اعداد
۱ در دومین سالی که اسرائیلیان از سرزمین مصر بیرون آمدند،+ در روز اول ماه دوم، یَهُوَه در بیابان سینا + در خیمهٔ ملاقات با موسی صحبت کرد + و گفت: ۲ «تمام جماعت اسرائیل* را بر اساس خانوادهها و خاندانهایشان یک به یک سرشماری کنید + و نام همهٔ مردان را بنویسید. ۳ تو و هارون همهٔ کسانی را که ۲۰ ساله یا بالاتر هستند + و میتوانند در لشکر اسرائیل خدمت کنند، بر اساس یگانهایشان* نامنویسی کنید.
۴ «از هر طایفه یک مرد را که سر خاندانش است همراهتان ببرید.+ ۵ نام مردانی که به شما کمک میکنند، از این قرار است: از طایفهٔ رِئوبین، اِلیصور پسر شِدیئور؛+ ۶ از طایفهٔ شَمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای؛+ ۷ از طایفهٔ یهودا، نَحشون پسر عَمّیناداب؛+ ۸ از طایفهٔ یِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر؛+ ۹ از طایفهٔ زِبولون، اِلیاب پسر حیلون؛+ ۱۰ از پسران یوسِف: از طایفهٔ اِفرایِم،+ اِلیشَمَع پسر عَمّیهود؛ از طایفهٔ مَنَسّی، گامالائیل پسر فِدَهصور؛ ۱۱ از طایفهٔ بنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی؛+ ۱۲ از طایفهٔ دان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای؛+ ۱۳ از طایفهٔ اَشیر، پَجیئیل پسر عُکران؛+ ۱۴ از طایفهٔ جاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل + ۱۵ و از طایفهٔ نَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان.+ ۱۶ این مردان که رئیسان طایفههای پدرانشان و سران گروههای هزار نفری اسرائیل هستند،+ از میان جماعت اسرائیل انتخاب شدهاند.»
۱۷ بنابراین موسی و هارون این مردان را که خدا به نام انتخاب کرده بود، احضار کردند. ۱۸ آنها تمام جماعت را در اولین روز ماه دوم جمع کردند تا مردان ۲۰ ساله به بالا را بر اساس نام، خانواده و خاندانهایشان یک به یک نامنویسی کنند،+ ۱۹ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود. پس موسی آنها را در بیابان سینا نامنویسی کرد.+
۲۰ نام پسران رِئوبین، یعنی کسانی که از نسل نخستزادهٔ اسرائیل بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، یک به یک شمرده شدند. ۲۱ تعداد کسانی که از طایفهٔ رِئوبین نامنویسی شدند ۴۶٬۵۰۰ نفر بود.
۲۲ نام کسانی که از نسل شَمعون بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، یک به یک شمرده شدند. ۲۳ تعداد کسانی که از طایفهٔ شَمعون نامنویسی شدند ۵۹٬۳۰۰ نفر بود.
۲۴ نام کسانی که از نسل جاد بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۲۵ تعداد کسانی که از طایفهٔ جاد نامنویسی شدند ۴۵٬۶۵۰ نفر بود.
۲۶ نام کسانی که از نسل یهودا بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۲۷ تعداد کسانی که از طایفهٔ یهودا نامنویسی شدند ۷۴٬۶۰۰ نفر بود.
۲۸ نام کسانی که از نسل یِساکار بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۲۹ تعداد کسانی که از طایفهٔ یِساکار نامنویسی شدند ۵۴٬۴۰۰ نفر بود.
۳۰ نام کسانی که از نسل زِبولون بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۳۱ تعداد کسانی که از طایفهٔ زِبولون نامنویسی شدند ۵۷٬۴۰۰ نفر بود.
۳۲ نام کسانی که از نسل اِفرایِم پسر یوسِف بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۳۳ تعداد کسانی که از طایفهٔ اِفرایِم نامنویسی شدند ۴۰٬۵۰۰ نفر بود.
۳۴ نام کسانی که از نسل مَنَسّی بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۳۵ تعداد کسانی که از طایفهٔ مَنَسّی نامنویسی شدند ۳۲٬۲۰۰ نفر بود.
۳۶ نام کسانی که از نسل بنیامین بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۳۷ تعداد کسانی که از طایفهٔ بنیامین نامنویسی شدند ۳۵٬۴۰۰ نفر بود.
۳۸ نام کسانی که از نسل دان بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۳۹ تعداد کسانی که از طایفهٔ دان نامنویسی شدند ۶۲٬۷۰۰ نفر بود.
۴۰ نام کسانی که از نسل اَشیر بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۴۱ تعداد کسانی که از طایفهٔ اَشیر نامنویسی شدند ۴۱٬۵۰۰ نفر بود.
۴۲ نام کسانی که از نسل نَفتالی بودند،+ بر اساس خانواده و خاندانهایشان نوشته شد. همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر خدمت کنند، شمرده شدند. ۴۳ تعداد کسانی که از طایفهٔ نَفتالی نامنویسی شدند ۵۳٬۴۰۰ نفر بود.
۴۴ موسی و هارون و ۱۲ رئیس قوم اسرائیل که هر کدام نمایندهٔ خاندانش بود، آنها را نامنویسی کردند. ۴۵ همهٔ مردانی که ۲۰ ساله یا بالاتر بودند و میتوانستند در لشکر اسرائیل خدمت کنند، بر اساس خاندانشان نامنویسی شدند. ۴۶ تعداد همهٔ کسانی که نامنویسی شدند، جمعاً ۶۰۳٬۵۵۰ نفر بود.+
۴۷ اما لاویان + بر اساس طایفهٔ پدرانشان همراه آنها نامنویسی نشدند.+ ۴۸ پس یَهُوَه به موسی گفت: ۴۹ «تنها طایفهای را که نباید نامنویسی کنید، طایفهٔ لاوی است. تعداد آنها را با بقیهٔ اسرائیلیان حساب نکنید.+ ۵۰ وظیفهٔ رسیدگی به خیمهٔ مقدّس،* وسایل آن و هر چیزی را که به خیمه تعلّق دارد، به عهدهٔ لاویان بگذارید.+ آنها باید در خیمهٔ مقدّس خدمت کنند + و آن را با همهٔ وسایلش حمل کنند + و در اطراف خیمه چادر بزنند.+ ۵۱ هر وقت که لازم است خیمۀ مقدّس جابهجا شود، لاویان باید آن را جمع کنند + و هر وقت که لازم است برپا شود، لاویان باید آن را برپا کنند. کسی که مجاز نیست* نباید به خیمهٔ مقدّس نزدیک شود؛ اگر این کار را بکند باید کشته شود.+
۵۲ «هر اسرائیلی باید بر اساس یگان* و گروه سه طایفهای خود*+ چادرش را در جایی که برایش تعیین شده است برپا کند. ۵۳ لاویان هم باید در اطراف خیمهٔ مقدّس* چادر بزنند تا من از جماعت اسرائیل خشمگین نشوم؛+ لاویان باید مسئول نگهداری* از خیمهٔ مقدّس* باشند.»+
۵۴ اسرائیلیان تمام دستوراتی را که یَهُوَه به موسی داده بود، انجام دادند. آنها دقیقاً همان طور عمل کردند.
۲ یَهُوَه به موسی و هارون گفت: ۲ «اسرائیلیان باید در جایی که برای گروه سه طایفهای آنها تعیین شده است + و نزدیک پرچم* خاندانشان اردو بزنند. آنها باید در اطراف خیمهٔ ملاقات و رو به آن اردو بزنند.
۳ «گروه سه طایفهای اردوگاه یهودا باید بر اساس یگانهایشان* در طرف شرق که رو به طلوع خورشید است اردو بزنند. رئیس کسانی که از نسل یهودا هستند، نَحشون پسر عَمّیناداب است.+ ۴ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۷۴٬۶۰۰ نفر هستند.+ ۵ یکی از طایفههایی که در کنار او اردو میزند، طایفهٔ یِساکار است. رئیس کسانی که از نسل یِساکار هستند، نِتَنئیل پسر صوعَر است.+ ۶ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۵۴٬۴۰۰ نفر هستند.+ ۷ طایفهای که در طرف دیگر طایفهٔ یهودا اردو میزند، طایفهٔ زِبولون است. رئیس کسانی که از نسل زِبولون هستند، اِلیاب پسر حیلون است.+ ۸ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۵۷٬۴۰۰ نفر هستند.+
۹ «تعداد تمام کسانی که در اردوگاه یهودا برای خدمت در لشکر نامنویسی شدند ۱۸۶٬۴۰۰ نفر است. آنها باید اولین گروهی باشند که هنگام کوچ به راه میافتند.+
۱۰ «گروه سه طایفهای اردوگاه رِئوبین + باید بر اساس یگانهایشان* در طرف جنوب اردو بزنند. رئیس کسانی که از نسل رِئوبین هستند، اِلیصور پسر شِدیئور است.+ ۱۱ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۴۶٬۵۰۰ نفر هستند.+ ۱۲ یکی از طایفههایی که در کنار او اردو میزند، طایفهٔ شَمعون است. رئیس کسانی که از نسل شَمعون هستند، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای است.+ ۱۳ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۵۹٬۳۰۰ نفر هستند.+ ۱۴ طایفهای که در طرف دیگر طایفهٔ رِئوبین اردو میزند، طایفهٔ جاد است. رئیس کسانی که از نسل جاد هستند، اِلیاساف پسر رِعوئیل است.+ ۱۵ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۴۵٬۶۵۰ نفر هستند.+
۱۶ «تعداد تمام کسانی که در اردوگاه رِئوبین برای خدمت در لشکر نامنویسی شدند ۱۵۱٬۴۵۰ نفر است. آنها باید دومین گروهی باشند که هنگام کوچ به راه میافتند.+
۱۷ «وقتی خیمهٔ ملاقات جابهجا میشود،+ طایفهٔ لاوی باید در وسط طایفههای دیگر باشد.
«طایفهها باید به همان ترتیبی که اردو میزنند حرکت کنند؛+ هر یک در جای تعیینشده و مطابق گروه سه طایفهای خود.
۱۸ «گروه سه طایفهای اردوگاه اِفرایِم باید بر اساس یگانهایشان* در طرف غرب اردو بزنند. رئیس کسانی که از نسل اِفرایِم هستند، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود است.+ ۱۹ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۴۰٬۵۰۰ نفر هستند.+ ۲۰ یکی از طایفههایی که در کنار او اردو میزند، طایفهٔ مَنَسّی است.+ رئیس کسانی که از نسل مَنَسّی هستند، گامالائیل پسر فِدَهصور است.+ ۲۱ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۳۲٬۲۰۰ نفر هستند.+ ۲۲ طایفهای که در طرف دیگر طایفهٔ اِفرایِم اردو میزند، طایفهٔ بنیامین است. رئیس کسانی که از نسل بنیامین هستند، اَبیدان پسر جِدعونی است.+ ۲۳ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۳۵٬۴۰۰ نفر هستند.+
۲۴ «تعداد تمام کسانی که در اردوگاه اِفرایِم برای خدمت در لشکر نامنویسی شدند ۱۰۸٬۱۰۰ نفر است. آنها باید سومین گروهی باشند که هنگام کوچ به راه میافتند.+
۲۵ «گروه سه طایفهای اردوگاه دان باید بر اساس یگانهایشان* در طرف شمال اردو بزنند. رئیس کسانی که از نسل دان هستند، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای است.+ ۲۶ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۶۲٬۷۰۰ نفر هستند.+ ۲۷ یکی از طایفههایی که در کنار او اردو میزند، طایفهٔ اَشیر است. رئیس کسانی که از نسل اَشیر هستند، پَجیئیل پسر عُکران است.+ ۲۸ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۴۱٬۵۰۰ نفر هستند.+ ۲۹ طایفهای که در طرف دیگر طایفهٔ دان اردو میزند، طایفهٔ نَفتالی است. رئیس کسانی که از نسل نَفتالی هستند، اَخیرَع پسر عِنان است.+ ۳۰ کسانی که در لشکر او نامنویسی شدند ۵۳٬۴۰۰ نفر هستند.+
۳۱ «تعداد تمام کسانی که در اردوگاه دان نامنویسی شدند ۱۵۷٬۶۰۰ نفر است. آنها باید آخرین گروه سه طایفهای باشند که هنگام کوچ به راه میافتند.»+
۳۲ اینها اسرائیلیانی بودند که مطابق خاندانهایشان نامنویسی شدند؛ تعداد کسانی که در اردوگاهها برای خدمت در لشکر نامنویسی شدند در مجموع ۶۰۳٬۵۵۰ نفر بود.+ ۳۳ اما لاویان مثل بقیهٔ اسرائیلیان نامنویسی نشدند؛+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود. ۳۴ اسرائیلیان تمام دستوراتی را که یَهُوَه به موسی داده بود انجام دادند. آنها به این شکل مطابق گروه سه طایفهایشان اردو میزدند + و بر اساس خانواده و خاندانهایشان کوچ میکردند.+
۳ زمانی که یَهُوَه با موسی روی کوه سینا صحبت میکرد،+ اینها نسلهای هارون و موسی بودند: ۲ اسم پسران هارون، ناداب، اَبیهو،+ اِلعازار + و ایتامار + بود و ناداب نخستزادهاش بود. ۳ اینها اسمهای پسران هارون بود که کاهنان مسحشده بودند؛ آنها تعیین شده بودند* تا به عنوان کاهن خدمت کنند.+ ۴ اما ناداب و اَبیهو به خاطر آتش غیرمجازی که در بیابان سینا به حضور یَهُوَه آوردند،+ در حضور یَهُوَه مردند و پسری نداشتند. اِلعازار + و ایتامار + که باقی مانده بودند به همراه پدرشان هارون، به عنوان کاهن به خدمتشان ادامه دادند.
۵ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۶ «طایفهٔ لاوی را نزدیک بیاور + و آنها را جلوی هارون کاهن حاضر کن تا به او خدمت کنند.+ ۷ لاویان باید با انجام کارهای خیمهٔ مقدّس* وظایفی را که نسبت به هارون و تمام جماعت اسرائیل دارند در جلوی آن خیمه انجام دهند. ۸ آنها باید نگهداری از تمام وسایل خیمهٔ ملاقات را به عهده بگیرند + و با انجام کارهای آن خیمه،+ وظایفی را که نسبت به اسرائیلیان دارند انجام دهند. ۹ لاویان را در اختیار هارون و پسرانش بگذار. آنها به عنوان هدیههایی* از میان اسرائیلیان جدا شدهاند تا به هارون خدمت کنند.+ ۱۰ هارون و پسرانش را تعیین کن تا خدمتشان را به عنوان کاهن انجام دهند.+ کسی که مجاز نیست* نباید وظایف آنها را انجام دهد؛ اگر این کار را بکند باید کشته شود.»+
۱۱ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۱۲ «من هم از میان اسرائیلیان، لاویان را به جای همهٔ نخستزادگان آنها* برای خودم انتخاب کردهام؛+ به این شکل لاویان مال من خواهند شد، ۱۳ چون همهٔ نخستزادگان مال من هستند.+ در روزی که من همهٔ نخستزادگان سرزمین مصر را کشتم،+ همهٔ نخستزادگان قوم اسرائیل را چه انسان و چه حیوان برای خودم کنار گذاشتم.*+ آنها مال من خواهند بود. من یَهُوَه هستم.»
۱۴ یَهُوَه همین طور در بیابان سینا به موسی گفت:+ ۱۵ «نام پسرانی را که از نسل لاوی هستند طبق خاندانها و خانوادههایشان بنویس. همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا را نامنویسی کن.»+ ۱۶ موسی دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود، آنها را نامنویسی کرد. ۱۷ اسم پسران لاوی، جِرشون، قُهات و مِراری بود.+
۱۸ اسم پسران جِرشون و خاندانهایشان،* لِبنی و شِمعی بود.+
۱۹ اسم پسران قُهات و خاندانهایشان،* عَمرام، یِصهار، حِبرون و عُزّیئیل بود.+
۲۰ اسم پسران مِراری و خاندانهایشان،* مَحْلی و موشی بود.+
اینها خاندانهای لاویان بر طبق خاندانهای پدرانشان بودند.
۲۱ از جِرشون خاندان* لِبنیان + و خاندان* شِمعیان به وجود آمد. اینها خاندانهای* جِرشونیان بودند. ۲۲ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که از بین آنها نامنویسی شدند ۷۵۰۰ نفر بود.+ ۲۳ خاندانهای* جِرشونیان پشت خیمۀ مقدّس و در سمت غربی آن اردو زده بودند.+ ۲۴ رئیس خاندان پدری جِرشونیان، اِلیاساف پسر لائِل بود. ۲۵ وظیفهٔ پسران جِرشون + در خیمهٔ ملاقات نگهداری از اینها بود: خیمۀ مقدّس، روکش + و پوششهای آن،+ پردهٔ ورودی خیمهٔ ملاقات،+ ۲۶ پردههای صحن + که دورتادور خیمۀ مقدّس و مذبح قرار دارد، پردهٔ ورودی آن،+ ریسمانهایش و همهٔ خدمات مربوط به اینها.
۲۷ از قُهات خاندانهای* عَمرامیان، یِصهاریان، حِبرونیان و عُزّیئیلیان به وجود آمد. اینها خاندانهای* قُهاتیان بودند.+ ۲۸ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا ۸۶۰۰ نفر بود؛ آنها مسئول نگهداری از مکان مقدّس بودند.+ ۲۹ خاندانهای* نسل قُهات در سمت جنوبی خیمهٔ مقدّس اردو زده بودند.+ ۳۰ رئیس خاندان پدری* قُهاتیان، اِلیصافان پسر عُزّیئیل بود.+ ۳۱ وظیفهٔ قُهاتیان نگهداری از اینها بود: صندوق شهادت،+ میز،+ چراغدان،+ مذبحها،+ وسایلی که برای خدمت در مکان مقدّس استفاده میشد،+ پردهٔ درونی*+ و همهٔ خدمات مربوط به اینها.+
۳۲ رئیس ارشد لاویان، اِلعازار پسر هارونِ کاهن بود.+ او بر کسانی که مسئول رسیدگی به مکان مقدّس بودند، نظارت میکرد.
۳۳ از مِراری خاندانهای* مَحْلیان و موشیان به وجود آمدند. اینها خاندانهای مِراری بودند.+ ۳۴ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که نامنویسی شدند ۶۲۰۰ نفر بود.+ ۳۵ رئیس خاندان پدری* مِراری، صوریئیل پسر اَبیحایِل بود. آنها در سمت شمالی خیمهٔ مقدّس اردو زده بودند.+ ۳۶ وظیفهٔ نسل مِراری نظارت بر اینها بود: چهارچوبها،+ تیرکها،+ ستونها،+ پایههای حفرهدار، تمام وسایل خیمۀ مقدّس + و همهٔ خدمات مربوط به اینها،+ ۳۷ همین طور ستونهای دورتادور صحن، پایههای حفرهدار،+ میخها و ریسمانهای آنها.
۳۸ موسی، هارون و پسرانش جلوی خیمۀ مقدّس و در سمت شرقی آن، یعنی جلوی خیمهٔ ملاقات و به طرف طلوع آفتاب اردو زده بودند. آنها به نمایندگی از اسرائیلیان وظیفهٔ نگهداری از مکان مقدّس را به عهده داشتند. کسی که مجاز نبود* نباید وظایف آنها را انجام میداد؛ اگر این کار را میکرد باید کشته میشد.+
۳۹ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که از طایفهٔ لاوی بودند و موسی و هارون آنها را طبق فرمان یَهُوَه و بر اساس خانوادههایشان نامنویسی کردند ۲۲٬۰۰۰ نفر بود.
۴۰ بعد یَهُوَه به موسی گفت: «از میان اسرائیلیان، همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا را که نخستزاده هستند، نامنویسی کن.+ تعداد آنها را بشمار و اسمهایشان را یادداشت کن. ۴۱ لاویان را به جای تمام نخستزادگان اسرائیلیان، برای من کنار بگذار؛+ من یَهُوَه هستم. همین طور دامهای لاویان را به جای تمام نخستزادگان دامهای اسرائیلیان برای من کنار بگذار.»+ ۴۲ پس موسی همهٔ نخستزادگان اسرائیلیان را دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود، نامنویسی کرد. ۴۳ تعداد همهٔ مردان و پسران یک ماهه به بالا که نخستزاده بودند و نامنویسی شدند ۲۲٬۲۷۳ نفر بود.
۴۴ یَهُوَه همین طور به موسی گفت: ۴۵ «لاویان را به جای تمام نخستزادگان اسرائیلیان و دامهای لاویان را به جای دامهای آنها برای من کنار بگذار. لاویان باید مال من باشند. من یَهُوَه هستم. ۴۶ برای این که ۲۷۳ نخستزادهٔ اسرائیلی را که اضافه بر تعداد لاویان است بازخرید* کنی،+ ۴۷ باید برای هر کدام از آنها ۶۰ گرم* نقره بگیری.+ وزن این نقره باید بر اساس معیار وزن مکان مقدّس* تعیین شود که هر واحد آن معادل ۱۲ گرم است.*+ ۴۸ آن مبلغ را برای بازخرید* نخستزادگان اسرائیلی که تعدادشان اضافه بر تعداد لاویان است به هارون و پسرانش بده.» ۴۹ پس موسی بهای بازخرید* کسانی را که تعدادشان اضافه بر تعداد لاویان بود جمعآوری کرد. ۵۰ او آن مبلغ را که ۱۳۶۵ تکه نقره* بود، از نخستزادگان اسرائیلی گرفت. ۵۱ بعد موسی بهای بازخرید* را مطابق گفتهٔ* یَهُوَه به هارون و پسرانش داد؛ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.
۴ بعد یَهُوَه به موسی و هارون گفت: ۲ «از میان نسل لاوی، نسل قُهات + باید بر اساس خانواده و خاندانهایشان سرشماری شوند، ۳ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال دارند + و در گروهی هستند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آنها گذاشته شده است.+
۴ «خدمت نسل قُهات در خیمهٔ ملاقات بسیار مقدّس است و اینها وظایفشان است:+ ۵ وقتی اسرائیلیان از جایی به جای دیگری کوچ میکنند، هارون و پسرانش باید داخل خیمهٔ ملاقات شوند و پردهای را که جلوی صندوق شهادت است باز کنند + و صندوق را با آن بپوشانند.+ ۶ آنها باید صندوق را با چرم نرم* بپوشانند و روی آن یک پارچهٔ آبی یکدست پهن کنند و تیرکهای حمل صندوق را در جایشان قرار دهند.+
۷ «هارون و پسرانش این وظیفه را هم دارند که یک پارچهٔ آبی روی میز نان تقدیمی پهن کنند + و ظرفها، جامها، کاسهها و پارچهای هدیهٔ ریختنی را روی آن قرار دهند.+ نانهایی که به طور مرتب تقدیم میشوند،+ باید همیشه روی میز بمانند. ۸ بعد باید روی آنها پارچهای قرمز پهن کنند و رویشان را با چرم نرم* بپوشانند و تیرکهای حمل میز را در جایشان قرار دهند؛+ ۹ و بعد پارچهای آبی بردارند و این وسایل را با آن بپوشانند: چراغدانی که برای روشنایی است + همراه با چراغها،+ انبرها،* آتشدانها + و همهٔ ظرفهای روغن که برای روشن نگه داشتن چراغها استفاده میشود. ۱۰ آنها باید چراغدان و همهٔ وسایل آن را در چرم نرم* بپیچند و روی تختهٔ* حمل بار قرار دهند. ۱۱ همین طور روی مذبح طلایی پارچهای آبی پهن کنند + و آن را با چرم نرم* بپوشانند و تیرکهای حمل آن را در جایشان قرار دهند.+ ۱۲ بعد همهٔ وسایلی را که مرتباً برای خدمت در مکان مقدّس استفاده میشود بردارند،+ آنها را در یک پارچهٔ آبی بپیچند و با چرم نرم* بپوشانند و روی تختهٔ* حمل بار قرار دهند.
۱۳ «آنها باید خاکسترها* را از روی مذبح بردارند + و یک پارچهٔ پشمی ارغوانی روی مذبح پهن کنند. ۱۴ بعد باید همهٔ وسایلی را که برای خدمت در جلوی مذبح استفاده میشود روی آن بگذارند: یعنی آتشدانها، چنگکها، خاکاندازها، کاسهها و همهٔ وسایل مذبح؛+ و بعد روی همهٔ آنها چرم نرم* پهن کنند و تیرکهای حمل آن را در جایشان قرار دهند.+
۱۵ «وقتی اسرائیلیان از جایی به جای دیگری کوچ میکنند، هارون و پسرانش باید خیمهٔ مقدّس و همهٔ وسایل آن را بپوشانند.+ بعد از آن، نسل قُهات باید داخل شوند تا آنها را حمل کنند،+ اما نباید به خیمهٔ مقدّس و وسایل آن دست بزنند، وگرنه میمیرند.+ اینها وظایف* نسل قُهات در رابطه با خیمهٔ ملاقات* است.
۱۶ «وظیفهٔ اِلعازار + پسر هارونِ کاهن این است که بر روغن چراغها،+ بخور معطر،+ هدیهٔ غلّهای که به طور مرتب تقدیم میشود و بر روغن مسح نظارت کند.+ او بر کل خیمۀ مقدّس و هر چه در آن است، از جمله مکان مقدّس و وسایل آن نظارت دارد.»
۱۷ یَهُوَه در ادامه به موسی و هارون گفت: ۱۸ «مراقب باشید که نسل قُهات + از طایفهٔ لاوی از بین نروند.* ۱۹ شما باید وظایفتان را بهخوبی انجام دهید تا آنها هنگام نزدیک شدن به چیزهای بسیار مقدّس نمیرند و زنده بمانند.+ هارون و پسرانش باید داخل خیمهٔ ملاقات شوند و تعیین کنند که هر کدام از قُهاتیان چه خدمتی انجام دهد و چه چیزی را حمل کند. ۲۰ وقتی قُهاتیان داخل میشوند، نباید چیزهای مقدّس را حتی برای یک لحظه ببینند، وگرنه میمیرند.»+
۲۱ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۲۲ «نسل جِرشون + باید بر اساس خاندانها و خانوادههایشان سرشماری شوند. ۲۳ همهٔ مردانی را که ۳۰ تا ۵۰ سال دارند و در گروهی هستند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آنها گذاشته شده است، نامنویسی کن. ۲۴ خاندانهای* جِرشونیان مسئول نگهداری و حمل اینها هستند:+ ۲۵ پارچههای خیمهٔ مقدّس،+ خیمهٔ ملاقات، پوشش آن و پوشش چرم نرم* که روی آن است،+ پردهٔ ورودی خیمهٔ ملاقات،+ ۲۶ پردههای صحن که دورتادور خیمهٔ مقدّس و مذبح است،+ پردهٔ ورودی صحن + با ریسمانها و میخهایش و همهٔ خدمات مربوط به آنها. این وظیفهٔ جِرشونیان است. ۲۷ هارون و پسرانش باید بر خدمت جِرشونیان و همهٔ بارهایی که حمل میکنند نظارت کنند؛ وظیفهٔ حمل همهٔ آنها را به عهدهٔ جِرشونیان بگذارید.+ ۲۸ این خدمتی است که خاندانهای* جِرشونیان موظفند در رابطه با خیمهٔ ملاقات انجام دهند + و ایتامار + پسر هارونِ کاهن باید آنها را در انجام وظایفشان هدایت کند.
۲۹ «نسل مِراری + را هم بر اساس خانواده و خاندانشان نامنویسی کن. ۳۰ همهٔ مردانی را که ۳۰ تا ۵۰ سال دارند و در گروهی هستند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آنها گذاشته شده است، نامنویسی کن. ۳۱ آنها در رابطه با خدمتشان در خیمهٔ ملاقات،+ مسئول حمل اینها هستند: چهارچوبهای خیمهٔ مقدّس،+ تیرکها،+ ستونها + و پایههای حفرهدارش،+ ۳۲ ستونهای صحن،+ پایههای حفرهدار،+ میخها + و ریسمانها با همهٔ تجهیزاتشان و همهٔ خدمات مربوط به اینها. ۳۳ خاندانهای* نسل مِراری + باید به این شکل تحت هدایت ایتامار پسر هارونِ کاهن، در خیمهٔ ملاقات خدمت کنند.»+
۳۴ بعد موسی و هارون و رئیسان قوم* اسرائیل،+ نسل قُهات + را بر اساس خانوادهها و خاندانشان نامنویسی کردند، ۳۵ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و در گروهی بودند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آنها گذاشته شده بود.+ ۳۶ تعداد کسانی که بر اساس خانوادههایشان نامنویسی شدند، جمعاً ۲۷۵۰ نفر بود.+ ۳۷ این افراد از خانوادههای قُهاتیان نامنویسی شدند و همهٔ آنها در خیمهٔ ملاقات خدمت میکردند. موسی و هارون مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود، آنها را نامنویسی کردند.+
۳۸ نسل جِرشون + بر اساس خانوادهها و خاندانشان نامنویسی شدند، ۳۹ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و در گروهی بودند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آنها گذاشته شده بود. ۴۰ تعداد کسانی که بر اساس خانوادهها و خاندانشان نامنویسی شدند، جمعاً ۲۶۳۰ نفر بود.+ ۴۱ به این ترتیب خانوادههای نسل جِرشون نامنویسی شدند و همهٔ آنها در خیمهٔ ملاقات خدمت میکردند. موسی و هارون مطابق فرمان یَهُوَه آنها را نامنویسی کردند.+
۴۲ نسل مِراری بر اساس خانوادهها و خاندانشان نامنویسی شدند، ۴۳ یعنی همهٔ مردانی که ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و در گروهی بودند که خدمت در خیمهٔ ملاقات به عهدهٔ آنها گذاشته شده بود.+ ۴۴ تعداد کسانی که بر اساس خانوادههایشان نامنویسی شدند، جمعاً ۳۲۰۰ نفر بود.+ ۴۵ به این ترتیب خانوادههای نسل مِراری نامنویسی شدند. موسی و هارون مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود، آنها را نامنویسی کردند.+
۴۶ موسی و هارون و رئیسان قوم اسرائیل، همهٔ این افراد را که از طایفهٔ لاوی بودند بر اساس خانواده و خاندانهایشان نامنویسی کردند. ۴۷ آن مردان ۳۰ تا ۵۰ سال داشتند و وظیفهٔ همهٔ آنها خدمت در خیمهٔ ملاقات و حمل خیمه و وسایل آن بود.+ ۴۸ تعداد کسانی که نامنویسی شدند، جمعاً ۸۵۸۰ نفر بود.+ ۴۹ آنها مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود نامنویسی شدند؛ یعنی نام هر کدام بر اساس وظیفهای که داشت و باری که باید حمل میکرد نوشته شد. آنها دقیقاً مطابق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود نامنویسی شدند.
۵ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۲ «به اسرائیلیان فرمان بده که این افراد را به بیرون اردوگاه بفرستند: هر کسی که جذام دارد + یا ترشح دارد + و یا به خاطر دست زدن به جسد کسی، ناپاک شده است.+ ۳ آنها را چه مرد باشند چه زن، بیرون بفرستید. آنها را باید از اردوگاه بیرون کنید تا کل اردوگاهی را که من در آن ساکنم*+ آلوده نکنند.»+ ۴ بنابراین اسرائیلیان همان کار را کردند و آنها را به بیرون اردوگاه فرستادند. اسرائیلیان دقیقاً مطابق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود عمل کردند.
۵ یَهُوَه همین طور به موسی گفت: ۶ «به اسرائیلیان بگو، ‹اگر مرد یا زنی مرتکب هر نوع گناهی شود و به یَهُوَه خیانت کند، تقصیرکار است.+ ۷ او باید به گناهی که مرتکب شده است اعتراف کند + و برای جبران گناهش* مبلغ کامل خسارت را به اضافهٔ یکپنجم آن بپردازد؛+ او باید آن را به کسی که در حقش خطا کرده است بدهد. ۸ اما اگر شخصی که در حقش خطا شده است بمیرد و خویشاوند نزدیکی نداشته باشد که خسارت به او پرداخت شود، آن خسارت باید به یَهُوَه داده شود و مال کاهن خواهد بود. این علاوه بر قوچ کفّاره است که کاهن گناه شخص را با آن کفّاره میکند.+
۹ «‹هر هدیهٔ مقدّسی + که اسرائیلیان به حضور کاهن میآورند، مال او میشود.+ ۱۰ چیزهای مقدّسی که هر کس هدیه میدهد، مال او* خواهد بود. هر چیزی که به کاهن داده شود، مال کاهن خواهد بود.›»
۱۱ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۱۲ «به اسرائیلیان بگو، ‹شاید زن کسی منحرف شود و به شوهرش خیانت کند ۱۳ و مرد دیگری با او رابطهٔ جنسی برقرار کند،+ اما شوهرش از این موضوع آگاه نباشد و گناهش فاش نشود. با این که آن زن خودش را از دید خدا ناپاک کرده است، هیچ شاهدی علیه او وجود ندارد و در حین گناه گرفتار نشده است. ۱۴ یا اگر شوهرش غیرتی شود و به وفاداری زنش شک کند، چه آن زن واقعاً خودش را از دید خدا ناپاک کرده باشد، چه نکرده باشد، ۱۵ آن مرد باید به هر حال زنش را با یک کیلو* آرد جو پیش کاهن ببرد. او نباید روی آن هدیه روغن بریزد یا کُندُر بگذارد، چون آن هدیهٔ غلّهای از روی غیرت و برای تشخیص گناه تقدیم میشود.
۱۶ «‹کاهن باید آن زن را به حضور یَهُوَه بیاورد.+ ۱۷ بعد مقداری آب مقدّس در کوزهای سفالی بریزد و مقداری از خاک زمین خیمهٔ مقدّس به آب اضافه کند. ۱۸ کاهن باید آن زن را به حضور یَهُوَه بیاورد، موهایش را باز کند و هدیهٔ غلّهای را که برای تشخیص گناه است در کف دست او بگذارد، یعنی همان هدیهٔ غلّهای که از روی غیرت تقدیم میشود.+ کاهن باید همین طور آن آب تلخ را که باعث لعنت میشود در دست بگیرد.+
۱۹ «‹بعد کاهن باید از آن زن بخواهد که قسم بخورد و به او بگوید: «اگر در زمانی که تحت اختیار شوهرت بودی،+ هیچ مرد دیگری با تو رابطهٔ جنسی نداشته است و تو منحرف و از دید خدا ناپاک نشدهای، این آب تلخ که لعنت میآورد به تو آسیبی نمیرساند. ۲۰ اما اگر در زمانی که تحت اختیار شوهرت بودی، خودت را ناپاک کرده و منحرف شدهای و با مرد دیگری به جز شوهرت رابطهٔ جنسی داشتهای،+ لعنت میشوی.» ۲۱ بعد کاهن باید از او بخواهد تا قسم بخورد که اگر گناهکار است لعنت شود.* کاهن به آن زن بگوید: «یَهُوَه کاری کند که قومت هنگام قسم خوردن و لعنت کردن، اسم تو را به زبان آورند. یَهُوَه کاری کند که رَحِمت بسته شود* و شکمت ورم کند. ۲۲ این آب که لعنت میآورد، وارد رودههایت میشود تا شکمت ورم کند و رَحِمت بسته شود.»* آن زن باید در جواب بگوید: «آمین! آمین!»*
۲۳ «‹پس از آن، کاهن باید این لعنتها را در دفتری بنویسد و آن نوشتهها را در آب تلخ بشوید و پاک کند، ۲۴ و بعد باید از آن زن بخواهد که آب تلخ را که لعنت میآورد بنوشد. آن آب وارد بدن او میشود و درد* ایجاد میکند. ۲۵ بعد کاهن باید هدیهٔ غلّهای را که از روی غیرت است + از دست آن زن بگیرد و آن را در حضور یَهُوَه تکان دهد و نزدیک مذبح بیاورد. ۲۶ کاهن باید یک مشت از هدیهٔ غلّهای به عنوان نمونهای* از آن هدیه بردارد و روی مذبح بسوزاند تا دودش بلند شود.+ آن وقت، از آن زن بخواهد که آب را بنوشد. ۲۷ اگر آن زن خودش را از دید خدا ناپاک کرده باشد و به شوهرش خیانت کرده باشد، آن آب که لعنت میآورد در بدنش درد* ایجاد میکند و شکمش ورم میکند و رَحِمش بسته میشود؛* در نتیجه قومش هنگام قسم خوردن و لعنت کردن، اسم او را به زبان خواهند آورد. ۲۸ اما اگر آن زن خود را از دید خدا ناپاک نکرده باشد و پاک باشد، به این شکل مجازات نخواهد شد و توانایی باردار شدن و بچهدار شدن را از دست نخواهد داد.
۲۹ «‹این قانون در مورد غیرت همسر است.+ اگر زنی در زمانی که تحت اختیار شوهرش است، منحرف شود و خودش را از دید خدا ناپاک کند، ۳۰ یا اگر مردی غیرتی شود و به وفاداری زنش شک کند، باید زنش را به حضور یَهُوَه ببرد و کاهن باید در رابطه با آن زن این قانون را کاملاً اجرا کند. ۳۱ آن مرد تقصیرکار به حساب نخواهد آمد، اما زنش جوابگوی گناهش خواهد بود.›»
۶ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۲ «به اسرائیلیان بگو، ‹اگر مرد یا زنی با نذر ویژهای زندگیاش را به عنوان نذیره*+ به یَهُوَه وقف کند، ۳ باید از شراب و مشروبات الکلی دوری کند. او نباید سرکهای را که از شراب یا مشروبات الکلی به دست آمده است بنوشد.+ همین طور نباید هیچ نوع آب انگوری بنوشد یا انگور بخورد، چه تازه باشد چه خشکشده. ۴ او در تمام مدتی که نذیره است، نباید چیزی که از درخت انگور درست شده است بخورد، از غوره گرفته تا پوست انگور.
۵ «‹او در تمام مدتی که نذیره است، نباید موهای سرش را بزند*+ و باید در تمام دوران وقفش به یَهُوَه، بگذارد موهای سرش بلند شود و به این شکل مقدّس بماند. ۶ همین طور در تمام مدتی که به یَهُوَه وقف شده است، نباید به جسد کسی نزدیک شود. ۷ حتی اگر پدر، مادر، برادر یا خواهرش بمیرد، نباید خودش را ناپاک کند،+ چون بر سرش این نشانه را دارد که خودش را به عنوان نذیره به خدا وقف کرده است.
۸ «‹او در تمام مدتی که نذیره است، برای یَهُوَه مقدّس است. ۹ اما اگر کسی ناگهان در کنار او بمیرد + و او که نشانهٔ وقفش به خدا را بر سر دارد خودش را ناپاک کند،* باید موهای سرش را در روز پاک شدنش بتراشد،+ یعنی در روز هفتم موهای سرش را بتراشد. ۱۰ در روز هشتم هم باید دو قمری یا دو جوجه کبوتر به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات پیش کاهن بیاورد. ۱۱ کاهن باید یکی از آنها را به عنوان قربانی گناه و دیگری را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کند و گناه او را که به خاطر تماس با جسد است کفّاره کند.+ بعد آن شخص باید بگذارد موی سرش بلند شود تا پاک و مقدّس شود. ۱۲ او باید دوباره خودش را به یَهُوَه وقف کند و دوران نذیره بودنش را شروع کند و یک قوچ یکساله به عنوان قربانی تقصیر بیاورد. روزهای قبل از ناپاک شدنش جزو دوران نذیره بودنش حساب نمیشود، چون هنگامی که نذیره بود خودش را ناپاک کرد.
۱۳ «‹قانونی که به نذیرهها مربوط میشود این است که وقتی کسی دوران نذیره بودنش را تمام میکند،+ باید به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات برود* ۱۴ و این هدیهها را برای یَهُوَه ببرد: یک قوچ سالم یکساله* به عنوان قربانی سوختنی،+ یک برّهٔ مادهٔ سالم یکساله* به عنوان قربانی گناه،+ یک قوچ سالم به عنوان قربانی شراکت،+ ۱۵ یک سبد از نانهای فطیر حلقهای از آرد مرغوب که با روغن مخلوط شده است و نانهای فطیر نازک که رویشان روغن مالیده شده است، همراه با هدیهٔ غلّهای + و هدیهٔ ریختنی آنها.+ ۱۶ کاهن باید همهٔ آنها را به حضور یَهُوَه بیاورد و اول قربانی گناه و قربانی سوختنی آن نذیره را تقدیم کند. ۱۷ بعد از آن، قوچ قربانی شراکت را همراه نانهای فطیر که در سبد است به یَهُوَه تقدیم کند و هدیهٔ غلّهای + و هدیۀ ریختنی آن را به حضور خدا بیاورد.
۱۸ «‹سپس آن نذیره باید در جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات موهای سرش را* بتراشد + و آنها را که نشانهٔ نذیره بودنش است روی آتشی بگذارد که قربانی شراکت روی آن است. ۱۹ بعد از این که موهایش که نشانهٔ نذیره بودنش است تراشیده شد، کاهن باید سرشانهٔ پختهٔ قوچ را + همراه با یک نان فطیر حلقهای و یک نان فطیر نازک از سبد بردارد و آنها را کف دست آن نذیره بگذارد. ۲۰ بعد کاهن باید آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی در حضور یَهُوَه تکان دهد.+ آن سرشانه همراه سینهای که هدیۀ تکاندادنی است و ران حیوان قربانیشده، سهم کاهن و مقدّس است.+ بعد از آن، نذیره اجازه دارد شراب بنوشد.
۲۱ «‹این قانون مربوط به نذیرهای است + که نذر میکند: اگر او نذر کند و بخواهد هدیهای علاوه بر هدیههایی که نذیرهها موظفند بیاورند، به یَهُوَه تقدیم کند و توان مالیاش را هم داشته باشد، باید طبق قانونی که دربارهٔ نذیرههاست، نذرش را ادا کند.›»
۲۲ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۲۳ «به هارون و پسرانش بگو، ‹وقتی میخواهید به قوم اسرائیل برکت بدهید،+ به آنها بگویید:
۲۴ «یَهُوَه به تو برکت دهد + و از تو محافظت کند.
۲۵ یَهُوَه نور رویش را بر تو بتاباند + و لطفش را شامل حالت کند.
۲۶ یَهُوَه با نگاه پرمهرش به تو بنگرد* و صلح و آرامش نصیبت کند.»›+
۲۷ آنها باید به اسم من برای قوم اسرائیل برکت بخواهند + تا من به آنها برکت دهم.»+
۷ موسی در روزی که کار برپا کردن خیمۀ مقدّس را تمام کرد،+ خیمه و همهٔ لوازمش، همین طور مذبح و همهٔ وسایلش را مسح و وقف* کرد.+ بعد از این که او آنها را مسح و وقف* کرد،+ ۲ رئیسان قوم اسرائیل + که سران خاندانهایشان بودند هدیههایی تقدیم کردند. آنها رئیسان طایفهها و همان کسانی بودند که بر کار نامنویسی نظارت داشتند. ۳ آنها هدیههایشان را که شش ارابه* و ۱۲ گاو نر بود جلوی خیمهٔ مقدّس به حضور یَهُوَه آوردند، یعنی یک ارابه از طرف هر دو رئیس و یک گاو نر از طرف هر کدام از آنها. ۴ یَهُوَه به موسی گفت: ۵ «آن هدیهها را از آنها قبول کن، چون برای خدمت در خیمهٔ ملاقات استفاده میشوند. آنها را به لاویان بده، به هر کس متناسب با خدمتش تا بتواند وظیفهاش را انجام دهد.»
۶ بنابراین موسی ارابهها و گاوها را از آنها قبول کرد و به لاویان داد. ۷ او دو ارابه و چهار گاو نر به نسل جِرشون داد تا بتوانند برای انجام وظایفشان از آنها استفاده کنند.+ ۸ چهار ارابه و هشت گاو نر هم به نسل مِراری داد تا بتوانند برای انجام وظایفشان از آنها استفاده کنند. جِرشونیان و مِراریان وظایفشان را تحت هدایت ایتامار پسر هارونِ کاهن انجام میدادند.+ ۹ اما او به نسل قُهات چیزی نداد، چون آنها وظیفه داشتند در مکان مقدّس خدمت کنند؛+ آنها چیزهای مقدّس را روی شانههایشان حمل میکردند.+
۱۰ آن رئیسان موقع مسح شدن مذبح و مراسم وقف* آن، هدیههای دیگری هم آوردند.+ وقتی آنها هدیههایشان را جلوی مذبح آوردند، ۱۱ یَهُوَه به موسی گفت: «هر روز یکی از دوازده رئیس باید برای وقف* مذبح هدیههایش را تقدیم کند.»
۱۲ در روز اول نَحشون پسر عَمّیناداب از طایفهٔ یهودا هدیههایش را تقدیم کرد.+ ۱۳ اینها هدیههای او بودند: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم* و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم* مطابق معیار وزن مکان مقدّس.*+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۱۴ یک جام* طلایی به وزن ۱۱۵ گرم* پر از بخور؛ ۱۵ یک گاو نر،* یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله* به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۱۶ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۱۷ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که نَحشون پسر عَمّیناداب تقدیم کرد.+
۱۸ در روز دوم، نِتَنئیل پسر صوعَر که رئیس طایفهٔ یِساکار بود هدیههایش را تقدیم کرد.+ ۱۹ او اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۲۰ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۲۱ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۲۲ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۲۳ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که نِتَنئیل پسر صوعَر تقدیم کرد.
۲۴ در روز سوم، اِلیاب پسر حیلون که رئیس طایفهٔ زِبولون بود،+ ۲۵ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۲۶ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۲۷ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۲۸ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۲۹ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اِلیاب پسر حیلون تقدیم کرد.+
۳۰ در روز چهارم، اِلیصور پسر شِدیئور که رئیس طایفهٔ رِئوبین بود،+ ۳۱ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۳۲ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۳۳ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۳۴ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۳۵ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اِلیصور پسر شِدیئور تقدیم کرد.+
۳۶ در روز پنجم، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای که رئیس طایفهٔ شَمعون بود،+ ۳۷ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۳۸ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۳۹ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۴۰ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۴۱ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که شِلومیئیل پسر صوریشَدّای تقدیم کرد.+
۴۲ در روز ششم، اِلیاساف پسر دِعوئیل که رئیس طایفهٔ جاد بود،+ ۴۳ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۴۴ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۴۵ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۴۶ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۴۷ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اِلیاساف پسر دِعوئیل تقدیم کرد.+
۴۸ در روز هفتم، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود که رئیس طایفهٔ اِفرایِم بود،+ ۴۹ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۵۰ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۵۱ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۵۲ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۵۳ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اِلیشَمَع پسر عَمّیهود تقدیم کرد.+
۵۴ در روز هشتم، گامالائیل پسر فِدَهصور که رئیس طایفهٔ مَنَسّی بود،+ ۵۵ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۵۶ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۵۷ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۵۸ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۵۹ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که گامالائیل پسر فِدَهصور تقدیم کرد.+
۶۰ در روز نهم، اَبیدان پسر جِدعونی که رئیس طایفهٔ بنیامین بود،+ ۶۱ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۶۲ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۶۳ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۶۴ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۶۵ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اَبیدان پسر جِدعونی تقدیم کرد.+
۶۶ در روز دهم، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای که رئیس طایفهٔ دان بود،+ ۶۷ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۶۸ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۶۹ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۷۰ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۷۱ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای تقدیم کرد.+
۷۲ در روز یازدهم، پَجیئیل پسر عُکران که رئیس طایفهٔ اَشیر بود،+ ۷۳ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۷۴ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۷۵ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۷۶ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۷۷ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که پَجیئیل پسر عُکران تقدیم کرد.+
۷۸ در روز دوازدهم، اَخیرَع پسر عِنان که رئیس طایفهٔ نَفتالی بود،+ ۷۹ اینها را به عنوان هدیه تقدیم کرد: یک ظرف نقرهای به وزن یک کیلو و نیم و یک کاسهٔ نقرهای به وزن ۸۰۰ گرم مطابق معیار وزن مکان مقدّس.+ هر دوی آنها با هدیهٔ غلّهای یعنی با آرد مرغوب مخلوطشده با روغن پر بودند؛+ ۸۰ یک جام طلایی به وزن ۱۱۵ گرم پر از بخور؛ ۸۱ یک گاو نر، یک قوچ و یک برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی؛+ ۸۲ یک بزغاله به عنوان قربانی گناه؛+ ۸۳ و دو گاو، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی شراکت.+ اینها هدیههایی بودند که اَخیرَع پسر عِنان تقدیم کرد.+
۸۴ پس هدیههایی که رئیسان قوم اسرائیل هنگام مسح مذبح، برای وقف* آن تقدیم کردند + اینها بودند: ۱۲ ظرف نقرهای، ۱۲ کاسهٔ نقرهای، ۱۲ جام طلایی؛+ ۸۵ هر ظرف نقرهای یک کیلو و نیم و هر کاسهٔ نقرهای ۸۰۰ گرم وزن داشت. پس وزن ظرفها و کاسههای نقرهای بر اساس معیار وزن مکان مقدّس + جمعاً ۲۷ کیلو و ۶۰۰ گرم* بود؛ ۸۶ آن ۱۲ جام طلایی که پر از بخور بودند، هر کدام بر اساس معیار وزن مکان مقدّس ۱۱۵ گرم وزن داشت. پس وزن جامهای طلایی جمعاً یک کیلو و ۳۸۰ گرم* بود. ۸۷ حیواناتی که به عنوان قربانی سوختنی تقدیم شد، جمعاً ۱۲ گاو نر، ۱۲ قوچ، ۱۲ برّهٔ نر یکساله همراه با هدیهٔ غلّهایشان بود؛ همین طور ۱۲ بزغاله به عنوان قربانی گناه تقدیم شد؛ ۸۸ حیواناتی که به عنوان قربانی شراکت تقدیم شد، جمعاً ۲۴ گاو نر، ۶۰ قوچ، ۶۰ بز نر و ۶۰ برّهٔ نر یکساله بود. اینها هدیههایی بودند که بعد از مسح مذبح، برای وقف* آن تقدیم شدند.+
۸۹ هر وقت که موسی داخل خیمهٔ ملاقات میشد تا با خدا صحبت کند،+ صدای او را* از بالای سرپوش صندوق شهادت،+ یعنی از بین دو کَرّوبی میشنید.+ خدا به این شکل با او صحبت میکرد.
۸ یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «به هارون بگو، ‹وقتی هفت چراغ چراغدان را روشن میکنی، آنها را طوری قرار بده که فضای جلوی چراغدان را روشن کنند.›»+ ۳ پس هارون چراغهای چراغدان را روشن کرد تا فضای جلوی آن را روشن کنند،+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود. ۴ چراغدان از ساقه گرفته تا شکوفههایش با چکشکاری روی طلا درست شده بود.+ آن چراغدان مطابق طرحی که یَهُوَه در رؤیا به موسی نشان داد،+ ساخته شده بود.
۵ یَهُوَه همین طور به موسی گفت: ۶ «لاویان را از بین اسرائیلیان جدا کن و مراسمی برای پاک شدنشان برگزار کن.+ ۷ مراسم پاک شدن آنها را به این شکل برگزار کن: آبی را که برای پاک کردن گناه است روی آنها بپاش. بعد آنها باید تمام بدنشان را با تیغ بتراشند و لباسهایشان را بشویند و به این ترتیب خودشان را پاک کنند.+ ۸ بعد آنها باید یک گاو نر*+ همراه هدیهٔ غلّهایاش،+ یعنی آرد مرغوب مخلوطشده با روغن بیاورند. تو هم یک گاو نر* دیگر به عنوان قربانی گناه بیاور.+ ۹ پس از آن، لاویان را به جلوی خیمهٔ ملاقات بیاور و تمام جماعت اسرائیل را آنجا جمع کن.+ ۱۰ وقتی لاویان را به حضور یَهُوَه میآوری، اسرائیلیان باید دستهایشان را بر سر لاویان بگذارند.+ ۱۱ هارون باید از طرف اسرائیلیان لاویان را به عنوان هدیهٔ تکاندادنی به یَهُوَه تقدیم کند*+ تا به یَهُوَه خدمت کنند.+
۱۲ «بعد لاویان باید دستهایشان را بر سر آن گاوها بگذارند.+ بعد یکی از آنها به عنوان قربانی گناه و دیگری به عنوان قربانی سوختنی به یَهُوَه تقدیم شود تا برای لاویان کفّاره باشد.+ ۱۳ لاویان را جلوی هارون و پسرانش بیاور و آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به یَهُوَه تقدیم کن.* ۱۴ به این ترتیب باید لاویان را از بین اسرائیلیان جدا کنی تا مال من شوند.+ ۱۵ بعد از آن لاویان باید به خیمهٔ ملاقات داخل شوند و در آنجا خدمت کنند. پس به این شکل مراسم پاک شدنشان را برگزار کن و آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی تقدیم کن،* ۱۶ چون لاویان به عنوان هدیههایی از میان اسرائیلیان برای من کنار گذاشته شدهاند. من آنها را به جای تمام نخستزادگان* قوم اسرائیل برای خودم انتخاب میکنم،+ ۱۷ چون که همهٔ نخستزادگان قوم اسرائیل، چه انسان چه حیوان مال من هستند.+ در روزی که همهٔ نخستزادگان را در سرزمین مصر کشتم،+ آنها را برای خودم کنار گذاشتم.* ۱۸ من لاویان را به جای تمام نخستزادگان قوم اسرائیل انتخاب میکنم. ۱۹ من آنها را از میان اسرائیلیان به عنوان هدیههایی به هارون و پسرانش میدهم تا به نمایندگی از اسرائیلیان در خیمهٔ ملاقات خدمت کنند + و برای اسرائیلیان کفّاره کنند تا وقتی قوم اسرائیل به مکان مقدّس نزدیک میشوند، هیچ بلایی بر سرشان نیاید.»+
۲۰ موسی و هارون و قوم* اسرائیل طبق تمام دستوراتی که یَهُوَه دربارهٔ لاویان به موسی داده بود، عمل کردند. ۲۱ بنابراین لاویان مراحل پاک شدنشان را انجام دادند و لباسهایشان را شستند.+ پس از آن، هارون آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به یَهُوَه تقدیم کرد*+ و بعد برای آنها کفّاره کرد تا از گناهانشان پاک شوند.+ ۲۲ از آن به بعد لاویان به خیمهٔ ملاقات داخل میشدند تا خدمتشان را تحت نظارت هارون و پسرانش انجام دهند. پس با لاویان دقیقاً همان طور عمل شد که یَهُوَه در رابطه با آنها به موسی فرمان داده بود.
۲۳ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۲۴ «قانونهایی که به لاویان مربوط میشود اینها هستند: مردان ۲۵ ساله به بالا باید به گروهی ملحق شوند که در خیمهٔ ملاقات خدمت میکنند. ۲۵ اما وقتی ۵۰ ساله میشوند باید از خدمت در آن گروه بازنشسته شوند و دیگر در آن خدمت نکنند. ۲۶ آنها میتوانند به برادرانشان در انجام وظایفشان در خیمهٔ ملاقات کمک کنند، اما خودشان اجازه ندارند در آنجا خدمت کنند؛ این کاری است که باید در رابطه با لاویان و وظایفشان انجام دهی.»+
۹ در اولین ماه سال دوم بعد از خروج اسرائیلیان از سرزمین مصر،+ یَهُوَه در بیابان سینا به موسی گفت: ۲ «اسرائیلیان باید قربانی پِسَح*+ را در وقت تعیینشده آماده کنند.+ ۳ آن را در چهاردهم این ماه موقع عصر،* در وقت تعیینشده و مطابق تمام دستوراتی که به شما دادم و روش تعیینشده آماده کنید.»+
۴ بنابراین موسی به اسرائیلیان گفت که قربانی پِسَح را آماده کنند. ۵ آنها در بیابان سینا در چهاردهمین روز ماه اول هنگام عصر* قربانی پِسَح را آماده کردند. اسرائیلیان تمام دستوراتی را که یَهُوَه به موسی داده بود انجام دادند.
۶ اما عدهای از مردان چون به جسدی* دست زده بودند،+ ناپاک شده بودند و نتوانستند در آن روز قربانی پِسَح را آماده کنند. به همین دلیل، همان روز پیش موسی و هارون رفتند + ۷ و به موسی گفتند: «ما به جسدی* دست زدهایم و ناپاک شدهایم، ولی چرا نباید همراه اسرائیلیان در وقت تعیینشده، قربانیمان را به یَهُوَه تقدیم کنیم؟»+ ۸ موسی به آنها گفت: «اینجا منتظر بمانید تا ببینم یَهُوَه دربارهٔ شما چه فرمان میدهد.»+
۹ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۱۰ «به اسرائیلیان بگو، ‹اگر کسی از شما یا نسلهای آیندهتان با دست زدن به جسدی ناپاک شود + یا در سفری دور باشد، باز هم باید قربانی پِسَح را برای یَهُوَه آماده کند. ۱۱ آنها باید آن را در روز چهاردهم ماه دوم + موقع عصر* آماده کنند و گوشت قربانی را با نان فطیر و سبزیجات تلخ بخورند.+ ۱۲ آنها نباید چیزی از آن قربانی را تا صبح باقی بگذارند + و هیچ کدام از استخوانهایش را بشکنند.+ آنها باید آن قربانی را دقیقاً مطابق دستورات مربوط به عید پِسَح آماده کنند. ۱۳ اما اگر کسی پاک باشد و در سفر نباشد و با وجود این در آماده کردن قربانی پِسَح کوتاهی کند، باید کشته شود،*+ چون هدیهٔ یَهُوَه را در وقت تعیینشده تقدیم نکرده است. او باید جوابگوی گناهش باشد.
۱۴ «‹اگر غریبهای در بین شما زندگی میکند، او هم باید قربانی پِسَح را مطابق دستورات مربوط به عید پِسَح و روش تعیینشدهٔ آن برای یَهُوَه آماده کند.+ بنابراین هم برای شما و هم برای غریبانی که در بین شما زندگی میکنند، یک قانون وجود دارد.›»+
۱۵ در روزی که خیمۀ مقدّس برپا شد،+ ابری ظاهر شد و خیمۀ مقدّس یا همان خیمهٔ شهادت* را پوشاند. اما آن ابر از شب تا صبح روی خیمهٔ مقدّس به شکل آتش دیده میشد.+ ۱۶ بنابراین ابری که در طی روز خیمهٔ مقدّس را میپوشاند، در طی شب به شکل آتش دیده میشد.+ ۱۷ هر وقت ابر از روی خیمه بلند میشد، اسرائیلیان بلافاصله کوچ میکردند + و هر جا که ابر توقف میکرد، همان جا چادر میزدند.+ ۱۸ به این شکل، اسرائیلیان به فرمان یَهُوَه کوچ میکردند و به فرمان یَهُوَه چادر میزدند.+ تا وقتی که ابر روی خیمهٔ مقدّس میماند آنها هم در جایی که چادر زده بودند میماندند. ۱۹ اگر ابر برای مدت طولانیای* روی خیمۀ مقدّس میماند، اسرائیلیان هم از فرمان یَهُوَه اطاعت میکردند و کوچ نمیکردند.+ ۲۰ گاهی اوقات ابر فقط برای چند روز روی خیمهٔ مقدّس میماند. به این شکل، اسرائیلیان به فرمان یَهُوَه در جایی که چادر زده بودند میماندند و به فرمان یَهُوَه کوچ میکردند. ۲۱ بعضی اوقات هم ابر فقط از شب تا صبح میماند و وقتی صبح از روی خیمهٔ مقدّس بلند میشد، اسرائیلیان کوچ میکردند. چه در روز چه در شب، هر وقت که ابر بلند میشد، آنها کوچ میکردند.+ ۲۲ تا زمانی که ابر روی خیمۀ مقدّس میماند، چه دو روز میماند چه یک ماه یا مدت طولانیتری، اسرائیلیان در جایی که چادر زده بودند میماندند و کوچ نمیکردند. اما وقتی ابر بلند میشد، کوچ میکردند. ۲۳ آنها به فرمان یَهُوَه چادر میزدند و به فرمان یَهُوَه کوچ میکردند. به این شکل، اسرائیلیان مطابق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی میداد، به تعهدشان به یَهُوَه عمل میکردند.
۱۰ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «دو شیپور از نقره و با چکشکاری درست کن.+ از آنها برای جمع کردن قوم* اسرائیل و برای اعلام کوچ اردوگاهها استفاده کن. ۳ وقتی هر دو شیپور به صدا درآورده میشود، تمام قوم* اسرائیل باید جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات پیش تو جمع شوند.+ ۴ اما اگر یکی از آن شیپورها به صدا درآورده شود، فقط رئیسانی که سران گروههای* هزار نفری اسرائیل هستند، باید پیش تو بیایند.+
۵ «وقتی شیپور را به طور غیرممتد میزنید، طایفههایی که در سمت شرقی چادر زدهاند + باید کوچ کنند. ۶ وقتی برای بار دوم شیپور را به طور غیرممتد میزنید، طایفههایی که در سمت جنوبی چادر زدهاند + باید کوچ کنند. هر بار که شیپورها به این شکل به صدا درآورده میشود، یکی از گروههای سه طایفهای* باید کوچ کند.
۷ «اما وقتی میخواهید قوم* اسرائیل را جمع کنید باید شیپور را به طور ممتد بزنید.+ ۸ شیپورها را پسران هارون یعنی کاهنان باید بزنند.+ این قانون که در مورد نحوهٔ استفاده از شیپورهاست، برای شما و همهٔ نسلهای آیندهتان یک قانون همیشگی است.
۹ «اگر مجبور شوید در سرزمینتان به جنگ دشمنانتان که به شما حمله میکنند بروید، باید با شیپورها اعلام آمادهباش کنید + تا یَهُوَه خدایتان شما را به یاد آورد و شما را از دست دشمنانتان نجات دهد.
۱۰ «همین طور در مناسبتهایی که برای شادیتان است،+ یعنی در عیدها + و شروع هر ماه، وقتی که قربانیهای سوختنی + و قربانیهای شراکت + خود را تقدیم میکنید، باید شیپورها را به صدا درآورید؛ صدای آنها باعث میشود تا من که یَهُوَه خدایتان هستم شما را به یاد آورم.»+
۱۱ در سال دوم در بیستمین روز ماه دوم،+ ابر از روی خیمۀ مقدّس که لوحهای شهادت* در آن بود، بلند شد.+ ۱۲ پس اسرائیلیان به ترتیبی که باید کوچ میکردند از بیابان سینا کوچ کردند + و ابر در بیابان فاران ایستاد.+ ۱۳ این اولین بار بود که آنها طبق فرمانی که یَهُوَه از طریق موسی داده بود، کوچ کردند.+
۱۴ بنابراین، اول گروه سه طایفهای اردوگاه یهودا بر اساس یگانهایشان* کوچ کردند. فرماندهٔ یگان طایفهٔ یهودا، نَحشون پسر عَمّیناداب بود.+ ۱۵ فرماندهٔ یگان طایفهٔ یِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر بود.+ ۱۶ فرماندهٔ یگان طایفهٔ زِبولون، اِلیاب پسر حیلون بود.+
۱۷ وقتی خیمۀ مقدّس را جمع کردند،+ نسل جِرشون + و نسل مِراری + که مسئول حمل خیمهٔ مقدّس بودند، کوچ کردند.
۱۸ بعد گروه سه طایفهای اردوگاه رِئوبین بر اساس یگانهایشان* کوچ کردند. فرماندهٔ یگان طایفهٔ رِئوبین، اِلیصور پسر شِدیئور بود.+ ۱۹ فرماندهٔ یگان طایفهٔ شَمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای بود.+ ۲۰ فرماندهٔ یگان طایفهٔ جاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل بود.+
۲۱ پس از آن، قُهاتیان که مسئول حمل وسایل و لوازم مکان مقدّس بودند،+ کوچ کردند .خیمۀ مقدّس باید قبل از رسیدن آنها برپا میشد.
۲۲ بعد از آن، گروه سه طایفهای اردوگاه اِفرایِم بر اساس یگانهایشان* کوچ کردند. فرماندهٔ یگان طایفهٔ اِفرایِم، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود بود.+ ۲۳ فرماندهٔ یگان طایفهٔ مَنَسّی، گامالائیل پسر فِدَهصور بود.+ ۲۴ فرماندهٔ یگان طایفهٔ بنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی بود.+
۲۵ بعد گروه سه طایفهای اردوگاه دان که از پشت محافظ تمام اردوگاهها بودند، بر اساس یگانهایشان* کوچ کردند. فرماندهٔ یگان طایفهٔ دان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای بود.+ ۲۶ فرماندهٔ یگان طایفهٔ اَشیر، پَجیئیل پسر عُکران بود.+ ۲۷ فرماندهٔ یگان طایفهٔ نَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان بود.+ ۲۸ این ترتیبی بود که اسرائیلیان و یگانهایشان* طبق آن کوچ میکردند و به راه میافتادند.+
۲۹ موسی به برادرزنش حوباب، پسر رِعوئیلِ*+ مِدیانی گفت: «ما به جایی میرویم که یَهُوَه وعده داده آنجا را به ما بدهد.+ پس تو هم با ما بیا.+ ما در حق تو خوبی میکنیم، چون یَهُوَه وعده داده که به اسرائیل برکت بدهد.»+ ۳۰ اما او به موسی گفت: «نه، من با شما نمیآیم، به وطنم و پیش خویشاوندانم برمیگردم.» ۳۱ بعد موسی گفت: «لطفاً با ما بمان، چون تو خوب میدانی که در بیابان کجا چادر بزنیم و میتوانی راهنمای ما* باشی. ۳۲ اگر با ما بیایی،+ مطمئناً هر برکتی که یَهُوَه به ما بدهد، نصیب تو هم میشود.»
۳۳ بنابراین آنها از کوه یَهُوَه به راه افتادند + و به مدت سه روز به سفرشان ادامه دادند. در طول آن سفر سهروزه صندوق عهد یَهُوَه + جلوتر از آنها حمل میشد تا این که آنها به جایی رسیدند که برای توقفشان* تعیین شده بود.+ ۳۴ وقتی آنها از جایی که چادر زده بودند کوچ میکردند، ابر یَهُوَه در طول روز هدایتشان میکرد.+
۳۵ هر وقت که صندوق عهد برای حمل برداشته میشد، موسی میگفت: «ای یَهُوَه، کاری بکن!*+ دشمنانت را پراکنده کن و کاری کن کسانی که از تو متنفرند از حضورت فرار کنند.» ۳۶ هر وقت که صندوق عهد روی زمین گذاشته میشد، موسی میگفت: «ای یَهُوَه، همیشه پیش اسرائیلیان که تعدادشان بیشمار* است بمان.»*+
۱۱ قوم در حضور یَهُوَه شروع به شکایت کردند. وقتی یَهُوَه شکایتهای تندشان را شنید، خیلی خشمگین شد؛ بعد یَهُوَه آتشی بر سرشان فرستاد و آن آتش بعضی از مردم را در اطراف اردوگاه نابود کرد. ۲ وقتی قوم با داد و فریاد از موسی کمک خواستند، او در دعا به یَهُوَه التماس کرد + و آتش خاموش شد. ۳ بنابراین آن مکان تَبعیره* نامیده شد، چون آتشی از طرف یَهُوَه بر آنها آمده بود.+
۴ غریبانی*+ که در میانشان بودند، تمایلات خودخواهانهٔ خود را به زبان آوردند + و اسرائیلیان هم دوباره شروع به گریه و شکایت کردند و گفتند: «ای کاش کسی بود که به ما گوشت میداد تا بخوریم!+ ۵ یاد آن ماهیها، خیارها، هندوانهها، ترهها، پیازها و سیرهایی که مجّانی در مصر میخوردیم بهخیر!+ ۶ اما الآن بیجان و ضعیف شدهایم و بهجز این مَنّا هیچ غذایی نمیبینیم.»+
۷ مَنّا + شبیه تخم گشنیز بود + و ظاهری مثل صمغ درخت* داشت. ۸ مردم میرفتند و آن را جمع میکردند و در آسیاب دستی یا هاون میساییدند. بعد، آن را در قابلمه میپختند یا به شکل نانهای گرد درمیآوردند.+ طعم آن مثل کلوچههای شیرین روغنی بود. ۹ هنگام شب، علاوه بر شبنم، مَنّا هم در اردوگاه بر زمین مینشست.+
۱۰ موسی صدای گریه و شکایت مردم را شنید؛ هر خانوادهای جلوی چادرش گریه و شکایت میکرد. در نتیجه یَهُوَه بهشدّت عصبانی شد + و موسی هم خیلی ناراحت شد. ۱۱ بعد موسی به یَهُوَه گفت: «چرا به خادمت بدی کردهای؟ من چه کار کردهام که لطفت را از من دریغ کردهای؟ چرا بار این قوم را بر دوش من گذاشتهای؟+ ۱۲ مگر آنها بچههای من هستند؟ مگر من آنها را به دنیا آوردهام که به من میگویی، ‹آنها را مثل دایهای* که نوزاد را بغل میکند، در آغوشت حمل کن›؟ چرا من باید آنها را به سرزمینی ببرم که قسم خوردی به اجدادشان بدهی؟+ ۱۳ از کجا گوشت بیاورم تا به همهٔ این مردم بدهم؟ آنها مرتب گریه و شکایت میکنند و میگویند، ‹به ما گوشت بده تا بخوریم!› ۱۴ من نمیتوانم بهتنهایی بار این قوم را به دوش بکشم، چون برای من خیلی سنگین است.+ ۱۵ اگر میخواهی با من این طور رفتار کنی، خواهش میکنم همین الآن جانم را بگیر.+ اما اگر مورد لطفت هستم، نگذار بیشتر از این سختی و عذاب بکشم.»
۱۶ یَهُوَه در جواب موسی گفت: «هفتاد نفر از ریشسفیدان قوم اسرائیل را که میدانی ریشسفیدان و مأموران باصلاحیت در قوم هستند برای من انتخاب کن + و آنها را به خیمهٔ ملاقات بیاور تا آنجا با تو بایستند. ۱۷ من هم پایین میآیم و در آنجا با تو صحبت میکنم.+ همین طور از روحی که به تو دادهام،+ میگیرم و به آنها میدهم تا به تو کمک کنند که دیگر بار این قوم را بهتنهایی به دوش نکشی.+ ۱۸ به قوم بگو، ‹برای فردا خودتان را آماده* کنید،+ چون فردا حتماً گوشت میخورید. صدای گریه و شکایت شما به گوش یَهُوَه رسیده + که گفتید، «ای کاش کسی به ما گوشت میداد تا بخوریم! وقتی در مصر بودیم وضع ما بهتر بود!»+ بنابراین یَهُوَه حتماً به شما گوشت خواهد داد تا بخورید.+ ۱۹ پس شما نه فقط برای یک روز، ۲ روز، ۵ روز، ۱۰ روز یا ۲۰ روز، ۲۰ بلکه برای یک ماه تمام آنقدر گوشت میخورید که از بینیتان بیرون بیاید و از خوردن آن بیزار شوید،+ چون یَهُوَه را که در میانتان است رد کردید و در حضور او با گریه و شکایت گفتید: «اصلاً چرا از مصر بیرون آمدهایم؟»›»+
۲۱ موسی گفت: «تعداد همراهانم ۶۰۰٬۰۰۰ مرد*+ است و تو میگویی، ‹یک ماه تمام به آنها گوشت میدهم›! ۲۲ حتی اگر همهٔ گوسفندان و گاوهایمان را سر ببریم، باز هم برایشان کافی نخواهد بود! و اگر تمام ماهیهای دریا را هم بگیریم، باز هم نمیتوانیم آنها را سیر کنیم!»
۲۳ یَهُوَه به موسی گفت: «مگر دست من که یَهُوَه هستم کوتاه است؟*+ حالا میبینی چیزی که گفتهام اتفاق میافتد یا نه.»
۲۴ پس موسی از خیمه بیرون رفت و گفتههای یَهُوَه را برای قوم بازگو کرد. بعد ۷۰ نفر از ریشسفیدان قوم را انتخاب کرد و از آنها خواست که در اطراف خیمه بایستند.+ ۲۵ بعد یَهُوَه در ابری پایین آمد + و با او صحبت کرد + و از روحی که به او داده بود گرفت + و به تکتک آن ۷۰ ریشسفید داد. به محض این که روح به آنها داده شد، شروع به پیشگویی کردند،*+ اما بار دیگر پیشگویی نکردند.
۲۶ دو نفر از آن ۷۰ نفر به نامهای اِلداد و میداد در اردوگاه مانده بودند و روح خدا به آنها هم داده شد، چون آنها جزو کسانی بودند که اسمشان نوشته شده بود. اما چون به خیمه نرفته بودند، در اردوگاه شروع به پیشگویی کردند. ۲۷ در نتیجه یک مرد جوان دواندوان پیش موسی رفت و به او خبر داد: «اِلداد و میداد در اردوگاه پیشگویی میکنند!» ۲۸ بعد یوشَع پسر نون که از جوانیاش خدمتگزار موسی بود + گفت: «ای سَرورم موسی، جلوی آنها را بگیر!»+ ۲۹ ولی موسی به او گفت: «به خاطر من حسادت نکن. ای کاش همهٔ قوم یَهُوَه پیامبر بودند و یَهُوَه روحش را به آنها هم میداد!» ۳۰ کمی بعد موسی با ریشسفیدان قوم اسرائیل به اردوگاه برگشت.
۳۱ یَهُوَه بادی شدید فرستاد که بلدرچینهای زیادی از سمت دریا با خودش آورد و در اثر آن باد بلدرچینها در اردوگاه و اطراف آن روی زمین افتادند + و سطح زمین را از هر طرف به مسافتی حدود سفری یکروزه و به ارتفاع تقریباً یک متر* پوشاندند. ۳۲ قوم اسرائیل تمام آن روز و شب و کل روز بعد، بیدار ماندند تا بلدرچین جمع کنند. هر کس حداقل به اندازهٔ ده ظرف بزرگ* بلدرچین جمع کرد. مردم، آن پرندگان را در سراسر اردوگاه بر زمین پهن میکردند تا آنها را خشک کنند. ۳۳ ولی گوشت هنوز لای دندانهایشان بود و فرصت جویدن آن را نداشتند که خشم یَهُوَه بر قوم اسرائیل شعلهور شد و یَهُوَه با آوردن بلایی عدهٔ زیادی از آنها را از بین برد.+
۳۴ بنابراین آن مکان را قِبروتهَتّاوه*+ نامیدند، چون کسانی که تمایلات خودخواهانهٔ خود را نشان داده بودند در آنجا دفن شدند.+ ۳۵ بعد از آن قوم اسرائیل از قِبروتهَتّاوه به حَضیروت کوچ کردند و در حَضیروت ماندند.+
۱۲ یک روز مریم و هارون به خاطر این که موسی با زنی از سرزمین کوش ازدواج کرده بود،+ از موسی شکایت کردند. ۲ آنها میگفتند: «آیا یَهُوَه فقط از طریق موسی صحبت کرده است؟ مگر از طریق ما هم صحبت نکرده است؟»+ یَهُوَه به حرفهایشان گوش میداد.+ ۳ در آن زمان موسی فروتنترین*+ شخص روی زمین بود.
۴ یَهُوَه ناگهان به موسی و هارون و مریم گفت: «هر سهٔ شما به خیمهٔ ملاقات بروید.» پس آن سه نفر به آنجا رفتند. ۵ یَهُوَه در ستون ابر پایین آمد + و در جلوی ورودی خیمه ایستاد و هارون و مریم را صدا کرد. هر دوی آنها جلو رفتند. ۶ بعد او گفت: «لطفاً به حرفم گوش دهید! اگر در بین شما کسی پیامبر یَهُوَه باشد، من خودم را در رؤیایی به او میشناسانم + و در خواب با او صحبت میکنم.+ ۷ اما من با خادمم موسی این کار را نمیکنم! تمام قوم من* به او به امانت سپرده شده است.*+ ۸ من رو در رو* و به طور واضح با او صحبت میکنم،+ نه با رمز و راز. من که یَهُوَه هستم در جلوی چشم او ظاهر میشوم. پس چطور جرأت کردید از خادمم موسی شکایت کنید؟»
۹ بنابراین یَهُوَه از آنها بهشدّت خشمگین شد و از آنجا رفت. ۱۰ به محض این که ابر از خیمه دور شد، مریم به جذام مبتلا شد و پوستش مثل برف سفید شد.+ بعد هارون رو به مریم کرد و دید که به جذام مبتلا شده است.+ ۱۱ هارون بلافاصله به موسی گفت: «تمنا میکنم سَرورم! خواهش میکنم ما را به خاطر این گناه مجازات نکن! ما احمقانه عمل کردهایم. ۱۲ خواهش میکنم نگذار خواهرم مثل بچهٔ مردهای شود که موقع تولّد نصف بدنش پوسیده است!» ۱۳ موسی با صدای بلند از یَهُوَه کمک خواست و گفت: «خدایا خواهش میکنم او را شفا بده! خواهش میکنم!»+
۱۴ یَهُوَه در جواب به موسی گفت: «اگر پدر مریم روی صورتش آب دهان میانداخت، آیا او برای هفت روز تحقیر نمیشد؟ پس مریم باید برای هفت روز بیرون اردوگاه قرنطینه شود + و بعد از آن اجازه دارد دوباره به اردوگاه برگردد.» ۱۵ بنابراین مریم برای هفت روز بیرون اردوگاه قرنطینه شد + و قوم تا زمان برگشتن مریم به اردوگاه، کوچ نکردند. ۱۶ بعد قوم از حَضیروت کوچ کردند + و در بیابان فاران چادر زدند.+
۱۳ یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «مردانی را برای جاسوسی به سرزمین کنعان که میخواهم آن را به اسرائیلیان بدهم بفرست تا آنجا را بازرسی کنند. شما باید از هر طایفه* یکی از رئیسانشان را بفرستید.»+
۳ پس موسی طبق فرمان یَهُوَه آنها را از بیابان فاران فرستاد.+ همهٔ آن مردان از سران قوم اسرائیل بودند ۴ و اسمهایشان عبارتند از: شَمّوعا پسر زَکّور از طایفهٔ رِئوبین؛ ۵ شافاط پسر حُری از طایفهٔ شَمعون؛ ۶ کالیب پسر یِفُنّه + از طایفهٔ یهودا؛ ۷ یِجال پسر یوسِف از طایفهٔ یِساکار؛ ۸ هوشِع* پسر نون + از طایفهٔ اِفرایِم؛ ۹ فَلطی پسر رافو از طایفهٔ بنیامین؛ ۱۰ جَدّیئیل پسر سودی از طایفهٔ زِبولون؛ ۱۱ جَدّی پسر سوسی از طایفهٔ یوسِف + یعنی از طایفهٔ مَنَسّی؛+ ۱۲ عَمّیئیل پسر جِمَلّی از طایفهٔ دان؛ ۱۳ سِتور پسر میکائیل از طایفهٔ اَشیر؛ ۱۴ نَحبی پسر وُفسی از طایفهٔ نَفتالی ۱۵ و جِئوئیل پسر ماکی از طایفهٔ جاد. ۱۶ این است اسم مردانی که موسی برای جاسوسی* به آن سرزمین فرستاد. موسی هوشِع پسر نون را یوشَع*+ نامید.
۱۷ وقتی موسی آن مردان را برای جاسوسی به سرزمین کنعان میفرستاد به آنها گفت: «اول به نِگِب* و از آنجا هم به منطقهٔ کوهستانی بروید.+ ۱۸ باید ببینید که وضع آن سرزمین چطور است + و مردمی که آنجا زندگی میکنند قوی هستند یا ضعیف؟ تعدادشان کم است یا زیاد؟ ۱۹ آن سرزمین خوب است یا بد؟ شهرهایی که مردم در آنها زندگی میکنند حصاردارند یا نه؟ ۲۰ همین طور بررسی کنید که زمین آنجا حاصلخیز* است یا بایر؟*+ درخت دارد یا نه؟ شما باید شجاع باشید + و مقداری از محصولات آن سرزمین را با خودتان بیاورید.» زمانی که موسی این را گفت، فصل نوبر انگور بود.+
۲۱ بنابراین آنها رفتند و در آن سرزمین از بیابان صین + تا رِحوب + که نزدیک لِبوحَمات*+ است جاسوسی کردند. ۲۲ در راه از نِگِب گذشتند و به حِبرون رسیدند،+ جایی که اَخیمان، شیشای، تَلمای*+ و عَناقیان*+ زندگی میکردند. شهر حِبرون هفت سال قبل از شهر صوعَن که در مصر است ساخته شده بود. ۲۳ وقتی آنها به درّهٔ* اِشکول رسیدند،+ شاخهای را بریدند که یک خوشه انگور رویش بود. آن خوشه به حدّی سنگین بود که دو نفر از آنها مجبور شدند آن را روی یک تیرک چوبی حمل کنند. آن مردان مقداری انار و انجیر هم با خودشان بردند.+ ۲۴ آن مکان به خاطر خوشهٔ انگوری که اسرائیلیان در آنجا چیده بودند، درّهٔ* اِشکول* نامیده شد.+
۲۵ آنها بعد از چهل روز،+ از جاسوسی در آن سرزمین برگشتند. ۲۶ بنابراین پیش موسی و هارون و تمام قوم* اسرائیل در قادِش که در بیابان فاران است برگشتند.+ بعد به تمام قوم دربارهٔ آن سرزمین گزارش دادند و محصولات آنجا را به همه نشان دادند. ۲۷ آنها به موسی این طور گزارش دادند: «به سرزمینی که ما را به آنجا فرستادی داخل شدیم و دیدیم که واقعاً شیر و عسل در آنجا جاری است + و اینها هم محصولات آنجاست.+ ۲۸ اما مردمی که در آن سرزمین زندگی میکنند، قوی هستند و شهرهایشان حصاردار و خیلی بزرگند. ما عَناقیان را هم در آنجا دیدیم.+ ۲۹ در سرزمین نِگِب + عَمالیقیان + زندگی میکنند، در منطقهٔ کوهستانی هم حیتّیان، یِبوسیان + و اَموریان + زندگی میکنند، در کنار دریا + و در امتداد رود اردن هم کنعانیان + زندگی میکنند.»
۳۰ بعد کالیب سعی کرد مردم را که جلوی موسی ایستاده بودند آرام کند و گفت: «بیایید فوراً به آنجا برویم و آنجا را تصاحب کنیم، چون مطمئناً میتوانیم بر مردم آنجا پیروز شویم.»+ ۳۱ اما مردانی که با او رفته بودند گفتند: «ما نمیتوانیم به جنگ آن مردم برویم، چون از ما قویتر هستند.»+ ۳۲ آنها مرتباً دربارهٔ سرزمینی که در آن جاسوسی کرده بودند، به اسرائیلیان گزارشهای منفی میدادند + و میگفتند: «سرزمینی که برای جاسوسی به آنجا رفتیم، سرزمین خطرناکی است و مطمئناً در آنجا زنده نمیمانید.* تمام مردمی که آنجا دیدیم، به طور عجیبی درشتاندام هستند.+ ۳۳ در آنجا غولپیکرانی* از نسل عَناق دیدیم + که از نوادگان نِفیلیان* هستند. ما حس کردیم در مقایسه با آنها مثل ملخ هستیم و در نظر آنها هم ملخی بیش نبودیم.»
۱۴ با شنیدن این خبر، تمام قوم* اسرائیل با صدای بلند کل آن شب گریه و زاری کردند.+ ۲ همهٔ اسرائیلیان از موسی و هارون گله و شکایت میکردند + و تمام جمعیت* بر ضدّ آنها صحبت میکردند و میگفتند: «ای کاش در سرزمین مصر یا در همین بیابان میمردیم! ۳ چرا یَهُوَه میخواهد ما را به آن سرزمین ببرد که با شمشیر کشته شویم؟+ دشمنانمان در آنجا زنان و فرزندانمان را به اسارت* میبرند.+ بهتر نیست که به مصر برگردیم؟»+ ۴ آنها حتی به یکدیگر میگفتند: «بیایید رهبری برای خودمان انتخاب کنیم و به مصر برگردیم!»+
۵ بعد موسی و هارون جلوی تمام قوم اسرائیل که آنجا جمع شده بودند، به خاک افتادند و سر بر زمین گذاشتند. ۶ یوشَع پسر نون + و کالیب پسر یِفُنّه + که جزو کسانی بودند که در سرزمین کنعان جاسوسی کرده بودند، لباسهایشان را چاک زدند. ۷ آنها به قوم* اسرائیل گفتند: «سرزمینی که ما برای جاسوسی به آنجا رفتیم، سرزمین بسیار بسیار خوبی است.+ ۸ اگر یَهُوَه از ما راضی و خشنود باشد، حتماً ما را به آن سرزمین که شیر و عسل در آن جاری است میبرد و آن را به ما میدهد.+ ۹ اما شما نباید علیه یَهُوَه سرکشی کنید و نباید از مردم آن سرزمین بترسید،+ چون شکست دادن آنها برای ما مثل آب خوردن است.* آنها هیچ محافظی ندارند و یَهُوَه با ماست.+ از آنها نترسید!»
۱۰ اما تمام جمعیت گفتند که باید آنها را سنگسار کرد.+ ناگهان جلال یَهُوَه روی خیمهٔ ملاقات بر همهٔ مردم اسرائیل ظاهر شد.+
۱۱ بعد یَهُوَه به موسی گفت: «این قوم تا کی میخواهند به من بیاحترامی کنند؟+ با وجود این همه معجزه* که بینشان انجام دادم تا کی به من ایمان نمیآورند؟+ ۱۲ من آنها را با یک بیماری همهگیر از بین میبرم و از تو قومی بزرگتر و قویتر به وجود میآورم.»+
۱۳ اما موسی به یَهُوَه گفت: «اگر خبر این کار تو به گوش مصریان برسد چه خواهند گفت؟+ آنها میدانند که این قوم را با قدرت خودت از دستشان نجات دادی. ۱۴ پس مصریان دربارهٔ این موضوع حتماً با ساکنان سرزمین کنعان صحبت میکنند. کنعانیان هم شنیدهاند که تو ای یَهُوَه با این قوم هستی + و جلویشان* ظاهر میشوی.+ تو یَهُوَه هستی و ابری که فرستادی* بالای سر این قوم قرار دارد. تو طی روز در ستون ابر و طی شب در ستون آتش آنها را هدایت میکنی.*+ ۱۵ اگر تمام این قوم را بکشی، قومهای دیگر که شهرت تو را شنیدهاند میگویند: ۱۶ ‹یَهُوَه نتوانست این قوم را به سرزمینی ببرد که قسم خورده بود به آنها بدهد، برای همین آنها را در بیابان از بین برد.›*+ ۱۷ پس خواهش میکنم ای یَهُوَه قدرت عظیمت را نشان بده، درست همان طور که وعده دادی و گفتی: ۱۸ ‹یَهُوَه، خدایی دیرخشم و سرشار از محبت پایدار*+ است که اشتباهات و خطاها را میبخشد، اما شخص گناهکار را بدون مجازات نمیگذارد؛ پیامد مجازات کسانی* که گناه میکنند، شامل حال فرزندانشان* تا نسل سوم و چهارم هم خواهد شد.›+ ۱۹ خواهش میکنم به خاطر محبت پایدار* و عظیمت خطاهای این قوم را ببخش، درست همان طور که آنها را از وقتی در مصر بودند تا به امروز بخشیدهای.»+
۲۰ بعد یَهُوَه گفت: «همان طور که گفتی آنها را میبخشم.+ ۲۱ اما به حیات خودم قسم که تمام زمین از جلال من که یَهُوَه هستم پر خواهد شد.+ ۲۲ هیچ کدام از کسانی که جلال من و معجزاتم*+ را در مصر و در بیابان دیدند، ولی مرا بارها* آزمایش کردند + و به من* گوش ندادند،+ ۲۳ سرزمینی را که قسم خوردم به پدرانشان بدهم نخواهند دید. هیچ کدام از کسانی که به من بیاحترامی میکنند، آن سرزمین را نخواهند دید.+ ۲۴ اما خادمم کالیب + روحیهٔ دیگری دارد و همیشه با دل و جان از من پیروی میکند، به همین دلیل، او را به سرزمینی که به آنجا فرستاده شده بود خواهم برد و آن سرزمین مال نسل او خواهد شد.+ ۲۵ از آنجا که عَمالیقیان و کنعانیان + در درّه زندگی میکنند، شما باید فردا تغییر مسیر دهید و از راه دریای سرخ به بیابان بروید.»+
۲۶ یَهُوَه به موسی و هارون گفت: ۲۷ «این جمع شریر تا کی میخواهند از من گله و شکایت کنند؟+ من شنیدهام که اسرائیلیان چطور از من گله و شکایت میکنند.+ ۲۸ به آنها بگو، ‹یَهُوَه میگوید، «به حیات خودم قسم که همان بلایی را که شنیدم دربارهاش صحبت میکردید،+ بر سرتان میآورم! ۲۹ شما در این بیابان خواهید مرد؛*+ همهٔ شما که از ۲۰ ساله به بالا نامنویسی شدید و از من گله و شکایت کردید + در این بیابان خواهید مرد! ۳۰ هیچ کدام از شما به سرزمینی که قسم خوردم* در آن زندگی خواهید کرد داخل نخواهید شد،+ به جز کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون.+
۳۱ «‹«اما فرزندانتان را که گفتید دشمنانتان آنها را به اسارت میبرند به آن سرزمین خواهم برد.+ آنها از زندگی در سرزمینی که شما رد کردید لذّت خواهند برد.+ ۳۲ ولی شما در این بیابان خواهید مرد.* ۳۳ فرزندانتان به مدت ۴۰ سال در بیابان چوپانی خواهند کرد + و به خاطر خیانتکاریهای* شما جوابگو خواهند بود، تا وقتی که آخرین نفر شما در بیابان بمیرد.*+ ۳۴ شما باید مطابق با آن ۴۰ روز که در سرزمین کنعان جاسوسی کردید،+ به مدت ۴۰ سال جوابگوی خطاهایتان باشید،+ یعنی یک سال برای هر روز. به این ترتیب میفهمید که مخالفت با من به چه قیمتی تمام میشود.*
۳۵ «‹«این حرف را من که یَهُوَه هستم گفتهام؛ من حتماً با این جمع شریر که بر ضدّ من همدست شدهاند این کار را میکنم: آنها در این بیابان از بین خواهند رفت و همین جا خواهند مرد.+ ۳۶ آن مردانی که موسی برای جاسوسی به سرزمین کنعان فرستاد، یعنی همان کسانی که وقتی برگشتند با گزارشهای منفیشان دربارهٔ آن سرزمین + باعث شدند تمام قوم* از او گله و شکایت کنند، ۳۷ در حضور یَهُوَه دچار بلا خواهند شد و خواهند مرد؛+ یعنی همان مردانی که دربارهٔ آن سرزمین گزارشهای منفی دادند. ۳۸ اما یوشَع پسر نون و کالیب پسر یِفُنّه که همراه مردان دیگر برای جاسوسی به آن سرزمین رفته بودند، حتماً زنده خواهند ماند.»›»+
۳۹ وقتی موسی این حرفها را به همهٔ اسرائیلیان گفت، آنها بهشدّت گریه و زاری کردند. ۴۰ آنها صبح زود بلند شدند و سعی کردند به منطقهٔ کوهستانی بروند و میگفتند: «ما گناه کردهایم، ولی الآن حاضریم به جایی برویم که یَهُوَه دربارهٔ آن صحبت کرده است.»+ ۴۱ اما موسی گفت: «چرا به خودتان این اجازه را میدهید که از فرمان یَهُوَه سرپیچی کنید؟ اگر این کار را بکنید موفق نمیشوید. ۴۲ به آنجا نروید، چون یَهُوَه همراهتان نیست و دشمنانتان شما را شکست خواهند داد.+ ۴۳ در آنجا با عَمالیقیان و کنعانیان روبرو میشوید + و با شمشیر کشته خواهید شد. شما از پیروی یَهُوَه دست کشیدید، برای همین یَهُوَه با شما نخواهد بود.»+
۴۴ با این حال آنها گستاخانه به طرف منطقهٔ کوهستانی رفتند.+ اما موسی و صندوق عهد یَهُوَه در وسط اردوگاه ماندند.+ ۴۵ بعد عَمالیقیان و کنعانیان که در آن منطقهٔ کوهستانی زندگی میکردند، آمدند و آنها را شکست دادند، به طوری که تا حُرما پراکنده شدند.+
۱۵ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۲ «به اسرائیلیان بگو، ‹وقتی به سرزمینی رسیدید که میخواهم آن را برای زندگی به شما بدهم،+ ۳ از گوسفندان، بزها یا گاوهایتان هدیهای روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید. بوی آن هدیه چه قربانی سوختنی باشد،+ چه قربانیای برای ادای نذر ویژه، چه هدیهای داوطلبانه + و چه هدیهای که در عیدها تقدیم میشود،+ برای یَهُوَه خوشایند* است.+ ۴ کسی که هدیهاش را تقدیم میکند باید همین طور یک کیلو* آرد مرغوب که با یک لیتر* روغن مخلوط شده باشد به عنوان هدیهٔ غلّهای به یَهُوَه تقدیم کند.+ ۵ همراه با آن قربانی سوختنی + یا هر برّهٔ نری که قربانی میکنید، یک لیتر* شراب هم به عنوان هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۶ برای هر قوچ هم یک کیلو* آرد مرغوب که با کمی بیشتر از یک لیتر* روغن مخلوط شده باشد به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید. ۷ برای هدیهٔ ریختنی هم کمی بیشتر از یک لیتر* شراب تقدیم کنید تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد.
۸ «‹اما اگر یک گاو نر به عنوان قربانی سوختنی + یا قربانیای برای ادای نذر ویژه + یا قربانی شراکت + به یَهُوَه تقدیم میکنید، ۹ همراه با آن گاو نر سه کیلو و نیم* آرد مرغوب که با حدود ۲ لیتر* روغن مخلوط شده باشد به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید.+ ۱۰ برای هدیهٔ ریختنی + هم حدود دو لیتر* شراب تقدیم کنید؛ آن هدیه را روی آتش تقدیم کنید تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد. ۱۱ برای هر گاو نر، قوچ، برّهٔ نر یا بز باید همین کار را بکنید. ۱۲ حتی اگر بیشتر از یک حیوان تقدیم میکنید، باید نسبت به تعدادشان برای هر کدام همین کار را بکنید. ۱۳ بنابراین وقتی هر اسرائیلی* هدیهای روی آتش تقدیم میکند، باید این دستورات را رعایت کند تا بوی آن هدیه برای یَهُوَه خوشایند* باشد.
۱۴ «‹اگر غریبهای که در بین شما زندگی میکند یا کسی که سالیان سال در بین شما بوده است، بخواهد هدیهای روی آتش تقدیم کند تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد، باید دقیقاً مثل شما عمل کند.+ ۱۵ برای شما که اسرائیلی هستید و غریبانی که با شما زندگی میکنند یک قانون وجود دارد. این قانون برای همهٔ نسلهای آیندهٔ شما قانونی همیشگی است. غریبانی که با شما زندگی میکنند از دید یَهُوَه هیچ فرقی با شما ندارند.+ ۱۶ هم برای شما و هم برای غریبانی که با شما زندگی میکنند، یک قانون و یک حکم قضایی وجود دارد.›»
۱۷ یَهُوَه همین طور به موسی گفت: ۱۸ «به اسرائیلیان بگو، ‹وقتی به سرزمینی میرسید که شما را به آنجا میبرم ۱۹ و از محصولات* آن سرزمین میخورید،+ هدیهای از آنها به یَهُوَه تقدیم کنید. ۲۰ از اولین خمیری که با نوبر محصول + درست میکنید، نانهای حلقهای به عنوان هدیه تقدیم کنید. آنها باید به عنوان هدیهای از خرمنگاه تقدیم شوند. ۲۱ همهٔ نسلهای آیندهتان باید مقداری از خمیری را که با نوبر محصول درست میکنند، به عنوان هدیه به یَهُوَه تقدیم کنند.
۲۲ «‹اگر شما خطایی کنید و در اطاعت از این فرمانها که یَهُوَه از طریق موسی داده است کوتاهی کنید، ۲۳ (یعنی همهٔ فرمانهایی که یَهُوَه از طریق موسی به شما داده و از روزی که یَهُوَه آنها را اعلام کرد وجود داشته است و طی نسلهای آیندهتان هم وجود خواهد داشت) ۲۴ و اگر ندانسته و بدون آگاهی قوم* اسرائیل مرتکب آن خطا شوید، اما بعداً به خطای خود پی ببرید، تمام جماعت باید یک گاو نر* به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنند تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد. همراه آن باید هدیهٔ غلّهای و هدیۀ ریختنیاش را هم مطابق روند معمول تقدیم کنند + و برای قربانی گناه هم یک بزغاله تقدیم کنند.+ ۲۵ بعد کاهن باید برای تمام جماعت اسرائیل کفّاره کند. به این ترتیب خطایشان بخشیده میشود،+ چون ندانسته خطا کرده بودند و هدیهای روی آتش به یَهُوَه تقدیم کردند و برای خطایشان قربانی گناه به حضور یَهُوَه آوردند. ۲۶ بنابراین خطای تمام قوم* اسرائیل و غریبانی که با شما زندگی میکنند بخشیده میشود، چون تمام قوم ندانسته آن خطا را مرتکب شدند.
۲۷ «‹اگر کسی ندانسته گناه کند، باید یک بزغالهٔ مادهٔ یکساله* به عنوان قربانی گناه تقدیم کند.+ ۲۸ کاهن برای آن شخص که در حضور یَهُوَه مرتکب گناه غیرعمد شده است کفّاره میکند و گناه او بخشیده خواهد شد.+ ۲۹ برای هر کسی که مرتکب گناه غیرعمد شود یک قانون وجود دارد؛+ چه اسرائیلی باشد چه غریبهای که در بین شما زندگی میکند.
۳۰ «‹اما کسی که عمداً گناه میکند،+ به یَهُوَه توهین میکند* و باید کشته شود؛* چه اسرائیلی باشد چه غریبهای که در بین شما زندگی میکند. ۳۱ آن شخص کلام یَهُوَه را بیارزش دانسته و فرمانش را زیر پا گذاشته است، به همین دلیل باید حتماً کشته شود.*+ خطای او به گردن خودش است.›»+
۳۲ یک روز وقتی اسرائیلیان در بیابان بودند، مردی را دیدند که در روز شَبّات تکههای چوب جمع میکرد.+ ۳۳ کسانی که او را در حال جمع کردن چوب دیده بودند، او را پیش موسی و هارون و تمام قوم بردند. ۳۴ آنها او را حبس کردند،+ چون در شریعت مشخص نشده بود که باید با او چه کار کنند.
۳۵ بعد یَهُوَه به موسی گفت: «آن مرد باید حتماً کشته شود + و تمام قوم باید او را بیرون اردوگاه سنگسار کنند.»+ ۳۶ بنابراین تمام قوم او را به بیرون اردوگاه بردند و سنگسارش کردند تا این که مرد، دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود.
۳۷ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۳۸ «به اسرائیلیان بگو، ‹شما و همهٔ نسلهای آیندهتان باید حاشیهٔ پایین لباسهایتان را طوری درست کنید که ریشهدار باشد و بالای حاشیه نخی آبیرنگ داشته باشد.+ ۳۹ لباسهای شما باید این حاشیهٔ ریشهدار را داشته باشد تا شما با دیدن آن همهٔ فرمانهای یَهُوَه را به یاد آورید و به آنها عمل کنید.+ شما نباید طبق خواستههای چشم و دلتان عمل کنید، چون باعث میشوند به من خیانت کنید.*+ ۴۰ این فرمان به شما کمک میکند که همهٔ دستورات مرا به یاد آورید و به آنها عمل کنید و برای خدایتان مقدّس باشید.+ ۴۱ من یَهُوَه خدایتان هستم. من شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم.+ من یَهُوَه خدایتان هستم.›»+
۱۶ بعد از مدتی، قورَح پسر یِصهار + نوهٔ قُهات + (قُهات یکی از پسران لاوی بود)+ با داتان و اَبیرام پسران اِلیاب + و اون پسر فِلِت که از نسل رِئوبین بود،+ همدست شدند. ۲ آنها همراه ۲۵۰ نفر از رئیسان قوم اسرائیل، یعنی اشخاص برگزیده و سرشناس قوم بر ضدّ موسی همدست شدند. ۳ آنها دستهجمعی پیش موسی و هارون رفتند + و گفتند: «ما از دست شما خسته شدهایم! تکتک افراد قوم اسرائیل مقدّسند + و یَهُوَه در بین آنهاست.+ پس به چه حقی خودتان را در رأس قوم* یَهُوَه قرار میدهید؟»
۴ موسی وقتی این را شنید، فوراً به خاک افتاد و سرش را بر زمین گذاشت. ۵ بعد به قورَح و همهٔ هوادارانش گفت: «فردا صبح یَهُوَه به شما نشان خواهد داد که چه کسی به او تعلّق دارد + و مقدّس است و حق نزدیک شدن به او را دارد.+ هر کسی که خدا انتخاب کند،+ میتواند به او نزدیک شود. ۶ پس ای قورَح، تو و همهٔ هوادارانت + باید این کار را بکنید: آتشدانهای خود را بردارید + ۷ و فردا صبح در حضور یَهُوَه در آنها آتش بگذارید و بخور در آنها بریزید. کسی را که یَهُوَه انتخاب کند،+ مقدّس شمرده خواهد شد. شما پسران لاوی + از حق و اختیارتان تجاوز کردهاید!»
۸ موسی رو به قورَح کرد و گفت: «ای پسران لاوی، لطفاً به من گوش کنید. ۹ یَهُوَه خدای اسرائیل شما را از میان قوم انتخاب کرده + و به شما اجازه داده است که به او نزدیک شوید و در خیمهٔ مقدّس او خدمت کنید و در مقابل قوم بایستید تا به آنها خدمت کنید.+ آیا اینها را ناچیز میدانید؟ ۱۰ آیا این که خدا به شما و همهٔ برادرانتان یعنی لاویان اجازه داده است به او نزدیک شوید برایتان ارزشی ندارد؟ حالا چرا به دنبال این هستید که کاهن هم باشید؟+ ۱۱ تو و همهٔ هوادارانت با این کارتان در واقع با یَهُوَه مخالفت کردهاید. مگر هارون چه کار کرده که از او گله و شکایت میکنید؟»+
۱۲ کمی بعد موسی به داتان و اَبیرام پسران اِلیاب + پیامی فرستاد که پیش او بیایند، اما آنها گفتند: «ما نمیآییم! ۱۳ آیا کافی نیست که تو ما را از سرزمینی که شیر و عسل در آن جاری بود بیرون آوردی تا در این بیابان از بین ببری؟+ حالا میخواهی بر ما سَروری هم بکنی؟* ۱۴ از این گذشته، هنوز ما را به هیچ سرزمینی که شیر و عسل در آن جاری باشد،+ نرساندی و میراثی از مزرعهها و باغهای انگور به ما ندادی. آیا میخواهی این مردان* کورکورانه به دنبالت بیایند؟* ما نمیآییم!»
۱۵ پس موسی خیلی عصبانی شد و به یَهُوَه گفت: «هدیهٔ غلّهای آنها را قبول نکن! من حتی یک الاغ هم از آنها نگرفتهام و به هیچ کدامشان آسیبی نرساندهام.»+
۱۶ بعد موسی به قورَح گفت: «تو و تمام هوادارانت فردا به حضور یَهُوَه بیایید. هارون هم آنجا خواهد بود. ۱۷ همهٔ شما باید آتشدانهایتان را با خودتان بیاورید و در آنها مقداری بخور بگذارید. هوادارانت باید ۲۵۰ آتشدانشان را به حضور یَهُوَه بیاورند. تو و هارون هم باید با آتشدانهایتان بیایید.» ۱۸ به این ترتیب همهٔ آنها آتشدانهایشان را برداشتند، مقداری بخور در آنها گذاشتند و همراه موسی و هارون در جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات حاضر شدند. ۱۹ وقتی قورَح همهٔ هوادارانش را + جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات بر ضدّ آن دو نفر جمع کرده بود، جلال یَهُوَه بر تمام قوم ظاهر شد.+
۲۰ بعد از آن، یَهُوَه به موسی و هارون گفت: ۲۱ «خودتان را از این گروه جدا کنید تا بتوانم آنها را در یک چشم به هم زدن نابود کنم.»+ ۲۲ اما موسی و هارون به خاک افتادند و سر خود را بر زمین گذاشتند و گفتند: «ای خدا، خدایی که به همهٔ انسانها حیات میدهی،*+ آیا به خاطر گناه یک نفر، از دست همهٔ قوم خشمگین میشوی؟»+
۲۳ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۲۴ «به قوم بگو که از اطراف خیمههای قورَح، داتان و اَبیرام دور شوند!»+
۲۵ پس موسی پیش داتان و اَبیرام رفت و ریشسفیدان قوم اسرائیل هم او را همراهی کردند.+ ۲۶ او به قوم گفت: «لطفاً از خیمههای این مردان شریر دور شوید و به چیزی که مال آنهاست دست نزنید، وگرنه در گناهشان شریک میشوید و با آنها از بین میروید.» ۲۷ قوم فوراً از اطراف خیمههای قورَح، داتان و اَبیرام دور شدند. داتان و اَبیرام از خیمههایشان بیرون آمدند و در کنار زنان، فرزندان و کودکانشان جلوی ورودی خیمههایشان ایستادند.
۲۸ موسی گفت: «حالا میفهمید که یَهُوَه مرا فرستاده تا همهٔ این کارها را بکنم و طبق خواست دلم کاری نکردهام. ۲۹ اگر این اشخاص به مرگ طبیعی بمیرند و عاقبتشان مثل بقیهٔ انسانها باشد، پس یَهُوَه مرا نفرستاده است.+ ۳۰ اما اگر یَهُوَه کاری غیرمنتظره در حقشان بکند و زمین باز شود* و آنها را با همهٔ دار و ندارشان ببلعد و زندهبهگور شوند، آن وقت مطمئن میشوید که این مردان به یَهُوَه بیاحترامی کردهاند.»
۳۱ به محض این که حرفهای موسی تمام شد، زمین زیر پای آنها شکافته شد.+ ۳۲ زمین باز شد* و آنها را همراه خانوادههایشان فرو برد و تمام همدستان قورَح را هم + با همهٔ دار و ندارشان بلعید. ۳۳ به این ترتیب آنها و همهٔ هوادارانشان* زندهبهگور شدند. بعد زمین آنها را پوشاند و از بین رفتند.+ ۳۴ همهٔ اسرائیلیانی که اطرافشان بودند، از صدای جیغ و فریاد آنها از آنجا فرار کردند، چون میترسیدند که زمین باز شود و آنها را هم فرو ببرد. ۳۵ بعد آتشی از طرف یَهُوَه آمد + و آن ۲۵۰ نفر را که بخور تقدیم میکردند،+ به آتش کشید و از بین برد.
۳۶ یَهُوَه به موسی گفت: ۳۷ «به اِلعازار پسر هارونِ کاهن بگو که آتشدانها را از میان خاکستر آتش بیرون آورد،+ چون مقدّسند. همین طور به او بگو که زغالهای شعلهور را کمی دورتر بر زمین بریزد. ۳۸ از آتشدانهای اشخاصی که گناهشان به قیمت جانشان تمام شد، ورقههای نازک فلزی درست کنید تا روکشی برای مذبح باشد.+ آن آتشدانها به حضور یَهُوَه آورده شدهاند، پس مقدّس هستند. این روکش مذبح نشانهای برای اسرائیلیان است تا درس عبرت بگیرند.»+ ۳۹ بنابراین اِلعازارِ کاهن آتشدانهای مسی کسانی را که در آتش سوختند برداشت و با چکشکاری از آنها روکشی برای مذبح ساخت. ۴۰ او آن را دقیقاً همان طور که یَهُوَه از طریق موسی گفته بود، ساخت. به این شکل به اسرائیلیان یادآوری میشد که هیچ کس* غیر از نسل هارون نباید برای سوزاندن بخور به یَهُوَه نزدیک شود،+ مبادا دچار همان بلایی شود که بر سر قورَح و هوادارانش آمد.+
۴۱ اما فردای همان روز، کل قوم اسرائیل شروع به گله و شکایت از موسی و هارون کردند + و گفتند: «شما دو نفر، قوم یَهُوَه را کشتید!» ۴۲ وقتی قوم بر ضدّ موسی و هارون جمع شدند، رو به خیمهٔ ملاقات کردند و ناگهان ابری آن را پوشاند و جلال یَهُوَه ظاهر شد.+
۴۳ موسی و هارون جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات رفتند + ۴۴ و یَهُوَه به موسی گفت: ۴۵ «از بین این قوم دور شوید تا بتوانم آنها را در یک چشم به هم زدن نابود کنم.»+ آنها وقتی این را شنیدند، به خاک افتادند و سر بر زمین گذاشتند.+ ۴۶ بعد موسی به هارون گفت: «آتشدانت را بردار و آتش* از روی مذبح بگیر + و در آن بگذار و بخور هم در آن بریز و به سرعت پیش قوم ببر و برای آنها کفّاره کن،+ چون خشم یَهُوَه شعلهور شده و بلا شروع شده است!» ۴۷ هارون آتشدان را برداشت و همان طور که موسی گفته بود، با عجله به میان قوم دوید، چون آن بلا در میان قوم شروع شده بود. پس بخور در آتشدانش ریخت و برای قوم کفّاره کرد. ۴۸ او بین مردگان و زندگان ایستاد تا این که سرانجام بلا متوقف شد. ۴۹ ۱۴٬۷۰۰ نفر در اثر آن بلا جانشان را از دست دادند. این علاوه بر کسانی بود که به خاطر قورَح مردند. ۵۰ وقتی آن بلا متوقف شد، هارون به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات پیش موسی برگشت.
۱۷ یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «به اسرائیلیان بگو که هر کدام از رئیسان طایفهها*+ یک عصا پیش تو بیاورد، یعنی در مجموع ۱۲ عصا بیاورند. اسم هر رئیس را روی عصای طایفهاش بنویس. ۳ اما روی عصای طایفهٔ لاوی اسم هارون را بنویس، چون هر عصا نشانگر یکی از سران طایفههاست. ۴ عصاها را در خیمهٔ ملاقات جلوی صندوق شهادت*+ بگذار، یعنی همان جایی که من مرتباً جلوی شما حاضر میشوم.+ ۵ عصای آن شخصی که انتخاب میکنم + شکوفه میدهد. به این ترتیب، به گله و شکایتی که اسرائیلیان از من و شما میکنند،+ پایان میدهم.»
۶ بنابراین موسی با اسرائیلیان صحبت کرد و هر کدام از رئیسانشان به او یک عصا دادند، یعنی ۱۲ عصا که هر عصا نشانگر یکی از رئیسان طایفهها بود. عصای هارون هم در بین عصاهای آنها بود. ۷ بعد موسی عصاها را در حضور یَهُوَه در خیمهٔ ملاقات که صندوق شهادت در آن است* گذاشت.
۸ روز بعد وقتی موسی به خیمهٔ مقدّس که صندوق شهادت در آن است داخل شد، دید عصای هارون که معرف طایفهٔ لاوی بود، نه تنها شکوفه و گل آورده، بلکه بادام رسیده هم به بار آورده است. ۹ بعد موسی همهٔ عصاها را از حضور یَهُوَه بیرون آورد و به تمام قوم اسرائیل نشان داد. قوم آنها را دیدند و هر کدام از رئیسان عصایش را برداشت.
۱۰ بعد از آن، یَهُوَه به موسی گفت: «عصای هارون را دوباره در جلوی صندوق شهادت بگذار.+ آن عصا باید هشداری باشد + برای کسانی که تمایل به سرکشی دارند*+ تا دیگر از من گله و شکایت نکنند، مبادا بمیرند.» ۱۱ موسی بلافاصله دستور یَهُوَه را انجام داد. او دقیقاً همان طور عمل کرد.
۱۲ اسرائیلیان به موسی گفتند: «الآن همهٔ ما میمیریم. حتماً از بین میرویم و هیچ کدام از ما زنده نخواهد ماند! ۱۳ هر کسی که نزدیک خیمهٔ مقدّس یَهُوَه بیاید، خواهد مرد!+ چرا باید به این شکل بمیریم؟»+
۱۸ یَهُوَه به هارون گفت: «اگر قوانین مربوط به مکان مقدّس زیر پا گذاشته شود،+ تو و پسرانت و خاندانت برای آن خطا جوابگو خواهید بود. همین طور اگر قوانین مربوط به وظایف کاهنان رعایت نشود، تو و پسرانت برای آن خطا جوابگو خواهید بود.+ ۲ پس طایفهٔ پدرت، یعنی طایفهٔ لاوی را که برادرانت هستند نزدیک خیمهٔ شهادت* بیاور تا با تو همکاری کنند و در جلوی خیمه به تو و پسرانت خدمت کنند.+ ۳ آنها خدمتگزار تو خواهند بود و همهٔ وظایفی را که در رابطه با خیمه دارند،+ بهخوبی انجام خواهند داد. اما نباید به وسایل مکان مقدّس و مذبح نزدیک شوند، چون در آن صورت، هم آنها میمیرند و هم شما.+ ۴ آنها باید با شما همکاری کنند و وظایفی را که در رابطه با خیمهٔ ملاقات به عهده دارند و همهٔ خدمات آن را بهخوبی انجام دهند. اما کسی که مجاز نیست* نباید به شما نزدیک شود.+ ۵ شما باید وظایفتان را که مربوط به مکان مقدّس و مذبح است + انجام دهید تا اسرائیلیان دیگر گرفتار خشم من نشوند.+ ۶ من لاویان را که برادرانتان هستند از میان اسرائیلیان انتخاب کردهام تا هدیهای برای شما باشند.+ آنها برای یَهُوَه کنار گذاشته شدهاند تا کارهای خیمهٔ ملاقات را انجام دهند.+ ۷ تو و پسرانت مسئول هستید که به عنوان کاهن خدمت کنید و وظایفتان را در رابطه با مذبح و چیزهایی که پشت پرده* است،+ انجام دهید؛ چون این وظیفهٔ شماست.+ خدمت به عنوان کاهن هدیهٔ خاصّی است که به شما دادهام. کسی که مجاز نیست* اگر به خیمهٔ مقدّس نزدیک شود، باید کشته شود.»+
۸ بعد یَهُوَه به هارون گفت: «من تو را مسئول دریافت هدیههایی میکنم که قوم اسرائیل برای من میآورند + و از همهٔ هدیههای مقدّسی که به من تقدیم میشود سهمی به تو و پسرانت خواهم داد؛ این یک قانون دائمی است.+ ۹ از بین هدیههای بسیار مقدّسی که روی آتش تقدیم میشوند، این هدیهها مال شما خواهند بود: همهٔ هدیههایی که مردم میآورند، از جمله هدیههای غلّهای،+ قربانیهای گناه + و قربانیهای تقصیری + که برای من میآورند. آن هدیهها بسیار مقدّسند و مال تو و پسرانت هستند. ۱۰ تو باید آنها را در جای بسیار مقدّسی بخوری،+ چون برای تو مقدّس خواهند بود + و فقط اشخاص مذکر اجازه دارند از آنها بخورند. ۱۱ این هدیهها هم مال تو خواهند بود: هدیههایی که اسرائیلیان همراه با همهٔ هدیههای تکاندادنی میآورند.+ من آنها را به تو و پسرانت و دخترانت دادهام؛ این یک قانون دائمی است.+ از اهالی خانهٔ تو هر کسی که پاک است اجازه دارد از آنها بخورد.+
۱۲ «من که یَهُوَه هستم، نوبر محصولاتشان را،+ یعنی بهترین روغن، بهترین شراب تازه و غلّه را که به من تقدیم میکنند، به تو میدهم.+ ۱۳ من که یَهُوَه هستم، نوبر همهٔ محصولات سرزمینشان را که برای من میآورند، به تو میدهم تا مال تو باشد.+ از اهالی خانهٔ تو هر کسی که پاک است اجازه دارد از آنها بخورد.
۱۴ «هر چیزی که در اسرائیل وقف شود،* مال تو خواهد شد.+
۱۵ «نخستزادهٔ هر موجود زندهای* که مردم به یَهُوَه تقدیم میکنند،+ چه انسان باشد چه حیوان، مال تو خواهد شد. با این حال نخستزادهٔ انسان + و نخستزادهٔ حیوان ناپاک* را باید حتماً بازخرید کنید.+ ۱۶ وقتی آن نخستزاده یک ماهه* شد، آن را با ۶۰ گرم* نقره بازخرید کنید.+ وزن این نقره باید بر اساس معیار وزن مکان مقدّس* تعیین شود که هر واحد آن معادل ۱۲ گرم است.* ۱۷ ولی نخستزادگان* گاو، گوسفند یا بز را نباید بازخرید کنید،+ چون مقدّسند. باید خونشان را روی مذبح بپاشید + و چربیشان را در آتش بسوزانید تا دودشان بلند شود و بوی آنها برای یَهُوَه خوشایند* باشد.+ ۱۸ همان طور که سینهٔ حیوان که هدیهٔ تکاندادنی است و ران راست آن مال توست، گوشت این حیوانات هم مال تو خواهد بود.+ ۱۹ همهٔ هدیههایی را که اسرائیلیان به من که یَهُوَه هستم تقدیم میکنند،+ من به تو و پسران و دخترانت دادهام. این یک قانون دائمی است + و همین طور عهدی همیشگی* بین من که یَهُوَه هستم و تو و نسلهای آیندهٔ توست.»
۲۰ یَهُوَه در ادامه به هارون گفت: «تو نباید در سرزمین اسرائیل هیچ میراث یا سهمی از زمین داشته باشی،+ چون من سهم و میراث تو در میان قوم اسرائیل هستم.+
۲۱ «اما به لاویان در عوض خدمتی که در رابطه با خیمهٔ ملاقات انجام میدهند، یکدهم محصولات سرزمین اسرائیل را به میراث دادهام.+ ۲۲ از این به بعد، قوم اسرائیل نباید به خیمهٔ ملاقات نزدیک شوند، مبادا گناهکار شمرده شوند و بمیرند. ۲۳ لاویان باید کارهای خیمهٔ ملاقات را انجام دهند. اگر کسی از قوم اسرائیل قوانین مکان مقدّس را زیر پا بگذارد، لاویان باید برای خطای او جوابگو باشند.+ در بین اسرائیلیان، لاویان نباید میراثی داشته باشند + و این یک قانون همیشگی است که نسلهای آیندهٔ شما هم باید آن را رعایت کنند. ۲۴ من یکدهم هدیههایی را که قوم اسرائیل به من که یَهُوَه هستم تقدیم میکنند، به لاویان به میراث دادهام. برای همین به آنها گفتهام که در بین اسرائیلیان نباید میراثی داشته باشند.›»+
۲۵ بعد از آن، یَهُوَه به موسی گفت: ۲۶ «به لاویان بگو، ‹من یکدهم هدیهها را به شما به میراث دادهام؛+ وقتی آن را از اسرائیلیان دریافت میکنید، یکدهم از آن یکدهم را به عنوان هدیه به یَهُوَه تقدیم کنید.+ ۲۷ آن هدیه، هدیهای از طرف شما به حساب میآید، انگار که آن غلّه،+ شراب یا روغن محصول خودتان بوده است. ۲۸ پس به این شکل وقتی یکدهم هدیههای اسرائیلیان را دریافت میکنید، هدیهای از آن به یَهُوَه تقدیم کنید؛ آن هدیه که برای یَهُوَه است، باید به هارونِ کاهن داده شود. ۲۹ شما باید بهترین قسمت هدیههایی را که به شما داده میشود،+ به عنوان هدیهٔ مقدّس به یَهُوَه تقدیم کنید.›
۳۰ «همین طور به لاویان بگو، ‹وقتی بهترین قسمت هدیهها را تقدیم میکنید، بقیهٔ آنها را برای خودتان بردارید، انگار که آن غلّه، شراب یا روغن محصول خودتان بوده است. ۳۱ شما و اهالی خانهتان میتوانید آن را در هر جایی که بخواهید بخورید، چون این دستمزد شما برای خدمتی است که در خیمهٔ ملاقات انجام میدهید.+ ۳۲ تا وقتی که بهترین قسمت هدیههایی را که به شما داده میشود تقدیم کنید، گناهی به گردن نخواهید داشت. به علاوه نباید به هدیههای مقدّس اسرائیلیان بیحرمتی کنید، مبادا بمیرید.›»+
۱۹ یَهُوَه به موسی و هارون گفت: ۲ «من که یَهُوَه هستم این قانون را دادهام: ‹به اسرائیلیان بگویید که باید یک گاو* قرمز سالم و بینقص + که هیچ وقت یوغی به گردنش بسته نشده است پیش شما بیاورند. ۳ بعد آن را به اِلعازارِ کاهن بدهید و او باید آن گاو را به بیرون اردوگاه ببرد. در آنجا سرش باید در حضور او بریده شود. ۴ اِلعازارِ کاهن باید مقداری از خون آن را با انگشتش بردارد و هفت بار به طرف ورودی خیمهٔ ملاقات بپاشد.+ ۵ بعد آن گاو باید جلوی چشمانش سوزانده شود؛ پوست، گوشت، خون و فضولات داخل رودههایش باید سوزانده شود.+ ۶ کاهن باید مقداری چوب سِدر، گیاه زوفا*+ و الیاف قرمز بردارد و آنها را در آتشی که گاو در آن میسوزد بیندازد. ۷ بعد کاهن باید لباسهایش را بشوید و حمام کند.* بعد از آن اجازه دارد به اردوگاه برگردد، اما تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.
۸ «‹همین طور کسی که گاو را سوزانده است باید لباسهایش را با آب بشوید و حمام کند.* او تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.
۹ «‹یک نفر که پاک است باید خاکستر آن گاو را جمع کند + و بیرون اردوگاه در جای پاکی بگذارد. قوم اسرائیل باید آن را ذخیره کنند و با آب مخلوط کنند تا برای پاکسازی استفاده شود.+ آن گاو یک قربانی گناه است. ۱۰ کسی که خاکستر گاو را جمع میکند، باید لباسهایش را بشوید و تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.
«‹این قانون برای اسرائیلیان و غریبانی که در بینشان زندگی میکنند یک قانون همیشگی است.+ ۱۱ هر کس به جسدی دست بزند برای هفت روز ناپاک خواهد بود.+ ۱۲ او باید در روز سوم خودش را با آب* پاک کند و در روز هفتم پاک خواهد بود. اما اگر خودش را در روز سوم پاک نکند، در روز هفتم پاک نخواهد بود. ۱۳ هر کس جسدی را لمس کند و خودش را پاک نکند، خیمهٔ مقدّس یَهُوَه را ناپاک کرده است + و باید کشته شود.*+ او ناپاک است، چون آبی که برای پاکسازی استفاده میشود + روی او پاشیده نشده است. پس او ناپاک میماند.
۱۴ «‹اگر کسی در چادری بمیرد، این قانون باید رعایت شود: هر کسی که در آن چادر باشد و هر کسی که وارد آن چادر شود برای هفت روز ناپاک خواهد بود. ۱۵ هر ظرفِ درباز که رویش با سرپوش بسته نشده باشد ناپاک است.+ ۱۶ هر کسی که در فضای باز کسی را که با شمشیر کشته شده یا به مرگ طبیعی مرده است لمس کند یا به استخوان یک شخص یا یک قبر دست بزند، برای هفت روز ناپاک خواهد بود.+ ۱۷ برای پاک کردن شخص ناپاک باید مقداری از خاکستر قربانی گناه که سوزانده شد بردارند و در ظرفی بگذارند و رویش آب چشمه بریزند. ۱۸ بعد یک نفر که پاک است + باید یک دسته گیاه زوفا*+ بردارد و در آب فرو ببرد و آن را روی اینها بپاشد: روی چادر و همهٔ ظرفها و مردمی که آنجا بودند و روی شخصی که استخوان یا قبر را لمس کرده یا به کسی که کشته شده یا به مرگ طبیعی مرده، دست زده است. ۱۹ کسی که پاک است باید در روز سوم و روز هفتم آن آب را روی شخص ناپاک بپاشد و او در روز هفتم از گناه پاک خواهد شد.+ شخص ناپاک باید لباسهایش را بشوید و حمام کند و در غروب آن روز پاک خواهد شد.
۲۰ «‹اما کسی که ناپاک است و خودش را پاک نکند، باید کشته شود،*+ چون مکان مقدّس یَهُوَه را ناپاک کرده است. آبی که برای پاکسازی استفاده میشود روی او پاشیده نشده است؛ برای همین ناپاک است.
۲۱ «‹این قانونی همیشگی برای قوم اسرائیل است: اگر کسی آبی را که برای پاکسازی است بپاشد،+ باید لباسهایش را بشوید. همین طور اگر کسی آن آب را لمس کند، تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود. ۲۲ هر چیزی که شخص ناپاک به آن دست بزند، ناپاک خواهد شد و هر کسی که به آن چیز ناپاک دست بزند، تا غروب آفتاب ناپاک خواهد بود.›»+
۲۰ در ماه اول، تمام قوم اسرائیل به بیابان صین رسیدند و در قادِش ساکن شدند.+ در آنجا بود که مریم مرد + و دفن شد.
۲ در آنجا آب نبود،+ به همین دلیل قوم بر ضدّ موسی و هارون جمع شدند. ۳ مردم با موسی دعوا و مرافعه میکردند + و میگفتند: «ای کاش ما هم با برادرانمان در حضور یَهُوَه میمردیم! ۴ چرا جماعت یَهُوَه را به این بیابان آوردهاید؟ آیا دلیلش این بود که ما با دامهایمان در اینجا بمیریم؟+ ۵ چرا ما را از مصر به این جای وحشتناک آوردهاید؟+ اینجا نمیتوان بذر کاشت. هیچ انجیر، انگور و اناری هم پیدا نمیشود. حتی آبی هم برای نوشیدن نیست!»+ ۶ موسی و هارون از پیش قوم* به جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات رفتند و به خاک افتادند و سر بر زمین گذاشتند. بعد جلال یَهُوَه بر آنها ظاهر شد.+
۷ یَهُوَه به موسی گفت: ۸ «عصا را بردار و همراه برادرت هارون قوم را جمع کن. بعد جلوی چشم آنها به صخره بگویید که آب خود را جاری کند. تو باید از آن صخره برای آنها آب بیرون بیاوری و به قوم و دامهایشان بدهی تا بنوشند.»+
۹ بنابراین موسی عصا را از حضور یَهُوَه برداشت؛+ دقیقاً همان طور که خدا فرمان داده بود. ۱۰ بعد موسی و هارون قوم* را جلوی صخره جمع کردند و موسی به آنها گفت: «ای سرکشان به من گوش دهید! آیا اصرار میکنید که ما از این صخره برای شما آب بیرون بیاوریم؟»+ ۱۱ بعد از آن موسی دستش را بلند کرد و با عصایش دو بار به صخره زد. آب زیادی از آن جاری شد و قوم و دامهایشان از آن نوشیدند.+
۱۲ کمی بعد یَهُوَه به موسی و هارون گفت: «چون به من اعتماد نکردید* و جلوی چشمان قوم اسرائیل به قدّوسیت من احترام نگذاشتید، شما این قوم* را به سرزمینی که میخواهم به آنها بدهم، نخواهید برد.»+ ۱۳ اسم مکانی که آبها در آنجا جاری شد مِریبه*+ است، یعنی همان جایی که اسرائیلیان با یَهُوَه دعوا و مرافعه کردند و او به آنها نشان داد که مقدّس است.
۱۴ بعد موسی پیامرسانانی از قادِش پیش پادشاه اَدوم فرستاد + تا به او بگویند: «برادرت اسرائیل میگوید،+ ‹تو از تمام سختیهایی که ما کشیدهایم کاملاً خبر داری. ۱۵ پدران ما به مصر رفتند + و ما سالهای* زیادی در مصر زندگی کردیم + و مصریان با ما و پدرانمان بدرفتاری کردند.+ ۱۶ سرانجام با فریاد از یَهُوَه درخواست کمک کردیم + و او صدایمان را شنید. او فرشتهای فرستاد + و ما را از مصر بیرون آورد. الآن در قادِش هستیم که شهری در مرز قلمروی توست. ۱۷ خواهش میکنم به ما اجازه بده از سرزمینت بگذریم. ما از هیچ مزرعه یا باغ انگوری نمیگذریم و از هیچ چاهی آب نمینوشیم؛ فقط از «جادهٔ پادشاه»* به راهمان ادامه میدهیم و به راست یا چپ نمیرویم تا زمانی که از قلمروی تو خارج شویم.›»+
۱۸ اما اَدوم به آنها گفت: «اجازه ندارید از سرزمین من بگذرید، وگرنه با شمشیر به جنگ شما میآیم.» ۱۹ اسرائیلیان در جواب به او گفتند: «ما فقط از شاهراه به راهمان ادامه میدهیم و اگر ما یا دامهایمان از آب سرزمین تو بنوشیم، پولش را میدهیم.+ تنها چیزی که میخواهیم این است که پیاده از سرزمینت بگذریم.»+ ۲۰ اما اَدوم باز هم گفت: «اجازه ندارید بگذرید.»+ بعد با گروهی بزرگ و لشکری* قوی به مقابله با آنها رفت. ۲۱ بنابراین اَدوم اجازه نداد اسرائیلیان از سرزمینش بگذرند؛ در نتیجه آنها از راه دیگری به سفرشان ادامه دادند.+
۲۲ تمام قوم اسرائیل از قادِش کوچ کردند و به کوه هور رسیدند.+ ۲۳ یَهُوَه در کوه هور، کنار مرز سرزمین اَدوم به موسی و هارون گفت: ۲۴ «هارون به اجدادش خواهد پیوست.*+ او به سرزمینی که میخواهم به اسرائیلیان بدهم وارد نخواهد شد، چون هر دوی شما در مِریبه از فرمانی که من دربارهٔ آبها دادم سرپیچی کردید.+ ۲۵ پس حالا هارون و پسرش اِلعازار را بردار و به بالای کوه هور بیاور. ۲۶ لباسهای مخصوص هارون را از تنش درآور + و به تن پسرش اِلعازار کن؛+ هارون در آنجا خواهد مرد.»*
۲۷ بنابراین موسی دقیقاً طبق فرمان یَهُوَه عمل کرد و آنها جلوی چشم تمام قوم از کوه هور بالا رفتند. ۲۸ بعد موسی لباسهای مخصوص هارون را از تنش درآورد و به تن پسرش اِلعازار کرد. بعد از آن هارون در بالای کوه مرد،+ موسی و اِلعازار هم از کوه پایین آمدند. ۲۹ وقتی مردم* از مرگ هارون باخبر شدند، تمام خاندان اسرائیل به مدت ۳۰ روز برای او گریه و زاری کردند.+
۲۱ وقتی پادشاه کنعانیِ عَراد + که در نِگِب* زندگی میکرد شنید که اسرائیلیان از راه اَتاریم آمدهاند، به آنها حمله کرد و بعضی از آنها را به اسارت گرفت. ۲ بنابراین اسرائیلیان این طور به یَهُوَه قول دادند:* «اگر این قوم را تسلیم ما کنی،* ما حتماً شهرهایشان را نابود میکنیم.»* ۳ یَهُوَه به حرف اسرائیلیان گوش کرد و کنعانیان را تسلیمشان کرد. آنها کنعانیان و شهرهایشان را نابود کردند؛* به همین دلیل آنجا را حُرما* نامیدند.+
۴ اسرائیلیان کوه هور را ترک کردند + و از راه دریای سرخ سفرشان را ادامه دادند تا سرزمین اَدوم را دور بزنند.+ به همین دلیل از سفر خسته و درمانده شده بودند. ۵ آنها مرتب از خدا و موسی شکایت میکردند + و میگفتند: «چرا ما را از مصر بیرون آوردهاید تا در بیابان بمیریم؟ اینجا هیچ غذا و آبی نیست + و ما از این نان* بیارزش و ناچیز بیزار* شدهایم.»+ ۶ پس یَهُوَه مارهایی سمی* به میان قوم اسرائیل فرستاد. مارها مردم را نیش میزدند؛ در نتیجه عدهٔ زیادی از آنها مردند.+
۷ بنابراین قوم پیش موسی آمدند و گفتند: «ما گناه کردهایم، چون از یَهُوَه و از تو گله و شکایت کردیم.+ برای ما به یَهُوَه دعا کن* تا مارها را از ما دور کند.» پس موسی برای قوم دعا کرد.*+ ۸ یَهُوَه به موسی گفت: «یک مار مسی شبیه این مارهای سمی* بساز و آن را روی تیرکی نصب کن. اگر کسی که مار او را نیش زده است به آن مار مسی نگاه کند، زنده میماند.» ۹ موسی بلافاصله ماری از مس ساخت + و آن را روی تیرکی نصب کرد.+ بنابراین وقتی کسی که مار او را نیش زده بود به مار مسی نگاه میکرد، زنده میماند.+
۱۰ بعد از آن اسرائیلیان کوچ کردند و در اوبوت چادر زدند.+ ۱۱ سپس از اوبوت کوچ کردند و در عیِهعَباریم چادر زدند + که در بیابانی قرار دارد که رو به موآب و به طرف شرق است. ۱۲ آنها از آنجا کوچ کردند و کنار درّهٔ* زارِد چادر زدند.+ ۱۳ بعد، از آنجا هم کوچ کردند و نزدیک درّهٔ اَرنون چادر زدند،+ یعنی در بیابانی که از مرز اَموریان شروع میشود. اَرنون مرز موآب است و موآب را از سرزمین اَموریان جدا میکند. ۱۴ به همین دلیل است که در کتاب جنگهای یَهُوَه این طور آمده است: «واهیب در سوفه و درّههای* اَرنون، ۱۵ و سرازیری* درّهها* که به اقامتگاه عار میرسد و در امتداد مرز موآب قرار دارد.»
۱۶ از آنجا به بِئِر* رفتند، یعنی به همان چاهی که یَهُوَه در آنجا به موسی گفت: «قوم را جمع کن! من میخواهم به آنها آب بدهم.»
۱۷ آن وقت قوم اسرائیل این سرود را خواندند:
«ای چاه، فوران کن! برای آن سرود بخوانید!*
۱۸ چاهی که امیران کندند و اشرافزادگان قوم حفر کردند،
چاهی که با عصای فرمانروایی و عصاهای خودشان حفر کردند.»
قوم اسرائیل از بیابان راهی مَتّانه شدند ۱۹ و بعد، از مَتّانه به نَحَلیئیل، و از نَحَلیئیل به باموت رفتند.+ ۲۰ آنها از باموت به درّهای در دشت* موآب رفتند + که نزدیک منطقهٔ کوهستانی پیسگه + که مشرف بر یِشیمون*+ است قرار دارد.
۲۱ بعد قوم اسرائیل پیامرسانانی پیش سیحون، پادشاه اَموریان فرستادند تا به او بگویند:+ ۲۲ «اجازه بده ما از سرزمینت بگذریم. ما به هیچ مزرعه یا باغ انگوری داخل نمیشویم و از هیچ چاهی آب نمینوشیم. فقط از ‹جادهٔ پادشاه›* به راهمان ادامه میدهیم تا وقتی که از قلمروی تو خارج شویم.»+ ۲۳ اما سیحون اجازه نداد اسرائیلیان از سرزمینش بگذرند. در عوض تمام لشکرش* را جمع کرد و به جنگ اسرائیلیان در بیابان رفت و وقتی به یاهَص رسید با آنها جنگید.+ ۲۴ اسرائیلیان او و لشکرش را با شمشیر شکست دادند + و سرزمینش را از اَرنون + تا یَبّوق + که نزدیک سرزمین عَمّونیان است تصاحب کردند،+ ولی از شهر یَعزیر + که با سرزمین عَمّونیان + هممرز است، جلوتر نرفتند.
۲۵ بنابراین اسرائیلیان همهٔ این شهرها را تصاحب کردند و در شهرهای اَموریان ساکن شدند،+ از جمله حِشبون و توابع آن.* ۲۶ حِشبون، شهر سیحون پادشاه اَموریان بود. آن پادشاه قبلاً با پادشاه موآب جنگیده بود و تمام سرزمین او را تا درّهٔ اَرنون تصاحب کرده بود. ۲۷ به همین دلیل است که این مَثَل طعنهآمیز را میگویند:
«به حِشبون بیایید!
بگذارید شهر سیحون بنا شود، بگذارید مستحکم شود.
۲۸ زیرا آتشی از حِشبون بلند شد و شعلهای از شهر سیحون.
آتش، عار را در موآب سوزاند و سروران را در بلندیهای اَرنون.
۲۹ وای بر تو ای موآب! نابود خواهید شد ای قوم کِموش!+
به خاطر او* پسرانش فراری شدهاند، به خاطر او دخترانش به اسارت سیحون پادشاه اَموریان درآمدهاند.
۳۰ بیایید به آنها حمله کنیم؛
حِشبون تا به دیبون نابود خواهد شد؛+
بیایید آن را تا نوفَح ویران کنیم؛
آتش تا میدِبا پخش خواهد شد.»+
۳۱ به این ترتیب قوم اسرائیل در سرزمین اَموریان ساکن شدند. ۳۲ بعد موسی مردانی را برای جاسوسی به شهر یَعزیر فرستاد.+ اسرائیلیان توابع* آن شهر را تصرّف کردند و اَموریانی را که در آنجا بودند بیرون کردند. ۳۳ بعد از آن تغییر مسیر دادند و از راهی که به باشان میرفت به سفرشان ادامه دادند. عوج پادشاه باشان با تمام لشکرش برای جنگ با آنها به اِدرِعی آمد.+ ۳۴ یَهُوَه به موسی گفت: «از او نترس،+ چون من او و همهٔ لشکرش را تسلیم تو خواهم کرد و سرزمینش را به دست تو خواهم داد.+ تو باید همان کاری را که با سیحون پادشاه اَموریان که در حِشبون ساکن بود کردی، با او هم بکنی.»+ ۳۵ پس اسرائیلیان او را همراه پسران و همهٔ لشکرش کشتند، به طوری که حتی یکی از آنها زنده نماند + و سرزمین او را تصاحب کردند.+
۲۲ بعد از آن، اسرائیلیان کوچ کردند و در سمت شرقی رود اردن و روبروی شهر اَریحا، در دشتهای موآب چادر زدند.+ ۲ بالاق پسر صِفّور + باخبر شد که قوم اسرائیل اَموریان را شکست دادهاند. ۳ پس موآبیان از قوم بهشدّت ترسیدند، چون تعدادشان خیلی زیاد بود؛ ترس و وحشت از اسرائیلیان تمام وجود موآبیان را فرا گرفت + ۴ و به ریشسفیدان مِدیان گفتند:+ «این جمعیت بزرگ، مثل گاوی که تمام علفهای مزرعه را میخورد، سرزمین ما را خواهند بلعید!»
در آن زمان، بالاق پسر صِفّور، پادشاه موآب بود. ۵ بالاق برای این که بَلعام پسر بِعور را پیش خود بیاورد،+ پیامرسانانی به زادگاه او فِتور که در کنار رود فُرات قرار دارد، فرستاد تا به او بگویند: «قومی بزرگ از مصر بیرون آمدهاند! آنقدر بزرگ که در همه جای زمین* دیده میشوند*+ و حتی جلوی من هم ساکنند. ۶ خواهش میکنم که بیایی و این قوم را برای من لعنت کنی،+ چون از من قویترند. اگر این کار را بکنی شاید بتوانم آنها را شکست دهم و از این سرزمین بیرون کنم؛ چون بهخوبی میدانم به هر کسی که برکت دهی، او برکت خواهد یافت و هر کسی را که لعنت کنی، لعنت خواهد شد.»
۷ بنابراین ریشسفیدان موآب و ریشسفیدان مِدیان مقداری پول به عنوان مزد غیبگویی با خودشان برداشتند و راهی سفر شدند. آنها پیش بَلعام رسیدند + و پیام بالاق را به او رساندند. ۸ بَلعام به آنها گفت: «امشب اینجا بمانید و من هر چیزی را که یَهُوَه به من بگوید به شما میگویم.» پس امیران موآب پیش بَلعام ماندند.
۹ آن شب، خدا پیش بَلعام آمد و گفت:+ «این مردان کیستند که با تو هستند؟» ۱۰ بَلعام به خدای حقیقی گفت: «بالاق پسر صِفّور، پادشاه موآب، این پیام را برای من فرستاده است: ۱۱ ‹قومی که از مصر بیرون آمدهاند، در همه جای زمین* دیده میشوند.* حالا بیا و آنها را برای من لعنت کن.+ اگر این کار را بکنی، شاید بتوانم با آنها بجنگم و از این سرزمین بیرونشان کنم.›» ۱۲ اما خدا به بَلعام گفت: «نباید با آنها بروی و نباید قوم را لعنت کنی، چون من به آنها برکت دادهام.»+
۱۳ صبح روز بعد بَلعام بلند شد و به امیران بالاق گفت: «به سرزمین خودتان برگردید، چون یَهُوَه به من اجازه نمیدهد با شما بیایم.» ۱۴ در نتیجه امیران موآب آنجا را ترک کردند و پیش بالاق برگشتند و گفتند: «بَلعام نخواست با ما بیاید.»*
۱۵ اما بالاق دوباره گروهی از امیران را که از گروه اول بزرگتر و سرشناستر* بودند، فرستاد. ۱۶ آنها پیش بَلعام آمدند و به او گفتند: «بالاق پسر صِفّور میگوید: ‹خواهش میکنم پیش من بیا و نگذار چیزی جلوی تو را بگیرد، ۱۷ چون میخواهم به تو پاداش بزرگی بدهم و هر کاری که از من بخواهی برایت بکنم. لطفاً بیا و این قوم را برای من لعنت کن.›» ۱۸ اما بَلعام به خدمتگزاران بالاق گفت: «حتی اگر بالاق خانهٔ خودش را پر از نقره و طلا کند و به من بدهد، نمیتوانم کاری برخلاف فرمان یَهُوَه انجام دهم، چه کوچک باشد، چه بزرگ.+ ۱۹ با این حال، لطفاً شما هم امشب اینجا بمانید تا ببینم یَهُوَه چه چیز دیگری به من میگوید.»+
۲۰ بعد خدا همان شب پیش بَلعام آمد و به او گفت: «اگر این مردان آمدهاند تا تو را با خودشان ببرند با آنها برو، اما فقط چیزی را بگو که من به تو میگویم.»+ ۲۱ صبح روز بعد، بَلعام بلند شد و الاغش* را زین کرد و با امیران موآب راهی سفر شد.+
۲۲ اما خشم خدا به خاطر رفتن بَلعام شعلهور شد و فرشتهٔ یَهُوَه بر سر راهش ایستاد تا مانع او شود.* بَلعام بر الاغش سوار بود و دو نفر از خدمتکارانش با او بودند. ۲۳ الاغ بَلعام دید که فرشتهٔ یَهُوَه سر راهش ایستاده است و شمشیری به دست دارد، پس سعی کرد از آن راه بیرون برود و به مزرعهای داخل شود. ولی بَلعام الاغ را زد تا به همان راه برگردد. ۲۴ بعد فرشتهٔ یَهُوَه در راهی باریک که دو طرفش دیوارهای سنگیِ دو باغ انگور قرار داشت، ایستاد. ۲۵ الاغ با دیدن فرشتهٔ یَهُوَه خودش را به دیوار چسباند، طوری که پای بَلعام را به دیوار فشرد. پس او دوباره الاغ را زد.
۲۶ بعد فرشتهٔ یَهُوَه کمی جلوتر رفت و در جای خیلی تنگی ایستاد تا الاغ نتواند به سمت راست یا چپ برود. ۲۷ الاغ وقتی فرشتهٔ یَهُوَه را دید، روی زمین خوابید. بَلعام عصبانی شد و الاغ را دوباره با چوبدستی خود زد. ۲۸ بالاخره یَهُوَه کاری کرد که الاغ حرف بزند.*+ الاغ به بَلعام گفت: «مگر من با تو چه کار کردهام که مرا سه بار زدی؟»+ ۲۹ بَلعام به الاغ گفت: «چون مرا مسخره کردهای! ای کاش شمشیری در دستم بود و تو را همین الآن میکشتم!» ۳۰ الاغ به بَلعام گفت: «آیا من همان الاغی نیستم که تمام عمرت تا امروز سوارش شدهای؟ آیا تا الآن این طور با تو رفتار کردهام؟» او جواب داد: «نه!» ۳۱ آن وقت، یَهُوَه چشمان بَلعام را باز کرد + و او فرشتهٔ یَهُوَه را دید که سر راهش ایستاده است و شمشیری در دست دارد. پس او فوراً به خاک افتاد و سرش را بر زمین گذاشت.
۳۲ فرشتهٔ یَهُوَه به او گفت: «چرا الاغت را سه بار زدی؟ من آمدهام تا مانع تو بشوم،* چون راهی که در پیش گرفتهای خلاف خواست من است.+ ۳۳ الاغت مرا دید و سه بار سعی کرد از من دور شود.+ اگر این کار را نمیکرد، تا الآن تو را کشته بودم و الاغ را زنده میگذاشتم!» ۳۴ بَلعام به فرشتهٔ یَهُوَه گفت: «من گناه کردهام، چون نمیدانستم که تو سر راهم ایستادهای. حالا اگر کار من از دید تو درست نیست، برمیگردم.» ۳۵ فرشتهٔ یَهُوَه به بَلعام گفت: «با این مردان برو، ولی فقط چیزی را بگو که من به تو میگویم.» پس بَلعام با امیران بالاق به راه خودش ادامه داد.
۳۶ وقتی بالاق شنید که بَلعام آمده است، فوراً برای استقبال او به شهر موآب رفت؛ شهری که در حاشیهٔ درّهٔ اَرنون، در مرز سرزمین موآب قرار دارد. ۳۷ بالاق به بَلعام گفت: «مگر پیامرسانانی پیش تو نفرستادم؟ چرا پیش من نیامدی؟ فکر کردی که نمیتوانم به تو پاداش بزرگی بدهم؟»+ ۳۸ بَلعام در جواب بالاق گفت: «خُب الآن که پیش تو هستم. ولی اجازه ندارم هر چیزی را که میخواهم بگویم. فقط میتوانم چیزی را بگویم که خدا در دهانم میگذارد.»+
۳۹ بنابراین، بَلعام همراه بالاق به شهر قَریهحُصوت رفت. ۴۰ بالاق در آنجا گاوها و گوسفندانی قربانی کرد و مقداری از گوشت آنها را برای بَلعام و امیرانی که با او بودند، فرستاد. ۴۱ صبح روز بعد، بالاق بَلعام را به بلندیهای باموتبَعَل* برد. بَلعام میتوانست از آنجا تمام قوم اسرائیل را ببیند.+
۲۳ بَلعام به بالاق گفت: «همین جا هفت مذبح بساز + و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.» ۲ بالاق بلافاصله طبق گفتهٔ بَلعام عمل کرد. هر دوی آنها یک گاو نر و یک قوچ را روی هر مذبح قربانی کردند.+ ۳ بعد بَلعام به بالاق گفت: «تو اینجا در کنار قربانی سوختنیات بمان. من میروم، شاید یَهُوَه بخواهد به من ظاهر شود. هر چه او به من بگوید،* به تو میگویم.» پس بَلعام به سمت تپهای بیآبوعلف رفت.
۴ بعد خدا به بَلعام ظاهر شد + و بَلعام به او گفت: «هفت مذبح را در چند ردیف قرار دادم و روی هر مذبح یک گاو نر و یک قوچ قربانی کردم.» ۵ آن وقت، یَهُوَه این کلام را در دهان بَلعام گذاشت:+ «پیش بالاق برگرد و این پیام را به او بده.» ۶ بَلعام پیش بالاق که همراه همهٔ امیران موآب در کنار قربانی سوختنیاش ایستاده بود، برگشت ۷ و این شعر* را خواند:+
«بالاق، پادشاه موآب مرا از سرزمین اَرام آورد،+
مرا از کوههای شرقی آورد، و به من گفت:
‹بیا و یعقوب را برایم لعنت کن.
بیا و اسرائیل را محکوم کن!›+
۸ چگونه میتوانم کسانی را لعنت کنم که خدا لعنت نکرده است؟
و چگونه میتوانم کسانی را محکوم کنم که یَهُوَه محکوم نکرده است؟+
۹ از بالای صخرهها آنها را میبینم،
از بالای تپهها آنها را میبینم،
۱۰ چه کسی میتواند نسل یعقوب را که همچون ذرّههای گرد و غبار بیشمارند، بشمارد؟+
چه کسی میتواند حتی یک چهارم قوم اسرائیل را بشمارد؟
ای کاش مرگی مثل مرگ درستکاران* داشته باشم،
ای کاش عاقبتی مثل عاقبت آنها داشته باشم!»
۱۱ بالاق به بَلعام گفت: «این چه کاری بود که با من کردی؟ من تو را آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی، ولی تو چه کار کردی؟ به آنها برکت دادی!»+ ۱۲ بَلعام گفت: «آیا نباید هر حرفی را که یَهُوَه در دهانم میگذارد، بگویم؟»+
۱۳ بالاق به او گفت: «خواهش میکنم با من بیا. میخواهم تو را به جای دیگری ببرم تا از آنجا بتوانی قوم را ببینی. از آنجا فقط قسمتی از آنها را خواهی دید، نه همهشان را. آنها را از همان جا برای من لعنت کن.»+ ۱۴ پس بالاق، بَلعام را به علفزار صوفیم در منطقهٔ کوهستانی پیسگه برد.+ او هفت مذبح در آنجا ساخت و روی هر مذبح، یک گاو نر و یک قوچ قربانی کرد.+ ۱۵ بَلعام به بالاق گفت: «اینجا در کنار قربانی سوختنیات بمان و من میروم تا با خدا صحبت کنم.» ۱۶ یَهُوَه به بَلعام ظاهر شد و این کلام را در دهان او گذاشت:+ «پیش بالاق برگرد و این پیام را به او بده.» ۱۷ بَلعام پیش بالاق برگشت و دید که بالاق در کنار قربانی سوختنیاش منتظر اوست و امیران موآب هم در کنار او هستند. بالاق از او پرسید: «یَهُوَه چه گفت؟» ۱۸ بَلعام این شعر را خواند:+
«ای بالاق، بلند شو و بشنو.
ای پسر صِفّور، به من گوش بده.
آیا او به گفتهٔ خود عمل نخواهد کرد؟
آیا او به قول خود وفا نخواهد کرد؟+
۲۱ او نمیگذارد یعقوب گرفتار هیچ جادویی شود،*
و نمیگذارد اسرائیل دچار هیچ مصیبتی شود.
یَهُوَه خدایشان با آنهاست،+
و با فریاد اعلام میکنند که او پادشاه آنهاست.
۲۲ خدا آنها را از مصر بیرون آورده است.+
او برای آنها مثل شاخهای گاو* وحشی است.+
دربارهٔ یعقوب و اسرائیل خواهند گفت:
‹ببینید خدا برایشان چه کرده است!›
۲۴ این است قومی که مثل شیر بلند میشود،
و مثل شیر برپا میایستد.+
این شیر تا شکارش را نخورد
و خون کشتهشدگانش را ننوشد، نمیخوابد.»
۲۵ بالاق به بَلعام گفت: «اگر نمیتوانی آنها را لعنت کنی، پس به آنها برکت هم نده.» ۲۶ بَلعام در جواب بالاق گفت: «مگر به تو نگفتم هر چه که یَهُوَه بگوید، انجام میدهم؟»+
۲۷ بالاق به بَلعام گفت: «لطفاً بیا تا تو را به جای دیگری ببرم. شاید خدای حقیقی صلاح بداند* که قوم اسرائیل را از آنجا برای من لعنت کنی.»+ ۲۸ پس بالاق بَلعام را به بالای فِعور برد که مشرف بر یِشیمون* است.+ ۲۹ بعد بَلعام به بالاق گفت: «همین جا هفت مذبح بساز و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.»+ ۳۰ بنابراین بالاق طبق گفتهٔ بَلعام عمل کرد و روی هر مذبح، یک گاو نر و یک قوچ قربانی کرد.
۲۴ وقتی بَلعام دید که خواست یَهُوَه این است* که به اسرائیل برکت دهد، مثل دفعههای قبل به دنبال فال و افسون نرفت،+ بلکه رویش را به طرف بیابان برگرداند. ۲ بَلعام به اطراف نگاه کرد و دید که قوم اسرائیل بر اساس طایفههایشان چادر زدهاند.+ همان موقع، روح خدا بر او قرار گرفت.+ ۳ سپس این شعر* را خواند:+
«این است گفتهٔ بَلعام پسر بِعور،
گفتهٔ مردی که چشمانش باز شد،
۴ گفتهٔ کسی که سخنان خدا را شنید،
همان که رؤیایی از طرف قادر مطلق دید،
این است گفتهٔ او که به خاک افتاد و چشمانش باز شد:+
۵ ای یعقوب، چادرهای تو چقدر زیبایند!
ای اسرائیل، مسکنهای تو چقدر دلپسندند!+
۶ همچون درّهها،* تا به دوردستها میرسند،+
همچون باغهای کنار رودخانهها،
همچون درختان عودی که یَهُوَه کاشته است،
همچون درختان سِدر کنار آبها.
۸ خدا او را از مصر بیرون آورده است؛
و برای او مثل شاخهای گاو وحشی است.
خدا قومهایی را که با او مخالفند، خواهد بلعید،+
خدا استخوانهایشان را خُرد میکند و آنها را با تیرهایش هلاک میکند.
۱۰ وقتی بالاق اینها را شنید، بهشدّت عصبانی شد و از روی عصبانیت دستهایش را به هم زد و به بَلعام گفت: «من تو را به اینجا آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی،+ ولی تو چه کار کردی؟ به آنها سه بار برکت دادی! ۱۱ پس فوراً به خانهات برگرد! من میخواستم به تو پاداش بزرگی بدهم،+ اما یَهُوَه تو را از آن پاداش محروم کرده است.»
۱۲ بَلعام به بالاق گفت: «مگر به پیامرسانانی که پیش من فرستادی نگفتم، ۱۳ ‹حتی اگر بالاق خانهاش را پر از نقره و طلا کند و به من بدهد، نمیتوانم به میل خودم* کاری خوب یا بد برخلاف فرمان یَهُوَه انجام دهم›؟ مگر نگفتم، ‹فقط هر چه که یَهُوَه به من بگوید، خواهم گفت›؟+ ۱۴ حالا پیش قوم خودم برمیگردم، ولی قبل از رفتنم بگذار به تو بگویم که این قوم در آینده با قوم تو چه کار میکنند.» ۱۵ بعد این شعر را خواند:+
«این است گفتهٔ بَلعام پسر بِعور،
گفتهٔ مردی که چشمانش باز شد،+
۱۶ گفتهٔ کسی که سخنان خدا را شنید،
همان که فهم و دانش آن متعال را دارد،
همان که رؤیایی از طرف قادر مطلق دید،
این است گفتهٔ او وقتی که به خاک افتاد و چشمانش باز شد:
۱۷ او را خواهم دید، اما نه الآن؛
او را مشاهده خواهم کرد، اما نه بهزودی.
۱۸ اَدوم تصرّف خواهد شد،+
سِعیر + به دست دشمنانش تصرّف خواهد شد،+
اما اسرائیل شجاعت خود را نمایان میسازد.
۱۹ آن که از نسل یعقوب میآید، دشمنانش را پایمال خواهد کرد،+
او هر کسی را که بعد از نابودی شهر زنده بماند، نابود خواهد کرد.»
۲۰ بَلعام با دیدن عَمالیق، شعرش را این طور ادامه داد:
۲۱ بَلعام با دیدن قینیان،+ شعرش را این طور ادامه داد:
«مسکن تو امن است و مثل آشیانهای بر صخره قرار دارد.
۲۲ اما یک نفر، قینیان* را در آتش نابود خواهد کرد.
چقدر مانده که آشور آنها را به اسارت ببرد؟»
۲۳ او شعر خود را این طور ادامه داد:
«آه خدایا! وقتی تو این کار را انجام دهی، چه کسی زنده خواهد ماند؟
۲۴ کشتیها از سواحل کِتّیم خواهند آمد،+
آنها آشور را به زانو درخواهند آورد،+
آنها عِبِر را به زانو درخواهند آورد.
اما آنها* هم کاملاً از بین خواهند رفت.»
۲۵ بعد بَلعام + آنجا را ترک کرد و راهی خانهاش شد و بالاق هم راه خودش را در پیش گرفت.
۲۵ وقتی قوم اسرائیل در شِطّیم زندگی میکردند،+ مردانشان با دختران قوم موآب مرتکب اعمال نامشروع جنسی شدند.+ ۲ آن زنان مردان اسرائیلی را دعوت میکردند تا وقتی که به خدایانشان قربانی تقدیم میکنند،+ آنها در کنارشان باشند. آن مردان گوشت قربانیها را میخوردند و جلوی خدایان آنها سجده میکردند.+ ۳ به این ترتیب، قوم اسرائیل در پرستش بَعَلِ فِعور به آنها پیوستند.*+ به این دلیل، یَهُوَه از دست آنها شدیداً خشمگین شد. ۴ یَهُوَه به موسی گفت: «رهبران* این مردم را بگیر و آنها را اعدام کن. آنها را در روز روشن* و در حضور من که یَهُوَه هستم دار بزن تا خشم شدید یَهُوَه از اسرائیل دور شود.» ۵ بنابراین موسی به داوران اسرائیل گفت:+ «همهٔ شما باید مردانتان* را که در پرستش بَعَلِ فِعور شرکت داشتند،* اعدام کنید.»+
۶ ناگهان یکی از مردان اسرائیلی جلوی چشمان موسی و تمام اسرائیلیانی که کنار ورودی خیمهٔ ملاقات جمع شده بودند و گریه میکردند، یک زن مِدیانی را به اردوگاه* آورد.+ ۷ وقتی فینِحاس پسر اِلعازار،+ نوهٔ هارونِ کاهن این صحنه را دید، فوراً از بین آن جمع بلند شد و نیزهای به دست گرفت ۸ و به دنبال آن مرد اسرائیلی به چادری که آنها در آن بودند، داخل شد. او نیزه را در بدن هر دوی آنها فرو برد، یعنی در بدن آن مرد اسرائیلی و در شکم* آن زن. به این شکل، بلایی که قوم اسرائیل دچار آن شده بود از آنها دور شد.+ ۹ با این حال، به خاطر آن بلا ۲۴٬۰۰۰ نفر جانشان را از دست دادند.+
۱۰ یَهُوَه به موسی گفت: ۱۱ «فینِحاس پسر اِلعازار،+ نوهٔ هارونِ کاهن، خشم مرا از قوم اسرائیل برگردانده است، چون به آنها اجازه نداد که خدایی دیگر را پرستش کنند.*+ به همین دلیل، من که پرستش خدایی غیر از خودم را تحمّل نمیکنم،*+ اسرائیلیان را به کلّی نابود نکردم. ۱۲ پس به او بگو که من عهدِ صلح و آرامش را با او میبندم؛ ۱۳ عهدی که تضمین میکند او و نسلهای آیندهاش سالیان سال کاهن خواهند بود،+ چون او اجازه نداد که خدایی دیگر پرستش شود*+ و به این شکل برای قوم اسرائیل کفّاره کرد.»
۱۴ اسم آن مرد اسرائیلی که با زن مِدیانی کشته شد، زِمری بود. او پسر سَلو و رئیس یکی از خاندانهای طایفهٔ شَمعون بود. ۱۵ زن مِدیانی که کشته شد کُزبی نام داشت؛ او دختر یکی از بزرگان خاندانهای قوم مِدیان به نام صور بود.+
۱۶ بعد از آن، یَهُوَه به موسی گفت: ۱۷ «به قوم مِدیان حمله کنید و آنها را از بین ببرید،+ ۱۸ چون آنها با حیله و نیرنگشان ثابت کردند که دشمن شما هستند؛ ماجرای فِعور + و ماجرای کُزبی دختر یکی از بزرگان مِدیان که حین بلای آن روز کشته شد،+ این موضوع را ثابت میکند.»
۲۶ بعد از آن بلا،+ یَهُوَه به موسی و اِلعازار پسر هارونِ کاهن گفت: ۲ «تمام قوم اسرائیل را از بیست ساله به بالا که میتوانند در لشکر اسرائیل خدمت کنند، بر اساس خاندانهایشان* سرشماری کنید.»+ ۳ پس موسی و اِلعازارِ کاهن + در دشتهای موآب،+ کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا،+ به قوم گفتند: ۴ «همهٔ قوم را از بیست ساله به بالا سرشماری کنید، دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده است.»+
بنابراین اسرائیلیانی که از سرزمین مصر بیرون آمدند، اینها بودند: ۵ رِئوبین نخستزادهٔ اسرائیل؛+ از نسل رِئوبین اینها بودند:+ از حَنوک خاندان حَنوکیان؛ از فَلّو خاندان فَلّوئیان؛ ۶ از حِصرون خاندان حِصرونیان و از کَرمی خاندان کَرمیان. ۷ این خاندانها از طایفهٔ رِئوبین بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۴۳٬۷۳۰ نفر بود.+
۸ اِلیاب، پسر فَلّو بود ۹ و پسران اِلیاب نِموئیل، داتان و اَبیرام بودند؛ داتان و اَبیرام همان نمایندگان قوم بودند که همراه همدستان قورَح + با موسی و هارون مخالفت کردند + و بر ضدّ یَهُوَه سرکشی کردند.+
۱۰ همان موقع، زمین باز شد* و آنها را فرو برد. قورَح و هوادارانش هم در همان آتشی که ۲۵۰ نفر را از بین برد، مردند.+ به این ترتیب آنها درس عبرتی برای دیگران شدند.+ ۱۱ اما پسران قورَح نمردند.+
۱۲ از نسل شَمعون این خاندانها بودند:+ از نِموئیل* خاندان نِموئیلیان؛ از یامین خاندان یامینیان؛ از یاکین خاندان یاکینیان؛ ۱۳ از زِراح* خاندان زِراحیان و از شائُل خاندان شائُلیان. ۱۴ تعداد کسانی که از بین خاندانهای طایفهٔ شَمعون سرشماری شدند ۲۲٬۲۰۰ نفر بود.+
۱۵ از نسل جاد این خاندانها بودند:+ از صِفون* خاندان صِفونیان؛ از حَجّی خاندان حَجّیان؛ از شونی خاندان شونیان؛ ۱۶ از اُزنی* خاندان اُزنیان؛ از عِری خاندان عِریان؛ ۱۷ از اَرود* خاندان اَرودیان و از اَرئیلی خاندان اَرئیلیان. ۱۸ این خاندانها از طایفهٔ جاد بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۴۰٬۵۰۰ نفر بود.+
۱۹ پسران یهودا + عِیر و اونان بودند،+ اما عِیر و اونان در سرزمین کنعان مردند.+ ۲۰ از نسل یهودا این خاندانها بودند: از شیله + خاندان شیلهیان؛ از فِرِص + خاندان فِرِصیان و از زِراح + خاندان زِراحیان. ۲۱ از نسل فِرِص اینها بودند: از حِصرون + خاندان حِصرونیان و از حامول + خاندان حامولیان. ۲۲ این خاندانها از طایفهٔ یهودا بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۷۶٬۵۰۰ نفر بود.+
۲۳ از نسل یِساکار + این خاندانها بودند: از تولَع + خاندان تولَعیان؛ از فُوّه خاندان فُوّئیان؛ ۲۴ از یاشوب* خاندان یاشوبیان و از شِمرون خاندان شِمرونیان. ۲۵ این خاندانها از طایفهٔ یِساکار بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۶۴٬۳۰۰ نفر بود.+
۲۶ از نسل زِبولون این خاندانها بودند:+ از سِرِد خاندان سِرِدیان؛ از ایلون خاندان ایلونیان و از یاحلِئیل خاندان یاحلِئیلیان. ۲۷ این خاندانها از طایفهٔ زِبولون بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۶۰٬۵۰۰ نفر بود.+
۲۸ از نسل یوسِف این خاندانها بودند:+ مَنَسّی و اِفرایِم.+ ۲۹ از نسل مَنَسّی اینها بودند:+ از ماخیر + خاندان ماخیریان؛ ماخیر صاحب پسری به نام جِلعاد شد؛+ از جِلعاد خاندان جِلعادیان. ۳۰ از نسل جِلعاد اینها بودند: از ایعِزِر خاندان ایعِزِریان؛ از حِلِق خاندان حِلِقیان؛ ۳۱ از اَسریئیل خاندان اَسریئیلیان؛ از شِکیم خاندان شِکیمیان؛ ۳۲ از شِمیداع خاندان شِمیداعیان و از حافَر خاندان حافَریان. ۳۳ صِلُفِحاد پسر حافَر صاحب پسری نبود، اما دخترانی داشت + و اسمهای دختران او مَحله، نوعه، حُجله، مِلکه و تِرصه بود.+ ۳۴ این خاندانها از طایفهٔ مَنَسّی بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۵۲٬۷۰۰ نفر بود.+
۳۵ از نسل اِفرایِم این خاندانها بودند:+ از شوتِلاح + خاندان شوتِلاحیان؛ از باکِر خاندان باکِریان و از تاحَن خاندان تاحَنیان. ۳۶ خاندان عِرانیان هم از عِران پسر شوتِلاح بود. ۳۷ این خاندانها از طایفهٔ اِفرایِم بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۳۲٬۵۰۰ نفر بود.+ این خاندانها از نسل یوسِف به وجود آمدند.
۳۸ از نسل بنیامین این خاندانها بودند:+ از بِلاع + خاندان بِلاعیان؛ از اَشبیل خاندان اَشبیلیان؛ از اَحیرام* خاندان اَحیرامیان؛ ۳۹ از شِفوفام* خاندان شِفوفامیان و از حوفام* خاندان حوفامیان. ۴۰ پسران بِلاع، اَرد و نَعَمان بودند:+ از اَرد خاندان اَردیان و از نَعَمان خاندان نَعَمانیان. ۴۱ این خاندانها از طایفهٔ بنیامین بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۴۵٬۶۰۰ نفر بود.+
۴۲ از نسل دان این خاندانها بودند:+ از شوحام خاندانهای* شوحامیان. این خاندانها از طایفهٔ دان بودند.* ۴۳ تعداد کسانی که از بین خاندانهای شوحامیان نامنویسی شدند ۶۴٬۴۰۰ نفر بود.+
۴۴ از نسل اَشیر این خاندانها بودند:+ از یِمنه خاندان یِمنِئیان؛ از یِشْوی خاندان یِشْویان؛ از بِریعه خاندان بِریعئیان؛ ۴۵ و از نسل بِریعه اینها بودند: از حِبِر خاندان حِبِریان و از مَلکیئیل خاندان مَلکیئیلیان. ۴۶ اسم دختر اَشیر، سِراح بود. ۴۷ این خاندانها از طایفهٔ اَشیر بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۵۳٬۴۰۰ نفر بود.+
۴۸ از نسل نَفتالی این خاندانها بودند:+ از یَحصِئیل خاندان یَحصِئیلیان؛ از جونی خاندان جونیان؛ ۴۹ از یِصِر خاندان یِصِریان و از شیلِمی خاندان شیلِمیان. ۵۰ این خاندانها از طایفهٔ نَفتالی بودند و تعداد کسانی که از بین آنها نامنویسی شدند ۴۵٬۴۰۰ نفر بود.+
۵۱ پس تعداد اسرائیلیانی که نامنویسی شدند، در مجموع ۶۰۱٬۷۳۰ نفر بود.+
۵۲ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۵۳ «این سرزمین باید متناسب با تعداد کسانی که نامنویسی شدند،* به عنوان میراث در بینشان تقسیم شود.+ ۵۴ میراث گروههای بزرگتر را بیشتر کن و میراث گروههای کوچکتر را کمتر کن؛+ میراثی که به هر گروه داده میشود، باید متناسب با تعداد کسانی باشد که نامنویسی شدند. ۵۵ اما تقسیمات این سرزمین باید با انداختن قرعه انجام شود؛+ به هر خانواده بر اساس طایفهاش* میراث داده شود. ۵۶ میراث گروههای بزرگتر و گروههای کوچکتر باید با انداختن قرعه تعیین شود.»
۵۷ کسانی که از طایفهٔ لاوی نامنویسی شدند این خاندانها بودند:+ از جِرشون خاندان جِرشونیان؛ از قُهات + خاندان قُهاتیان و از مِراری خاندان مِراریان. ۵۸ این خاندانها هم جزو طایفهٔ لاوی بودند: لِبنیان،+ حِبرونیان،+ مَحْلیان،+ موشیان + و قورَحیان.+
قُهات، پدر عَمرام بود + ۵۹ و همسر عَمرام یوکابِد نام داشت؛+ یوکابِد دختر لاوی بود و در مصر به دنیا آمده بود. عَمرام و یوکابِد، پدر و مادر هارون و موسی و خواهرشان مریم بودند.+ ۶۰ فرزندان هارون ناداب، اَبیهو، اِلعازار و ایتامار بودند.+ ۶۱ اما ناداب و اَبیهو وقتی آتش غیرمجاز را به حضور یَهُوَه آوردند، جانشان را از دست دادند.+
۶۲ تعداد مردان لاوی که از یک ماهه به بالا نامنویسی شدند، در مجموع ۲۳٬۰۰۰ نفر بود.+ آنها در میان بقیهٔ اسرائیلیان نامنویسی نشدند،+ چون در بین اسرائیلیان میراثی نباید به آنها داده میشد.+
۶۳ اینها اسرائیلیانی بودند که موسی و اِلعازارِ کاهن در دشتهای موآب، کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا، آنها را نامنویسی کردند. ۶۴ اما در میان آنها، حتی یک نفر هم از کسانی که موسی و هارونِ کاهن قبلاً در بیابان سینا سرشماری کرده بودند وجود نداشت،+ ۶۵ چون یَهُوَه در رابطه با آنها گفته بود: «آنها حتماً در بیابان خواهند مرد.»+ پس بهجز کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون، هیچ کدام از آنها زنده نمانده بود.+
۲۷ روزی دختران صِلُفِحاد از خاندانهای مَنَسّی که پسر یوسِف بود، جلو آمدند. صِلُفِحاد پسر حافَر و حافَر پسر جِلعاد و جِلعاد پسر ماخیر و ماخیر پسر مَنَسّی بود. دختران صِلُفِحاد، مَحله، نوعه، حُجله، مِلکه و تِرصه نام داشتند.+ ۲ آنها جلوی ورودی خیمهٔ ملاقات در حضور موسی، اِلعازارِ کاهن، رئیسان قوم + و مردمی که در آنجا جمع شده بودند، ایستادند و گفتند: ۳ «پدر ما در بیابان مُرد، اما او از هواداران قورَح نبود که بر ضدّ یَهُوَه سرکشی کردند.+ او به خاطر گناهش مرد و پسری نداشت. ۴ چرا باید اسم پدرمان به دلیل این که پسری نداشت از میان خاندانش محو شود؟ به ما هم مثل برادران پدرمان ملکی بده.» ۵ پس موسی شکایت آنها را به حضور یَهُوَه برد.+
۶ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۷ «دختران صِلُفِحاد درست میگویند. به آنها هم مثل برادران پدرشان ملکی بده و میراثی را که به پدرشان میرسید به آنها بده.+ ۸ به اسرائیلیان بگو، ‹اگر مردی بمیرد و پسری نداشته باشد، میراث او باید به دخترش برسد. ۹ اگر دختری نداشته باشد، میراثش را به برادرانش بدهید. ۱۰ اگر برادری نداشته باشد، میراثش را به برادران پدرش بدهید. ۱۱ اگر پدرش برادری نداشته باشد، میراثش باید به نزدیکترین خویشاوندش داده شود و آن میراث مال او خواهد شد. اسرائیلیان باید این قانون و حکم قضایی را رعایت کنند، دقیقاً طبق فرمانی که من یَهُوَه خدایتان به موسی دادهام.›»
۱۲ بعد یَهُوَه به موسی گفت: «به بالای این کوه عَباریم برو + و از آنجا سرزمینی را که میخواهم به قوم اسرائیل بدهم ببین.+ ۱۳ بعد از این که آن را دیدی، تو هم مثل برادرت هارون به اجدادت خواهی پیوست،*+ ۱۴ چون در بیابان صین، هنگامی که قوم با من مخالفت میکردند، شما از دستور من سرپیچی کردید و در کنار آبهای مِریبه + که در قادِش + در بیابان صین قرار دارد،+ جلوی قوم به قدّوسیت من احترام نگذاشتید.»*+
۱۵ بعد موسی به یَهُوَه گفت: ۱۶ «ای یَهُوَه، خدایی که به همهٔ انسانها زندگی میدهی،* خواهش میکنم برای این قوم یک رهبر تعیین کن؛ ۱۷ کسی که آنها را در همهٔ فعالیتهایشان هدایت کند* تا قوم تو، ای یَهُوَه، مثل گوسفندانِ بیشبان نباشند.» ۱۸ پس یَهُوَه به موسی گفت: «برو و دستت را روی یوشَع پسر نون بگذار + که برای این کار صلاحیت لازم* را دارد. ۱۹ بعد او را پیش اِلعازارِ کاهن و تمام قوم ببر و او را جلوی چشمانشان به عنوان رهبر تعیین کن.+ ۲۰ بعضی از اختیارات* خود را به او بده + تا همهٔ قوم اسرائیل از او اطاعت کنند.+ ۲۱ او باید در حضور اِلعازارِ کاهن بایستد تا اِلعازار از طرف او به وسیلهٔ اوریم*+ از من که یَهُوَه هستم، راهنمایی بخواهد. همگی باید از فرمانی که داده میشود* پیروی کنند،* یعنی یوشَع و همهٔ قوم اسرائیل.»*
۲۲ بنابراین موسی دقیقاً طبق فرمان یَهُوَه عمل کرد. او یوشَع را پیش اِلعازارِ کاهن و تمام قوم برد. ۲۳ بعد دستهایش را روی او گذاشت و او را به عنوان رهبر قوم تعیین کرد؛+ همان طور که یَهُوَه از طریق موسی گفته بود.+
۲۸ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «به اسرائیلیان این فرمان را بده: ‹شما موظفید که نان* مرا به عنوان هدیه به من تقدیم کنید. هدیههایی را که روی آتش به من تقدیم میشود باید در زمان تعیینشده تقدیم کنید + تا بوی آنها برای من خوشایند* باشد.›
۳ «همین طور به آنها بگو، ‹هدیهای که باید هر روز و به طور مرتب روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید،+ این است: دو برّهٔ نرِ یکساله و سالم به عنوان قربانی سوختنی. ۴ یکی از برّهها را صبح و دیگری را موقع عصر* تقدیم کنید.+ ۵ همراه آنها یک کیلو* آردِ مرغوب را که با یک لیتر* روغن زیتونِ فشرده مخلوط شده است، به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید.+ ۶ این است قربانی سوختنی روزانه + که اولین بار در کوه سینا روی آتش به یَهُوَه تقدیم شد تا بوی آن برای او خوشایند* باشد. ۷ همراه با هر برّه، یک لیتر* نوشیدنی الکلی به عنوان هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید.+ آن هدیهٔ ریختنی را برای یَهُوَه روی مذبح* بریزید. ۸ دومین برّه را موقع عصر* قربانی کنید. آن را همراه با همان مقدار هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی که صبح تقدیم شد روی آتش تقدیم کنید تا بوی آن برای یَهُوَه خوشایند* باشد.+
۹ «‹در روز شَبّات*+ دو برّهٔ نرِ یکساله و سالم قربانی کنید. همراه آنها باید دو کیلو* آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّهای و همین طور هدیهٔ ریختنیشان تقدیم شود. ۱۰ این قربانی سوختنی باید در روز شَبّات علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ ریختنی آن تقدیم شود.+
۱۱ «‹در اولین روز هر ماه* اینها را به عنوان قربانی سوختنی به یَهُوَه تقدیم کنید: دو گاو نر،* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یکساله و سالم.+ ۱۲ هدیهٔ غلّهای + برای هر گاو، سه کیلو و نیم* آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن و برای قوچ،+ دو کیلو* آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن است. ۱۳ برای هر برّه هم سه کیلو و نیم* آرد مرغوب مخلوطشده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید. این حیوانات باید به عنوان قربانی سوختنی روی آتش به یَهُوَه تقدیم شوند تا بوی آنها برای او خوشایند* باشد.+ ۱۴ هدیههای ریختنی آنها باید دو لیتر* شراب برای هر گاو،+ کمی بیشتر از یک لیتر* شراب برای قوچ + و یک لیتر* شراب برای هر برّه باشد.+ این است قربانی سوختنی ماهانه که باید هر ماه در طول سال تقدیم شود. ۱۵ علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ ریختنی آن، یک بزغاله هم باید به عنوان قربانی گناه به یَهُوَه تقدیم شود.
۱۶ «‹چهاردهمین روز ماه اول، عید پِسَح برای یَهُوَه است.+ ۱۷ در روز پانزدهم آن ماه عیدی برگزار کنید و به مدت هفت روز نان فطیر بخورید.+ ۱۸ در روز اول، یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید؛ در آن روز نباید هیچ کار سختی انجام دهید.* ۱۹ همین طور باید دو گاو نر،* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یکساله به عنوان قربانی سوختنی، روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید؛ همهٔ این حیوانات باید سالم باشند.+ ۲۰ همراه با هر حیوان، مقداری آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید؛+ برای هر گاو، سه کیلو و نیم،* برای قوچ، دو کیلو* ۲۱ و برای هر کدام از آن هفت برّه، یک کیلو* تقدیم کنید. ۲۲ یک بز هم به عنوان قربانی گناه برای کفّارهٔ گناهانتان قربانی کنید. ۲۳ اینها باید علاوه بر قربانی سوختنی صبحگاهی تقدیم شود که از قربانیهای سوختنی روزانه است. ۲۴ باید به همین شکل اینها را روزانه و به مدت هفت روز به عنوان خوراک* روی آتش تقدیم کنید تا بوی آنها برای یَهُوَه خوشایند* باشد. آنها را همراه با قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ ریختنیشان تقدیم کنید. ۲۵ در روز هفتم یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید + و هیچ کار سختی انجام ندهید.+
۲۶ «‹در روزی که نوبر محصولتان را تقدیم میکنید،*+ یعنی در عید هفتهها*+ که از گندم تازه، هدیهٔ غلّهای به یَهُوَه تقدیم میکنید،+ یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.+ ۲۷ در آن روز، اینها را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد: دو گاو نر،* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یکساله.+ ۲۸ برای هدیهٔ غلّهای آنها هم مقداری آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن تقدیم کنید؛ برای هر گاو، سه کیلو و نیم،* برای قوچ، دو کیلو* ۲۹ و برای هر کدام از آن هفت برّه، یک کیلو* تقدیم کنید. ۳۰ برای کفّارهٔ گناهانتان هم یک بزغاله قربانی کنید.+ ۳۱ این قربانیها باید علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی آن تقدیم شود؛ همهٔ حیواناتی که قربانی میکنید باید سالم باشند.+
۲۹ «‹در روز اول ماه هفتم، یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.*+ در آن روز باید شیپورها را به صدا درآورید + ۲ و این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد: یک گاو نر،* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یکساله. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند. ۳ همراه آنها مقداری آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید؛ برای گاو سه کیلو و نیم،* برای قوچ دو کیلو* ۴ و برای هر کدام از آن هفت برّه یک کیلو.* ۵ برای کفّارهٔ گناهانتان هم یک بزغالهٔ نر به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. ۶ اینها علاوه بر قربانی سوختنی ماهانه و قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای + و ریختنیشان + مطابق روند معمول تقدیم میشود. آن قربانیها را روی آتش به یَهُوَه تقدیم کنید تا بویشان برای او خوشایند* باشد.
۷ «‹در روز دهم ماه هفتم باید یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید + و به خاطر گناهانتان به خود سختی دهید.* در آن روز نباید هیچ کاری انجام دهید.+ ۸ این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد: یک گاو نر،* یک قوچ و هفت برّهٔ نر یکساله. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۹ همراه آنها مقداری آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید؛ برای گاو سه کیلو و نیم،* برای قوچ دو کیلو* ۱۰ و برای هر کدام از آن هفت برّه یک کیلو.* ۱۱ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانیِ گناه است که در روز کفّاره همراه با هدیهٔ ریختنیاش تقدیم میشود،+ همچنین علاوه بر قربانی سوختنیِ روزانه است که با هدیهٔ غلّهای و ریختنیاش تقدیم میشود.
۱۲ «‹در روز پانزدهم ماه هفتم، یک گردهمایی مقدّس برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید. برای تمجید یَهُوَه به مدت هفت روز عیدی برگزار کنید.+ ۱۳ این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی روی آتش تقدیم کنید + تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد: ۱۳ گاو نر،* ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۱۴ همراه آنها مقداری آردِ مرغوب مخلوطشده با روغن به عنوان هدیهٔ غلّهای تقدیم کنید؛ برای هر کدام از آن ۱۳ گاو، سه کیلو و نیم* و برای هر کدام از آن ۲ قوچ، دو کیلو* ۱۵ و برای هر کدام از آن ۱۴ برّه، یک کیلو.* ۱۶ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۱۷ «‹در روز دوم عید، ۱۲ گاو نر،* ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله قربانی کنید. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۱۸ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۱۹ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه و هدیهٔ غلّهایاش است که همراه با هدایای ریختنی تقدیم میشوند.+
۲۰ «‹در روز سوم عید، ۱۱ گاو نر، ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله قربانی کنید. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۲۱ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۲۲ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۲۳ «‹در روز چهارم عید، ۱۰ گاو نر، ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله قربانی کنید. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۲۴ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۲۵ یک بزغاله هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۲۶ «‹در روز پنجم عید، ۹ گاو نر، ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله قربانی کنید. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۲۷ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۲۸ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۲۹ «‹در روز ششم عید، ۸ گاو نر، ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله قربانی کنید. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۳۰ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۳۱ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۳۲ «‹در روز هفتم عید، ۷ گاو نر، ۲ قوچ و ۱۴ برّهٔ نر یکساله قربانی کنید. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۳۳ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۳۴ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۳۵ «‹در روز هشتم، یک گردهمایی برای پرستش برگزار کنید و هیچ کار سختی انجام ندهید.+ ۳۶ این حیوانات را به عنوان قربانی سوختنی روی آتش تقدیم کنید تا بویشان برای یَهُوَه خوشایند* باشد: یک گاو نر، یک قوچ و هفت برّهٔ نر یکساله. همهٔ آن حیوانات باید سالم باشند.+ ۳۷ همراه آن گاوها، قوچها و برّهها، مطابق روند معمول و متناسب با تعدادشان، هدیهٔ غلّهای و هدیهٔ ریختنی تقدیم کنید. ۳۸ یک بز هم به عنوان قربانی گناه تقدیم کنید. اینها علاوه بر قربانی سوختنی روزانه است که همراه با هدیهٔ غلّهای و ریختنی تقدیم میشود.+
۳۹ «‹این است قربانیهایی که باید در عیدهایتان به یَهُوَه تقدیم کنید؛+ آنها باید علاوه بر هدیههای نذری + و هدیههای داوطلبانهتان + باشد که به عنوان قربانی سوختنی + تقدیم میکنید. همین طور باید علاوه بر هدیههای غلّهای،+ هدیههای ریختنی + و قربانیهای شراکتتان باشد.›»+ ۴۰ موسی همهٔ فرمانهایی را که یَهُوَه به او داده بود، به اطلاع اسرائیلیان رساند.
۳۰ بعد از آن، موسی به سران طایفههای اسرائیل گفت:+ «این فرمان یَهُوَه است: ۲ اگر مردی برای یَهُوَه نذر کند + یا سوگند بخورد + که از چیزی یا کاری بپرهیزد، نباید قولش را بشکند،+ بلکه باید هر چه را که قول داده است انجام دهد.+
۳ «اگر زنی جوان که هنوز در خانهٔ پدرش زندگی میکند، برای یَهُوَه نذر کند یا سوگند بخورد که از چیزی یا کاری بپرهیزد ۴ و پدرش از نذر یا سوگند او برای پرهیزکاری باخبر شود و با کارش مخالف نباشد، آن زن باید به همهٔ قولها و سوگندهایش برای پرهیزکاری وفا کند. ۵ اما اگر پدرش از نذر یا سوگند او برای پرهیزکاری باخبر شود و او را منع کند، نذر یا سوگند او باطل میشود. یَهُوَه او را خواهد بخشید، چون پدرش او را منع کرده است.+
۶ «اگر زنی قبل از ازدواجش نذری کرده باشد یا خودش را با قولی نسنجیده متعهد کرده باشد ۷ و شوهرش از آن باخبر شود و در روزی که آن را میشنود با کارش مخالف نباشد، آن زن باید به قولها یا سوگندش برای پرهیزکاری وفا کند. ۸ اما اگر شوهرش در روزی که از آن باخبر میشود او را منع کند، میتواند نذر یا قول نسنجیدهٔ او* را باطل کند + و یَهُوَه آن زن را خواهد بخشید.
۹ «اگر زنی بیوه یا زنی که طلاق گرفته است نذری بکند یا با خودش عهدی ببندد، موظف است به آن عمل کند.
۱۰ «اگر زنی در خانهٔ شوهرش نذر کند یا با خودش عهد ببندد که از کاری یا چیزی بپرهیزد ۱۱ و شوهرش از آن باخبر شود و مخالف نباشد و آن را رد نکند، آن زن باید به همهٔ قولها یا تعهدهایش برای پرهیزکاری وفا کند. ۱۲ اما اگر شوهرش در روزی که از نذر یا تعهد او برای پرهیزکاری باخبر میشود، اجازه ندهد او به آن عمل کند، نذر یا تعهد آن زن باطل میشود.+ یَهُوَه او را خواهد بخشید، چون شوهرش به او اجازه نداده است به آن عمل کند. ۱۳ پس شوهرش حق دارد نذر او یا سوگندی را که برای محروم کردن خود خورده است* تأیید یا باطل کند. ۱۴ ولی اگر روزها بگذرد و شوهرش هیچ مخالفتی نکند، در واقع همهٔ قولهای او یا همهٔ تعهدهایش را برای پرهیزکاری تأیید کرده است، چون وقتی از آنها باخبر شد مخالفتی نکرد. ۱۵ اما اگر شوهرش مدتی بعد از این که از نذر یا تعهد او باخبر شد، آن را باطل کند، پیامدهای تقصیر همسرش به گردن خودش خواهد بود.+
۱۶ «اینها قانونهایی است که یَهُوَه به موسی داد؛ یعنی قانونهایی در رابطه با ادای نذر و تعهد زنی متأهل یا دختری جوان که هنوز در خانهٔ پدرش زندگی میکند.»
۳۱ یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «انتقام قوم اسرائیل را از مِدیانیان بگیر.+ بعد از آن میمیری و به اجداد خودت میپیوندی.»*+
۳ بنابراین موسی به قوم اسرائیل گفت: «از بین خودتان مردانی را مجهز کنید تا به جنگ مِدیان بروند* و انتقام یَهُوَه را از آنها بگیرند. ۴ از هر طایفهٔ اسرائیل ۱۰۰۰ نفر برای جنگ* بفرستید.» ۵ به این ترتیب از میان هزاران هزار اسرائیلی،+ ۱۰۰۰ نفر از هر طایفه انتخاب شدند، یعنی در مجموع ۱۲٬۰۰۰ نفر برای جنگ* مجهز شدند.
۶ موسی آنها را که از هر طایفه ۱۰۰۰ نفر بودند، همراه فینِحاس پسر اِلعازارِ کاهن + به جنگ فرستاد. فینِحاس مسئول وسایل مقدّس و شیپورهای جنگی بود.+ ۷ آنها طبق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود با مِدیان جنگیدند و همهٔ مردان* مِدیانی را کشتند. ۸ پنج پادشاه مِدیان به نامهای اِوی، راقِم، صور، حور و رِبَع هم در میان کشتهشدگان بودند. آنها بَلعام + پسر بِعور را هم با شمشیر کشتند. ۹ اسرائیلیان زنان و کودکان مِدیان را به اسارت گرفتند و همهٔ حیوانات اهلی، دامها و اموالشان را به غنیمت بردند. ۱۰ همین طور تمام شهرهایی را که مِدیانیان در آنها ساکن بودند و همهٔ اردوگاههایشان* را به آتش کشیدند. ۱۱ آنها همه چیز را، چه انسان چه حیوان، به غنیمت گرفتند. ۱۲ بعد اسیران و غنایم جنگی را پیش موسی، اِلعازارِ کاهن و قوم* اسرائیل بردند که در دشتهای موآب نزدیک رود اردن و شهر اَریحا چادر زده بودند.+
۱۳ موسی و اِلعازارِ کاهن و همهٔ رئیسان قوم به استقبال آنها بیرون اردوگاه رفتند. ۱۴ ولی موسی از دست فرماندهان لشکر، یعنی سران گروههای هزار نفری و صد نفری که از جنگ* آمده بودند، خشمگین شد. ۱۵ او به آنها گفت: «آیا همهٔ زنان* را زنده نگه داشتید؟ ۱۶ اینها همان کسانی هستند که به حرف بَلعام گوش دادند و باعث شدند که اسرائیلیان در ماجرای فِعور به یَهُوَه خیانت کنند.+ در نتیجه قوم یَهُوَه دچار بلا شد.+ ۱۷ پس حالا همهٔ پسران و همین طور همهٔ زنانی را که با مردی همبستر شدهاند، بکشید. ۱۸ ولی همهٔ دختران جوانی را که با مردی همبستر نشدهاند،+ زنده نگه دارید. ۱۹ بعد، بیرون از اردوگاه به مدت هفت روز چادر بزنید. هر کدام از شما که کسی را کشته یا جسد یکی از کشتهشدگان را لمس کرده + باید در روز سوم و هفتم، هر کاری که برای پاک شدن لازم است،+ هم برای خودش و هم برای اسیرانش انجام دهد. ۲۰ همین طور باید همهٔ لباسهای خود و هر چیز چرمی و هر چیزی را که از پشم بز یا چوب ساخته شده است، پاک کند.»*
۲۱ بعد اِلعازارِ کاهن به مردانی که به جنگ رفته بودند گفت: «قانونی که یَهُوَه به موسی داد این است: ۲۲ ‹طلا، نقره، مس، آهن، قلع و سرب، ۲۳ یعنی هر چیزی را که در برابر آتش مقاوم است، باید از میان آتش رد کنید و پاک خواهد شد. همین طور باید آنها را با آبی که برای پاکسازی است پاک کنید.+ اما هر چیزی را که در برابر آتش مقاوم نیست، باید از درون آن آب رد کنید. ۲۴ در روز هفتم لباسهای خود را بشویید تا پاک شوید. بعد از آن میتوانید به اردوگاه داخل شوید.›»+
۲۵ بعد یَهُوَه به موسی گفت: ۲۶ «با کمک اِلعازارِ کاهن و سران خاندانهای قوم* لیستی از تمام غنایم جنگی و اسیران تهیه کن و تعداد انسانها و حیوانات را در آن لیست بنویس. ۲۷ بعد آنها* را به دو قسمت تقسیم کن. نصف آن را به کسانی بده که به جنگ رفته بودند و نصف دیگر را به بقیهٔ قوم* بده.+ ۲۸ از بین اسیران و گاوها و الاغها و گوسفندان و بزهایی که به سربازان* دادی، از هر ۵۰۰ تا یکی را به عنوان سهم* یَهُوَه جدا کن. ۲۹ اینها را از سهم آنها بگیر و به عنوان هدیهای برای یَهُوَه به اِلعازارِ کاهن بده.+ ۳۰ همین طور از بین اسیران و گاوها و الاغها و گوسفندان و بزها و حیوانات اهلیای که سهم اسرائیلیان شد، از هر ۵۰ تا یکی را جدا کن و به لاویان که نگهداری از خیمهٔ مقدّس یَهُوَه را به عهده دارند، بده.»+
۳۱ موسی و اِلعازارِ کاهن دقیقاً همان طور که یَهُوَه به موسی فرمان داده بود عمل کردند. ۳۲ غنایمی که سربازان با خودشان آوردند،* اینها بود: ۶۷۵٬۰۰۰ گوسفند و بز، ۳۳ ۷۲٬۰۰۰ گاو ۳۴ و ۶۱٬۰۰۰ الاغ. ۳۵ همین طور تعداد زنانی که با مردی همبستر نشده بودند + ۳۲٬۰۰۰ نفر بود. ۳۶ نصف غنایمی که به سربازان داده شد، عبارت بود از: ۳۳۷٬۵۰۰ گوسفند و بز ۳۷ که از بین آنها ۶۷۵ گوسفند و بز سهم یَهُوَه بود؛ ۳۸ ۳۶٬۰۰۰ گاو که از بین آنها ۷۲ گاو سهم یَهُوَه بود؛ ۳۹ ۳۰٬۵۰۰ الاغ که از بین آنها ۶۱ الاغ سهم یَهُوَه بود ۴۰ و همین طور ۱۶٬۰۰۰ انسان که از بین آنها ۳۲ نفر سهم یَهُوَه بود. ۴۱ بعد موسی آنها* را به عنوان هدیهای برای یَهُوَه به اِلعازارِ کاهن داد،+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود.
۴۲ نصف دیگر غنایم که مال اسرائیلیان بود و موسی آن را از سهم سربازان جدا کرده بود، عبارت بود از: ۴۳ ۳۳۷٬۵۰۰ گوسفند و بز، ۴۴ ۳۶٬۰۰۰ گاو، ۴۵ ۳۰٬۵۰۰ الاغ ۴۶ و همین طور ۱۶٬۰۰۰ انسان. ۴۷ موسی از بین انسانها و حیواناتی که سهم اسرائیلیان بود، از هر ۵۰ تا یکی را جدا کرد و آنها را به لاویان که نگهداری از خیمهٔ مقدّس یَهُوَه را به عهده داشتند، داد؛+ دقیقاً همان طور که یَهُوَه به او فرمان داده بود.
۴۸ بعد فرماندهان یگانهای* لشکر اسرائیل،+ یعنی سران گروههای هزار نفری و صد نفری پیش موسی آمدند ۴۹ و گفتند: «ما خادمانت تمام کسانی را که تحت فرمان ما به جنگ رفته بودند شمردهایم و حتی یک نفر مفقودالاثر هم نداریم.+ ۵۰ برای همین میخواهیم از چیزهایی که به دست آوردهایم، هدیهای به یَهُوَه بدهیم. ما با خودمان اشیای طلا، یعنی پابندها، دستبندها، انگشترها، گوشوارهها و زیورآلات دیگری برای یَهُوَه آوردهایم تا در حضور او کفّارهای برای ما باشد.»
۵۱ بنابراین موسی و اِلعازارِ کاهن تمام طلاها، یعنی همهٔ زیورآلات را از آنها قبول کردند. ۵۲ وزن تمام طلاهایی که سران گروههای هزار نفری و صد نفری به یَهُوَه هدیه دادند، حدود ۱۹۰ کیلو* بود. ۵۳ به علاوه همهٔ سربازان برای خودشان غنیمتهایی گرفته بودند. ۵۴ موسی و اِلعازارِ کاهن طلاها را از سران گروههای هزار نفری و صد نفری قبول کردند و آنها را به داخل خیمهٔ ملاقات بردند تا برای قوم اسرائیل یادآور* این باشد که یَهُوَه چطور به آنها کمک کرد.*
۳۲ نوادگان* رِئوبین + و نوادگان جاد + دامهای خیلی زیادی داشتند. آنها متوجه شدند که زمینهای یَعزیر + و جِلعاد منطقههای مناسبی برای پرورش دامها هستند. ۲ بنابراین نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین پیش موسی و اِلعازارِ کاهن و رئیسان قوم رفتند و گفتند: ۳ «ما متوجه شدهایم که عَطاروت، دیبون، یَعزیر، نِمره، حِشبون،+ اِلِعاله، سِبام، نِبو + و بِعون،+ ۴ یعنی منطقههایی که یَهُوَه آنها را به دست قوم اسرائیل داد،*+ جاهای مناسبی برای پرورش دامها هستند و ما خادمانت دامهای زیادی داریم.»+ ۵ آنها در ادامه گفتند: «اگر ما مورد لطفت قرار گرفتهایم، آن منطقهها را به خادمانت بده تا صاحب آنها باشیم. لطفاً ما را مجبور نکن که به آن طرف رود اردن* برویم.»
۶ بعد موسی به نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین گفت: «آیا منظورتان این است که شما اینجا بمانید و برادرانتان به جنگ بروند؟ ۷ چرا میخواهید کاری کنید که قوم اسرائیل دلسرد شوند و نخواهند به سرزمینی بروند که یَهُوَه حتماً به آنها میدهد؟ ۸ این همان کاری است که پدرانتان کردند. وقتی من آنها را برای دیدن آن سرزمین، از قادِشبَرنِع فرستادم،+ ۹ آنها به درّهٔ* اِشکول رفتند + و آن سرزمین را دیدند؛ اما کاری کردند که قوم اسرائیل دلسرد شوند و نخواهند به سرزمینی بروند که یَهُوَه میخواست به آنها بدهد.+ ۱۰ در آن روز یَهُوَه آنقدر خشمگین شد که این طور قسم خورد:+ ۱۱ ‹هیچ کدام از افراد ۲۰ ساله به بالا که از مصر بیرون آمدند، سرزمینی را که قسم خوردم به ابراهیم، اسحاق و یعقوب بدهم،+ نخواهند دید،+ چون با تمام دل و جان از من اطاعت* نکردند. ۱۲ البته کالیب + پسر یِفُنّهٔ قِنِزّی و یوشَع + پسر نون آن سرزمین را خواهند دید، چون آنها با تمام دل و جان از من که یَهُوَه هستم اطاعت کردهاند.›+ ۱۳ بنابراین یَهُوَه شدیداً از قوم اسرائیل خشمگین شد و کاری کرد که آنها ۴۰ سال در بیابان سرگردان باشند،+ تا این که همهٔ آن نسل که از دید یَهُوَه شرارت کرده بودند، از بین رفتند.+ ۱۴ حالا ای نسل گناهکار، شما هم در جای پای پدرانتان قدم گذاشتهاید و باعث شدهاید خشم سوزان یَهُوَه از اسرائیل بیشتر شود. ۱۵ اگر شما از او اطاعت نکنید،* او قوم اسرائیل را دوباره در بیابان رها خواهد کرد و به این ترتیب شما باعث نابودی همهٔ قوم خواهید شد.»
۱۶ مدتی بعد، نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین پیش موسی رفتند و گفتند: «بگذار در اینجا آغلهایی از سنگ برای دامهایمان و شهرهایی برای فرزندانمان بسازیم. ۱۷ اما ما خودمان را برای جنگ آماده میکنیم + و جلوتر از بقیهٔ اسرائیلیان میرویم تا آنها را به مقصدشان برسانیم. در این میان فرزندانمان در شهرهای حصاردار زندگی میکنند تا از ساکنان آن سرزمین در امان باشند. ۱۸ ما تا وقتی که تکتک اسرائیلیان زمین خود را به عنوان میراث نگرفتهاند، به خانههایمان برنمیگردیم.+ ۱۹ ما مثل آنها در آن طرف رود اردن زمینی* نخواهیم گرفت، چون زمینهایی در شرق رود اردن به ما به میراث رسیده است.»+
۲۰ موسی در جواب آنها گفت: «در حضور یَهُوَه خودتان را برای جنگ مسلّح کنید + ۲۱ و در حضور یَهُوَه که دشمنانش را از جلوی خودش فراری میدهد،+ با سلاحهایتان به آن طرف رود اردن بروید ۲۲ و با کمک یَهُوَه* آن سرزمین را به تصرّف درآورید.+ اگر این کار را بکنید میتوانید برگردید + و در حضور یَهُوَه و قوم اسرائیل دیگر گناهی به گردن نخواهید داشت. آن وقت، این سرزمین در حضور یَهُوَه مال شما خواهد شد.+ ۲۳ ولی اگر این کار را نکنید، نسبت به یَهُوَه گناه کردهاید و مطمئن باشید که برای گناهتان جوابگو خواهید بود. ۲۴ حالا بروید و شهرهایی برای فرزندانتان و آغلهایی برای گلههایتان بسازید + و به قولی که دادهاید عمل کنید.»
۲۵ نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین به موسی گفتند: «ای سَرور، ما خادمانت از فرمان تو اطاعت خواهیم کرد. ۲۶ فرزندان، زنان، دامها و همهٔ حیوانات اهلیمان، در شهرهای جِلعاد خواهند ماند،+ ۲۷ ولی ما خادمانت خودمان را مسلّح میکنیم و به آن طرف رود اردن میرویم تا همان طور که تو ای سَرورمان گفتهای، برای یَهُوَه بجنگیم.»+
۲۸ پس موسی به اِلعازارِ کاهن و یوشَع پسر نون و سران خاندانهای طایفههای اسرائیل فرمانی داد. ۲۹ موسی به آنها گفت: «اگر نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین، یعنی همهٔ کسانی که در حضور یَهُوَه برای جنگ مسلّح شدهاند، همراه شما به آن طرف رود اردن بیایند و شما آن سرزمین را تصرّف کنید، آن وقت باید سرزمین جِلعاد را به آنها بدهید.+ ۳۰ اما اگر مسلّح نشوند و همراه شما به آن طرف رود اردن نیایند، آن وقت باید در بین شما در سرزمین کنعان ساکن شوند.»
۳۱ نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین در جواب موسی گفتند: «ما خادمانت همان کاری را که یَهُوَه گفته است، انجام میدهیم. ۳۲ خودمان را مسلّح میکنیم و در حضور یَهُوَه به کنعان در آن طرف رود اردن میرویم،+ اما میراث ما از زمینهای سمت شرقی رود اردن خواهد بود.» ۳۳ پس موسی قلمروی حکمرانی سیحون پادشاه اَموریان + و قلمروی حکمرانی عوج پادشاه باشان را،+ یعنی همهٔ زمینها، شهرها و روستاهای آن منطقهها را به نوادگان جاد و نوادگان رِئوبین + و نصف طایفهٔ مَنَسّی،+ پسر یوسِف داد.»
۳۴ بنابراین نوادگان جاد این شهرها را ساختند:* دیبون،+ عَطاروت،+ عَروعیر،+ ۳۵ عَطروتشوفان، یَعزیر،+ یُجبِها،+ ۳۶ بِیتنِمره + و بِیتهاران.+ آنها اطراف آن شهرها حصار کشیدند و در آنها آغلهایی از سنگ برای گوسفندان و بزهایشان درست کردند. ۳۷ نوادگان رِئوبین هم این شهرها را ساختند: حِشبون،+ اِلِعاله،+ قَریهتایِم،+ ۳۸ نِبو + و بَعَلمِعون + (اسمهایشان عوض شده است) و سِبمه. آنها اسم شهرهایی را که بازسازی کردند تغییر دادند.
۳۹ نوادگان ماخیر،+ پسر مَنَسّی به جِلعاد حمله کردند و آن را به تصرّف درآوردند و اَموریان را از آنجا بیرون کردند. ۴۰ بنابراین موسی جِلعاد* را به ماخیر، پسر مَنَسّی داد و او در آنجا ساکن شد.+ ۴۱ یائیر، پسر مَنَسّی هم به اَموریان* حمله کرد و روستاهای چادرنشین آنها را به تصرّف درآورد و آن روستاها را حَووتیائیر* نامید.+ ۴۲ نوبَح هم به شهر قِنات حمله کرد و آن را با روستاهای اطرافش* تصرّف کرد و آن را نوبَح که اسم خودش بود نامید.
۳۳ مراحل سفر قوم اسرائیل از روزی که تحت هدایت موسی و هارون + با یگانهایشان*+ از سرزمین مصر بیرون آمدند،+ در ادامه آمده است. ۲ موسی طبق دستور یَهُوَه سفرهای آنها را از نقطهٔ شروع، مرحله به مرحله ثبت کرد. مراحل سفر آنها از جایی به جای دیگر این بود:+ ۳ آنها در روز پانزدهم ماه اول،+ یعنی درست یک روز بعد از عید پِسَح*+ از شهر رَمِسیس + کوچ کردند و جلوی چشم همهٔ مصریان پیروزمندانه* از مصر بیرون آمدند. ۴ در این میان، مصریان همهٔ نخستزادگانشان را که یَهُوَه کشته بود دفن میکردند،+ چون یَهُوَه در حین داوری خدایان مصریان، آنها را کشته بود.+
۵ به این ترتیب، اسرائیلیان رَمِسیس را ترک کردند و در سُکّوت چادر زدند.+ ۶ سپس از سُکّوت کوچ کردند و در ایتام که کنار بیابان است چادر زدند.+ ۷ بعد، از ایتام کوچ کردند و به عقب برگشتند. آنها به سمت فیهاحیروت که روبروی بَعَلصِفون است رفتند + و مقابل مِجدُل چادر زدند.+ ۸ از فیهاحیروت هم کوچ کردند و از میان دریا گذشتند + تا به بیابان رسیدند.+ آنها برای سه روز در بیابان ایتام سفر کردند + و بعد در ماره چادر زدند.+
۹ بعد، از ماره کوچ کردند و به ایلیم رسیدند که در آنجا ۱۲ چشمهٔ آب و ۷۰ درخت خرما بود، پس در آنجا چادر زدند.+ ۱۰ از ایلیم هم کوچ کردند و کنار دریای سرخ چادر زدند. ۱۱ سپس از کنار دریای سرخ کوچ کردند و در بیابان سین چادر زدند.+ ۱۲ از بیابان سین هم کوچ کردند و در دُفقه چادر زدند. ۱۳ بعد، از دُفقه کوچ کردند و در اَلوش چادر زدند. ۱۴ سپس از اَلوش کوچ کردند و در رِفیدیم چادر زدند؛+ در آنجا آبی وجود نداشت که قوم بنوشند. ۱۵ از رِفیدیم هم کوچ کردند و در بیابان سینا چادر زدند.+
۱۶ بعد، از بیابان سینا کوچ کردند و در قِبروتهَتّاوه چادر زدند.+ ۱۷ از قِبروتهَتّاوه هم کوچ کردند و در حَضیروت چادر زدند.+ ۱۸ سپس از حَضیروت کوچ کردند و در ریتمه چادر زدند. ۱۹ از ریتمه هم کوچ کردند و در رِمّونفِرِص چادر زدند. ۲۰ بعد، از رِمّونفِرِص کوچ کردند و در لِبنه چادر زدند. ۲۱ سپس از لِبنه کوچ کردند و در ریسّه چادر زدند. ۲۲ از ریسّه هم کوچ کردند و در قِهیلاته چادر زدند. ۲۳ بعد، از قِهیلاته کوچ کردند و نزدیک کوه شافِر چادر زدند.
۲۴ از کوه شافِر هم کوچ کردند و در حَراده چادر زدند. ۲۵ از حَراده هم کوچ کردند و در مَقهیلوت چادر زدند. ۲۶ سپس از مَقهیلوت کوچ کردند + و در تاحَت چادر زدند. ۲۷ بعد، از تاحَت کوچ کردند و در تارَح چادر زدند. ۲۸ از تارَح هم کوچ کردند و در میتقه چادر زدند. ۲۹ سپس از میتقه کوچ کردند و در حَشمونه چادر زدند. ۳۰ از حَشمونه هم کوچ کردند و در مُسیروت چادر زدند. ۳۱ بعد، از مُسیروت کوچ کردند و در بنییَعَقان چادر زدند.+ ۳۲ از بنییَعَقان هم کوچ کردند و در حورهاجِدجاد چادر زدند. ۳۳ سپس از حورهاجِدجاد کوچ کردند و در یُطباتا چادر زدند.+ ۳۴ از یُطباتا هم کوچ کردند و در عَبرونه چادر زدند. ۳۵ بعد، از عَبرونه کوچ کردند و در عِصیونجِبِر چادر زدند.+ ۳۶ از عِصیونجِبِر هم کوچ کردند و در بیابان صین، یعنی در قادِش چادر زدند.+
۳۷ سپس از قادِش کوچ کردند و کنار کوه هور + که در مرز سرزمین اَدوم قرار دارد چادر زدند. ۳۸ هارونِ کاهن به دستور یَهُوَه به بالای کوه هور رفت و در روز اول ماه پنجم، یعنی در چهلمین سالِ خروج اسرائیلیان از سرزمین مصر در آنجا مرد.+ ۳۹ هارون ۱۲۳ ساله بود که در کوه هور مرد.
۴۰ در این میان، پادشاه کنعانیِ عَراد که در نِگِب* در سرزمین کنعان زندگی میکرد،+ از آمدن اسرائیلیان باخبر شد.
۴۱ مدتی بعد، اسرائیلیان از کوه هور کوچ کردند + و در صَلمونه چادر زدند. ۴۲ سپس از صَلمونه کوچ کردند و در فونون چادر زدند. ۴۳ از فونون هم کوچ کردند و در اوبوت چادر زدند.+ ۴۴ بعد، از اوبوت کوچ کردند و در عیِهعَباریم* در مرز موآب چادر زدند.+ ۴۵ از عِییم* هم کوچ کردند و در دیبونجاد چادر زدند.+ ۴۶ سپس از دیبونجاد کوچ کردند و در عَلموندِبلاتایِم چادر زدند. ۴۷ از عَلموندِبلاتایِم هم کوچ کردند و در منطقهٔ کوهستانی عَباریم،+ روبروی نِبو چادر زدند.+ ۴۸ سرانجام از منطقهٔ کوهستانی عَباریم کوچ کردند و در دشتهای موآب چادر زدند که در کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا قرار دارد.+ ۴۹ آنها در دشتهای موآب به سفرشان ادامه دادند و در امتداد رود اردن از بِیتیِشیموت تا آبِلشِطّیم + در جاهای مختلف چادر میزدند.
۵۰ یَهُوَه در دشتهای موآب که در کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحاست، به موسی گفت: ۵۱ «به اسرائیلیان بگو، ‹وقتی از رود اردن عبور کردید و به سرزمین کنعان رسیدید،+ ۵۲ باید همهٔ ساکنان آن سرزمین را بیرون کنید و همهٔ بتهای سنگی + و مجسمههای فلزیشان را + از بین ببرید؛ همین طور باید پرستشگاههایی را که در آنجا بتهایشان را میپرستند* خراب کنید.+ ۵۳ آن سرزمین را تصرّف کنید و در آن زندگی کنید، چون من حتماً آن را به شما خواهم داد تا مال شما باشد.+ ۵۴ سرزمین را با قرعه انداختن بین خانوادههایتان تقسیم کنید.+ به خانوادههای* بزرگتر میراث بیشتر و به خانوادههای* کوچکتر میراث کمتری بدهید.+ پس همهٔ شما میراثتان را از طریق قرعه انداختن میگیرید. ملکی که به میراث میگیرید، بر اساس طایفهتان* به شما داده خواهد شد.+
۵۵ «‹اما اگر ساکنان سرزمین کنعان را بیرون نکنید،+ آنهایی که زنده نگه داشتهاید مثل خار در چشمتان و مثل تیغ در بدنتان* خواهند بود و در سرزمینی که در آن زندگی خواهید کرد، دشمن شما خواهند شد.+ ۵۶ اگر بیرونشان نکنید، من بلایی را که میخواستم بر سر آنها بیاورم، بر سر شما میآورم!›»+
۳۴ یَهُوَه به موسی گفت: ۲ «این دستورالعمل را به اسرائیلیان بده: ‹وقتی به سرزمین کنعان داخل میشوید،+ یعنی به سرزمینی که به شما به میراث خواهد رسید، مرزهای آن سرزمین را این طور تعیین کنید:+
۳ «‹مرز جنوبی شما در امتداد بیابان صین خواهد بود که در کنار اَدوم قرار دارد. این مرز از ساحل* دریای نمک* در شرق شروع خواهد شد + ۴ و از جنوب گردنهٔ عَقرَبّیم + خواهد گذشت و به طرف صین پیش خواهد رفت. بعد، از جنوب قادِشبَرنِع + خواهد گذشت و از آنجا به طرف حَصَراَدّار + خواهد رفت و تا عَصمون ادامه پیدا خواهد کرد. ۵ از عَصمون هم به طرف درّهٔ* مصر پیش خواهد رفت* و به دریای بزرگ*+ ختم خواهد شد.
۶ «‹مرز غربی شما ساحل دریای بزرگ* خواهد بود. این مرز غربی شما خواهد بود.+
۷ «‹مرز شمالی شما این خواهد بود: از دریای بزرگ تا کوه هور مرزی تعیین کنید. ۸ آن مرز از کوه هور تا گذرگاه حَمات*+ ادامه خواهد داشت. دورترین نقطهٔ* این مرز صِدَد + خواهد بود. ۹ بعد، از زِفرون خواهد گذشت و به حَصَرعینان + ختم خواهد شد. این مرز شمالی شما خواهد بود.
۱۰ «‹مرز شرقی شما از حَصَرعینان شروع خواهد شد و تا شِفام ادامه خواهد داشت. ۱۱ بعد، از شِفام تا رِبله* که در شرق عَیِن قرار دارد پیش خواهد رفت. از آنجا به سمت جنوب ادامه خواهد داشت و به آن طرف دامنهٔ تپههایی خواهد رسید که در سمت شرقی دریاچهٔ کِنِرِت*+ قرار دارد. ۱۲ بعد در امتداد رود اردن پیش خواهد رفت و به دریای نمک* ختم خواهد شد.+ اینها مرزهای سرزمین شما خواهد بود.›»+
۱۳ موسی به اسرائیلیان گفت: «این سرزمین را باید با قرعه انداختن بین خودتان تقسیم کنید؛+ سرزمینی که به فرمان یَهُوَه باید به نُه طایفه و نیم* داده شود، ۱۴ چون میراث طایفهٔ رِئوبین و طایفهٔ جاد و نصف طایفهٔ مَنَسّی از قبل به آنها داده شده بود.+ ۱۵ این دو طایفه و نیم، قبلاً میراثشان را در شرق رود اردن گرفته بودند که نزدیک شهر اَریحا و رو به طلوع آفتاب قرار دارد.»+
۱۶ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۱۷ «اِلعازارِ کاهن + و یوشَع پسر نون + موظفند سرزمینی را که به شما داده خواهد شد، بین شما تقسیم کنند. ۱۸ از هر طایفه یک رئیس انتخاب کن تا در کار تقسیم سرزمین به آنها کمک کند.+ ۱۹ این رئیسان عبارتند از: کالیب پسر یِفُنّه + از طایفهٔ یهودا؛+ ۲۰ شِموئیل پسر عَمّیهود از طایفهٔ شَمعون؛+ ۲۱ اِلیداد پسر کیسلون از طایفهٔ بنیامین؛+ ۲۲ بُقّی پسر یُجلی از طایفهٔ دان؛+ ۲۳ حَنّیئیل پسر ایفود از طایفهٔ مَنَسّی + از نسل* یوسِف؛+ ۲۴ قِموئیل پسر شِفطان از طایفهٔ اِفرایِم؛+ ۲۵ اِلیصافان پسر فَرناک از طایفهٔ زِبولون؛+ ۲۶ فَلطیئیل پسر عَزّان از طایفهٔ یِساکار؛+ ۲۷ اَخیهود پسر شِلومی از طایفهٔ اَشیر؛+ ۲۸ و فِدَهئیل پسر عَمّیهود از طایفه نَفتالی.»+ ۲۹ اینها اسم کسانی است که به فرمان یَهُوَه موظف بودند سرزمین کنعان را بین اسرائیلیان تقسیم کنند.+
۳۵ یَهُوَه در دشتهای موآب، کنار رود اردن + و نزدیک شهر اَریحا، به موسی گفت: ۲ «به اسرائیلیان دستور بده تا از میراثی که به آنها میرسد،+ شهرهایی* را با چراگاههای اطرافشان به لاویان بدهند.+ ۳ لاویان باید در آن شهرها زندگی کنند و آن چراگاهها برای گلهها، دامها و بقیهٔ حیواناتشان خواهد بود. ۴ چراگاههای هر شهری که به لاویان میدهید، باید از دیوارهای اطراف شهر تا شعاع ۴۴۵ متر* باشد. ۵ بنابراین بیرون از شهر در ضلع شرقی ۸۹۰ متر،* در ضلع جنوبی ۸۹۰ متر، در ضلع غربی ۸۹۰ متر و در ضلع شمالی ۸۹۰ متر اندازه بگیرید، طوری که شهر در وسط قرار بگیرد. به این شکل محوطهٔ چراگاههای شهرهای لاویان را تعیین کنید.
۶ «شش شهر را به عنوان شهر پناهگاه به لاویان بدهید + تا اگر کسی به قتل متهم شود، بتواند به آنجا فرار کند.+ علاوه بر آنها ۴۲ شهر دیگر هم به آنها بدهید. ۷ پس در مجموع ۴۸ شهر با چراگاههایشان به لاویان داده شود.+ ۸ شهرهایی که به آنها میدهید باید از املاک اسرائیلیان + گرفته شود. طایفههای* بزرگتر باید شهرهای بیشتر و طایفههای* کوچکتر باید شهرهای کمتری به لاویان بدهند.+ هر طایفه* باید متناسب با میراثی که میگیرد، بعضی از شهرهایش را به لاویان بدهد.»
۹ یَهُوَه در ادامه به موسی گفت: ۱۰ «به اسرائیلیان بگو، ‹وقتی از رود اردن عبور کردید و به سرزمین کنعان رسیدید،+ ۱۱ باید شهرهای مناسبی به عنوان شهر پناهگاه برای خودتان تعیین کنید تا هر کسی که به طور غیرعمد شخصی را کشته است بتواند به آنجا فرار کند.+ ۱۲ قاتل باید به این شهرها پناه ببرد تا بتواند قبل از محاکمهاش در حضور قاضیها*+ از مدعی خونِ مقتول در امان بماند و کشته نشود.+ ۱۳ پس شش شهر از شهرهایی که به لاویان میدهید برای شما پناهگاه خواهند بود. ۱۴ سه شهر در شرق رود اردن + و سه شهر در سرزمین کنعان + به آنها بدهید تا شهرهای پناهگاه باشند. ۱۵ این شش شهر، هم برای اسرائیلیان و هم برای غریبان و مهاجران ساکن اسرائیل + پناهگاه خواهند بود تا اگر کسی به طور غیرعمد شخصی را کشت، بتواند به آنجا فرار کند.+
۱۶ «‹اما اگر کسی با یک تکه آهن شخصی را بزند و او بمیرد، قاتل است و باید کشته شود.+ ۱۷ یا اگر او را با سنگی که میتواند باعث مرگ شود، بزند و او بمیرد، آن شخص قاتل است و باید کشته شود. ۱۸ یا اگر او را با یک تکه چوب که میتواند باعث مرگ شود، بزند و او بمیرد، آن شخص قاتل است و باید کشته شود.
۱۹ «‹مدعی خونِ مقتول وقتی قاتل را میبیند باید خودش او را بکشد. ۲۰ اگر کسی از روی تنفر شخصی را هل دهد یا با نیّت بد* چیزی به طرف او پرتاب کند و باعث مرگ او شود،+ ۲۱ یا اگر از روی تنفر مشتی به او بزند و او بمیرد، آن شخص باید کشته شود، چون قاتل است؛ مدعی خونِ مقتول وقتی قاتل را میبیند باید او را بکشد.
۲۲ «‹اما اگر کسی تصادفی و بدون حس تنفر شخصی را هل دهد یا بدون نیّت بد* چیزی به طرف او پرتاب کند + ۲۳ یا بدون این که او را ببیند باعث شود سنگی* روی او بیفتد و او بمیرد، از آنجا که آن شخص دشمن او نبوده و قصد صدمه زدن به او را نداشته است، ۲۴ قاضیها* باید بر اساس این قوانین، بین او و مدعی خونِ مقتول قضاوت کنند.+ ۲۵ بعد قاضیها* باید قاتل را از دست مدعی خونِ مقتول نجات دهند و او را به شهر پناهگاهی که به آن فرار کرده بود برگردانند. او باید تا زمان مرگ کاهن اعظم که با روغن مقدّس مسح شده است + در آن شهر زندگی کند.
۲۶ «‹اما اگر قاتل از شهر* پناهگاهی که به آن فرار کرده بود بیرون برود ۲۷ و مدعی خونِ مقتول او را بیرون شهر* پیدا کند و او را بکشد، خونی به گردن نخواهد داشت؛ ۲۸ چون قاتل باید تا زمان مرگ کاهن اعظم در شهر پناهگاهش بماند، ولی بعد از مرگ کاهن اعظم میتواند به ملک و خانهٔ خود برگردد.+ ۲۹ در هر جایی که زندگی میکنید اینها قانونهایی هستند که شما و نسلهای آیندهتان باید هنگام قضاوت به آنها عمل کنید.
۳۰ «‹اگر کسی شخصی را بکشد و بیشتر از یک شاهد علیه او شهادت* دهند،+ او باید به جرم قتل کشته شود.+ اما اگر فقط یک نفر علیه کسی شهادت دهد، او نباید کشته شود. ۳۱ برای نجات جان قاتلی که مستحق مرگ است، خونبهایی* قبول نکنید، چون او باید کشته شود.+ ۳۲ همین طور برای آزادی کسی که به شهر پناهگاه فرار کرده است، بهایی قبول نکنید؛ چون او اجازه ندارد قبل از مرگ کاهن اعظم به ملک و خانهٔ خودش برگردد و در آنجا زندگی کند.
۳۳ «‹سرزمینی را که در آن زندگی میکنید آلوده نکنید، چون ریختن خون، سرزمین را آلوده میکند.+ هیچ کفّارهای برای خونی که بر زمین ریخته شده است وجود ندارد، مگر این که خون کسی که آن را ریخت، ریخته شود.+ ۳۴ سرزمینی را که در آن زندگی میکنید و من در آن ساکنم، ناپاک نکنید؛ چون من که یَهُوَه هستم در میان قوم اسرائیل ساکنم.›»+
۳۶ سران خاندانهای نسل جِلعاد (جِلعاد پسر ماخیر + و نوهٔ مَنَسّی از نسل یوسِف بود) پیش موسی و رئیسان، یعنی سران طایفههای اسرائیل رفتند ۲ و گفتند: «ای سَرور ما، یَهُوَه به تو فرمان داد که این سرزمین را با قرعه انداختن به اسرائیلیان به میراث بدهی؛+ و تو ای سَرور به فرمان یَهُوَه گفتی که میراث برادرمان صِلُفِحاد باید به دخترانش داده شود.+ ۳ اما اگر آنها با مردان طایفهٔ دیگری* ازدواج کنند، میراثشان از میراث اجدادی ما کم میشود و به میراث طایفهای که با مردان آن ازدواج کردهاند اضافه میشود. به این ترتیب ما بخشی از زمینی را که به ما به میراث رسیده است، از دست خواهیم داد. ۴ همین طور وقتی سال یوبیل*+ برای قوم اسرائیل میرسد، میراث آن زنان برای همیشه مال طایفهای میشود که با مردان آن طایفه ازدواج کردهاند. به این ترتیب، میراث آنها از میراث طایفهٔ اجدادی ما کم خواهد شد.»
۵ بعد موسی به دستور یَهُوَه به اسرائیلیان فرمان داد و گفت: «طایفهٔ مَنَسّی از نسل یوسِف درست میگویند. ۶ یَهُوَه در خصوص دختران صِلُفِحاد این فرمان را داده است: ‹آنها حق دارند با هر کسی که بخواهند ازدواج کنند، ولی به شرط این که آن مردان از خانوادههای طایفهٔ پدرشان باشند. ۷ میراث اسرائیلیان نباید از طایفهای به طایفهٔ دیگر داده شود، چون هر کدام از اسرائیلیان باید میراث طایفهٔ اجدادی خود را نگه دارد. ۸ دخترانی که در یکی از طایفههای اسرائیل وارث زمین هستند، باید با مردانی ازدواج کنند که از طایفهٔ پدرشان هستند.+ به این ترتیب، اسرائیلیان میتوانند میراث اجدادیشان را نگه دارند. ۹ پس هیچ میراثی نباید از طایفهای به طایفهٔ دیگر منتقل شود، چون هر طایفهٔ اسرائیل باید میراث خودش را نگه دارد.›»
۱۰ دختران صِلُفِحاد دقیقاً طبق فرمانی که یَهُوَه به موسی داده بود عمل کردند.+ ۱۱ بنابراین مَحله، تِرصه، حُجله، مِلکه و نوعه که دختران صِلُفِحاد بودند + با پسرعموهای خود ازدواج کردند. ۱۲ به این ترتیب آنها با مردانی از طایفهٔ مَنَسّی پسر یوسِف ازدواج کردند تا میراثشان در طایفهٔ پدریشان باقی بماند.
۱۳ اینها احکام قضایی و فرمانهایی است که یَهُوَه در دشتهای موآب، کنار رود اردن و نزدیک شهر اَریحا، از طریق موسی به قوم اسرائیل داد.+
تحتاللفظی: «پسران اسرائیل.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «خیمهٔ مقدّس آن شهادت.»
تحتاللفظی: «غریبهای،» منظور کسی است که از طایفهٔ لاوی نیست.
تحتاللفظی: «لشکر.»
یا: «و نزدیک پرچم خود.»
تحتاللفظی: «خیمهٔ مقدّس آن شهادت.»
یا: «محافظت؛ انجام خدمت.»
تحتاللفظی: «خیمهٔ مقدّس آن شهادت.»
یا: «علامت؛ تابلو.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «دستانشان پر شده بود.»
اسم دیگر برای خیمهٔ ملاقات.
این واژه در زبان اصلی با کلمهٔ عبری نتینیم که در عِزرا ۲:۴۳ آمده در ارتباط است.
تحتاللفظی: «غریبهای.» منظور کسی است که از خاندان هارون نیست.
تحتاللفظی: «همهٔ نخستزادگان اسرائیلیان که رَحِم را باز میکنند.»
یا: «تقدیس کردم.»
یا: «خانوادههایشان.»
یا: «خانوادههایشان.»
یا: «خانوادههایشان.»
یا: «خانواده.»
یا: «خانواده.»
یا: «خانوادههای.»
یا: «خانوادههای.»
یا: «خانوادههای.»
یا: «خانوادههای.»
یا: «خانوادههای.»
تحتاللفظی: «خاندان پدری خانوادههای.»
این پرده خیمهٔ مقدّس را به دو بخش تقسیم میکرد.
یا: «خانوادههای.»
تحتاللفظی: «خاندان پدری خانوادههای.»
تحتاللفظی: «غریبهای،» منظور کسی است که از طایفهٔ لاوی نیست.
یا: «پرداخت بهای رهایی.»
تحتاللفظی: «پنج شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «بر اساس شِکِل مقدّس.»
تحتاللفظی: «هر شِکِل معادل ۲۰ قیراط است.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «پرداخت بهای رهایی.»
یا: «بهای رهایی.»
تحتاللفظی: «۱۳۶۵ شِکِل مطابق شِکِل مقدّس.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «بهای رهایی.»
یا: «کلمه.» تحتاللفظی: «دهان.»
یا: «چرمی از پوست فُک.»
یا: «چرمی از پوست فُک.»
یا: «چراغخاموشکنها.»
یا: «چرمی از پوست فُک.»
یا: «چوب؛ الوار.»
یا: «چرمی از پوست فُک.»
یا: «چرمی از پوست فُک.»
یا: «چوب؛ الوار.»
یا: «خاکستر چرب.» منظور خاکستری است که با چربی قربانیها مخلوط شده است.
یا: «چرمی از پوست فُک.»
تحتاللفظی: «بار.»
یا: «خیمهٔ مقدّس.»
تحتاللفظی: «قطع نشوند.»
یا: «خانوادههای.»
یا: «چرمی از پوست فُک.»
یا: «خانوادههای.»
یا: «خانوادههای.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «خیمه میزنم.»
یا: «تقصیرش.»
احتمالاً منظور کاهن است.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «قسمی بخورد که شامل لعنت است.»
تحتاللفظی: «اجازه دهد رانت بیفتد.» احتمالاً به این معنی است که یَهُوَه توانایی باردار شدن را از او میگیرد.
تحتاللفظی: «اجازه دهد رانت بیفتد.» احتمالاً به این معنی است که یَهُوَه توانایی باردار شدن را از او میگیرد.
یا: «اینطور شود! اینطور شود!»
یا: «تلخی.»
یا: «یادبودی.»
یا: «تلخی.»
تحتاللفظی: «اجازه میدهد رانش بیفتد.» احتمالاً به این معنی است که یَهُوَه توانایی باردار شدن را از او میگیرد.
به عبری نذیر، یعنی: «کنار گذاشتهشده؛ وقفشده؛ جداشده.»
تحتاللفظی: «نباید تیغی بر سرش کشیده شود.»
یا: «موی خود را که نشان وقفش به خداست ناپاک کند.»
یا: «آورده شود.»
یا: «در اولین سالش.»
یا: «در اولین سالش.»
یا: «موهای سرش را که نشانهٔ نذیره بودنش است.»
تحتاللفظی: «رویش را بر تو بلند کند.»
یا: «تقدیس.»
یا: «تقدیس.»
تحتاللفظی: «ارابهٔ سرپوشیده.»
یا: «افتتاح.»
یا: «افتتاح.»
تحتاللفظی: «۱۳۰ شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «۷۰ شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «مطابق شِکِل مقدّس.»
یا: «کاسهٔ کوچک.»
تحتاللفظی: «۱۰ شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «گاو نر جوان.»
یا: «در اولین سالش.»
یا: «افتتاح.»
تحتاللفظی: «۲۴۰۰ شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «۱۲۰ شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «افتتاح.»
تحتاللفظی: «صدا را.»
یا: «گاو نر جوان.»
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «تکان دهد،» یعنی کاری کند که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.
تحتاللفظی: «تکان بده،» یعنی کاری کند که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.
تحتاللفظی: «تکان بده،» یعنی کاری کند که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.
تحتاللفظی: «همهٔ نخستزادگان اسرائیلیان که رَحِم را باز میکنند.»
یا: «تقدیس کردم.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
تحتاللفظی: «تکان داد،» یعنی کاری کرد که لاویان به جلو و عقب تکان بخورند.
واژهنامه: «پِسَح.»
یا: «شفق.» تحتاللفظی: «بین دو عصر.»
یا: «شفق.» تحتاللفظی: «بین دو عصر.»
یا: «جان یک انسان.»
یا: «جان یک انسان.»
یا: «شفق.» تحتاللفظی: «بین دو عصر.»
تحتاللفظی: «از قوم خود قطع شود.»
یا: «خیمهای که لوحهای شهادت در آن بود.»
یا: «روزهای بسیاری.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «یگانهای.»
یا: «یکی از آنها.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
واژهنامه: «شهادت.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
تحتاللفظی: «لشکرهایشان.»
همان یِترون.
یا: «چشم ما.»
تحتاللفظی: «استراحتشان.»
تحتاللفظی: «بلند شو.»
یا: «هزاران هزار.»
تحتاللفظی: «ای یَهُوَه، پیش اسرائیلیان که تعدادشان بیشمار است برگرد.»
یعنی: «سوختن؛ شعلهور شدن،» منظور یک آتشسوزی بزرگ است.
ظاهراً منظور غیراسرائیلیان است.
تحتاللفظی: «صمغ مُقُل.» مادهای به رنگ مروارید.
یا: «پرستار.»
یا: «تقدیس.»
ظاهراً منظور مردانی است که واجد شرایط خدمت نظامی بودند.
یا: «مگر توان من که یَهُوَه هستم حدومرزی دارد؟»
یا: «مثل پیامبران رفتار کردند.»
تحتاللفظی: «دو ذراع.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «۱۰ حومِر.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یعنی: «قبرستان حرص و طمع.»
یا: «ملایمترین؛ آرامترین؛ نرمخوترین.»
تحتاللفظی: «خانهٔ من.»
تحتاللفظی: «او در تمام خانهام وفاداریاش را نشان میدهد.»
تحتاللفظی: «دهان به دهان.»
یا: «طایفهٔ اجدادی.»
یعنی: «نجات؛ رهایی.»
یا: «بازرسی.»
یا: «یِهوشَع.» یعنی: «یَهُوَه نجات است.»
یا: «جنوب.»
تحتاللفظی: «چرب.»
تحتاللفظی: «لاغر.»
یا: «گذرگاه حَمات.»
ممکن است منظور نسل اَخیمان، شیشای و تَلمای باشد.
مردمی قوی و درشتاندام.
یا: «وادی.»
یا: «وادی.»
یعنی: «خوشهٔ انگور.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «سرزمینی است که ساکنانش را میبلعد.»
تحتاللفظی: «نِفیلیانی.»
یا: «نِفیلیم.» واژهنامه: «نِفیلیم.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «غنیمت.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
تحتاللفظی: «چون آنها برای ما نان هستند.»
تحتاللفظی: «نشانه.»
تحتاللفظی: «رو در رو.»
تحتاللفظی: «ابر تو.»
یا: «جلوتر از آنها میروی.»
یا: «کُشت.»
واژهنامه: «محبت پایدار.»
یا: «پدرانی.»
یا: «پسرانشان.»
واژهنامه: «محبت پایدار.»
تحتاللفظی: «نشانههایم.»
تحتاللفظی: «این ده بار.»
تحتاللفظی: «به صدای من.»
تحتاللفظی: «جسدهای شما در این بیابان خواهد افتاد.»
تحتاللفظی: «دستم را بلند کردم.»
تحتاللفظی: «جسدهای شما در این بیابان خواهد افتاد.»
تحتاللفظی: «فاحشگی.»
تحتاللفظی: «آخرین جسد شما در بیابان بیفتد.»
یا: «که دشمنی با من چه عاقبتی دارد.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکچهارم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکچهارم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکسوم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکسوم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «نصف هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «نصف هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «اسرائیلینژاد.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «نان.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «گاو نر جوان.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «در اولین سالش.»
یا: «کفر میگوید.»
تحتاللفظی: «از قومش قطع شود.»
تحتاللفظی: «قطع شود.»
یا: «چون شما را از نظر روحانی به فاحشگی میکشانند.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «بر ما کاملاً تسلّط داشته باشی؟»
احتمالاً منظور کسانی است که بر ضدّ موسی شورش کردند.
تحتاللفظی: «آیا میخواهی چشمان این مردان را از کاسه درآوری؟»
تحتاللفظی: «خدای ارواح همهٔ جسمها.» واژهنامه: «روح.»
تحتاللفظی: «دهان باز کند.»
تحتاللفظی: «دهان باز کرد.»
یا: «همهٔ کسانی که به آنها تعلّق داشتند.»
تحتاللفظی: «هیچ غریبهای.»
ظاهراً منظور زغالهای افروخته است.
تحتاللفظی: «خاندانهای پدری.»
تحتاللفظی: «آن شهادت.»
تحتاللفظی: «در خیمهٔ آن شهادت.»
تحتاللفظی: «نشانهای برای پسران سرکش باشد.»
یا: «خیمهای که لوحهای شهادت در آن است.»
تحتاللفظی: «غریبهای،» منظور کسی است که از خانوادهٔ هارون نیست.
این پرده قدسالاقداس را از قدس جدا میکرد.
تحتاللفظی: «غریبهای،» منظور کسی است که از خانوادهٔ هارون نیست.
یعنی هر چیزی که بدون قید و شرط و بدون حق بازخرید به خدا وقف شده است تا برای او مقدّس باشد.
تحتاللفظی: «همهٔ جسمها.»
یعنی حیواناتی که تقدیم آنها به عنوان قربانی مجاز نبود. واژهنامه: «ناپاک.»
یا: «یک ماهه به بالا.»
تحتاللفظی: «پنج شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «بر اساس شِکِل مقدّس.»
تحتاللفظی: «هر شِکِل معادل ۲۰ قیراط است.» ضمیمهٔ ب۱۴.
منظور نخستزادگان نر است.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «عهد نمک.» منظور عهدی تغییرناپذیر است.
یا: «گاو ماده.»
واژهنامه: «زوفا.»
یا: «خود را در آب بشوید.»
یا: «خود را در آب بشوید.»
تحتاللفظی: «با آن.»
تحتاللفظی: «از اسرائیل قطع شود.»
واژهنامه: «زوفا.»
تحتاللفظی: «از جماعت قطع شود.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «ایمان نداشتید.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یعنی: «دعوا و مرافعه.»
تحتاللفظی: «روزهای.»
منظور از جادهٔ پادشاه همان شاهراه است.
تحتاللفظی: «دست.»
اصطلاحی شاعرانه برای توصیف مرگ.
یا: «به اجدادش خواهد پیوست.»
یا: «تمام جماعت.»
یا: «جنوب.»
یا: «نذر کردند.»
یا: «به دست ما بدهی.»
یا: «وقف نابودی میکنیم.»
یا: «وقف نابودی کردند.»
یعنی: «وقفشده برای نابودی.»
یا: «منّای.»
یا: «منزجر.»
یا: «آتشین.»
یا: «بین ما و یَهُوَه میانجی شو.»
یا: «برای قوم میانجی شد.»
یا: «آتشین.»
یا: «وادی.»
یا: «وادیهای.»
تحتاللفظی: «دهانه.»
یا: «وادیها.»
یعنی: «چاه.»
یا: «به آن جواب دهید!»
یا: «منطقه.»
یا احتمالاً: «صحرا؛ بیابان.»
منظور از جادهٔ پادشاه همان شاهراه است.
تحتاللفظی: «قومش.»
یا: «روستاهای اطراف آن.»
ممکن است منظور کِموش یا موآب باشد.
یا: «روستاهای اطراف.»
یا: «سرزمین.»
تحتاللفظی: «چشم زمین را پوشاندهاند.»
یا: «سرزمین.»
تحتاللفظی: «چشم زمین را پوشاندهاند.»
یا: «از آمدن با ما امتناع کرد.»
یا: «محترمتر.»
تحتاللفظی: «الاغ مادهٔ خود.»
تحتاللفظی: «با او مقابله کند.»
تحتاللفظی: «دهان الاغ ماده را باز کرد.»
تحتاللفظی: «با تو مقابله کنم.»
یعنی: «مکانهای بلند پرستش بَعَل.»
یا: «آشکار کند.»
یا: «ضربالمثل.»
یا: «پاکدلان.»
یا: «احساس پشیمانی کند.»
یا: «او هیچ جادویی را علیه یعقوب تحمّل نمیکند.»
یا: «گاو نر.»
یا: «از دید خدای حقیقی درست باشد.»
یا احتمالاً: «صحرا؛ بیابان.»
تحتاللفظی: «در چشم یَهُوَه خوب است.»
یا: «ضربالمثل.»
یا: «وادیها.»
ظاهراً به اسرائیل اشاره دارد.
یا: «نسل.»
یا: «اسرائیل.»
یا: «او را برخیزاند.»
یا: «متبارکند.»
یا: «ملعونند.»
تحتاللفظی: «از دلم.»
تحتاللفظی: «شقیقهٔ سر.»
تحتاللفظی: «جمجمه.»
یا: «پسران خشونت.»
منظور این است که عَمالیق اولین قومی بود که بعد از خروج اسرائیلیان از مصر بیدلیل به آنها حمله کرد.
تحتاللفظی: «قایِن.»
تحتاللفظی: «او.»
یا: «به بَعَلِ فِعور پیوستند.»
تحتاللفظی: «سران.»
تحتاللفظی: «در مقابل آفتاب.»
ظاهراً همان رهبران ذکرشده در آیهٔ ۴ هستند.
یا: «به بَعَلِ فِعور پیوستند.»
تحتاللفظی: «نزد برادران خود.»
یا: «رَحِم.»
یا: «چون خیانت را تحمّل نکرد و با غیرت تمام برای من وارد عمل شد.»
یا: «من که خدایی غیور هستم.»
یا: «چون خیانت را تحمّل نکرد و با غیرت تمام برای خدایش وارد عمل شد.»
یا: «خاندانهای پدریشان.»
تحتاللفظی: «دهان باز کرد.»
همان یِموئیل در پیدایش ۴۶:۱۰ و خروج ۶:۱۵.
همان صوحَر در پیدایش ۴۶:۱۰ و خروج ۶:۱۵.
همان صِفیون در پیدایش ۴۶:۱۶.
همان اِصبون در پیدایش ۴۶:۱۶.
همان اَرودی در پیدایش ۴۶:۱۶.
همان یوب در پیدایش ۴۶:۱۳.
همان اِیحی در پیدایش ۴۶:۲۱.
همان مُفّیم در پیدایش ۴۶:۲۱.
همان حُفّیم در پیدایش ۴۶:۲۱.
تحتاللفظی: «خاندان.»
یا: «اینها خانوادههای دان طبق خاندانهایشان بودند.»
یا: «بر طبق لیست نامها.»
یا: «طایفهٔ اجدادی.»
اصطلاحی شاعرانه برای توصیف مرگ.
یا: «مرا تمجید نکردید.»
تحتاللفظی: «خدای ارواح همهٔ جسمها.» واژهنامه: «روح.»
تحتاللفظی: «پیشاپیش آنها بیرون برود و داخل شود، و آنها را بیرون ببرد و به داخل آورد.»
یا: «روحیهٔ مناسب.»
یا: «عزّت.»
واژهنامه: «اوریم و تُمّیم.»
منظور فرمان خداست که از طریق اِلعازار یا یوشَع داده میشد.
یا: «همگی باید طبق این فرمان بیرون روند و داخل شوند.»
یا: «یوشَع و اسرائیلیان با او و تمام جماعت.»
یا: «خوراک.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «شفق.» تحتاللفظی: «بین دو عصر.»
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکچهارم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «یکچهارم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «در مکان مقدّس.»
یا: «شفق.» تحتاللفظی: «بین دو عصر.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
واژهنامه: «شَبّات.»
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «در شروع ماههایتان.»
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
تحتاللفظی: «نصف هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکسوم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکچهارم هین.» ضمیمهٔ ب۱۴.
منظور این است که انجام هیچ کار طاقتفرسا یا خرید و فروش و معاملات مجاز نبود. اما کارهایی مانند آشپزی، تدارکات عید یا کارهای روزمرهٔ دیگر مجاز بود.
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «نان.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «در روز عید نوبر محصول.»
یا: «عید برداشت.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
منظور این است که انجام هیچ کار طاقتفرسا یا خرید و فروش و معاملات مجاز نبود. اما کارهایی مانند آشپزی، تدارکات عید یا کارهای روزمرهٔ دیگر مجاز بود.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
عبارت «به خود سختی دادن» ظاهراً یعنی به شکلهای مختلف خود را از چیزی محروم کردن، از جمله روزه گرفتن.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «گاو نر جوان.»
تحتاللفظی: «سهدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «دودهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «یکدهم ایفه.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «گاو نر جوان.»
یا: «خشنودکننده.» تحتاللفظی: «آرامشبخش.»
یا: «یا عهد نسنجیدهای که زنش بسته است.»
یا: «سوگند پرهیزکاری که برای سختی دادن به خود خورده است.»
اصطلاحی شاعرانه برای توصیف مرگ.
یا: «تا لشکری بر ضدّ مِدیان تشکیل دهند.»
یا: «خدمت در لشکر.»
یا: «خدمت در لشکر.»
یا: «افراد مذکر.»
یا: «اردوگاههای حصاردارشان.»
یا: «جماعت.»
یا: «عملیات جنگی.»
یا: «افراد مؤنث.»
یا: «از گناه پاک کند.»
یا: «جماعت.»
یا: «چیزهایی که به غنیمت گرفته شد.»
یا: «جماعت.»
یا: «سربازانی که به جنگ رفتند.»
یا: «مالیات.»
تحتاللفظی: «باقیماندهٔ غنایمی که سربازان گرفته بودند.»
یا: «این سهم.»
تحتاللفظی: «هزاران.»
تحتاللفظی: «۱۶٬۷۵۰ شِکِل.» ضمیمهٔ ب۱۴.
یا: «یادبود.»
یا احتمالاً: «تا یَهُوَه قوم اسرائیل را به یاد آورد.»
تحتاللفظی: «پسران.» همچنین در بقیهٔ آیات این باب.
یا: «یَهُوَه آنها را در برابر قوم اسرائیل مغلوب کرد.»
یا: «سمت غربی رود اردن.»
یا: «وادی.»
یا: «پیروی.»
یا: «از پیروی او روگردان شوید.»
یا: «میراثی.»
یا: «در حضور یَهُوَه.»
یا: «بازسازی کردند.»
منظور بخشی از سرزمین جِلعاد است.
تحتاللفظی: «آنها.»
یعنی: «روستاهای چادرنشین یائیر.»
یا: «توابعش.»
تحتاللفظی: «مطابق لشکرهایشان.»
واژهنامه: «پِسَح.»
یا: «با سربلندی.» تحتاللفظی: «با دست برافراشته.»
یا: «جنوب.»
یعنی: «ویرانههای عَباریم.» این مکان در آیهٔ ۴۵ عِییم خوانده شده است.
ظاهراً مخفف عیِهعَباریم است.
واژهنامه: «مکانهای بلند.»
یا: «گروههای.»
یا: «گروههای.»
یا: «طایفهٔ اجدادی.»
تحتاللفظی: «پهلوهایتان.»
یا: «انتهای.»
همان دریای مرده.
یا: «وادی.»
یا: «تغییر مسیر میدهد.»
تحتاللفظی: «دریا.» همان دریای مدیترانه.
همان دریای مدیترانه.
یا: «تا لِبوحَمات.»
یا: «انتهای.»
منظور رِبلهای است که در مرز شرقی سرزمین کنعان قرار داشت، نه رِبلهای که در سرزمین حَمات واقع بود.
همان دریاچهٔ جِنیسارِت یا دریای جلیل.
همان دریای مرده.
منظور از «نیم» نصف طایفهٔ مَنَسّی است.
تحتاللفظی: «پسران.»
یا: «شهرهایی برای سکونت.»
تحتاللفظی: «۱۰۰۰ ذراع.» ضمیمهٔ ب۱۴.
تحتاللفظی: «۲۰۰۰ ذراع.» ضمیمهٔ ب۱۴. به احتمال قوی طول دیوار شهر جزو این ۲۰۰۰ ذراع نبود.
یا: «گروههای.»
یا: «گروههای.»
یا: «گروه.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «بدخواهانه.» تحتاللفظی: «یا در حالی که در کمین نشسته است.»
یا: «بدخواهانه.» تحتاللفظی: «بدون این که در کمین بنشیند.»
یا: «سنگی که میتواند باعث مرگ شود.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
تحتاللفظی: «جماعت.»
یا: «محدودهٔ شهر.»
یا: «بیرون محدودهٔ شهر.»
تحتاللفظی: «دهان.»
یا: «دیه.»
یا: «طایفهٔ اسرائیلی دیگری.»
واژهنامه: «یوبیل.»