مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
۴-۱۰ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | حِزْقیال ۴۲-۴۵
«پرستش پاک دوباره برقرار شد!»
(حِزْقیال ۴۳:۱۰-۱۲) «و اما تو ای پسر انسان، خاندان اسرائیل را از وضع معبد آگاه ساز تا از تقصیرات خود خجل شوند و نقشهٔ آن را اندازه بگیرند. ۱۱ و اگر از هرآنچه انجام دادهاند، خجل شوند، آنگاه ایشان را از شکل معبد، نقشهٔ آن، خروجیها و ورودیهایش، یعنی از کل طرح معبد آگاه ساز، و نیز از همهٔ فرایض و شرایع آن، و آنها را در برابر دیدگانشان بنویس، تا از تمامی طرح و تمامی فرایض آن پیروی کرده، آنها را به عمل آورند. ۱۲ این است قانون معبد: تمامی محوطهٔ آن، دور تا دورِ بالای کوه، بسیار مقدس خواهد بود. هان، این است قانون معبد.
it-۲-E ص ۱۰۸۲ ¶۲
معبد
رؤیایی که حِزْقیال در مورد معبد دید. در سال ۵۹۳ ق.م. ۱۴ سال پس از نابودی اورشلیم و معبد سلیمان، حِزْقیال نبی و کاهن، در رؤیایی به کوهی بلند برده شد و معبدی بزرگ در آنجا مشاهده کرد. (حز ۴۰:۱، ۲) برای این که یهودیان تبعیدی از اعمال بدشان خجل شده توبه کنند و وفاداران یَهُوَه تسلّی یابند، خدا به حِزْقیال فرمان داد تا هر آنچه را که در رؤیا دید، برای «خاندان اسرائیل» تعریف کند. (حز ۴۰:۴؛ ۴۳:۱۰، ۱۱) در این رؤیا از واحدهای اندازهگیری نام برده شده است؛ واحدهایی از قبیل «نیِ اندازهگیری» (٫۱۱۳ متر) و «ذراع» (٫۸۵۱ سانتیمتر). (حز ۴۰:۵) برخی به دلیل دقتی که حِزْقیال در وصف اندازهگیری معبد به خرج داده است، بر این باورند که این معبد الگویی برای آن معبدی بود که زروبابِل پس از بازگشت اسرائیلیان بنا کرد. البته گواهی محکم برای این باور در دست نیست.
(حِزْقیال ۴۴:۲۳) باید فرق مقدس و غیرمقدس را به قوم من تعلیم دهند، و بدیشان بیاموزند که نجس را از طاهر تمییز دهند.
(حِزْقیال ۴۵:۱۶) تمامی مردم زمین در دادن این هدایا به حاکم اسرائیل سهیم خواهند شد.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(حِزْقیال ۴۳:۸، ۹) ایشان با قرار دادن آستانههای این بتها در کنار آستانهٔ من، و با نهادن چارچوبهای آنها در کنار چارچوبهای من، به گونهای که فقط دیواری میان من و آنها بود، نام قدوس مرا به اعمال کراهتآور خود بیحرمت ساختند. از این رو، در خشم خود ایشان را هلاک ساختم. ۹ حال بگذار زناکاری و بتهای پادشاهانشان را از من دور کنند و من تا به ابد در میان ایشان ساکن خواهم شد.
it-۲-E ص ۴۶۷ ¶۴
نام
کوتاهی قوم اسرائیل در اطاعت از فرامین عادلانهٔ خدا به معنی بیحرمت ساختن نام خدا بود. (حز ۴۳:۸؛ عا ۲:۷) عدم وفاداری اسرائیلیان نه تنها باعث شد که خدا آنان را مجازات کند، بلکه اقوام دیگر نیز به خود اجازه دادند که به نام او بیاحترامی کنند. (با مز ۷۴:۱۰، ۱۸؛ اش ۵۲:۵ مقایسه شود.) این اقوام اشتباهاً تصوّر میکردند بلاهایی که بر سر اسرائیل آمده است، به دلیل عدم توانایی یَهُوَه در محافظت از قومش بوده است، نه مجازاتی از سوی او. یَهُوَه برای پاک کردن چنین ننگی از روی نام خود، گروهی از اسرائیلیان را به سرزمینشان بازگرداند.—حز ۳۶:۲۲-۲۴.
(حِزْقیال ۴۵:۹، ۱۰) «بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای حاکمان اسرائیل، دیگر کافیست! خشونت و ظلم را دور کنید و عدالت و پارسایی را به جا آرید. از بیرون راندن قوم من دست برکشید؛ این است فرمودهٔ خداوندگارْ یهوه. ۱۰ «ترازوهایتان میزان باشد، و ایفَه و بَتِ شما درست.
it-۲-E ص ۱۴۰
عدالت
از این رو، یَهُوَه همیشه از کسانی که رضایت او را میطلبند خواسته است که با عدالت او آشنا شوند و طبق آن عمل کنند. (اش ۱:۱۷، ۱۸؛ ۱۰:۱، ۲؛ ار ۷:۵-۷؛ ۲۱:۱۲؛ ۲۲:۳، ۴؛ حز ۴۵:۹، ۱۰؛ عا ۵:۱۵؛ می ۳:۹-۱۲؛ ۶:۸؛ زک ۷:۹-۱۲)
قرائت کتاب مقدّس
(حِزْقیال ۴۴:۱-۹) سپس آن مرد مرا به دروازهٔ بیرونیِ قُدس که رو به جانب شرق داشت، برد. و آن دروازه بسته بود. ۲ خداوند مرا گفت: «این دروازه باید بسته بماند؛ نباید گشوده شود، و کسی نباید از آن داخل گردد، زیرا یهوه، خدای اسرائیل، از آن داخل شده است. پس باید بسته بماند. ۳ تنها خودِ حاکم، از آنجا که حاکم است، میتواند برای نان خوردن در حضور خداوند، نزد دروازه بنشیند. او باید از راه ایوانِ دروازه داخل شود، و از همان راه نیز بیرون رود.» ۴ آنگاه مرا از راه دروازهٔ شمالی به جلوی معبد آورد. و چون نگریستم، هان جلال خداوند، خانهٔ خداوند را پر ساخته بود. و من به روی درافتادم. ۵ خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، هرآنچه را که دربارهٔ تمامی فرایض معبدِ خداوند و شرایع آن به تو میگویم بهدقّت ملاحظه کرده، بدانها توجه دقیق مبذول دار و آنها را به گوشِ جان بشنو. ورودی خانه و همهٔ خروجیهای قُدس را بهدقّت ملاحظه فرما. ۶ به این عاصیان، یعنی به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: ای خاندان اسرائیل، کافیست همهٔ اعمال کراهتآور شما! ۷ شما بیگانگانی را که دل و گوشت آنها ختنه نشده بود، به قُدس من آوردید و در همان حال که به من خوراک، یعنی پیه و خون، تقدیم میکردید، بر خانهٔ من بیحرمتی روا داشتید. و افزون بر همهٔ اعمال کراهتآور خود، عهد مرا نیز شکستید. ۸ مسئولیت خود را در قبال امور مقدسِ من به انجام نرساندید بلکه دیگران را برگماشتید تا از جانب شما مسئولیت نگهداری از قُدسِ مرا بر عهده بگیرند. ۹ پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هیچ بیگانه که دل و گوشت او نامختون است، از همهٔ بیگانگانی که در میان قوم اسرائیل هستند، به قُدس من داخل نشود.
۱۱-۱۷ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | حِزْقیال ۴۶-۴۸
«برکات اسرائیلیانی که به سرزمین خود بازگشتند»
(حِزْقیال ۴۷:۱) آنگاه مرا به درِ معبد بازگردانید، و اینک آبها از زیر آستانهٔ معبد به سوی مشرق جاری بود، زیرا معبد رو به جانب شرق داشت. آن آبها از زیر انتهای جنوبی معبد و از جنوب مذبح میگذشت.
(حِزْقیال ۴۷:۷-۱۲) چون بازمیگشتم، در کنار رودخانه، در این طرف و آن طرف، درختان بسیار زیاد دیدم. ۸ او مرا گفت: «این آبها به سوی ولایت شرقی جاری است و به عَرَبَه سرازیر میشود و به دریا میریزد. و چون به دریا میریزد، آب دریا شیرین میشود. ۹ هر جا که نهر بدان جاری میشود، همهٔ جنبندگانِ انبوه زنده میشوند، و در آنجا ماهی بسیار زیاد میگردد. زیرا چون این آبها به آنجا میرسد، آن آبها شیرین میشود. هر جا که این نهر جاری میگردد، همه چیز زنده میشود. ۱۰ ماهیگیران بر کنار دریا خواهند ایستاد و از عِینجِدی تا عِینعِجلایِم مکان گستردن تورها خواهد بود و ماهیان آن، همچون ماهیان دریای بزرگ، از انواع بسیار زیاد خواهند بود. ۱۱ لیکن مردابها و لجنزارهای آن شیرین نخواهد شد، بلکه تسلیم نمک خواهد گشت. ۱۲ در کنار نهر، در این طرف و آن طرف، انواع درختان خوراکی خواهد رویید که برگهای آنان پژمرده نخواهد شد و از میوه دادن باز نخواهند ایستاد، بلکه هر ماه میوهٔ تازه خواهند آورد، زیرا آبِ آنها از قُدس جاری میشود. میوهٔ آنها برای خوراک و برگهای آنها به جهت درمان خواهد بود.»
(حِزْقیال ۴۷:۱۳، ۱۴) خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: «این است حدودی که باید بدانها زمین را به عنوان میراث میان دوازده قبیلهٔ اسرائیل تقسیم کنید: یوسف دو سهم خواهد برد. ۱۴ باید آن را بهطور مساوی میانشان تقسیم کنید. از آنجا که من به دست افراشته سوگند خوردم آن را به پدرانتان ببخشم، پس این زمین نصیب شما خواهد شد.
(حِزْقیال ۴۸:۹، ۱۰) محدودهای که برای خداوند جدا میکنید به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض بیست هزار ذِراع باشد. ۱۰ این است تقسیمات محدودهٔ مقدس: قطعهای به طول بیست و پنج هزار ذِراع در جانب شمال، به عرض ده هزار ذِراع در جانب غرب، به عرض ده هزار ذِراع در جانب شرق، و به طول بیست و پنج هزار ذِراع در جانب جنوب برای کاهنان باشد و قُدسِ خداوند در وسط آن خواهد بود.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(حِزْقیال ۴۷:۱) آنگاه مرا به درِ معبد بازگردانید، و اینک آبها از زیر آستانهٔ معبد به سوی مشرق جاری بود، زیرا معبد رو به جانب شرق داشت. آن آبها از زیر انتهای جنوبی معبد و از جنوب مذبح میگذشت.
(حِزْقیال ۴۷:۸) او مرا گفت: «این آبها به سوی ولایت شرقی جاری است و به عَرَبَه سرازیر میشود و به دریا میریزد. و چون به دریا میریزد، آب دریا شیرین میشود.
(حِزْقیال ۴۸:۳۰) «این است دروازههای خروجی شهر: در جانب شمال، که به طول چهار هزار و پانصد ذِراع است،
(حِزْقیال ۴۸:۳۲-۳۴) در جانب شرق، که چهار هزار و پانصد ذِراع است، سه دروازه خواهد بود: دروازهٔ یوسف، دروازهٔ بِنیامین، و دروازهٔ دان. ۳۳ در جانب جنوب، که به طول چهار هزار و پانصد ذِراع است، سه دروازه خواهد بود: دروازهٔ شمعون، دروازهٔ یِساکار، و دروازهٔ زِبولون. ۳۴ در جانب غرب، که چهار هزار و پانصد ذِراع است، نیز سه دروازه خواهد بود: دروازهٔ جاد، دروازهٔ اَشیر، و دروازهٔ نَفتالی.
(حِزْقیال ۴۷:۶) و مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را دیدی؟» سپس مرا به کنار نهر بازگردانید.
پسر انسان
عبارت «پسر انسان» در نوشتههای عبری کتاب مقدّس، بیش از هر کتاب دیگر در کتاب حِزْقیال به چشم میخورد. در آنجا، خدا بیش از ۹۰ بار، پیامبر خود را «پسر انسان» خطاب میکند. (حز ۲:۱، ۳، ۶، ۸) ظاهراً استفاده از این عبارت، نشان میداد که او صرفاً انسانی خاکی است و بیانگر تفاوت بسیاری است که بین سخنگوی بشری و منشأ پیام او یعنی خدای متعال وجود دارد. دانیال نبی نیز در کتاب دانیال ۸:۱۷ «پسر انسان» خطاب شده است.
قرائت کتاب مقدّس
(حِزْقیال ۴۸:۱۳-۲۲) در جوار قلمرو کاهنان، قطعهای به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع از آنِ لاویان خواهد بود. پس طول این قسمت از زمین به تمامی، بیست و پنج هزار ذِراع و عرض آن بیست هزار ذِراع خواهد بود. ۱۴ ایشان نباید هیچ قسمت از آن را بفروشند یا مبادله کنند، و نباید آن را که بهترین قسمت از زمین است به دیگران انتقال دهند، زیرا برای خداوند مقدس است. ۱۵ «بخش باقیمانده، به عرض پنج هزار ذِراع و طول بیست و پنج هزار ذِراع، برای مصارف عمومی خواهد بود، به جهت شهر و محلهای مسکونی و فضای باز. شهر در وسط آن خواهد بود، ۱۶ به این ابعاد: در جانب شمالی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ در جانب جنوبی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ در جانب شرقی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ و در جانب غربی، چهار هزار و پانصد ذِراع. ۱۷ شهر، فضای باز نیز خواهد داشت: در شمال، دویست و پنجاه ذِراع؛ در جنوب، دویست و پنجاه ذِراع؛ در شرق دویست و پنجاه ذِراع؛ و در غرب، دویست و پنجاه ذِراع. ۱۸ بقیهٔ طول زمین در جوار محدودهٔ مقدس، ده هزار ذِراع در جانب شرقی و ده هزار ذِراع در جانب غربی خواهد بود. این قسمت در جوار محدودهٔ مقدس خواهد بود و محصول آن خوراک کارکنان شهر را تأمین خواهد کرد. ۱۹ کارکنان شهر، از تمامی قبایل اسرائیل، بر آن زراعت خواهند کرد. ۲۰ بنابراین، تمام محدودهای که جدا میکنی، زمینی مربع شکل به ابعاد بیست و پنج هزار ذِراع در بیست و پنج هزار ذِراع خواهد بود، یعنی محدودهٔ مقدس با املاک شهر. ۲۱ «آنچه در دو طرف محدودهٔ مقدس و املاک شهر باقی میماند، از آنِ حاکم خواهد بود. این قسمت به سمت شرق، از بیست و پنج هزار ذِراعِ محدودهٔ مقدس تا سرحد شرقی، و به سمت غرب، از بیست و پنج هزار ذِراع آن محدوده تا مرز غربی در جوار سهم قبایل امتداد خواهد داشت و از آنِ حاکم خواهد بود. محدودهٔ مقدس و قُدس معبد در وسط آن خواهد بود. ۲۲ املاک لاویان و املاک شهر در وسط مِلکِ حاکم خواهد بود و مِلکِ حاکم در حد فاصل قلمرو یهودا و قلمرو بِنیامین قرار خواهد داشت.
۱۸-۲۴ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | دانیال ۱-۳
«وفاداری به یَهُوَه پاداش به همراه دارد»
(دانیال ۳:۱۶-۲۰) شَدرَک، میشَک و عَبِدنِغو در پاسخ پادشاه گفتند: «ای نبوکدنصر، ما نیازی نمیبینیم در این باره تو را جواب دهیم. ۱۷ اگر چنان کنی که میگویی، خدای ما که او را میپرستیم قادر است ما را از کورهٔ آتشِ سوزان برهاند، و او ما را از دست تو، پادشاها، خواهد رهانید. ۱۸ ولی حتی اگر نرهاند، پادشاها، بدان که خدایان تو را نخواهیم پرستید و تمثال طلا را که بر پا داشتهای، سَجده نخواهیم کرد.» ۱۹ آنگاه نبوکدنصر از خشم مملو گردید و حالت چهرهاش بر شَدرَک و میشَک و عَبِدنِغو دگرگون شد. پس دستور داد کوره را از حدِ معمول هفت چندان داغتر کنند. ۲۰ او شماری از قویترین جنگاوران لشکر خود را امر فرمود که شَدرَک و میشَک و عَبِدنِغو را ببندند تا ایشان را به درون کورهٔ آتشِ سوزان افکنند.
(دانیال ۳:۲۶-۲۹) سپس نبوکدنصر به دهانهٔ کورهٔ آتشِ سوزان نزدیک آمد و گفت: «شَدرَک، میشَک و عَبِدنِغو، ای خدمتگزاران خدای متعال، بیرون شوید و به اینجا آیید! «پس شَدرَک و میشَک و عَبِدنِغو از میان آتش بیرون آمدند. ۲۷ آنگاه ساتْراپها و رئیسان و والیان و مشاورانِ پادشاه گرد هم آمدند و این مردان را دیدند که نه آتش به بدنهایشان گزندی رسانده بود، نه مویی از سرشان سوخته بود، نه رداهایشان تغییری کرده بود و نه حتی بوی آتش به ایشان رسیده بود. ۲۸ پس نبوکدنصر گفت: «متبارک باد خدای شَدرَک و میشَک و عَبِدنِغو که فرشتهٔ خود را فرستاد و خدمتگزارانش را که بر او توکل داشتند، رهایی بخشید! آنان از فرمان پادشاه سر پیچیدند و بدنهای خویش را تسلیم کردند تا خدایی دیگر جز خدای خود را پرستش و سَجده نکنند. ۲۹ پس فرمانی صادر کردم که هر کس، از هر قوم و ملت و زبان، که بر ضد خدای شَدرَک، میشَک و عَبِدنِغو سخنی بگوید، پاره پاره شود و خانهاش به ویرانهای بدل گردد، زیرا خدایی دیگر نیست که اینچنین رهایی تواند داد.»
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(دانیال ۱:۵) پادشاه از طعام شاهانه و شرابی که مینوشید سهم روزانه برای ایشان تعیین کرد. ایشان میبایست سه سال تعلیم میدیدند و پس از پایان آن مدت، در پیشگاه پادشاه به خدمت میایستادند.
(دانیال ۱:۸) اما دانیال در دل خود عزم کرد که خود را با طعام پادشاه و شرابی که وی مینوشید، نجس نسازد. پس، از رئیس خواجهسرایان اجازه خواست تا خود را نجس نسازد.
it-۲-E ص ۳۸۲
میشَک
چرا دانیال و سه دوست خود، طعام شاهانه را «نجس» میدانستند؟ احتمالاً به سه دلیل: ۱) بابلیان گوشت حیواناتی را میخوردند که طبق شریعت موسی ناپاک بود؛ ۲) آنان نمیگذاشتند خون حیوان کشتهشده، کاملاً ریخته شود یا حتی برخی حیوانات را خفه میکردند؛ ۳) اکثر اوقات، بتپرستان حیوانات را برای خدایان خود ذبح میکردند و خوردن گوشت آنها را بخشی از پرستش این خدایان تلقّی میکردند.—دان ۱:۸؛ با ۱قر ۱۰:۱۸-۲۰، ۲۸ مقایسه شود.
(دانیال ۲:۴۴) در روزهای آن پادشاهان، خدای آسمانها سلطنتی را برقرار خواهد کرد که هرگز از بین نخواهد رفت. آن سلطنت به قومی دیگر واگذار نخواهد شد بلکه همهٔ سلطنتها را در هم خواهد کوبید و نابود خواهد کرد، و خود تا به ابد استوار خواهد ماند،
ب۰۱-E ۱۵/۱۰ ص ۶ ¶۴
کلید دستیابی به سعادت در سراسر جهان
در دانیال ۲:۴۴ آمده است: «در روزهای آن پادشاهان [که در دوران پایانی نظام حاضر در حال حکمرانیاند]، خدای آسمانها سلطنتی را برقرار خواهد کرد که هرگز از بین نخواهد رفت. آن سلطنت به قومی دیگر واگذار نخواهد شد بلکه همهٔ سلطنتها [سلطنتهای بشری] را در هم خواهد کوبید و نابود خواهد کرد، و خود تا به ابد استوار خواهد ماند،» چرا لازم است که سلطنت خدا حکومتهای بشری را «نابود» کند؟ زیرا این حکومتها مانند شیطان در باغ عدن، روحیهٔ استقلالطلبی و سرکشی را ترویج میدهند. آنها نه تنها به ضرر مردم حکومت میکنند، بلکه علیه آفریدگار قد علم میکنند. (مزمور ۲:۶-۱۲؛ مکاشفه ۱۶:۱۴، ۱۶) از این رو، باید از خود بپرسیم، «آیا من طرفدار حکومت الٰهی هستم یا با آن مخالفت میکنم؟»
قرائت کتاب مقدّس
(دانیال ۲:۳۱-۴۳) «پادشاها، چون مینگریستی، به ناگاه در برابرت تمثالی عظیم بر پا شد، تمثالی بزرگ با درخشندگیِ بینهایت و منظری هولناک. ۳۲ سرِ آن تمثال از طلای ناب، سینه و بازوهایش از نقره، شکم و رانهایش برنجین، ۳۳ ساقهایش آهنین و پاهایش بخشی از آهن و بخشی از گِل بود. ۳۴ چون مینگریستی، سنگی بَرکَنده شد، اما نه به دست بشر، و به پاهای آهنین و گِلین برخورده، آنها را خُرد کرد. ۳۵ آنگاه آهن و گِل و برنج و نقره و طلا با هم خُرد شده، همچون کاهِ خرمنگاهِ تابستانی گردید؛ و باد آنها را پراکنده ساخت، به گونهای که اثری از آنها باقی نماند. اما آن سنگ که به تمثال برخورد، کوهی عظیم شد و جهان را بهتمامی پر ساخت. ۳۶ «این بود خواب، و اکنون تعبیرش را برای پادشاه باز خواهیم گفت: ۳۷ پادشاها، تو شاه شاهانی. خدای آسمانها به تو سلطنت و اقتدار و توانایی و شوکت عطا فرموده است؛ ۳۸ و انسانها را، در هر جا که ساکن باشند، و جانورانِ زمین و پرندگانِ هوا را به دست تو سپرده و تو را به حکمفرمایی بر همهٔ آنها برگماشته است. آن سَرِ طلا تویی. ۳۹ پس از تو، سلطنتی دیگر ظهور خواهد کرد پستتر از سلطنت تو. سپس سلطنتی سوّم، از برنج، بر همهٔ جهان حکمفرما خواهد شد. ۴۰ آنگاه سلطنتی چهارم، نیرومند همچون آهن خواهد بود، زیرا آهن همه چیز را لِه میکند و در هم میشِکنَد. آری، به همان سان که آهن همه چیز را خُرد میکند، سلطنت چهارم نیز همهٔ اینها را خُرد خواهد کرد و لِه خواهد نمود. ۴۱ همانگونه که پاها و انگشتان را دیدی که بخشی از گِلِ کوزهگر و بخشی از آهن بود، این سلطنت نیز سلطنتی مُنقَسِم خواهد بود. با این حال قدری از قوّت آهن نیز در آن وجود خواهد داشت، چنانکه دیدی آهن با گِل آمیخته بود. ۴۲ و همان سان که انگشتان پاهایش بخشی از آهن و بخشی از گِل بود، بخشی از این پادشاهی نیز نیرومند و بخشی شکننده خواهد بود. ۴۳ و چنانکه آهن را دیدی که با گِل آمیخته بود، همچنین آنان با یکدیگر از طریق اختلاط قومی در خواهند آمیخت، اما همانگونه که آهن با گِل درنمیآمیزد، آنان نیز به یکدیگر نخواهند چسبید.
۲۵ سپتامبر–۱ اکتبر
گنجهایی در کلام خدا | دانیال ۴-۶
«آیا پیوسته به یَهُوَه خدمت میکنید؟»
(دانیال ۶:۷-۱۰) وزیرانِ مملکت و رئیسان و ساتْراپها و مشاوران و حاکمان همگی به توافق رسیدهاند که پادشاه حکمی برقرار کند و قدغنِ اکید نماید که هر کس در سی روز آینده از خدا یا انسانی جز تو، پادشاها، مسئلت کند، در چاه شیران افکنده شود. ۸ پس پادشاها، اکنون قدغن را برقرار کن و نوشته را امضا فرما تا بنا بر قانون مادها و پارسها که فسخناپذیر است، تغییر نیابد.» ۹ بنابراین داریوش پادشاه نوشته و قدغن را امضا کرد. ۱۰ چون دانیال دریافت که نوشته امضا شده است، به سرای خود که پنجرههای بالاخانهٔ آن رو به اورشلیم گشوده میشد، رفت. او طبق عادت گذشته، روزی سه بار زانو میزد و نزد خدای خویش دعا و شکرگزاری میکرد.
(دانیال ۶:۱۶) پس به فرمان پادشاه دانیال را آوردند و در چاه شیران افکندند. پادشاه به دانیال گفت: «باشد که خدای تو که پیوسته عبادتش میکنی، تو را رهایی بخشد!»
(دانیال ۶:۲۰) همین که نزدیک چاهی که دانیال در آن بود رسید، با آوازی اندوهناک ندا در داد و دانیال را خطاب کرده، گفت: «ای دانیال، ای خادم خدای زنده، آیا خدایت که پیوسته او را عبادت میکنی توانسته است تو را از دهان شیران برهاند؟»
(دانیال ۶:۲۲، ۲۳) خدای من فرشتهٔ خود را فرستاده، دهان شیران را بست تا آسیبی به من نرسانند، از آن رو که به حضور وی گناهی در من یافت نشد و در پیشگاه تو نیز پادشاها، خطایی از من سر نزده است.» ۲۳ آنگاه پادشاه بینهایت شادمان شد و فرمان داد تا دانیال را از چاه برآورند. پس دانیال را از چاه برآوردند و هیچ آسیبی به او نرسیده بود، زیرا بر خدای خود توکل کرده بود.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(دانیال ۴:۱۰، ۱۱) رؤیاهای سرم بر بسترم این بود: چون مینگریستم، در وسط زمین درختی بسیار بلند دیدم. ۱۱ آن درخت، بزرگ و تنومند شد و سرش به آسمان رسید، چندان که از تمامی کرانهای زمین دیده میشد.
(دانیال ۴:۲۰-۲۲) درختی که دیدی بزرگ و تنومند شد و سَرِ آن به آسمان رسید چندان که از تمامی کَرانهای زمین دیده میشد، ۲۱ و برگهایش زیبا بود و میوهاش بسیار، و در آن برای همگان خوراک بود و جانورانِ صحرا زیر آن میزیستند و پرندگانِ آسمان بر شاخسارانش مسکن میگزیدند؛ ۲۲ پادشاها، آن درخت تویی! تو بزرگ و نیرومند شدهای. عظمتت چندان افزون شده که به آسمان رسیده و سلطنتت تا به کَرانهای زمین گسترده است.
(دانیال ۵:۱۷) آنگاه دانیال در حضور پادشاه پاسخ داده، گفت: «هدایایت از آنِ تو باشد و اَنعامت را به دیگری بده. ولی نوشته را برای پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را برای او بیان خواهم کرد.
(دانیال ۵:۲۹) آنگاه به فرمان بِلشَصَّر، دانیال را به جامهٔ ارغوان پوشانیدند و طوق زرین بر گردنش نهاده، ندا در دادند که او در مملکت حاکم سوّم است.
ب۸۸-E ۱/۱۰ ص ۳۰ ¶۳-۵
سؤالات خوانندگان
وقتی دانیال را به حضور بِلشَصَّر پادشاه آوردند، پادشاه پیشنهادی را که به دانیال گفته بود، تکرار کرد و گفت که میخواهد جامهٔ ارغوانی به او بپوشاند، طوق زرین بر گردنش آویزان کند و در مملکتش «حاکم سوم» شود. دانیال نبی محترمانه پاسخ داد: «هدایایت از آنِ تو باشد و اَنعامت را به دیگری بده. ولی نوشته را برای پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را برای او بیان خواهم کرد.»—دانیال ۵:۱۷.
پس واضح است که دانیال به نیّت گرفتن رشوه یا پول، این نوشته را تفسیر نکرد. او به پادشاه گفت که هدایای خود را نگه دارد یا آنها را به کسی دیگر دهد. یَهُوَه، خدای حقیقی توانایی تفسیر نوشته را به دانیال داده بود؛ خدایی که بهزودی بابل را نابود میساخت.
طبق دانیال ۵:۲۹، پادشاه پس از آن که دانیال آن نوشته را تفسیر کرد، تصمیم گرفت که به او پاداش دهد. همچنین به فرمان بِلشَصَّر پادشاه بود که جامهٔ ارغوانی به دانیال پوشانده شد و طوق زرّین بر گردن او انداخته شد، نه به خواست خودِ دانیال. این رویداد با آنچه که در دانیال ۵:۱۷ میخوانیم، هماهنگی دارد. در این آیه دانیال نشان داد که نیّت او از روی خودخواهی نبود.
قرائت کتاب مقدّس
(دانیال ۴:۲۹-۳۷) در آخرِ دوازده ماه، چون او بر بام کاخ سلطنتیِ بابِل قدم میزد، ۳۰ گفت: «آیا این بابِل بزرگ نیست که من آن را به نیروی عظیم خویش، چون خانهٔ سلطنت، برای فَرّ و شکوه خود ساختهام؟» ۳۱ این سخن هنوز بر زبان پادشاه بود که ندایی از آسمان در رسیده، گفت: «ای نبوکدنصرِ پادشاه، به تو اعلام میشود که سلطنت از تو برگرفته شده است. ۳۲ تو را از میان مردمان خواهند راند و مسکن تو با جانوران صحرا خواهد بود. تو را چون گاوان علف خواهند خورانید، و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا آنگاه که دریابی آن متعال است که در حکومت بشری حکم میرانَد و آن را به هر که بخواهد میبخشد.» ۳۳ در همان دَم، این سخن بر نبوکدنصر واقع شد. او از میان مردمان رانده شده، چون گاوان علف میخورد و بدنش از شبنم آسمان تَر میشد تا موهایش چون پرهای عقاب بلند شد و ناخنهایش چون چنگال پرندگان گردید. ۳۴ در پایان آن روزها، من، نبوکدنصر، چشمان خود را به سوی آسمان برافراشتم، و عقل من به من برگشت. آنگاه آن متعال را متبارک خواندم و او را که تا به ابد زنده است، ستایش و تکریم کردم. زیرا سلطنت او سلطنتی است جاودانی، و پادشاهیاش، نسل اندر نسل؛ ۳۵ ساکنان زمین جملگی هیچ شمرده میشوند، و او بر طبق ارادهٔ خویش عمل میکند، در میان لشکر آسمان و ساکنان زمین. کسی را یارای آن نیست که دست او را بازدارد، یا او را بگوید: «چه کردهای؟» ۳۶ در آن هنگام عقل من به من برگشت، و به جهت جلالِ پادشاهی من، فَرّ و شکوهم به من باز داده شد. مشاوران و اُمرایم مرا جُستند، و در حکومت خویش استوار گردیدم، و عظمتی بیحد بر من افزوده شد. ۳۷ اکنون من، نبوکدنصر، پادشاهِ آسمانها را میستایم و تمجید و تکریم میکنم زیرا همهٔ کارهای او حق و راههایش عدل است. او قادر است کسانی را که با تکبر رفتار میکنند، پست گرداند.