کتابخانهٔ آنلاین نشریات شاهدان یَهُوَه
کتابخانهٔ آنلاین
نشریات شاهدان یَهُوَه
فارسی
  • کتاب مقدّس
  • نشریات
  • جلسات
  • ب۹۶ ۱/‏۶ ص ۸-‏۹
  • دخترکی که با شهامت صحبت کرد

ویدیویی برای انتخاب شما موجود نیست.

متأسفانه، پخش ویدیو ممکن نیست.

  • دخترکی که با شهامت صحبت کرد
  • برج دیده‌بانی ۱۹۹۶
  • عنوان‌های فرعی
  • مطالب مشابه
  • شهامت صحبت کردن
  • شفای نُعمان
  • درسی برای ما
  • مرد جنگجو و دختر کوچک
    درس‌های آموزنده از کتاب مقدّس
  • او خودرأی و لجباز بود،‏ اما عاقبت اطاعت کرد
    برج دیده‌بانی ۲۰۱۲
  • دخترکی به مردی قدرتمند کمک می‌کند
    کتاب من از داستان‌های کتاب مقدّس
  • آیا یَهُوَه بیش از حد از ما انتظار دارد؟‏
    برج دیده‌بانی ۱۹۹۹
لینک‌های بیشتر
برج دیده‌بانی ۱۹۹۶
ب۹۶ ۱/‏۶ ص ۸-‏۹

آنان ارادهٔ خدا را انجام دادند

دخترکی که با شهامت صحبت کرد

طی قرن دهم ق.‏د.‏م.‏،‏ روابط میان اسرائیل و اَرام تیره شده بود.‏ بروز جنگ آنقدر عادی شده بود که سپری شدن سه سال بدون خشونت و تعدی،‏ موضوعی شد برای گزارش تاریخی.‏—‏۱پادشاهان ۲۲:‏۱‏.‏

در آن روزگار،‏ دسته‌های غارتگر اَرامی که بعضی از آنها از صدها سرباز تشکیل شده بودند،‏ بخصوص تهدیدی بشمار می‌آمدند.‏ این جنگجویان بر اسرائیلیان حمله برده و آنان را غارت و چپاول نموده و خیلی را با خود می‌بردند و به بردگی در می‌آوردند،‏ حتی کودکان را.‏

یک بار آنان طی یک یورش،‏ ‹دختری کوچک› را از خانوادهٔ خداترسش بی‌رحمانه جدا کردند.‏ (‏۲پادشاهان ۵:‏۲‏)‏ سپس،‏ او را به اَرام بردند و در آنجا،‏ او مجبور بود در میان کسانی زندگی کند که احتمالاً در نظر او خوفناک و عجیب بودند،‏ مردمی که خورشید،‏ ماه،‏ ستارگان،‏ درختان،‏ گیاهان و حتی سنگها را می‌پرستیدند.‏ چقدر آنان با خانوادهٔ دخترک و دوستانشان که یَهُوَه،‏ خدای واحد حقیقی را عبادت و پرستش می‌کردند،‏ فرق داشتند!‏ معهذا،‏ این دختر کوچک حتی در این محیط غریب،‏ شهامت فوق‌العاده و چشمگیری در خصوص پرستش یَهُوَه از خود نشان داد.‏ دخترک با این عمل خود،‏ تغییری در زندگی یک مأمور برجسته و سرشناس که زیر دست پادشاه اَرام خدمت می‌کرد،‏ بوجود آورد.‏ بگذارید با هم نظری بر چگونگی واقعه بیفکنیم.‏

شهامت صحبت کردن

گزارش کتاب مقدس نام این دختر کوچک را ذکر نمی‌کند.‏ او را به کنیزی زن نُعمان،‏ رئیس متهور و شجاع سپاه پادشاه بَنْهَدَد دوم،‏ درآوردند.‏ (‏۲پادشاهان ۵:‏۱‏)‏ نُعمان گرچه شخص بسیار ارجمند و مورد احترامی بود،‏ لیکن از بیماری مشمئزکنندهٔ جذام رنج می‌برد.‏

احتمالاً رفتار مؤدبانهٔ دخترک موجب شد که زن نُعمان،‏ موضوع را برای او تعریف کند.‏ ممکن است زن نُعمان از دخترک پرسیده باشد:‏ ‹در اسرائیل برای جذامیان چه می‌کنند؟‏› این دختربچهٔ اسرائیلی اِبائی نداشت که شجاعانه اظهار کند:‏ «کاشکه آقایم در حضور نبئ که در سامره است میبود که او را از برصش [جذام] شفا میداد.‏»—‏۲پادشاهان ۵:‏۳‏.‏

به سخن دخترک همچون خیالبافی‌های بچگانه نظر کرده نشد،‏ بلکه آن گفته به پادشاه بَنْهَدَد گزارش شد و او نُعمان و چند تن دیگر را به سامِره،‏ سفری به مسافت ۱۵۰ کیلومتر،‏ در جستجوی آن نبی اعزام نمود.‏—‏۲پادشاهان ۵:‏۴،‏ ۵‏.‏

شفای نُعمان

نُعمان و مردان او،‏ یک معرفی‌نامه از جانب بَنْهَدَد و همچنین مقدار قابل‌ملاحظه‌ای هدایای مالی با خود برده و به نزد یَهُوْرام،‏ پادشاه اسرائیل،‏ رفتند.‏ البته،‏ جای تعجبی نیست که پادشاه یَهُوْرام گوساله‌پرست،‏ مانند آن کنیزک به نبی خدا اظهار ایمان نکرد.‏ بلکه برعکس،‏ او چنین خیال کرد که نُعمان به دنبال کشمکش و مرافعه آمده است.‏ وقتی نبی خدا،‏ اَلِیشَع،‏ از نگرانی یَهُوْرام باخبر شد،‏ فوراً قاصدی ارسال نمود و از پادشاه تقاضا کرد که نُعمان را راهی منزل او کند.‏—‏۲پادشاهان ۵:‏۶-‏۸‏.‏

وقتی نُعمان به خانهٔ اَلِیشَع رسید،‏ آن نبی،‏ خادمی را بیرون نزد او فرستاد و آن خادم به وی گفت:‏ «برو و در اُرْدُنّ هفت مرتبه شست و شو نما و گوشتت بتو برگشته طاهر خواهی شد.‏» (‏۲پادشاهان ۵:‏۹،‏ ۱۰‏)‏ ناگهان نُعمان از کوره در رفت.‏ او انتظار نمایش بزرگ و اعجازآمیزی را داشت و پرسید:‏ «آیا اَبانَه و فَرْفَرْ نهرهای دمشق از جمیع آبهای اسرائیل بهتر نیست آیا در آنها شست و شو نکنم تا طاهر شوم.‏» نُعمان با عصبانیت و خشم از خانهٔ اَلِیشَع رفت.‏ اما خادمین نُعمان،‏ بر سر این موضوع با او استدلال کردند و او سرانجام رضایت داد.‏ بعد از هفت مرتبه شست و شو در رود اردن،‏ «گوشت او مثل گوشت طفل کوچک برگشته طاهر شد.‏»—‏۲پادشاهان ۵:‏۱۱-‏۱۴‏.‏

نُعمان به نزد اَلِیشَع مراجعت نمود و گفت:‏ «اینک الآن دانسته‌ام که در تمامئ زمین جُز در اسرائیل خدائی نیست.‏» سپس،‏ نُعمان قسم خورد و گفت:‏ «بعد از این بنده‌ات قربانئ سوختنی و ذبیحه نزد خدایان غیر نخواهد گذرانید الّا نزد یَهُوَه.‏»—‏۲پادشاهان ۵:‏۱۵-‏۱۷‏.‏

درسی برای ما

اگر آن کنیز کوچک با شهامت صحبت نمی‌کرد،‏ نُعمان هیچ وقت نزد اَلِیشَع نبی نمی‌رفت.‏ امروز نیز خیلی از جوانان عمل مشابهی را انجام می‌دهند.‏ ممکن است در مدرسه،‏ دانش‌آموزانی دور و بر آنان را گرفته باشند که علاقه‌ای به خدمت کردن به خدا ندارند.‏ لیکن،‏ این جوانان دربارهٔ عقیدهٔ خود با دیگران صحبت می‌کنند.‏ برخی در سنین بسیار کم این کار را می‌کنند.‏

برای مثال،‏ آلکساندرا را که دختری است پنج‌ساله در استرالیا،‏ در نظر بگیرید.‏ وقتی آلکساندرا مدرسه را آغاز کرد،‏ مادر او قرارملاقاتی با معلم گذاشت تا عقاید شاهدان یَهُوَه را برای وی توضیح دهد.‏ لیکن مسئله‌ای باعث تعجب مادر آلکساندرا شد.‏ آموزگار به وی گفت:‏ «من تعدادی از هم‌کیشان شما را می‌شناسم و همینطور می‌دانم آلکساندرا در مدرسه چه چیزهایی را انجام می‌دهد و چه چیزهایی را انجام نمی‌دهد.‏» مادر آلکساندرا حیران ماند،‏ چرا که فرزند شاهد یَهُوَهٔ دیگری در آن مدرسه نبود.‏ سپس آموزگار شرح داد:‏ «آلکساندرا همهٔ آموزشهای لازم را به ما داده است.‏» بلی،‏ این دختر کوچک قبلاً با معلم خود مؤدبانه به بحث پرداخته بود.‏

چنین کودکانی با شهامت صحبت می‌کنند.‏ این عمل آنان مطابق کلام مزمور ۱۴۸:‏۱۲،‏ ۱۳ است که می‌گوید:‏ «ای جوانان و دوشیزگان نیز،‏ و پیران و اطفال.‏ نام خداوند را تسبیح بخوانند،‏ زیرا نام او تنها متعال است،‏ و جلال او فوق زمین و آسمان.‏»‏

    نشریات فارسی (۱۹۹۳-‏۲۰۲۵)‏
    خروج
    ورود
    • فارسی
    • هم‌رسانی
    • تنظیم سایت
    • Copyright © 2025 Watch Tower Bible and Tract Society of Pennsylvania
    • شرایط استفاده
    • حفظ اطلاعات شخصی
    • تنظیمات مربوط به حریم شخصی
    • JW.ORG
    • ورود
    هم‌رسانی