آیا مقصودی در زندگی داری؟
«در دل خود غور کردم . . . تا ببینم که برای بنی آدم چه چیز نیکو است که آنرا . . . در تمامئ ایّام عُمر خود بعمل آورند.»—جامعه ۲:۳.
۱، ۲. چرا توجه بجا به منافع شخصی کار اشتباهی نیست؟
ما به خودمان توجه داریم، آیا اینطور نیست؟ این امری معمولی است. به همین خاطر روزانه غذا میخوریم، وقتی خستهایم استراحت میکنیم، و دلمان میخواهد با دوستان و عزیزانمان باشیم. و گاهی به بازی یا شنا و یا کارهای دیگری که مورد علاقهمان است میپردازیم، که این خود نشانگر توجه بجایی است که به خود مبذول میداریم.
۲ این توجه و رسیدگی به منفعت شخصیمان با آنچه که سلیمان با الهام از خدا نوشت همآهنگی دارد: «برای انسان چیزی بهتر از این نیست که بخورد و بنوشد و از دسترنج خود لذت ببرد.» سلیمان سپس با توجه به تجربیات خود میافزاید: «این لذت را خداوند به انسان میبخشد، زیرا انسان جدا از او نمیتواند بخورد و بنوشد و لذت ببرد.»—جامعه ۲:۲۴، ۲۵، ترجمهٔ تفسیری.
۳. برای بسیاری از مردم چه پرسشهای گیجکنندهای بیجواب ماندهاند؟
۳ با وجود این همهٔ ما میدانیم که زندگی فقط خوردن، نوشیدن، خوابیدن، و انجام چند کار نیکو نیست. بلکه در زندگی درد، یأس و نگرانی نیز وجود دارد. و گویی آنچنان غرق کارهای خود هستیم که وقتی برای تعمق بر روی معنای زندگی برایمان باقی نمانده است. آیا برای تو نیز چنین است؟ وِرمُنت رُیستِر سردبیر اسبق وال اِستریت ژورنال پس از اشاره به توسعهٔ دانش و فنون بشر، نوشت: «موضوع عجیب اینجاست که تفکر و اندیشهٔ بشر در مورد مشکلات و مکانش در عالم از ابتدا تاکنون چندان پیشرفتی نکرده است. هنوز هم با این پرسشها که چه کسی هستیم؛ چرا وجود داریم و به کجا میرویم، روبرو هستیم.»
۴. چرا همهٔ ما باید بخواهیم پاسخ به پرسشهایی را که به ما مربوط میشوند بیابیم؟
۴ تو خود به این پرسشها چگونه پاسخ میدهی: چه کسی هستیم؟ چرا وجود داریم؟ و به کجا میرویم؟ آقای رُیستِر در ماه ژوئیهٔ گذشته چشم از جهان فرو بست. آیا گمان میکنی تا آن هنگام توانسته بود پاسخی قانعکننده برای این پرسشها بیابد؟ مشخصتر بگوییم، آیا اصلاً راهی وجود دارد که تو بتوانی به این پاسخها دست یابی؟ و این کار چگونه میتواند تو را یاری کند تا به زندگیی سعادتمندانهتر و پرمعناتر برسی؟ بگذار ببینیم.
سرچشمهٔ بیهمتای بینش
۵. برای آنکه بصیرت لازم را برای یافتن معنای زندگی کسب کنیم، چرا باید به خدا روی آوریم؟
۵ اگر بخواهیم به تنهایی مقصود زندگی را بیابیم، یا موفقیت ناچیزی خواهیم داشت و یا یکسره شکست خواهیم خورد، درست مانند بسیاری از مردان و زنانی که حتی دارای معلومات و تجربیات وسیعی بودند. اما ما تنها نیستیم. آفریدگارمان به یاریمان آمده است. آیا فکر نمیکنی او که «از ازل تا بأبد» وجود داشته و از عالم و تاریخ، آگاهی کامل دارد، سرچشمهٔ غائی بینش و حکمت باشد؟ (مزمور ۹۰:۱، ۲) او آفرینندهٔ انسانهاست و شاهد همهٔ تجربیات آنان بوده است، بنابراین برای کسب بینش و بصیرت باید به او رو آوریم نه به انسانهای ناکامل که معرفت و بینشی محدود دارند.—مزمور ۱۴:۱-۳؛ رومیان ۳:۱۰-۱۲.
۶. الف) آفریدگار چگونه بینش لازم را برای ما فراهم میآورد؟ ب) نقش سلیمان در این میان چیست؟
۶ آفریدگار معنای زندگی را مستقیماً به ما الهام نمیکند، بلکه کلام الهامشدهٔ خود را در اختیار ما میگذارد که سرچشمهٔ حکمت و بصیرت است. (مزمور ۳۲:۸؛ ۱۱۱:۱۰) خصوصاً کتاب جامعه در این زمینه ارزشمند است. محتویات این کتاب از جانب خدا به نویسندهٔ آن الهام شده است، از اینرو «حکمت سلیمان از حکمت تمامئ مشرق . . . زیاده بود.» (۱پادشاهان ۳:۶-۱۲؛ ۴:۳۰-۳۴) «حکمت سلیمان» ملکهای را که برای ملاقات وی آمده بود آنچنان تحت تأثیر قرار داد که گفت آنچه که در مورد حکمت سلیمان شنیده است تنها نیمی از واقعیت است و خوشا به حال کسانی که آن را میشنوند.a (۱پادشاهان ۱۰:۴-۸) ما نیز میتوانیم با کمک سلیمان به حکمت الهی آفریدگارمان پی ببریم و از بصیرت و خوشی بهرهمند شویم.
۷. الف) سلیمان دربارهٔ اغلب فعالیتهایی که در زیر آسمان انجام میگیرد به چه نتیجهای رسید؟ ب) چه امری نشان میدهد که ارزیابیهای سلیمان واقعبینانه هستند؟
۷ کتاب جامعه منعکسکنندهٔ حکمتی خدادادی است که بر ذهن و دل سلیمان تأثیر گذارده بود. سلیمان وقت، امکانات و بصیرت آزمودن «هر چیزیکه زیر آسمان کرده میشود» را داشت. برداشت او از اغلب این کارها آن بود که «بطالت و در پی باد زحمت کشیدن است،» این ارزیابی الهی است و باید در هنگام تفکر در مورد مقصود زندگی آن را در نظر داشته باشیم. (جامعه ۱:۱۳، ۱۴، ۱۶) سخنان سلیمان صریح و بیپرده و همراه با واقعبینی است. مثلاً، به سخنان او در جامعه ۱:۱۵، ۱۸ بیندیش. میدانیم که انسان در طی سدهها انواع و اقسام حکومتها را آزموده و گاهی حتی با حسننیت در پی حل مشکلات و بهبود زندگی جامعه برآمده است. اما آیا هیچیک از این حکومتها واقعاً توانستهاند کارهای «کج» این سیستم ناقص را راست گردانند؟ و ممکن است مشاهده کرده باشی که هر چه فرد معلوماتش بیشتر باشد سریعتر درمییابد که اصلاح کامل همهٔ کارها در طول عمر یک نفر امکانپذیر نیست. آگاهی از این امر برای بسیاری از افراد یأسآور است، اما لزومی ندارد که ما را نیز مأیوس کند.
۸. چه دورههایی در طبیعت از مدتها پیش ادامه داشتهاند؟
۸ نکتهٔ دیگری که وجود دارد دورههای مکرر طبیعی است که بر ما اثر میگذارند، همچون طلوع و غروب خورشید یا حرکات باد و آبها. چنین دورههایی در روزگار موسی، سلیمان، ناپلئون و اجداد ما نیز وجود داشتهاند. و در آینده نیز ادامه خواهند یافت. به همین شکل «نسلها [نیز] یکی پس از دیگری میآیند و میروند.» (جامعه ۱:۴-۷، ترجمهٔ تفسیری ) از دریچهٔ چشم بشر زندگی تغییر چندانی نکرده است. فعالیتها، امیدها، بلندپروازیها، و دستآوردهای مردمان روزگاران گذشته همچون مردمان روزگار ما بودهاند. حتی افرادی که از دید انسانها پرآوازه یا قابل و یا از زیبایی برخوردار بودهاند، حالا کجا هستند؟ رفته و فراموش شدهاند. این دیدگاهی بیمارگونه و تاریک نیست. مردم غالباً حتی نام یا محل تولد یا دفن پدر جد یا مادر جد خود را هم نمیدانند. پس میتوان دید که چرا سلیمان با واقعبینی کارها و تلاشهای بشر را پوچ و باطل میداند.—جامعه ۱:۹-۱۱.
۹. چگونه کسب بینشی واقعبینانه از وضعیت بشر میتواند برای ما مفید باشد؟
۹ این بینش الهی دربارهٔ وضعیت بنیادی انسان نباید ما را مأیوس سازد، بلکه باید تأثیری مثبت بر ما گذارده، ما را وادارد تا به اهداف یا فعالیتهایی که بزودی از میان رفته و فراموش خواهند شد وقع بیهوده ننهیم. این بینش باید ما را یاری کند تا بتوانیم ارزیابی کنیم که از زندگی چه چیزی عایدمان میشود و در پی چه هستیم. مثلاً بجای ریاضتکشی، میتوانیم از خوردن و نوشیدن در حد اعتدال لذت ببریم. (جامعه ۲:۲۴) همانطور که خواهیم دید، نتیجهگیری سلیمان بسیار مثبت و خوشبینانه است. میتوان آن را چنین خلاصه کرد که ما باید عمیقاً رابطهٔ خود را با آفریدگارمان ارج نهیم، او میتواند ما را مدد کند تا به آیندهای بامقصود و سعادتی جاودانی دست یابیم. سلیمان با تأکید میگوید: «پس ختم تمام امر را بشنویم. از خدا بترس و اوامر او را نگاه دار چونکه تمامئ تکلیف انسان این است.»—جامعه ۱۲:۱۳.
هدف از زندگی با در نظر داشتن دورههای آن
۱۰. سلیمان انسانها را از چه نظر با حیوانات مقایسه میکند؟
۱۰ حکمت الهی که در کتاب جامعه منعکس است میتواند ما را یاری کند تا مقصود زندگی را بیابیم. به چه طریق؟ به این طریق که سلیمان با واقعبینی بر حقایق دیگری که ما شاید بندرت در مورد آنها فکر کنیم پرداخته است. یکی از این حقایق شباهتهای موجود بین انسان و حیوان است. عیسی پیروان خود را به گوسفند تشبیه میکند، اما مردم معمولاً دوست ندارند که با حیوانات مقایسه شوند. (یوحنا ۱۰:۱۱-۱۶) با این حال سلیمان حقایق غیر قابل انکاری را مطرح میسازد و میگوید: ‹خدا ایشانرا [بنی آدم] میآزماید و تا خود ایشان بفهمند که مثل بهایم [حیوانات] میباشند. زیرا که وقایع بنیآدم مثل وقایع بهایم است برای ایشان یک واقعه است چنانکه این میمیرد بهمانطور آن نیز میمیرد . . . انسان بر بهایم برتری ندارد چونکه همه باطل هستند . . . همه از خاک هستند و همه بخاک رجوع مینمایند.›—جامعه ۳:۱۸-۲۰.
۱۱. الف) چگونه میتوان به طور نمونه دورهٔ زندگی یک حیوان را توصیف کرد؟ ب) نظرت دربارهٔ این تحلیل چیست؟
۱۱ به یکی از حیواناتی که از تماشای آن لذت میبری فکر کن، مثلاً بزکوهی یا خرگوش. (تثنیه ۱۴:۷؛ مزمور ۱۰۴:۱۸) یا سنجاب را تصور کن؛ بیش از ۳۰۰ نوع مختلف از این حیوان در سراسر دنیا وجود دارد. دورهٔ زندگی این حیوان چگونه میگذرد؟ مادر او پس از تولدش چند هفتهای از او نگهداری میکند. خیلی زود بدنش پوشیده از مو میشود و میتواند از لانه خارج شود. شاید او را در حالی که برای یافتن غذا تمرین میکند، مشغول جست و خیز دیده باشی. اما اغلب اوقات به نظر میآید که فقط مشغول بازیگوشی است و از کودکی خود لذت میبرد. حدود یک سالگی، برای خود جفت پیدا میکند. پس از آن باید لانه یا آشیانهای بسازد و از فرزندانش مراقبت کند. اگر توت، میوههای مغزدار و دانه به حد کافی پیدا کند، خانوادهاش فربه شده و وقتی برای وسعت دادن به خانهشان پیدا میکنند. ولی پس از چند سال پیر شده و امکان اینکه قربانی حوادث و یا بیمار شود بیشتر میشود. حدود ده سالگی میمیرد. با کمی تفاوت، تقریباً همهٔ انواع سنجابها دورهٔ زندگی خود را به این شکل سپری میکنند.
۱۲. الف) حقیقتاً چرا دورهٔ زندگی بسیاری از انسانها شبیه حیوانات است؟ ب) اگر دوباره حیوانی را که در نظر گرفته بودیم ببینیم میتوانیم به چه موضوعی بیندیشیم؟
۱۲ برای اغلب مردم عادیست که حیوانات دارای چنین دورهٔ زندگیی باشند و کسی انتظار ندارد که یک سنجاب مقصودی در زندگی داشته باشد. با این حال زندگی بسیاری از انسانها فرق چندانی با این ندارد، آیا اینطور نیست؟ پس از تولد از آنها در دوران نوزادی نگاهداری میشود. غذا میخورند، رشد میکنند و در سنین کودکی بازی میکنند. چیزی نمیگذرد که بالغ میشوند، همسری پیدا میکنند و خانه و وسیلهٔ امرار معاش برای خود دست و پا میکنند. اگر زندگی موفقی داشته باشند، خانوادهشان فربه میشود و خانهٔ (آشیانهٔ) خود را توسعه میدهند تا فرزندان خود را در آن پرورش دهند. اما سالها بسرعت میگذرند و پیری به سراغشان میآید. و پس از حدود ۷۰ یا ۸۰ سال زندگی پر از «محنت و بطالت،» یا حتی پیش از آن، از دنیا میروند. (مزمور ۹۰:۹، ۱۰، ۱۲) اگر دوباره سنجابی (یا هر حیوان دیگری که در نظر داری) را دیدی میتوانی دربارهٔ این حقایق بیندیشی.
۱۳. چه واقعهای در انتظار هم حیوان و هم انسان است؟
۱۳ میتوانیم درک کنیم که چرا سلیمان زندگی انسانها را با بهایم یا حیوانات مقایسه کرد. او نوشت: «برای هر چیز زمانی است . . . وقتی برای ولادت و وقتی برای موت.» واقعهٔ آخری، یعنی مرگ، برای انسان و حیوان هر دو پیش میآید، «چنانکه این میمیرد بهمانطور آن نیز میمیرد.» سپس اضافه کرد: «همه از خاک هستند و همه بخاک رجوع مینمایند.»—جامعه ۳:۱، ۲، ۱۹، ۲۰.
۱۴. چگونه برخی از افراد تلاش میکنند تا دورهٔ معمول زندگی را تغییر دهند، ولی نتیجهٔ آن چیست؟
۱۴ لزومی ندارد که این ارزیابی واقعبینانه را مأیوسکننده بدانیم. درست است برخی از افراد سعی میکنند با وضعیت مقابله کنند، مثلاً بیشتر از حد معمول کار میکنند تا از لحاظ مالی از والدین خود بهتر زندگی کنند. ممکن است بیشتر در پی تحصیلات باشند تا سطح زندگی خود را بالاتر برند و در عین حال درک خود را از زندگی وسعت بخشند. یا ممکن است به تمرین بدنی یا رژیم غذایی توجه کنند تا از سلامتی بیشتر و عمر کمی طولانیتر برخوردار شوند. این تلاشها میتوانند تا حدی سودمند باشند. اما چه کسی میتواند تضمین کند که چنین تلاشهایی موفقیتآمیز خواهند بود؟ و اگر هم موفقیتآمیز باشند تا چه مدت؟
۱۵. چه ارزیابی صریحی در مورد زندگی اغلب افراد صادق است؟
۱۵ سلیمان پرسید: «چونکه چیزهای بسیار هست که بطالترا میافزاید پس انسانرا چه فضیلت است؟ زیرا کیست که بداند چه چیز برای زندگانئ انسان نیکو است در مدّت ایّام حیات باطل وی که آنها را مثل سایه صرف مینماید؟ و کیست که انسانرا از آنچه بعد از او زیر آفتاب واقع خواهد شد مخبر سازد؟» (جامعه ۶:۱۱، ۱۲) با توجه به اینکه مرگ تلاشهای فرد را تقریباً به طور ناگهانی پایان میدهد، آیا کوشش برای کسب مال بیشتر یا دنبال کردن دورههای طولانی تحصیلی به این منظور، واقعاً سودی به همراه دارد؟ و از آنجا که زندگی دمی بیش نیست و همانند سایه در گذر است، بسیاری از مردم درمییابند که در صورت شکست، وقتی برای تغییر جهت دادن و دنبال کردن هدف انسانی دیگر وجود ندارد؛ همچنین هیچکس نمیتواند تضمین کند که آیندهٔ فرزندانش «بعد از او» چگونه خواهد بود.
وقت آن است که نامی نیک برای خود بسازیم
۱۶. الف) ما چه باید بکنیم که حیوانات قادر به انجام آن نیستند؟ ب) چه حقیقت دیگری باید طرز تفکر ما را تحت تأثیر قرار دهد؟
۱۶ انسانها بر خلاف حیوانات میتوانند از خود بپرسند ‹معنای هستی من چیست؟ آیا این هستی فقط یک دورهٔ تعیینشده است که آغاز آن تولد، و پایان آن مرگ است؟› در این مورد، حقیقتی را که در سخنان سلیمان در مورد انسان و حیوان نهفته است، به یاد آور: «همه بخاک رجوع مینمایند.» آیا این بدان معناست که مرگ پایان قطعی هستی ماست؟ کتاب مقدس نشان میدهد که انسانها دارای نفسی فناناپذیر نیستند که از بدن باقی بماند. انسانها خود نَفْس هستند، و نفس میتواند بمیرد. (یوشع ۱۰:۲۸) سلیمان به تفصیل توضیح میدهد: «زندگان میدانند که باید بمیرند امّا مردگان هیچ نمیدانند و برای ایشان دیگر اُجرت نیست چونکه ذکر ایشان فراموش میشود. هر چه دستت بجهة عمل نمودن بیابد همانرا با توانائی خود بعمل آور چونکه در عالم اموات که بآن میروی نه کار و نه تدبیر و نه علم و نه حکمت است.»—جامعه ۹:۵، ۱۰.
۱۷. جامعه ۷:۱، ۲ باید چه نکتهای را در ذهن ما بیدار کند؟
۱۷ با توجه به این واقعیت غیر قابل اجتناب، این گفته را در نظر بگیر: «نیک نامی از روغن معطّر بهتر است و روز ممات [مرگ] از روز ولادت. رفتن بخانه ماتم از رفتن بخانهٔ ضیافت بهتر است زیرا که این آخرت همهٔ مردمان است و زندگان اینرا در دل خود مینهند.» (جامعه ۷:۱، ۲) باید قبول کرد که مرگ، «آخرت همهٔ مردمان» بوده است. هیچ بشری با مصرف شربت و ویتامین، رژیم غذایی یا تمرینات بدنی به زندگی جاودانی دست نیافته است. و معمولاً اندکی پس از مرگ «ذکر ایشان فراموش میشود.» پس چرا نیک نامی «از روغن معطّر بهتر است و روز ممات از روز ولادت»؟
۱۸. چرا میتوانیم اطمینان داشته باشیم که سلیمان به رستاخیز معتقد بود؟
۱۸ همانطور که بدان اشاره شد، سلیمان واقعبین بود. او اجدادش، ابراهیم، اسحاق، و یعقوب را میشناخت و اینان مطمئناً در برابر آفریدگار نامی نیک داشتند. یَهُوَه خدا ابراهیم را بخوبی میشناخت، بنابراین به او وعده داد که او و ذریّتش را برکت دهد. (پیدایش ۱۸:۱۸، ۱۹؛ ۲۲:۱۷) بله، ابراهیم در برابر خدا نامی نیک داشت و دوست خدا شد. (۲تواریخ ۲۰:۷؛ اشعیا ۴۱:۸؛ یعقوب ۲:۲۳) ابراهیم میدانست که زندگی خود و پسرش فقط بخشی از یک دورهٔ پایانناپذیر تولد و مرگ نبود. بیتردید مقصودی والاتر وجود داشت. در برابر آنان تضمینی برای زندگی دوباره وجود داشت، نه به این دلیل که نفسی فناناپذیر داشتند بلکه به این دلیل که رستاخیز مییافتند. ابراهیم اطمینان داشت که «خدا قادر بر برانگیزانیدن [اسحاق] از اموات است.»—عبرانیان ۱۱:۱۷-۱۹.
۱۹. ایوب چگونه به ما کمک میکند تا مفهوم جامعه ۷:۱ را دریابیم؟
۱۹ نکتهٔ اصلی برای درک این مطلب آن است که چگونه «نیک نامی از روغن معطّر بهتر است و روز ممات از روز ولادت.» سلیمان نیز مانند ایوب که پیش از او میزیست، اطمینان داشت که کسی که زندگی بشر را بوجود آورده است، توانایی بازگرداندن آن را نیز دارد. او میتواند انسانهای مرده را دوباره به زندگی بازگرداند. (ایوب ۱۴:۷-۱۴) ایوب وفادار گفت: «تو [یَهُوَه] ندا خواهی کرد و من جواب خواهم داد. و بصنعت دست خود مشتاق خواهی شد.» (ایوب ۱۴:۱۵) فکرش را بکن! آفریدگار ما «مشتاق» خادمان وفادار خود است که فوت شدهاند. («تو میخواهی دوباره کار صنعت دست خود را ببینی.»—کتاب مقدس اورشلیم.) آفریدگار با به کار گرفتن قربانی فدیهٔ عیسی مسیح، میتواند انسانها را رستاخیز دهد. (یوحنا ۳:۱۶؛ اعمال ۲۴:۱۵) پس واضح است که انسان میتواند با حیوانات که میمیرند تفاوت داشته باشد.
۲۰. الف) در چه صورتی روز مرگ از روز تولد بهتر است؟ ب) رستاخیز یافتن ایلعازَر چه تأثیری بر بسیاری از افراد گذاشت؟
۲۰ روز مرگ شخص در صورتی از روز تولدش بهتر خواهد بود که تا هنگام مرگ نامی نیک در برابر یَهُوَه، یعنی کسی که میتواند وفادارانی را که فوت شدهاند رستاخیز دهد، بنا نهاده باشد. سلیمان بزرگتر، عیسی مسیح، این امر را به اثبات رسانید. مثلاً او ایلعازَر را که مردی وفادار بود به زندگی بازگرداند. (لوقا ۱۱:۳۱؛ یوحنا ۱۱:۱-۴۴) همانطور که میتوانی تصور کنی، بسیاری از افرادی که شاهد بازگشت ایلعازَر به زندگی بودند بشدت تحت تأثیر قرار گرفتند و به پسر خدا ایمان آوردند. (یوحنا ۱۱:۴۵) آیا گمان میکنی که آنها برای زندگی مقصودی قائل نبودند و هیچ نمیدانستند که کی هستند و به کجا میروند؟ برعکس، آنها دریافتند که نباید تنها مانند حیوانات زندگی کنند که متولد میشوند، برای مدتی زندگی میکنند و سپس میمیرند. مقصود آنان در زندگی با شناخت پدر عیسی و بجا آوردن ارادهٔ او رابطهای مستقیم و تنگاتنگ داشت. تو چطور؟ آیا نکاتی که در اینجا مطرح شد به تو کمک میکنند تا ببینی، یا واضحتر ببینی، که چگونه زندگیت میتواند و حتی باید مقصودی واقعی داشته باشد؟
۲۱. چه جنبهای از یافتن معنای زندگی را بعداً بررسی خواهیم کرد؟
۲۱ با این حال، برای دستیابی به مقصودی حقیقی و پرمعنا در زندگی، تنها اندیشیدن به مرگ و زندگی دوباره پس از آن، کافی نیست. بلکه این امر که زندگی روزمرهٔ خود را چگونه میگذرانیم مطرح است. همانطور که در مقالهٔ بعد میبینیم سلیمان این نکته را نیز در کتاب جامعه روشن ساخته است.
[پاورقی]
a «قصهٔ ملکهٔ صبا نمایشگر حکمت سلیمان است، و آن را غالباً تنها یک افسانه میپندارند. (۱ پاد. ۱۰:۱-۱۳). لکن بافت متن دال بر آن است که دیدار ملکهٔ صبا از سلیمان در واقع جنبهٔ تجارتی داشته که در این صورت قابل درک است؛ و نباید بر موثق بودن آن تردیدی به خود راه دهیم.»—دایرةالمعارف بینالمللی و مستند کتاب مقدس (۱۹۸۸)، جلد چهارم، صفحهٔ ۵۶۷.
آیا بخاطر داری؟
◻ انسانها و حیوانات از چه جهاتی با یکدیگر قابل قیاسند؟
◻ چرا مرگ نشانگر آن است که اغلب تلاشها و فعالیتهای بشر باطلند؟
◻ روز مرگ چگونه میتواند از روز تولد بهتر باشد؟
◻ داشتن مقصودی پرمعنا در زندگی به چه رابطهای بستگی دارد؟
[تصاویر در صفحهٔ ۱۰]
زندگی ما چه تفاوت فاحشی با زندگی حیوانات دارد؟