مأخذ جزوهٔ کار و آموزش
۲-۸ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | عبرانیان ۷-۸
«تو به شیوهٔ مِلکیصِدِق تا ابد کاهن هستی»
it-۱-E ص ۱۱۱۳ ¶۴-۵
کاهن اعظم
خدمت عیسی به عنوان کاهن اعظم. بنا بر کتاب عبرانیان، عیسی مسیح پس از رستاخیز و ورودش به آسمان «به شیوهٔ مِلکیصِدِق تا ابد کاهن اعظم گردید.» (عب ۶:۲۰؛ ۷:۱۷، ۲۱) پولُس رسول برای شرح عظمت کهانت مسیح و برتری آن بر کهانت نسل هارون توضیح داد که مِلکیصِدِق از سوی خدا به مقام پادشاهی و کهانت رسید، نه به دلیل اصل و نسب خویش. عیسی از طایفهٔ لاوی نبود، بلکه از طایفهٔ یهودا و نسل داوود پادشاه بود. پس، او کهانت خود را از هارون به میراث نمیبرد، بلکه همچون مِلکیصِدِق توسط خدا به این مقام منصوب شد. (عب ۵:۱۰) به وعدهٔ ذکرشده در مزمور ۱۱۰:۴ توجه کنید که میگوید: «تو [یعنی مسیح موعود] جاودانه کاهن هستی، در رتبهٔ مِلکیصِدِق.» این پیشگویی نشان داد که عیسی در آسمان هم پادشاه میشود و هم کاهن. علاوه بر آن، عیسی به دلیل این که از نسل داوود پادشاه بود، میتوانست به عنوان پادشاه انتخاب شود و بر مبنای عهد داوودی، پادشاهی موعود را به میراث ببرد. (۲سم ۷:۱۱-۱۶) بدین شکل، عیسی مانند مِلکیصِدِق هم از مقام پادشاهی و هم از مقام کهانت برخوردار شده است.
دلیلی دیگر که برتری کهانت عیسی را آشکار میکند، این است که میتوان گفت لاوی، بنیانگذار کهانت قوم یهود یک دهم اموال خود را به مِلکیصِدِق داد، زیرا گرچه لاوی هنوز به دنیا نیامده بود، اما هنگامی که مِلکیصِدِق، پادشاه و کاهن سالیم به استقبال ابراهیم رفت، «بهنوعی در وجود جد خود ابراهیم بود.» به علاوه، لاوی نیز از سوی مِلکیصِدِق برکت یافت، درست مطابق قاعدهٔ کلام خدا که چنین میگوید: «کوچکتر از بزرگتر برکت مییابد.» (عب ۷:۴-۱۰) پولُس رسول نیز توجه ما را به این نکته جلب میکند که چون پدر، مادر، شجرهنامه، آغاز و پایان زندگی مِلکیصِدِق مشخص نیست، میتوان گفت که نمایندهٔ کهانت ابدی عیسی مسیح است؛ کسی که پس از رستاخیزش به «حیاتِ تباهیناپذیر» رسیده است.—عب ۷:۳، ۱۵-۱۷.
(عبرانیان ۷:۱، ۲) این مِلکیصِدِق، پادشاه سالیم و کاهن خدای متعال بود. او به استقبال ابراهیم که از شکست دادنِ پادشاهان بازمیگشت، رفت و او را برکت داد. ۲ ابراهیم نیز یکدهم همه چیز را به او عطا کرد. معنی نام او «پادشاه عدالت» است. او پادشاه سالیم نیز خوانده میشود؛ یعنی «پادشاه صلح.»
it-۲-E ص ۳۶۶
مِلکیصِدِق
مِلکیصِدِق، پادشاه شهری باستانی به نام سالیم و «کاهن خدای متعال بود.» (پی ۱۴:۱۸، ۲۲) او نخستین کاهنی است که در متون کتاب مقدّس به او اشاره شده است؛ او قبل از سال ۱۹۳۳ قبل از میلاد به این مقام رسید. از آنجا که مِلکیصِدِق، پادشاه سالیم یعنی «صلح» بود، پولُس رسول او را «پادشاه صلح» و «پادشاه عدالت» میخواند. (عب ۷:۱، ۲) سالیم باستان بعدها به شهر اورشلیم تبدیل شد و نام این شهر در نام شهر اورشلیم به کار برده شد. (جالب است که در ترجمهٔ اورشلیم به زبان فارسی، شهر سالیم به صورت «شَلیم» درج شده است.) شهر اورشلیم گاه شهر «سالیم» نیز خوانده شده است.—مز ۷۶:۲، پاورقی.
اَبرام (همان ابراهیم) پس از شکست دادن کِدُرلاعُمِر و پادشاهان همپیمان او، به «وادی شاوِه که وادی شاه باشد» رفت. مِلکیصِدِق در آنجا به استقبال او آمد و «نان و شراب بیرون آورد،» اَبرام را برکت داد و گفت: «مبارک باد اَبرام از جانب خدای متعال، مالک آسمان و زمین. و متبارک باد خدای متعال، که دشمنانت را به دستت تسلیم کرد.» آنگاه اَبرام به مِلکیصِدِق که هم پادشاه بود هم کاهن، یکدهم از «بهترین غنایم» جنگی را که به دست آورده بود داد.—پی ۱۴:۱۷-۲۰؛ عب ۷:۴.
(عبرانیان ۷:۳) از آنجا که پدر، مادر، شجرهنامه، آغاز و پایان زندگی او مشخص نیست، بدین سان همچون پسر خدا شد و برای همیشه کاهن میمانَد.
it-۲-E ص ۳۶۷ ¶۴
مِلکیصِدِق
چرا مشخص نبودن آغاز و پایان زندگی مِلکیصِدِق اهمیت دارد؟
پولُس به واقعیت چشمگیری در مورد مِلکیصِدِق اشاره کرد و گفت: «از آنجا که پدر، مادر، شجرهنامه، آغاز و پایان زندگی او مشخص نیست، بدین سان همچون پسر خدا شد و برای همیشه کاهن میمانَد.» (عب ۷:۳) مِلکیصِدِق همچون سایر انسانها تولّد یافت و مُرد. اما کتاب مقدّس هیچ اشارهای به نام پدر و مادر، نسبنامه، نسل او و روز تولّد و مرگش نمیکند. بنابراین بجاست که مِلکیصِدِق پیشنمای عیسی مسیح باشد که کهانتش بیپایان است. مِلکیصِدِقِ کاهن، جانشینی نداشت و خود نیز جانشین کسی نبود. به طور مشابه عیسی مسیح که کاهن اعظم ماست، جانشین کسی نشد و به گفتهٔ کتاب مقدّس خود نیز هرگز جانشینی نخواهد داشت. به علاوه، کهانت عیسی با این موضوع که او از طایفهٔ یهودا و از نوادگان داوود پادشاه بود، هیچ ارتباطی نداشت، زیرا او به لطف پدران بشری خود به مقام پادشاهی و کهانت نرسید، بلکه به سبب عهد یَهُوَه با او بود که او هم پادشاه شد و هم کاهن.
(عبرانیان ۷:۱۷) زیرا در مورد او چنین شهادت داده شد: «تو به شیوهٔ مِلکیصِدِق تا ابد کاهن هستی.»
it-۲-E ص ۳۶۶
مِلکیصِدِق
شباهت کهانت مِلکیصِدِق به کهانت مسیح. در یکی از پیشگوییهای که در مورد مسیح موعود آمده است، یَهُوَه خدا خطاب به سَرورِ داوود [یعنی همان مسیح موعود] سوگند خورده، گفت: «تو جاودانه کاهن هستی، در رتبهٔ مِلکیصِدِق.» (مز ۱۱۰:۱، ۴) بنا بر این مزمور الهامشده، یهودیان از قبل میدانستند که مسیح موعود هم پادشاه خواهد بود هم کاهن. پولُس رسول به طور روشن و واضح نشان داد که این پیشگویی در چه کسی به تحقق رسید و گفت: «عیسی به شیوهٔ مِلکیصِدِق تا ابد کاهن اعظم گردید.»—عب ۶:۲۰؛ ۵:۱۰؛ به قسمت «عهد» رجوع شود.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(عبرانیان ۸:۳) هر کاهن اعظم برای تقدیم هدایا و قربانیها منصوب میشود، پس لازم بود که او نیز چیزی برای تقدیم کردن داشته باشد.
قربانیهایی که خدا را خشنود میساخت
۱۱ پولس رسول میگوید: «هر رئیس کَهَنَه مقرّر میشود تا هدایا و قربانیها بگذراند.» (عبرانیان ۸:۳) توجه کن که پولس رسول قربانیهایی را که کاهن اعظم در اسرائیل باستان میگذرانید به دو نوع تقسیم میکند؛ یعنی «هدایا» و «قربانیها» یا «قربانیها برای گناهان.» (عبرانیان ۵:۱) انسانها معمولاً به منظور ابراز علاقه و قدردانی و نیز جهت ایجاد دوستی، مورد لطف و عنایت قرار گرفتن یا جلب رضایت دیگران، به یکدیگر هدیه میدهند. (پیدایش ۳۲:۲۰؛ امثال ۱۸:۱۶) به همین نحو میتوان به بسیاری از قربانیهای تعیینشده توسط شریعت به عنوان «هدایایی» جهت تحصیل رضایت و التفات الهی نگریست. عصیانورزی علیه شریعت، جبران عمل و اصلاح را بر شخص واجب میگردانید و «قربانیها برای گناهان» به نیت خشنود ساختن خدا گذرانیده میشد. اَسفار پنجگانه (پِنتاتیوک) بخصوص اَسفار خروج، لاویان و اعداد مطالب فراوانی در مورد انواع مختلف قربانی در اختیار ما قرار میدهند. گرچه احتمالاً فراگیری و یادآوری تمام جزئیات آن قربانیها بسیار دشوار است، بعضی نکات مهم درخور توجه ما میباشند.
(عبرانیان ۸:۱۳) چون خدا سخن از «عهد جدید» به میان میآوَرَد، پس عهد پیشین را منسوخ کرده است و آنچه منسوخ و کهنه میشود، زود از میان میرود.
it-۱-E ص ۵۲۳ ¶۵
عهد
عهد شریعت چگونه «منسوخ» شد؟
وقتی خدا از طریق اِرْمیای نبی عهد جدید را پیشگویی کرد، میتوان گفت که عهد شریعت بهنوعی «منسوخ شد.» (ار ۳۱:۳۱-۳۴؛ عب ۸:۱۳) در سال ۳۳ میلادی، عهد شریعت به دلیل میخکوب شدن عیسی به تیر شکنجه و مرگ او باطل شد (کو ۲:۱۴)، و جای خود را به عهد جدید داد.—عب ۷:۱۲؛ ۹:۱۵؛ اع ۲:۱-۴.
خواندن کتاب مقدّس
(عبرانیان ۷:۱-۱۷) این مِلکیصِدِق، پادشاه سالیم و کاهن خدای متعال بود. او به استقبال ابراهیم که از شکست دادنِ پادشاهان بازمیگشت، رفت و او را برکت داد. ۲ ابراهیم نیز یکدهم همه چیز را به او عطا کرد. معنی نام او «پادشاه عدالت» است. او پادشاه سالیم نیز خوانده میشود؛ یعنی «پادشاه صلح.» ۳ از آنجا که پدر، مادر، شجرهنامه، آغاز و پایان زندگی او مشخص نیست، بدین سان همچون پسر خدا شد و برای همیشه کاهن میمانَد. ۴ میبینید که این مرد چقدر بزرگ بود که ابراهیم، بزرگِ خاندان، یکدهم از بهترین غنایم را به او داد. ۵ درست است که مطابق شریعت، پسران لاوی که به مقام کهانت میرسند، موظفند از قوم دهیک بگیرند، یعنی از برادران خود، هرچند آنان نیز از نسل ابراهیم هستند. ۶ اما این مرد که از نسل لاوی نبود، دهیک از ابراهیم گرفت و ابراهیم را که وعدهها به او داده شده بود، برکت داد. ۷ بدیهی است که کوچکتر از بزرگتر برکت مییابد. ۸ لاویان که دهیک میگیرند، مردانی هستند که میمیرند، اما آن مرد که دهیک گرفت، شهادت داده شده که زنده است. ۹ همچنین میتوان گفت، حتی خود لاوی که دهیک میگرفت، از طریق ابراهیم دهیک داده است؛ ۱۰ زیرا هنگامی که مِلکیصِدِق به استقبال ابراهیم رفت، لاوی به نوعی در وجود جد خود ابراهیم بود. ۱۱ حال اگر رسیدن به کاملیت، از طریق کهانت لاوی میسر میبود، (زیرا این کهانت یکی از جنبههای شریعت بود که به قوم داده شد) دیگر چه نیازی بود که گفته شود، کاهنی به شیوهٔ مِلکیصِدِق برخواهد خاست و نه به شیوهٔ هارون؟ ۱۲ پس اگر کهانت در حال تغییر است، شریعت نیز لازم است تغییر کند، ۱۳ چون کسی که این مطالب در مورد او گفته میشود، از طایفهای دیگر آمد؛ طایفهای که هیچ کس از آن در برابر مذبح خدمت نکرده است؛ ۱۴ زیرا روشن است که سَرور ما از نسل یهودا بود، اما موسی نگفت که کاهنان از طایفهٔ یهودا میآیند. ۱۵ این امور حتی هنگامی روشنتر میشود که میبینیم کاهنی دیگر برخاست که همچون مِلکیصِدِق است. ۱۶ او بر پایهٔ آن قانونی که مربوط به اصل و نسب میشود، کاهن نشد، بلکه بر مبنای قدرتی که به او حیاتِ تباهیناپذیر میبخشد، کهانت را یافت؛ ۱۷ زیرا در مورد او چنین شهادت داده شد: «تو به شیوهٔ مِلکیصِدِق تا ابد کاهن هستی.»
۹-۱۵ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | عبرانیان ۹-۱۰
«شریعت فقط سایهٔ چیزهای نیکوی آینده است»
(عبرانیان ۹:۱۲-۱۴) او به مکان اقدس داخل شد، اما نه با خون بزها و گوسالهها، بلکه با خون خود، یک بار برای همیشه و رهایی ابدی را برای ما فراهم ساخت؛ ۱۳ زیرا اگر خون بزها و گاوها و پاشیدن خاکسترِ گوساله بر آنانی که ناپاک شدهاند، شخص را تقدیس کرده، جسم را طاهر میسازد، ۱۴ چقدر بیشتر خون مسیح که خود را از طریق روح جاودان، بیعیب به خدا تقدیم کرد، وجدان ما را از اعمال مرده پاک خواهد ساخت تا بتوانیم خدای زنده را خدمت کنیم!
it-۱-E ص ۸۶۲ ¶۱
بخشایش
مطابق با شریعت موسی، هر که گناهی علیه خدا یا همنوع خود مرتکب میشد، نخست باید طبق مقرّرات شریعت گناه خود را جبران میکرد و سپس در اغلب موارد باید خون حیوانی را نیز به عنوان قربانی به یَهُوَه تقدیم میکرد. (لا ۵:۵–۶:۷) بنابراین پولُس به این اصل اشاره کرد و گفت: «آری، مطابق شریعت تقریباً همه چیز با خون پاک میشود و بدون ریخته شدن خون، گناهی بخشیده نمیشود.» (عب ۹:۲۲) اما واقعیت این بود که خون حیوانات قربانیشده نمیتوانست گناه را کاملاً از میان بردارد و وجدان شخص را کاملاً پاک سازد. (عب ۱۰:۱-۴؛ ۹:۹، ۱۳، ۱۴) برعکس، پیشگویی شده بود که عهد جدید به دلیل قربانی عیسی راهگشای بخشش کامل و حقیقی است. (ار ۳۱:۳۳، ۳۴؛ مت ۲۶:۲۸؛ ۱قر ۱۱:۲۵؛ اف ۱:۷) عیسی هنگام زندگی خود بر زمین، با شفای یک مرد جذامی نشان داد که از اختیار بخشایش گناهان برخوردار است.—مت ۹:۲-۷.
(عبرانیان ۹:۲۴-۲۶) زیرا مسیح به مکانی اقدس که ساختهٔ دست انسان و تنها تصویری از مکان اقدس واقعی است، داخل نشد، بلکه به خود آسمان داخل شد و اکنون به نمایندگی از طرف ما، در برابر خدا حاضر است. ۲۵ او داخل نشد تا خود را بارها چون قربانی تقدیم کند، همچون کاهن اعظم که هر ساله به مکان اقدس با خونی که خون او نیست، داخل میشود. ۲۶ اگر چنین میبود، او میبایست از آغاز دنیا بارها رنج میکشید. اما اکنون، در دوران پایانی این نظام حاضر، یک بار برای همیشه آمد تا با قربانی خود، گناه را از میان بردارد.
«از پی من بیا»
۴ کتاب مقدّس به استقبالی که از عیسی در آسمان شد و به شادی بازگشتش نزد یَهُوَه، اشارهای نکرده است. اما کتاب مقدّس پیشگویی کرده بود که اندکی پس از بازگشت عیسی به آسمان، چه وقایعی روی خواهد داد. یهودیان از زمان موسی، برای بیش از ۱۵ قرن بود که شاهد اجرای مرتب مراسمی مقدّس بودند. سالانه یک بار کاهن اعظم به قدسالاقداس داخل میشد تا خون قربانیهای روز کفّاره را در مقابل صندوق عهد بپاشد. کاهن اعظم در آن روز، در واقع مسیح را به تصویر میکشید. این مراسم هر ساله به منظور آمرزش گناهان انجام میشد. اما عیسی یک بار برای همیشه بهایی را که برای آمرزش گناهان انسانها نیاز بود پرداخت. او در آسمان به حضور پرجلال یَهُوَه خدا آمد—یعنی مقدّسترین مکان عالَم—و با تقدیم فدیه، بهای رهایی بشر را به یَهُوَه تقدیم کرد. (عبرانیان ۹:۱۱، ۱۲، ۲۴) آیا یَهُوَه آن را پذیرفت؟
(عبرانیان ۱۰:۱-۴) شریعت فقط سایهٔ چیزهای نیکوی آینده است، نه اصل آنها. به این دلیل، هرگز نمیتواند با همان قربانیهایی که هر ساله تقدیم میشود، کسانی را که نزد خدا میآیند، کامل سازد. ۲ در غیر این صورت، آیا تقدیم قربانیها متوقف نمیشد؟ زیرا کسانی که خدمت مقدّس را به جا میآوردند، یک بار برای همیشه پاک میشدند و دیگر به خاطر گناهان خود احساس تقصیر نمیکردند. ۳ اما حال این که آن قربانیها هر ساله یادآور گناهانند؛ ۴ زیرا امکان ندارد که خون گاوها و بزها گناهان را از میان بردارد.
it-۲-E ص ۶۰۲-۶۰۳
کاملیت
شریعت موسی، هدیهای کامل از سوی خدا. شریعت موسی شامل مقرّراتی برای پایهگذاری کهانت قوم یهود و نحوهٔ تقدیم قربانیها و هدایای گوناگون بود. طبق توضیحات پولُس رسول در کتاب عبرانیان، این شریعت از سوی خدا هدیهای کامل بود، اما نه شریعت، نه کاهنان قوم یهود و نه تقدیم قربانی میتوانستند گناه افرادی را که تحت این شریعت بودند به طور کامل پاک سازند. (عب ۷:۱۱، ۱۹؛ ۱۰:۱) شریعت به جای این که به آزادی از چنگ گناه و مرگ بینجامد، گناهکار بودن انسانها را بیشتر آشکار میساخت. (رو ۳:۲۰؛ ۷:۷-۱۳) به هر حال، خدا از این تدارکات الٰهی هدفی داشت؛ شریعت موسی مانند «محافظی» بود که مردم را به سوی مسیح هدایت میکرد و به طور کامل «سایهٔ چیزهای نیکوی آینده» بود. (غلا ۳:۱۹-۲۵؛ عب ۱۰:۱) بنابراین وقتی پولُس گفت، «شریعت به خاطر ناکاملی انسانها ناتوان بود» (رو ۸:۳)، طبق عبرانیان ۷:۱۱، ۱۸-۲۸ او به ناکاملی کاهن اعظم قوم یهود نیز اشاره کرد که نمیتوانست مردم را «کاملاً نجات بخشد.» (در ایّام باستان، کاهن اعظم بنا بر شریعت مسئول تقدیم قربانی بود و در روز کفّاره با خون حیوانی قربانیشده به قدسالقداس معبد وارد میشد.) هرچند مردم با تقدیم قربانی توسط کاهنان نسل هارون رضایت خدا را جلب میکردند، کاملاً از شرّ گناه و احساس تقصیر رها نمیشدند. پولُس به این موضوع اشاره کرده، توضیح داد که کاهن اعظم با تقدیم قربانیهای روز کفّاره نمیتوانست «کسانی را که نزد خدا میآیند، کامل سازد،» یا به عبارتی دیگر وجدان آنان را کاملاً پاک سازد. (عب ۱۰:۱-۴؛ با عب ۹:۹ مقایسه شود.) کاهن اعظم قادر به پرداخت بهای رهایی کامل مردم از چنگ گناه نبود، چون خودِ او نیز ناکامل بود. فقط مسیح که جان خود را در راه ما فدا کرد و تا ابد کاهن اعظم است، قادر به انجام این کار میباشد.—عب ۹:۱۴؛ ۱۰:۱۲-۲۲.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(عبرانیان ۹:۱۶، ۱۷) در واقع، اگر عهدی با خدا بسته شده باشد، باید مرگ شخصی که عهد با او بسته شده است، ثابت شود؛ ۱۷ زیرا چنین عهدی با مرگ اعتبار مییابد، چون تا زمانی که طرف انسانیِ عهد زنده است، آن عهد ارزش قانونی ندارد.
ب۹۲-۱ E/۳ ص ۳۱ ¶۴-۶
سؤالات خوانندگان
به گفتهٔ پولُس برای این که عهدهای بین خدا و انسانها به مرحلهٔ اجرا درآیند، نیاز به ریختن خون بود. برای مثال، به عهد شریعت فکر کنید. موسی واسطهٔ این عهد بود و خدا این عهد را از طریق او با قوم یهود بست. بدین شکل، موسی در بستن این عهد نقش مهمی داشت و نمایندهٔ قوم یهود بود. پس، از جهتی میتوان گفت که خدا عهد شریعت را با موسی بست. اما آیا موسی میبایست خون خود را بر زمین میریخت تا این عهد به مرحلهٔ اجرا درمیآمد؟ نه، در عوض خون حیواناتی به عنوان قربانی تقدیم شد.—عبرانیان ۹:۱۸-۲۲.
اما در مورد عهد جدید بین یَهُوَه و اسرائیل روحانی چه میتوان گفت؟ عیسی مسیح واسطهٔ پرجلال این عهد است. یَهُوَه خدا بهوجودآورندهٔ این عهد است، اما اعتبار آن به عیسی مسیح وابسته است. عیسی نه تنها واسطهٔ این عهد است، بلکه هنگام زندگی خود بر زمین مستقیماً با نخستین طرفین این عهد نیز در ارتباط بود. (لوقا ۲۲:۲۰، ۲۸، ۲۹) به علاوه، عیسی همان مسیح موعود بود که میتوانست با تقدیم قربانی، عهد جدید را معتبر سازد. این قربانی صرفاً قربانی حیوانات نبود، بلکه عیسی جان کامل و بیعیب خود را قربانی کرد. از این رو پولُس گفت که عیسی طرف انسانیِ عهد جدید است. اما این عهد چه زمانی به مرحلهٔ اجرا درآمد؟ هنگامی که عیسی پس از مرگش «به خود آسمان داخل شد.» در ادامه پولُس افزود که عیسی «اکنون به نمایندگی از طرف ما، در برابر خدا حاضر است.»—عبرانیان ۹:۱۲-۱۴، ۲۴.
وقتی پولُس توضیح داد که موسی و عیسی طرف انسانی عهدها هستند، منظور او این نبود که آنان بهوجودآورندهٔ آن عهدها بودند، زیرا خدا بنیانگذار آن عهدها بود. در واقع، موسی واسطهٔ عهد شریعت و عیسی واسطهٔ عهد جدید بود. برای این که این دو عهد به مرحلهٔ اجرا درآیند، خون باید ریخته میشد؛ موسی خون حیوانات را به عنوان قربانی تقدیم کرد و عیسی با فدا کردن جان خود، خونبهای طرفین عهد جدید را پرداخت.
(عبرانیان ۱۰:۵-۷) پس هنگامی که مسیح به این دنیا آمد، گفت: «‹قربانی و هدیه را نخواستی، اما بدنی برای من آماده ساختی. ۶ تو از هدایای سوختنی و قربانیهای گناه خشنود نبودی.› ۷ آنگاه همچنین گفتم: ‹بنگر! (در طومار در مورد من نوشته شده است) ای خدا، آمدهام تا خواست تو را به جا آورم.›»
it-۱-E ص ۲۴۹-۲۵۰
تعمید
بنا بر گزارش لوقا، عیسی هنگام تعمیدش در حال دعا بود. (لو ۳:۲۱) و در نامهٔ پولُس به عبرانیان که هماهنگ با مزمور ۴۰:۶-۸ بود، آمده است: «هنگامی که مسیح به این دنیا آمد، گفت: «‹قربانی و هدیه را نخواستی، اما بدنی برای من آماده ساختی. تو از هدایای سوختنی و قربانیهای گناه خشنود نبودی.› آنگاه همچنین گفتم: ‹بنگر! (در طومار در مورد من نوشته شده است) ای خدا، آمدهام تا خواست تو را به جا آورم.›» مسلّماً عبارت «هنگامی که مسیح به این دنیا آمد» به متولّد شدن عیسی اشاره ندارد، زیرا در آن زمان او نمیتوانست مطلبی بخواند یا این سخنان را به زبان آورد. عیسی بههنگام تعمید خود که نقطهٔ شروع خدمتش بود، این سخنان را گفت. (عب ۱۰:۵-۹) وقتی عیسی به دنیا آمد، یکی از یهودیان قوم اسرائیل محسوب میشد، قومی که تحت عهد شریعت بودند. (خر ۱۹:۵-۸؛ غلا ۴:۴) پس عیسی در زمانی که به دست یحیی تعمید گرفت، تحت عهد شریعت بود. اما عیسی با تعمید گرفتن کاری انجام داد که تحت شریعت ملزم به انجام آن نبود. او در واقع خود را به یَهُوَه خدا تقدیم کرد تا خواست و ارادهٔ او را انجام دهد و این خواست خدا بود که عیسی ‹بدن› خود را قربانی کند و به قربانیهایی که طبق شریعت تقدیم میشد پایان دهد. به گفتهٔ پولُس رسول: «مطابق همین ‹خواست،› ما از طریق قربانی بدن عیسی مسیح، یک بار برای همیشه تقدیس شدهایم.» (عب ۱۰:۱۰) به علاوه، یک جنبهٔ مهم «خواست» خدا برای عیسی در رابطه با پادشاهی او بود و عیسی با تعمیدش این خدمت را نیز به جان خرید. (لو ۴:۴۳؛ ۱۷:۲۰، ۲۱) یَهُوَه علناً نشان داد که از تعمید پسر خود راضی است و او را با روحالقدس مسح کرد و گفت: «این است پسر من، محبوب من که از او خشنودم.»—مر ۱:۹-۱۱؛ لو ۳:۲۱-۲۳؛ مت ۳:۱۳-۱۷.
خواندن کتاب مقدّس
(عبرانیان ۹:۱-۱۴) عهد پیشین دارای دستورهای قانونی برای خدمت مقدّس بود و مکانی مقدّس برای پرستش بر زمین داشت. ۲ این خیمه از دو قسمت تشکیل شده بود. قسمت اول که چراغدان، میز و نان تقدیمی در آن قرار داشت، مکان قدس خوانده میشد. ۳ اما پشت پردهٔ دوم، قسمت دیگر خیمه بود که قدسالاقداس نام داشت. ۴ در آنجا آتشدان طلایی برای سوزاندن بخور و صندوق عهد که کاملاً با طلا پوشیده شده بود، قرار میگرفت. داخل صندوق عهد، ظرفی طلایی حاوی مَنّا، عصای هارون که شکوفه آورده بود و لوحهای عهد، قرار داده شده بود. ۵ بالای آن، کَرّوبیان پرجلال بر درپوش صندوق سایه افکنده بودند. اما اکنون وقت پرداختن به شرح جزئیات این امور نیست. ۶ به هر حال، پس از آن که همه چیز را به این شکل آماده ساختند، کاهنان برای انجام دادن خدمتِ مقدّس، مرتباً به قسمت اول خیمه داخل میشدند. ۷ اما کاهن اعظم یک بار در سال، به تنهایی داخل قسمت دوم میشد و میبایست به همراه خود مقداری خون میبرد تا برای خود و برای گناهانی که قوم ناآگاهانه مرتکب آن شده بودند، تقدیم کند. ۸ پس روحالقدس روشن میسازد که راه ورود به مکان اقدس تا زمانی که خیمهٔ نخست برپا بود، هنوز آشکار نشده بود. ۹ این خیمه زمان حاضر را به تصویر میکشد و به این دلیل هدایا و قربانیها هنوز تقدیم میشود. اما اینها نمیتواند وجدان کسی را که خدمت مقدّس را به جا میآوَرَد، کاملاً پاک سازد. ۱۰ این هدایا و قربانیها تنها به غذاها، نوشیدنیها و آیینهای گوناگونِ تطهیر مربوط میشود. اینها فرایضی برای جسم بود و تا زمان تعیینشده که در آن همه چیز اصلاح میشود، به جا آوردن آنها واجب بود. ۱۱ اما وقتی مسیح در مقام کاهن اعظم آمد تا برکاتی را بیاورد که اکنون نصیب ما شده است، از خیمهای بزرگتر و کاملتر گذشت که به دست انسان ساخته نشده است؛ به عبارت دیگر، جزو چیزهایی نیست که بر زمین آفریده شد. ۱۲ او به مکان اقدس داخل شد، اما نه با خون بزها و گوسالهها، بلکه با خون خود، یک بار برای همیشه و رهایی ابدی را برای ما فراهم ساخت؛ ۱۳ زیرا اگر خون بزها و گاوها و پاشیدن خاکسترِ گوساله بر آنانی که ناپاک شدهاند، شخص را تقدیس کرده، جسم را طاهر میسازد، ۱۴ چقدر بیشتر خون مسیح که خود را از طریق روح جاودان، بیعیب به خدا تقدیم کرد، وجدان ما را از اعمال مرده پاک خواهد ساخت تا بتوانیم خدای زنده را خدمت کنیم!
۱۶-۲۲ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | عبرانیان ۱۱
«اهمیت بسزای ایمان»
(عبرانیان ۱۱:۱) ایمان اطمینان قطعی به تحقق چیزهایی است که به آن امید داریم و اعتقاد به حقایقی است که دیده نمیشود، اما گواهی روشن برای آنها وجود دارد.
به وعدههای خدا ایمان ورزید
۶ کتاب مقدّس در عبرانیان ۱۱:۱ ایمان را توصیف کرده است. (خوانده شود.) ایمان بر دو موضوع نادیدنی متمرکز است: ۱) آنچه «به آن امید داریم.» رویدادهای آینده که وقوع آنها وعده داده شده اما هنوز واقع نشده است از این جملهاند، همچون پایان یافتن شرارت و آمدن دنیای جدید. ۲) «حقایقی که دیده نمیشود.» در این آیه واژهٔ یونانیای که «گواهی روشن» ترجمه شده است به «گواهی قانعکننده» اشاره دارد که برای واقعیتی نادیدنی ارائه میشود، همچون وجود یَهُوَه خدا، عیسی مسیح، فرشتگان و فعالیتهای پادشاهی آسمانی. (عبر ۱۱:۳) چگونه میتوانیم نشان دهیم که امید ما زنده است و به چیزهای نادیدنی که در کلام خدا گفته شده است معتقدیم؟ با گفتار و اعمالمان؛ چرا که بدون آنها ایمان ما کامل نیست.
(عبرانیان ۱۱:۶) به علاوه، غیرممکن است که بدون ایمان بتوان خدا را خشنود ساخت؛ زیرا هر که به خدا نزدیک میشود، باید معتقد باشد که او وجود دارد و به کسانی که از صمیم دل او را میجویند، پاداش میدهد.
«جویندگان خود را پاداش میدهد»
برای خشنود کردن یَهُوَه خدا چه باید کرد؟ پولُس نوشت: «بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت.» به این گفتهٔ پولُس بیشتر دقت کنید؛ او هرگز نگفت که خشنود کردن خدا بدون ایمان دشوار است بلکه تأکید کرد که این امر غیرممکن است. به عبارت دیگر، برای خشنود کردن خدا ایمان ضروریست.
چه ایمانی یَهُوَه خدا را خشنود میسازد؟ ایمان به خدا دو جنبه دارد. اول، این که هر یک از ما «باید ایمان داشته باشد که او هست.» ترجمهای دیگر از کتاب مقدّس این قسمت از آیه را چنین برگردانده است: «باید ایمان داشت که او وجود دارد.» پس اگر به وجود خدا شک داشته باشیم، نمیتوانیم او را خشنود کنیم. البته تنها اعتقاد به وجود خدا کافی نیست، زیرا حتی فرشتگان شریر نیز به وجود خدا اعتقاد دارند. (یعقوب ۲:۱۹) ایمان به وجود او باید ما را به عمل وا دارد. در حقیقت ما با عمل کردن به معیارهای خدا، ایمانمان را ثابت میکنیم.—یعقوب ۲:۲۰، ۲۶.
دوم، این که هر یک از ما باید «ایمان داشته باشد» که خدا ‹پاداشدهنده› است. شخص با ایمان کاملاً اطمینان دارد که تلاشهایش در راه خشنود کردن خدا بیهوده نیست. (۱قُرِنتیان ۱۵:۵۸) پس اگر به توانایی و خواست یَهُوَه در پاداش دادن به ما شک داشته باشیم، نمیتوانیم او را خشنود سازیم. (یعقوب ۱:۱۷؛ ۱پِطرُس ۵:۷) آنانی که بر این باورند که خدا به فکر ما نیست و برای ما ارزشی قائل نیست که به ما پاداشی دهد، خدای کتاب مقدّس را نشناختهاند.
یَهُوَه به چه کسانی پاداش میدهد؟ پولُس میگوید: ‹به جویندگان خود.› یک مرجع کتاب مقدّس برای مترجمان در مورد واژهٔ یونانیای که در اینجا «جویندگان» ترجمه شده است، توضیح میدهد که منظور از این واژه این نیست که شخص در پی کسب اطلاعات و شناخت از خدا باشد، بلکه به این مفهوم است که شخص در راه «پرستش» خدا میکوشد؛ او میکوشد که خواست خدا را انجام دهد. به علاوه این واژهٔ یونانی به صورت فعل آمده است. در این خصوص مرجع دیگری میگوید که این فعل به تلاشهای مصرّانه و جدّی شخص در انجام کاری اشاره دارد. پس، این نشان میدهد که جویندهٔ خدا با جدّیت و دل و جان در پی پرستش خداست. آری، یَهُوَه به کسانی پاداش میدهد که ایمانشان، آنان را برمیانگیزد تا او را با عشق و شور و اشتیاق بپرستند.—مَتّی ۲۲:۳۷.
(عبرانیان ۱۱:۳۳-۳۸) اینان با ایمان، پادشاهان را شکست دادند، عدالت را برقرار ساختند، وعدهها را یافتند، دهان شیران را بستند، ۳۴ قدرت شعلههای آتش را بیاثر کردند، از تیغ شمشیر جان به در بردند، ضعیف بودند و قدرتمند شدند، در جنگ زورآور گشتند و سپاهیان بیگانه را در هم شکستند. ۳۵ زنان، عزیزان ازدست رفتهٔ خود را از طریق رستاخیز بازیافتند؛ اما شماری دیگر شکنجه شدند؛ زیرا برای دست یافتن به رستاخیزی بهتر، حاضر نشدند برای آزادی خود سازش کنند. ۳۶ آری، برخی دیگر مورد تمسخر قرار گرفتند، شلاق خوردند و حتی بدتر از آن به زنجیر کشیده و به زندان افکنده شدند. ۳۷ سنگسار گشتند، آزموده شدند، با ارّه دو پارهشان کردند، با شمشیر به قتل رسیدند و در حالی که محتاج بودند و رنج میکشیدند و مورد آزار قرار میگرفتند، در جامههایی از پوست گوسفند و بز به هر جا میرفتند؛ ۳۸ آنان که دنیا لایقشان نبود، در بیابانها، کوهها، غارها و مخفیگاههای زمین آوارگی میکشیدند.
ایمانتان را بر آنچه امید بستهاید، استوار سازید
۱۰ پولُس در عبرانیان باب ۱۱ از سختیهایی میگوید که بسیاری از خادمان خدا که نامی از آنان برده نشده است با آن روبرو بودهاند. برای نمونه از زنان باایمانی میگوید که پسرانشان را از دست دادند، اما بعدها آنان را از طریق رستاخیز باز یافتند. سپس به افراد دیگری اشاره میکند که «برای دست یافتن به رستاخیزی بهتر، حاضر نشدند برای آزادی خود سازش کنند.» (عبر ۱۱:۳۵) ما کاملاً مطمئن نیستیم که پولُس چه کسانی را مد نظر داشته است، اما افرادی همچون نابوت و زَکَریا به دلیل اطاعت از یَهُوَه خدا و انجام خواست او سنگسار شدند. (۱پاد ۲۱:۳، ۱۵؛ ۲توا ۲۴:۲۰، ۲۱) دانیال و جوانان دیگری که با او بودند نیز میتوانستند «برای آزادی خود سازش کنند،» اما ایمان به قدرت خدا آنان را قادر ساخت که گویی ‹دهان شیران را ببندند و قدرت شعلههای آتش را بیاثر کنند.›—عبر ۱۱:۳۳، ۳۴؛ دان ۳:۱۶-۱۸، ۲۰، ۲۸؛ ۶:۱۳، ۱۶، ۲۱-۲۳.
۱۱ پیامبرانی همچون میکایا و اِرْمیا «مورد تمسخر قرار گرفتند» و «به زندان افکنده شدند.» پیامبرانی دیگر همچون ایلیّا «در بیابانها، کوهها، غارها و مخفیگاههای زمین آوارگی میکشیدند.» تمامی این افراد توانستند با بردباری متحمّل سختی شوند، چرا که «اطمینان قطعی» به تحقق امیدشان داشتند.—عبر ۱۱:۱، ۳۶-۳۸؛ ۱پاد ۱۸:۱۳؛ ۲۲:۲۴-۲۷؛ ار ۲۰:۱، ۲؛ ۲۸:۱۰، ۱۱؛ ۳۲:۲.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(عبرانیان ۱۱:۴) با ایمان بود که هابیل قربانیای پرارزشتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد و به خاطر ایمانش شهادت داده شد که درستکار است؛ زیرا خدا هدایایش را پذیرفت. از این رو، اگرچه هابیل مرده است، هنوز از طریق ایمانش سخن میگوید.
it-۱-E ص ۸۰۴ ¶۵
ایمان
نمونههایی از ایمان خادمان یَهُوَه در دوران باستان. ایمان تکتک کسانی که «گروهی عظیم از شاهدان را» تشکیل میدهند، بر پایه و اساس محکمی استوار بود. (عب ۱۲:۱) برای مثال، هابیل از وعدهٔ خدا مبنی بر آمدن «نسلی» که سر «مار» را میکوبید آگاه بود. همچنین او با چشم خود دید که همه چیز طبق حکمی که یَهُوَه علیه والدین خود صادر کرده بود پیش میرفت. آدم و خانوادهاش که از باغ عدن اخراج شده بودند، با عرق ریختن و بهسختی خوراک خود را تهیه میکردند، چرا که زمین ملعون و پر از خار و خاشاک شده بود. بیشک هابیل دید که حوّا به توجه آدم نیاز داشت و آدم بر حوّا مسلّط بود. بهحتم مادر هابیل نیز گفته بود که زایمانش چقدر دردناک بوده است. به علاوه، هابیل میدید که کروبیان و ‹شمشیری آتشبار که به هر سو میگشت،› راه ورود به باغ عدن را نگاهبانی میکردند. (پی ۳:۱۴-۱۹، ۲۴) همهٔ اینها برای هابیل «گواهی روشن» از آمدن ‹نسل موعود› بود. بنابراین، از روی ایمان بود که هابیل «قربانیای پرارزشتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد.»—عب ۱۱:۱، ۴.
(عبرانیان ۱۱:۵) با ایمان بود که خَنوخ انتقال یافت تا مرگ را نبیند و چون خدا او را انتقال داد، دیگر او را نیافتند؛ اما پیش از آن که انتقال یابد، شهادت داده شد که او خدا را خشنود ساخته است.
«او خدا را خشنود ساخته است»
پس ‹انتقال یافتن› خَنوخ به چه صورت بود که او ‹مرگ را ندید›؟ این طور که پیداست، پیش از اینکه دشمنان خَنوخ به او آسیب برسانند، یَهُوَه زندگی او را گرفت و به خواب مرگ فرو برد. اما پیش از آن، خَنوخ «اطمینان یافت که خدا از او خشنود است.» چگونه؟ پیش از این که او به خواب مرگ فرو رود، خدا در رؤیایی الهامی احتمالاً بهشت روی زمین را به او نشان داد. به این شکل برای خَنوخ روشن شد که مورد لطف یَهُوَه قرار گرفته است. سپس به خواب مرگ فرو رفت. پولُس رسول دربارهٔ خَنوخ و زنان و مردان وفادار دیگر چنین گفت: «همهٔ اینان . . . ایمان خود را تا پای مرگ حفظ کردند.» (عبرانیان ۱۱:۱۳) پس از مرگ خَنوخ، دشمنانش در جستجوی بدن او بودند اما «دیگر او را نیافتند.» احتمالاً یَهُوَه خدا بدن خَنوخ را ناپدید کرد تا دشمنانش به آن بیحرمتی نکنند و از آن در ترویج پرستش کاذب استفاده نکنند.
خواندن کتاب مقدّس
(عبرانیان ۱۱:۱-۱۶) ایمان اطمینان قطعی به تحقق چیزهایی است که به آن امید داریم و اعتقاد به حقایقی است که دیده نمیشود، اما گواهی روشن برای آنها وجود دارد. ۲ در ایّام قدیم، افرادی بودند که به دلیل ایمانشان، بر آنان بهنیکویی شهادت داده شد. ۳ با ایمان است که پی میبریم، آنچه در آسمان و بر زمین است، از طریق کلام خدا نظم یافته است. بنابراین، آنچه دیده میشود از آنچه دیده نمیشود، به وجود آمده است. ۴ با ایمان بود که هابیل قربانیای پرارزشتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد و به خاطر ایمانش شهادت داده شد که درستکار است؛ زیرا خدا هدایایش را پذیرفت. از این رو، اگرچه هابیل مرده است، هنوز از طریق ایمانش سخن میگوید. ۵ با ایمان بود که خَنوخ انتقال یافت تا مرگ را نبیند و چون خدا او را انتقال داد، دیگر او را نیافتند؛ اما پیش از آن که انتقال یابد، شهادت داده شد که او خدا را خشنود ساخته است. ۶ به علاوه، غیرممکن است که بدون ایمان بتوان خدا را خشنود ساخت؛ زیرا هر که به خدا نزدیک میشود، باید معتقد باشد که او وجود دارد و به کسانی که از صمیم دل او را میجویند، پاداش میدهد. ۷ با ایمان بود که نوح پس از دریافت هشدار الٰهی، در مورد آنچه پیش از آن دیده نشده بود، با خداترسی عمل کرد و کشتیای برای نجات خانوادهٔ خود ساخت. همچنین از طریق این ایمان، دنیا را محکوم کرد و به سبب ایمانش درستکار خوانده شد. ۸ با ایمان بود که وقتی ابراهیم فراخوانده شد، اطاعت کرد و رهسپار مکانی گشت که آن را به میراث میبرد. او دیار خود را ترک کرد، گرچه نمیدانست به کجا میرود. ۹ با ایمان بود که او همچون غریبهای در سرزمینی بیگانه، یعنی در سرزمین موعود به سر برد و همچون اسحاق و یعقوب که با او وارث همان وعده بودند، در خیمهها زندگی کرد؛ ۱۰ زیرا او در انتظار شهری با بنیاد حقیقی بود، که طراح و سازندهٔ آن خداست. ۱۱ با ایمان بود که سارا هرچند از سن بارداری گذشته بود، توانایی یافت تا نطفهٔ فرزندی در او بسته شود، چون وعدهدهنده را امین شمرد. ۱۲ به همین دلیل، از یک مرد که تقریباً مرده بود، فرزندانی بسیار به دنیا آمد؛ آری، به تعداد ستارگان آسمان و بیشمار همچون شنهای ساحل دریا. ۱۳ همهٔ اینان هرچند که وعدهها در زمان حیاتشان تحقق نیافت، ایمان خود را تا پای مرگ حفظ کردند. ایشان وعدهها را از دور دیدند و با آغوش باز پذیرفتند و در برابر مردم اعلام کردند که در آن سرزمین غریبه و ساکنانی موقتند. ۱۴ در واقع، کسانی که چنین سخن میگویند، آشکار میکنند که با جدّیت در پی مکانی هستند که به آنان تعلّق خواهد داشت. ۱۵ شکی نیست که اگر پیوسته مکانی را که ترک کرده بودند، به یاد میآوردند، فرصت برگشت میداشتند. ۱۶ اما اکنون چنین کسانی در پی مکانی بهتر هستند، مکانی که به آسمان تعلّق دارد. از این رو، خدا از این که خدایشان خوانده شود، خجل نیست و شهری برایشان آماده ساخته است.
۲۳-۲۹ سپتامبر
گنجهایی در کلام خدا | عبرانیان ۱۲-۱۳
«تأدیب، نشانهٔ محبت یَهُوَه خدا»
(عبرانیان ۱۲:۵) همچنین آن پند صمیمانه را کاملاً فراموش کردهاید که شما را پسر خطاب کرده، میگوید: «ای پسرم، تأدیب یَهُوَه را خوار مشمار و هنگامی که تو را اصلاح میکند، دلسرد مشو؛
۱۸ پندی دردناک. ممکن است مرتباً به پندی که در گذشته دریافت کردهایم فکر کنیم و از بابت آن، ناراحت باشیم. چنین احساسی نه تنها دردناک است بلکه ممکن است ما را دلسرد و تضعیف سازد. (عبر ۱۲:۵) نتیجهٔ «خوار» شمردنِ پندی که رد کردهایم با پندی که پس از پذیرفتن «دلسرد» شدیم، یکی است؛ در هر دو صورت اجازه ندادهایم پند و راهنمایی در ما عمل کند و ما را تأدیب و اصلاح نماید. بهترین کار این است که به سخنان سلیمان توجه کنیم: «ادب [«تأدیب،» دج] را به چنگ آور و آن را فرو مگذار. آن را نگاه دار زیرا که حیات تو است.» (امث ۴:۱۳) پس مانند رانندهای باشیم که مطیع علائم رانندگی است، راهنمایی را میپذیرد، به کار میبرد و به حرکت خود ادامه میدهد.—امث ۴:۲۶، ۲۷؛ عبرانیان ۱۲:۱۲، ۱۳ خوانده شود.
(عبرانیان ۱۲:۶، ۷) زیرا یَهُوَه کسی را که دوست میدارد، تأدیب میکند. در واقع او هر کسی را که همچون پسر خود میپذیرد، با چوبِ تأدیب تنبیه میکند.» ۷ شما باید تحمّل کنید، چون این تحمّل جزو تأدیب شماست. خدا با شما همچون پسرانش رفتار میکند. بهراستی کدام پسر است که پدرش او را تأدیب نکند؟
ب۱۲-۱ E/۷ ص ۲۱ ¶۳
«هر گاه دعا میکنید، بگویید: ‹ای پدر›»
یک پدر مهربان حتماً فرزندان خود را تأدیب میکند، چون برایش مهم است که در آینده چه کسانی در جامعه خواهند شد. (اِفِسُسیان ۶:۴) چنین پدری باید قاطعانه با فرزندانش برخورد کند، اما هنگام تأدیب هرگز نباید سختگیر و بیرحم باشد. مشابهاً ممکن است که گاهی از طرف پدر آسمانیمان تأدیب شویم اما تأدیبی که از طرف خداست هرگز بیرحمانه نیست و همیشه از روی محبت است. عیسی نیز مانند پدرش هرگز سختگیر و بیرحمانه با شاگردانش برخورد نکرد، حتی هنگامی که پندهای او را به گوش نمیگرفتند.—مَتّی ۲۰:۲۰-۲۸؛ لوقا ۲۲:۲۴-۳۰.
(عبرانیان ۱۲:۱۱) البته هیچ تأدیبی هنگامی که به کار برده میشود خوشایند نیست، بلکه دردآور است. اما پس از مدتی، برای کسانی که با آن تربیت یافتهاند، آرامش و درستکاری را به ثمر میآورد.
‹تأدیب را بشنوید و حکیم شوید›
۱۸ تأدیب میتواند دردآور باشد، اما بیاعتنایی به تأدیب میتواند بیشتر دردآور باشد. (عبر ۱۲:۱۱) نمونهٔ قائن و صِدِقیای پادشاه را در نظر بگیرید. وقتی قائن نفرتی شدید به هابیل در دل پروراند و قصد کشتن او را داشت، یَهُوَه به او چنین هشدار داد: «از چه سبب خشمگینی و چرا دلریش گشتهای؟ اگر آنچه را که نیکوست انجام دهی، آیا پذیرفته نمیشوی؟ ولی اگر آنچه را که نیکوست انجام ندهی، بدان که گناه بر در به کمین نشسته و مشتاق توست، اما تو باید بر آن چیره شوی.» (پیدا ۴:۶، ۷) قائن تأدیب یَهُوَه را رد کرد. او برادرش را کشت و عواقب تلخ آن را تا آخر عمرش تحمّل کرد! (پیدا ۴:۱۱، ۱۲) اگر قائن تأدیب یَهُوَه را میپذیرفت لازم نبود تا آن حد درد و سختی بکشد.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(عبرانیان ۱۲:۱) پس، از آنجا که چنین گروهی عظیم از شاهدان را همچون ابری گرداگرد خود داریم، بیایید هر بار سنگین و آن گناهی را که بهراحتی به دست و پای ما میپیچد، از خود دور کنیم و با استقامت در مسابقهای که برای ما مقرّر شده است، بدویم
با استقامت بدوید
۱۱ شاهدانی که «ابری عظیم» را تشکیل میدهند دوندگانی بودند که مسابقهٔ خود را قبل از روزگار مسیحیان با موفقیت به پایان رسانده بودند. آنان در واقع مانند دوندگان ماهری هستند که دوندگان جدید را در مسابقه تشویق میکنند. تصوّر کنید که اگر دوندهٔ جدید بداند دوندگان باتجربه او را تماشا و تشویق میکنند چه احساسی به او دست میدهد! آیا برانگیخته نمیشود که تمام سعی و کوشش خود را در مسابقه بکند؟ این «شاهدان» باایمان اثباتی هستند بر این که هر چقدر هم مسابقه سخت باشد، شخص میتواند برنده شود. پس مسیحیان قرن اوّل با مد نظر داشتن ابر شاهدان برانگیخته میشدند که شجاع باشند و با استقامت در مسابقهٔ دوی مسیحی بدوند. این موضوع در مورد ما نیز صدق میکند.
(عبرانیان ۱۳:۹) مگذارید تعالیم گوناگون و غریب، شما را منحرف کند؛ زیرا بهتر است که دل با لطف الٰهی تقویت شود تا با پرهیز از بعضی خوردنیها؛ این پرهیزکاریها به کسانی که خود را با آن مشغول میکنند، فایدهای نمیرساند.
ب۸۹-۱۵ E/۱۲ ص ۲۲ ¶۱۰
قربانیهای مورد پسند یَهُوَه
۱۰ پولُس به مسیحیان یهودینژاد اخطار داد که از «تعالیم گوناگون و غریب» کسانی که برای حفظ سنتها و قوانین شریعت پافشاری میکردند، برحذر باشند. (غَلاطیان ۵:۱-۶) برای این که ‹دل آن مسیحیان برای ماندن در راه حقیقت تقویت شود› به لطف خدا نیاز بود، نه به چنین تعالیمی. از قرار معلوم، برخی اصرار داشتند که باید از بعضی غذاها پرهیز کرد، زیرا پولُس گفت: «بهتر است که دل با لطف الٰهی تقویت شود تا با پرهیز از بعضی خوردنیها؛ این پرهیزکاریها به کسانی که خود را با آن مشغول میکنند، فایدهای نمیرساند.» اما برکات خدا از این پرهیزکاریها یا برگزاری اعیاد حاصل نمیشود، بلکه از طریق وقف کردن خود به خدا و قدردانی از بابت قربانی مسیح حاصل میشود. (رومیان ۱۴:۵-۹) به علاوه، قربانی مسیح قربانیهایی را که لاویان تقدیم میکردند، باطل ساخت.—عبرانیان ۹:۹-۱۴؛ ۱۰:۵-۱۰.
خواندن کتاب مقدّس
(عبرانیان ۱۲:۱-۱۷) پس، از آنجا که چنین گروهی عظیم از شاهدان را همچون ابری گرداگرد خود داریم، بیایید هر بار سنگین و آن گناهی را که بهراحتی به دست و پای ما میپیچد، از خود دور کنیم و با استقامت در مسابقهای که برای ما مقرّر شده است، بدویم ۲ و در عین حال، به عیسی که پیشوای ارشد و کاملکنندهٔ ایمانمان است، چشم بدوزیم. او به خاطر شادیای که پیش رو داشت تیر شکنجه را تحمّل کرده، شرمساری را بیاهمیت شمرد و حال به دست راست تخت خدا نشسته است. ۳ پس برای این که خسته و دلسرد نشوید به او بیندیشید، به او که تمام آن سخنان خصمانه را از سوی گناهکاران تحمّل کرد؛ سخنانی که در واقع به ضرر خودشان بود. ۴ شما در نبرد با آن گناه، هنوز لازم نبوده است که تا پای جانتان ایستادگی کنید. ۵ همچنین آن پند صمیمانه را کاملاً فراموش کردهاید که شما را پسر خطاب کرده، میگوید: «ای پسرم، تأدیب یَهُوَه را خوار مشمار و هنگامی که تو را اصلاح میکند، دلسرد مشو؛ ۶ زیرا یَهُوَه کسی را که دوست میدارد، تأدیب میکند. در واقع او هر کسی را که همچون پسر خود میپذیرد، با چوبِ تأدیب تنبیه میکند.» ۷ شما باید تحمّل کنید، چون این تحمّل جزو تأدیب شماست. خدا با شما همچون پسرانش رفتار میکند. بهراستی کدام پسر است که پدرش او را تأدیب نکند؟ ۸ اگر همچون همه تأدیب نمیشدید، فرزندان نامشروع میبودید، نه پسران حقیقی. ۹ به علاوه، پدران زمینی ما، ما را تأدیب میکردند و ما به آنان احترام میگذاشتیم. پس چقدر بیشتر باید تسلیم پدر روحانیمان باشیم تا حیات یابیم! ۱۰ زیرا پدران ما، ما را برای مدتی کوتاه و مطابق آنچه خود صلاح میدانستند، تأدیب کردند، اما خدا برای منفعت ماست که ما را تأدیب میکند تا در قدّوسیت او سهیم شویم. ۱۱ البته هیچ تأدیبی هنگامی که به کار برده میشود خوشایند نیست، بلکه دردآور است. اما پس از مدتی، برای کسانی که با آن تربیت یافتهاند، آرامش و درستکاری را به ثمر میآورد. ۱۲ پس دستهای سست و زانوهای لرزان را قوی کنید. ۱۳ راهها را برای پاهای خود هموار سازید تا کسی که لنگ است، بدتر نشود، بلکه شفا یابد. ۱۴ بکوشید که با همهٔ مردم در صلح باشید و تقدّسی را بجویید که بدون آن، هیچ کس سَرور را نخواهد دید. ۱۵ مراقب باشید که کسی از لطف خدا محروم نشود و در میانتان ریشهٔ سمی نموّ نکند، مبادا موجب آشفتگی شده، بسیاری را آلوده سازد. ۱۶ مراقب باشید که در میان شما کسی نباشد که مرتکب اعمال نامشروع جنسی شود و نه کسی که امور مقدّس را بیارزش شمارد. عیسو چنین بود. او در عوضِ وعدهای غذا، حق نخستزادگی خود را فروخت ۱۷ و همان طور که میدانید، بعدها هنگامی که میخواست آن برکت را میراث خود سازد، درخواستش پذیرفته نشد. او با این که تلاش کرد با اشک و زاری نظر پدرش را تغییر دهد، به مقصودش نرسید.
۳۰ سپتامبر–۶ اکتبر
گنجهایی در کلام خدا | یعقوب ۱-۲
«راهی که به گناه و مرگ میانجامد»
(یعقوب ۱:۱۴) اما کسی که با آزمایشی روبرو میشود، مجذوب و فریفتهٔ امیال خود میگردد.
بیدا۱۷/۴-E ص ۱۴
وسوسه
اگر کسی وسوسه شود، بدین معنی است که به انجام دادن عملی اشتباه تحریک میشود. برای مثال، فرض کنید هنگام خرید، کالایی میبینید که مدتها دنبال آن بودید. در آن لحظه، فکری از ذهنتان میگذرد که میتوانید آن کالا را سرقت کنید و کسی هم متوجه نشود. اما وجدانتان شما را از انجام این کار باز میدارد. پس آن فکر را از ذهنتان ریشهکن میکنید و به خرید خود ادامه میدهید. بله تسلیم وسوسه نشدید و بر آن پیروز شدید!
آنچه کتاب مقدّس میگوید
اگر گاهی دچار چنین افکار وسوسهانگیزی شدید، بدین معنی نیست که آدم بدی هستید. کتاب مقدّس میگوید که همهٔ ما وسوسه میشویم. (۱قُرِنتیان ۱۰:۱۳) مهم این است که واکنش ما نسبت به وسوسه چیست. برخی از مردم، افکار و امیال وسوسهانگیز را از خود دور نمیکنند و دیر یا زود تسلیم آن میشوند. بهتر است که چنین افکار بدی را فوراً از ذهنمان بیرون کنیم.
«اما کسی که با آزمایشی روبرو میشود، مجذوب و فریفتهٔ امیال خود میگردد.»—یعقوب ۱:۱۴.
(یعقوب ۱:۱۵) سپس اگر میل او بارور شود، گناه را میزاید و اگر گناه به انجام رسد، مرگ به بار میآورد.
بیدا۱۷/۴-E ص ۱۴
وسوسه
کتاب مقدّس آشکار میکند که پشت هر گناهی چیست. در یعقوب ۱:۱۵ آمده است: «اگر میل [نادرست] او بارور شود، گناه را میزاید.» به بیان ساده، اگر میل به انجام کاری اشتباه را از خود دور نکنیم، سرانجام حتماً مرتکب گناه میشویم، همان طور که زنی باردار حتماً روزی بچهٔ خود را به دنیا میآورد. با این حال، باید بکوشیم که اسیر امیال نادرست خود نشویم، بلکه آنها را کنترل کنیم.
کندوکاو برای یافتن گوهرهای روحانی
(یعقوب ۱:۱۷) هر بخشش نیکو و هر موهبت کامل از بالاست و از پدر نورهای آسمانی عطا میشود. او تغییر نمیکند و دگرگون نمیشود؛ همچون سایههایی نیست که پیوسته در حال جنبش و تغییرند.
it-۲-E ص ۲۵۳-۲۵۴
نور
یَهُوَه خدا «پدر نورهای آسمانی» است. (یع ۱:۱۷) او «آفتاب را به جهت روشنایی روز قرار داده، و نظامِ ثابتِ ماه و ستارگان را برای روشنایی شب.» (ار ۳۱:۳۵) علاوه بر آن، او منشأ نور روحانی نیز هست. (۲قر ۴:۶) قوانین، فرامین و کلام او برای کسانی که هدایت او را میطلبند نور است. (مز ۴۳:۳؛ ۱۱۹:۱۰۵؛ ام ۶:۲۳؛ اش ۵۱:۴) مزمورنویس چنین بیان داشت: «در نور توست که نور را میبینیم.» (مز ۳۶:۹؛ با مز ۲۷:۱؛ ۴۳:۳ مقایسه شود.) همان طور که نور خورشید از زمان طلوع «تا روشنایی نیمروز» روشنتر میشود، راه درستکاران نیز به لطف نور حکمت الٰهی روشنتر میگردد. (ام ۴:۱۸) پیروی از راهی که یَهُوَه پیش روی ما قرار داده است، بدین معنی است که در نور او گام برداریم. (اش ۲:۳-۵) از سوی دیگر، اگر دید یا انگیزهٔ کسی ناپاک و مغرضانه باشد، میتوان گفت که در تاریکی روحانی به سر میبرد. عیسی گفت: «اگر چشمت پر از حسد باشد، تمام وجودت تاریک خواهد بود. پس اگر آنچه در تو است، نور نباشد، بلکه در واقع تاریکی باشد، آن تاریکی چه عظیم است!»—مت ۶:۲۳؛ با تث ۱۵:۹؛ ۲۸:۵۴-۵۷؛ ام ۲۸:۲۲؛ ۲پط ۲:۱۴ مقایسه شود.
(یعقوب ۲:۸) حال اگر آن قانون شاهانه را مطابق این نوشتهٔ مقدّس به جا میآورید که میگوید، «همسایهات را همچون خویشتن دوست بدار» نیکو میکنید.
it-۲-E ص ۲۲۲ ¶۴
قانون
«قانون شاهانه.» این قانون نسبت به سایر قوانین انسانها از جایگاه و اهمیتی برخوردار است که یک پادشاه نسبت به تابعان خود دارد. (یع ۲:۸) پایه و اساس عهد شریعت، محبت بود و قانون شاهانهٔ «همسایهات را همچون خویشتن دوست بدار» حکم دومی بود که کل شریعت و نوشتههای انبیا بر پایهٔ آن بود. (مت ۲۲:۳۷-۴۰) مسیحیان هرچند ملزم به حفظ قوانین شریعت موسی نیستند، اما باید از این قانون شاهانهٔ یَهُوَه، پادشاه اعظم خود و پسر او عیسای پادشاه اطاعت کنند.
خواندن کتاب مقدّس
(یعقوب ۲:۱۰-۲۶) زیرا اگر کسی از همهٔ قوانین شریعت اطاعت کند، اما در یکی بلغزد، به همان اندازه مقصر است که گویی کل قوانین شریعت را زیر پا گذاشته باشد. ۱۱ چون همان که گفت: «زنا مکن،» همچنین گفت: «قتل مکن.» حال اگر تو زنا نمیکنی، اما قتل میکنی، از نظر شریعت متخلّف هستی. ۱۲ پس همچون کسانی سخن بگویید و رفتار کنید که مطابق شریعتِ قومی آزاد داوری خواهند شد؛ ۱۳ زیرا هنگام داوری، بر آن که رحم نمیکند، رحم نخواهد شد. در واقع رحمت بر داوری پیروز میگردد. ۱۴ برادران من، چه فایده دارد اگر کسی بگوید: «ایمان دارم،» اما عمل نداشته باشد؟ مگر چنین ایمانی میتواند او را نجات بخشد؟ ۱۵ اگر برادر یا خواهری نیازمند لباس و محتاج غذای روزانه باشد ۱۶ و یکی از شما به او بگوید: «به سلامت برو، خوب بخور و خود را گرم نگاه دار،» اما نیازهای جسمانی او را برآورده نسازد، چه فایده دارد؟ ۱۷ پس همچنین ایمان به تنهایی و بدون عمل مرده است. ۱۸ با این حال شاید کسی بگوید: «تو ایمان داری و من عمل. اگر میتوانی ایمانت را بدون عمل به من نشان بده و من ایمانم را با عملِ خود به تو نشان خواهم داد.» ۱۹ مگر تو ایمان نداری که یک خدا وجود دارد؟ البته این نیکوست. اما حتی دیوها هم به این ایمان دارند و از ترس میلرزند. ۲۰ ای نادان، آیا میخواهی بدانی که چرا ایمان، بدون عمل بیفایده است؟ ۲۱ مگر پدرمان ابراهیم نبود که وقتی پسرش اسحاق را بر مذبح تقدیم کرد، با اعمالش درستکار شمرده شد؟ ۲۲ میبینی که ایمان فعال او با اعمالش همراه بود و ایمان او با اعمالش کامل گردید. ۲۳ همچنین این نوشتهٔ مقدّس به تحقق رسید که میگوید: «ابراهیم به یَهُوَه ایمان آورد و به این سبب درستکار شمرده شد» و او دوست یَهُوَه خوانده شد. ۲۴ پس میبینید که شخص با اعمالش درستکار شمرده میشود، نه فقط با ایمان. ۲۵ به همین گونه آیا راحاب روسپی نیز با اعمالش درستکار شمرده نشد، هنگامی که فرستادگان را پناه داد و آنان را از راهی دیگر روانه کرد؟ ۲۶ آری، چنان که بدن بدون روح مرده است، ایمان بدون عمل نیز مرده است.