّه‌ای که از روی غیرت تقدیم می‌شود.‏+ کاهن باید همین طور آن آب تلخ را که باعث لعنت می‌شود در دست بگیرد.‏+

۱۹ ‏«‹بعد کاهن باید از آن زن بخواهد که قسم بخورد و به او بگوید:‏ «اگر در زمانی که تحت اختیار شوهرت بودی،‏+ هیچ مرد دیگری با تو رابطهٔ جنسی نداشته است و تو منحرف و از دید خدا ناپاک نشده‌ای،‏ این آب تلخ که لعنت می‌آورد به تو آسیبی نمی‌رساند.‏ ۲۰ اما اگر در زمانی که تحت اختیار شوهرت بودی،‏ خودت را ناپاک کرده و منحرف شده‌ای و با مرد دیگری به جز شوهرت رابطهٔ جنسی داشته‌ای،‏+ لعنت می‌شوی.‏» ۲۱ بعد کاهن باید از او بخواهد تا قسم بخورد که اگر گناهکار است لعنت شود.‏* کاهن به آن زن بگوید:‏ «یَهُوَه کاری کند که قومت هنگام قسم خوردن و لعنت کردن،‏ اسم تو را به زبان آورند.‏ یَهُوَه کاری کند که رَحِمت بسته شود* و شکمت ورم کند.‏ ۲۲ این آب که لعنت می‌آورد،‏ وارد روده‌هایت می‌شود تا شکمت ورم کند و رَحِمت بسته شود.‏»‏* آن زن باید در جواب بگوید:‏ «آمین!‏ آمین!‏»‏*

۲۳ ‏«‹پس از آن،‏ کاهن باید این لعنت‌ها را در دفتری بنویسد و آن نوشته‌ها را در آب تلخ بشوید و پاک کند،‏ ۲۴ و بعد باید از آن زن بخواهد که آب تلخ را که لعنت می‌آورد بنوشد.‏ آن آب وارد بدن او می‌شود و درد* ایجاد می‌کند.‏ ۲۵ بعد کاهن باید هدیهٔ غلّه‌ای را که از روی غیرت است + از دست آن زن بگیرد و آن را در حضور یَهُوَه تکان دهد و نزدیک مذبح بیاورد.‏ ۲۶ کاهن باید یک مشت از هدیهٔ غلّه‌ای به عنوان نمونه‌ای* از آن هدیه بردارد و روی مذبح بسوزاند تا دودش بلند شود.‏+ آن وقت،‏ از آن زن بخواهد که آب را بنوشد.‏ ۲۷ اگر آن زن خودش را از دید خدا ناپاک کرده باشد و به شوهرش خیانت کرده باشد،‏ آن آب که لعنت می‌آورد در بدنش درد* ایجاد می‌کند و شکمش ورم می‌کند و رَحِمش بسته می‌شود؛‏* در نتیجه قومش هنگام قسم خوردن و لعنت کردن،‏ اسم او را به زبان خواهند آورد.‏ ۲۸ اما اگر آن زن خود را از دید خدا ناپاک نکرده باشد و پاک باشد،‏ به این شکل مجازات نخواهد شد و توانایی باردار شدن و بچه‌دار شدن را از دست نخواهد داد.‏

۲۹ ‏«‹این قانون در مورد غیرت همسر است.‏+ اگر زنی در زمانی که تحت اختیار شوهرش است،‏ منحرف شود و خودش را از دید خدا ناپاک کند،‏ ۳۰ یا اگر مردی غیرتی شود و به وفاداری زنش شک کند،‏ باید زنش را به حضور یَهُوَه ببرد و کاهن باید در رابطه با آن زن این قانون را کاملاً اجرا کند.‏ ۳۱ آن مرد تقصیرکار به حساب نخواهد آمد،‏ اما زنش جوابگوی گناهش خواهد بود.‏›»‏

۶ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹اگر مرد یا زنی با نذر ویژه‌ای زندگی‌اش را به عنوان نذیره*‏+ به یَهُوَه وقف کند،‏ ۳ باید از شراب و مشروبات الکلی دوری کند.‏ او نباید سرکه‌ای را که از شراب یا مشروبات الکلی به دست آمده است بنوشد.‏+ همین طور نباید هیچ نوع آب انگوری بنوشد یا انگور بخورد،‏ چه تازه باشد چه خشک‌شده.‏ ۴ او در تمام مدتی که نذیره است،‏ نباید چیزی که از درخت انگور درست شده است بخورد،‏ از غوره گرفته تا پوست انگور.‏

۵ ‏«‹او در تمام مدتی که نذیره است،‏ نباید موهای سرش را بزند*‏+ و باید در تمام دوران وقفش به یَهُوَه،‏ بگذارد موهای سرش بلند شود و به این شکل مقدّس بماند.‏ ۶ همین طور در تمام مدتی که به یَهُوَه وقف شده است،‏ نباید به جسد کسی نزدیک شود.‏ ۷ حتی اگر پدر،‏ مادر،‏ برادر یا خواهرش بمیرد،‏ نباید خودش را ناپاک کند،‏+ چون بر سرش این نشانه را دارد که خودش را به عنوان نذیره به خدا وقف کرده است.‏

۸ ‏«‹او در تمام مدتی که نذیره است،‏ برای یَهُوَه مقدّس است.‏ ۹ اما اگر کسی ناگهان در کنار او بمیرد + و او که نشانهٔ وقفش به خدا را بر سر دارد خودش را ناپاک کند،‏* باید موهای سرش را در روز پاک شدنش بتراشد،‏+ یعنی در روز هفتم موهای سرش را بتراشد.‏ ۱۰ در روز هشتم هم باید دو قمری یا دو جوجه کبوتر به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات پیش کاهن بیاورد.‏ ۱۱ کاهن باید یکی از آن‌ها را به عنوان قربانی گناه و دیگری را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کند و گناه او را که به خاطر تماس با جسد است کفّاره کند.‏+ بعد آن شخص باید بگذارد موی سرش بلند شود تا پاک و مقدّس شود.‏ ۱۲ او باید دوباره خودش را به یَهُوَه وقف کند و دوران نذیره بودنش را شروع کند و یک قوچ یک‌ساله به عنوان قربانی تقصیر بیاورد.‏ روزهای قبل از ناپاک شدنش جزو دوران نذیره بودنش حساب نمی‌شود،‏ چون هنگامی که نذیره بود خودش را ناپاک کرد.‏

۱۳ ‏«‹قانونی که به نذیره‌ها مربوط می‌شود این است که وقتی کسی دوران نذیره بودنش را تمام می‌کند،‏+ باید به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات برود*‏ ۱۴ و این هدیه‌ها را برای یَهُوَه ببرد:‏ یک قوچ سالم یک‌ساله* به عنوان قربانی سوختنی،‏+ یک برّهٔ مادهٔ سالم یک‌ساله* به عنوان قربانی گناه،‏+ یک قوچ سالم به عنوان قربانی شراکت،‏+ ۱۵ یک سبد از نان‌های فطیر حلقه‌ای از آرد مرغوب که با روغن مخلوط شده است و نان‌های فطیر نازک که رویشان روغن مالیده شده است،‏ همراه با هدیهٔ غلّه‌ای + و هدیهٔ ریختنی آن‌ها.‏+ ۱۶ کاهن باید همهٔ آن‌ها را به حضور یَهُوَه بیاورد و اول قربانی گناه و قربانی سوختنی آن نذیره را تقدیم کند.‏ ۱۷ بعد از آن،‏ قوچ قربانی شراکت را همراه نان‌های فطیر که در سبد است به یَهُوَه تقدیم کند و هدیهٔ غلّه‌ای + و هدیۀ ریختنی آن را به حضور خدا بیاورد.‏

۱۸ ‏«‹سپس آن نذیره باید در جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات موهای سرش را* بتراشد + و آن‌ها را که نشانهٔ نذیره بودنش است روی آتشی بگذارد که قربانی شراکت روی آن است.‏ ۱۹ بعد از این که موهایش که نشانهٔ نذیره بودنش است تراشیده شد،‏ کاهن باید سرشانهٔ پختهٔ قوچ را + همراه با یک نان فطیر حلقه‌ای و یک نان فطیر نازک از سبد بردارد و آن‌ها را کف دست آن نذیره بگذارد.‏ ۲۰ بعد کاهن باید آن‌ها را به عنوان هدیۀ تکان‌دادنی در حضور یَهُوَه تکان دهد.‏+ آن سرشانه همراه سینه‌ای که هدیۀ تکان‌دادنی است و ران حیوان قربانی‌شده،‏ سهم کاهن و مقدّس است.‏+ بعد از آن،‏ نذیره اجازه دارد شراب بنوشد.‏

۲۱ ‏«‹این قانون مربوط به نذیره‌ای است + که نذر می‌کند:‏ اگر او نذر کند و بخواهد هدیه‌ای علاوه بر هدیه‌هایی که نذیره‌ها موظفند بیاورند،‏ به یَهُوَه تقدیم کند و توان مالی‌اش را هم داشته باشد،‏ باید طبق قانونی که دربارهٔ نذیره‌هاست،‏ نذرش را ادا کند.‏›»‏

۲۲ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲۳ ‏«به هارون و پسرانش بگو،‏ ‹وقتی می‌خواهید به قوم اسرائیل برکت بدهید،‏+ به آن‌ها بگویید:‏

۲۴ ‏«یَهُوَه به تو برکت دهد + و از تو محافظت کند.‏

۲۵ یَهُوَه نور رویش را بر تو بتاباند + و لطفش را شامل حالت کند.‏

۲۶ یَهُوَه با نگاه پرمهرش به تو بنگرد* و صلح و آرامش نصیبت کند.‏»›‏+

۲۷ آن‌ها باید به اسم من برای قوم اسرائیل برکت بخواهند + تا من به آن‌ها برکت دهم.‏»‏+

۷ موسی در روزی که کار برپا کردن خیمۀ مقدّس را تمام کرد،‏+ خیمه و همهٔ لوازمش،‏ همین طور مذبح و همهٔ وسایلش را مسح و وقف* کرد.‏+ بعد از این که او آن‌ها را مسح و وقف* کرد،‏+ ۲ رئیسان قوم اسرائیل + که سران خاندان‌هایشان بودند هدیه‌هایی تقدیم کردند.‏ آن‌ها رئیسان طایفه‌ها و همان کسانی بودند که بر کار نام‌نویسی نظارت داشتند.‏ ۳ آن‌ها هدیه‌هایشان را که شش ارابه* و ۱۲ گاو نر بود جلوی خیمهٔ مقدّس به حضور یَهُوَه آوردند،‏ یعنی یک ارابه از طرف هر دو رئیس و یک گاو نر از طرف هر کدام از آن‌ها.‏ ۴ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۵ ‏«آن هدیه‌ها را از آن‌ها قبول کن،‏ چون برای خدمت در خیمهٔ ملاقات استفاده می‌شوند.‏ آن‌ها را به لاویان بده،‏ به هر کس متناسب با خدمتش تا بتواند وظیفه‌اش را انجام دهد.‏»‏

۶ بنابراین موسی ارابه‌ها و گاوها را از آن‌ها قبول کرد و به لاویان داد.‏ ۷ او دو ارابه و چهار گاو نر به نسل جِرشون داد تا بتوانند برای انجام وظایفشان از آن‌ها استفاده کنند.‏+ ۸ چهار ارابه و هشت گاو نر هم به نسل مِراری داد تا بتوانند برای انجام وظایفشان از آن‌ها استفاده کنند.‏ جِرشونیان و مِراریان وظایفشان را تحت هدایت ایتامار پسر هارونِ کاهن انجام می‌دادند.‏+ ۹ اما او به نسل قُهات چیزی نداد،‏ چون آن‌ها وظیفه داشتند در مکان مقدّس خدمت کنند؛‏+ آن‌ها چیزهای مقدّس را روی شانه‌هایشان حمل می‌کردند.‏+

۱۰ آن رئیسان موقع مسح شدن مذبح و مراسم وقف* آن،‏ هدیه‌های دیگری هم آوردند.‏+ وقتی آن‌ها هدیه‌هایشان را جلوی مذبح آوردند،‏ ۱۱ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «هر روز یکی از دوازده رئیس باید برای وقف* مذبح هدیه‌هایش را تقدیم کند.‏»‏

۱۲ در روز اول نَحشون پسر عَمّیناداب از طایفهٔ یهودا هدیه‌هایش را تقدیم کرد.‏+ ۱۳ این‌ها هدیه‌های او بودند:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم* و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم* مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏*‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۱۴ یک جام* طلایی به وزن ۱۱۵ گرم* پر از بخور؛‏ ۱۵ یک گاو نر،‏* یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله* به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۱۶ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۱۷ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که نَحشون پسر عَمّیناداب تقدیم کرد.‏+

۱۸ در روز دوم،‏ نِتَن‌ئیل پسر صوعَر که رئیس طایفهٔ یِساکار بود هدیه‌هایش را تقدیم کرد.‏+ ۱۹ او این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۲۰ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۲۱ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۲۲ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۲۳ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که نِتَن‌ئیل پسر صوعَر تقدیم کرد.‏

۲۴ در روز سوم،‏ اِلیاب پسر حیلون که رئیس طایفهٔ زِبولون بود،‏+ ۲۵ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۲۶ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۲۷ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۲۸ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۲۹ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اِلیاب پسر حیلون تقدیم کرد.‏+

۳۰ در روز چهارم،‏ اِلیصور پسر شِدیئور که رئیس طایفهٔ رِئوبین بود،‏+ ۳۱ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۳۲ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۳۳ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۳۴ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۳۵ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اِلیصور پسر شِدیئور تقدیم کرد.‏+

۳۶ در روز پنجم،‏ شِلومی‌ئیل پسر صوریشَدّای که رئیس طایفهٔ شَمعون بود،‏+ ۳۷ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۳۸ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۳۹ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۴۰ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۴۱ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که شِلومی‌ئیل پسر صوریشَدّای تقدیم کرد.‏+

۴۲ در روز ششم،‏ اِلیاساف پسر دِعوئیل که رئیس طایفهٔ جاد بود،‏+ ۴۳ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۴۴ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۴۵ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۴۶ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۴۷ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اِلیاساف پسر دِعوئیل تقدیم کرد.‏+

۴۸ در روز هفتم،‏ اِلیشَمَع پسر عَمّیهود که رئیس طایفهٔ اِفرایِم بود،‏+ ۴۹ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۵۰ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۵۱ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۵۲ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۵۳ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اِلیشَمَع پسر عَمّیهود تقدیم کرد.‏+

۵۴ در روز هشتم،‏ گامالائیل پسر فِدَهصور که رئیس طایفهٔ مَنَسّی بود،‏+ ۵۵ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۵۶ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۵۷ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۵۸ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۵۹ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که گامالائیل پسر فِدَهصور تقدیم کرد.‏+

۶۰ در روز نهم،‏ اَبیدان پسر جِدعونی که رئیس طایفهٔ بنیامین بود،‏+ ۶۱ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۶۲ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۶۳ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۶۴ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۶۵ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اَبیدان پسر جِدعونی تقدیم کرد.‏+

۶۶ در روز دهم،‏ اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای که رئیس طایفهٔ دان بود،‏+ ۶۷ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۶۸ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۶۹ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۷۰ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۷۱ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای تقدیم کرد.‏+

۷۲ در روز یازدهم،‏ پَجی‌ئیل پسر عُکران که رئیس طایفهٔ اَشیر بود،‏+ ۷۳ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۷۴ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۷۵ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۷۶ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۷۷ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که پَجی‌ئیل پسر عُکران تقدیم کرد.‏+

۷۸ در روز دوازدهم،‏ اَخیرَع پسر عِنان که رئیس طایفهٔ نَفتالی بود،‏+ ۷۹ این‌ها را به عنوان هدیه تقدیم کرد:‏ یک ظرف نقره‌ای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقره‌ای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.‏+ هر دوی آن‌ها با هدیهٔ غلّه‌ای یعنی با آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن پر بودند؛‏+ ۸۰ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛‏ ۸۱ یک گاو نر،‏ یک قوچ و یک برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی؛‏+ ۸۲ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛‏+ ۸۳ و دو گاو،‏ پنج قوچ،‏ پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی شراکت.‏+ این‌ها هدیه‌هایی بودند که اَخیرَع پسر عِنان تقدیم کرد.‏+

۸۴ پس هدیه‌هایی که رئیسان قوم اسرائیل هنگام مسح مذبح،‏ برای وقف* آن تقدیم کردند + این‌ها بودند:‏ ۱۲ ظرف نقره‌ای،‏ ۱۲ کاسهٔ نقره‌ای،‏ ۱۲ جام طلایی؛‏+ ۸۵ هر ظرف نقره‌ای یک کیلو و نیم و هر کاسهٔ نقره‌ای ۸۰۰ گرم وزن داشت.‏ پس وزن ظرف‌ها و کاسه‌های نقره‌ای بر اساس معیار وزن مکان مقدّس + جمعاً ۲۷ کیلو و ۶۰۰ گرم* بود؛‏ ۸۶ آن ۱۲ جام طلایی که پر از بخور بودند،‏ هر کدام بر اساس معیار وزن مکان مقدّس ۱۱۵ گرم وزن داشت.‏ پس وزن جام‌های طلایی جمعاً یک کیلو و ۳۸۰ گرم* بود.‏ ۸۷ حیواناتی که به عنوان قربانی سوختنی تقدیم شد،‏ جمعاً ۱۲ گاو نر،‏ ۱۲ قوچ،‏ ۱۲ برّهٔ نر یک‌ساله همراه با هدیهٔ غلّه‌ای‌شان بود؛‏ همین طور ۱۲ بزغاله به عنوان قربانی گناه تقدیم شد؛‏ ۸۸ حیواناتی که به عنوان قربانی شراکت تقدیم شد،‏ جمعاً ۲۴ گاو نر،‏ ۶۰ قوچ،‏ ۶۰ بز نر و ۶۰ برّهٔ نر یک‌ساله بود.‏ این‌ها هدیه‌هایی بودند که بعد از مسح مذبح،‏ برای وقف* آن تقدیم شدند.‏+

۸۹ هر وقت که موسی داخل خیمهٔ ملاقات می‌شد تا با خدا صحبت کند،‏+ صدای او را* از بالای سرپوش صندوق شهادت،‏+ یعنی از بین دو کَرّوبی می‌شنید.‏+ خدا به این شکل با او صحبت می‌کرد.‏

۸ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به هارون بگو،‏ ‹وقتی هفت چراغ چراغدان را روشن می‌کنی،‏ آن‌ها را طوری قرار بده که فضای جلوی چراغدان را روشن کنند.‏›»‏+ ۳ پس هارون چراغ‌های چراغدان را روشن کرد تا فضای جلوی آن را روشن کنند،‏+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.‏ ۴ چراغدان از ساقه گرفته تا شکوفه‌هایش با چکش‌کاری روی طلا درست شده بود.‏+ آن چراغدان مطابق طرحی که یَهُوَه در رؤیا به موسی نشان داد،‏+ ساخته شده بود.‏

۵ یَهُوَه همین طور به موسی گفت:‏ ۶ ‏«لاویان را از بین اسرائیلیان جدا کن و مراسمی برای پاک شدنشان برگزار کن.‏+ ۷ مراسم پاک شدن آن‌ها را به این شکل برگزار کن:‏ آبی را که برای پاک کردن گناه است روی آن‌ها بپاش.‏ بعد آن‌ها باید تمام بدنشان را با تیغ بتراشند و لباس‌هایشان را بشویند و به این ترتیب خودشان را پاک کنند.‏+ ۸ بعد آن‌ها باید یک گاو نر*‏+ همراه هدیهٔ غلّه‌ای‌اش،‏+ یعنی آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن بیاورند.‏ تو هم یک گاو نر* دیگر به عنوان قربانی گناه بیاور.‏+ ۹ پس از آن،‏ لاویان را به جلوی خیمهٔ ملاقات بیاور و تمام جماعت اسرائیل را آنجا جمع کن.‏+ ۱۰ وقتی لاویان را به حضور یَهُوَه می‌آوری،‏ اسرائیلیان باید دست‌هایشان را بر سر لاویان بگذارند.‏+ ۱۱ هارون باید از طرف اسرائیلیان لاویان را به عنوان هدیهٔ تکان‌دادنی به یَهُوَه تقدیم کند*‏+ تا به یَهُوَه خدمت کنند.‏+

۱۲ ‏«بعد لاویان باید دست‌هایشان را بر سر آن گاوها بگذارند.‏+ بعد یکی از آن‌ها به عنوان قربانی گناه و دیگری به عنوان قربانی سوختنی به یَهُوَه تقدیم شود تا برای لاویان کفّاره باشد.‏+ ۱۳ لاویان را جلوی هارون و پسرانش بیاور و آن‌ها را به عنوان هدیۀ تکان‌دادنی به یَهُوَه تقدیم کن.‏*‏ ۱۴ به این ترتیب باید لاویان را از بین اسرائیلیان جدا کنی تا مال من شوند.‏+ ۱۵ بعد از آن لاویان باید به خیمهٔ ملاقات داخل شوند و در آنجا خدمت کنند.‏ پس به این شکل مراسم پاک شدنشان را برگزار کن و آن‌ها را به عنوان هدیۀ تکان‌دادنی تقدیم کن،‏*‏ ۱۶ چون لاویان به عنوان هدیه‌هایی از میان اسرائیلیان برای من کنار گذاشته شده‌اند.‏ من آن‌ها را به جای تمام نخست‌زادگان* قوم اسرائیل برای خودم انتخاب می‌کنم،‏+ ۱۷ چون که همهٔ نخست‌زادگان قوم اسرائیل،‏ چه انسان چه حیوان مال من هستند.‏+ در روزی که همهٔ نخست‌زادگان را در سرزمین مصر کشتم،‏+ آن‌ها را برای خودم کنار گذاشتم.‏*‏ ۱۸ من لاویان را به جای تمام نخست‌زادگان قوم اسرائیل انتخاب می‌کنم.‏ ۱۹ من آن‌ها را از میان اسرائیلیان به عنوان هدیه‌هایی به هارون و پسرانش می‌دهم تا به نمایندگی از اسرائیلیان در خیمهٔ ملاقات خدمت کنند + و برای اسرائیلیان کفّاره کنند تا وقتی قوم اسرائیل به مکان مقدّس نزدیک می‌شوند،‏ هیچ بلایی بر سرشان نیاید.‏»‏+

۲۰ موسی و هارون و قوم* اسرائیل طبق تمام دستوراتی که یَهُوَه دربارهٔ لاویان به موسی داده بود،‏ عمل کردند.‏ ۲۱ بنابراین لاویان مراحل پاک شدنشان را انجام دادند و لباس‌هایشان را شستند.‏+ پس از آن،‏ هارون آن‌ها را به عنوان هدیۀ تکان‌دادنی به یَهُوَه تقدیم کرد*‏+ و بعد برای آن‌ها کفّاره کرد تا از گناهانشان پاک شوند.‏+ ۲۲ از آن به بعد لاویان به خیمهٔ ملاقات داخل می‌شدند تا خدمتشان را تحت نظارت هارون و پسرانش انجام دهند.‏ پس با لاویان دقیقاً همان طور عمل شد که یَهُوَه در رابطه با آن‌ها به موسی فرمان داده بود.‏

۲۳ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۲۴ ‏«قانون‌هایی که به لاویان مربوط می‌شود این‌ها هستند:‏ مردان ۲۵ ساله به بالا باید به گروهی ملحق شوند که در خیمهٔ ملاقات خدمت می‌کنند.‏ ۲۵ اما وقتی ۵۰ ساله می‌شوند باید از خدمت در آن گروه بازنشسته شوند و دیگر در آن خدمت نکنند.‏ ۲۶ آن‌ها می‌توانند به برادرانشان در انجام وظایفشان در خیمهٔ ملاقات کمک کنند،‏ اما خودشان اجازه ندارند در آنجا خدمت کنند؛‏ این کاری است که باید در رابطه با لاویان و وظایفشان انجام دهی.‏»‏+

۹ در اولین ماه سال دوم بعد از خروج اسرائیلیان از سرزمین مصر،‏+ یَهُوَه در بیابان سینا به موسی گفت:‏ ۲ ‏«اسرائیلیان باید قربانی پِسَح*‏+ را در وقت تعیین‌شده آماده کنند.‏+ ۳ آن را در چهاردهم این ماه موقع عصر،‏* در وقت تعیین‌شده و مطابق تمام دستوراتی که به شما دادم و روش تعیین‌شده آماده کنید.‏»‏+

۴ بنابراین موسی به اسرائیلیان گفت که قربانی پِسَح را آماده کنند.‏ ۵ آن‌ها در بیابان سینا در چهاردهمین روز ماه اول هنگام عصر* قربانی پِسَح را آماده کردند.‏ اسرائیلیان تمام دستوراتی را که یَهُوَه به موسی داده بود انجام دادند.‏

۶ اما عده‌ای از مردان چون به جسدی* دست زده بودند،‏+ ناپاک شده بودند و نتوانستند در آن روز قربانی پِسَح را آماده کنند.‏ به همین دلیل،‏ همان روز پیش موسی و هارون رفتند + ۷ و به موسی گفتند:‏ «ما به جسدی* دست زده‌ایم و ناپاک شده‌ایم،‏ ولی چرا نباید همراه اسرائیلیان در وقت تعیین‌شده،‏ قربانی‌مان را به یَهُوَه تقدیم کنیم؟‏»‏+ ۸ موسی به آن‌ها گفت:‏ «اینجا منتظر بمانید تا ببینم یَهُوَه دربارهٔ شما چه فرمان می‌دهد.‏»‏+

۹ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۱۰ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹اگر کسی از شما یا نسل‌های آینده‌تان با دست زدن به جسدی ناپاک شود + یا در سفری دور باشد،‏ باز هم باید قربانی پِسَح را برای یَهُوَه آماده کند.‏ ۱۱ آن‌ها باید آن را در روز چهاردهم ماه دوم + موقع عصر* آماده کنند و گوشت قربانی را با نان فطیر و سبزیجات تلخ بخورند.‏+ ۱۲ آن‌ها نباید چیزی از آن قربانی را تا صبح باقی بگذارند + و هیچ کدام از استخوان‌هایش را بشکنند.‏+ آن‌ها باید آن قربانی را دقیقاً مطابق دستورات مربوط به عید پِسَح آماده کنند.‏ ۱۳ اما اگر کسی پاک باشد و در سفر نباشد و با وجود این در آماده کردن قربانی پِسَح کوتاهی کند،‏ باید کشته شود،‏*‏+ چون هدیهٔ یَهُوَه را در وقت تعیین‌شده تقدیم نکرده است.‏ او باید جوابگوی گناهش باشد.‏

۱۴ ‏«‹اگر غریبه‌ای در بین شما زندگی می‌کند،‏ او هم باید قربانی پِسَح را مطابق دستورات مربوط به عید پِسَح و روش تعیین‌شدهٔ آن برای یَهُوَه آماده کند.‏+ بنابراین هم برای شما و هم برای غریبانی که در بین شما زندگی می‌کنند،‏ یک قانون وجود دارد.‏›»‏+

۱۵ در روزی که خیمۀ مقدّس برپا شد،‏+ ابری ظاهر شد و خیمۀ مقدّس یا همان خیمهٔ شهادت* را پوشاند.‏ اما آن ابر از شب تا صبح روی خیمهٔ مقدّس به شکل آتش دیده می‌شد.‏+ ۱۶ بنابراین ابری که در طی روز خیمهٔ مقدّس را می‌پوشاند،‏ در طی شب به شکل آتش دیده می‌شد.‏+ ۱۷ هر وقت ابر از روی خیمه بلند می‌شد،‏ اسرائیلیان بلافاصله کوچ می‌کردند + و هر جا که ابر توقف می‌کرد،‏ همان جا چادر می‌زدند.‏+ ۱۸ به این شکل،‏ اسرائیلیان به فرمان یَهُوَه کوچ می‌کردند و به فرمان یَهُوَه چادر می‌زدند.‏+ تا وقتی که ابر روی خیمهٔ مقدّس می‌ماند آن‌ها هم در جایی که چادر زده بودند می‌ماندند.‏ ۱۹ اگر ابر برای مدت طولانی‌ای* روی خیمۀ مقدّس می‌ماند،‏ اسرائیلیان هم از فرمان یَهُوَه اطاعت می‌کردند و کوچ نمی‌کردند.‏+ ۲۰ گاهی اوقات ابر فقط برای چند روز روی خیمهٔ مقدّس می‌ماند.‏ به این شکل،‏ اسرائیلیان به فرمان یَهُوَه در جایی که چادر زده بودند می‌ماندند و به فرمان یَهُوَه کوچ می‌کردند.‏ ۲۱ بعضی اوقات هم ابر فقط از شب تا صبح می‌ماند و وقتی صبح از روی خیمهٔ مقدّس بلند می‌شد،‏ اسرائیلیان کوچ می‌کردند.‏ چه در روز چه در شب،‏ هر وقت که ابر بلند می‌شد،‏ آن‌ها کوچ می‌کردند.‏+ ۲۲ تا زمانی که ابر روی خیمۀ مقدّس می‌ماند،‏ چه دو روز می‌ماند چه یک ماه یا مدت طولانی‌تری،‏ اسرائیلیان در جایی که چادر زده بودند می‌ماندند و کوچ نمی‌کردند.‏ اما وقتی ابر بلند می‌شد،‏ کوچ می‌کردند.‏ ۲۳ آن‌ها به فرمان یَهُوَه چادر می‌زدند و به فرمان یَهُوَه کوچ می‌کردند.‏ به این شکل،‏ اسرائیلیان مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی می‌داد،‏ به تعهدشان به یَهُوَه عمل می‌کردند.‏

۱۰ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«دو شیپور از نقره و با چکش‌کاری درست کن.‏+ از آن‌ها برای جمع کردن قوم* اسرائیل و برای اعلام کوچ اردوگاه‌ها استفاده کن.‏ ۳ وقتی هر دو شیپور به صدا درآورده می‌شود،‏ تمام قوم* اسرائیل باید جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات پیش تو جمع شوند.‏+ ۴ اما اگر یکی از آن شیپورها به صدا درآورده شود،‏ فقط رئیسانی که سران گروه‌های* هزار نفری اسرائیل هستند،‏ باید پیش تو بیایند.‏+

۵ ‏«وقتی شیپور را به طور غیرممتد می‌زنید،‏ طایفه‌هایی که در سمت شرقی چادر زده‌اند + باید کوچ کنند.‏ ۶ وقتی برای بار دوم شیپور را به طور غیرممتد می‌زنید،‏ طایفه‌هایی که در سمت جنوبی چادر زده‌اند + باید کوچ کنند.‏ هر بار که شیپورها به این شکل به صدا درآورده می‌شود،‏ یکی از گروه‌های سه طایفه‌ای* باید کوچ کند.‏

۷ ‏«اما وقتی می‌خواهید قوم* اسرائیل را جمع کنید باید شیپور را به طور ممتد بزنید.‏+ ۸ شیپورها را پسران هارون یعنی کاهنان باید بزنند.‏+ این قانون که در مورد نحوهٔ استفاده از شیپورهاست،‏ برای شما و همهٔ نسل‌های آینده‌تان یک قانون همیشگی است.‏

۹ ‏«اگر مجبور شوید در سرزمینتان به جنگ دشمنانتان که به شما حمله می‌کنند بروید،‏ باید با شیپورها اعلام آماده‌باش کنید + تا یَهُوَه خدایتان شما را به یاد آورد و شما را از دست دشمنانتان نجات دهد.‏

۱۰ ‏«همین طور در مناسبت‌هایی که برای شادی‌تان است،‏+ یعنی در عیدها + و شروع هر ماه،‏ وقتی که قربانی‌های سوختنی + و قربانی‌های شراکت + خود را تقدیم می‌کنید،‏ باید شیپورها را به صدا درآورید؛‏ صدای آن‌ها باعث می‌شود تا من که یَهُوَه خدایتان هستم شما را به یاد آورم.‏»‏+

۱۱ در سال دوم در بیستمین روز ماه دوم،‏+ ابر از روی خیمۀ مقدّس که لوح‌های شهادت* در آن بود،‏ بلند شد.‏+ ۱۲ پس اسرائیلیان به ترتیبی که باید کوچ می‌کردند از بیابان سینا کوچ کردند + و ابر در بیابان فاران ایستاد.‏+ ۱۳ این اولین بار بود که آن‌ها طبق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود،‏ کوچ کردند.‏+

۱۴ بنابراین،‏ اول گروه سه طایفه‌ای اردوگاه یهودا بر اساس یگان‌هایشان* کوچ کردند.‏ فرماندهٔ یگان طایفهٔ یهودا،‏ نَحشون پسر عَمّیناداب بود.‏+ ۱۵ فرماندهٔ یگان طایفهٔ یِساکار،‏ نِتَن‌ئیل پسر صوعَر بود.‏+ ۱۶ فرماندهٔ یگان طایفهٔ زِبولون،‏ اِلیاب پسر حیلون بود.‏+

۱۷ وقتی خیمۀ مقدّس را جمع کردند،‏+ نسل جِرشون + و نسل مِراری + که مسئول حمل خیمهٔ مقدّس بودند،‏ کوچ کردند.‏

۱۸ بعد گروه سه طایفه‌ای اردوگاه رِئوبین بر اساس یگان‌هایشان* کوچ کردند.‏ فرماندهٔ یگان طایفهٔ رِئوبین،‏ اِلیصور پسر شِدیئور بود.‏+ ۱۹ فرماندهٔ یگان طایفهٔ شَمعون،‏ شِلومی‌ئیل پسر صوریشَدّای بود.‏+ ۲۰ فرماندهٔ یگان طایفهٔ جاد،‏ اِلیاساف پسر دِعوئیل بود.‏+

۲۱ پس از آن،‏ قُهاتیان که مسئول حمل وسایل و لوازم مکان مقدّس بودند،‏+ کوچ کردند .‏خیمۀ مقدّس باید قبل از رسیدن آن‌ها برپا می‌شد.‏

۲۲ بعد از آن،‏ گروه سه طایفه‌ای اردوگاه اِفرایِم بر اساس یگان‌هایشان* کوچ کردند.‏ فرماندهٔ یگان طایفهٔ اِفرایِم،‏ اِلیشَمَع پسر عَمّیهود بود.‏+ ۲۳ فرماندهٔ یگان طایفهٔ مَنَسّی،‏ گامالائیل پسر فِدَهصور بود.‏+ ۲۴ فرماندهٔ یگان طایفهٔ بنیامین،‏ اَبیدان پسر جِدعونی بود.‏+

۲۵ بعد گروه سه طایفه‌ای اردوگاه دان که از پشت محافظ تمام اردوگاه‌ها بودند،‏ بر اساس یگان‌هایشان* کوچ کردند.‏ فرماندهٔ یگان طایفهٔ دان،‏ اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای بود.‏+ ۲۶ فرماندهٔ یگان طایفهٔ اَشیر،‏ پَجی‌ئیل پسر عُکران بود.‏+ ۲۷ فرماندهٔ یگان طایفهٔ نَفتالی،‏ اَخیرَع پسر عِنان بود.‏+ ۲۸ این ترتیبی بود که اسرائیلیان و یگان‌هایشان* طبق آن کوچ می‌کردند و به راه می‌افتادند.‏+

۲۹ موسی به برادرزنش حوباب،‏ پسر رِعوئیلِ*‏+ مِدیانی گفت:‏ «ما به جایی می‌رویم که یَهُوَه وعده داده آنجا را به ما بدهد.‏+ پس تو هم با ما بیا.‏+ ما در حق تو خوبی می‌کنیم،‏ چون یَهُوَه وعده داده که به اسرائیل برکت بدهد.‏»‏+ ۳۰ اما او به موسی گفت:‏ «نه،‏ من با شما نمی‌آیم،‏ به وطنم و پیش خویشاوندانم برمی‌گردم.‏» ۳۱ بعد موسی گفت:‏ «لطفاً با ما بمان،‏ چون تو خوب می‌دانی که در بیابان کجا چادر بزنیم و می‌توانی راهنمای ما* باشی.‏ ۳۲ اگر با ما بیایی،‏+ مطمئناً هر برکتی که یَهُوَه به ما بدهد،‏ نصیب تو هم می‌شود.‏»‏

۳۳ بنابراین آن‌ها از کوه یَهُوَه به راه افتادند + و به مدت سه روز به سفرشان ادامه دادند.‏ در طول آن سفر سه‌روزه صندوق عهد یَهُوَه + جلوتر از آن‌ها حمل می‌شد تا این که آن‌ها به جایی رسیدند که برای توقفشان* تعیین شده بود.‏+ ۳۴ وقتی آن‌ها از جایی که چادر زده بودند کوچ می‌کردند،‏ ابر یَهُوَه در طول روز هدایتشان می‌کرد.‏+

۳۵ هر وقت که صندوق عهد برای حمل برداشته می‌شد،‏ موسی می‌گفت:‏ «ای یَهُوَه،‏ کاری بکن!‏*‏+ دشمنانت را پراکنده کن و کاری کن کسانی که از تو متنفرند از حضورت فرار کنند.‏» ۳۶ هر وقت که صندوق عهد روی زمین گذاشته می‌شد،‏ موسی می‌گفت:‏ «ای یَهُوَه،‏ همیشه پیش اسرائیلیان که تعدادشان بی‌شمار* است بمان.‏»‏*‏+

۱۱ قوم در حضور یَهُوَه شروع به شکایت کردند.‏ وقتی یَهُوَه شکایت‌های تندشان را شنید،‏ خیلی خشمگین شد؛‏ بعد یَهُوَه آتشی بر سرشان فرستاد و آن آتش بعضی از مردم را در اطراف اردوگاه نابود کرد.‏ ۲ وقتی قوم با داد و فریاد از موسی کمک خواستند،‏ او در دعا به یَهُوَه التماس کرد + و آتش خاموش شد.‏ ۳ بنابراین آن مکان تَبعیره* نامیده شد،‏ چون آتشی از طرف یَهُوَه بر آن‌ها آمده بود.‏+

۴ غریبانی*‏+ که در میانشان بودند،‏ تمایلات خودخواهانهٔ خود را به زبان آوردند + و اسرائیلیان هم دوباره شروع به گریه و شکایت کردند و گفتند:‏ «ای کاش کسی بود که به ما گوشت می‌داد تا بخوریم!‏+ ۵ یاد آن ماهی‌ها،‏ خیارها،‏ هندوانه‌ها،‏ تره‌ها،‏ پیازها و سیرهایی که مجّانی در مصر می‌خوردیم به‌خیر!‏+ ۶ اما الآن بی‌جان و ضعیف شده‌ایم و به‌جز این مَنّا هیچ غذایی نمی‌بینیم.‏»‏+

۷ مَنّا + شبیه تخم گشنیز بود + و ظاهری مثل صمغ درخت* داشت.‏ ۸ مردم می‌رفتند و آن را جمع می‌کردند و در آسیاب دستی یا هاون می‌ساییدند.‏ بعد،‏ آن را در قابلمه می‌پختند یا به شکل نان‌های گرد درمی‌آوردند.‏+ طعم آن مثل کلوچه‌های شیرین روغنی بود.‏ ۹ هنگام شب،‏ علاوه بر شبنم،‏ مَنّا هم در اردوگاه بر زمین می‌نشست.‏+

۱۰ موسی صدای گریه و شکایت مردم را شنید؛‏ هر خانواده‌ای جلوی چادرش گریه و شکایت می‌کرد.‏ در نتیجه یَهُوَه به‌شدّت عصبانی شد + و موسی هم خیلی ناراحت شد.‏ ۱۱ بعد موسی به یَهُوَه گفت:‏ «چرا به خادمت بدی کرده‌ای؟‏ من چه کار کرده‌ام که لطفت را از من دریغ کرده‌ای؟‏ چرا بار این قوم را بر دوش من گذاشته‌ای؟‏+ ۱۲ مگر آن‌ها بچه‌های من هستند؟‏ مگر من آن‌ها را به دنیا آورده‌ام که به من می‌گویی،‏ ‹آن‌ها را مثل دایه‌ای* که نوزاد را بغل می‌کند،‏ در آغوشت حمل کن›؟‏ چرا من باید آن‌ها را به سرزمینی ببرم که قسم خوردی به اجدادشان بدهی؟‏+ ۱۳ از کجا گوشت بیاورم تا به همهٔ این مردم بدهم؟‏ آن‌ها مرتب گریه و شکایت می‌کنند و می‌گویند،‏ ‹به ما گوشت بده تا بخوریم!‏› ۱۴ من نمی‌توانم به‌تنهایی بار این قوم را به دوش بکشم،‏ چون برای من خیلی سنگین است.‏+ ۱۵ اگر می‌خواهی با من این طور رفتار کنی،‏ خواهش می‌کنم همین الآن جانم را بگیر.‏+ اما اگر مورد لطفت هستم،‏ نگذار بیشتر از این سختی و عذاب بکشم.‏»‏

۱۶ یَهُوَه در جواب موسی گفت:‏ «هفتاد نفر از ریش‌سفیدان قوم اسرائیل را که می‌دانی ریش‌سفیدان و مأموران باصلاحیت در قوم هستند برای من انتخاب کن + و آن‌ها را به خیمهٔ ملاقات بیاور تا آنجا با تو بایستند.‏ ۱۷ من هم پایین می‌آیم و در آنجا با تو صحبت می‌کنم.‏+ همین طور از روحی که به تو داده‌ام،‏+ می‌گیرم و به آن‌ها می‌دهم تا به تو کمک کنند که دیگر بار این قوم را به‌تنهایی به دوش نکشی.‏+ ۱۸ به قوم بگو،‏ ‹برای فردا خودتان را آماده* کنید،‏+ چون فردا حتماً گوشت می‌خورید.‏ صدای گریه و شکایت شما به گوش یَهُوَه رسیده + که گفتید،‏ «ای کاش کسی به ما گوشت می‌داد تا بخوریم!‏ وقتی در مصر بودیم وضع ما بهتر بود!‏»‏+ بنابراین یَهُوَه حتماً به شما گوشت خواهد داد تا بخورید.‏+ ۱۹ پس شما نه فقط برای یک روز،‏ ۲ روز،‏ ۵ روز،‏ ۱۰ روز یا ۲۰ روز،‏ ۲۰ بلکه برای یک ماه تمام آنقدر گوشت می‌خورید که از بینی‌تان بیرون بیاید و از خوردن آن بیزار شوید،‏+ چون یَهُوَه را که در میانتان است رد کردید و در حضور او با گریه و شکایت گفتید:‏ «اصلاً چرا از مصر بیرون آمده‌ایم؟‏»›»‏+

۲۱ موسی گفت:‏ «تعداد همراهانم ۶۰۰٬۰۰۰ مرد*‏+ است و تو می‌گویی،‏ ‹یک ماه تمام به آن‌ها گوشت می‌دهم›!‏ ۲۲ حتی اگر همهٔ گوسفندان و گاوهایمان را سر ببریم،‏ باز هم برایشان کافی نخواهد بود!‏ و اگر تمام ماهی‌های دریا را هم بگیریم،‏ باز هم نمی‌توانیم آن‌ها را سیر کنیم!‏»‏

۲۳ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «مگر دست من که یَهُوَه هستم کوتاه است؟‏*‏+ حالا می‌بینی چیزی که گفته‌ام اتفاق می‌افتد یا نه.‏»‏

۲۴ پس موسی از خیمه بیرون رفت و گفته‌های یَهُوَه را برای قوم بازگو کرد.‏ بعد ۷۰ نفر از ریش‌سفیدان قوم را انتخاب کرد و از آن‌ها خواست که در اطراف خیمه بایستند.‏+ ۲۵ بعد یَهُوَه در ابری پایین آمد + و با او صحبت کرد + و از روحی که به او داده بود گرفت + و به تک‌تک آن ۷۰ ریش‌سفید داد.‏ به محض این که روح به آن‌ها داده شد،‏ شروع به پیشگویی کردند،‏*‏+ اما بار دیگر پیشگویی نکردند.‏

۲۶ دو نفر از آن ۷۰ نفر به نام‌های اِلداد و میداد در اردوگاه مانده بودند و روح خدا به آن‌ها هم داده شد،‏ چون آن‌ها جزو کسانی بودند که اسمشان نوشته شده بود.‏ اما چون به خیمه نرفته بودند،‏ در اردوگاه شروع به پیشگویی کردند.‏ ۲۷ در نتیجه یک مرد جوان دوان‌دوان پیش موسی رفت و به او خبر داد:‏ «اِلداد و میداد در اردوگاه پیشگویی می‌کنند!‏» ۲۸ بعد یوشَع پسر نون که از جوانی‌اش خدمتگزار موسی بود + گفت:‏ «ای سَرورم موسی،‏ جلوی آن‌ها را بگیر!‏»‏+ ۲۹ ولی موسی به او گفت:‏ «به خاطر من حسادت نکن.‏ ای کاش همهٔ قوم یَهُوَه پیامبر بودند و یَهُوَه روحش را به آن‌ها هم می‌داد!‏» ۳۰ کمی بعد موسی با ریش‌سفیدان قوم اسرائیل به اردوگاه برگشت.‏

۳۱ یَهُوَه بادی شدید فرستاد که بلدرچین‌های زیادی از سمت دریا با خودش آورد و در اثر آن باد بلدرچین‌ها در اردوگاه و اطراف آن روی زمین افتادند + و سطح زمین را از هر طرف به مسافتی حدود سفری یک‌روزه و به ارتفاع تقریباً یک متر* پوشاندند.‏ ۳۲ قوم اسرائیل تمام آن روز و شب و کل روز بعد،‏ بیدار ماندند تا بلدرچین جمع کنند.‏ هر کس حداقل به اندازهٔ ده ظرف بزرگ* بلدرچین جمع کرد.‏ مردم،‏ آن پرندگان را در سراسر اردوگاه بر زمین پهن می‌کردند تا آن‌ها را خشک کنند.‏ ۳۳ ولی گوشت هنوز لای دندان‌هایشان بود و فرصت جویدن آن را نداشتند که خشم یَهُوَه بر قوم اسرائیل شعله‌ور شد و یَهُوَه با آوردن بلایی عدهٔ زیادی از آن‌ها را از بین برد.‏+

۳۴ بنابراین آن مکان را قِبروت‌هَتّاوه*‏+ نامیدند،‏ چون کسانی که تمایلات خودخواهانهٔ خود را نشان داده بودند در آنجا دفن شدند.‏+ ۳۵ بعد از آن قوم اسرائیل از قِبروت‌هَتّاوه به حَضیروت کوچ کردند و در حَضیروت ماندند.‏+

۱۲ یک روز مریم و هارون به خاطر این که موسی با زنی از سرزمین کوش ازدواج کرده بود،‏+ از موسی شکایت کردند.‏ ۲ آن‌ها می‌گفتند:‏ «آیا یَهُوَه فقط از طریق موسی صحبت کرده است؟‏ مگر از طریق ما هم صحبت نکرده است؟‏»‏+ یَهُوَه به حرف‌هایشان گوش می‌داد.‏+ ۳ در آن زمان موسی فروتن‌ترین*‏+ شخص روی زمین بود.‏

۴ یَهُوَه ناگهان به موسی و هارون و مریم گفت:‏ «هر سهٔ شما به خیمهٔ ملاقات بروید.‏» پس آن سه نفر به آنجا رفتند.‏ ۵ یَهُوَه در ستون ابر پایین آمد + و در جلوی ورودی خیمه ایستاد و هارون و مریم را صدا کرد.‏ هر دوی آن‌ها جلو رفتند.‏ ۶ بعد او گفت:‏ «لطفاً به حرفم گوش دهید!‏ اگر در بین شما کسی پیامبر یَهُوَه باشد،‏ من خودم را در رؤیایی به او می‌شناسانم + و در خواب با او صحبت می‌کنم.‏+ ۷ اما من با خادمم موسی این کار را نمی‌کنم!‏ تمام قوم من* به او به امانت سپرده شده است.‏*‏+ ۸ من رو در رو* و به طور واضح با او صحبت می‌کنم،‏+ نه با رمز و راز.‏ من که یَهُوَه هستم در جلوی چشم او ظاهر می‌شوم.‏ پس چطور جرأت کردید از خادمم موسی شکایت کنید؟‏»‏

۹ بنابراین یَهُوَه از آن‌ها به‌شدّت خشمگین شد و از آنجا رفت.‏ ۱۰ به محض این که ابر از خیمه دور شد،‏ مریم به جذام مبتلا شد و پوستش مثل برف سفید شد.‏+ بعد هارون رو به مریم کرد و دید که به جذام مبتلا شده است.‏+ ۱۱ هارون بلافاصله به موسی گفت:‏ «تمنا می‌کنم سَرورم!‏ خواهش می‌کنم ما را به خاطر این گناه مجازات نکن!‏ ما احمقانه عمل کرده‌ایم.‏ ۱۲ خواهش می‌کنم نگذار خواهرم مثل بچهٔ مرده‌ای شود که موقع تولّد نصف بدنش پوسیده است!‏» ۱۳ موسی با صدای بلند از یَهُوَه کمک خواست و گفت:‏ «خدایا خواهش می‌کنم او را شفا بده!‏ خواهش می‌کنم!‏»‏+

۱۴ یَهُوَه در جواب به موسی گفت:‏ «اگر پدر مریم روی صورتش آب دهان می‌انداخت،‏ آیا او برای هفت روز تحقیر نمی‌شد؟‏ پس مریم باید برای هفت روز بیرون اردوگاه قرنطینه شود + و بعد از آن اجازه دارد دوباره به اردوگاه برگردد.‏» ۱۵ بنابراین مریم برای هفت روز بیرون اردوگاه قرنطینه شد + و قوم تا زمان برگشتن مریم به اردوگاه،‏ کوچ نکردند.‏ ۱۶ بعد قوم از حَضیروت کوچ کردند + و در بیابان فاران چادر زدند.‏+

۱۳ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«مردانی را برای جاسوسی به سرزمین کنعان که می‌خواهم آن را به اسرائیلیان بدهم بفرست تا آنجا را بازرسی کنند.‏ شما باید از هر طایفه* یکی از رئیسانشان را بفرستید.‏»‏+

۳ پس موسی طبق فرمان یَهُوَه آن‌ها را از بیابان فاران فرستاد.‏+ همهٔ آن مردان از سران قوم اسرائیل بودند ۴ و اسم‌هایشان عبارتند از:‏ شَمّوعا پسر زَکّور از طایفهٔ رِئوبین؛‏ ۵ شافاط پسر حُری از طایفهٔ شَمعون؛‏ ۶ کالیب پسر یِفُنّه + از طایفهٔ یهودا؛‏ ۷ یِجال پسر یوسِف از طایفهٔ یِساکار؛‏ ۸ هوشِع* پسر نون + از طایفهٔ اِفرایِم؛‏ ۹ فَلطی پسر رافو از طایفهٔ بنیامین؛‏ ۱۰ جَدّی‌ئیل پسر سودی از طایفهٔ زِبولون؛‏ ۱۱ جَدّی پسر سوسی از طایفهٔ یوسِف + یعنی از طایفهٔ مَنَسّی؛‏+ ۱۲ عَمّی‌ئیل پسر جِمَلّی از طایفهٔ دان؛‏ ۱۳ سِتور پسر میکائیل از طایفهٔ اَشیر؛‏ ۱۴ نَحبی پسر وُفسی از طایفهٔ نَفتالی ۱۵ و جِئوئیل پسر ماکی از طایفهٔ جاد.‏ ۱۶ این است اسم مردانی که موسی برای جاسوسی* به آن سرزمین فرستاد.‏ موسی هوشِع پسر نون را یوشَع*‏+ نامید.‏

۱۷ وقتی موسی آن مردان را برای جاسوسی به سرزمین کنعان می‌فرستاد به آن‌ها گفت:‏ «اول به نِگِب* و از آنجا هم به منطقهٔ کوهستانی بروید.‏+ ۱۸ باید ببینید که وضع آن سرزمین چطور است + و مردمی که آنجا زندگی می‌کنند قوی هستند یا ضعیف؟‏ تعدادشان کم است یا زیاد؟‏ ۱۹ آن سرزمین خوب است یا بد؟‏ شهرهایی که مردم در آن‌ها زندگی می‌کنند حصاردارند یا نه؟‏ ۲۰ همین طور بررسی کنید که زمین آنجا حاصلخیز* است یا بایر؟‏*‏+ درخت دارد یا نه؟‏ شما باید شجاع باشید + و مقداری از محصولات آن سرزمین را با خودتان بیاورید.‏» زمانی که موسی این را گفت،‏ فصل نوبر انگور بود.‏+

۲۱ بنابراین آن‌ها رفتند و در آن سرزمین از بیابان صین + تا رِحوب + که نزدیک لِبوحَمات*‏+ است جاسوسی کردند.‏ ۲۲ در راه از نِگِب گذشتند و به حِبرون رسیدند،‏+ جایی که اَخیمان،‏ شیشای،‏ تَلمای*‏+ و عَناقیان*‏+ زندگی می‌کردند.‏ شهر حِبرون هفت سال قبل از شهر صوعَن که در مصر است ساخته شده بود.‏ ۲۳ وقتی آن‌ها به درّهٔ* اِشکول رسیدند،‏+ شاخه‌ای را بریدند که یک خوشه انگور رویش بود.‏ آن خوشه به حدّی سنگین بود که دو نفر از آن‌ها مجبور شدند آن را روی یک تیرک چوبی حمل کنند.‏ آن مردان مقداری انار و انجیر هم با خودشان بردند.‏+ ۲۴ آن مکان به خاطر خوشهٔ انگوری که اسرائیلیان در آنجا چیده بودند،‏ درّهٔ* اِشکول* نامیده شد.‏+

۲۵ آن‌ها بعد از چهل روز،‏+ از جاسوسی در آن سرزمین برگشتند.‏ ۲۶ بنابراین پیش موسی و هارون و تمام قوم* اسرائیل در قادِش که در بیابان فاران است برگشتند.‏+ بعد به تمام قوم دربارهٔ آن سرزمین گزارش دادند و محصولات آنجا را به همه نشان دادند.‏ ۲۷ آن‌ها به موسی این طور گزارش دادند:‏ «به سرزمینی که ما را به آنجا فرستادی داخل شدیم و دیدیم که واقعاً شیر و عسل در آنجا جاری است + و این‌ها هم محصولات آنجاست.‏+ ۲۸ اما مردمی که در آن سرزمین زندگی می‌کنند،‏ قوی هستند و شهرهایشان حصاردار و خیلی بزرگند.‏ ما عَناقیان را هم در آنجا دیدیم.‏+ ۲۹ در سرزمین نِگِب + عَمالیقیان + زندگی می‌کنند،‏ در منطقهٔ کوهستانی هم حیتّیان،‏ یِبوسیان + و اَموریان + زندگی می‌کنند،‏ در کنار دریا + و در امتداد رود اردن هم کنعانیان + زندگی می‌کنند.‏»‏

۳۰ بعد کالیب سعی کرد مردم را که جلوی موسی ایستاده بودند آرام کند و گفت:‏ «بیایید فوراً به آنجا برویم و آنجا را تصاحب کنیم،‏ چون مطمئناً می‌توانیم بر مردم آنجا پیروز شویم.‏»‏+ ۳۱ اما مردانی که با او رفته بودند گفتند:‏ «ما نمی‌توانیم به جنگ آن مردم برویم،‏ چون از ما قوی‌تر هستند.‏»‏+ ۳۲ آن‌ها مرتباً دربارهٔ سرزمینی که در آن جاسوسی کرده بودند،‏ به اسرائیلیان گزارش‌های منفی می‌دادند + و می‌گفتند:‏ «سرزمینی که برای جاسوسی به آنجا رفتیم،‏ سرزمین خطرناکی است و مطمئناً در آنجا زنده نمی‌مانید.‏* تمام مردمی که آنجا دیدیم،‏ به طور عجیبی درشت‌اندام هستند.‏+ ۳۳ در آنجا غول‌پیکرانی* از نسل عَناق دیدیم + که از نوادگان نِفیلیان* هستند.‏ ما حس کردیم در مقایسه با آن‌ها مثل ملخ هستیم و در نظر آن‌ها هم ملخی بیش نبودیم.‏»‏

۱۴ با شنیدن این خبر،‏ تمام قوم* اسرائیل با صدای بلند کل آن شب گریه و زاری کردند.‏+ ۲ همهٔ اسرائیلیان از موسی و هارون گله و شکایت می‌کردند + و تمام جمعیت* بر ضدّ آن‌ها صحبت می‌کردند و می‌گفتند:‏ «ای کاش در سرزمین مصر یا در همین بیابان می‌مردیم!‏ ۳ چرا یَهُوَه می‌خواهد ما را به آن سرزمین ببرد که با شمشیر کشته شویم؟‏+ دشمنانمان در آنجا زنان و فرزندانمان را به اسارت* می‌برند.‏+ بهتر نیست که به مصر برگردیم؟‏»‏+ ۴ آن‌ها حتی به یکدیگر می‌گفتند:‏ «بیایید رهبری برای خودمان انتخاب کنیم و به مصر برگردیم!‏»‏+

۵ بعد موسی و هارون جلوی تمام قوم اسرائیل که آنجا جمع شده بودند،‏ به خاک افتادند و سر بر زمین گذاشتند.‏ ۶ یوشَع پسر نون + و کالیب پسر یِفُنّه + که جزو کسانی بودند که در سرزمین کنعان جاسوسی کرده بودند،‏ لباس‌هایشان را چاک زدند.‏ ۷ آن‌ها به قوم* اسرائیل گفتند:‏ «سرزمینی که ما برای جاسوسی به آنجا رفتیم،‏ سرزمین بسیار بسیار خوبی است.‏+ ۸ اگر یَهُوَه از ما راضی و خشنود باشد،‏ حتماً ما را به آن سرزمین که شیر و عسل در آن جاری است می‌برد و آن را به ما می‌دهد.‏+ ۹ اما شما نباید علیه یَهُوَه سرکشی کنید و نباید از مردم آن سرزمین بترسید،‏+ چون شکست دادن آن‌ها برای ما مثل آب خوردن است.‏* آن‌ها هیچ محافظی ندارند و یَهُوَه با ماست.‏+ از آن‌ها نترسید!‏»‏

۱۰ اما تمام جمعیت گفتند که باید آن‌ها را سنگسار کرد.‏+ ناگهان جلال یَهُوَه روی خیمهٔ ملاقات بر همهٔ مردم اسرائیل ظاهر شد.‏+

۱۱ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ «این قوم تا کی می‌خواهند به من بی‌احترامی کنند؟‏+ با وجود این همه معجزه* که بینشان انجام دادم تا کی به من ایمان نمی‌آورند؟‏+ ۱۲ من آن‌ها را با یک بیماری همه‌گیر از بین می‌برم و از تو قومی بزرگ‌تر و قوی‌تر به وجود می‌آورم.‏»‏+

۱۳ اما موسی به یَهُوَه گفت:‏ «اگر خبر این کار تو به گوش مصریان برسد چه خواهند گفت؟‏+ آن‌ها می‌دانند که این قوم را با قدرت خودت از دستشان نجات دادی.‏ ۱۴ پس مصریان دربارهٔ این موضوع حتماً با ساکنان سرزمین کنعان صحبت می‌کنند.‏ کنعانیان هم شنیده‌اند که تو ای یَهُوَه با این قوم هستی + و جلویشان* ظاهر می‌شوی.‏+ تو یَهُوَه هستی و ابری که فرستادی* بالای سر این قوم قرار دارد.‏ تو طی روز در ستون ابر و طی شب در ستون آتش آن‌ها را هدایت می‌کنی.‏*‏+ ۱۵ اگر تمام این قوم را بکشی،‏ قوم‌های دیگر که شهرت تو را شنیده‌اند می‌گویند:‏ ۱۶ ‏‹یَهُوَه نتوانست این قوم را به سرزمینی ببرد که قسم خورده بود به آن‌ها بدهد،‏ برای همین آن‌ها را در بیابان از بین برد.‏›‏*‏+ ۱۷ پس خواهش می‌کنم ای یَهُوَه قدرت عظیمت را نشان بده،‏ درست همان طور که وعده دادی و گفتی:‏ ۱۸ ‏‹یَهُوَه،‏ خدایی دیرخشم و سرشار از محبت پایدار*‏+ است که اشتباهات و خطاها را می‌بخشد،‏ اما شخص گناهکار را بدون مجازات نمی‌گذارد؛‏ پیامد مجازات کسانی* که گناه می‌کنند،‏ شامل حال فرزندانشان* تا نسل سوم و چهارم هم خواهد شد.‏›‏+ ۱۹ خواهش می‌کنم به خاطر محبت پایدار* و عظیمت خطاهای این قوم را ببخش،‏ درست همان طور که آن‌ها را از وقتی در مصر بودند تا به امروز بخشیده‌ای.‏»‏+

۲۰ بعد یَهُوَه گفت:‏ «همان طور که گفتی آن‌ها را می‌بخشم.‏+ ۲۱ اما به حیات خودم قسم که تمام زمین از جلال من که یَهُوَه هستم پر خواهد شد.‏+ ۲۲ هیچ کدام از کسانی که جلال من و معجزاتم*‏+ را در مصر و در بیابان دیدند،‏ ولی مرا بارها* آزمایش کردند + و به من* گوش ندادند،‏+ ۲۳ سرزمینی را که قسم خوردم به پدرانشان بدهم نخواهند دید.‏ هیچ کدام از کسانی که به من بی‌احترامی می‌کنند،‏ آن سرزمین را نخواهند دید.‏+ ۲۴ اما خادمم کالیب + روحیهٔ دیگری دارد و همیشه با دل و جان از من پیروی می‌کند،‏ به همین دلیل،‏ او را به سرزمینی که به آنجا فرستاده شده بود خواهم برد و آن سرزمین مال نسل او خواهد شد.‏+ ۲۵ از آنجا که عَمالیقیان و کنعانیان + در درّه زندگی می‌کنند،‏ شما باید فردا تغییر مسیر دهید و از راه دریای سرخ به بیابان بروید.‏»‏+

۲۶ یَهُوَه به موسی و هارون گفت:‏ ۲۷ ‏«این جمع شریر تا کی می‌خواهند از من گله و شکایت کنند؟‏+ من شنیده‌ام که اسرائیلیان چطور از من گله و شکایت می‌کنند.‏+ ۲۸ به آن‌ها بگو،‏ ‹یَهُوَه می‌گوید،‏ «به حیات خودم قسم که همان بلایی را که شنیدم درباره‌اش صحبت می‌کردید،‏+ بر سرتان می‌آورم!‏ ۲۹ شما در این بیابان خواهید مرد؛‏*‏+ همهٔ شما که از ۲۰ ساله به بالا نام‌نویسی شدید و از من گله و شکایت کردید + در این بیابان خواهید مرد!‏ ۳۰ هیچ کدام از شما به سرزمینی که قسم خوردم* در آن زندگی خواهید کرد داخل نخواهید شد،‏+ به جز کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون.‏+

۳۱ ‏«‹«اما فرزندانتان را که گفتید دشمنانتان آن‌ها را به اسارت می‌برند به آن سرزمین خواهم برد.‏+ آن‌ها از زندگی در سرزمینی که شما رد کردید لذّت خواهند برد.‏+ ۳۲ ولی شما در این بیابان خواهید مرد.‏*‏ ۳۳ فرزندانتان به مدت ۴۰ سال در بیابان چوپانی خواهند کرد + و به خاطر خیانتکاری‌های* شما جوابگو خواهند بود،‏ تا وقتی که آخرین نفر شما در بیابان بمیرد.‏*‏+ ۳۴ شما باید مطابق با آن ۴۰ روز که در سرزمین کنعان جاسوسی کردید،‏+ به مدت ۴۰ سال جوابگوی خطاهایتان باشید،‏+ یعنی یک سال برای هر روز.‏ به این ترتیب می‌فهمید که مخالفت با من به چه قیمتی تمام می‌شود.‏*

۳۵ ‏«‹«این حرف را من که یَهُوَه هستم گفته‌ام؛‏ من حتماً با این جمع شریر که بر ضدّ من همدست شده‌اند این کار را می‌کنم:‏ آن‌ها در این بیابان از بین خواهند رفت و همین جا خواهند مرد.‏+ ۳۶ آن مردانی که موسی برای جاسوسی به سرزمین کنعان فرستاد،‏ یعنی همان کسانی که وقتی برگشتند با گزارش‌های منفی‌شان دربارهٔ آن سرزمین + باعث شدند تمام قوم* از او گله و شکایت کنند،‏ ۳۷ در حضور یَهُوَه دچار بلا خواهند شد و خواهند مرد؛‏+ یعنی همان مردانی که دربارهٔ آن سرزمین گزارش‌های منفی دادند.‏ ۳۸ اما یوشَع پسر نون و کالیب پسر یِفُنّه که همراه مردان دیگر برای جاسوسی به آن سرزمین رفته بودند،‏ حتماً زنده خواهند ماند.‏»›»‏+

۳۹ وقتی موسی این حرف‌ها را به همهٔ اسرائیلیان گفت،‏ آن‌ها به‌شدّت گریه و زاری کردند.‏ ۴۰ آن‌ها صبح زود بلند شدند و سعی کردند به منطقهٔ کوهستانی بروند و می‌گفتند:‏ «ما گناه کرده‌ایم،‏ ولی الآن حاضریم به جایی برویم که یَهُوَه دربارهٔ آن صحبت کرده است.‏»‏+ ۴۱ اما موسی گفت:‏ «چرا به خودتان این اجازه را می‌دهید که از فرمان یَهُوَه سرپیچی کنید؟‏ اگر این کار را بکنید موفق نمی‌شوید.‏ ۴۲ به آنجا نروید،‏ چون یَهُوَه همراهتان نیست و دشمنانتان شما را شکست خواهند داد.‏+ ۴۳ در آنجا با عَمالیقیان و کنعانیان روبرو می‌شوید + و با شمشیر کشته خواهید شد.‏ شما از پیروی یَهُوَه دست کشیدید،‏ برای همین یَهُوَه با شما نخواهد بود.‏»‏+

۴۴ با این حال آن‌ها گستاخانه به طرف منطقهٔ کوهستانی رفتند.‏+ اما موسی و صندوق عهد یَهُوَه در وسط اردوگاه ماندند.‏+ ۴۵ بعد عَمالیقیان و کنعانیان که در آن منطقهٔ کوهستانی زندگی می‌کردند،‏ آمدند و آن‌ها را شکست دادند،‏ به طوری که تا حُرما پراکنده شدند.‏+

۱۵ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹وقتی به سرزمینی رسیدید که می‌خواهم آن را برای زندگی به شما بدهم،‏+ ۳ از گوسفندان،‏ بزها یا گاوهایتان هدیه‌ای روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید.‏ بوی آن هدیه چه قربانی سوختنی باشد،‏+ چه قربانی‌ای برای ادای نذر ویژه،‏ چه هدیه‌ای داوطلبانه + و چه هدیه‌ای که در عیدها تقدیم می‌شود،‏+ برای یَهُوَه خوشایند* است.‏+ ۴ کسی که هدیه‌اش را تقدیم می‌کند باید همین طور یک کیلو* آرد مرغوب که با یک لیتر* روغن مخلوط شده باشد به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای به یَهُوَه تقدیم کند.‏+ ۵ همراه با آن قربانی سوختنی + یا هر برّهٔ نری که قربانی می‌کنید،‏ یک لیتر* شراب هم به عنوان هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۶ برای هر قوچ هم یک کیلو* آرد مرغوب که با کمی بیشتر از یک لیتر* روغن مخلوط شده باشد به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید.‏ ۷ برای هدیهٔ ریختنی هم کمی بیشتر از یک لیتر* شراب تقدیم کنید تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏

۸ ‏«‹اما اگر یک گاو نر به عنوان قربانی سوختنی + یا قربانی‌ای برای ادای نذر ویژه + یا قربانی شراکت + به یَهُوَه تقدیم می‌کنید،‏ ۹ همراه با آن گاو نر سه کیلو و نیم* آرد مرغوب که با حدود ۲ لیتر* روغن مخلوط شده باشد به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید.‏+ ۱۰ برای هدیهٔ ریختنی + هم حدود دو لیتر* شراب تقدیم کنید؛‏ آن هدیه را روی آتش تقدیم کنید تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏ ۱۱ برای هر گاو نر،‏ قوچ،‏ برّهٔ نر یا بز باید همین کار را بکنید.‏ ۱۲ حتی اگر بیشتر از یک حیوان تقدیم می‌کنید،‏ باید نسبت به تعدادشان برای هر کدام همین کار را بکنید.‏ ۱۳ بنابراین وقتی هر اسرائیلی* هدیه‌ای روی آتش تقدیم می‌کند،‏ باید این دستورات را رعایت کند تا بوی آن هدیه برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏

۱۴ ‏«‹اگر غریبه‌ای که در بین شما زندگی می‌کند یا کسی که سالیان سال در بین شما بوده است،‏ بخواهد هدیه‌ای روی آتش تقدیم کند تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد،‏ باید دقیقاً مثل شما عمل کند.‏+ ۱۵ برای شما که اسرائیلی هستید و غریبانی که با شما زندگی می‌کنند یک قانون وجود دارد.‏ این قانون برای همهٔ نسل‌های آیندهٔ شما قانونی همیشگی است.‏ غریبانی که با شما زندگی می‌کنند از دید یَهُوَه هیچ فرقی با شما ندارند.‏+ ۱۶ هم برای شما و هم برای غریبانی که با شما زندگی می‌کنند،‏ یک قانون و یک حکم قضایی وجود دارد.‏›»‏

۱۷ یَهُوَه همین طور به موسی گفت:‏ ۱۸ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹وقتی به سرزمینی می‌رسید که شما را به آنجا می‌برم ۱۹ و از محصولات* آن سرزمین می‌خورید،‏+ هدیه‌ای از آن‌ها به یَهُوَه تقدیم کنید.‏ ۲۰ از اولین خمیری که با نوبر محصول + درست می‌کنید،‏ نان‌های حلقه‌ای به عنوان هدیه تقدیم کنید.‏ آن‌ها باید به عنوان هدیه‌ای از خرمنگاه تقدیم شوند.‏ ۲۱ همهٔ نسل‌های آینده‌تان باید مقداری از خمیری را که با نوبر محصول درست می‌کنند،‏ به عنوان هدیه به یَهُوَه تقدیم کنند.‏

۲۲ ‏«‹اگر شما خطایی کنید و در اطاعت از این فرمان‌ها که یَهُوَه از طریق موسی داده است کوتاهی کنید،‏ ۲۳ ‏(‏یعنی همهٔ فرمان‌هایی که یَهُوَه از طریق موسی به شما داده و از روزی که یَهُوَه آن‌ها را اعلام کرد وجود داشته است و طی نسل‌های آینده‌تان هم وجود خواهد داشت)‏ ۲۴ و اگر ندانسته و بدون آگاهی قوم* اسرائیل مرتکب آن خطا شوید،‏ اما بعداً به خطای خود پی ببرید،‏ تمام جماعت باید یک گاو نر* به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنند تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏ همراه آن باید هدیهٔ غلّه‌ای و هدیۀ ریختنی‌اش را هم مطابق روند معمول تقدیم کنند + و برای قربانی گناه هم یک بزغاله تقدیم کنند.‏+ ۲۵ بعد کاهن باید برای تمام جماعت اسرائیل کفّاره کند.‏ به این ترتیب خطایشان بخشیده می‌شود،‏+ چون ندانسته خطا کرده بودند و هدیه‌ای روی آتش به یَهُوَه تقدیم کردند و برای خطایشان قربانی گناه به حضور یَهُوَه آوردند.‏ ۲۶ بنابراین خطای تمام قوم* اسرائیل و غریبانی که با شما زندگی می‌کنند بخشیده می‌شود،‏ چون تمام قوم ندانسته آن خطا را مرتکب شدند.‏

۲۷ ‏«‹اگر کسی ندانسته گناه کند،‏ باید یک بزغالهٔ مادهٔ یک‌ساله* به عنوان قربانی گناه تقدیم کند.‏+ ۲۸ کاهن برای آن شخص که در حضور یَهُوَه مرتکب گناه غیرعمد شده است کفّاره می‌کند و گناه او بخشیده خواهد شد.‏+ ۲۹ برای هر کسی که مرتکب گناه غیرعمد شود یک قانون وجود دارد؛‏+ چه اسرائیلی باشد چه غریبه‌ای که در بین شما زندگی می‌کند.‏

۳۰ ‏«‹اما کسی که عمداً گناه می‌کند،‏+ به یَهُوَه توهین می‌کند* و باید کشته شود؛‏* چه اسرائیلی باشد چه غریبه‌ای که در بین شما زندگی می‌کند.‏ ۳۱ آن شخص کلام یَهُوَه را بی‌ارزش دانسته و فرمانش را زیر پا گذاشته است،‏ به همین دلیل باید حتماً کشته شود.‏*‏+ خطای او به گردن خودش است.‏›»‏+

۳۲ یک روز وقتی اسرائیلیان در بیابان بودند،‏ مردی را دیدند که در روز شَبّات تکه‌های چوب جمع می‌کرد.‏+ ۳۳ کسانی که او را در حال جمع کردن چوب دیده بودند،‏ او را پیش موسی و هارون و تمام قوم بردند.‏ ۳۴ آن‌ها او را حبس کردند،‏+ چون در شریعت مشخص نشده بود که باید با او چه کار کنند.‏

۳۵ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ «آن مرد باید حتماً کشته شود + و تمام قوم باید او را بیرون اردوگاه سنگسار کنند.‏»‏+ ۳۶ بنابراین تمام قوم او را به بیرون اردوگاه بردند و سنگسارش کردند تا این که مرد،‏ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.‏

۳۷ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۳۸ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹شما و همهٔ نسل‌های آینده‌تان باید حاشیهٔ پایین لباس‌هایتان را طوری درست کنید که ریشه‌دار باشد و بالای حاشیه نخی آبی‌رنگ داشته باشد.‏+ ۳۹ لباس‌های شما باید این حاشیهٔ ریشه‌دار را داشته باشد تا شما با دیدن آن همهٔ فرمان‌های یَهُوَه را به یاد آورید و به آن‌ها عمل کنید.‏+ شما نباید طبق خواسته‌های چشم و دلتان عمل کنید،‏ چون باعث می‌شوند به من خیانت کنید.‏*‏+ ۴۰ این فرمان به شما کمک می‌کند که همهٔ دستورات مرا به یاد آورید و به آن‌ها عمل کنید و برای خدایتان مقدّس باشید.‏+ ۴۱ من یَهُوَه خدایتان هستم.‏ من شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم.‏+ من یَهُوَه خدایتان هستم.‏›»‏+

۱۶ بعد از مدتی،‏ قورَح پسر یِصهار + نوهٔ قُهات + (‏قُهات یکی از پسران لاوی بود)‏+ با داتان و اَبیرام پسران اِلیاب + و اون پسر فِلِت که از نسل رِئوبین بود،‏+ همدست شدند.‏ ۲ آن‌ها همراه ۲۵۰ نفر از رئیسان قوم اسرائیل،‏ یعنی اشخاص برگزیده و سرشناس قوم بر ضدّ موسی همدست شدند.‏ ۳ آن‌ها دسته‌جمعی پیش موسی و هارون رفتند + و گفتند:‏ «ما از دست شما خسته شده‌ایم!‏ تک‌تک افراد قوم اسرائیل مقدّسند + و یَهُوَه در بین آن‌هاست.‏+ پس به چه حقی خودتان را در رأس قوم* یَهُوَه قرار می‌دهید؟‏»‏

۴ موسی وقتی این را شنید،‏ فوراً به خاک افتاد و سرش را بر زمین گذاشت.‏ ۵ بعد به قورَح و همهٔ هوادارانش گفت:‏ «فردا صبح یَهُوَه به شما نشان خواهد داد که چه کسی به او تعلّق دارد + و مقدّس است و حق نزدیک شدن به او را دارد.‏+ هر کسی که خدا انتخاب کند،‏+ می‌تواند به او نزدیک شود.‏ ۶ پس ای قورَح،‏ تو و همهٔ هوادارانت + باید این کار را بکنید:‏ آتشدان‌های خود را بردارید + ۷ و فردا صبح در حضور یَهُوَه در آن‌ها آتش بگذارید و بخور در آن‌ها بریزید.‏ کسی را که یَهُوَه انتخاب کند،‏+ مقدّس شمرده خواهد شد.‏ شما پسران لاوی + از حق و اختیارتان تجاوز کرده‌اید!‏»‏

۸ موسی رو به قورَح کرد و گفت:‏ «ای پسران لاوی،‏ لطفاً به من گوش کنید.‏ ۹ یَهُوَه خدای اسرائیل شما را از میان قوم انتخاب کرده + و به شما اجازه داده است که به او نزدیک شوید و در خیمهٔ مقدّس او خدمت کنید و در مقابل قوم بایستید تا به آن‌ها خدمت کنید.‏+ آیا این‌ها را ناچیز می‌دانید؟‏ ۱۰ آیا این که خدا به شما و همهٔ برادرانتان یعنی لاویان اجازه داده است به او نزدیک شوید برایتان ارزشی ندارد؟‏ حالا چرا به دنبال این هستید که کاهن هم باشید؟‏+ ۱۱ تو و همهٔ هوادارانت با این کارتان در واقع با یَهُوَه مخالفت کرده‌اید.‏ مگر هارون چه کار کرده که از او گله و شکایت می‌کنید؟‏»‏+

۱۲ کمی بعد موسی به داتان و اَبیرام پسران اِلیاب + پیامی فرستاد که پیش او بیایند،‏ اما آن‌ها گفتند:‏ «ما نمی‌آییم!‏ ۱۳ آیا کافی نیست که تو ما را از سرزمینی که شیر و عسل در آن جاری بود بیرون آوردی تا در این بیابان از بین ببری؟‏+ حالا می‌خواهی بر ما سَروری هم بکنی؟‏*‏ ۱۴ از این گذشته،‏ هنوز ما را به هیچ سرزمینی که شیر و عسل در آن جاری باشد،‏+ نرساندی و میراثی از مزرعه‌ها و باغ‌های انگور به ما ندادی.‏ آیا می‌خواهی این مردان* کورکورانه به دنبالت بیایند؟‏* ما نمی‌آییم!‏»‏

۱۵ پس موسی خیلی عصبانی شد و به یَهُوَه گفت:‏ «هدیهٔ غلّه‌ای آن‌ها را قبول نکن!‏ من حتی یک الاغ هم از آن‌ها نگرفته‌ام و به هیچ کدامشان آسیبی نرسانده‌ام.‏»‏+

۱۶ بعد موسی به قورَح گفت:‏ «تو و تمام هوادارانت فردا به حضور یَهُوَه بیایید.‏ هارون هم آنجا خواهد بود.‏ ۱۷ همهٔ شما باید آتشدان‌هایتان را با خودتان بیاورید و در آن‌ها مقداری بخور بگذارید.‏ هوادارانت باید ۲۵۰ آتشدانشان را به حضور یَهُوَه بیاورند.‏ تو و هارون هم باید با آتشدان‌هایتان بیایید.‏» ۱۸ به این ترتیب همهٔ آن‌ها آتشدان‌هایشان را برداشتند،‏ مقداری بخور در آن‌ها گذاشتند و همراه موسی و هارون در جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات حاضر شدند.‏ ۱۹ وقتی قورَح همهٔ هوادارانش را + جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات بر ضدّ آن دو نفر جمع کرده بود،‏ جلال یَهُوَه بر تمام قوم ظاهر شد.‏+

۲۰ بعد از آن،‏ یَهُوَه به موسی و هارون گفت:‏ ۲۱ ‏«خودتان را از این گروه جدا کنید تا بتوانم آن‌ها را در یک چشم به هم زدن نابود کنم.‏»‏+ ۲۲ اما موسی و هارون به خاک افتادند و سر خود را بر زمین گذاشتند و گفتند:‏ «ای خدا،‏ خدایی که به همهٔ انسان‌ها حیات می‌دهی،‏*‏+ آیا به خاطر گناه یک نفر،‏ از دست همهٔ قوم خشمگین می‌شوی؟‏»‏+

۲۳ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲۴ ‏«به قوم بگو که از اطراف خیمه‌های قورَح،‏ داتان و اَبیرام دور شوند!‏»‏+

۲۵ پس موسی پیش داتان و اَبیرام رفت و ریش‌سفیدان قوم اسرائیل هم او را همراهی کردند.‏+ ۲۶ او به قوم گفت:‏ «لطفاً از خیمه‌های این مردان شریر دور شوید و به چیزی که مال آن‌هاست دست نزنید،‏ وگرنه در گناهشان شریک می‌شوید و با آن‌ها از بین می‌روید.‏» ۲۷ قوم فوراً از اطراف خیمه‌های قورَح،‏ داتان و اَبیرام دور شدند.‏ داتان و اَبیرام از خیمه‌هایشان بیرون آمدند و در کنار زنان،‏ فرزندان و کودکانشان جلوی ورودی خیمه‌هایشان ایستادند.‏

۲۸ موسی گفت:‏ «حالا می‌فهمید که یَهُوَه مرا فرستاده تا همهٔ این کارها را بکنم و طبق خواست دلم کاری نکرده‌ام.‏ ۲۹ اگر این اشخاص به مرگ طبیعی بمیرند و عاقبتشان مثل بقیهٔ انسان‌ها باشد،‏ پس یَهُوَه مرا نفرستاده است.‏+ ۳۰ اما اگر یَهُوَه کاری غیرمنتظره در حقشان بکند و زمین باز شود* و آن‌ها را با همهٔ دار و ندارشان ببلعد و زنده‌به‌گور شوند،‏ آن وقت مطمئن می‌شوید که این مردان به یَهُوَه بی‌احترامی کرده‌اند.‏»‏

۳۱ به محض این که حرف‌های موسی تمام شد،‏ زمین زیر پای آن‌ها شکافته شد.‏+ ۳۲ زمین باز شد* و آن‌ها را همراه خانواده‌هایشان فرو برد و تمام همدستان قورَح را هم + با همهٔ دار و ندارشان بلعید.‏ ۳۳ به این ترتیب آن‌ها و همهٔ هوادارانشان* زنده‌به‌گور شدند.‏ بعد زمین آن‌ها را پوشاند و از بین رفتند.‏+ ۳۴ همهٔ اسرائیلیانی که اطرافشان بودند،‏ از صدای جیغ و فریاد آن‌ها از آنجا فرار کردند،‏ چون می‌ترسیدند که زمین باز شود و آن‌ها را هم فرو ببرد.‏ ۳۵ بعد آتشی از طرف یَهُوَه آمد + و آن ۲۵۰ نفر را که بخور تقدیم می‌کردند،‏+ به آتش کشید و از بین برد.‏

۳۶ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۳۷ ‏«به اِلعازار پسر هارونِ کاهن بگو که آتشدان‌ها را از میان خاکستر آتش بیرون آورد،‏+ چون مقدّسند.‏ همین طور به او بگو که زغال‌های شعله‌ور را کمی دورتر بر زمین بریزد.‏ ۳۸ از آتشدان‌های اشخاصی که گناهشان به قیمت جانشان تمام شد،‏ ورقه‌های نازک فلزی درست کنید تا روکشی برای مذبح باشد.‏+ آن آتشدان‌ها به حضور یَهُوَه آورده شده‌اند،‏ پس مقدّس هستند.‏ این روکش مذبح نشانه‌ای برای اسرائیلیان است تا درس عبرت بگیرند.‏»‏+ ۳۹ بنابراین اِلعازارِ کاهن آتشدان‌های مسی کسانی را که در آتش سوختند برداشت و با چکش‌کاری از آن‌ها روکشی برای مذبح ساخت.‏ ۴۰ او آن را دقیقاً همان طور که یَهُوَه از طریق موسی گفته بود،‏ ساخت.‏ به این شکل به اسرائیلیان یادآوری می‌شد که هیچ کس* غیر از نسل هارون نباید برای سوزاندن بخور به یَهُوَه نزدیک شود،‏+ مبادا دچار همان بلایی شود که بر سر قورَح و هوادارانش آمد.‏+

۴۱ اما فردای همان روز،‏ کل قوم اسرائیل شروع به گله و شکایت از موسی و هارون کردند + و گفتند:‏ «شما دو نفر،‏ قوم یَهُوَه را کشتید!‏» ۴۲ وقتی قوم بر ضدّ موسی و هارون جمع شدند،‏ رو به خیمهٔ ملاقات کردند و ناگهان ابری آن را پوشاند و جلال یَهُوَه ظاهر شد.‏+

۴۳ موسی و هارون جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات رفتند + ۴۴ و یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۴۵ ‏«از بین این قوم دور شوید تا بتوانم آن‌ها را در یک چشم به هم زدن نابود کنم.‏»‏+ آن‌ها وقتی این را شنیدند،‏ به خاک افتادند و سر بر زمین گذاشتند.‏+ ۴۶ بعد موسی به هارون گفت:‏ «آتشدانت را بردار و آتش* از روی مذبح بگیر + و در آن بگذار و بخور هم در آن بریز و به سرعت پیش قوم ببر و برای آن‌ها کفّاره کن،‏+ چون خشم یَهُوَه شعله‌ور شده و بلا شروع شده است!‏» ۴۷ هارون آتشدان را برداشت و همان طور که موسی گفته بود،‏ با عجله به میان قوم دوید،‏ چون آن بلا در میان قوم شروع شده بود.‏ پس بخور در آتشدانش ریخت و برای قوم کفّاره کرد.‏ ۴۸ او بین مردگان و زندگان ایستاد تا این که سرانجام بلا متوقف شد.‏ ۴۹ ۱۴٬۷۰۰ نفر در اثر آن بلا جانشان را از دست دادند.‏ این علاوه بر کسانی بود که به خاطر قورَح مردند.‏ ۵۰ وقتی آن بلا متوقف شد،‏ هارون به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات پیش موسی برگشت.‏

۱۷ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به اسرائیلیان بگو که هر کدام از رئیسان طایفه‌ها*‏+ یک عصا پیش تو بیاورد،‏ یعنی در مجموع ۱۲ عصا بیاورند.‏ اسم هر رئیس را روی عصای طایفه‌اش بنویس.‏ ۳ اما روی عصای طایفهٔ لاوی اسم هارون را بنویس،‏ چون هر عصا نشانگر یکی از سران طایفه‌هاست.‏ ۴ عصاها را در خیمهٔ ملاقات جلوی صندوق شهادت*‏+ بگذار،‏ یعنی همان جایی که من مرتباً جلوی شما حاضر می‌شوم.‏+ ۵ عصای آن شخصی که انتخاب می‌کنم + شکوفه می‌دهد.‏ به این ترتیب،‏ به گله و شکایتی که اسرائیلیان از من و شما می‌کنند،‏+ پایان می‌دهم.‏»‏

۶ بنابراین موسی با اسرائیلیان صحبت کرد و هر کدام از رئیسانشان به او یک عصا دادند،‏ یعنی ۱۲ عصا که هر عصا نشانگر یکی از رئیسان طایفه‌ها بود.‏ عصای هارون هم در بین عصاهای آن‌ها بود.‏ ۷ بعد موسی عصاها را در حضور یَهُوَه در خیمهٔ ملاقات که صندوق شهادت در آن است* گذاشت.‏

۸ روز بعد وقتی موسی به خیمهٔ مقدّس که صندوق شهادت در آن است داخل شد،‏ دید عصای هارون که معرف طایفهٔ لاوی بود،‏ نه تنها شکوفه و گل آورده،‏ بلکه بادام رسیده هم به بار آورده است.‏ ۹ بعد موسی همهٔ عصاها را از حضور یَهُوَه بیرون آورد و به تمام قوم اسرائیل نشان داد.‏ قوم آن‌ها را دیدند و هر کدام از رئیسان عصایش را برداشت.‏

۱۰ بعد از آن،‏ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «عصای هارون را دوباره در جلوی صندوق شهادت بگذار.‏+ آن عصا باید هشداری باشد + برای کسانی که تمایل به سرکشی دارند*‏+ تا دیگر از من گله و شکایت نکنند،‏ مبادا بمیرند.‏» ۱۱ موسی بلافاصله دستور یَهُوَه را انجام داد.‏ او دقیقاً همان طور عمل کرد.‏

۱۲ اسرائیلیان به موسی گفتند:‏ «الآن همهٔ ما می‌میریم.‏ حتماً از بین می‌رویم و هیچ کدام از ما زنده نخواهد ماند!‏ ۱۳ هر کسی که نزدیک خیمهٔ مقدّس یَهُوَه بیاید،‏ خواهد مرد!‏+ چرا باید به این شکل بمیریم؟‏»‏+

۱۸ یَهُوَه به هارون گفت:‏ «اگر قوانین مربوط به مکان مقدّس زیر پا گذاشته شود،‏+ تو و پسرانت و خاندانت برای آن خطا جوابگو خواهید بود.‏ همین طور اگر قوانین مربوط به وظایف کاهنان رعایت نشود،‏ تو و پسرانت برای آن خطا جوابگو خواهید بود.‏+ ۲ پس طایفهٔ پدرت،‏ یعنی طایفهٔ لاوی را که برادرانت هستند نزدیک خیمهٔ شهادت* بیاور تا با تو همکاری کنند و در جلوی خیمه به تو و پسرانت خدمت کنند.‏+ ۳ آن‌ها خدمتگزار تو خواهند بود و همهٔ وظایفی را که در رابطه با خیمه دارند،‏+ به‌خوبی انجام خواهند داد.‏ اما نباید به وسایل مکان مقدّس و مذبح نزدیک شوند،‏ چون در آن صورت،‏ هم آن‌ها می‌میرند و هم شما.‏+ ۴ آن‌ها باید با شما همکاری کنند و وظایفی را که در رابطه با خیمهٔ ملاقات به عهده دارند و همهٔ خدمات آن را به‌خوبی انجام دهند.‏ اما کسی که مجاز نیست* نباید به شما نزدیک شود.‏+ ۵ شما باید وظایفتان را که مربوط به مکان مقدّس و مذبح است + انجام دهید تا اسرائیلیان دیگر گرفتار خشم من نشوند.‏+ ۶ من لاویان را که برادرانتان هستند از میان اسرائیلیان انتخاب کرده‌ام تا هدیه‌ای برای شما باشند.‏+ آن‌ها برای یَهُوَه کنار گذاشته شده‌اند تا کارهای خیمهٔ ملاقات را انجام دهند.‏+ ۷ تو و پسرانت مسئول هستید که به عنوان کاهن خدمت کنید و وظایفتان را در رابطه با مذبح و چیزهایی که پشت پرده* است،‏+ انجام دهید؛‏ چون این وظیفهٔ شماست.‏+ خدمت به عنوان کاهن هدیهٔ خاصّی است که به شما داده‌ام.‏ کسی که مجاز نیست* اگر به خیمهٔ مقدّس نزدیک شود،‏ باید کشته شود.‏»‏+

۸ بعد یَهُوَه به هارون گفت:‏ «من تو را مسئول دریافت هدیه‌هایی می‌کنم که قوم اسرائیل برای من می‌آورند + و از همهٔ هدیه‌های مقدّسی که به من تقدیم می‌شود سهمی به تو و پسرانت خواهم داد؛‏ این یک قانون دائمی است.‏+ ۹ از بین هدیه‌های بسیار مقدّسی که روی آتش تقدیم می‌شوند،‏ این هدیه‌ها مال شما خواهند بود:‏ همهٔ هدیه‌هایی که مردم می‌آورند،‏ از جمله هدیه‌های غلّه‌ای،‏+ قربانی‌های گناه + و قربانی‌های تقصیری + که برای من می‌آورند.‏ آن هدیه‌ها بسیار مقدّسند و مال تو و پسرانت هستند.‏ ۱۰ تو باید آن‌ها را در جای بسیار مقدّسی بخوری،‏+ چون برای تو مقدّس خواهند بود + و فقط اشخاص مذکر اجازه دارند از آن‌ها بخورند.‏ ۱۱ این هدیه‌ها هم مال تو خواهند بود:‏ هدیه‌هایی که اسرائیلیان همراه با همهٔ هدیه‌های تکان‌دادنی می‌آورند.‏+ من آن‌ها را به تو و پسرانت و دخترانت داده‌ام؛‏ این یک قانون دائمی است.‏+ از اهالی خانهٔ تو هر کسی که پاک است اجازه دارد از آن‌ها بخورد.‏+

۱۲ ‏«من که یَهُوَه هستم،‏ نوبر محصولاتشان را،‏+ یعنی بهترین روغن،‏ بهترین شراب تازه و غلّه را که به من تقدیم می‌کنند،‏ به تو می‌دهم.‏+ ۱۳ من که یَهُوَه هستم،‏ نوبر همهٔ محصولات سرزمینشان را که برای من می‌آورند،‏ به تو می‌دهم تا مال تو باشد.‏+ از اهالی خانهٔ تو هر کسی که پاک است اجازه دارد از آن‌ها بخورد.‏

۱۴ ‏«هر چیزی که در اسرائیل وقف شود،‏* مال تو خواهد شد.‏+

۱۵ ‏«نخست‌زادهٔ هر موجود زنده‌ای* که مردم به یَهُوَه تقدیم می‌کنند،‏+ چه انسان باشد چه حیوان،‏ مال تو خواهد شد.‏ با این حال نخست‌زادهٔ انسان + و نخست‌زادهٔ حیوان ناپاک* را باید حتماً بازخرید کنید.‏+ ۱۶ وقتی آن نخست‌زاده یک ماهه* شد،‏ آن را با ۶۰ گرم* نقره بازخرید کنید.‏+ وزن این نقره باید بر اساس معیار وزن مکان مقدّس* تعیین شود که هر واحد آن معادل ۱۲ گرم است.‏*‏ ۱۷ ولی نخست‌زادگان* گاو،‏ گوسفند یا بز را نباید بازخرید کنید،‏+ چون مقدّسند.‏ باید خونشان را روی مذبح بپاشید + و چربی‌شان را در آتش بسوزانید تا دودشان بلند شود و بوی آن‌ها برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏+ ۱۸ همان طور که سینهٔ حیوان که هدیهٔ تکان‌دادنی است و ران راست آن مال توست،‏ گوشت این حیوانات هم مال تو خواهد بود.‏+ ۱۹ همهٔ هدیه‌هایی را که اسرائیلیان به من که یَهُوَه هستم تقدیم می‌کنند،‏+ من به تو و پسران و دخترانت داده‌ام.‏ این یک قانون دائمی است + و همین طور عهدی همیشگی* بین من که یَهُوَه هستم و تو و نسل‌های آیندهٔ توست.‏»‏

۲۰ یَهُوَه در ادامه به هارون گفت:‏ «تو نباید در سرزمین اسرائیل هیچ میراث یا سهمی از زمین داشته باشی،‏+ چون من سهم و میراث تو در میان قوم اسرائیل هستم.‏+

۲۱ ‏«اما به لاویان در عوض خدمتی که در رابطه با خیمهٔ ملاقات انجام می‌دهند،‏ یک‌دهم محصولات سرزمین اسرائیل را به میراث داده‌ام.‏+ ۲۲ از این به بعد،‏ قوم اسرائیل نباید به خیمهٔ ملاقات نزدیک شوند،‏ مبادا گناهکار شمرده شوند و بمیرند.‏ ۲۳ لاویان باید کارهای خیمهٔ ملاقات را انجام دهند.‏ اگر کسی از قوم اسرائیل قوانین مکان مقدّس را زیر پا بگذارد،‏ لاویان باید برای خطای او جوابگو باشند.‏+ در بین اسرائیلیان،‏ لاویان نباید میراثی داشته باشند + و این یک قانون همیشگی است که نسل‌های آیندهٔ شما هم باید آن را رعایت کنند.‏ ۲۴ من یک‌دهم هدیه‌هایی را که قوم اسرائیل به من که یَهُوَه هستم تقدیم می‌کنند،‏ به لاویان به میراث داده‌ام.‏ برای همین به آن‌ها گفته‌ام که در بین اسرائیلیان نباید میراثی داشته باشند.‏›»‏+

۲۵ بعد از آن،‏ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲۶ ‏«به لاویان بگو،‏ ‹من یک‌دهم هدیه‌ها را به شما به میراث داده‌ام؛‏+ وقتی آن را از اسرائیلیان دریافت می‌کنید،‏ یک‌دهم از آن یک‌دهم را به عنوان هدیه به یَهُوَه تقدیم کنید.‏+ ۲۷ آن هدیه،‏ هدیه‌ای از طرف شما به حساب می‌آید،‏ انگار که آن غلّه،‏+ شراب یا روغن محصول خودتان بوده است.‏ ۲۸ پس به این شکل وقتی یک‌دهم هدیه‌های اسرائیلیان را دریافت می‌کنید،‏ هدیه‌ای از آن به یَهُوَه تقدیم کنید؛‏ آن هدیه که برای یَهُوَه است،‏ باید به هارونِ کاهن داده شود.‏ ۲۹ شما باید بهترین قسمت هدیه‌هایی را که به شما داده می‌شود،‏+ به عنوان هدیهٔ مقدّس به یَهُوَه تقدیم کنید.‏›‏

۳۰ ‏«همین طور به لاویان بگو،‏ ‹وقتی بهترین قسمت هدیه‌ها را تقدیم می‌کنید،‏ بقیهٔ آن‌ها را برای خودتان بردارید،‏ انگار که آن غلّه،‏ شراب یا روغن محصول خودتان بوده است.‏ ۳۱ شما و اهالی خانه‌تان می‌توانید آن را در هر جایی که بخواهید بخورید،‏ چون این دستمزد شما برای خدمتی است که در خیمهٔ ملاقات انجام می‌دهید.‏+ ۳۲ تا وقتی که بهترین قسمت هدیه‌هایی را که به شما داده می‌شود تقدیم کنید،‏ گناهی به گردن نخواهید داشت.‏ به علاوه نباید به هدیه‌های مقدّس اسرائیلیان بی‌حرمتی کنید،‏ مبادا بمیرید.‏›»‏+

۱۹ یَهُوَه به موسی و هارون گفت:‏ ۲ ‏«من که یَهُوَه هستم این قانون را داده‌ام:‏ ‹به اسرائیلیان بگویید که باید یک گاو* قرمز سالم و بی‌نقص + که هیچ وقت یوغی به گردنش بسته نشده است پیش شما بیاورند.‏ ۳ بعد آن را به اِلعازارِ کاهن بدهید و او باید آن گاو را به بیرون اردوگاه ببرد.‏ در آنجا سرش باید در حضور او بریده شود.‏ ۴ اِلعازارِ کاهن باید مقداری از خون آن را با انگشتش بردارد و هفت بار به طرف ورودی خیمهٔ ملاقات بپاشد.‏+ ۵ بعد آن گاو باید جلوی چشمانش سوزانده شود؛‏ پوست،‏ گوشت،‏ خون و فضولات داخل روده‌هایش باید سوزانده شود.‏+ ۶ کاهن باید مقداری چوب سِدر،‏ گیاه زوفا*‏+ و الیاف قرمز بردارد و آن‌ها را در آتشی که گاو در آن می‌سوزد بیندازد.‏ ۷ بعد کاهن باید لباس‌هایش را بشوید و حمام کند.‏* بعد از آن اجازه دارد به اردوگاه برگردد،‏ اما تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.‏

۸ ‏«‹همین طور کسی که گاو را سوزانده است باید لباس‌هایش را با آب بشوید و حمام کند.‏* او تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.‏

۹ ‏«‹یک نفر که پاک است باید خاکستر آن گاو را جمع کند + و بیرون اردوگاه در جای پاکی بگذارد.‏ قوم اسرائیل باید آن را ذخیره کنند و با آب مخلوط کنند تا برای پاکسازی استفاده شود.‏+ آن گاو یک قربانی گناه است.‏ ۱۰ کسی که خاکستر گاو را جمع می‌کند،‏ باید لباس‌هایش را بشوید و تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.‏

‏«‹این قانون برای اسرائیلیان و غریبانی که در بینشان زندگی می‌کنند یک قانون همیشگی است.‏+ ۱۱ هر کس به جسدی دست بزند برای هفت روز ناپاک خواهد بود.‏+ ۱۲ او باید در روز سوم خودش را با آب* پاک کند و در روز هفتم پاک خواهد بود.‏ اما اگر خودش را در روز سوم پاک نکند،‏ در روز هفتم پاک نخواهد بود.‏ ۱۳ هر کس جسدی را لمس کند و خودش را پاک نکند،‏ خیمهٔ مقدّس یَهُوَه را ناپاک کرده است + و باید کشته شود.‏*‏+ او ناپاک است،‏ چون آبی که برای پاکسازی استفاده می‌شود + روی او پاشیده نشده است.‏ پس او ناپاک می‌ماند.‏

۱۴ ‏«‹اگر کسی در چادری بمیرد،‏ این قانون باید رعایت شود:‏ هر کسی که در آن چادر باشد و هر کسی که وارد آن چادر شود برای هفت روز ناپاک خواهد بود.‏ ۱۵ هر ظرفِ درباز که رویش با سرپوش بسته نشده باشد ناپاک است.‏+ ۱۶ هر کسی که در فضای باز کسی را که با شمشیر کشته شده یا به مرگ طبیعی مرده است لمس کند یا به استخوان یک شخص یا یک قبر دست بزند،‏ برای هفت روز ناپاک خواهد بود.‏+ ۱۷ برای پاک کردن شخص ناپاک باید مقداری از خاکستر قربانی گناه که سوزانده شد بردارند و در ظرفی بگذارند و رویش آب چشمه بریزند.‏ ۱۸ بعد یک نفر که پاک است + باید یک دسته گیاه زوفا*‏+ بردارد و در آب فرو ببرد و آن را روی این‌ها بپاشد:‏ روی چادر و همهٔ ظرف‌ها و مردمی که آنجا بودند و روی شخصی که استخوان یا قبر را لمس کرده یا به کسی که کشته شده یا به مرگ طبیعی مرده،‏ دست زده است.‏ ۱۹ کسی که پاک است باید در روز سوم و روز هفتم آن آب را روی شخص ناپاک بپاشد و او در روز هفتم از گناه پاک خواهد شد.‏+ شخص ناپاک باید لباس‌هایش را بشوید و حمام کند و در غروب آن روز پاک خواهد شد.‏

۲۰ ‏«‹اما کسی که ناپاک است و خودش را پاک نکند،‏ باید کشته شود،‏*‏+ چون مکان مقدّس یَهُوَه را ناپاک کرده است.‏ آبی که برای پاکسازی استفاده می‌شود روی او پاشیده نشده است؛‏ برای همین ناپاک است.‏

۲۱ ‏«‹این قانونی همیشگی برای قوم اسرائیل است:‏ اگر کسی آبی را که برای پاکسازی است بپاشد،‏+ باید لباس‌هایش را بشوید.‏ همین طور اگر کسی آن آب را لمس کند،‏ تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.‏ ۲۲ هر چیزی که شخص ناپاک به آن دست بزند،‏ ناپاک خواهد شد و هر کسی که به آن چیز ناپاک دست بزند،‏ تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.‏›»‏+

۲۰ در ماه اول،‏ تمام قوم اسرائیل به بیابان صین رسیدند و در قادِش ساکن شدند.‏+ در آنجا بود که مریم مرد + و دفن شد.‏

۲ در آنجا آب نبود،‏+ به همین دلیل قوم بر ضدّ موسی و هارون جمع شدند.‏ ۳ مردم با موسی دعوا و مرافعه می‌کردند + و می‌گفتند:‏ «ای کاش ما هم با برادرانمان در حضور یَهُوَه می‌مردیم!‏ ۴ چرا جماعت یَهُوَه را به این بیابان آورده‌اید؟‏ آیا دلیلش این بود که ما با دام‌هایمان در اینجا بمیریم؟‏+ ۵ چرا ما را از مصر به این جای وحشتناک آورده‌اید؟‏+ اینجا نمی‌توان بذر کاشت.‏ هیچ انجیر،‏ انگور و اناری هم پیدا نمی‌شود.‏ حتی آبی هم برای نوشیدن نیست!‏»‏+ ۶ موسی و هارون از پیش قوم* به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات رفتند و به خاک افتادند و سر بر زمین گذاشتند.‏ بعد جلال یَهُوَه بر آن‌ها ظاهر شد.‏+

۷ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۸ ‏«عصا را بردار و همراه برادرت هارون قوم را جمع کن.‏ بعد جلوی چشم آن‌ها به صخره بگویید که آب خود را جاری کند.‏ تو باید از آن صخره برای آن‌ها آب بیرون بیاوری و به قوم و دام‌هایشان بدهی تا بنوشند.‏»‏+

۹ بنابراین موسی عصا را از حضور یَهُوَه برداشت؛‏+ دقیقاً همان طور که خدا فرمان داده بود.‏ ۱۰ بعد موسی و هارون قوم* را جلوی صخره جمع کردند و موسی به آن‌ها گفت:‏ «ای سرکشان به من گوش دهید!‏ آیا اصرار می‌کنید که ما از این صخره برای شما آب بیرون بیاوریم؟‏»‏+ ۱۱ بعد از آن موسی دستش را بلند کرد و با عصایش دو بار به صخره زد.‏ آب زیادی از آن جاری شد و قوم و دام‌هایشان از آن نوشیدند.‏+

۱۲ کمی بعد یَهُوَه به موسی و هارون گفت:‏ «چون به من اعتماد نکردید* و جلوی چشمان قوم اسرائیل به قدّوسیت من احترام نگذاشتید،‏ شما این قوم* را به سرزمینی که می‌خواهم به آن‌ها بدهم،‏ نخواهید برد.‏»‏+ ۱۳ اسم مکانی که آب‌ها در آنجا جاری شد مِریبه*‏+ است،‏ یعنی همان جایی که اسرائیلیان با یَهُوَه دعوا و مرافعه کردند و او به آن‌ها نشان داد که مقدّس است.‏

۱۴ بعد موسی پیام‌رسانانی از قادِش پیش پادشاه اَدوم فرستاد + تا به او بگویند:‏ «برادرت اسرائیل می‌گوید،‏+ ‹تو از تمام سختی‌هایی که ما کشیده‌ایم کاملاً خبر داری.‏ ۱۵ پدران ما به مصر رفتند + و ما سال‌های* زیادی در مصر زندگی کردیم + و مصریان با ما و پدرانمان بدرفتاری کردند.‏+ ۱۶ سرانجام با فریاد از یَهُوَه درخواست کمک کردیم + و او صدایمان را شنید.‏ او فرشته‌ای فرستاد + و ما را از مصر بیرون آورد.‏ الآن در قادِش هستیم که شهری در مرز قلمروی توست.‏ ۱۷ خواهش می‌کنم به ما اجازه بده از سرزمینت بگذریم.‏ ما از هیچ مزرعه یا باغ انگوری نمی‌گذریم و از هیچ چاهی آب نمی‌نوشیم؛‏ فقط از «جادهٔ پادشاه»‏* به راهمان ادامه می‌دهیم و به راست یا چپ نمی‌رویم تا زمانی که از قلمروی تو خارج شویم.‏›»‏+

۱۸ اما اَدوم به آن‌ها گفت:‏ «اجازه ندارید از سرزمین من بگذرید،‏ وگرنه با شمشیر به جنگ شما می‌آیم.‏» ۱۹ اسرائیلیان در جواب به او گفتند:‏ «ما فقط از شاهراه به راهمان ادامه می‌دهیم و اگر ما یا دام‌هایمان از آب سرزمین تو بنوشیم،‏ پولش را می‌دهیم.‏+ تنها چیزی که می‌خواهیم این است که پیاده از سرزمینت بگذریم.‏»‏+ ۲۰ اما اَدوم باز هم گفت:‏ «اجازه ندارید بگذرید.‏»‏+ بعد با گروهی بزرگ و لشکری* قوی به مقابله با آن‌ها رفت.‏ ۲۱ بنابراین اَدوم اجازه نداد اسرائیلیان از سرزمینش بگذرند؛‏ در نتیجه آن‌ها از راه دیگری به سفرشان ادامه دادند.‏+

۲۲ تمام قوم اسرائیل از قادِش کوچ کردند و به کوه هور رسیدند.‏+ ۲۳ یَهُوَه در کوه هور،‏ کنار مرز سرزمین اَدوم به موسی و هارون گفت:‏ ۲۴ ‏«هارون به اجدادش خواهد پیوست.‏*‏+ او به سرزمینی که می‌خواهم به اسرائیلیان بدهم وارد نخواهد شد،‏ چون هر دوی شما در مِریبه از فرمانی که من دربارهٔ آب‌ها دادم سرپیچی کردید.‏+ ۲۵ پس حالا هارون و پسرش اِلعازار را بردار و به بالای کوه هور بیاور.‏ ۲۶ لباس‌های مخصوص هارون را از تنش درآور + و به تن پسرش اِلعازار کن؛‏+ هارون در آنجا خواهد مرد.‏»‏*

۲۷ بنابراین موسی دقیقاً طبق فرمان یَهُوَه عمل کرد و آن‌ها جلوی چشم تمام قوم از کوه هور بالا رفتند.‏ ۲۸ بعد موسی لباس‌های مخصوص هارون را از تنش درآورد و به تن پسرش اِلعازار کرد.‏ بعد از آن هارون در بالای کوه مرد،‏+ موسی و اِلعازار هم از کوه پایین آمدند.‏ ۲۹ وقتی مردم* از مرگ هارون باخبر شدند،‏ تمام خاندان اسرائیل به مدت ۳۰ روز برای او گریه و زاری کردند.‏+

۲۱ وقتی پادشاه کنعانیِ عَراد + که در نِگِب* زندگی می‌کرد شنید که اسرائیلیان از راه اَتاریم آمده‌اند،‏ به آن‌ها حمله کرد و بعضی از آن‌ها را به اسارت گرفت.‏ ۲ بنابراین اسرائیلیان این طور به یَهُوَه قول دادند:‏* «اگر این قوم را تسلیم ما کنی،‏* ما حتماً شهرهایشان را نابود می‌کنیم.‏»‏*‏ ۳ یَهُوَه به حرف اسرائیلیان گوش کرد و کنعانیان را تسلیمشان کرد.‏ آن‌ها کنعانیان و شهرهایشان را نابود کردند؛‏* به همین دلیل آنجا را حُرما* نامیدند.‏+

۴ اسرائیلیان کوه هور را ترک کردند + و از راه دریای سرخ سفرشان را ادامه دادند تا سرزمین اَدوم را دور بزنند.‏+ به همین دلیل از سفر خسته و درمانده شده بودند.‏ ۵ آن‌ها مرتب از خدا و موسی شکایت می‌کردند + و می‌گفتند:‏ «چرا ما را از مصر بیرون آورده‌اید تا در بیابان بمیریم؟‏ اینجا هیچ غذا و آبی نیست + و ما از این نان* بی‌ارزش و ناچیز بیزار* شده‌ایم.‏»‏+ ۶ پس یَهُوَه مارهایی سمی* به میان قوم اسرائیل فرستاد.‏ مارها مردم را نیش می‌زدند؛‏ در نتیجه عدهٔ زیادی از آن‌ها مردند.‏+

۷ بنابراین قوم پیش موسی آمدند و گفتند:‏ «ما گناه کرده‌ایم،‏ چون از یَهُوَه و از تو گله و شکایت کردیم.‏+ برای ما به یَهُوَه دعا کن* تا مارها را از ما دور کند.‏» پس موسی برای قوم دعا کرد.‏*‏+ ۸ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «یک مار مسی شبیه این مارهای سمی* بساز و آن را روی تیرکی نصب کن.‏ اگر کسی که مار او را نیش زده است به آن مار مسی نگاه کند،‏ زنده می‌ماند.‏» ۹ موسی بلافاصله ماری از مس ساخت + و آن را روی تیرکی نصب کرد.‏+ بنابراین وقتی کسی که مار او را نیش زده بود به مار مسی نگاه می‌کرد،‏ زنده می‌ماند.‏+

۱۰ بعد از آن اسرائیلیان کوچ کردند و در اوبوت چادر زدند.‏+ ۱۱ سپس از اوبوت کوچ کردند و در عیِه‌عَباریم چادر زدند + که در بیابانی قرار دارد که رو به موآب و به طرف شرق است.‏ ۱۲ آن‌ها از آنجا کوچ کردند و کنار درّهٔ* زارِد چادر زدند.‏+ ۱۳ بعد،‏ از آنجا هم کوچ کردند و نزدیک درّهٔ اَرنون چادر زدند،‏+ یعنی در بیابانی که از مرز اَموریان شروع می‌شود.‏ اَرنون مرز موآب است و موآب را از سرزمین اَموریان جدا می‌کند.‏ ۱۴ به همین دلیل است که در کتاب جنگ‌های یَهُوَه این طور آمده است:‏ «واهیب در سوفه و درّه‌های* اَرنون،‏ ۱۵ و سرازیری* درّه‌ها* که به اقامتگاه عار می‌رسد و در امتداد مرز موآب قرار دارد.‏»‏

۱۶ از آنجا به بِئِر* رفتند،‏ یعنی به همان چاهی که یَهُوَه در آنجا به موسی گفت:‏ «قوم را جمع کن!‏ من می‌خواهم به آن‌ها آب بدهم.‏»‏

۱۷ آن وقت قوم اسرائیل این سرود را خواندند:‏

‏«ای چاه،‏ فوران کن!‏ برای آن سرود بخوانید!‏*

۱۸ چاهی که امیران کندند و اشراف‌زادگان قوم حفر کردند،‏

چاهی که با عصای فرمانروایی و عصاهای خودشان حفر کردند.‏»‏

قوم اسرائیل از بیابان راهی مَتّانه شدند ۱۹ و بعد،‏ از مَتّانه به نَحَلی‌ئیل،‏ و از نَحَلی‌ئیل به باموت رفتند.‏+ ۲۰ آن‌ها از باموت به درّه‌ای در دشت* موآب رفتند + که نزدیک منطقهٔ کوهستانی پیسگه + که مشرف بر یِشیمون*‏+ است قرار دارد.‏

۲۱ بعد قوم اسرائیل پیام‌رسانانی پیش سیحون،‏ پادشاه اَموریان فرستادند تا به او بگویند:‏+ ۲۲ ‏«اجازه بده ما از سرزمینت بگذریم.‏ ما به هیچ مزرعه یا باغ انگوری داخل نمی‌شویم و از هیچ چاهی آب نمی‌نوشیم.‏ فقط از ‹جادهٔ پادشاه›‏* به راهمان ادامه می‌دهیم تا وقتی که از قلمروی تو خارج شویم.‏»‏+ ۲۳ اما سیحون اجازه نداد اسرائیلیان از سرزمینش بگذرند.‏ در عوض تمام لشکرش* را جمع کرد و به جنگ اسرائیلیان در بیابان رفت و وقتی به یاهَص رسید با آن‌ها جنگید.‏+ ۲۴ اسرائیلیان او و لشکرش را با شمشیر شکست دادند + و سرزمینش را از اَرنون + تا یَبّوق + که نزدیک سرزمین عَمّونیان است تصاحب کردند،‏+ ولی از شهر یَعزیر + که با سرزمین عَمّونیان + هم‌مرز است،‏ جلوتر نرفتند.‏

۲۵ بنابراین اسرائیلیان همهٔ این شهرها را تصاحب کردند و در شهرهای اَموریان ساکن شدند،‏+ از جمله حِشبون و توابع آن.‏*‏ ۲۶ حِشبون،‏ شهر سیحون پادشاه اَموریان بود.‏ آن پادشاه قبلاً با پادشاه موآب جنگیده بود و تمام سرزمین او را تا درّهٔ اَرنون تصاحب کرده بود.‏ ۲۷ به همین دلیل است که این مَثَل طعنه‌آمیز را می‌گویند:‏

‏«به حِشبون بیایید!‏

بگذارید شهر سیحون بنا شود،‏ بگذارید مستحکم شود.‏

۲۸ زیرا آتشی از حِشبون بلند شد و شعله‌ای از شهر سیحون.‏

آتش،‏ عار را در موآب سوزاند و سروران را در بلندی‌های اَرنون.‏

۲۹ وای بر تو ای موآب!‏ نابود خواهید شد ای قوم کِموش!‏+

به خاطر او* پسرانش فراری شده‌اند،‏ به خاطر او دخترانش به اسارت سیحون پادشاه اَموریان درآمده‌اند.‏

۳۰ بیایید به آن‌ها حمله کنیم؛‏

حِشبون تا به دیبون نابود خواهد شد؛‏+

بیایید آن را تا نوفَح ویران کنیم؛‏

آتش تا میدِبا پخش خواهد شد.‏»‏+

۳۱ به این ترتیب قوم اسرائیل در سرزمین اَموریان ساکن شدند.‏ ۳۲ بعد موسی مردانی را برای جاسوسی به شهر یَعزیر فرستاد.‏+ اسرائیلیان توابع* آن شهر را تصرّف کردند و اَموریانی را که در آنجا بودند بیرون کردند.‏ ۳۳ بعد از آن تغییر مسیر دادند و از راهی که به باشان می‌رفت به سفرشان ادامه دادند.‏ عوج پادشاه باشان با تمام لشکرش برای جنگ با آن‌ها به اِدرِعی آمد.‏+ ۳۴ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «از او نترس،‏+ چون من او و همهٔ لشکرش را تسلیم تو خواهم کرد و سرزمینش را به دست تو خواهم داد.‏+ تو باید همان کاری را که با سیحون پادشاه اَموریان که در حِشبون ساکن بود کردی،‏ با او هم بکنی.‏»‏+ ۳۵ پس اسرائیلیان او را همراه پسران و همهٔ لشکرش کشتند،‏ به طوری که حتی یکی از آن‌ها زنده نماند + و سرزمین او را تصاحب کردند.‏+

۲۲ بعد از آن،‏ اسرائیلیان کوچ کردند و در سمت شرقی رود اردن و روبروی شهر اَریحا،‏ در دشت‌های موآب چادر زدند.‏+ ۲ بالاق پسر صِفّور + باخبر شد که قوم اسرائیل اَموریان را شکست داده‌اند.‏ ۳ پس موآبیان از قوم به‌شدّت ترسیدند،‏ چون تعدادشان خیلی زیاد بود؛‏ ترس و وحشت از اسرائیلیان تمام وجود موآبیان را فرا گرفت + ۴ و به ریش‌سفیدان مِدیان گفتند:‏+ «این جمعیت بزرگ،‏ مثل گاوی که تمام علف‌های مزرعه را می‌خورد،‏ سرزمین ما را خواهند بلعید!‏»‏

در آن زمان،‏ بالاق پسر صِفّور،‏ پادشاه موآب بود.‏ ۵ بالاق برای این که بَلعام پسر بِعور را پیش خود بیاورد،‏+ پیام‌رسانانی به زادگاه او فِتور که در کنار رود فُرات قرار دارد،‏ فرستاد تا به او بگویند:‏ «قومی بزرگ از مصر بیرون آمده‌اند!‏ آنقدر بزرگ که در همه جای زمین* دیده می‌شوند*‏+ و حتی جلوی من هم ساکنند.‏ ۶ خواهش می‌کنم که بیایی و این قوم را برای من لعنت کنی،‏+ چون از من قوی‌ترند.‏ اگر این کار را بکنی شاید بتوانم آن‌ها را شکست دهم و از این سرزمین بیرون کنم؛‏ چون به‌خوبی می‌دانم به هر کسی که برکت دهی،‏ او برکت خواهد یافت و هر کسی را که لعنت کنی،‏ لعنت خواهد شد.‏»‏

۷ بنابراین ریش‌سفیدان موآب و ریش‌سفیدان مِدیان مقداری پول به عنوان مزد غیبگویی با خودشان برداشتند و راهی سفر شدند.‏ آن‌ها پیش بَلعام رسیدند + و پیام بالاق را به او رساندند.‏ ۸ بَلعام به آن‌ها گفت:‏ «امشب اینجا بمانید و من هر چیزی را که یَهُوَه به من بگوید به شما می‌گویم.‏» پس امیران موآب پیش بَلعام ماندند.‏

۹ آن شب،‏ خدا پیش بَلعام آمد و گفت:‏+ «این مردان کیستند که با تو هستند؟‏» ۱۰ بَلعام به خدای حقیقی گفت:‏ «بالاق پسر صِفّور،‏ پادشاه موآب،‏ این پیام را برای من فرستاده است:‏ ۱۱ ‏‹قومی که از مصر بیرون آمده‌اند،‏ در همه جای زمین* دیده می‌شوند.‏* حالا بیا و آن‌ها را برای من لعنت کن.‏+ اگر این کار را بکنی،‏ شاید بتوانم با آن‌ها بجنگم و از این سرزمین بیرونشان کنم.‏›» ۱۲ اما خدا به بَلعام گفت:‏ «نباید با آن‌ها بروی و نباید قوم را لعنت کنی،‏ چون من به آن‌ها برکت داده‌ام.‏»‏+

۱۳ صبح روز بعد بَلعام بلند شد و به امیران بالاق گفت:‏ «به سرزمین خودتان برگردید،‏ چون یَهُوَه به من اجازه نمی‌دهد با شما بیایم.‏» ۱۴ در نتیجه امیران موآب آنجا را ترک کردند و پیش بالاق برگشتند و گفتند:‏ «بَلعام نخواست با ما بیاید.‏»‏*

۱۵ اما بالاق دوباره گروهی از امیران را که از گروه اول بزرگ‌تر و سرشناس‌تر* بودند،‏ فرستاد.‏ ۱۶ آن‌ها پیش بَلعام آمدند و به او گفتند:‏ «بالاق پسر صِفّور می‌گوید:‏ ‹خواهش می‌کنم پیش من بیا و نگذار چیزی جلوی تو را بگیرد،‏ ۱۷ چون می‌خواهم به تو پاداش بزرگی بدهم و هر کاری که از من بخواهی برایت بکنم.‏ لطفاً بیا و این قوم را برای من لعنت کن.‏›» ۱۸ اما بَلعام به خدمتگزاران بالاق گفت:‏ «حتی اگر بالاق خانهٔ خودش را پر از نقره و طلا کند و به من بدهد،‏ نمی‌توانم کاری برخلاف فرمان یَهُوَه انجام دهم،‏ چه کوچک باشد،‏ چه بزرگ.‏+ ۱۹ با این حال،‏ لطفاً شما هم امشب اینجا بمانید تا ببینم یَهُوَه چه چیز دیگری به من می‌گوید.‏»‏+

۲۰ بعد خدا همان شب پیش بَلعام آمد و به او گفت:‏ «اگر این مردان آمده‌اند تا تو را با خودشان ببرند با آن‌ها برو،‏ اما فقط چیزی را بگو که من به تو می‌گویم.‏»‏+ ۲۱ صبح روز بعد،‏ بَلعام بلند شد و الاغش* را زین کرد و با امیران موآب راهی سفر شد.‏+

۲۲ اما خشم خدا به خاطر رفتن بَلعام شعله‌ور شد و فرشتهٔ یَهُوَه بر سر راهش ایستاد تا مانع او شود.‏* بَلعام بر الاغش سوار بود و دو نفر از خدمتکارانش با او بودند.‏ ۲۳ الاغ بَلعام دید که فرشتهٔ یَهُوَه سر راهش ایستاده است و شمشیری به دست دارد،‏ پس سعی کرد از آن راه بیرون برود و به مزرعه‌ای داخل شود.‏ ولی بَلعام الاغ را زد تا به همان راه برگردد.‏ ۲۴ بعد فرشتهٔ یَهُوَه در راهی باریک که دو طرفش دیوارهای سنگیِ دو باغ انگور قرار داشت،‏ ایستاد.‏ ۲۵ الاغ با دیدن فرشتهٔ یَهُوَه خودش را به دیوار چسباند،‏ طوری که پای بَلعام را به دیوار فشرد.‏ پس او دوباره الاغ را زد.‏

۲۶ بعد فرشتهٔ یَهُوَه کمی جلوتر رفت و در جای خیلی تنگی ایستاد تا الاغ نتواند به سمت راست یا چپ برود.‏ ۲۷ الاغ وقتی فرشتهٔ یَهُوَه را دید،‏ روی زمین خوابید.‏ بَلعام عصبانی شد و الاغ را دوباره با چوبدستی خود زد.‏ ۲۸ بالاخره یَهُوَه کاری کرد که الاغ حرف بزند.‏*‏+ الاغ به بَلعام گفت:‏ «مگر من با تو چه کار کرده‌ام که مرا سه بار زدی؟‏»‏+ ۲۹ بَلعام به الاغ گفت:‏ «چون مرا مسخره کرده‌ای!‏ ای کاش شمشیری در دستم بود و تو را همین الآن می‌کشتم!‏» ۳۰ الاغ به بَلعام گفت:‏ «آیا من همان الاغی نیستم که تمام عمرت تا امروز سوارش شده‌ای؟‏ آیا تا الآن این طور با تو رفتار کرده‌ام؟‏» او جواب داد:‏ «نه!‏» ۳۱ آن وقت،‏ یَهُوَه چشمان بَلعام را باز کرد + و او فرشتهٔ یَهُوَه را دید که سر راهش ایستاده است و شمشیری در دست دارد.‏ پس او فوراً به خاک افتاد و سرش را بر زمین گذاشت.‏

۳۲ فرشتهٔ یَهُوَه به او گفت:‏ «چرا الاغت را سه بار زدی؟‏ من آمده‌ام تا مانع تو بشوم،‏* چون راهی که در پیش گرفته‌ای خلاف خواست من است.‏+ ۳۳ الاغت مرا دید و سه بار سعی کرد از من دور شود.‏+ اگر این کار را نمی‌کرد،‏ تا الآن تو را کشته بودم و الاغ را زنده می‌گذاشتم!‏» ۳۴ بَلعام به فرشتهٔ یَهُوَه گفت:‏ «من گناه کرده‌ام،‏ چون نمی‌دانستم که تو سر راهم ایستاده‌ای.‏ حالا اگر کار من از دید تو درست نیست،‏ برمی‌گردم.‏» ۳۵ فرشتهٔ یَهُوَه به بَلعام گفت:‏ «با این مردان برو،‏ ولی فقط چیزی را بگو که من به تو می‌گویم.‏» پس بَلعام با امیران بالاق به راه خودش ادامه داد.‏

۳۶ وقتی بالاق شنید که بَلعام آمده است،‏ فوراً برای استقبال او به شهر موآب رفت؛‏ شهری که در حاشیهٔ درّهٔ اَرنون،‏ در مرز سرزمین موآب قرار دارد.‏ ۳۷ بالاق به بَلعام گفت:‏ «مگر پیام‌رسانانی پیش تو نفرستادم؟‏ چرا پیش من نیامدی؟‏ فکر کردی که نمی‌توانم به تو پاداش بزرگی بدهم؟‏»‏+ ۳۸ بَلعام در جواب بالاق گفت:‏ «خُب الآن که پیش تو هستم.‏ ولی اجازه ندارم هر چیزی را که می‌خواهم بگویم.‏ فقط می‌توانم چیزی را بگویم که خدا در دهانم می‌گذارد.‏»‏+

۳۹ بنابراین،‏ بَلعام همراه بالاق به شهر قَریه‌حُصوت رفت.‏ ۴۰ بالاق در آنجا گاوها و گوسفندانی قربانی کرد و مقداری از گوشت آن‌ها را برای بَلعام و امیرانی که با او بودند،‏ فرستاد.‏ ۴۱ صبح روز بعد،‏ بالاق بَلعام را به بلندی‌های باموت‌بَعَل* برد.‏ بَلعام می‌توانست از آنجا تمام قوم اسرائیل را ببیند.‏+

۲۳ بَلعام به بالاق گفت:‏ «همین جا هفت مذبح بساز + و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.‏» ۲ بالاق بلافاصله طبق گفتهٔ بَلعام عمل کرد.‏ هر دوی آن‌ها یک گاو نر و یک قوچ را روی هر مذبح قربانی کردند.‏+ ۳ بعد بَلعام به بالاق گفت:‏ «تو اینجا در کنار قربانی سوختنی‌ات بمان.‏ من می‌روم،‏ شاید یَهُوَه بخواهد به من ظاهر شود.‏ هر چه او به من بگوید،‏* به تو می‌گویم.‏» پس بَلعام به سمت تپه‌ای بی‌آب‌وعلف رفت.‏

۴ بعد خدا به بَلعام ظاهر شد + و بَلعام به او گفت:‏ «هفت مذبح را در چند ردیف قرار دادم و روی هر مذبح یک گاو نر و یک قوچ قربانی کردم.‏» ۵ آن وقت،‏ یَهُوَه این کلام را در دهان بَلعام گذاشت:‏+ «پیش بالاق برگرد و این پیام را به او بده.‏» ۶ بَلعام پیش بالاق که همراه همهٔ امیران موآب در کنار قربانی سوختنی‌اش ایستاده بود،‏ برگشت ۷ و این شعر* را خواند:‏+

‏«بالاق،‏ پادشاه موآب مرا از سرزمین اَرام آورد،‏+

مرا از کوه‌های شرقی آورد،‏ و به من گفت:‏

‏‹بیا و یعقوب را برایم لعنت کن.‏

بیا و اسرائیل را محکوم کن!‏›‏+

۸ چگونه می‌توانم کسانی را لعنت کنم که خدا لعنت نکرده است؟‏

و چگونه می‌توانم کسانی را محکوم کنم که یَهُوَه محکوم نکرده است؟‏+

۹ از بالای صخره‌ها آن‌ها را می‌بینم،‏

از بالای تپه‌ها آن‌ها را می‌بینم،‏

قومی که جدا از دیگران زندگی می‌کنند؛‏+

مردمی که خود را از اقوام دیگر جدا می‌دانند.‏+

۱۰ چه کسی می‌تواند نسل یعقوب را که همچون ذرّه‌های گرد و غبار بی‌شمارند،‏ بشمارد؟‏+

چه کسی می‌تواند حتی یک چهارم قوم اسرائیل را بشمارد؟‏

ای کاش مرگی مثل مرگ درستکاران* داشته باشم،‏

ای کاش عاقبتی مثل عاقبت آن‌ها داشته باشم!‏»‏

۱۱ بالاق به بَلعام گفت:‏ «این چه کاری بود که با من کردی؟‏ من تو را آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی،‏ ولی تو چه کار کردی؟‏ به آن‌ها برکت دادی!‏»‏+ ۱۲ بَلعام گفت:‏ «آیا نباید هر حرفی را که یَهُوَه در دهانم می‌گذارد،‏ بگویم؟‏»‏+

۱۳ بالاق به او گفت:‏ «خواهش می‌کنم با من بیا.‏ می‌خواهم تو را به جای دیگری ببرم تا از آنجا بتوانی قوم را ببینی.‏ از آنجا فقط قسمتی از آن‌ها را خواهی دید،‏ نه همه‌شان را.‏ آن‌ها را از همان جا برای من لعنت کن.‏»‏+ ۱۴ پس بالاق،‏ بَلعام را به علفزار صوفیم در منطقهٔ کوهستانی پیسگه برد.‏+ او هفت مذبح در آنجا ساخت و روی هر مذبح،‏ یک گاو نر و یک قوچ قربانی کرد.‏+ ۱۵ بَلعام به بالاق گفت:‏ «اینجا در کنار قربانی سوختنی‌ات بمان و من می‌روم تا با خدا صحبت کنم.‏» ۱۶ یَهُوَه به بَلعام ظاهر شد و این کلام را در دهان او گذاشت:‏+ «پیش بالاق برگرد و این پیام را به او بده.‏» ۱۷ بَلعام پیش بالاق برگشت و دید که بالاق در کنار قربانی سوختنی‌اش منتظر اوست و امیران موآب هم در کنار او هستند.‏ بالاق از او پرسید:‏ «یَهُوَه چه گفت؟‏» ۱۸ بَلعام این شعر را خواند:‏+

‏«ای بالاق،‏ بلند شو و بشنو.‏

ای پسر صِفّور،‏ به من گوش بده.‏

۱۹ خدا مثل انسان نیست که دروغ بگوید،‏+

او مثل نسل انسان نیست که تصمیمش را تغییر دهد.‏*‏+

آیا او به گفتهٔ خود عمل نخواهد کرد؟‏

آیا او به قول خود وفا نخواهد کرد؟‏+

۲۰ به من فرمان داده شده است که برکت دهم؛‏

خدا برکت داده است + و من نمی‌توانم آن را باطل کنم.‏+

۲۱ او نمی‌گذارد یعقوب گرفتار هیچ جادویی شود،‏*

و نمی‌گذارد اسرائیل دچار هیچ مصیبتی شود.‏

یَهُوَه خدایشان با آن‌هاست،‏+

و با فریاد اعلام می‌کنند که او پادشاه آن‌هاست.‏

۲۲ خدا آن‌ها را از مصر بیرون آورده است.‏+

او برای آن‌ها مثل شاخ‌های گاو* وحشی است.‏+

۲۳ هیچ افسونی بر یعقوب کارگر نیست،‏+

و هیچ غیبگویی‌ای بر اسرائیل تأثیرگذار نیست.‏+

دربارهٔ یعقوب و اسرائیل خواهند گفت:‏

‏‹ببینید خدا برایشان چه کرده است!‏›‏

۲۴ این است قومی که مثل شیر بلند می‌شود،‏

و مثل شیر برپا می‌ایستد.‏+

این شیر تا شکارش را نخورد

و خون کشته‌شدگانش را ننوشد،‏ نمی‌خوابد.‏»‏

۲۵ بالاق به بَلعام گفت:‏ «اگر نمی‌توانی آن‌ها را لعنت کنی،‏ پس به آن‌ها برکت هم نده.‏» ۲۶ بَلعام در جواب بالاق گفت:‏ «مگر به تو نگفتم هر چه که یَهُوَه بگوید،‏ انجام می‌دهم؟‏»‏+

۲۷ بالاق به بَلعام گفت:‏ «لطفاً بیا تا تو را به جای دیگری ببرم.‏ شاید خدای حقیقی صلاح بداند* که قوم اسرائیل را از آنجا برای من لعنت کنی.‏»‏+ ۲۸ پس بالاق بَلعام را به بالای فِعور برد که مشرف بر یِشیمون* است.‏+ ۲۹ بعد بَلعام به بالاق گفت:‏ «همین جا هفت مذبح بساز و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.‏»‏+ ۳۰ بنابراین بالاق طبق گفتهٔ بَلعام عمل کرد و روی هر مذبح،‏ یک گاو نر و یک قوچ قربانی کرد.‏

۲۴ وقتی بَلعام دید که خواست یَهُوَه این است* که به اسرائیل برکت دهد،‏ مثل دفعه‌های قبل به دنبال فال و افسون نرفت،‏+ بلکه رویش را به طرف بیابان برگرداند.‏ ۲ بَلعام به اطراف نگاه کرد و دید که قوم اسرائیل بر اساس طایفه‌هایشان چادر زده‌اند.‏+ همان موقع،‏ روح خدا بر او قرار گرفت.‏+ ۳ سپس این شعر* را خواند:‏+

‏«این است گفتهٔ بَلعام پسر بِعور،‏

گفتهٔ مردی که چشمانش باز شد،‏

۴ گفتهٔ کسی که سخنان خدا را شنید،‏

همان که رؤیایی از طرف قادر مطلق دید،‏

این است گفتهٔ او که به خاک افتاد و چشمانش باز شد:‏+

۵ ای یعقوب،‏ چادرهای تو چقدر زیبایند!‏

ای اسرائیل،‏ مسکن‌های تو چقدر دل‌پسندند!‏+

۶ همچون درّه‌ها،‏* تا به دوردست‌ها می‌رسند،‏+

همچون باغ‌های کنار رودخانه‌ها،‏

همچون درختان عودی که یَهُوَه کاشته است،‏

همچون درختان سِدر کنار آب‌ها.‏

۷ آب از دو مشک چرمی او* همیشه بر زمین می‌چکد،‏

بذرهای* او کنار آب‌های بسیار کاشته می‌شود.‏+

پادشاه او + از اَجاج بزرگ‌تر خواهد بود،‏+

پادشاهی او باشکوه خواهد بود.‏+

۸ خدا او را از مصر بیرون آورده است؛‏

و برای او مثل شاخ‌های گاو وحشی است.‏

خدا قوم‌هایی را که با او مخالفند،‏ خواهد بلعید،‏+

خدا استخوان‌هایشان را خُرد می‌کند و آن‌ها را با تیرهایش هلاک می‌کند.‏

۹ او* مثل شیر خودش را جمع کرده و روی زمین لمیده است،‏

چه کسی جرأت دارد مزاحمش شود؟‏*

برکت می‌یابند* کسانی که به تو برکت دهند،‏

و ملعون می‌شوند* کسانی که تو را لعنت کنند.‏»‏+

۱۰ وقتی بالاق این‌ها را شنید،‏ به‌شدّت عصبانی شد و از روی عصبانیت دست‌هایش را به هم زد و به بَلعام گفت:‏ «من تو را به اینجا آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی،‏+ ولی تو چه کار کردی؟‏ به آن‌ها سه بار برکت دادی!‏ ۱۱ پس فوراً به خانه‌ات برگرد!‏ من می‌خواستم به تو پاداش بزرگی بدهم،‏+ اما یَهُوَه تو را از آن پاداش محروم کرده است.‏»‏

۱۲ بَلعام به بالاق گفت:‏ «مگر به پیام‌رسانانی که پیش من فرستادی نگفتم،‏ ۱۳ ‏‹حتی اگر بالاق خانه‌اش را پر از نقره و طلا کند و به من بدهد،‏ نمی‌توانم به میل خودم* کاری خوب یا بد برخلاف فرمان یَهُوَه انجام دهم›؟‏ مگر نگفتم،‏ ‹فقط هر چه که یَهُوَه به من بگوید،‏ خواهم گفت›؟‏+ ۱۴ حالا پیش قوم خودم برمی‌گردم،‏ ولی قبل از رفتنم بگذار به تو بگویم که این قوم در آینده با قوم تو چه کار می‌کنند.‏» ۱۵ بعد این شعر را خواند:‏+

‏«این است گفتهٔ بَلعام پسر بِعور،‏

گفتهٔ مردی که چشمانش باز شد،‏+

۱۶ گفتهٔ کسی که سخنان خدا را شنید،‏

همان که فهم و دانش آن متعال را دارد،‏

همان که رؤیایی از طرف قادر مطلق دید،‏

این است گفتهٔ او وقتی که به خاک افتاد و چشمانش باز شد:‏

۱۷ او را خواهم دید،‏ اما نه الآن؛‏

او را مشاهده خواهم کرد،‏ اما نه به‌زودی.‏

ستاره‌ای + از نسل یعقوب ظهور خواهد کرد،‏

عصای سلطنتی + از نسل اسرائیل بلند خواهد شد.‏+

او یقیناً پیشانی* موآب را خواهد شکست،‏+

و سر* همهٔ جنگجویان بی‌رحم* را خُرد خواهد کرد.‏

۱۸ اَدوم تصرّف خواهد شد،‏+

سِعیر + به دست دشمنانش تصرّف خواهد شد،‏+

اما اسرائیل شجاعت خود را نمایان می‌سازد.‏

۱۹ آن که از نسل یعقوب می‌آید،‏ دشمنانش را پایمال خواهد کرد،‏+

او هر کسی را که بعد از نابودی شهر زنده بماند،‏ نابود خواهد کرد.‏»‏

۲۰ بَلعام با دیدن عَمالیق،‏ شعرش را این طور ادامه داد:‏

‏«از بین قوم‌ها عَمالیق نخستین قوم بود،‏*‏+

اما سرانجام نابود خواهد شد.‏»‏+

۲۱ بَلعام با دیدن قینیان،‏+ شعرش را این طور ادامه داد:‏

‏«مسکن تو امن است و مثل آشیانه‌ای بر صخره قرار دارد.‏

۲۲ اما یک نفر،‏ قینیان* را در آتش نابود خواهد کرد.‏

چقدر مانده که آشور آن‌ها را به اسارت ببرد؟‏»‏

۲۳ او شعر خود را این طور ادامه داد:‏

‏«آه خدایا!‏ وقتی تو این کار را انجام دهی،‏ چه کسی زنده خواهد ماند؟‏

۲۴ کشتی‌ها از سواحل کِتّیم خواهند آمد،‏+

آن‌ها آشور را به زانو درخواهند آورد،‏+

آن‌ها عِبِر را به زانو درخواهند آورد.‏

اما آن‌ها* هم کاملاً از بین خواهند رفت.‏»‏

۲۵ بعد بَلعام + آنجا را ترک کرد و راهی خانه‌اش شد و بالاق هم راه خودش را در پیش گرفت.‏

۲۵ وقتی قوم اسرائیل در شِطّیم زندگی می‌کردند،‏+ مردانشان با دختران قوم موآب مرتکب اعمال نامشروع جنسی شدند.‏+ ۲ آن زنان مردان اسرائیلی را دعوت می‌کردند تا وقتی که به خدایانشان قربانی تقدیم می‌کنند،‏+ آن‌ها در کنارشان باشند.‏ آن مردان گوشت قربانی‌ها را می‌خوردند و جلوی خدایان آن‌ها سجده می‌کردند.‏+ ۳ به این ترتیب،‏ قوم اسرائیل در پرستش بَعَلِ فِعور به آن‌ها پیوستند.‏*‏+ به این دلیل،‏ یَهُوَه از دست آن‌ها شدیداً خشمگین شد.‏ ۴ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «رهبران* این مردم را بگیر و آن‌ها را اعدام کن.‏ آن‌ها را در روز روشن* و در حضور من که یَهُوَه هستم دار بزن تا خشم شدید یَهُوَه از اسرائیل دور شود.‏» ۵ بنابراین موسی به داوران اسرائیل گفت:‏+ «همهٔ شما باید مردانتان* را که در پرستش بَعَلِ فِعور شرکت داشتند،‏* اعدام کنید.‏»‏+

۶ ناگهان یکی از مردان اسرائیلی جلوی چشمان موسی و تمام اسرائیلیانی که کنار ورودی خیمهٔ ملاقات جمع شده بودند و گریه می‌کردند،‏ یک زن مِدیانی را به اردوگاه* آورد.‏+ ۷ وقتی فینِحاس پسر اِلعازار،‏+ نوهٔ هارونِ کاهن این صحنه را دید،‏ فوراً از بین آن جمع بلند شد و نیزه‌ای به دست گرفت ۸ و به دنبال آن مرد اسرائیلی به چادری که آن‌ها در آن بودند،‏ داخل شد.‏ او نیزه را در بدن هر دوی آن‌ها فرو برد،‏ یعنی در بدن آن مرد اسرائیلی و در شکم* آن زن.‏ به این شکل،‏ بلایی که قوم اسرائیل دچار آن شده بود از آن‌ها دور شد.‏+ ۹ با این حال،‏ به خاطر آن بلا ۲۴٬۰۰۰ نفر جانشان را از دست دادند.‏+

۱۰ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۱۱ ‏«فینِحاس پسر اِلعازار،‏+ نوهٔ هارونِ کاهن،‏ خشم مرا از قوم اسرائیل برگردانده است،‏ چون به آن‌ها اجازه نداد که خدایی دیگر را پرستش کنند.‏*‏+ به همین دلیل،‏ من که پرستش خدایی غیر از خودم را تحمّل نمی‌کنم،‏*‏+ اسرائیلیان را به کلّی نابود نکردم.‏ ۱۲ پس به او بگو که من عهدِ صلح و آرامش را با او می‌بندم؛‏ ۱۳ عهدی که تضمین می‌کند او و نسل‌های آینده‌اش سالیان سال کاهن خواهند بود،‏+ چون او اجازه نداد که خدایی دیگر پرستش شود*‏+ و به این شکل برای قوم اسرائیل کفّاره کرد.‏»‏

۱۴ اسم آن مرد اسرائیلی که با زن مِدیانی کشته شد،‏ زِمری بود.‏ او پسر سَلو و رئیس یکی از خاندان‌های طایفهٔ شَمعون بود.‏ ۱۵ زن مِدیانی که کشته شد کُزبی نام داشت؛‏ او دختر یکی از بزرگان خاندان‌های قوم مِدیان به نام صور بود.‏+

۱۶ بعد از آن،‏ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۱۷ ‏«به قوم مِدیان حمله کنید و آن‌ها را از بین ببرید،‏+ ۱۸ چون آن‌ها با حیله و نیرنگشان ثابت کردند که دشمن شما هستند؛‏ ماجرای فِعور + و ماجرای کُزبی دختر یکی از بزرگان مِدیان که حین بلای آن روز کشته شد،‏+ این موضوع را ثابت می‌کند.‏»‏

۲۶ بعد از آن بلا،‏+ یَهُوَه به موسی و اِلعازار پسر هارونِ کاهن گفت:‏ ۲ ‏«تمام قوم اسرائیل را از بیست ساله به بالا که می‌توانند در لشکر اسرائیل خدمت کنند،‏ بر اساس خاندان‌هایشان* سرشماری کنید.‏»‏+ ۳ پس موسی و اِلعازارِ کاهن + در دشت‌های موآب،‏+ کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا،‏+ به قوم گفتند:‏ ۴ ‏«همهٔ قوم را از بیست ساله به بالا سرشماری کنید،‏ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده است.‏»‏+

بنابراین اسرائیلیانی که از سرزمین مصر بیرون آمدند،‏ این‌ها بودند:‏ ۵ رِئوبین نخست‌زادهٔ اسرائیل؛‏+ از نسل رِئوبین این‌ها بودند:‏+ از حَنوک خاندان حَنوکیان؛‏ از فَلّو خاندان فَلّوئیان؛‏ ۶ از حِصرون خاندان حِصرونیان و از کَرمی خاندان کَرمیان.‏ ۷ این خاندان‌ها از طایفهٔ رِئوبین بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۴۳٬۷۳۰ نفر بود.‏+

۸ اِلیاب،‏ پسر فَلّو بود ۹ و پسران اِلیاب نِموئیل،‏ داتان و اَبیرام بودند؛‏ داتان و اَبیرام همان نمایندگان قوم بودند که همراه همدستان قورَح + با موسی و هارون مخالفت کردند + و بر ضدّ یَهُوَه سرکشی کردند.‏+

۱۰ همان موقع،‏ زمین باز شد* و آن‌ها را فرو برد.‏ قورَح و هوادارانش هم در همان آتشی که ۲۵۰ نفر را از بین برد،‏ مردند.‏+ به این ترتیب آن‌ها درس عبرتی برای دیگران شدند.‏+ ۱۱ اما پسران قورَح نمردند.‏+

۱۲ از نسل شَمعون این خاندان‌ها بودند:‏+ از نِموئیل* خاندان نِموئیلیان؛‏ از یامین خاندان یامینیان؛‏ از یاکین خاندان یاکینیان؛‏ ۱۳ از زِراح* خاندان زِراحیان و از شائُل خاندان شائُلیان.‏ ۱۴ تعداد کسانی که از بین خاندان‌های طایفهٔ شَمعون سرشماری شدند ۲۲٬۲۰۰ نفر بود.‏+

۱۵ از نسل جاد این خاندان‌ها بودند:‏+ از صِفون* خاندان صِفونیان؛‏ از حَجّی خاندان حَجّیان؛‏ از شونی خاندان شونیان؛‏ ۱۶ از اُزنی* خاندان اُزنیان؛‏ از عِری خاندان عِریان؛‏ ۱۷ از اَرود* خاندان اَرودیان و از اَرئیلی خاندان اَرئیلیان.‏ ۱۸ این خاندان‌ها از طایفهٔ جاد بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۴۰٬۵۰۰ نفر بود.‏+

۱۹ پسران یهودا + عِیر و اونان بودند،‏+ اما عِیر و اونان در سرزمین کنعان مردند.‏+ ۲۰ از نسل یهودا این خاندان‌ها بودند:‏ از شیله + خاندان شیلهیان؛‏ از فِرِص + خاندان فِرِصیان و از زِراح + خاندان زِراحیان.‏ ۲۱ از نسل فِرِص این‌ها بودند:‏ از حِصرون + خاندان حِصرونیان و از حامول + خاندان حامولیان.‏ ۲۲ این خاندان‌ها از طایفهٔ یهودا بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۷۶٬۵۰۰ نفر بود.‏+

۲۳ از نسل یِساکار + این خاندان‌ها بودند:‏ از تولَع + خاندان تولَعیان؛‏ از فُوّه خاندان فُوّئیان؛‏ ۲۴ از یاشوب* خاندان یاشوبیان و از شِمرون خاندان شِمرونیان.‏ ۲۵ این خاندان‌ها از طایفهٔ یِساکار بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۶۴٬۳۰۰ نفر بود.‏+

۲۶ از نسل زِبولون این خاندان‌ها بودند:‏+ از سِرِد خاندان سِرِدیان؛‏ از ایلون خاندان ایلونیان و از یاحلِئیل خاندان یاحلِئیلیان.‏ ۲۷ این خاندان‌ها از طایفهٔ زِبولون بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۶۰٬۵۰۰ نفر بود.‏+

۲۸ از نسل یوسِف این خاندان‌ها بودند:‏+ مَنَسّی و اِفرایِم.‏+ ۲۹ از نسل مَنَسّی این‌ها بودند:‏+ از ماخیر + خاندان ماخیریان؛‏ ماخیر صاحب پسری به نام جِلعاد شد؛‏+ از جِلعاد خاندان جِلعادیان.‏ ۳۰ از نسل جِلعاد این‌ها بودند:‏ از ایعِزِر خاندان ایعِزِریان؛‏ از حِلِق خاندان حِلِقیان؛‏ ۳۱ از اَسری‌ئیل خاندان اَسری‌ئیلیان؛‏ از شِکیم خاندان شِکیمیان؛‏ ۳۲ از شِمیداع خاندان شِمیداعیان و از حافَر خاندان حافَریان.‏ ۳۳ صِلُفِحاد پسر حافَر صاحب پسری نبود،‏ اما دخترانی داشت + و اسم‌های دختران او مَحله،‏ نوعه،‏ حُجله،‏ مِلکه و تِرصه بود.‏+ ۳۴ این خاندان‌ها از طایفهٔ مَنَسّی بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۵۲٬۷۰۰ نفر بود.‏+

۳۵ از نسل اِفرایِم این خاندان‌ها بودند:‏+ از شوتِلاح + خاندان شوتِلاحیان؛‏ از باکِر خاندان باکِریان و از تاحَن خاندان تاحَنیان.‏ ۳۶ خاندان عِرانیان هم از عِران پسر شوتِلاح بود.‏ ۳۷ این خاندان‌ها از طایفهٔ اِفرایِم بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۳۲٬۵۰۰ نفر بود.‏+ این خاندان‌ها از نسل یوسِف به وجود آمدند.‏

۳۸ از نسل بنیامین این خاندان‌ها بودند:‏+ از بِلاع + خاندان بِلاعیان؛‏ از اَشبیل خاندان اَشبیلیان؛‏ از اَحیرام* خاندان اَحیرامیان؛‏ ۳۹ از شِفوفام* خاندان شِفوفامیان و از حوفام* خاندان حوفامیان.‏ ۴۰ پسران بِلاع،‏ اَرد و نَعَمان بودند:‏+ از اَرد خاندان اَردیان و از نَعَمان خاندان نَعَمانیان.‏ ۴۱ این خاندان‌ها از طایفهٔ بنیامین بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۴۵٬۶۰۰ نفر بود.‏+

۴۲ از نسل دان این خاندان‌ها بودند:‏+ از شوحام خاندان‌های* شوحامیان.‏ این خاندان‌ها از طایفهٔ دان بودند.‏*‏ ۴۳ تعداد کسانی که از بین خاندان‌های شوحامیان نام‌نویسی شدند ۶۴٬۴۰۰ نفر بود.‏+

۴۴ از نسل اَشیر این خاندان‌ها بودند:‏+ از یِمنه خاندان یِمنِئیان؛‏ از یِشْوی خاندان یِشْویان؛‏ از بِریعه خاندان بِریعئیان؛‏ ۴۵ و از نسل بِریعه این‌ها بودند:‏ از حِبِر خاندان حِبِریان و از مَلکی‌ئیل خاندان مَلکی‌ئیلیان.‏ ۴۶ اسم دختر اَشیر،‏ سِراح بود.‏ ۴۷ این خاندان‌ها از طایفهٔ اَشیر بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۵۳٬۴۰۰ نفر بود.‏+

۴۸ از نسل نَفتالی این خاندان‌ها بودند:‏+ از یَحصِئیل خاندان یَحصِئیلیان؛‏ از جونی خاندان جونیان؛‏ ۴۹ از یِصِر خاندان یِصِریان و از شیلِمی خاندان شیلِمیان.‏ ۵۰ این خاندان‌ها از طایفهٔ نَفتالی بودند و تعداد کسانی که از بین آن‌ها نام‌نویسی شدند ۴۵٬۴۰۰ نفر بود.‏+

۵۱ پس تعداد اسرائیلیانی که نام‌نویسی شدند،‏ در مجموع ۶۰۱٬۷۳۰ نفر بود.‏+

۵۲ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۵۳ ‏«این سرزمین باید متناسب با تعداد کسانی که نام‌نویسی شدند،‏* به عنوان میراث در بینشان تقسیم شود.‏+ ۵۴ میراث گروه‌های بزرگ‌تر را بیشتر کن و میراث گروه‌های کوچک‌تر را کمتر کن؛‏+ میراثی که به هر گروه داده می‌شود،‏ باید متناسب با تعداد کسانی باشد که نام‌نویسی شدند.‏ ۵۵ اما تقسیمات این سرزمین باید با انداختن قرعه انجام شود؛‏+ به هر خانواده بر اساس طایفه‌اش* میراث داده شود.‏ ۵۶ میراث گروه‌های بزرگ‌تر و گروه‌های کوچک‌تر باید با انداختن قرعه تعیین شود.‏»‏

۵۷ کسانی که از طایفهٔ لاوی نام‌نویسی شدند این خاندان‌ها بودند:‏+ از جِرشون خاندان جِرشونیان؛‏ از قُهات + خاندان قُهاتیان و از مِراری خاندان مِراریان.‏ ۵۸ این خاندان‌ها هم جزو طایفهٔ لاوی بودند:‏ لِبنیان،‏+ حِبرونیان،‏+ مَحْلیان،‏+ موشیان + و قورَحیان.‏+

قُهات،‏ پدر عَمرام بود + ۵۹ و همسر عَمرام یوکابِد نام داشت؛‏+ یوکابِد دختر لاوی بود و در مصر به دنیا آمده بود.‏ عَمرام و یوکابِد،‏ پدر و مادر هارون و موسی و خواهرشان مریم بودند.‏+ ۶۰ فرزندان هارون ناداب،‏ اَبیهو،‏ اِلعازار و ایتامار بودند.‏+ ۶۱ اما ناداب و اَبیهو وقتی آتش غیرمجاز را به حضور یَهُوَه آوردند،‏ جانشان را از دست دادند.‏+

۶۲ تعداد مردان لاوی که از یک ماهه به بالا نام‌نویسی شدند،‏ در مجموع ۲۳٬۰۰۰ نفر بود.‏+ آن‌ها در میان بقیهٔ اسرائیلیان نام‌نویسی نشدند،‏+ چون در بین اسرائیلیان میراثی نباید به آن‌ها داده می‌شد.‏+

۶۳ این‌ها اسرائیلیانی بودند که موسی و اِلعازارِ کاهن در دشت‌های موآب،‏ کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا،‏ آن‌ها را نام‌نویسی کردند.‏ ۶۴ اما در میان آن‌ها،‏ حتی یک نفر هم از کسانی که موسی و هارونِ کاهن قبلاً در بیابان سینا سرشماری کرده بودند وجود نداشت،‏+ ۶۵ چون یَهُوَه در رابطه با آن‌ها گفته بود:‏ «آن‌ها حتماً در بیابان خواهند مرد.‏»‏+ پس به‌جز کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون،‏ هیچ کدام از آن‌ها زنده نمانده بود.‏+

۲۷ روزی دختران صِلُفِحاد از خاندان‌های مَنَسّی که پسر یوسِف بود،‏ جلو آمدند.‏ صِلُفِحاد پسر حافَر و حافَر پسر جِلعاد و جِلعاد پسر ماخیر و ماخیر پسر مَنَسّی بود.‏ دختران صِلُفِحاد،‏ مَحله،‏ نوعه،‏ حُجله،‏ مِلکه و تِرصه نام داشتند.‏+ ۲ آن‌ها جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات در حضور موسی،‏ اِلعازارِ کاهن،‏ رئیسان قوم + و مردمی که در آنجا جمع شده بودند،‏ ایستادند و گفتند:‏ ۳ ‏«پدر ما در بیابان مُرد،‏ اما او از هواداران قورَح نبود که بر ضدّ یَهُوَه سرکشی کردند.‏+ او به خاطر گناهش مرد و پسری نداشت.‏ ۴ چرا باید اسم پدرمان به دلیل این که پسری نداشت از میان خاندانش محو شود؟‏ به ما هم مثل برادران پدرمان ملکی بده.‏» ۵ پس موسی شکایت آن‌ها را به حضور یَهُوَه برد.‏+

۶ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۷ ‏«دختران صِلُفِحاد درست می‌گویند.‏ به آن‌ها هم مثل برادران پدرشان ملکی بده و میراثی را که به پدرشان می‌رسید به آن‌ها بده.‏+ ۸ به اسرائیلیان بگو،‏ ‹اگر مردی بمیرد و پسری نداشته باشد،‏ میراث او باید به دخترش برسد.‏ ۹ اگر دختری نداشته باشد،‏ میراثش را به برادرانش بدهید.‏ ۱۰ اگر برادری نداشته باشد،‏ میراثش را به برادران پدرش بدهید.‏ ۱۱ اگر پدرش برادری نداشته باشد،‏ میراثش باید به نزدیک‌ترین خویشاوندش داده شود و آن میراث مال او خواهد شد.‏ اسرائیلیان باید این قانون و حکم قضایی را رعایت کنند،‏ دقیقاً طبق فرمانی که من یَهُوَه خدایتان به موسی داده‌ام.‏›»‏

۱۲ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ «به بالای این کوه عَباریم برو + و از آنجا سرزمینی را که می‌خواهم به قوم اسرائیل بدهم ببین.‏+ ۱۳ بعد از این که آن را دیدی،‏ تو هم مثل برادرت هارون به اجدادت خواهی پیوست،‏*‏+ ۱۴ چون در بیابان صین،‏ هنگامی که قوم با من مخالفت می‌کردند،‏ شما از دستور من سرپیچی کردید و در کنار آب‌های مِریبه + که در قادِش + در بیابان صین قرار دارد،‏+ جلوی قوم به قدّوسیت من احترام نگذاشتید.‏»‏*‏+

۱۵ بعد موسی به یَهُوَه گفت:‏ ۱۶ ‏«ای یَهُوَه،‏ خدایی که به همهٔ انسان‌ها زندگی می‌دهی،‏* خواهش می‌کنم برای این قوم یک رهبر تعیین کن؛‏ ۱۷ کسی که آن‌ها را در همهٔ فعالیت‌هایشان هدایت کند* تا قوم تو،‏ ای یَهُوَه،‏ مثل گوسفندانِ بی‌شبان نباشند.‏» ۱۸ پس یَهُوَه به موسی گفت:‏ «برو و دستت را روی یوشَع پسر نون بگذار + که برای این کار صلاحیت لازم* را دارد.‏ ۱۹ بعد او را پیش اِلعازارِ کاهن و تمام قوم ببر و او را جلوی چشمانشان به عنوان رهبر تعیین کن.‏+ ۲۰ بعضی از اختیارات* خود را به او بده + تا همهٔ قوم اسرائیل از او اطاعت کنند.‏+ ۲۱ او باید در حضور اِلعازارِ کاهن بایستد تا اِلعازار از طرف او به وسیلهٔ اوریم*‏+ از من که یَهُوَه هستم،‏ راهنمایی بخواهد.‏ همگی باید از فرمانی که داده می‌شود* پیروی کنند،‏* یعنی یوشَع و همهٔ قوم اسرائیل.‏»‏*

۲۲ بنابراین موسی دقیقاً طبق فرمان یَهُوَه عمل کرد.‏ او یوشَع را پیش اِلعازارِ کاهن و تمام قوم برد.‏ ۲۳ بعد دست‌هایش را روی او گذاشت و او را به عنوان رهبر قوم تعیین کرد؛‏+ همان طور که یَهُوَه از طریق موسی گفته بود.‏+

۲۸ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به اسرائیلیان این فرمان را بده:‏ ‹شما موظفید که نان* مرا به عنوان هدیه به من تقدیم کنید.‏ هدیه‌هایی را که روی آتش به من تقدیم می‌شود باید در زمان تعیین‌شده تقدیم کنید + تا بوی آن‌ها برای من خوشایند* باشد.‏›‏

۳ ‏«همین طور به آن‌ها بگو،‏ ‹هدیه‌ای که باید هر روز و به طور مرتب روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید،‏+ این است:‏ دو برّهٔ نرِ یک‌ساله و سالم به عنوان قربانی سوختنی.‏ ۴ یکی از برّه‌ها را صبح و دیگری را موقع عصر* تقدیم کنید.‏+ ۵ همراه آن‌ها یک کیلو* آردِ مرغوب را که با یک لیتر* روغن زیتونِ فشرده مخلوط شده است،‏ به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید.‏+ ۶ این است قربانی سوختنی روزانه + که اولین بار در کوه سینا روی آتش به یَهُوَه تقدیم شد تا بوی آن برای او خوشایند* باشد.‏ ۷ همراه با هر برّه،‏ یک لیتر* نوشیدنی الکلی به عنوان هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏+ آن هدیهٔ ریختنی را برای یَهُوَه روی مذبح* بریزید.‏ ۸ دومین برّه را موقع عصر* قربانی کنید.‏ آن را همراه با همان مقدار هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی که صبح تقدیم شد روی آتش تقدیم کنید تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏+

۹ ‏«‹در روز شَبّات*‏+ دو برّهٔ نرِ یک‌ساله و سالم قربانی کنید.‏ همراه آن‌ها باید دو کیلو* آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای و همین طور هدیهٔ ریختنی‌شان تقدیم شود.‏ ۱۰ این قربانی سوختنی باید در روز شَبّات علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ ریختنی آن تقدیم شود.‏+

۱۱ ‏«‹در اولین روز هر ماه* این‌ها را به عنوان قربانی سوختنی به یَهُوَه تقدیم کنید:‏ دو گاو نر،‏* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یک‌ساله و سالم.‏+ ۱۲ هدیهٔ غلّه‌ای + برای هر گاو،‏ سه کیلو و نیم* آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن و برای قوچ،‏+ دو کیلو* آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن است.‏ ۱۳ برای هر برّه هم سه کیلو و نیم* آرد مرغوب مخلوط‌شده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید.‏ این حیوانات باید به عنوان قربانی سوختنی روی آتش به یَهُوَه تقدیم شوند تا بوی آن‌ها برای او خوشایند* باشد.‏+ ۱۴ هدیه‌های ریختنی آن‌ها باید دو لیتر* شراب برای هر گاو،‏+ کمی بیشتر از یک لیتر* شراب برای قوچ + و یک لیتر* شراب برای هر برّه باشد.‏+ این است قربانی سوختنی ماهانه که باید هر ماه در طول سال تقدیم شود.‏ ۱۵ علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ ریختنی آن،‏ یک بزغاله هم باید به عنوان قربانی گناه به یَهُوَه تقدیم شود.‏

۱۶ ‏«‹چهاردهمین روز ماه اول،‏ عید پِسَح برای یَهُوَه است.‏+ ۱۷ در روز پانزدهم آن ماه عیدی برگزار کنید و به مدت هفت روز نان فطیر بخورید.‏+ ۱۸ در روز اول،‏ یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید؛‏ در آن روز نباید هیچ کار سختی انجام دهید.‏*‏ ۱۹ همین طور باید دو گاو نر،‏* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یک‌ساله به عنوان قربانی سوختنی،‏ روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید؛‏ همهٔ این حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۲۰ همراه با هر حیوان،‏ مقداری آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید؛‏+ برای هر گاو،‏ سه کیلو و نیم،‏* برای قوچ،‏ دو کیلو*‏ ۲۱ و برای هر کدام از آن هفت برّه،‏ یک کیلو* تقدیم کنید.‏ ۲۲ یک بز هم به عنوان قربانی گناه برای کفّارهٔ گناهانتان قربانی کنید.‏ ۲۳ این‌ها باید علاوه بر قربانی سوختنی صبحگاهی تقدیم شود که از قربانی‌های سوختنی روزانه است.‏ ۲۴ باید به همین شکل این‌ها را روزانه و به مدت هفت روز به عنوان خوراک* روی آتش تقدیم کنید تا بوی آن‌ها برای یَهُوَه خوشایند* باشد.‏ آن‌ها را همراه با قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ ریختنی‌شان تقدیم کنید.‏ ۲۵ در روز هفتم یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید + و هیچ کار سختی انجام ندهید.‏+

۲۶ ‏«‹در روزی که نوبر محصولتان را تقدیم می‌کنید،‏*‏+ یعنی در عید هفته‌ها*‏+ که از گندم تازه،‏ هدیهٔ غلّه‌ای به یَهُوَه تقدیم می‌کنید،‏+ یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.‏+ ۲۷ در آن روز،‏ این‌ها را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد:‏ دو گاو نر،‏* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یک‌ساله.‏+ ۲۸ برای هدیهٔ غلّه‌ای آن‌ها هم مقداری آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن تقدیم کنید؛‏ برای هر گاو،‏ سه کیلو و نیم،‏* برای قوچ،‏ دو کیلو*‏ ۲۹ و برای هر کدام از آن هفت برّه،‏ یک کیلو* تقدیم کنید.‏ ۳۰ برای کفّارهٔ گناهانتان هم یک بزغاله قربانی کنید.‏+ ۳۱ این قربانی‌ها باید علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی آن تقدیم شود؛‏ همهٔ حیواناتی که قربانی می‌کنید باید سالم باشند.‏+

۲۹ ‏«‹در روز اول ماه هفتم،‏ یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.‏*‏+ در آن روز باید شیپورها را به صدا درآورید + ۲ و این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد:‏ یک گاو نر،‏* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یک‌ساله.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏ ۳ همراه آن‌ها مقداری آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید؛‏ برای گاو سه کیلو و نیم،‏* برای قوچ دو کیلو*‏ ۴ و برای هر کدام از آن هفت برّه یک کیلو.‏*‏ ۵ برای کفّارهٔ گناهانتان هم یک بزغالهٔ نر به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ ۶ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی ماهانه و قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای + و ریختنی‌شان + مطابق روند معمول تقدیم می‌شود.‏ آن قربانی‌ها را روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید تا بویشان برای او خوشایند* باشد.‏

۷ ‏«‹در روز دهم ماه هفتم باید یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید + و به خاطر گناهانتان به خود سختی دهید.‏* در آن روز نباید هیچ کاری انجام دهید.‏+ ۸ این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد:‏ یک گاو نر،‏* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یک‌ساله.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۹ همراه آن‌ها مقداری آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید؛‏ برای گاو سه کیلو و نیم،‏* برای قوچ دو کیلو*‏ ۱۰ و برای هر کدام از آن هفت برّه یک کیلو.‏*‏ ۱۱ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانیِ گناه است که در روز کفّاره همراه با هدیهٔ ریختنی‌اش تقدیم می‌شود،‏+ همچنین علاوه بر قربانی سوختنیِ روزانه است که با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی‌اش تقدیم می‌شود.‏

۱۲ ‏«‹در روز پانزدهم ماه هفتم،‏ یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.‏ برای تمجید یَهُوَه به مدت هفت روز عیدی برگزار کنید.‏+ ۱۳ این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی روی آتش تقدیم کنید + تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد:‏ ۱۳ گاو نر،‏*‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۱۴ همراه آن‌ها مقداری آردِ مرغوب مخلوط‌شده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّه‌ای تقدیم کنید؛‏ برای هر کدام از آن ۱۳ گاو،‏ سه کیلو و نیم* و برای هر کدام از آن ۲ قوچ،‏ دو کیلو*‏ ۱۵ و برای هر کدام از آن ۱۴ برّه،‏ یک کیلو.‏*‏ ۱۶ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۱۷ ‏«‹در روز دوم عید،‏ ۱۲ گاو نر،‏*‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله قربانی کنید.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۱۸ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۱۹ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ غلّه‌ای‌اش است که همراه با هدایای ریختنی تقدیم می‌شوند.‏+

۲۰ ‏«‹در روز سوم عید،‏ ۱۱ گاو نر،‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله قربانی کنید.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۲۱ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۲۲ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۲۳ ‏«‹در روز چهارم عید،‏ ۱۰ گاو نر،‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله قربانی کنید.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۲۴ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۲۵ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۲۶ ‏«‹در روز پنجم عید،‏ ۹ گاو نر،‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله قربانی کنید.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۲۷ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۲۸ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۲۹ ‏«‹در روز ششم عید،‏ ۸ گاو نر،‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله قربانی کنید.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۳۰ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۳۱ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۳۲ ‏«‹در روز هفتم عید،‏ ۷ گاو نر،‏ ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یک‌ساله قربانی کنید.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۳۳ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۳۴ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۳۵ ‏«‹در روز هشتم،‏ یک گردهمایی برای پرستش برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.‏+ ۳۶ این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی روی آتش تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد:‏ یک گاو نر،‏ یک قوچ و هفت برّهٔ نر یک‌ساله.‏ همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.‏+ ۳۷ همراه آن گاوها،‏ قوچ‌ها و برّه‌ها،‏ مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان،‏ هدیهٔ غلّه‌ای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.‏ ۳۸ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید.‏ این‌ها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّه‌ای و ریختنی تقدیم می‌شود.‏+

۳۹ ‏«‹این است قربانی‌هایی که باید در عیدهایتان به یَهُوَه تقدیم کنید؛‏+ آن‌ها باید علاوه بر هدیه‌های نذری + و هدیه‌های داوطلبانه‌تان + باشد که به عنوان قربانی سوختنی + تقدیم می‌کنید.‏ همین طور باید علاوه بر هدیه‌های غلّه‌ای،‏+ هدیه‌های ریختنی + و قربانی‌های شراکتتان باشد.‏›»‏+ ۴۰ موسی همهٔ فرمان‌هایی را که یَهُوَه به او داده بود،‏ به اطلاع اسرائیلیان رساند.‏

۳۰ بعد از آن،‏ موسی به سران طایفه‌های اسرائیل گفت:‏+ «این فرمان یَهُوَه است:‏ ۲ اگر مردی برای یَهُوَه نذر کند + یا سوگند بخورد + که از چیزی یا کاری بپرهیزد،‏ نباید قولش را بشکند،‏+ بلکه باید هر چه را که قول داده است انجام دهد.‏+

۳ ‏«اگر زنی جوان که هنوز در خانهٔ پدرش زندگی می‌کند،‏ برای یَهُوَه نذر کند یا سوگند بخورد که از چیزی یا کاری بپرهیزد ۴ و پدرش از نذر یا سوگند او برای پرهیزکاری باخبر شود و با کارش مخالف نباشد،‏ آن زن باید به همهٔ قول‌ها و سوگندهایش برای پرهیزکاری وفا کند.‏ ۵ اما اگر پدرش از نذر یا سوگند او برای پرهیزکاری باخبر شود و او را منع کند،‏ نذر یا سوگند او باطل می‌شود.‏ یَهُوَه او را خواهد بخشید،‏ چون پدرش او را منع کرده است.‏+

۶ ‏«اگر زنی قبل از ازدواجش نذری کرده باشد یا خودش را با قولی نسنجیده متعهد کرده باشد ۷ و شوهرش از آن باخبر شود و در روزی که آن را می‌شنود با کارش مخالف نباشد،‏ آن زن باید به قول‌ها یا سوگندش برای پرهیزکاری وفا کند.‏ ۸ اما اگر شوهرش در روزی که از آن باخبر می‌شود او را منع کند،‏ می‌تواند نذر یا قول نسنجیدهٔ او* را باطل کند + و یَهُوَه آن زن را خواهد بخشید.‏

۹ ‏«اگر زنی بیوه یا زنی که طلاق گرفته است نذری بکند یا با خودش عهدی ببندد،‏ موظف است به آن عمل کند.‏

۱۰ ‏«اگر زنی در خانهٔ شوهرش نذر کند یا با خودش عهد ببندد که از کاری یا چیزی بپرهیزد ۱۱ و شوهرش از آن باخبر شود و مخالف نباشد و آن را رد نکند،‏ آن زن باید به همهٔ قول‌ها یا تعهدهایش برای پرهیزکاری وفا کند.‏ ۱۲ اما اگر شوهرش در روزی که از نذر یا تعهد او برای پرهیزکاری باخبر می‌شود،‏ اجازه ندهد او به آن عمل کند،‏ نذر یا تعهد آن زن باطل می‌شود.‏+ یَهُوَه او را خواهد بخشید،‏ چون شوهرش به او اجازه نداده است به آن عمل کند.‏ ۱۳ پس شوهرش حق دارد نذر او یا سوگندی را که برای محروم کردن خود خورده است* تأیید یا باطل کند.‏ ۱۴ ولی اگر روزها بگذرد و شوهرش هیچ مخالفتی نکند،‏ در واقع همهٔ قول‌های او یا همهٔ تعهدهایش را برای پرهیزکاری تأیید کرده است،‏ چون وقتی از آن‌ها باخبر شد مخالفتی نکرد.‏ ۱۵ اما اگر شوهرش مدتی بعد از این که از نذر یا تعهد او باخبر شد،‏ آن را باطل کند،‏ پیامدهای تقصیر همسرش به گردن خودش خواهد بود.‏+

۱۶ ‏«این‌ها قانون‌هایی است که یَهُوَه به موسی داد؛‏ یعنی قانون‌هایی در رابطه با ادای نذر و تعهد زنی متأهل یا دختری جوان که هنوز در خانهٔ پدرش زندگی می‌کند.‏»‏

۳۱ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«انتقام قوم اسرائیل را از مِدیانیان بگیر.‏+ بعد از آن می‌میری و به اجداد خودت می‌پیوندی.‏»‏*‏+

۳ بنابراین موسی به قوم اسرائیل گفت:‏ «از بین خودتان مردانی را مجهز کنید تا به جنگ مِدیان بروند* و انتقام یَهُوَه را از آن‌ها بگیرند.‏ ۴ از هر طایفهٔ اسرائیل ۱۰۰۰ نفر برای جنگ* بفرستید.‏» ۵ به این ترتیب از میان هزاران هزار اسرائیلی،‏+ ۱۰۰۰ نفر از هر طایفه انتخاب شدند،‏ یعنی در مجموع ۱۲٬۰۰۰ نفر برای جنگ* مجهز شدند.‏

۶ موسی آن‌ها را که از هر طایفه ۱۰۰۰ نفر بودند،‏ همراه فینِحاس پسر اِلعازارِ کاهن + به جنگ فرستاد.‏ فینِحاس مسئول وسایل مقدّس و شیپورهای جنگی بود.‏+ ۷ آن‌ها طبق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود با مِدیان جنگیدند و همهٔ مردان* مِدیانی را کشتند.‏ ۸ پنج پادشاه مِدیان به نام‌های اِوی،‏ راقِم،‏ صور،‏ حور و رِبَع هم در میان کشته‌شدگان بودند.‏ آن‌ها بَلعام + پسر بِعور را هم با شمشیر کشتند.‏ ۹ اسرائیلیان زنان و کودکان مِدیان را به اسارت گرفتند و همهٔ حیوانات اهلی،‏ دام‌ها و اموالشان را به غنیمت بردند.‏ ۱۰ همین طور تمام شهرهایی را که مِدیانیان در آن‌ها ساکن بودند و همهٔ اردوگاه‌هایشان* را به آتش کشیدند.‏ ۱۱ آن‌ها همه چیز را،‏ چه انسان چه حیوان،‏ به غنیمت گرفتند.‏ ۱۲ بعد اسیران و غنایم جنگی را پیش موسی،‏ اِلعازارِ کاهن و قوم* اسرائیل بردند که در دشت‌های موآب نزدیک رود اردن و شهر اَریحا چادر زده بودند.‏+

۱۳ موسی و اِلعازارِ کاهن و همهٔ رئیسان قوم به استقبال آن‌ها بیرون اردوگاه رفتند.‏ ۱۴ ولی موسی از دست فرماندهان لشکر،‏ یعنی سران گروه‌های هزار نفری و صد نفری که از جنگ* آمده بودند،‏ خشمگین شد.‏ ۱۵ او به آن‌ها گفت:‏ «آیا همهٔ زنان* را زنده نگه داشتید؟‏ ۱۶ این‌ها همان کسانی هستند که به حرف بَلعام گوش دادند و باعث شدند که اسرائیلیان در ماجرای فِعور به یَهُوَه خیانت کنند.‏+ در نتیجه قوم یَهُوَه دچار بلا شد.‏+ ۱۷ پس حالا همهٔ پسران و همین طور همهٔ زنانی را که با مردی همبستر شده‌اند،‏ بکشید.‏ ۱۸ ولی همهٔ دختران جوانی را که با مردی همبستر نشده‌اند،‏+ زنده نگه دارید.‏ ۱۹ بعد،‏ بیرون از اردوگاه به مدت هفت روز چادر بزنید.‏ هر کدام از شما که کسی را کشته یا جسد یکی از کشته‌شدگان را لمس کرده + باید در روز سوم و هفتم،‏ هر کاری که برای پاک شدن لازم است،‏+ هم برای خودش و هم برای اسیرانش انجام دهد.‏ ۲۰ همین طور باید همهٔ لباس‌های خود و هر چیز چرمی و هر چیزی را که از پشم بز یا چوب ساخته شده است،‏ پاک کند.‏»‏*

۲۱ بعد اِلعازارِ کاهن به مردانی که به جنگ رفته بودند گفت:‏ «قانونی که یَهُوَه به موسی داد این است:‏ ۲۲ ‏‹طلا،‏ نقره،‏ مس،‏ آهن،‏ قلع و سرب،‏ ۲۳ یعنی هر چیزی را که در برابر آتش مقاوم است،‏ باید از میان آتش رد کنید و پاک خواهد شد.‏ همین طور باید آن‌ها را با آبی که برای پاکسازی است پاک کنید.‏+ اما هر چیزی را که در برابر آتش مقاوم نیست،‏ باید از درون آن آب رد کنید.‏ ۲۴ در روز هفتم لباس‌های خود را بشویید تا پاک شوید.‏ بعد از آن می‌توانید به اردوگاه داخل شوید.‏›»‏+

۲۵ بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲۶ ‏«با کمک اِلعازارِ کاهن و سران خاندان‌های قوم* لیستی از تمام غنایم جنگی و اسیران تهیه کن و تعداد انسان‌ها و حیوانات را در آن لیست بنویس.‏ ۲۷ بعد آن‌ها* را به دو قسمت تقسیم کن.‏ نصف آن را به کسانی بده که به جنگ رفته بودند و نصف دیگر را به بقیهٔ قوم* بده.‏+ ۲۸ از بین اسیران و گاوها و الاغ‌ها و گوسفندان و بزهایی که به سربازان* دادی،‏ از هر ۵۰۰ تا یکی را به عنوان سهم* یَهُوَه جدا کن.‏ ۲۹ این‌ها را از سهم آن‌ها بگیر و به عنوان هدیه‌ای برای یَهُوَه به اِلعازارِ کاهن بده.‏+ ۳۰ همین طور از بین اسیران و گاوها و الاغ‌ها و گوسفندان و بزها و حیوانات اهلی‌ای که سهم اسرائیلیان شد،‏ از هر ۵۰ تا یکی را جدا کن و به لاویان که نگهداری از خیمهٔ مقدّس یَهُوَه را به عهده دارند،‏ بده.‏»‏+

۳۱ موسی و اِلعازارِ کاهن دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود عمل کردند.‏ ۳۲ غنایمی که سربازان با خودشان آوردند،‏* این‌ها بود:‏ ۶۷۵٬۰۰۰ گوسفند و بز،‏ ۳۳ ۷۲٬۰۰۰ گاو ۳۴ و ۶۱٬۰۰۰ الاغ.‏ ۳۵ همین طور تعداد زنانی که با مردی همبستر نشده بودند + ۳۲٬۰۰۰ نفر بود.‏ ۳۶ نصف غنایمی که به سربازان داده شد،‏ عبارت بود از:‏ ۳۳۷٬۵۰۰ گوسفند و بز ۳۷ که از بین آن‌ها ۶۷۵ گوسفند و بز سهم یَهُوَه بود؛‏ ۳۸ ۳۶٬۰۰۰ گاو که از بین آن‌ها ۷۲ گاو سهم یَهُوَه بود؛‏ ۳۹ ۳۰٬۵۰۰ الاغ که از بین آن‌ها ۶۱ الاغ سهم یَهُوَه بود ۴۰ و همین طور ۱۶٬۰۰۰ انسان که از بین آن‌ها ۳۲ نفر سهم یَهُوَه بود.‏ ۴۱ بعد موسی آن‌ها* را به عنوان هدیه‌ای برای یَهُوَه به اِلعازارِ کاهن داد،‏+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود.‏

۴۲ نصف دیگر غنایم که مال اسرائیلیان بود و موسی آن را از سهم سربازان جدا کرده بود،‏ عبارت بود از:‏ ۴۳ ۳۳۷٬۵۰۰ گوسفند و بز،‏ ۴۴ ۳۶٬۰۰۰ گاو،‏ ۴۵ ۳۰٬۵۰۰ الاغ ۴۶ و همین طور ۱۶٬۰۰۰ انسان.‏ ۴۷ موسی از بین انسان‌ها و حیواناتی که سهم اسرائیلیان بود،‏ از هر ۵۰ تا یکی را جدا کرد و آن‌ها را به لاویان که نگهداری از خیمهٔ مقدّس یَهُوَه را به عهده داشتند،‏ داد؛‏+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود.‏

۴۸ بعد فرماندهان یگان‌های* لشکر اسرائیل،‏+ یعنی سران گروه‌های هزار نفری و صد نفری پیش موسی آمدند ۴۹ و گفتند:‏ «ما خادمانت تمام کسانی را که تحت فرمان ما به جنگ رفته بودند شمرده‌ایم و حتی یک نفر مفقودالاثر هم نداریم.‏+ ۵۰ برای همین می‌خواهیم از چیزهایی که به دست آورده‌ایم،‏ هدیه‌ای به یَهُوَه بدهیم.‏ ما با خودمان اشیای طلا،‏ یعنی پابندها،‏ دستبندها،‏ انگشترها،‏ گوشواره‌ها و زیورآلات دیگری برای یَهُوَه آورده‌ایم تا در حضور او کفّاره‌ای برای ما باشد.‏»‏

۵۱ بنابراین موسی و اِلعازارِ کاهن تمام طلاها،‏ یعنی همهٔ زیورآلات را از آن‌ها قبول کردند.‏ ۵۲ وزن تمام طلاهایی که سران گروه‌های هزار نفری و صد نفری به یَهُوَه هدیه دادند،‏ حدود ۱۹۰ کیلو* بود.‏ ۵۳ به علاوه همهٔ سربازان برای خودشان غنیمت‌هایی گرفته بودند.‏ ۵۴ موسی و اِلعازارِ کاهن طلاها را از سران گروه‌های هزار نفری و صد نفری قبول کردند و آن‌ها را به داخل خیمهٔ ملاقات بردند تا برای قوم اسرائیل یادآور* این باشد که یَهُوَه چطور به آن‌ها کمک کرد.‏*

۳۲ نوادگان* رِئوبین + و نوادگان جاد + دام‌های خیلی زیادی داشتند.‏ آن‌ها متوجه شدند که زمین‌های یَعزیر + و جِلعاد منطقه‌های مناسبی برای پرورش دام‌ها هستند.‏ ۲ بنابراین نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین پیش موسی و اِلعازارِ کاهن و رئیسان قوم رفتند و گفتند:‏ ۳ ‏«ما متوجه شده‌ایم که عَطاروت،‏ دیبون،‏ یَعزیر،‏ نِمره،‏ حِشبون،‏+ اِلِعاله،‏ سِبام،‏ نِبو + و بِعون،‏+ ۴ یعنی منطقه‌هایی که یَهُوَه آن‌ها را به دست قوم اسرائیل داد،‏*‏+ جاهای مناسبی برای پرورش دام‌ها هستند و ما خادمانت دام‌های زیادی داریم.‏»‏+ ۵ آن‌ها در ادامه گفتند:‏ «اگر ما مورد لطفت قرار گرفته‌ایم،‏ آن منطقه‌ها را به خادمانت بده تا صاحب آن‌ها باشیم.‏ لطفاً ما را مجبور نکن که به آن طرف رود اردن* برویم.‏»‏

۶ بعد موسی به نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین گفت:‏ «آیا منظورتان این است که شما اینجا بمانید و برادرانتان به جنگ بروند؟‏ ۷ چرا می‌خواهید کاری کنید که قوم اسرائیل دلسرد شوند و نخواهند به سرزمینی بروند که یَهُوَه حتماً به آن‌ها می‌دهد؟‏ ۸ این همان کاری است که پدرانتان کردند.‏ وقتی من آن‌ها را برای دیدن آن سرزمین،‏ از قادِش‌بَرنِع فرستادم،‏+ ۹ آن‌ها به درّهٔ* اِشکول رفتند + و آن سرزمین را دیدند؛‏ اما کاری کردند که قوم اسرائیل دلسرد شوند و نخواهند به سرزمینی بروند که یَهُوَه می‌خواست به آن‌ها بدهد.‏+ ۱۰ در آن روز یَهُوَه آنقدر خشمگین شد که این طور قسم خورد:‏+ ۱۱ ‏‹هیچ کدام از افراد ۲۰ ساله به بالا که از مصر بیرون آمدند،‏ سرزمینی را که قسم خوردم به ابراهیم،‏ اسحاق و یعقوب بدهم،‏+ نخواهند دید،‏+ چون با تمام دل و جان از من اطاعت* نکردند.‏ ۱۲ البته کالیب + پسر یِفُنّهٔ قِنِزّی و یوشَع + پسر نون آن سرزمین را خواهند دید،‏ چون آن‌ها با تمام دل و جان از من که یَهُوَه هستم اطاعت کرده‌اند.‏›‏+ ۱۳ بنابراین یَهُوَه شدیداً از قوم اسرائیل خشمگین شد و کاری کرد که آن‌ها ۴۰ سال در بیابان سرگردان باشند،‏+ تا این که همهٔ آن نسل که از دید یَهُوَه شرارت کرده بودند،‏ از بین رفتند.‏+ ۱۴ حالا ای نسل گناهکار،‏ شما هم در جای پای پدرانتان قدم گذاشته‌اید و باعث شده‌اید خشم سوزان یَهُوَه از اسرائیل بیشتر شود.‏ ۱۵ اگر شما از او اطاعت نکنید،‏* او قوم اسرائیل را دوباره در بیابان رها خواهد کرد و به این ترتیب شما باعث نابودی همهٔ قوم خواهید شد.‏»‏

۱۶ مدتی بعد،‏ نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین پیش موسی رفتند و گفتند:‏ «بگذار در اینجا آغل‌هایی از سنگ برای دام‌هایمان و شهرهایی برای فرزندانمان بسازیم.‏ ۱۷ اما ما خودمان را برای جنگ آماده می‌کنیم + و جلوتر از بقیهٔ اسرائیلیان می‌رویم تا آن‌ها را به مقصدشان برسانیم.‏ در این میان فرزندانمان در شهرهای حصاردار زندگی می‌کنند تا از ساکنان آن سرزمین در امان باشند.‏ ۱۸ ما تا وقتی که تک‌تک اسرائیلیان زمین خود را به عنوان میراث نگرفته‌اند،‏ به خانه‌هایمان برنمی‌گردیم.‏+ ۱۹ ما مثل آن‌ها در آن طرف رود اردن زمینی* نخواهیم گرفت،‏ چون زمین‌هایی در شرق رود اردن به ما به میراث رسیده است.‏»‏+

۲۰ موسی در جواب آن‌ها گفت:‏ «در حضور یَهُوَه خودتان را برای جنگ مسلّح کنید + ۲۱ و در حضور یَهُوَه که دشمنانش را از جلوی خودش فراری می‌دهد،‏+ با سلاح‌هایتان به آن طرف رود اردن بروید ۲۲ و با کمک یَهُوَه* آن سرزمین را به تصرّف درآورید.‏+ اگر این کار را بکنید می‌توانید برگردید + و در حضور یَهُوَه و قوم اسرائیل دیگر گناهی به گردن نخواهید داشت.‏ آن وقت،‏ این سرزمین در حضور یَهُوَه مال شما خواهد شد.‏+ ۲۳ ولی اگر این کار را نکنید،‏ نسبت به یَهُوَه گناه کرده‌اید و مطمئن باشید که برای گناهتان جوابگو خواهید بود.‏ ۲۴ حالا بروید و شهرهایی برای فرزندانتان و آغل‌هایی برای گله‌هایتان بسازید + و به قولی که داده‌اید عمل کنید.‏»‏

۲۵ نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین به موسی گفتند:‏ «ای سَرور،‏ ما خادمانت از فرمان تو اطاعت خواهیم کرد.‏ ۲۶ فرزندان،‏ زنان،‏ دام‌ها و همهٔ حیوانات اهلی‌مان،‏ در شهرهای جِلعاد خواهند ماند،‏+ ۲۷ ولی ما خادمانت خودمان را مسلّح می‌کنیم و به آن طرف رود اردن می‌رویم تا همان طور که تو ای سَرورمان گفته‌ای،‏ برای یَهُوَه بجنگیم.‏»‏+

۲۸ پس موسی به اِلعازارِ کاهن و یوشَع پسر نون و سران خاندان‌های طایفه‌های اسرائیل فرمانی داد.‏ ۲۹ موسی به آن‌ها گفت:‏ «اگر نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین،‏ یعنی همهٔ کسانی که در حضور یَهُوَه برای جنگ مسلّح شده‌اند،‏ همراه شما به آن طرف رود اردن بیایند و شما آن سرزمین را تصرّف کنید،‏ آن وقت باید سرزمین جِلعاد را به آن‌ها بدهید.‏+ ۳۰ اما اگر مسلّح نشوند و همراه شما به آن طرف رود اردن نیایند،‏ آن وقت باید در بین شما در سرزمین کنعان ساکن شوند.‏»‏

۳۱ نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین در جواب موسی گفتند:‏ «ما خادمانت همان کاری را که یَهُوَه گفته است،‏ انجام می‌دهیم.‏ ۳۲ خودمان را مسلّح می‌کنیم و در حضور یَهُوَه به کنعان در آن طرف رود اردن می‌رویم،‏+ اما میراث ما از زمین‌های سمت شرقی رود اردن خواهد بود.‏» ۳۳ پس موسی قلمروی حکمرانی سیحون پادشاه اَموریان + و قلمروی حکمرانی عوج پادشاه باشان را،‏+ یعنی همهٔ زمین‌ها،‏ شهرها و روستاهای آن منطقه‌ها را به نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین + و نصف طایفهٔ مَنَسّی،‏+ پسر یوسِف داد.‏»‏

۳۴ بنابراین نوادگان جاد این شهرها را ساختند:‏* دیبون،‏+ عَطاروت،‏+ عَروعیر،‏+ ۳۵ عَطروت‌شوفان،‏ یَعزیر،‏+ یُجبِها،‏+ ۳۶ بِیت‌نِمره + و بِیت‌هاران.‏+ آن‌ها اطراف آن شهرها حصار کشیدند و در آن‌ها آغل‌هایی از سنگ برای گوسفندان و بزهایشان درست کردند.‏ ۳۷ نوادگان رِئوبین هم این شهرها را ساختند:‏ حِشبون،‏+ اِلِعاله،‏+ قَریه‌تایِم،‏+ ۳۸ نِبو + و بَعَل‌مِعون + (‏اسم‌هایشان عوض شده است)‏ و سِبمه.‏ آن‌ها اسم شهرهایی را که بازسازی کردند تغییر دادند.‏

۳۹ نوادگان ماخیر،‏+ پسر مَنَسّی به جِلعاد حمله کردند و آن را به تصرّف درآوردند و اَموریان را از آنجا بیرون کردند.‏ ۴۰ بنابراین موسی جِلعاد* را به ماخیر،‏ پسر مَنَسّی داد و او در آنجا ساکن شد.‏+ ۴۱ یائیر،‏ پسر مَنَسّی هم به اَموریان* حمله کرد و روستاهای چادرنشین آن‌ها را به تصرّف درآورد و آن روستاها را حَووت‌یائیر* نامید.‏+ ۴۲ نوبَح هم به شهر قِنات حمله کرد و آن را با روستاهای اطرافش* تصرّف کرد و آن را نوبَح که اسم خودش بود نامید.‏

۳۳ مراحل سفر قوم اسرائیل از روزی که تحت هدایت موسی و هارون + با یگان‌هایشان*‏+ از سرزمین مصر بیرون آمدند،‏+ در ادامه آمده است.‏ ۲ موسی طبق دستور یَهُوَه سفرهای آن‌ها را از نقطهٔ شروع،‏ مرحله به مرحله ثبت کرد.‏ مراحل سفر آن‌ها از جایی به جای دیگر این بود:‏+ ۳ آن‌ها در روز پانزدهم ماه اول،‏+ یعنی درست یک روز بعد از عید پِسَح*‏+ از شهر رَمِسیس + کوچ کردند و جلوی چشم همهٔ مصریان پیروزمندانه* از مصر بیرون آمدند.‏ ۴ در این میان،‏ مصریان همهٔ نخست‌زادگانشان را که یَهُوَه کشته بود دفن می‌کردند،‏+ چون یَهُوَه در حین داوری خدایان مصریان،‏ آن‌ها را کشته بود.‏+

۵ به این ترتیب،‏ اسرائیلیان رَمِسیس را ترک کردند و در سُکّوت چادر زدند.‏+ ۶ سپس از سُکّوت کوچ کردند و در ایتام که کنار بیابان است چادر زدند.‏+ ۷ بعد،‏ از ایتام کوچ کردند و به عقب برگشتند.‏ آن‌ها به سمت فیهاحیروت که روبروی بَعَل‌صِفون است رفتند + و مقابل مِجدُل چادر زدند.‏+ ۸ از فیهاحیروت هم کوچ کردند و از میان دریا گذشتند + تا به بیابان رسیدند.‏+ آن‌ها برای سه روز در بیابان ایتام سفر کردند + و بعد در ماره چادر زدند.‏+

۹ بعد،‏ از ماره کوچ کردند و به ایلیم رسیدند که در آنجا ۱۲ چشمهٔ آب و ۷۰ درخت خرما بود،‏ پس در آنجا چادر زدند.‏+ ۱۰ از ایلیم هم کوچ کردند و کنار دریای سرخ چادر زدند.‏ ۱۱ سپس از کنار دریای سرخ کوچ کردند و در بیابان سین چادر زدند.‏+ ۱۲ از بیابان سین هم کوچ کردند و در دُفقه چادر زدند.‏ ۱۳ بعد،‏ از دُفقه کوچ کردند و در اَلوش چادر زدند.‏ ۱۴ سپس از اَلوش کوچ کردند و در رِفیدیم چادر زدند؛‏+ در آنجا آبی وجود نداشت که قوم بنوشند.‏ ۱۵ از رِفیدیم هم کوچ کردند و در بیابان سینا چادر زدند.‏+

۱۶ بعد،‏ از بیابان سینا کوچ کردند و در قِبروت‌هَتّاوه چادر زدند.‏+ ۱۷ از قِبروت‌هَتّاوه هم کوچ کردند و در حَضیروت چادر زدند.‏+ ۱۸ سپس از حَضیروت کوچ کردند و در ریتمه چادر زدند.‏ ۱۹ از ریتمه هم کوچ کردند و در رِمّون‌فِرِص چادر زدند.‏ ۲۰ بعد،‏ از رِمّون‌فِرِص کوچ کردند و در لِبنه چادر زدند.‏ ۲۱ سپس از لِبنه کوچ کردند و در ریسّه چادر زدند.‏ ۲۲ از ریسّه هم کوچ کردند و در قِهیلاته چادر زدند.‏ ۲۳ بعد،‏ از قِهیلاته کوچ کردند و نزدیک کوه شافِر چادر زدند.‏

۲۴ از کوه شافِر هم کوچ کردند و در حَراده چادر زدند.‏ ۲۵ از حَراده هم کوچ کردند و در مَقهیلوت چادر زدند.‏ ۲۶ سپس از مَقهیلوت کوچ کردند + و در تاحَت چادر زدند.‏ ۲۷ بعد،‏ از تاحَت کوچ کردند و در تارَح چادر زدند.‏ ۲۸ از تارَح هم کوچ کردند و در میتقه چادر زدند.‏ ۲۹ سپس از میتقه کوچ کردند و در حَشمونه چادر زدند.‏ ۳۰ از حَشمونه هم کوچ کردند و در مُسیروت چادر زدند.‏ ۳۱ بعد،‏ از مُسیروت کوچ کردند و در بنی‌یَعَقان چادر زدند.‏+ ۳۲ از بنی‌یَعَقان هم کوچ کردند و در حورهاجِدجاد چادر زدند.‏ ۳۳ سپس از حورهاجِدجاد کوچ کردند و در یُطباتا چادر زدند.‏+ ۳۴ از یُطباتا هم کوچ کردند و در عَبرونه چادر زدند.‏ ۳۵ بعد،‏ از عَبرونه کوچ کردند و در عِصیون‌جِبِر چادر زدند.‏+ ۳۶ از عِصیون‌جِبِر هم کوچ کردند و در بیابان صین،‏ یعنی در قادِش چادر زدند.‏+

۳۷ سپس از قادِش کوچ کردند و کنار کوه هور + که در مرز سرزمین اَدوم قرار دارد چادر زدند.‏ ۳۸ هارونِ کاهن به دستور یَهُوَه به بالای کوه هور رفت و در روز اول ماه پنجم،‏ یعنی در چهلمین سالِ خروج اسرائیلیان از سرزمین مصر در آنجا مرد.‏+ ۳۹ هارون ۱۲۳ ساله بود که در کوه هور مرد.‏

۴۰ در این میان،‏ پادشاه کنعانیِ عَراد که در نِگِب* در سرزمین کنعان زندگی می‌کرد،‏+ از آمدن اسرائیلیان باخبر شد.‏

۴۱ مدتی بعد،‏ اسرائیلیان از کوه هور کوچ کردند + و در صَلمونه چادر زدند.‏ ۴۲ سپس از صَلمونه کوچ کردند و در فونون چادر زدند.‏ ۴۳ از فونون هم کوچ کردند و در اوبوت چادر زدند.‏+ ۴۴ بعد،‏ از اوبوت کوچ کردند و در عیِه‌عَباریم* در مرز موآب چادر زدند.‏+ ۴۵ از عِییم* هم کوچ کردند و در دیبون‌جاد چادر زدند.‏+ ۴۶ سپس از دیبون‌جاد کوچ کردند و در عَلمون‌دِبلاتایِم چادر زدند.‏ ۴۷ از عَلمون‌دِبلاتایِم هم کوچ کردند و در منطقهٔ کوهستانی عَباریم،‏+ روبروی نِبو چادر زدند.‏+ ۴۸ سرانجام از منطقهٔ کوهستانی عَباریم کوچ کردند و در دشت‌های موآب چادر زدند که در کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا قرار دارد.‏+ ۴۹ آن‌ها در دشت‌های موآب به سفرشان ادامه دادند و در امتداد رود اردن از بِیت‌یِشیموت تا آبِل‌شِطّیم + در جاهای مختلف چادر می‌زدند.‏

۵۰ یَهُوَه در دشت‌های موآب که در کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحاست،‏ به موسی گفت:‏ ۵۱ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹وقتی از رود اردن عبور کردید و به سرزمین کنعان رسیدید،‏+ ۵۲ باید همهٔ ساکنان آن سرزمین را بیرون کنید و همهٔ بت‌های سنگی + و مجسمه‌های فلزی‌شان را + از بین ببرید؛‏ همین طور باید پرستشگاه‌هایی را که در آنجا بت‌هایشان را می‌پرستند* خراب کنید.‏+ ۵۳ آن سرزمین را تصرّف کنید و در آن زندگی کنید،‏ چون من حتماً آن را به شما خواهم داد تا مال شما باشد.‏+ ۵۴ سرزمین را با قرعه انداختن بین خانواده‌هایتان تقسیم کنید.‏+ به خانواده‌های* بزرگ‌تر میراث بیشتر و به خانواده‌های* کوچک‌تر میراث کمتری بدهید.‏+ پس همهٔ شما میراثتان را از طریق قرعه انداختن می‌گیرید.‏ ملکی که به میراث می‌گیرید،‏ بر اساس طایفه‌تان* به شما داده خواهد شد.‏+

۵۵ ‏«‹اما اگر ساکنان سرزمین کنعان را بیرون نکنید،‏+ آن‌هایی که زنده نگه داشته‌اید مثل خار در چشمتان و مثل تیغ در بدنتان* خواهند بود و در سرزمینی که در آن زندگی خواهید کرد،‏ دشمن شما خواهند شد.‏+ ۵۶ اگر بیرونشان نکنید،‏ من بلایی را که می‌خواستم بر سر آن‌ها بیاورم،‏ بر سر شما می‌آورم!‏›»‏+

۳۴ یَهُوَه به موسی گفت:‏ ۲ ‏«این دستورالعمل را به اسرائیلیان بده:‏ ‹وقتی به سرزمین کنعان داخل می‌شوید،‏+ یعنی به سرزمینی که به شما به میراث خواهد رسید،‏ مرزهای آن سرزمین را این طور تعیین کنید:‏+

۳ ‏«‹مرز جنوبی شما در امتداد بیابان صین خواهد بود که در کنار اَدوم قرار دارد.‏ این مرز از ساحل* دریای نمک* در شرق شروع خواهد شد + ۴ و از جنوب گردنهٔ عَقرَبّیم + خواهد گذشت و به طرف صین پیش خواهد رفت.‏ بعد،‏ از جنوب قادِش‌بَرنِع + خواهد گذشت و از آنجا به طرف حَصَراَدّار + خواهد رفت و تا عَصمون ادامه پیدا خواهد کرد.‏ ۵ از عَصمون هم به طرف درّهٔ* مصر پیش خواهد رفت* و به دریای بزرگ*‏+ ختم خواهد شد.‏

۶ ‏«‹مرز غربی شما ساحل دریای بزرگ* خواهد بود.‏ این مرز غربی شما خواهد بود.‏+

۷ ‏«‹مرز شمالی شما این خواهد بود:‏ از دریای بزرگ تا کوه هور مرزی تعیین کنید.‏ ۸ آن مرز از کوه هور تا گذرگاه حَمات*‏+ ادامه خواهد داشت.‏ دورترین نقطهٔ* این مرز صِدَد + خواهد بود.‏ ۹ بعد،‏ از زِفرون خواهد گذشت و به حَصَرعینان + ختم خواهد شد.‏ این مرز شمالی شما خواهد بود.‏

۱۰ ‏«‹مرز شرقی شما از حَصَرعینان شروع خواهد شد و تا شِفام ادامه خواهد داشت.‏ ۱۱ بعد،‏ از شِفام تا رِبله* که در شرق عَیِن قرار دارد پیش خواهد رفت.‏ از آنجا به سمت جنوب ادامه خواهد داشت و به آن طرف دامنهٔ تپه‌هایی خواهد رسید که در سمت شرقی دریاچهٔ کِنِرِت*‏+ قرار دارد.‏ ۱۲ بعد در امتداد رود اردن پیش خواهد رفت و به دریای نمک* ختم خواهد شد.‏+ این‌ها مرزهای سرزمین شما خواهد بود.‏›»‏+

۱۳ موسی به اسرائیلیان گفت:‏ «این سرزمین را باید با قرعه انداختن بین خودتان تقسیم کنید؛‏+ سرزمینی که به فرمان یَهُوَه باید به نُه طایفه و نیم* داده شود،‏ ۱۴ چون میراث طایفهٔ رِئوبین و طایفهٔ جاد و نصف طایفهٔ مَنَسّی از قبل به آن‌ها داده شده بود.‏+ ۱۵ این دو طایفه و نیم،‏ قبلاً میراثشان را در شرق رود اردن گرفته بودند که نزدیک شهر اَریحا و رو به طلوع آفتاب قرار دارد.‏»‏+

۱۶ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۱۷ ‏«اِلعازارِ کاهن + و یوشَع پسر نون + موظفند سرزمینی را که به شما داده خواهد شد،‏ بین شما تقسیم کنند.‏ ۱۸ از هر طایفه یک رئیس انتخاب کن تا در کار تقسیم سرزمین به آن‌ها کمک کند.‏+ ۱۹ این رئیسان عبارتند از:‏ کالیب پسر یِفُنّه + از طایفهٔ یهودا؛‏+ ۲۰ شِموئیل پسر عَمّیهود از طایفهٔ شَمعون؛‏+ ۲۱ اِلیداد پسر کیسلون از طایفهٔ بنیامین؛‏+ ۲۲ بُقّی پسر یُجلی از طایفهٔ دان؛‏+ ۲۳ حَنّی‌ئیل پسر ایفود از طایفهٔ مَنَسّی + از نسل* یوسِف؛‏+ ۲۴ قِموئیل پسر شِفطان از طایفهٔ اِفرایِم؛‏+ ۲۵ اِلیصافان پسر فَرناک از طایفهٔ زِبولون؛‏+ ۲۶ فَلطی‌ئیل پسر عَزّان از طایفهٔ یِساکار؛‏+ ۲۷ اَخیهود پسر شِلومی از طایفهٔ اَشیر؛‏+ ۲۸ و فِدَه‌ئیل پسر عَمّیهود از طایفه نَفتالی.‏»‏+ ۲۹ این‌ها اسم کسانی است که به فرمان یَهُوَه موظف بودند سرزمین کنعان را بین اسرائیلیان تقسیم کنند.‏+

۳۵ یَهُوَه در دشت‌های موآب،‏ کنار رود اردن + و نزدیک شهر اَریحا،‏ به موسی گفت:‏ ۲ ‏«به اسرائیلیان دستور بده تا از میراثی که به آن‌ها می‌رسد،‏+ شهرهایی* را با چراگاه‌های اطرافشان به لاویان بدهند.‏+ ۳ لاویان باید در آن شهرها زندگی کنند و آن چراگاه‌ها برای گله‌ها،‏ دام‌ها و بقیهٔ حیواناتشان خواهد بود.‏ ۴ چراگاه‌های هر شهری که به لاویان می‌دهید،‏ باید از دیوارهای اطراف شهر تا شعاع ۴۴۵ متر* باشد.‏ ۵ بنابراین بیرون از شهر در ضلع شرقی ۸۹۰ متر،‏* در ضلع جنوبی ۸۹۰ متر،‏ در ضلع غربی ۸۹۰ متر و در ضلع شمالی ۸۹۰ متر اندازه بگیرید،‏ طوری که شهر در وسط قرار بگیرد.‏ به این شکل محوطهٔ چراگاه‌های شهرهای لاویان را تعیین کنید.‏

۶ ‏«شش شهر را به عنوان شهر پناهگاه به لاویان بدهید + تا اگر کسی به قتل متهم شود،‏ بتواند به آنجا فرار کند.‏+ علاوه بر آن‌ها ۴۲ شهر دیگر هم به آن‌ها بدهید.‏ ۷ پس در مجموع ۴۸ شهر با چراگاه‌هایشان به لاویان داده شود.‏+ ۸ شهرهایی که به آن‌ها می‌دهید باید از املاک اسرائیلیان + گرفته شود.‏ طایفه‌های* بزرگ‌تر باید شهرهای بیشتر و طایفه‌های* کوچک‌تر باید شهرهای کمتری به لاویان بدهند.‏+ هر طایفه* باید متناسب با میراثی که می‌گیرد،‏ بعضی از شهرهایش را به لاویان بدهد.‏»‏

۹ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت:‏ ۱۰ ‏«به اسرائیلیان بگو،‏ ‹وقتی از رود اردن عبور کردید و به سرزمین کنعان رسیدید،‏+ ۱۱ باید شهرهای مناسبی به عنوان شهر پناهگاه برای خودتان تعیین کنید تا هر کسی که به طور غیرعمد شخصی را کشته است بتواند به آنجا فرار کند.‏+ ۱۲ قاتل باید به این شهرها پناه ببرد تا بتواند قبل از محاکمه‌اش در حضور قاضی‌ها*‏+ از مدعی خونِ مقتول در امان بماند و کشته نشود.‏+ ۱۳ پس شش شهر از شهرهایی که به لاویان می‌دهید برای شما پناهگاه خواهند بود.‏ ۱۴ سه شهر در شرق رود اردن + و سه شهر در سرزمین کنعان + به آن‌ها بدهید تا شهرهای پناهگاه باشند.‏ ۱۵ این شش شهر،‏ هم برای اسرائیلیان و هم برای غریبان و مهاجران ساکن اسرائیل + پناهگاه خواهند بود تا اگر کسی به طور غیرعمد شخصی را کشت،‏ بتواند به آنجا فرار کند.‏+

۱۶ ‏«‹اما اگر کسی با یک تکه آهن شخصی را بزند و او بمیرد،‏ قاتل است و باید کشته شود.‏+ ۱۷ یا اگر او را با سنگی که می‌تواند باعث مرگ شود،‏ بزند و او بمیرد،‏ آن شخص قاتل است و باید کشته شود.‏ ۱۸ یا اگر او را با یک تکه چوب که می‌تواند باعث مرگ شود،‏ بزند و او بمیرد،‏ آن شخص قاتل است و باید کشته شود.‏

۱۹ ‏«‹مدعی خونِ مقتول وقتی قاتل را می‌بیند باید خودش او را بکشد.‏ ۲۰ اگر کسی از روی تنفر شخصی را هل دهد یا با نیّت بد* چیزی به طرف او پرتاب کند و باعث مرگ او شود،‏+ ۲۱ یا اگر از روی تنفر مشتی به او بزند و او بمیرد،‏ آن شخص باید کشته شود،‏ چون قاتل است؛‏ مدعی خونِ مقتول وقتی قاتل را می‌بیند باید او را بکشد.‏

۲۲ ‏«‹اما اگر کسی تصادفی و بدون حس تنفر شخصی را هل دهد یا بدون نیّت بد* چیزی به طرف او پرتاب کند + ۲۳ یا بدون این که او را ببیند باعث شود سنگی* روی او بیفتد و او بمیرد،‏ از آنجا که آن شخص دشمن او نبوده و قصد صدمه زدن به او را نداشته است،‏ ۲۴ قاضی‌ها* باید بر اساس این قوانین،‏ بین او و مدعی خونِ مقتول قضاوت کنند.‏+ ۲۵ بعد قاضی‌ها* باید قاتل را از دست مدعی خونِ مقتول نجات دهند و او را به شهر پناهگاهی که به آن فرار کرده بود برگردانند.‏ او باید تا زمان مرگ کاهن اعظم که با روغن مقدّس مسح شده است + در آن شهر زندگی کند.‏

۲۶ ‏«‹اما اگر قاتل از شهر* پناهگاهی که به آن فرار کرده بود بیرون برود ۲۷ و مدعی خونِ مقتول او را بیرون شهر* پیدا کند و او را بکشد،‏ خونی به گردن نخواهد داشت؛‏ ۲۸ چون قاتل باید تا زمان مرگ کاهن اعظم در شهر پناهگاهش بماند،‏ ولی بعد از مرگ کاهن اعظم می‌تواند به ملک و خانهٔ خود برگردد.‏+ ۲۹ در هر جایی که زندگی می‌کنید این‌ها قانون‌هایی هستند که شما و نسل‌های آینده‌تان باید هنگام قضاوت به آن‌ها عمل کنید.‏

۳۰ ‏«‹اگر کسی شخصی را بکشد و بیشتر از یک شاهد علیه او شهادت* دهند،‏+ او باید به جرم قتل کشته شود.‏+ اما اگر فقط یک نفر علیه کسی شهادت دهد،‏ او نباید کشته شود.‏ ۳۱ برای نجات جان قاتلی که مستحق مرگ است،‏ خون‌بهایی* قبول نکنید،‏ چون او باید کشته شود.‏+ ۳۲ همین طور برای آزادی کسی که به شهر پناهگاه فرار کرده است،‏ بهایی قبول نکنید؛‏ چون او اجازه ندارد قبل از مرگ کاهن اعظم به ملک و خانهٔ خودش برگردد و در آنجا زندگی کند.‏

۳۳ ‏«‹سرزمینی را که در آن زندگی می‌کنید آلوده نکنید،‏ چون ریختن خون،‏ سرزمین را آلوده می‌کند.‏+ هیچ کفّاره‌ای برای خونی که بر زمین ریخته شده است وجود ندارد،‏ مگر این که خون کسی که آن را ریخت،‏ ریخته شود.‏+ ۳۴ سرزمینی را که در آن زندگی می‌کنید و من در آن ساکنم،‏ ناپاک نکنید؛‏ چون من که یَهُوَه هستم در میان قوم اسرائیل ساکنم.‏›»‏+

۳۶ سران خاندان‌های نسل جِلعاد (‏جِلعاد پسر ماخیر + و نوهٔ مَنَسّی از نسل یوسِف بود)‏ پیش موسی و رئیسان،‏ یعنی سران طایفه‌های اسرائیل رفتند ۲ و گفتند:‏ «ای سَرور ما،‏ یَهُوَه به تو فرمان داد که این سرزمین را با قرعه انداختن به اسرائیلیان به میراث بدهی؛‏+ و تو ای سَرور به فرمان یَهُوَه گفتی که میراث برادرمان صِلُفِحاد باید به دخترانش داده شود.‏+ ۳ اما اگر آن‌ها با مردان طایفهٔ دیگری* ازدواج کنند،‏ میراثشان از میراث اجدادی ما کم می‌شود و به میراث طایفه‌ای که با مردان آن ازدواج کرده‌اند اضافه می‌شود.‏ به این ترتیب ما بخشی از زمینی را که به ما به میراث رسیده است،‏ از دست خواهیم داد.‏ ۴ همین طور وقتی سال یوبیل*‏+ برای قوم اسرائیل می‌رسد،‏ میراث آن زنان برای همیشه مال طایفه‌ای می‌شود که با مردان آن طایفه ازدواج کرده‌اند.‏ به این ترتیب،‏ میراث آن‌ها از میراث طایفهٔ اجدادی ما کم خواهد شد.‏»‏

۵ بعد موسی به دستور یَهُوَه به اسرائیلیان فرمان داد و گفت:‏ «طایفهٔ مَنَسّی از نسل یوسِف درست می‌گویند.‏ ۶ یَهُوَه در خصوص دختران صِلُفِحاد این فرمان را داده است:‏ ‹آن‌ها حق دارند با هر کسی که بخواهند ازدواج کنند،‏ ولی به شرط این که آن مردان از خانواده‌های طایفهٔ پدرشان باشند.‏ ۷ میراث اسرائیلیان نباید از طایفه‌ای به طایفهٔ دیگر داده شود،‏ چون هر کدام از اسرائیلیان باید میراث طایفهٔ اجدادی خود را نگه دارد.‏ ۸ دخترانی که در یکی از طایفه‌های اسرائیل وارث زمین هستند،‏ باید با مردانی ازدواج کنند که از طایفهٔ پدرشان هستند.‏+ به این ترتیب،‏ اسرائیلیان می‌توانند میراث اجدادی‌شان را نگه دارند.‏ ۹ پس هیچ میراثی نباید از طایفه‌ای به طایفهٔ دیگر منتقل شود،‏ چون هر طایفهٔ اسرائیل باید میراث خودش را نگه دارد.‏›»‏

۱۰ دختران صِلُفِحاد دقیقاً طبق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود عمل کردند.‏+ ۱۱ بنابراین مَحله،‏ تِرصه،‏ حُجله،‏ مِلکه و نوعه که دختران صِلُفِحاد بودند + با پسرعموهای خود ازدواج کردند.‏ ۱۲ به این ترتیب آن‌ها با مردانی از طایفهٔ مَنَسّی پسر یوسِف ازدواج کردند تا میراثشان در طایفهٔ پدری‌شان باقی بماند.‏

۱۳ این‌ها احکام قضایی و فرمان‌هایی است که یَهُوَه در دشت‌های موآب،‏ کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا،‏ از طریق موسی به قوم اسرائیل داد.‏+

تحت‌اللفظی:‏ «پسران اسرائیل.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خیمهٔ مقدّس آن شهادت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «غریبه‌ای،‏» منظور کسی است که از طایفهٔ لاوی نیست.‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکر.‏»‏

یا:‏ «و نزدیک پرچم خود.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خیمهٔ مقدّس آن شهادت.‏»‏

یا:‏ «محافظت؛‏ انجام خدمت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خیمهٔ مقدّس آن شهادت.‏»‏

یا:‏ «علامت؛‏ تابلو.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دستانشان پر شده بود.‏»‏

اسم دیگر برای خیمهٔ ملاقات.‏

این واژه در زبان اصلی با کلمهٔ عبری نتینیم که در عِزرا ۲:‏۴۳ آمده در ارتباط است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «غریبه‌ای.‏» منظور کسی است که از خاندان هارون نیست.‏

تحت‌اللفظی:‏ «همهٔ نخست‌زادگان اسرائیلیان که رَحِم را باز می‌کنند.‏»‏

یا:‏ «تقدیس کردم.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌هایشان.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌هایشان.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌هایشان.‏»‏

یا:‏ «خانواده.‏»‏

یا:‏ «خانواده.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خاندان پدری خانواده‌های.‏»‏

این پرده خیمهٔ مقدّس را به دو بخش تقسیم می‌کرد.‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خاندان پدری خانواده‌های.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «غریبه‌ای،‏» منظور کسی است که از طایفهٔ لاوی نیست.‏

یا:‏ «پرداخت بهای رهایی.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «پنج شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «بر اساس شِکِل مقدّس.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «هر شِکِل معادل ۲۰ قیراط است.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «پرداخت بهای رهایی.‏»‏

یا:‏ «بهای رهایی.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۳۶۵ شِکِل مطابق شِکِل مقدّس.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «بهای رهایی.‏»‏

یا:‏ «کلمه.‏» تحت‌اللفظی:‏ «دهان.‏»‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

یا:‏ «چراغ‌خاموش‌کن‌ها.‏»‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

یا:‏ «چوب؛‏ الوار.‏»‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

یا:‏ «چوب؛‏ الوار.‏»‏

یا:‏ «خاکستر چرب.‏» منظور خاکستری است که با چربی قربانی‌ها مخلوط شده است.‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «بار.‏»‏

یا:‏ «خیمهٔ مقدّس.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «قطع نشوند.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

یا:‏ «چرمی از پوست فُک.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

یا:‏ «خانواده‌های.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «خیمه می‌زنم.‏»‏

یا:‏ «تقصیرش.‏»‏

احتمالاً منظور کاهن است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «قسمی بخورد که شامل لعنت است.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «اجازه دهد رانت بیفتد.‏» احتمالاً به این معنی است که یَهُوَه توانایی باردار شدن را از او می‌گیرد.‏

تحت‌اللفظی:‏ «اجازه دهد رانت بیفتد.‏» احتمالاً به این معنی است که یَهُوَه توانایی باردار شدن را از او می‌گیرد.‏

یا:‏ «اینطور شود!‏ اینطور شود!‏»‏

یا:‏ «تلخی.‏»‏

یا:‏ «یادبودی.‏»‏

یا:‏ «تلخی.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «اجازه می‌دهد رانش بیفتد.‏» احتمالاً به این معنی است که یَهُوَه توانایی باردار شدن را از او می‌گیرد.‏

به عبری نذیر،‏ یعنی:‏ «کنار گذاشته‌شده؛‏ وقف‌شده؛‏ جداشده.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نباید تیغی بر سرش کشیده شود.‏»‏

یا:‏ «موی خود را که نشان وقفش به خداست ناپاک کند.‏»‏

یا:‏ «آورده شود.‏»‏

یا:‏ «در اولین سالش.‏»‏

یا:‏ «در اولین سالش.‏»‏

یا:‏ «موهای سرش را که نشانهٔ نذیره بودنش است.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «رویش را بر تو بلند کند.‏»‏

یا:‏ «تقدیس.‏»‏

یا:‏ «تقدیس.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «ارابهٔ سرپوشیده.‏»‏

یا:‏ «افتتاح.‏»‏

یا:‏ «افتتاح.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۳۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «۷۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «مطابق شِکِل مقدّس.‏»‏

یا:‏ «کاسهٔ کوچک.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

یا:‏ «در اولین سالش.‏»‏

یا:‏ «افتتاح.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «۲۴۰۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۲۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «افتتاح.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «صدا را.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «تکان دهد،‏» یعنی کاری کند که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.‏

تحت‌اللفظی:‏ «تکان بده،‏» یعنی کاری کند که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.‏

تحت‌اللفظی:‏ «تکان بده،‏» یعنی کاری کند که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.‏

تحت‌اللفظی:‏ «همهٔ نخست‌زادگان اسرائیلیان که رَحِم را باز می‌کنند.‏»‏

یا:‏ «تقدیس کردم.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «تکان داد،‏» یعنی کاری کرد که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.‏

واژه‌نامه:‏ ‏«پِسَح.‏»‏

یا:‏ «شفق.‏» تحت‌اللفظی:‏ «بین دو عصر.‏»‏

یا:‏ «شفق.‏» تحت‌اللفظی:‏ «بین دو عصر.‏»‏

یا:‏ «جان یک انسان.‏»‏

یا:‏ «جان یک انسان.‏»‏

یا:‏ «شفق.‏» تحت‌اللفظی:‏ «بین دو عصر.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «از قوم خود قطع شود.‏»‏

یا:‏ «خیمه‌ای که لوح‌های شهادت در آن بود.‏»‏

یا:‏ «روزهای بسیاری.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «یگان‌های.‏»‏

یا:‏ «یکی از آن‌ها.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

واژه‌نامه:‏ «شهادت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لشکرهایشان.‏»‏

همان یِترون.‏

یا:‏ «چشم ما.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «استراحتشان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «بلند شو.‏»‏

یا:‏ «هزاران هزار.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «ای یَهُوَه،‏ پیش اسرائیلیان که تعدادشان بی‌شمار است برگرد.‏»‏

یعنی:‏ «سوختن؛‏ شعله‌ور شدن،‏» منظور یک آتش‌سوزی بزرگ است.‏

ظاهراً منظور غیراسرائیلیان است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «صمغ مُقُل.‏» ماده‌ای به رنگ مروارید.‏

یا:‏ «پرستار.‏»‏

یا:‏ «تقدیس.‏»‏

ظاهراً منظور مردانی است که واجد شرایط خدمت نظامی بودند.‏

یا:‏ «مگر توان من که یَهُوَه هستم حدومرزی دارد؟‏»‏

یا:‏ «مثل پیامبران رفتار کردند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دو ذراع.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۰ حومِر.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یعنی:‏ «قبرستان حرص و طمع.‏»‏

یا:‏ «ملایم‌ترین؛‏ آرام‌ترین؛‏ نرم‌خوترین.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خانهٔ من.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «او در تمام خانه‌ام وفاداری‌اش را نشان می‌دهد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دهان به دهان.‏»‏

یا:‏ «طایفهٔ اجدادی.‏»‏

یعنی:‏ «نجات؛‏ رهایی.‏»‏

یا:‏ «بازرسی.‏»‏

یا:‏ «یِهوشَع.‏» یعنی:‏ «یَهُوَه نجات است.‏»‏

یا:‏ «جنوب.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «چرب.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «لاغر.‏»‏

یا:‏ «گذرگاه حَمات.‏»‏

ممکن است منظور نسل اَخیمان،‏ شیشای و تَلمای باشد.‏

مردمی قوی و درشت‌اندام.‏

یا:‏ «وادی.‏»‏

یا:‏ «وادی.‏»‏

یعنی:‏ «خوشهٔ انگور.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «سرزمینی است که ساکنانش را می‌بلعد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نِفیلیانی.‏»‏

یا:‏ «نِفیلیم.‏» واژه‌نامه:‏ ‏«نِفیلیم.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «غنیمت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «چون آن‌ها برای ما نان هستند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نشانه.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «رو در رو.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «ابر تو.‏»‏

یا:‏ «جلوتر از آن‌ها می‌روی.‏»‏

یا:‏ «کُشت.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«محبت پایدار.‏»‏

یا:‏ «پدرانی.‏»‏

یا:‏ «پسرانشان.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«محبت پایدار.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نشانه‌هایم.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «این ده بار.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «به صدای من.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جسدهای شما در این بیابان خواهد افتاد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دستم را بلند کردم.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جسدهای شما در این بیابان خواهد افتاد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «فاحشگی.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «آخرین جسد شما در بیابان بیفتد.‏»‏

یا:‏ «که دشمنی با من چه عاقبتی دارد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌چهارم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌چهارم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌سوم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌سوم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «نصف هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «نصف هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «اسرائیلی‌نژاد.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «در اولین سالش.‏»‏

یا:‏ «کفر می‌گوید.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «از قومش قطع شود.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «قطع شود.‏»‏

یا:‏ «چون شما را از نظر روحانی به فاحشگی می‌کشانند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «بر ما کاملاً تسلّط داشته باشی؟‏»‏

احتمالاً منظور کسانی است که بر ضدّ موسی شورش کردند.‏

تحت‌اللفظی:‏ «آیا می‌خواهی چشمان این مردان را از کاسه درآوری؟‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خدای ارواح همهٔ جسم‌ها.‏» واژه‌نامه:‏ ‏«روح.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دهان باز کند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دهان باز کرد.‏»‏

یا:‏ «همهٔ کسانی که به آن‌ها تعلّق داشتند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «هیچ غریبه‌ای.‏»‏

ظاهراً منظور زغال‌های افروخته است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «خاندان‌های پدری.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «آن شهادت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «در خیمهٔ آن شهادت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نشانه‌ای برای پسران سرکش باشد.‏»‏

یا:‏ «خیمه‌ای که لوح‌های شهادت در آن است.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «غریبه‌ای،‏» منظور کسی است که از خانوادهٔ هارون نیست.‏

این پرده قدس‌الاقداس را از قدس جدا می‌کرد.‏

تحت‌اللفظی:‏ «غریبه‌ای،‏» منظور کسی است که از خانوادهٔ هارون نیست.‏

یعنی هر چیزی که بدون قید و شرط و بدون حق بازخرید به خدا وقف شده است تا برای او مقدّس باشد.‏

تحت‌اللفظی:‏ «همهٔ جسم‌ها.‏»‏

یعنی حیواناتی که تقدیم آن‌ها به عنوان قربانی مجاز نبود.‏ واژه‌نامه:‏ ‏«ناپاک.‏»‏

یا:‏ «یک ماهه به بالا.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «پنج شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «بر اساس شِکِل مقدّس.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «هر شِکِل معادل ۲۰ قیراط است.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

منظور نخست‌زادگان نر است.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «عهد نمک.‏» منظور عهدی تغییرناپذیر است.‏

یا:‏ «گاو ماده.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«زوفا.‏»‏

یا:‏ «خود را در آب بشوید.‏»‏

یا:‏ «خود را در آب بشوید.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «با آن.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «از اسرائیل قطع شود.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«زوفا.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «از جماعت قطع شود.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «ایمان نداشتید.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یعنی:‏ «دعوا و مرافعه.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «روزهای.‏»‏

منظور از جادهٔ پادشاه همان شاهراه است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دست.‏»‏

اصطلاحی شاعرانه برای توصیف مرگ.‏

یا:‏ «به اجدادش خواهد پیوست.‏»‏

یا:‏ «تمام جماعت.‏»‏

یا:‏ «جنوب.‏»‏

یا:‏ «نذر کردند.‏»‏

یا:‏ «به دست ما بدهی.‏»‏

یا:‏ «وقف نابودی می‌کنیم.‏»‏

یا:‏ «وقف نابودی کردند.‏»‏

یعنی:‏ «وقف‌شده برای نابودی.‏»‏

یا:‏ «منّای.‏»‏

یا:‏ «منزجر.‏»‏

یا:‏ «آتشین.‏»‏

یا:‏ «بین ما و یَهُوَه میانجی شو.‏»‏

یا:‏ «برای قوم میانجی شد.‏»‏

یا:‏ «آتشین.‏»‏

یا:‏ «وادی.‏»‏

یا:‏ «وادی‌های.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دهانه.‏»‏

یا:‏ «وادی‌ها.‏»‏

یعنی:‏ «چاه.‏»‏

یا:‏ «به آن جواب دهید!‏»‏

یا:‏ «منطقه.‏»‏

یا احتمالاً:‏ «صحرا؛‏ بیابان.‏»‏

منظور از جادهٔ پادشاه همان شاهراه است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «قومش.‏»‏

یا:‏ «روستاهای اطراف آن.‏»‏

ممکن است منظور کِموش یا موآب باشد.‏

یا:‏ «روستاهای اطراف.‏»‏

یا:‏ «سرزمین.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «چشم زمین را پوشانده‌اند.‏»‏

یا:‏ «سرزمین.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «چشم زمین را پوشانده‌اند.‏»‏

یا:‏ «از آمدن با ما امتناع کرد.‏»‏

یا:‏ «محترم‌تر.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «الاغ مادهٔ خود.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «با او مقابله کند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دهان الاغ ماده را باز کرد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «با تو مقابله کنم.‏»‏

یعنی:‏ «مکان‌های بلند پرستش بَعَل.‏»‏

یا:‏ «آشکار کند.‏»‏

یا:‏ «ضرب‌المثل.‏»‏

یا:‏ «پاکدلان.‏»‏

یا:‏ «احساس پشیمانی کند.‏»‏

یا:‏ «او هیچ جادویی را علیه یعقوب تحمّل نمی‌کند.‏»‏

یا:‏ «گاو نر.‏»‏

یا:‏ «از دید خدای حقیقی درست باشد.‏»‏

یا احتمالاً:‏ «صحرا؛‏ بیابان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «در چشم یَهُوَه خوب است.‏»‏

یا:‏ «ضرب‌المثل.‏»‏

یا:‏ «وادی‌ها.‏»‏

ظاهراً به اسرائیل اشاره دارد.‏

یا:‏ «نسل.‏»‏

یا:‏ «اسرائیل.‏»‏

یا:‏ «او را برخیزاند.‏»‏

یا:‏ «متبارکند.‏»‏

یا:‏ «ملعونند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «از دلم.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «شقیقهٔ سر.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جمجمه.‏»‏

یا:‏ «پسران خشونت.‏»‏

منظور این است که عَمالیق اولین قومی بود که بعد از خروج اسرائیلیان از مصر بی‌دلیل به آن‌ها حمله کرد.‏

تحت‌اللفظی:‏ «قایِن.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «او.‏»‏

یا:‏ «به بَعَلِ فِعور پیوستند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سران.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «در مقابل آفتاب.‏»‏

ظاهراً همان رهبران ذکرشده در آیهٔ ۴ هستند.‏

یا:‏ «به بَعَلِ فِعور پیوستند.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نزد برادران خود.‏»‏

یا:‏ «رَحِم.‏»‏

یا:‏ «چون خیانت را تحمّل نکرد و با غیرت تمام برای من وارد عمل شد.‏»‏

یا:‏ «من که خدایی غیور هستم.‏»‏

یا:‏ «چون خیانت را تحمّل نکرد و با غیرت تمام برای خدایش وارد عمل شد.‏»‏

یا:‏ «خاندان‌های پدری‌شان.‏»‏

تحتاللفظی:‏ «دهان باز کرد.‏»‏

همان یِموئیل در پیدایش ۴۶:‏۱۰ و خروج ۶:‏۱۵‏.‏

همان صوحَر در پیدایش ۴۶:‏۱۰ و خروج ۶:‏۱۵‏.‏

همان صِفیون در پیدایش ۴۶:‏۱۶‏.‏

همان اِصبون در پیدایش ۴۶:‏۱۶‏.‏

همان اَرودی در پیدایش ۴۶:‏۱۶‏.‏

همان یوب در پیدایش ۴۶:‏۱۳‏.‏

همان اِیحی در پیدایش ۴۶:‏۲۱‏.‏

همان مُفّیم در پیدایش ۴۶:‏۲۱‏.‏

همان حُفّیم در پیدایش ۴۶:‏۲۱‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «خاندان.‏»‏

یا:‏ «این‌ها خانواده‌های دان طبق خاندان‌هایشان بودند.‏»‏

یا:‏ «بر طبق لیست نام‌ها.‏»‏

یا:‏ «طایفهٔ اجدادی.‏»‏

اصطلاحی شاعرانه برای توصیف مرگ.‏

یا:‏ «مرا تمجید نکردید.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «خدای ارواح همهٔ جسم‌ها.‏» واژه‌نامه:‏ ‏«روح.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «پیشاپیش آن‌ها بیرون برود و داخل شود،‏ و آن‌ها را بیرون ببرد و به داخل آورد.‏»‏

یا:‏ «روحیهٔ مناسب.‏»‏

یا:‏ «عزّت.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«اوریم و تُمّیم.‏»‏

منظور فرمان خداست که از طریق اِلعازار یا یوشَع داده می‌شد.‏

یا:‏ «همگی باید طبق این فرمان بیرون روند و داخل شوند.‏»‏

یا:‏ «یوشَع و اسرائیلیان با او و تمام جماعت.‏»‏

یا:‏ «خوراک.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «شفق.‏» تحت‌اللفظی:‏ «بین دو عصر.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌چهارم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌چهارم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «در مکان مقدّس.‏»‏

یا:‏ «شفق.‏» تحت‌اللفظی:‏ «بین دو عصر.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«شَبّات.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «در شروع ماه‌هایتان.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «نصف هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌سوم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌چهارم هین.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

منظور این است که انجام هیچ کار طاقت‌فرسا یا خرید و فروش و معاملات مجاز نبود.‏ اما کارهایی مانند آشپزی،‏ تدارکات عید یا کارهای روزمرهٔ دیگر مجاز بود.‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «نان.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «در روز عید نوبر محصول.‏»‏

یا:‏ «عید برداشت.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

منظور این است که انجام هیچ کار طاقت‌فرسا یا خرید و فروش و معاملات مجاز نبود.‏ اما کارهایی مانند آشپزی،‏ تدارکات عید یا کارهای روزمرهٔ دیگر مجاز بود.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

عبارت «به خود سختی دادن» ظاهراً یعنی به شکل‌های مختلف خود را از چیزی محروم کردن،‏ از جمله روزه گرفتن.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «سه‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «دودهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «یک‌دهم ایفه.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «گاو نر جوان.‏»‏

یا:‏ «خشنودکننده.‏» تحت‌اللفظی:‏ «آرامش‌بخش.‏»‏

یا:‏ «یا عهد نسنجیده‌ای که زنش بسته است.‏»‏

یا:‏ «سوگند پرهیزکاری که برای سختی دادن به خود خورده است.‏»‏

اصطلاحی شاعرانه برای توصیف مرگ.‏

یا:‏ «تا لشکری بر ضدّ مِدیان تشکیل دهند.‏»‏

یا:‏ «خدمت در لشکر.‏»‏

یا:‏ «خدمت در لشکر.‏»‏

یا:‏ «افراد مذکر.‏»‏

یا:‏ «اردوگاه‌های حصاردارشان.‏»‏

یا:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «عملیات جنگی.‏»‏

یا:‏ «افراد مؤنث.‏»‏

یا:‏ «از گناه پاک کند.‏»‏

یا:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «چیزهایی که به غنیمت گرفته شد.‏»‏

یا:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «سربازانی که به جنگ رفتند.‏»‏

یا:‏ «مالیات.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «باقی‌ماندهٔ غنایمی که سربازان گرفته بودند.‏»‏

یا:‏ «این سهم.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «هزاران.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۶٬۷۵۰ شِکِل.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

یا:‏ «یادبود.‏»‏

یا احتمالاً:‏ «تا یَهُوَه قوم اسرائیل را به یاد آورد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «پسران.‏» همچنین در بقیهٔ آیات این باب.‏

یا:‏ «یَهُوَه آن‌ها را در برابر قوم اسرائیل مغلوب کرد.‏»‏

یا:‏ «سمت غربی رود اردن.‏»‏

یا:‏ «وادی.‏»‏

یا:‏ «پیروی.‏»‏

یا:‏ «از پیروی او روگردان شوید.‏»‏

یا:‏ «میراثی.‏»‏

یا:‏ «در حضور یَهُوَه.‏»‏

یا:‏ «بازسازی کردند.‏»‏

منظور بخشی از سرزمین جِلعاد است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «آن‌ها.‏»‏

یعنی:‏ «روستاهای چادرنشین یائیر.‏»‏

یا:‏ «توابعش.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «مطابق لشکرهایشان.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«پِسَح.‏»‏

یا:‏ «با سربلندی.‏» تحت‌اللفظی:‏ «با دست برافراشته.‏»‏

یا:‏ «جنوب.‏»‏

یعنی:‏ «ویرانه‌های عَباریم.‏» این مکان در آیهٔ ۴۵ عِییم خوانده شده است.‏

ظاهراً مخفف عیِه‌عَباریم است.‏

واژه‌نامه:‏ «مکان‌های بلند.‏»‏

یا:‏ «گروه‌های.‏»‏

یا:‏ «گروه‌های.‏»‏

یا:‏ «طایفهٔ اجدادی.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «پهلوهایتان.‏»‏

یا:‏ «انتهای.‏»‏

همان دریای مرده.‏

یا:‏ «وادی.‏»‏

یا:‏ «تغییر مسیر می‌دهد.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دریا.‏» همان دریای مدیترانه.‏

همان دریای مدیترانه.‏

یا:‏ «تا لِبوحَمات.‏»‏

یا:‏ «انتهای.‏»‏

منظور رِبله‌ای است که در مرز شرقی سرزمین کنعان قرار داشت،‏ نه رِبله‌ای که در سرزمین حَمات واقع بود.‏

همان دریاچهٔ جِنیسارِت یا دریای جلیل.‏

همان دریای مرده.‏

منظور از «نیم» نصف طایفهٔ مَنَسّی است.‏

تحت‌اللفظی:‏ «پسران.‏»‏

یا:‏ «شهرهایی برای سکونت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «۱۰۰۰ ذراع.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏

تحت‌اللفظی:‏ «۲۰۰۰ ذراع.‏» ضمیمهٔ ب۱۴‏.‏ به احتمال قوی طول دیوار شهر جزو این ۲۰۰۰ ذراع نبود.‏

یا:‏ «گروه‌های.‏»‏

یا:‏ «گروه‌های.‏»‏

یا:‏ «گروه.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «بدخواهانه.‏» تحت‌اللفظی:‏ «یا در حالی که در کمین نشسته است.‏»‏

یا:‏ «بدخواهانه.‏» تحت‌اللفظی:‏ «بدون این که در کمین بنشیند.‏»‏

یا:‏ «سنگی که می‌تواند باعث مرگ شود.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «جماعت.‏»‏

یا:‏ «محدودهٔ شهر.‏»‏

یا:‏ «بیرون محدودهٔ شهر.‏»‏

تحت‌اللفظی:‏ «دهان.‏»‏

یا:‏ «دیه.‏»‏

یا:‏ «طایفهٔ اسرائیلی دیگری.‏»‏

واژه‌نامه:‏ ‏«یوبیل.‏»‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی